نقش فرضیه در علم دکارتی
به نظر می رسد در علم دکارتی که با شالوده ای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آن چه در پیشگاه عقل پدیدار می شود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمی گذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخه ها شامل طب و مکانیک و اخلاق است، که در دو بخش نخست، جایی برای فرضیه نیست و تنها با عقل سروکار داریم. نقش اصلی فرضیه در فراهم کردن امکان باروری و میوه دهی درخت دانش در سرشاخه های سه گانه است. علم دکارتی در مقام تجربه که مقام به بارنشستن و میوه دادن است نیاز مبرمی به فرضیه دارد و در همین جاست که به گفته دکارت «ما را مالک و ارباب طبیعت می کند». فرضیه در مقام حلقه ی اتصال میان تجربه و عقل، نقشی چنان بدیع دارد که علم دکارتی بی آن، از مرتبه عقل به مرتبه حس و خیال و تجربه نمی رسد و گذار از «فلسفه ی نظری» مدرسیان به «فلسفه ی عملی» مدنظر دکارت فراهم نمی آید.
فرضیه ، تجربه ، سوژه ی مرکب ، یقین ، حقیقت
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.