بازخوانی هنر سنتی و نسبت آن با حکمت هنر اسلامی در سده پانزدهم هجری شمسی
دستیابی به رابطه میان معنا و مفهوم هنر سنتی و هنر اسلامی در دوران معاصر ناظر به این باور است که مبانی این هنرها به لحاظ ساختار و محتوا بر یک بنیان بوده و تحکیم آن در دورانی که انسان معاصر، در سرگشتگی اسیر شده و درگیر بحران هویت است، می تواند راهکاری برای این برون رفت و بازیابی معنای زندگی معنوی او باشد. این پژوهش با هدف بازگویی نسبت میان هنرهای سنتی با حکمت هنر اسلامی به دنبال تحکیم این مفهوم است تا بار دیگر، امکانی برای تحقق ارزش های اخلاقی و توجه به جایگاه هنر به عنوان ابزاری برای پاسخ به نیازهای معنوی انسان در عصر دیجیتال را فراهم کند. اصلی ترین پرسشی که در این میان مطرح است این خواهد بود که؛ چگونه می توان با بازتعریف مبانی هنرهای سنتی، به مفهومی به نام "هنر اسلامی معاصر" معنایی واقعی داد؟ اگرچه پاسخ دادن به این سوال می تواند از مناظر متفاوت فلسفی و حکمی به نظر چالش برانگیز باشد، ضرورت یافتن آن در وضعیت کنونی و برای نسل جدید که درگیر تهاجم فرهنگی و بحران هویتی جهان شمول هستند الزامی است. رویکرد این پژوهش، فلسفی- کلامی بوده و تلاش می شود تا به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر اسناد مکتوب و منابع کتابخانه ای معتبر این مفهوم، مورد نقد و بررسی قرار گیرد. درنهایت مهم ترین یافته و نتیجه این پژوهش نشان می دهد که هنر اسلامی، اگر بر اساس مبانی حکمی و متکی بر سنت قایمه معنی شود و بتواند با توجه به مفاهیم اخلاقی و رویکردی حقیقت جو، به امکانی برای پاسخ گویی به نیازهای معنوی انسان معاصر تبدیل شود، افق های روشنی را در رویارویی با دنیای دیجیتال فراهم کرده و بهترین مدافع در مقابل تهاجم الگوریتم های محاسباتی و معضلات مشابه انقلاب صنعتی است.
-
تحلیل ساختاری و تطبیق مضامین آثار قلمزنی دوره های صفوی و معاصر
مرجان فغفوری*،
نشریه هنرهای صناعی ایران، پاییز و زمستان 1402 -
تطبیق ساختاری عجایب نگاری محمد سیاه قلم با شخصیت های ماورایی متن ادبی شاهنامه ی فردوسی
فاطمه بازیاری*، مدینه عاقلی،
نشریه رهپویه هنرهای صناعی، پاییز 1402