مطالعه تطبیقی نظریه میشل کویپرس و نیل رابینسون درباره مسیله نظم قرآن
مسیله نظم و پیوستگی آیات قرآن ازجمله نخستین مسایلی است که موضوع مواجهه و تلاش علمی دانشمندان متقدم علوم قرآنی بوده است. از حدود قرن سوم هجری تا عصر حاضر، دانشمندان مسلمان در راستای پاسخگویی به شبهات مطرح شده در این زمینه، ورود کرده و به تبیین و تنقیح نظریات مختلف روی آورده اند. در قرن معاصر برخی خاورشناسان مانند نیل رابینسون و میشل کویپرس با رویکردهای زبان شناختی به مسیله نظم قرآن پرداخته اند. این دو قرآن پژوه غربی در تبیین نظم و پیوستگی قرآن به ویژه در سوره های بلند مدنی الگوهایی پدید آورده اند که تحلیل و تبیین تطبیقی آنها مدنظر این پژوهش قرار گرفته است. درنهایت، مولفه هایی چون پرداختن به سوره های بلند مدنی، دسته بندی موضوعی آیات، نام گذاری لاتین، استفاده از شاخص های مشابه برای کشف ارتباط بین بخش ها، تمرکز بر ساختار محوری و استناد به بینامتنیت به عنوان وجوه اشتراک الگوهای این دو معرفی شدند. کویبرس با محوریت دادن به مباحثی چون استفاده از هم آوایی به عنوان شاخصی برای وجود ارتباط بین بخش های مختلف متن، محدودیت تعداد بخش ها در سطوح پایینی و توجه به سطوح خرد و کلان و نیز نظام مندی و ساختارمندی بیشتر نسبت به رابینسون در تبیین الگوی پیشنهادی خود تمایزاتی را رقم زده است.
-
بازپژوهی دیدگاه سنت گرایان و مستشرقان درباره کنش و واکنش و حیانی
زهرا روستائی، محمدمهدی آجیلیان مافوق*
مجله الهیات تطبیقی، بهار و تابستان 1401 -
شبیه سازی تاثیر ترس بر فشار و جریان سیستم قلبی-عروقی با مدار معادل لامپ
، محسن ربانی، محمودرضا صادقی
مجله مهندسی مکانیک، زمستان 1395