تحلیل ریخت شناسی منظومه ویس و رامین بر اساس الگوهای ریخت شناسی ولادیمیر پراپ
فرمالیسم یکی از مکتبهای نقد ادبی است که به صورت و فرم اثر ادبی توجه دارد و در پیدایی نظریه ساختارگرایی، نقش عمده ای داشته است. بهترین حوزه جهت نظریه های فرمالیستی و ساختارگرایی، قصه های عامیانه، فولکوریک و بومی است. بنا بر دیدگاه فرمالیستی همه این قصه ها ضمن داشتن پرسوناژهای متغیر، خویشکاری، کارکرد و کنشهای محدود و مشخصی دارند. منظومه ویس و رامین نیز ژانر عاشقانه ای با پرسوناژهای متغیر و کنشهای مشخص است. در این مقاله سعی بر این است که نقشمایه های داستان ویس و رامین، بر اساس الگوی ساختاری ولادیمیر پراپ مورد بررسی قرار گیرد تا از این رهگذر به همسانی کنشهای شخصیتهای داستانهای عاشقانه، در صورتهای مختلف داستان پی برد.
روش تحقیق در این مقاله توصیفی – تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات به طریق مطالعه، فیشبرداری و نمونه برداری از اسناد و مدارک کتابخانه ای و بانکهای اطلاعاتی است.
منظومه ویس و رامین ده تعلیق، سه نقطه اوج و هفده کارکرد دارد. شخصیتها به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم میشوند که ویس و رامین در زمره شخصیتهای اصلی و موبد، شیرو، دایه، ویرو، زرد و گل جزو شخصیتهای فرعی به شمار میروند. از زاویه تقسیم بندی پراپ، هفت نقشمایه در این منظومه وجود دارد که در دو گروه شخصیتهای کنشگر و کنش پذیر، تقسیم میشوند. ویس و رامین، در زمره کنشگران فاعلی، و موبد و گل جزو کنشگران مفعولی، قربانی و بهره ور به شمار میروند.
بر اساس الگوی ساختارگرایی ولادیمیر پراپ، میتوان به این نتیجه رسید که در داستانهای غنایی هم با وجود صورتهای مختلف و تعدد شخصیتها، خویشکاری، کارکرد و کنشها محدود و مشخص هستند.