-
مقدمهمسیر هیپوتالاموس-هیپوفیز-گناد (HPG) عملکرد تولیدمثلی را کنترل می کند. هیپوتالاموس، هورمون آزادکننده گنادوتروپین ((GnRH را آزاد می کند که بر هیپوفیز پیشین به منظور تحریک ترشح گنادوتروپ ها تاثیر می گذارد. هورمون های گنادوتروپیک نیز بر غدد جنسی با تحریک بلوغ جنسی، گامت زایی و تولید هورمون های جنسی اثر می گذارند. نورون های GnRH اجزای کلیدی مسیر HPG هستند، هر چند که برخی نوروترانسمیترها و نوروپپتیدها از قبیل گلوتامات، گابا (گاما آمینو بوتیریک اسید)، گالانین، دوپامین و کیس پپتین نیز در تنظیم ترشح GnRH دخالت می کنند. نورون های GnRH، هیپوفیز، غدد جنسی و برخی جمعیت های نورونی مثل نورون های کیس پپتین به شدت نسبت به تغییرات سطوح هورمون های جنسی و ترکیبات مداخله گر اندوکرینی (EDCs) حساسیت دارند. چند نوع EDCs، از جمله برخی حشره کش ها، بیسفنول آ، فتالات ها، تاموکسیفن، فیتواستروژن ها و مایکواستروژن ها شناسایی شده اند که قادر به تداخل با عملکرد دستگاه تولیدمثلی بوده و منجر به اختلال اندوکرینی می شوند. تکوین و عملکرد دستگاه تولیدمثلی ممکن است به اثرات این قبیل EDCs حساس باشد. تاکنون بزرگ ترین نگرانی ها در ارتباط با اثرات EDCs در ارتباط با اثرات زیان آور آن ها بر سلامتی تولیدمثلی بوده است. شرایط آزمایشگاهی و مطالعه های اپیدمیولوژی نشان داده اند که EDCs می توانند اثرات تعیین کننده ای را، به ویژه در دوره های بحرانی هورمونی از قبیل دوره های جنینی و نوزادی بر دستگاه تولیدمثلی داشته باشند. این مطالعه برخی شواهد را فراهم می آورد که EDCs قادر به ایجاد اختلال در مسیر HPG و عملکرد تولیدمثلی هستند.کلید واژگان: مسیر هیپوتالاموس، هیپوفیز، گناد، ترکیبات مداخله گر اندوکرینی، سلامتی تولیدمثلیIntroductionThe hypothalamic-pituitary-gonadal (HPG) axis controls reproductive function. The hypothalamus secretes GnRH that is transported to the anterior pituitary gland to stimulate the release of the gonadotrophic hormones. Which act on the gonads to stimulate sexual maturation, gametogenesis and steroidogenesis. Although GnRH neurons are a key component of the HPG axis, other neurotransmitters or neuropeptides in the hypothalamus, such as glutamate, GABA, galanin, dopamine and kisspeptin have been suggested to be involved in the regulation of GnRH secretion. In addition to GnRH neurons, pituitary and gonads, some of these neuronal populations such kisspeptin are extremely sensitive to changes in the levels of steroid hormones and endocrine disrupting compounds (EDCs). Several EDCs, such as pesticides, bisphenol A, phthalates, tamoxifen, phytoestrogens and mycoestrogens can interact with the female and male reproductive system function and lead to disruption of endocrine function. Reproductive system development and function may be susceptible to the effects of such EDCs. By far, the greatest concerns for the potential adverse effects of EDCs have focused on their deleterious impact on reproductive health. It has been demonstrated under laboratory conditions and epidemiological studies that EDCs can exert detrimental effects especially during hormonal critical periods such as fetal and neonatal periods on the reproductive system. This article reviews some evidence that EDCs can impair the HPG axis and reproductive function.Keywords: Hypothalamic, pituitary, gonadal axis, Endocrine disrupting compounds, Reproductive health
-
مقدمهمصرف اپیوئیدهایی نظیر مرفین موجب کاهش سطح سرمی هورمون های محور هیپوفیز گناد در هر دو جنس می شود. از طرفی اپیوئیدهایی مانند مرفین می توانند از طریق جفت و شیر مادر به فرزند منتقل شوند. مصرف مرفین توسط مادر در دوران بارداری، می تواند بر غلظت هورمون های محور هیپوفیز گناد فرزندان نیز تاثیر گذارد. متاسفانه توجه به نقش انفرادی مادر در سلامت فرزندان موجب شده است که علی رغم اثرهای سوء مصرف مرفین توسط پدر بر فرزندان، این مهم کمتر مورد توجه قرار گیرد. در این مطالعه اثر احتمالی اعتیاد والدین به مرفین بر سطح سرمی هورمون های هیپوفیز گناد بررسی شده است.
مواد و روش هادر این مطالعه ی تجربی 40 سر موش صحرایی ماده و 16 سر موش صحرایی نر با مصرف خوراکی دوز افزایش یابنده ی مرفین محلول در آب آشامیدنی به مدت 21 روز معتاد شدند. سپس حیوانات برای انجام جفت گیری به چندگروه تقسیم شدند: ماده ی معتاد و نر غیر معتاد (گروه آزمون 1)، نر معتاد و ماده ی غیر معتاد (گروه آزمون 2)، نر و ماده ی معتاد (گروه آزمون 3) و گروه های شاهد 1 و 2 و گروه شاهد در کنار هم قرار داده شدند. پس از رسیدن فرزندان به سن بلوغ غلظت سرمی هورمون های محور هیپوفیز گناد فرزندان نر و ماده ی گروه های مختلف اندازه گیری شد. روش آماری مورد استفاده آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون توکی بود و 05/0p< معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هایافته ها نشان می دهد که در فرزندان ماده ی گروه آزمون 1 غظت سرمی هورمون LH (04/0±086/0 واحد بین المللی در لیتر، 17 بتا استرادیول (92/5±2/93 نانوگرم در لیتر و پروژسترون (98/2±46/22 نانوگرم در لیتر) بود که نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری یافته است ولی تفاوت معنی داری در غلظت سرمی هورمون FSH (07/0± 21/0 واحد بین المللی در لیتر) مشاهده نشد. اعتیاد مادر به مرفین تفاوت معنی داری بر سطح سرمی هورمون های LH،FSH و تستوسترون فرزندان نر نداشت. اعتیاد پدر به مرفین نیز تفاوت معنی داری بر هورمون های محور هیپوفیز گناد فرزندان نر و ماده نداشت. در گروه آزمون 3 باروری انجام نشد.
کلید واژگان: اعتیاد، هورمون های محور هیپوفیز، گناد، فرزندانIntroductionOpiates such as morphine administration, decrease serum level of pituitary–gonadal axis hormones in both sexes. On the other hand, morphine can be transferred from the mother the fetus and neonate via the placenta and milk. Thus maternal exposure to morphine during pregnancy and weaning may affect serum level of pituitary–gonadal axis hormones in off springs. Focus on the effect of the addiction of the pregnant mother on the health of the fetus and neonate has led to under recognition of possible male mediated effects. In this study, the effect of morphine addiction of the parents on the reproduction rate and pituitary gonadal axis hormone profile have been investigated.Materials And MethodsForty female and 16 male albino Wistar rats (120-140 days old) were enrolled into the study. Animals were addicted by oral administration of incremental dose of morphine in drinking water for 21 days. Then male rats were placed with females in 6 groups: 1- male addict =test, 2-female addict=test 2, 3- male and female addict = test 3, and sham 1, sham2 and the control group. Morphine administration was also continued during pregnancy and weaning as well. At the time of puberty, blood samples were collected from the off springs and pituitary–gonadal axis hormones were measured. Morphine was in dissolved 3% sucrose and added into the drinking water of groups 1-3. The same amount of sucrose was added into the drinking water of the two sham groups.ResultsIn female offspring of group1 (test 1) LH (0.086±0.04Iu/L) and 17β estradiol (93.2±5.92ng/L) were significantly reduced compared to the control values of 0.19±0.03 and 182.4±11.21 respectively. But no pituitary–gonodal axis hormones alteration occurred in male offspring of this group and offspring of group 2. There were no pregnancies in group 3.ConclusionThe results suggest that the female maternal morphine addiction disturb reproduction processes more them does male addiction.Keywords: Addiction, Pituitary, Gonodal axis hormones, Offspring -
مشخصات اصلی سندروم نئوپلازی متعدد آندوکرین نوع 1 (MEN1) عبارت است از درگیری پاراتیرویید، پانکراس و هیپوفیز قدامی؛ علاوه بر آن، تومورهایی همراه به صورت ضایعات آدرنوکورتیکال، کارسینویید، لیپوما و آنژیوفیبروما نیز در این بیماران دیده می شود. این سندروم می تواند نماهای بالینی متفاوتی را در هر زمان از سیر بیماری ایجاد کند. یکی از تظاهرات این سندروم هیپرکورتیزولیسم یا سندروم کوشینگ است. هیپرکورتیزولیسم در زمینهMEN1 می تواند ناشی از علل هیپوفیزی یا غیرهیپوفیزی (ضایعات آدرنال، تومورهای کارسینویید و پانکراس) باشد. کارسینویید تیموس یک بدخیمی نادر است که در یک چهارم موارد با سندروم نئوپلازی متعدد آندوکرین نوع 1 همراه است. در مقایسه با سایر نئوپلاسم های مرتبط با MEN1 اطلاعات اندکی درباره این بدخیمی در دست است. در این مقاله یک مرد 44 ساله مبتلا به MEN1 که درگیری پانکراس (انسولینوما و گاسترینوما)، درگیری هیپوفیز (پرولاکتینوما) و هیپرپاراتیروئیدی داشته است و در سیر بیماری خود دچار سندروم کوشینگ ناشی از تومور کارسینویید تیموس شده است، معرفی و مقالات موجود در این زمینه مرور می شود.
کلید واژگان: سندروم نئوپلازی متعدد آندوکرین نوع 1، سندروم کوشینگ، کارسینوئید تیموسCharacteristic presentations of MEN1 syndrome include the involvement of parathyroid glands, pancreas & pituitary. In addition to these presentations, adrenocortical lesions, carcinoids, lipoma and angiofibroma may also be seen in these patients. MEN1 could show a variety of clinical presentations in each stage of the disease. One such presentation is Cushings syndrome. Hypercortisolism in the base of MEN1 could be a result of pituitary or nonpituitary causes (adrenal & pancreatic lesions & carcinoid tumors). Thymic carcinoid is a rare malignancy. Although, 25% of all reported cases of this tumor are MEN1 related, as compared to other MEN1 related neoplasia, there is limited information on this condition. This paper describes a 44 year-old man with MEN1, an involvment of pancreas (insulinoma & gastrinoma), pituitary (prolactinoma) and hyperparathyroidism that in the progression of the disease involved in Cushing syndrome from the thymic carcinoid. This paper also reviews literature availabe on the etiology of Cushing’s syndrome. -
مقدمه
ازآنجا که اختلال عملکرد نورواندوکرین به دنبال ضایعات ضربه ای مغز، علایم بالینی چندانی ایجاد نمی کند، به طور کلی تشخیص داده نشده و به سایر مشکلات جسمی و روحی به دنبال ضربه ی مغزی نسبت داده می شود. بر این اساس، بیشتر بیماران مورد درمان قرار نمی گیرند. این مورد ممکن است بر روند بهبودی آن ها تاثیرگذار باشد. پژوهش حاضر، به منظور ارزیابی وضعیت ترشحی هورمون های هیپوفیز قدامی در بیماران دچار ضایعات ضربه ای مغز صورت گرفت.
مواد و روش هاتمام بیماران دچار ضربه ی مغزی که در بخش تروما بستری شدند و GCS آن ها کمتر یا مساوی 12 بود، وارد پژوهش شدند. 154 بیمار انتخاب شدند، ولی در نهایت 70 نفر از آن ها تا پایان پژوهش در طرح مشارکت نمودند. 6 ماه بعد از ضربه به مغز، بررسی تمام آزمودنی های عملکرد هیپوفیز قدامی با اندازه گیری غلظت پرولاکتین، تستسترون،FSH، LH Cortisol، FT4، TSH،و IGF-1 در سرم انجام، و در صورت نیاز آزمون تحریکی کوزینتروپین و گلوکاگون به ترتیب برای اثبات کمبود کورتیزول و هورمون رشد صورت گرفت.
یافته هادر بررسی حاضر، 41 بیمار (6/58%) دچار اختلال ترشحی در کمینه یک هورمون هیپوفیز قدامی بودند. در 4 بیمار (7/5%) درگیری در 2 رده ی هورمونی وجود داشت. اشکال کمبودهای هورمونی، به صورت کمبود گنادوتروپین ها و کورتیکوتروپین هر یک در 9 بیمار (9/12%) و سوماتوتروپین در 3 بیمار (3/4%) مشاهده گردید. هیپر پرولاکتینمی در 23 مورد (5/31%) دیده شد. در این پژوهش هیچ موردی از کمبود تیروتروپین مشاهده نگردید.
نتیجه گیریپژوهش حاضر نشان داد که اختلالات هورمونی پس از ضایعات ضربه ای مغز شایع می باشد و بایستی مورد توجه کافی از طرف پزشکان قرار گیرد. کمبود بعضی از این هورمون ها مانند کورتیکوتروپین می تواند تهدید کننده ی سلامت بیمار باشد.
کلید واژگان: ضایعات ضربه ای مغزی، هورمون های هیپوفیز قدامی، کمبود کورتیکوتروپین، کمبود گنادوتروپین، هیپرپرولاکتینمیIntroductionNeuroendocrine dysfunction following traumatic brain injury (TBI) is frequently missed due to the absence of major symptoms and very often, no appropriate management is prescribed, thus delaying the patient recovery. This study is aimed to determine the frequency and pattern of anterior pituitary dysfunction following TBI.
Materials And MethodsFrom June to December 2009, overaperiod of seven months, a total of 156 cases were admitted to a trauma center following TBI. Of the seventy patients, (61 males and 9 females mean age 30 years) included in the study, 39 patients had moderate (GCS; 9 – 12) and 31 cases had severe (GCS < 8) TBI. Patients were tested 6 months after injury for possible secretory abnormalities of anterior pituitary hormones. Anterior pituitary secretary function was assessed by measurement of serum levels of FT4, TSH, basal GH, IGF-1, 8 am Cortisol, FSH, LH, total testosterone and prolactin. Dynamic tests of ACTH and glucagon stimulation were used to evaluate the pituitary-adrenal axis and GH secretory status.
ResultsForty-one patients (58.6%) were found to be suffereding from at least one hormonal secretory abnormality, with patterns and frequencies of: Gonadotropins (LH, FSH), 12.9%, corticotropin (ACTH), 12.9%, somatotropin (GH), 4.3%, and prolactin (PRL), 1.4%. There was no case with thyrotropin deficiency. Hyperprolactinemia was found to be present in 23 cases (31.5%).
ConclusionThe results of this study showed that anterior pituitary hormone deficiencies occur frequently, 6 months following traumatic brain injury. The two most commonly involved axes were the pituitary-gonadal and the pituitary-adrenal. Hypocortisolism may be particularly harmful for the patient's health.
-
مقدمهآدنومای هیپوفیز از شایع ترین تومورهای مغز می باشد، و دیابت بی مزه (DI) از شایع ترین عوارض جراحی این تومورهاست. مطالعه حاضر با تعیین فراوانی نسبی DI به دنبال جراحی های آدنومای هیپوفیز، بررسی ارتباط همبستگی بین ابتلا به DI و برخی متغیرها ونیز بررسی سیر (زمان و طول مدت) ابتلا به DI در بیماران صورت گرفت.مواد و روش هااین مطالعه بین سال های 80-1370 در بیمارستان بقیه اله تهران و به صورت آینده نگر انجام شد. 50 بیمار غیرمبتلا به دیابت بی مزه به دلیل ابتلا به آدنوم هیپوفیز تحت ترانس اسفنوئیدال (35 نفر) و ترانس کرانیال (15 نفر) قرار گرفتند. ابتلا به DI، زمان آغاز DI، طول مدت ابتلا به DI و نیاز به Minirin در بیماران ثبت شد. DI بر حسب طول مدت، به انواع DI Immediate (کمتر از 10 روز) و Delayed DI (بیشتر از 10 روز) تقسیم شد.یافته ها15 نفر از بیماران (30%) پس از جراحی دچار DI شدند. از 15 مورد DI، 10 مورد (67%)DI Immediateو 5 مورد (33%) Delayed DI بود. زمان ابتلا به DI در 5 نفر (33.3%) روز عمل، در 7 نفر (46.6%) یک روز پس از عمل، و در 1 نفر (6.6%) هفت روز پس از عمل بود. ارتباط معنی داری بین ابتلا به DI و گروه های سنی، جنس و روش جراحی وجود نداشت. ابتلا به Delayed DI به دنبال جراحی ترانس کرانیال (26.6%) بیشتر از جراحی ترانس اسفنوئید (2.8%) مشاهده شد (p=0.024). از بین مبتلایان به DI، 5 نفر (33%) نیاز به Minirin نداشتند، 5 نفر (33%) یک روز تحت درمان با Minirin قرار گرفتند و 5 نفر (33%) 180-4 روز (4، 11، 15، 62 و بیش از 180 روز) از Minirinاستفاده نمودند.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که 30% مبتلایان به آدنوم هیپوفیز به دنبال جراحی دچار DI می شوند. هم چنین این مطالعه نشان داد که DI به دنبال جراحی آدنوم در اکثر موارد خود محدود شونده می باشد و نیازی به Minirin ندارد. براساس نتایج این مطالعه، توصیه می شود از تجویز زود هنگام Minirin در این بیماران خودداری شده و اساس درمان در ابتدا بر جایگزینی مناسب مایعات قرار گیرد. هم چنین مطالعه حاضر، روش آدنکتومی ترانس اسفنوئیدال را به عنوان روش همراه با بروز کمتر DI نشان داد: که باید در انتخاب روش جراحی، مورد توجه متخصصان قرار گیرد.
کلید واژگان: آدنوم هیپوفیز، جراحی ترانس اسفنوئیدال، دیابت بی مزهIntroductionAdenoma is one of the most common pituitary tumors, with diabetes Insipidus (DI) being one of the most common complications. This study was conducted with the followingAimsa) determination of relative frequency of DI following hyphophyseal adenectomy, b) assessment of correlation between DI and some variables, c) study the clinical course of DI development after surgery of hyphophyseal adenoma. Matherials andMethodsThis prospective study was conducted between 1991-2001 in Baqyiatallah Hospital, Tehran, 50 Patients with pituitary adenoma without diabetes underwent trans-Sphenoidal (n = 35) or trans-cranial adenectomy (n = 15). Development, time of onset, duration of DI, and need to use Minirin was assessed in patients. DI was categorized to Immediate DI (IDI, ≤ day 10) and Delayed DI (DDI, >day 10).ResultsDI occurred in 15 cases (30%), of which, 10 had IDI (67%) and 5 cases had DDI (33%). DI developed in 5 (33.3%), 7 (46.6%), and 1 (6.6%) subjects, on days 1, 2 and 7 following their operation, respectively. DI was not correlated with sex, age and kind of surgery (p>0.05). DDI was seen more after trans-Cranial surgery than after trans-Sphenoid surgery (26.6% vs 2.8%, p=0.024). Of 15 cases of DI, 5 (33%) did not need Minirin, 5 (33%) needed it just for one day, and 5 (33%) received it for 4-180 days (4, 11, 15, 62 and over 180 days).ConclusionThis study reported the relative frequency of hypophyseal adenectomy to be 33%. According to this study, one third of patients have self-limited DI and do not need drug therapy. However, we recommend that in patients with DI after these surgeries, early and routine prescription of Minirin should be avoided and treatment should be based on fluid replacement. This study also reported trans-Sphenoid surgery to be less frequently accompanied by DI, which seems to be an important factor in the selection of operation techniques for these surgeries. -
مقدمه
تشخیص اتیولوژیک سندروم کوشینگ، یکی از چالش های مهم در بررسی آن است. در مطالعات مختلف، آزمون خوراکی دو روزه دگزامتازون با دوز بالا حساسیت و ویژگی متفاوتی نشان داده است. از سال 1973، آزمون انفوزیون 7 ساعته دگزامتازون با توجه به مزیت حذف عامل جذب روده ای دگزامتازون و سرعت انجام آن مورد توجه بوده است. هدف مطالعه اخیر، بررسی قدرت تشخیصی آزمون انفوزیون در مقایسه با روش خوراکی کلاسیک است.
مواد و روش ها207 بیمار مبتلا به سندروم کوشینگ که با آزمون های غربالگری شامل آزمون شبانه یک میلی گرم دگزامتازون و کورتیزول آزاد ادرار 24 ساعته و آزمون دگزامتازون با دوز پایین بیماری آنها تایید شده بود، مورد مطالعه قرار گرفتند. در تمام بیماران آزمون دو روزه دگزامتازون با دوز 8 میلی گرم و آزمون انفوزیون 7 ساعته انجام شد. ملاک مهار در آزمون انفوزیون، کاهش کورتیزول پلاسما به بیش از 50% میزان اولیه و در آزمون کلاسیک مهار کورتیزول آزاد ادرار به میزان بیش از 50% و 90% نسبت به میزان پایه بوده است. نتایج تصویربرداری و نمونه های پاتولوژیک در تشیخص اتیولوژیک بیماران استفاده شد.
یافته هابیماران با کوشینگ اکتوپیک میانگین سنی بالاتری نسبت به علل هیپوفیزی و آدرنالی داشتند (2/58 در مقابل 5/31 سال، 01/0p<). در کوشینگ اکتوپیک، کاهش وزن، ضعف عضلانی، اکیموز و فشارخون بالا با تفاوت معنی دار بیش از موارد هیپوفیزی و آدرنال مشاهده شد (05/0p<). پاسخ مهاری به آزمون انفوزیون در 98% موارد بیماری کوشینگ وجود داشت در حالی که در علل خارج هیپوفیزی، موردی از پاسخ مهاری مطلوب مشاهده نشد. آزمون خوراکی با معیار مهار بیش از 90% در 1/8% موارد مثبت کاذب نشان داد. با هدف افتراق ضایعات هیپوفیز از علل خارج هیپوفیزی، آزمون انفوزیون ویژگی 100%، حساسیت 1/98%، دقت تشخیصی 5/98% و در مقابل آزمون کلاسیک با ملاک مهارUFC بیش از 90%، ویژگی 93%، حساسیت 1/98% و دقت 97% را نشان دادند. منحنی ROC، سطح زیر منحنی 99/0 را در آزمون انفوزیون در مقابل 96/0، در آزمون کلاسیک با ملاک مهاری 90% نشان داد.
نتیجه گیریدر این مطالعه، آزمون انفوزیون 7 ساعته دگزامتازون با سهولت انجام آن علاوه بر ویژگی و دقت تشخیصی بالاتر نسبت به آزمون کلاسیک خوراکی دگزامتازون درافتراق بیماری کوشینگ از موارد خارج هیپوفیزی می تواند به عنوان روش انتخابی تشخیصی در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: سندروم کوشینگ، آزمون دگزامتازون با دوز بالا، آزمون انفوزیون 7 ساعته دگزامتازونIntroductionEtiologic diagnosis of cushing’s syndrome is a major challenge in its investigation and treatment. Classical oral HDDST has shown differing sensitivity and specificity in various studies. The IV DEX suppression test with elimination of intestinal absorption factor has been in use since 1973. This study was designed to evaluate the diagnostic power of IV the DEX test in comparison with classic oral HDDST.
Materials And MethodsTwo hundred and seven consecutively referring patients with Cushing’s syndrome diagnosed by screening and LDDST were enrolled. Two days oral HDDST and 7h-h DEX infusion test were performed in all cases. In the infusion test, decrease in serum cortisol to less than 50% of basal level was consistent with a positive response. In the classic oral test suppression of UFC ≥ 50 % and 90% of basal levels assumed as positive response. Etiologic diagnosis was confirmed by imaging and pathologic specimens.
ResultsMean age of patients with ectopic ACTH (EAS) was (58.2±12.6 vs 31.0±10.0) which was higher than athat of pituitary and adrenal cases (p<0.01). Weight loss, weakness and ecchymosis and hypertension were more prevalent in EAS (p<0.05). Positive response to infusion test was detected in 98% of Cushing’s disease cases and no false positive response was detected in EAS and adrenal cases however oral HDDST (90% cutoff level) had 8.1% false positive. In differential diagnosis of pituitary versus non-pituitary tumors, IV DEX test had sensitivity of 98.1%, specificity of 100% and accuracy of 98.5 compared with classic oral which had sensitivity of 98.1, specificity of 93% and accuracy of 97%. ROC curve showed AUC of 0.99 in infusion test versus 0.96 in the classic oral HDDST with 90% suppression.
ConclusionIn the present study, IV DEX test with its increased rapidity and higher accuracy as well as higher specificity, in comparison the classic oral HDDST, can be a better diagnostic choice in the differential diagnosis of Cushing’s syndrome.
Keywords: Cushing's syndrome, High dose Dexamethasone suppression test, HDDST, 7h, h DEX infusion test -
مقدمهآکرومگالی یک بیماری چند سیستمی با موربیدیتی بالا همراه با کاهش طول عمر بیماران می باشد. در مطالعه ی حاضر یافته های جراحی ترانس اسفنوئیدال در 95 بیمار با میکرو یا ماکروآدنوم هیپوفیز که در طول 9 سال در بخش جراحی اعصاب بیمارستان شهدای تجریش مورد عمل قرار گرفته بودند، بررسی شده است.مواد و روش هامطالعه به صورت Case series روی تمام بیمارانی که با تشخیص آکرومگالی از ابتدای سال 1376 تا پایان سال 1384 در بخش جراحی مغز و اعصاب بیمارستان شهدای تجریش بستری و از طریق ترانس اسفنوئیدال تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند انجام شده است. تشخیص بیماری با علایم بالینی، بررسی هورمونی، CT اسکن و MRI غده ی هیپوفیز با تزریق به صورت دینامیک تایید شد.یافته ها48 بیمار زن و 47 مرد با میانگین سنی 12±2/39 سال و نسبت 1/1 بررسی شدند. شایع ترین تظاهر بالینی بزرگی انتها ها و صورت و طول مدت بیماری از شروع علایم تا تشخیص از 10 ماه تا 25 سال با میانگین 43±46 ماه بود. 70 مورد ماکروآدنوم و 25 مورد میکروآدنوم بودند که همه تحت عمل ترانس اسفنوئیدال قرار گرفتند. مرگ و میر وجود نداشت و موربیدیتی شامل دیابت بی مزه ی موقت در 80 مورد و دایم در یک بیمار، رینوره ی مایع مغزی نخاعی در 11 مورد و 4 مورد مننژیت بود که همگی با درمان طبی بهبود یافتند. 79 بیمار مورد پی گیری داشتند که میانگین مدت پی گیری 12±13 ماه بود. براساس GH کمتر از mL/ng 5 بهبودی و بروز درمان در 64% بیماران (76% در میکروآدنوم ها و 62% در ماکروآدنوم ها) و بر اساس GH کمتر از ng/mL5/2 در 51% موارد (65% در میکروآدنوم ها و 44% در ماکروآدنومها) مشاهده شد. در 5 مورد عود بیماری در فواصل زمانی 1 الی 4 سال مشاهده شد که در 4 مورد با عمل جراحی مجدد ترانس اسفنوئیدال کنترل شد و یک مورد نیز مورد رادیوتراپی قرار گرفت.نتیجه گیریجراحی ترانس اسفنوئیدال یک روش مناسب برای درمان بیماران مبتلا به آکرومگالی محسوب می شودکلید واژگان: آکرومگالی، آدنوم ترشح کننده ی هورمون رشد، جراحی ترانس اسفنوئیدالIntroductionAcromegaly, a multisystem disease, produced by growth hormone (GH) secreting pituitary adenomas, has devastating effects shortening life expectancy thus control of the disease is vital. Surgical removal of adenomas is the primary and standard treatment in these patients. In this study, results of trans-sphenoidal surgery in 95 patients admitted consecutively to the Shohada-e Tadjrish Hospital, over 9 years beginning 1996, were analyzed.Materials And MethodsData were collected retrospectively from files of all patients admitted to our hospital, over 9 years, and operated using a trans-sphenoidal approach. Clinical and radiological evaluations were reviewed and intra-operative findings, postoperative complications, immediate hormonal assay results and long term follow ups were analyzed.ResultsForty eight patients were female and 47 male (1/1 ratio) with mean age of 39.2 ± 12 years. Acromegalic features were present in almost every patient with a mean duration of 46 ± 43 months. Macroadenomas were discovered in 70 patients and microadenomas in the other 25 there was no mortality. Postoperative complications were as follows: Temporary DI in 80, CSF rhinorrhea in 11 and meningitis in 4 (all were managed conservatively with only one case of permanent DI) 79 patients had follow up (mean 13±12 months) 64% of patients (76% of microadenomas and 62% of macroadenomas) had remission (post-operative GH < 5 ng/mL), but with remission criteria of GH < 2.5 ng/mL there was 51% remission rate (65% of microadenomas and 44% of macroadenomas). In five patients, following initial surgery, there was recurrence after 1 to 4 years, which was controlled in 4 of with a second trans-sphenoidal surgery, with the remaining one case being referred for radiotherapy.Keywords: Acromegaly, GH secreting pituitary adenoma, Trans, sphenoidal surgery
-
هیپوگنادیسم یکی از عوارض عمده سیروز کبدی در مردان است که تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی مبتلایان به این بیماران دارد و قسمت عمده ای از بیماران مبتلا به این بیماری گوارشی که به کلینیک های غدد مراجعه می کنند دارای این عارضه هستند. بنابراین پیشگیری و درمان هیپوگنادیسم در این بیماران اهمیت زیادی دارد. در زمینه منشا این عارضه در بیماران سیروتیک در مطالعات متعدد اظهار نظرهای متفاوتی شده است. مهمترین هدف مطالعه حاضر بررسی این مساله است که هیپوگنادیسم نتیجه تغییرات مرکزی (هیپوتالامیک) یا محیطی است. در این بررسی، 36 بیمار سیروزی مرد در 3 گروه Child (12 بیمار در هر گروه) و 12 نفر به عنوان شاهد سالم انتخاب شدند. معاینات فیزیکی در بیماران برای مشخص کردن علایم هیپوگنادیسم توسط متخصص غدد انجام شد و سطح سرمی هورمون های، LH،، FSH، estradiol، Testosterone،DHEA و SHBG اندازه گیری شد و آزمون تحریکی GnRH انجام گردید. در بیماران سیروزی فراوانی علایم هیپوگنادیسم به صورت ذیل بود: کاهش میل جنسی (8/77%)، عدم وجود میل جنسی (8/52%)، اختلال در نعوظ (7/41%)، بزرگ شدن سینه ها (9/38%)، تغییرات الگوی موها (2/22%). مقایسه میزان سرمی هورمون های مختلف در گروه های مختلف Child و مقایسه آن با گروه شاهد نشان داد که با افزایش شدت بیماری سطح تستوسترون در مقایسه با گروه شاهد کاهش می یابد، سطح استرادیول و SHBG افزایش می یابد و LH، FSH وDHEA تفاوت معنی داری در مقایسه باگروه شاهد نداشتند. بعد از انجام آزمون تحریکی GnRH، سطح LH وFSH در همه گروه ها افزایش معنی داری نسبت به قبل نشان داده شد که این مساله به نفع وجود اختلال مرکزی در این بیماران است. این مطالعه نشان می دهد که هیپوگنادیسم در بیماران سیروزی منشا مرکزی (هیپوتالاموسی) دارد و در درمان بیماران این مساله باید مد نظر باشد.
کلید واژگان: محور هیپوتالاموس، هیپوفیز، گناد، هیپوگنادیسم، سیروزHypogonadism is a major complication in cirrhosis that affects quality of life to a great extent, and therefore, its treatment and prevention is very important. The main purpose of this study is to determine whether this hypogonadism is the result of central (hypothalamic) changes or gonadal disorders. In this study, we studied 36 cirrhotic patients in 3 Child groups (12 patients in each group) and 12 normal controls. Physical examination of patients for detecting the signs of hypogonadism was done and all mecessary tests were requested (serum levels of LH, FSH, estradiol, Testostrone, DHEA, SHBG) and compared in groups with ANOVA and Post –Hoc tests. In cirrhotic patients, frequency of hypogonadism signs were as follows: decreased sexual desire (77.8%), Impotence (52.8%), erectile dysfunction (41.7%), gynecomastia (38.9%) and change of hair pattern (22.2%). Comparison of serum levels of hormones in different child groups and controls showed that with progression of disease severity, testosterone decreased, estradiol and SHBG increased and LH and FSH didnt’ show significant changes compared with control group. Also, DHEA didn’t show significant change with progression of disease severity After GnRH stimulation test each group showed significant increase in the levels of LH and FSH that is in favor of hypothalamic disorder. This study shows that hypogonadism in cirrhotic patients is of central (hypothalamic) origin and in its treatment this must be considered. -
مقدمهطول عمر بسیاری از بیماران پس از BMT افزایش می یابد. پس از پیوند، نیاز به پیگیری های طبی از جمله بررسی عملکرد غدد درون ریز به لحاظ بهبود کیفیت زندگی این بیماران، احساس می شود. اختلالات متعدد اندوکرین به خصوص در پی رژیم های آماده سازی با پرتوتابی تمام بدن، در این بیماران گزارش شده است. همچنین در بیمارانی که تحت رژیم های آماده سازی با داروهای ستیوتوکسیک قرار می گیرند نیز این اختلالات مشاهده می شود. دیده شده که دوز داروهای شیمی درمانی برای آماده سازی پیوند در میزان و نوع بروز اختلالات هورمونی موثر است.مواد و روش هادر این مطالعه 46 بیمار (12 زن و 34 مرد) در محدوده سنی 49-5/1 سال (میانگین سنی 1/15 سال) از نظر عملکرد تیرویید (T3، T4، T3RU، FTI، TSH،Antig Alb و Anti-Tpo Ab)، پاراتیرویید (Ca، P، Alkp و PTH)، گناد (LH، FSH، Prl، تستوسترون، استرادیول، پروژسترون و Semen Analysis در چهار بیمار مرد متاهل) بررسی شدند. عملکرد سلولهای بتای پانکراس در 12 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور به روش OGTT بررسی شد. تمامی این بررسی ها قبل از پیوند و3، 6،12 و 24 ماه پس از پیوند تکرار شد.یافته هامقایسه نتایج معاینات بالینی و اندازه گیری های بیوشیمیایی در هیچ یک از بیماران قبل و پس از پیوند، اختلالی را در عملکرد تیرویید و پاراتیرویید و متابولیسم کلسیم نشان نداد. در 11 بیمار مرد بالغ (G5P5) قبل و در فواصل 3 و 6 و 12 ماه پس از پیوند، کارکرد سلولهای لیدیگ طبیعی بود ولی آسیب اپی تلیوم ژرمینال (آزواسپرمی یا اولیگواسپرمی) قبل و تا 12 ماه پس از پیوند دیده شد. سطح FSH سرم با آسیب اپی تلیوم ژرمینال رابطه ای نداشت. در پنج پسر که در مراحل اولیه بلوغ (G2P2 یا G3P3) در زمان BMT بودند، پیشرفت بلوغ در یک سال پس از پیوند طبیعی بود. در 4 زن بالغ مورد مطالعه (P5B5) در پی پیوند، هیپوگنادیسم اولیه ایجاد شد. در یک دختر 14 ساله که قبل از پیوند عادت ماهیانه منظمی داشت تا 2 سال پس از پیوند نیز همچنان عادت ماهیانه اش منظم بود و در دختر دیگری که قبل از پیوند، نابالغ (P1B1) بود در یک سال پس از پیوند، افزایش LH و FSH (نارسایی تخمدان) مشاهده شد. کارکرد سلولهای بتای پانکراس در بیماران تالاسمیک (با فریتین بالای 1000 قبل از پیوند) قبل و پس از پیوند طبیعی بود.نتیجه گیریتا یک سال پس از پیوند مغز استخوان با رژیم آماده سازی شیمی درمانی (بدون پرتوتابی)، کارکرد تیرویید و پاراتیرویید تحت تاثیر واقع نشد، ولی این روش نارسایی تخمدان و آسیب سلولهای ژرمینال بیضه را در پی داشت و بر سلولهای لیدیگ تاثیری نداشت. پیوند مغز استخوان بر عملکرد سلول های بتای پانکراس اثری ندارد.
کلید واژگان: پیوند مغز استخوان، تالاسمی ماژور، پاراتیروئید، بلوغ جنسی، گلوکزObjectivesFollowing bone marrow transplantation (BMT), life expectancy of many patients increases, necessitating medical follow up, especially function of the endocrine gland. Previous studies have showed endocrine dysfunctions are caused not only by total body irradiation, but also by cytotoxic drug conditioning regimens.Materials And Methods46 patients (12 F, 34 M), aged 1.5-49 years were evaluated for thyroid (T3, T4, TSH, T3RU, FTI, Anti Tg-Ab, Anti TPO-Ab), parathyroid (Ca, Alkp, PTH), gonad function (LH, FSH, E2, progesterone in females and semen analysis in males) and function of β-cells of pancreas by O.G.T.T (in 12 major thalassemic patients) before and 3, 6, 12, 24 months after B.M.T, by the “Little” Busulfan-cyclophosphamide conditioning regimen.ResultsThere are no differences between results of clinical examinations and laboratory, tests of pre and post B.M.T function of thyroid or parathyroid and calcium metabolism. The function of leydig cells was normal in 11 adult men (G5P5) before and 3, 6, 12 months after B.M.T, but injury of germinal cells (oligo or azo spermia) before and 12 months after B.M.T was seen. There is no relation between FSH and injury of germinal cells. Development of puberty was normal in 5 boys (G2P2 or G3P3) before and one year after B.M.T. primary hypogonadism was induced in 4 females (B5P5) after B.M.T. In one 14 year-old female, regular menstruation continued 2 years after B.M.T. In one girl (P1B1 before BMT) ovarian failure developed 12 months after BMT. Function of β-cells in thalassemic patients (Ferritin>1000 before BMT) before and after BMT was normal.ConclusionOne year after B.M.T, only the chemotherapy conditioning regimen did not affect function of thyroid or parathyroid gland, but ovarian failure and germinal cells injuries developed (without effect on leydig cell). BMT had no effect on the function of β-cells of pancreas. -
مقدمههورمون رشد و فاکتورهای مربوط به آن می توانند بر ترشح هورمون های جنسی موثر باشند. نشان داه شده است که درمان با هورمون رشد (GH) موجب پیشبرد بلوغ می شود. این احتمال وجود دارد که هورمون رشد و عوامل مرتبط با آن نظیر فاکتور رشد شبه انسولین 1 (IGF-I) با افزایش توانایی ترشحی سلول های لیدیگ سبب سرعت بخشیدن به روند بلوغ شود. با در نظر گرفتن درصد نسبتا بالای افراد مبتلا به بیماری های مربوط به تغییرات ترشح هورمون های جنسی، در این مطالعه اثر هورمون رشد و IGF-I بر تحریک گنادها برای ترشح تستوسترون مورد مطالعه قرار گرفته است.مواد و روش هاموش های صحرایی نژاد Wistar نابالغ در ده گروه مورد بررسی قرار گرفتند. هورمون رشد، IGF-I و hCG به طور منفرد یا با یکدیگر به موش های گروه های مختلف تزریق شد و عصاره سلول های لیدیگ نیز از گروه هایی از موش های مورد مطالعه استخراج و در معرض هورمون رشد، IGF-I و hCG به طور منفرد یا با یکدیگر قرار گرفت. سپس از موش هایی که تزریق روی آنها انجام شده بود نمونه خون گرفته شد و میزان تستوسترون در سرم و در عصاره سلول های لیدیگ اندازه گیری شد.یافته هاتزریق GH سبب افزایش چشمگیر ترشح تستوسترون شد (p=0.0001) اما تزریق GH به همراه تزریق IGF-I و hCG افزایش معنی داری در ترشح تستوسترون ایجاد نکرد. تزریق IGF-I به همراه hCG در مقایسه با گروه دریافت کننده hCG منفرد کاهش ترشح تستوسترون را سبب شد (p=0.001). تزریق GH و IGF-I با افزایش ترشح تستوسترون همراه بود (p=0.02) و سلول های لیدیگ در حضور GH مقدار بیشتری تستوسترون ترشح کردند (p<0.0001). ترشح تستوسترون توسط سلول های لیدیک در حضور IGF-I و نیز در حضور GH و IGF-I به یک میزان بود.نتیجه گیریIGF-I بر ترشح تستوسترون و لذا بلوغ جنسی موش های نابالغ موثر نبوده، حتی اثر GH و hCG را بر ترشح تستوسترون کاهش می دهد. به نظر می رسد که اثر مستقیم هورمون رشد بر ترشح تستوسترون بیشتر از اثر غیرمستقیم آن بر هیپوتالاموس است. LH)یا (hCG به عنوان هورمون اصلی در این امر مطرح است، اما IGF-I اثر بارزی بر بلوغ جنسی نداشته است.
کلید واژگان: هورمون رشد، فاکتور رشد شبه انسولین 1، تستوسترون، موش صحرایی نابالغEffects of growth hormone and insulin-like factor 1 on testosterone secretion in premature male ratsIntroductionGrowht hormone (GH) and Insulin-like growth factor-1 (IGF-1) may be related to the secretion of gonadal hormones. Some reports show that GH therapy promoted puberty. It seems that GH and its related factors such as IGF-1 enhance the promotion of puberty by increasing leydig cells’ ability to secret testosterone. With regard to the high percentage of people with gonadal hormonal disease in the present study, the effects of GH and IGF-1 on the stimulation of gonads for testosterone production in premature male rats were observed.Material And MethodsPremature wistar rats in 10 separate groups were studied. GH, IGF-1 and HCG were injected intraperitoneally together as separately. On the other hand, one mL of leydig cell suspensions that had been extracted from the testis of the four groups of the rats was incubated with GH, IGF-1 and HCG together or separately. Blood samples were collected from the treated rats and testosterone concentrations were estimated in the serums. Testosterone concentrations in treated leydig cell suspensions were also measured.ResultsGH administration increased the testosterone production (p=0.001) but GH together with IGF-1 and HCG did not significantly increase the secretion of testosterone in the rats. Injection of IGF-1 and hCG reduced the testosterone production compared with those received hCG alone (p=0.02). Leydig cells incubated with GH secreted more testosterone (p<0.0001). Testosterone secreted by the cells incubated with IGF-1 or GH and IGF-1 was increased but was not different (p<0.001).ConclusionIt seems that the direct effect of GH on testosterone production is more than its indirect effect through hypothalamus. LH (or HCG) is a major hormone in testosterone production and promotion of puberty, conversely, IGF-1 has no significant effect on the testosterone secretion.
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.