خوانش هویت جمعی در رمان رهش با رویکرد روایت پژوهی پساکلاسیک
نویسنده:
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی/اصیل (دارای رتبه معتبر)
چکیده:
رهش جدیدترین اثر رضا امیرخانی با موضوع توسعه شهری است. این پژوهش با استفاده از مفاهیم روایت شناسی پساکلاسیک در تحلیل روایت و با نگاه به نظریات جامعه شناسی در باب هویت به دنبال این پرسش است که نسبت این رمان با مقوله هویت جمعی چیست؟ و بررسی شگردهای روایی چه رهیافت تازه ای در تحلیل جامعه شناختی اثر به دست می دهد؟ پژوهشگران نظریه روایت بر ارزش اکتشافی روایت پژوهی در پیداکردن روابط بین عناصر روایی با ابعاد معنایی و کارکردهای فرهنگی آنها تاکید می کنند. روایت پژوهی پساکلاسیک، نظریه روایت را به کوششی میان رشته ای تبدیل می کند که اگرچه از مفاهیم روایت شناسی ساختگرا استفاده می کند؛ این بار بهدنبال دریافتهایی فراتر از متن است. اینجاست که روایت با مطالعات فرهنگی، جامعه شناختی و بحث های هویتی پیوند می خورد. در نقد این روایت دو خوانش قصدگرا و نشانیاب مقابل هم قرار میگیرند. خوانش قصدگرا، تفسیری است که به دنبال درک متن بر اساس معانی مورد نظر نویسنده پنهان متن است؛ و خوانش نشان یاب رمزیابی از متن طبق نشانه هایی از حالات ذهنی ناخودآگاه یا کشف ناشده نویسنده یا وضعیت فرهنگی کشف ناشده است. رهش در خوانش قصدگرا، داعیه هویت شهری را دارد و در نگاه نخست، به نظر میرسد هدف رمان افزایش تعلق و وفاداری به شهر و هویت آن است؛ اما در خوانش نشان یاب، دوگانه سازی طبقاتی رمان با ساخت انگاره «دیگری شهرستانی» و تاکید بر ویژگی «اصالت» به یکی از مولفه های اصلی هویت ملی یعنی احساس تعلق به مای جمعی و همدلی بین شهروندان ضربه می زند. این معنا از تحلیل عناصر روایی نویسنده پنهان، شخصیت ها، مکان، راوی و کانونسازی استخراج شده است.
کلیدواژگان:
زبان:
فارسی
صفحات:
263 تا 304
لینک کوتاه:
https://www.magiran.com/p2655790