نمودهای نقد ادبی و اجتماعی در سبک هندی
ادبیات و آثار ادبی همواره تابع رویدادهای سیاسی و اجتماعی هستند و جهت گیریها و مسائلی که در ادبیات مطرح میشوند از تغییرات مهم در جامعه تاثیر میپذیرند. مجموعه این عوامل است که زمینه را برای بررسی تاثیر رویدادهای اجتماعی در ادبیات فراهم می آورد.یکی از مسائلی که در ادبیات فارسی از نظر جامعه شناسی قابل بررسی است، ادبیات انتقادی و پرخاشگر و زمینه های اجتماعی آن است. عصر صفوی یا سبک هندی یکی از مهمترین زمینه بروز این انتقادات است. هدف این مقاله نیز بررسی نمودهای انتقادات ادبی و اجتماعی در شعر پنج تن از مشهورترین شاعران این دوره یعنی صائب تبریزی، کلیم کاشانی، نظیری نیشابوری، طالب آملی، و قدسی مشهدی است.
روش این پژوهش توصیفی تحلیلی با ابزار مطالعه کتابخانه ای است.
در میان این شاعران، بیش از همه، انتقادات اخلاقی را در شعر صائب تبریزی میتوان مشاهده نمود. در واقع نوک پیکان انتقادهای صائب در حوزه اجتماع، بیشتر مسائل و رزدایل اخلاقی را نشانه گرفته است. بیشترین انتقاد به صوفیان ظاهرپرست را کلیم کاشانی در اشعار خویش ابراز کرده است. او معتقد است مدعیان زهد، بیش از عبادت، به مال اندوزی مشتاقند. پس از کلیم، صائب تبریزی بیشترین اعتراضات را بر این قشر وارد دانسته است.
مهمترین مسائل مطرح در شعر این دوره که مرتبط با حوزه نقد ادبی است شامل تاکید بر برتری معنی بر لفظ، شکایت از اوضاع کساد شعر، نبود شعرشناسان صاحب نظر و البته منصف، مفاخره، و خودزنی شاعرانه و پشیمانی از سرایش شعر است. همانطورکه مشخص است بسیاری از این انتقادات بنوعی ادبی- اجتماعی هستند و منشا آنها شعرستیزی زمامداران صفوی است. در مقابل شکایت و انتقاد از اوضاع نامطلوب شعر و شاعری، مفاخره نیز در شعر این دوره جایگاه ویژه ای دارد. شاید بتوان گفت مفاخره در این دوره بعنوان ابزاری تدافعی و حتی تهاجمی شاعران در برابر موقعیت نامطلوب شاعری و عدم حمایت حکومت از آن به کار میرود.