مقایسه آرای هربرت مارکوزه و علی شریعتی در نسبت مالکیت خصوصی و از خودبیگانگی
مارکوزه از اعضای مکتب فرانکفورت و شریعتی به عنوان روشنفکری دینی، از جمله اندیشمندانی هستند که نظام سرمایه داری را نقد کرده اند. آنها اساس نظام سرمایه داری را مالکیت خصوصی می دانند که اقلیتی از جامعه، ابزار تولید را به تصرف خود درآورده است. آن دو با رویکردی متفاوت، اما بگونه ای مشابه، نظام برآمده از مالکیت خصوصی را عامل ازخودبیگانگی انسان ها می خوانند. مارکوزه و شریعتی بطورکلی مخالف مالکیت خصوصی نیستند اما مالکیت خصوصی که ابزار تولید را به عنوان مالکیت عمومی توسط عده ای خاص تصرف نموده و با خلق نظام سرمایه داری، مصرف گرایی، نیازهای کاذب و کارطاقت فرسا و به دنبال آن با جعل ارزش ها و مفاهیم سبب از خودبیگانگی انسان ها شده است، مخالف هستند. در این پژوهش با روش هرمونتیک مولف محور به مقایسه آراء مارکوزه و شریعتی از دو رویکرد متفاوت غیر دینی و دینی خواهیم پرداخت. این دو متفکر علی رغم دو خاستگاه فکری متفاوت مارکسیستی و اسلامی، بیگانگی را فراموشی خود و دیگری را خود احساس کردن می خوانند و بازگشت به ارزش های حقیقی انسان و بازتعریف مفاهیم و اشتراک مالکیت عمومی را راه حل می دانند. این در حالیست که شریعتی با نگاهی توحیدی و البته متاثر از فلسفه غرب، به دنبال سوسیالیسم اسلامی بود. مارکوزه با فرض انسان خود بنیاد کانتی و حاکم بر سرنوشت خویش، راه حل را در انسان زمینی با بازتعریف مفاهم جعل شده توسط نظام سرمایه داری و طغیان خود حقیقی می خواند. شریعتی نیز با تاکید بر حاکم بودن انسان بر سرنوشت خویش، با تفکر توحیدی، راه حل را در بستر دین و احیای ارزشهای اسلام شیعی می یابد.
مارکوزه ، شریعتی ، مالکیت خصوصی ، ازخودبیگانگی ، نظام سرمایه داری ، تکنولوژی ، ماشینیسم
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.