تاثیر نظریات ماکیاولی در تاسیس دولت ایالات متحده آمریکا
میان مورخین و دانشمندان علوم سیاسی همواره بحث بوده که پدران بنیان گذار ایالات متحده آمریکا در تاسیس دولت و تدوین قانون اساسی از چه فیلسوف و اندیشمندی بیشترین بهره را برده اند. این دانشمندان عمدتا به جان لاک، مونتسکیو و برخی از جمهوری خواهان انگلیسی همچون «الجرنون سیدنی» و «جیمز هرینگتون» اشاره کرده اند و کوشیده اند تا حضور اندیشه ی این افراد را در مباحث پدران بنیان گذار بیابند. بااین حال، اندک کسانی بوده اند که به تاثیر نظریات ماکیاولی بر آراء پدران بنیان گذار در تاسیس دولت ایالات متحده آمریکا اشاره کرده باشند. این غفلت از تاثیر ماکیاولی و نادیده انگاشتن نقش او باعث شگفتی است چه آن که ماکیاولی یکی از مهم ترین نظریه پردازان جمهوری در دوران مدرن است و لذا حداقل کوششی برای یافتن آثار احتمالی نظریات این فیلسوف سیاسی بر اندیشه پدران بنیان گذار در تاسیس جمهوری ایالات متحده موجه بود. پرداختن به این مسئله ازآن رو حائز اهمیت است که اتکا به نظریات فلسفی این فیلسوف سیاسی در تاسیس یک دولت جدید یا به عبارت دیگر دولت سازی را آشکار می سازد. در این مقاله کوشش خواهیم نمود با اتخاذ روشی کیفی و ایستاری متن محور و با گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای-اسنادی، تاثیر اندیشه ی ماکیاولی بر آراء پدران بنیان گذار آمریکا را بررسی نموده و نشان دهیم که دولت ایالات متحده و قانون اساسی بادوام آن، ثبات و استواری خویش را مدیون اتکا به نظریات ماکیاولی است.