تاثیر روش تدریس آموزش معکوس به روش چندرسانه ای بر روحیه پرسشگری و تفکر انتقادی دانش آموزان مقطع ابتدایی ناحیه 2 ارومیه

هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر روش تدریس آموزش معکوس به روش چندرسانه ای بر روحیه پرسشگری و تفکر انتقادی دانش آموزان مقطع ابتدایی ناحیه 2 ارومیه می باشد. روش تحقیق این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه کنترل متغیرهای تحقیق، شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون  و با  دو گروه کنترل و آزمایش است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی ناحیه 2 ارومیه به تعداد 8193 نفر تشکیل داده که از این جامعه آماری، دو کلاس 20 نفره آماری(یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل) با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه روحیه پرسشگری مسروری و اکبری(1393) و پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس(2003) استفاده گردید که روایی هر دو پرسشنامه مورد تایید اساتید و متخصصان حوزه علوم تربیتی بوده و پایایی آنها نیز با آزمون آلفای کرونباخ،به ترتیب 87/0 و 84/0 به دست آمد. دانش آموزان گروه آزمایش، طی 7 جلسه آموزشی با روش تدریس آموزش معکوس به روش چندرسانه ای آموزش دیدند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که آموزش معکوس به روش چندرسانه ای بر  تفکر انتقادی و روحیه پرسشگری دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری دارد. بنابراین، روش تدریس آموزش معکوس به روش چندرسانه ای، می تواند به تعمیق و غنای یادگیری دانش آموزان دوره ابتدایی منجر گردد.