بررسی آرای انتقادی به نظریه«پایان تاریخ»فرانسیس فوکویاما
همزمان با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه شرق، ایدیولوژی جدیدی بایست شکل می گرفت. از این رو «فرانسیس فوکویاما» دانشمند آمریکایی ژاپنی تبار با گرفتن مفهوم تاریخ از هگل، سال 1989 مقاله ای تحت عنوان «پایان تاریخ» در نشریه «نشنال اینترست»[3] به چاپ رساند و پایان قرن بیستم را پایان تاریخ نام نهاد و اعلام کرد که با پیروزی لیبرال دموکراسی بر رقبای ایدیولوژیک خود، بشریت به آخرین شکل حکومت بشری و پایان تاریخ رسیده است. در این مقاله پس از معرفی نظریه «پایان تاریخ»، مهم ترین آرای انتقادی به روش تبیینی- توصیفی و با تاکید بر منابع کتابخانه ای، اینترنتی مورد بررسی قرارگرفته و در پایان به این نتیجه دست یافته که برخلاف نظر فوکویاما، لیبرال دموکراسی پایان تاریخ نیست، بلکه اگر فرضا بپذیریم که در حال حاضر، لیبرال دموکراسی بهترین شیوه حکومت داری است، این امر لزوما به معنی پایان تاریخ و آخرین شیوه حکومت داری بشری دانستن آن نمی باشد زیرا احتمالا با توجه به پیشرفت جوامع انسانی و توسعه اندیشه ورزی، بشر درآینده به اشکال بهتری از حکومت داری که با فطرت انسان و عدالت سازگارتر باشد دست خواهد یافت. شاید علت طرح این نظریه سرمستی ناشی از فروپاشی کمونیسم و خطای محاسباتی فوکویاما در نادیده گرفتن سایر ایدیولوژی ها به ویژه سوسیال دموکراسی به عنوان رقیب قدرتمند لیبرال دموکراسی و نوع نگاه ماتریالیستی او به انسان است. نکته بسیار مهمی که فوکویاما آن را نادیده گرفته این است که «دموکراسی را می توان در بستر غیر از لیبرالیسم نیز به دست آورد.»