واکاوی نظریه «علاقه اجتماعی» در اشعار فروغ فرخزاد بر اساس روانشناسی فردگرای آلفرد آدلر
به کار بردن نظریه های علمی- ادبی در نقد متون ادبی و خوانش آن ها شیوه ای است که اخیرا به جهت روشمندی و اسلوب محکم و قابل تجزیه و تحلیل در پژوهش، بسیار محبوب و مورد استفاده است. در میان زمینه های مختلف که قابلیت بحث پیرامون متون ادبی را دارند، نظریه های روان شناختی جایگاه ویژه و ارزشمندی دارد. روان شناسی فردنگر به وسیله آلفرد آدلر پایه گذاری شده است و یکی از نظریه های موجود در این روانشناسی فردگرا، نظریه علاقه اجتماعی است. در این مقاله که به شیوه توصیفی - تحلیلی بر مبنای سندکاوی و شیوه مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است، اشعار فروغ فرخزاد، بر اساس نظریه علاقه اجتماعی مستند به روانشناسی فردگرای آدلر مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که علاقه اجتماعی در اشعار فروغ فرخزاد در توجه به همنوعان خویش خصوصا زنان، بسیار پررنگ است. مولفه یاس و تنهایی در اشعارش باعث می شود که بتوان او را تیپ شخصیتی منزوی قلمداد نمود. فروغ شاعری است که کمال مطلوب او دست یافتن به دنیایی است که در آن هم نوعانش به ویژه زنان جامعه در امنیت و آرامش باشند. به طورکلی می توان گفت علاقه اجتماعی در وجود فروغ در تلاش برای ایجاد شرایطی بهتر برای هم نوعان خویش به ویژه زنان خلاصه می شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.