نقش میانجیگری بد تنظیمی هیجانی در رابطه بین بدرفتاری در اوان کودکی و افسردگی اساسی در بزرگسالی زنان مراجعه کننده به مراکز درمانی و مشاوره شهر تبریز
هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی گری بد تنظیمی هیجانی در رابطه بین بدرفتاری در اوان کودکی و افسردگی اساسی در بزرگسالی زنان مراجعه کننده به مراکز درمانی و مشاوره شهر تبریز بود. روش این پژوهش از نوع توصیفی و مبتنی بر مدل میانجی گری بود و جامعه آماری آن زنان دارای افسردگی اساسی شهر تبریز که به مراکز درمانی و مشاوره مراجعه و تشخیص این اختلال را دریافت کرده بودند بود و از میان این جامعه آماری، نمونه ای به روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب و برای تشخیص گذاری دقیق از تست افسردگی بک (BDI-II) استفاده و پس از تایید ابتلا به اختلال مذکور، پرسش نامه ترومای دوران کودکی (CTQ) و مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی (DERS) ، بر روی نمونه انتخابی اجرا و داده های حاصله پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار SPSS.26 و AMOS.26 فرضیه های اول تا چهارم با استفاده از تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از تحلیل مسیر نشان داد که ضریب مسیر کل بین تروما و افسردگی، بین بد تنظیمی هیجان و افسردگی همچنین بین تروما و بد تنظیمی هیجان (01/0> p، 333/0β=) مثبت و در سطح 01/0 معنادار است. استفاده از فرمول بارون و کنی نیز نشان داد که ضریب مسیر غیرمستقیم بین تروما و افسردگی از طریق بد تنظیمی هیجان مثبت و در سطح 01/0 معنادار است (01/0> P،199/0β=). چنین نتیجه گیری شد که بد تنظیمی هیجان اثر تروما بر افسردگی را به صورت مثبت و معنادار میانجی گری می کند. بااین حال چون تروما به طور معنی دار و مستقیم با افسردگی ارتباط دارد این میانجی گری از نوع جزیی است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.