تحلیل گفتمان مولانا و شمس در بیان عاشقانه براساس نظریه هلیدی
در پژوهش حاضر، گفتمان عاشقانه ای از مولانا و شمس بر اساس دستور نقش گرای هلیدی تحلیل شده است. بررسی متن (گفتار و نوشتار) در تحلیل گفتمان، در حدی فراتر از ساختارهای صوری زبان صورت می گیرد. در کلام و متون عاشقانه با توجه به بیان انتزاعی گوینده، تصاویر ذهنی به گونه ای خاص رمزگذاری شده اند. هدف اصلی در این پژوهش، پی بردن به چگونگی بازنمایی عواطف موجود در این گفتمان عاشقانه، همچنین دستیابی به شباهت ها و تفاوت های احتمالی در بروز بیان احساسات درونی آن هاست. این پژوهش به این سوال پاسخ می دهد که ویژگی های کلام عاشقانه مولانا و شمس چگونه براساس دستور نقش گرای هلیدی مشخص می شود. فرضیه تحقیق این است که دستور نقش گرای هلیدی در تحلیل گفتمان متون عاشقانه کارآمد است. بر همین اساس یک غزل از مولانا و بیان عاشقانه ای از شمس تبریزی به صورت موردی انتخاب شده است تا بتوانیم ابعاد گسترده تری از این بحث را به دست آوریم. بافت متن به شیوه توصیفی- تحلیلی؛ به کمک هر سه فرانقش اندیشگانی ، بینافردی و متنی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که بسامد بالای فرایند رفتاری در غزل مولانا، نشان دهنده تجربه دیداری او از معشوق و توجه خاص وی به توصیف حالات رفتاری معشوق است. بسامد بالای فرایند وجودی در کلام شمس مفهوم وجود این عشق را آشکار می کند.
تحلیل گفتمان ، عاشقانه ، مولانا ، شمس ، هلیدی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.