بررسی و مقایسه کیفیت نگاه اگزیستانسیالیستی به «مرگ» در «یوزپلنگانی که با من دویده اند» نجدی و «استخوان های خوک و دست های جذامی» مستور

پیام:
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی/اصیل (دارای رتبه معتبر)
چکیده:
فلسفه مرگ از بزرگترین چالش های فکری تاریخ بشریت است و تلاش آدمی برای کشف راز و رمز آن از همان بدو خلقت آغاز شده است. بن مایه های اسطوره ای گواه این دغدغه و خارخار اندیشگانی است. از این رو، آگاهی از ماهیت مرگ و به تعبیری مرگ اندیشی به عنوان عنصری مضمونی همواره در بستر آثار خلاق هنری و ادبی بازتابی گسترده دارد؛ گرچه این بازاندیشی شناختی می تواند دو روی منفی و مثبت داشته باشد؛ وجهی که برساحت زندگی انسان سایه وحشت می افکند و گاه او را به پوچی و انتحار می کشاند و وجهی که به سوی معرفتی روح افزا و رشددهنده فضایل اخلاقی سوق می دهد. نظر به این وجه متضاد «مرگ اندیشی و مرگ آگاهی» این جستار به شیوه توصیفی - تحلیلی با تمرکز بر دو مجموعه داستان؛ «یوزپلنگانی که با من دویده اند» از بیژن نجدی و «استخوان های خوک و دست های جذامی» مصطفی مستور، تلاش کرده است نقبی به نگرش انسان ایرانی معاصر - که در بستر و جو مدرنیته و اندیشه های اگزیستانسیالیستی زیسته - بزند. از نتایج تحقیق برمی آید که نجدی با در انداختن صداهای مختلف از رهگذر شخصیت های داستانی خویش با دیدی اگزیستانسیالیستی به «مرگ» نگریسته و کوشیده از منظر زبان استعاری به لایه های باطنی مرگ در تجارب زیستی جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته را بازنمایی کند؛ اما مستور با نگرشی فلسفی تر و گاه با چاشنی معرفت دینی و عرفانی به مساله مرگ ورود می کند تا برای مخاطبان ریشه های اضطراب درونی و روحی برخی طیف های اجتماعی را بازگو کند.
زبان:
فارسی
صفحات:
7 تا 33
لینک کوتاه:
https://www.magiran.com/p2740058