رابطه علی گرایش به کنترل وزن مبتنی بر فرهنگ بر اساس خودپنداره (واقعی و ایده آل) با میانجی ناگویی هیجانی در دختران دارای اضافه وزن
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه علی گرایش به کنترل وزن مبتنی بر فرهنگ بر اساس خودپنداره (واقعی و ایده آل) با میانجی ناگویی هیجانی در دختران دارای اضافه وزن بود. جامعه آماری شامل تمامی دختران دارای اضافه وزن مراجعه کننده به کلینیک های تغذیه ای شهر اردبیل بود. نمونه پژوهش 250 نفر بود که که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس خود پنداره راجرز(1938)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو باگبی و همکاران(1994) و مقیاس پیروی از رژیم غذایی(1994) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و از نرم افزارهای SPSS-26 و AMOS-23 استفاده شد. نتایج نشان داد که بین خودپنداره ایده آل با گرایش به کنترل وزن رابطه مستقیم مثبت و معنی داری وجود دارد و بین خودپنداره واقعی با گرایش به کنترل وزن رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. هم چنین در روابط غیرمستقیم، ناگویی هیجانی به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین خود پنداره واقعی با گرایش به کنترل وزن به صورت منفی و معنی داری گرایش به کنترل وزن را پیش بینی کند و نیز رابطه بین خودپنداره ایده آل با گرایش به کنترل وزن به صورت مثبت و معنی دار گرایش به کنترل وزن را پیش بینی کند. هم چنین مدل از نیکوئی برازش مطلوبی برخوردار بود. درنهایت ناگویی هیجانی به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین خودپنداره(واقعی و ایده آل) با گرایش به کنترل وزن مبتنی بر فرهنگ، می تواند نقش مهمی را در کنترل وزن دختران دارای اضافه وزن ایفا کند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.