-
هدف نوشتار حاضر بررسی انتقادی دو نمایشنامه کمبوجیه (1569) اثر توماس پرستن و صوفی (1641) اثر جان دنهام بر مبنای آرای ادوارد سعید است. با بررسی این دو اثر، که تا به امروز در کشور ما به آن ها پرداخته نشده و به نوعی ناشناخته اند، می توان گفتمان غالب سیاسی و فرهنگی انگلستان را در دوران رنسانس تحلیل کرد، دورانی که سرآغاز سیاست های توسعه طلبانه این کشور به شمار می آید. پرستن و دنهام نیز مانند اکثر نویسندگان زمان خود، با کلیشه سازی از شرق و مردم آن به دیگری سازی روی آوردند زیرا دانش شان از شرق عینی و بی واسطه نبود و صرفا بازتولید تصویرسازی های کلیشه ای متن های پیشین (به ویژه سفرنامه ها) بوده است؛ آنان با معرفی نادرست شرق به عموم مردم، آگاهانه یا ناآگاهانه با گفتمان سیاسی و فرهنگی برتری جویانه کشور خود همراه شدند. این نوع دیگری سازی ها در فرهنگ و ادبیات ذهن مردم را برای توسعه طلبی و استعمارگری آماده می ساخت. با بهره گیری ازخوانش کنترپوانی (چندنوایی) که ادوارد سعید معرفی کرده است می توانیم به رابطه آثار ادبی با دینامیسم قدرت پی ببریم.کلید واژگان: شرق شناسی, بازنمایی, کلیشه سازی, خوانش کنترپوانی (چندنوایی), ادوارد سعید, توماس پرستن, جان دنهامThe purpose of this article is to critically examine two plays, namely Cambises (1569) by Thomas Preston and The Sophy (1641) by John Denham, through the lens of Edward Said’s theoretical framework. These works, although relatively unfamiliar in our country, offer valuable insights into the prevailing political and cultural discourse of Renaissance England, during which the nation's expansionist policies were beginning to form. In line with the prevailing tendencies among writers of their era, Preston and Denham, whether deliberately or indeliberately, practiced Stereotyping and Othering, because their knowledge of the East was neither objective nor direct; it was merely a reproduction of the stereotypical images in previous texts. Through misrepresenting the East and its people, their works became a part of the broader political and cultural discourse of their country, reflecting a thirst for superiority. It is crucial to recognize that such cultural misrepresentations played a significant role in shaping public sentiments, laying the groundwork for expansionism and colonialism. Through a contrapuntal reading of these dramatic works, we can uncover the intricate relationship between cultural artifacts and the underlying power dynamics at play, which provides us with a nuanced understanding of their impact.Keywords: Orientalism, Representation, Stereotyping, Contrapuntal reading, Edward Said, Thomas Preston, John Denham
-
دو مفهوم «دیگری» و «دیگری سازی» از مفاهیم پر بسامد در پژوهش های جدید در ادبیات پسا استعماری است. درونمایه اصلی رمان «همه چیز فرو می پاشد» ، نوشته چینوا آچبه، آسیب شناسی علل عدم موفقیت مقاومت فرهنگ بومی آفریقایی در برابر فرهنگ غربی است. هر چند بسیاری از منتقدین، در پرتو نظریه نقد پسا استعماری تلاش کرده اند جنبه ضد استعماری رمان و نقش غربی ها را در اضمحلال جامعه بومی آفریقایی برجسته کنند اما مقاله پیش رو بر آن است تا نشان دهد که آچبه با پر رنگ کردن نقش مخرب «دیگری سازی» در درون خود جامعه سنتی آفریقایی، آن را از جمله علل مهم مقهور شدن فرهنگ آفریقایی در برابر فرهنگ استعماری غرب معرفی کند. اصلی ترین پایه نظری نوشته حاضر، نظریات گایاتری اسپیوک (Spivak) ، منتقد هندی تبار است. اسپیوک با نقد نظریات خودمحورانه نظریه پردازان پسااستعماری و فمینیسم غربی و همینطور با برجسته کردن مفهوم «به حاشیه رانده شدگان یا نیروهای جزء» (subaltern) ، کمک می کند که بتوان آثار ادبی نویسندگان غیر غربی را با نگاه متناسب با این آثار بررسی کرد، نه صرفا با رویکرد خودمحورانه غربی. مقاله حاضر با تکیه بر این نظریات تلاش خواهد کرد تا نشان دهد چگونه فرآیند دیگری سازی در درون یک جامعه آفریقایی با ایجاد تفرقه و شکاف در درون این جامعه فرصت مناسبی را در اختیار استعمارگران بیگانه قرار می دهد تا با نفوذ و تاثیرگذاری بر به حاشیه رانده شدگان ارکان فرهنگی و ساختار قدرت تا به طور کامل در اختیار بگیرند.کلید واژگان: دیگری, دیگری سازی, آچبه, اسپیوک, فرهنگ بومی, مقاومتThe present article attempts to show how Chinua Achebe in Things Fall Apart has made use of the notion of "Othering" from a new perspective. Many critics have focused on postcolonial criticism to suggest that Achebe's novel is a sharp criticism of the Western colonialism in Africa. However،the present article tries to suggest that Things Fall Apart is more concerned with the internal than external "Othering". Achebe has succinctly focused on the internal dynamics of the African local culture to reveal its weak points through which the Western culture infiltrated the traditional tribal structure. The Most important aspects of this internal Othering is portrayed in the African communities' of making special parts of the society as strangers and subaltern. The Western colonizers appropriate this particular quality of societal making of strangers to bypass the structure of local power and dominate the community.Keywords: Internal Othering, Local Culture, Things Fall Apart, Achebe, Resistance
-
آغاز شکل گیری ادبیات و به ویژه شعر معاصر با برخی مخالفت ها نسبت به این جریان نوگرا از سوی استادان سنت گرای دانشگاهی همراه بود. مخالفت هایی که گاه به «غربی» و «بیگانه» خواندن این جریان انجامید و انتساب هایی همچون رمانتیستی، سمبولیستی و یا سورریالیستی بودن آثار نوگرا را به همراه داشت؛ آثاری که به زعم سنت گرایان در تقلید از مکاتب ادبی غرب پدید آمده بودند. نسل های بعدی استادان ادبیات فارسی، آگاهانه یا ناآگاهانه این دیگری سازی را به مثابه اصلی بدیهی پذیرفتند و در نتیجه جریان های شعر و نثر معاصر، تحت عناوین مکاتب ادبی غربی نام گذاری و تحلیل شد. بخشی از این انتساب و کاربست به دلیل ضعف نقد ادبی فارسی در حوزه های مبانی، روش و مفهوم سازی است. ضعفی که منجر شد مکتب های ادبی غربی به دلیل ساختار و مفهوم سازی ها و اصطلاحات روشن، مبنایی علمی برای تحلیل و نام گذاری جریان های ادبی فارسی به نظر برسند، بدون توجه به پیشینه ی این انتساب ها که از یک دیگری سازی برخاسته بود. این پژوهش نشان می دهد چگونه کاربست مکاتب ادبی غربی در تحلیل ادبیات معاصر از دیگری سازی و به حاشیه رانی جریان نوگرا آغاز شد و در دهه های بعد ضعف نقد ادبی فارسی تثبیت و ادامه ی این جریان را در پی داشت. شناختی که از این راه از ادبیات معاصر فارسی به دست آمده، شناختی است ناکامل که شکل گیری ادبیات نوگرا را بعضا تقلیدی از ادبیات غرب می داند؛ در نتیجه، تبارشناسی و ریشه شناسی عمیقی از این جریان به دست نمی دهد و تنها ویژگی هایی از شعر و نثر معاصر را مورد توجه قرار می دهد که با برخی مکتب های ادبی غربی شباهت هایی دارد.کلید واژگان: کاربست مکاتب ادبی غربی, جریان شناسی ادبیات معاصر, به حاشیه رانی, دیگری سازی, رویکرد تذکره ایThe beginning of the formation of literature, and especially contemporary poetry, was accompanied by some opposition to this modernist current from the traditionalist professors of academia.Contradictions that sometimes led to the "Western" and "alien" reading of the movement, such as the romanticism, symbolism, or surrealism of modernist works; The works, according to traditionalists, were created in imitation of Western literary schools. Subsequent generations of masters of Persian literature, consciously or unconsciously, accepted this alienation as the obvious principle, and as a result, the currents of contemporary poetry and prose were written and analyzed under the headings of Western literary schools.Part of this attribution and application is due to the weakness of Persian literary criticism in the areas of principles, methods, and conceptualization. conceptualizations, and clear terms, regardless of the background of these attributions that arose from otherness. This study shows how the use of Western literary schools in the analysis of contemporary literature began with the modernization and marginalization of the modernist current, and in the following decades the weakness of Persian literary criticism stabilized and continued this trend. The knowledge gained in this way from contemporary Persian literature is an incomplete knowledge that considers the formation of modernist literature to be sometimes an imitation of Western literature; As a result, he does not acquire a deep genealogy and deep roots of this movement, and only considers features of contemporary poetry and prose that bear some resemblance to some Western literary schools.Keywords: Application of Western Literary Schools, The flow of contemporary literature, Conceptualization, otherness
-
یکی از مهم ترین مسایل جامعه ایرانی بحث عدالت است. مبحث اصلی مقاله حاضر، عدالت معرفتی و شکاف میان تعاریف آن در زندگی روزمره و سیاست گذاری هاست. صفحات افراد جوان در شبکه های اجتماعی اینستاگرام، توییتر، فیسبوک (متا)، یوتیوب و تلگرام به صورت هدفمند انتخاب شده اند و به قوم نگاری مجازی، تحلیل مضمون و نشانه شناختی آن ها پرداخته ایم. از سوی دیگر، متون سیاست گذاری نیز تحلیل مضمون شدند. یافته های فضای مجازی بی عدالتی معرفتی هرمنوتیکی را تایید می کنند؛ شاهد دو نوع دیگری سازی در فضا هستیم که اولی نخبه گرایانه و دومی مبتنی بر خوانش گفتمان حاکم از معیار بودن است که افراد سعی در مقابله با آن ها دارند. پیامدهای این دیگری سازی ها شامل تباین میان احکام رسمی و نظرات مردم، قطبی شدن جامعه، بی صدایی و مسیله آمیزشدن امر تفاوت است. عدالت معرفتی در دو سطح ملی و فراملی که با یکدیگر در پیوندند نیز خود را در داده ها آشکار ساخت. بررسی اسناد سیاست گذاری مربوطه موید کافی نبودن زمینه های مشارکت جوانان در تصمیم گیری های کلان، بیتوجهی به سبک زندگی های گوناگون، دیگری سازی، نگرش آسیب شناسانه و پلیسی و قضایی کردن مسایل است. به نظر می رسد با رفع نواقص برنامه های موجود و عملیاتی سازی آن ها، بهره گیری از ظرفیت علمی دانشگاه ها و حرکت از تفکر پرتگاهی از طریق راهبردهای پیوندزدایی و کثرت رادیکال بتوان شاهد رفع بیعدالتی معرفتی به خصوص در میان جوانان بود.کلید واژگان: عدالت معرفتی, عدالت تصدیقی, عدالت هرمنوتیکی, رهایی از بی عدالتی معرفتیJustice is one of the most important issues in Iranian society. The main issue of the present study is epistemic justice and the gap between its definitions in everyday life and policy making domains. For that matter, we purposefully selected the pages of young users on social media networks of Instagram, Twitter, Facebook, YouTube and Telegram and then conducted their virtual ethnographic, thematic and semiotic analyses. Thereafter, policymaking texts were thematically analyzed, as well. While the findings of cyberspace confirmed the existence of hermeneutical (epistemic) injustice; we saw two types of otherization in space where the first is elitist and the second is based on reading of the dominant discourse of being the criterion that people are trying to confront with. The consequences of these otherizations include the contrast between official rulings and opinions of the people, the polarization of the society, being voiceless and probelmatization of difference. Epistemic justice at both national and transnational levels that are connected to each other manifested itself in the data. A review of relevant policy documents confirms the lack of opportunities for youth participation in macro decision-making, inattention to different lifestyles, otherization, pathological attitudes and policing and judicialization of issues. It seems that by eliminating the shortcomings of existing programs and operationalizing them, taking advantage of the academic capacity of universities and moving from abyssal thinking through radical plurality and de-linking, we can see the elimination of epistemic injustice, especially among the youth.Keywords: epistemic justice, testimonial justice, hermeneutical justice, release from epistemic injustice
-
اهمیت دوران کودکی در هویت یابی و نیز تلاش مخاطبان کودک در شناخت رمزگان های دیگر فرهنگ ها، این پژوهش را بر آن داشت تا عملکرد شبکه کودک را در شش ماهه دوم سال 96 به صورت تمام شماری و با استفاده از «نشانه شناسی فرهنگی لوتمان»، در شکل گیری فرایند دیگری سازی به مثابه اقدامی ضد هژمونیک و همچنین تثبیت هویت فرهنگی «خود» بررسی نماید. یافته ها نشان می دهد گفتمان غرب در برخی موارد حضور خود در سپهر نشانه ای فرهنگ اسلامی ایرانی را تحمیل کرده است. چون مفروض پژوهش دیگری غربی را در حکم پادفرهنگ می داند، لذا ضعف در فرایند دیگری سازی را به مثابه تعامل فرهنگی نمی شناسد. شبکه، نماینده الگوی مبتنی بر «هم خود و هم دیگری» است. یعنی به جای الگوی «خود دیگری قطبیده» از الگوی «خود دیگری آمیخته» بهره می برد. بر مبنای نظریه اومولت، برنامه های تولیدی، رویکردی محافظه کارانه نسبت به مسائل پیرامونی و جامعه داشته و بیشتر بر تاریخ و سنت تاکید دارند. در مقابل برنامه های تامینی بر مولفه های جامعه پذیری، ثروت، قدرت و سبک زندگی تمرکز داشته اند. یکی از شیوه های موثر شبکه کودک به عنوان راهکاری ضدهژمونیک برای غیریت سازی، بهره مندی از سازوکارهای ترجمه فرهنگی در برنامه های تامینی خارجی است. در این مسیر فرایندهای تکرار و خلاقیت به خوبی در شبکه به کار گرفته شده است، اما لازم بود عوامل فرهنگی «خود» و «دیگری» از طریق مکانیزم های طرد و جذب به کار گرفته می شد تا متون پخش شده ویژگی های کاملا فرهنگ بنیاد را برای خودش احراز کند.
کلید واژگان: تلویزیون, شبکه کودک سیما, کودک, لوتمان, نشانه شناسی, نشانه شناسی فرهنگیThe importance of childhood in finding identity and young audience’s attempt in decrypting signs in other culture encouraged our research team to study the performance of IRIB Children Network programs in the 2nd half of the year 1396, based on Lotman semiotics in creation of other as an anti-hegemonic action and establishing the self culture. Our study shows that western dialectic has targeted and forced itself to the Islamic semiotics shield. Our study presumes the western culture as a pod culture and our weakness in creating the Other is not being recognized as a cultural collaboration. The philosophy of the Network is based on self and also other instead of polarized Self vs Other and its using a mixture of Self and Other. Based on Umwelt theory, children productions have a conservative approach to society and its issues, traditions and history. On the other hand imported media emphasis is on social adherence, wealth, power and lifestyle. One of the most influential anti-hegemonic methods to encourage patriotism is cultural translation of imported Medias. In this case repetition and creativity was used effectively but it was necessary to create cultural Self and Other as an approach to attract and deflect, so that the aired media could have shown the traits of our cultural foundation.
Keywords: TV, IRIB Children Network, children, Semiotic, Yuri Lotman, Semiotics, Cultural Semiotics -
در این مقاله، داستان خسرو و شیرین نظامی با استفاده از فرضیه های مطالعات پسااستعماری و نشانه شناسی فرهنگی ارزیابی می شود. حضور شیرین در جایگاه یک مهاجر زن در سرزمین مدائن و خواسته دوگانه فرهنگ میزبان از او برای همانند ی با این فرهنگ، رعایت تفاوت با آن از یک سو، و تعصب و تاکید شیرین برای حفظ و اجرای رمزگان های فرهنگی سرزمین «خود» از سوی دیگر، وضعیت شیرین را دچار چالش های فراوان کرده بود. در این مقاله سازوکار فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان، برای به حاشیه راندن شیرین، و فرایند «دیگری سازی» به مثابه راهکار مقاومتی شیرین برای حفظ هویت فرهنگی «خود» در سرزمین میزبان بررسی می شود و نقش جنسیت در موفقیت این فرایند نشان داده می شود.
پژوهش در پایان به این نتیجه می رسد که فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان تلاش می کند شیرین را در جایگاه یک «دیگری» خطرناک، که قصد بر هم زدن نظم تثبیت شده فرهنگ غالب را دارد، به حاشیه براند. بنابراین، وضعیت شیرین در سرزمین میزبان، زمینه را برای شکل گیری فرایند دیگری سازی از سوی او در ارتباط با افراد سرزمین میزبان، به مثابه اقدامی مقاومتی و ضد هژمونیک، برای تثبیت هویت فرهنگی «خود» فراهم کرد.
دیگری های شیرین در این منظومه در دو دسته بزرگ «دیگری های دور» و «دیگری های نزدیک» قرار می گیرند. جالب این که «دیگری های جنسیتی» شیرین در سرزمین میزبان، یعنی مردان، در زیر مجموعه «دیگری های نزدیک»، و «خودی های جنسیتی» او، یعنی زنان، در زیرمجموعه «دیگری های دور» جای می گیرند و شیرین در برابر دو گروه راهکارهای متفاوتی در پیش می گیرد.
منظومه خسرو و شیرین با این خوانش می تواند منعکس کنندهء صدای به حاشیه رانده شده ای باشد که در مقابل صدا و فرهنگ غالب کشور میزبان به دنبال خود می گردد؛ صدایی که در کشمکش عشق و هویت، با سربلندی، هویت فرهنگی خود را از زیر دست و پای فرهنگ مرکز بیرون می کشد و به آن اعتلا و شکوه می بخشد.
کلید واژگان: هویت فرهنگی, مهاجرت, خود و دیگری, هژمونی, خسرو و شیرینIn this article، the story of Khosrow and Shirin is evaluated using assumptions of postcolonial studies and cultural semiotics. Shirin''s presence in place of a female immigrant in Ctesiphon with its dual demand for allegiance with the host country''s culture on the one hand and Shirin''s emphasis on maintaining and codifying her home-country''s culture on the other hand، stucks her in a challenging situation. In this paper، the mechanisms of center culture in the host country، for marginalizing Shirin، and the process of “othering” as her resistance strategy to maintain the cultural identity of “herself” in the host country is analyzed and the role of gender in the success of this process is shown. The results show that the host country''s culture tries to marginalize Shirin as a dangerous «other» who seeks out to disrupt the established dominant culture order. Therefore her situation in the host country، sets the stage for the process of othering by her، as an act of resistance، considered as an anti-hegemonic act in order to stabilize her own cultural identity. Shirin''s “othering” are divided in to two categories of “distanct others: and close others”. Interestingly Shirin''s “gender others” or “men” in the host country''s land، are under the category of “close others” and “gender in-groups” or women are under the category of “distant others”. Thus she takes two different approaches towards each. By such reading Khosrow and Shirin can be a reflection of the marginalized voices which manage to survive in the dominant center culture.Keywords: Cultural identity, immigration, self other, hegemony, Khosrow, Shirin -
سفرنامه های فارسی دوره قاجار جزء نخستین تلاش های ایرانیان برای رویارویی با غرب در جایگاه «دیگری» هستند و به همین سبب در آنها اشکال مختلفی از دیگری سازی اروپا مشاهده می شود. از آن جایی که استعاره یکی از ابزارهای اصلی در فرایند دیگری سازی است هدف اصلی این پژوهش بررسی انتقادی شناختی چگونگی استعاری سازی «غرب به عنوان دیگری» در دو نمونه از نخستین سفرنامه های فارسی این دوره است. دو سفرنامه مسیر طالبی و حیرت نامه در این پژوهش بررسی می شود و الگوی تحلیل انتقادی استعاره چارچوب نظری اصلی در این پژوهش است. در این الگو امکان ارائه تحلیل انتقادی شناختی از نقش استعاره در متون و گفتمان های مختلف فراهم می شود. در بررسی این دو سفرنامه می توان دریافت که مجموعه ای از استعاره های مفهومی برای بازنمایی غرب استفاده شده است. این استعاره ها تصویری اغراق آمیز، آرمانی و بهشت گونه از اروپا به خوانندگان ارائه می دهد. ترکیب این استعاره های مفهومی سرانجام به شکل گیری یک قالب ارجاع تصویری یا استعاره کلان می انجامد. این استعاره ها ضمن ارائه تصویری منسجم از اروپا، آن را در مقام بهشت یا سرزمینی آرمانی استعاری سازی می کند که برای جامعه ایران در آن دوره نقش یک الگو را ایفا کرده است.کلید واژگان: سفرنامه, ديگري, تحليل انتقادي استعاره, استعاري سازي, قالب ارجاع تصويريPersian travelogues of the Qajar period are amongst the first encounters of Iranians with the-West-as-the-Other and due to this various forms of othering of the Europe can be recognized in them. Since metaphor is one of the principal devices in the process of othering, the main aim of this paper is to provide a critical-cognitive study of metaphorization of the "the West as the Other" in two early instances of Persian travel account in such an era. The under-study travelogues in this research are Masir-e Talebi and Hayrat Nameh. The main approach used in this study is Critical Metaphor Analysis which provides the ground for offering a critical-cognitive analysis of the role metaphor plays in different texts and discourses. Exploring these two travel books, it is found out that a number of conceptual metaphors have been used in them for representing the West which offer a hyperbolic, idealized and heaven-like image of Europe to the readers. The combination of these conceptual metaphors finally leads to the formation of an iconographic frame of reference or megametaphor which suggests a coherent integrated picture of Europe. Such metaphors metaphorize that place as the Heaven or utopia which could be used as a model for Iranian society in that time.Keywords: Travelogue, The Other, Critical metaphor analysis, Metaphorization, Iconographic frame of reference
-
در عرصه بین المللی مانند زندگی فردی و اجتماعی دولت ها تلاش دارند، از راه دیگریسازی، (مانند نظریه صلح دموکراتیک یا مفهوم قدرت هنجارمند اروپا) خود را از دیگران جدا سازند. این دیگری سازی، بخشی از فرایند هویت یابی است و بیشتر پایه نظری دارد. این پژوهش استدلال می کند چنین دیگری سازی در راهبرد نگاه به شرق جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه نیز وجود دارد. پرسش اصلی این پژوهش این است که: جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه چگونه با راهبرد نگاه به شرق تلاش دارند، خود را از دیگران جدا سازند؟ و نقطه مشترک یا تلاقی راهبرد نگاه به شرق آن ها چیست؟ در پاسخ به این دو پرسش این پژوهش استدلال می کند ایران و روسیه در چارچوب راهبرد نگاه به شرق با تاکید بر عناصری مانند: جغرافیا، فرهنگ، تمدن، ایدئولوژی و مانند آن تلاش دارند، خود را از دیگران (غرب) جدا سازند و نقطه مشترک این جداسازی، دشمنی با غرب (به ویژه ایالات متحد) است. ویژگی های مشترک در راهبرد نگاه به شرق دو کشور مانند: هم پوشانی جغرافیایی، تاکید بر سنتگرایی و ارزش های سنتی (ضدجدید) و نظم چندقطبی پادهژمون این موضع مشترک را تقویت می کند. سرشت این پژوهش، کیفی بوده و نگارنده با رویکرد توصیفی- تحلیلی، فرضیه پژوهش را مورد آزمون قرار می دهد. دادههای مورد نیاز برای تبیین مسئله نیز از راه مطالعات کتابخانه ای (مقاله ها، کتاب ها و منابع معتبر اینترنتی) گردآوری شده است.
کلید واژگان: نظم چندقطبی, دیگری سازی, هویت, نگاه به شرق, ایران, روسیهIntroductionAt least in the last three decades, the concept of identity and its consequences on the behavior of governments at the regional and international levels have been the focus of attention for researchers and more broadly, critics of traditional theories of international relations. In other words, it is argued that, unlike traditionalists who focus on certain principles in the behavior of actors, to explain the actions of states, one must take seriously the power, preferences, interests and normative structures, that are inextricably linked to the identity of the actors. For example, post-Structuralists argue that the identity of the state is achieved through the inscription of boundaries that mark the 'inside' from the 'outside', the 'self' from the 'other', and “domestic” from “foreign”. Against this background, this research tries to evaluate the process of othering by actors in international arena and answer the basic questions of what othering is. What role does othering play in the identity of actors? In addition to answering the above questions, this study also attempts to evaluate othering in the eastern policies of the Islamic Republic of Iran and the Russian Federation.
research question:
How do the Islamic Republic of Iran and the Russian Federation try to distinguish themselves from others with the "looking to the east" strategy and what is the common point or intersection of their strategies?Research hypothesis: The research has arguments, the Islamic Republic of Iran and the Russian Federation are trying to distinguish themselves from others (the West) by emphasizing elements such as geography, culture, civilization, ideology, etc. The common point of this distinction is the rejection of the West (especially the United States). Similarities in the Eastern strategy of the two countries, such as the geographical overlap, the emphasis on traditionalism and traditional values (anti-modern) and anti-hegemonic multipolar order also strengthens this common position.
MethodologyThis research is qualitative, and the author has tried to test the research hypothesis using a descriptive-analytical approach. The data needed to explain the problem is also collected through library studies (authorized articles, books and internet sources). Since the purpose of the research paper is to provide evidence of othering in the search strategy of Iran and Russia, the conceptual framework of othering was used to test the hypothesis
Results and discussionThe results of this research show that countries define their identity in the regional and international arena and differentiate themselves from others through the process of othering. This distinction is based on the specific characteristics of each country, which can be cultural, historical, geographical, etc. This othering is an inevitable part of identification. The results of this research also show that identification and foreign determination can be seen largely in the looking east strategy of the Russian Federation and the Islamic Republic of Iran.
ConclusionIran and Russia are trying to distinguish themselves from others (especially the West) by referring to their unique geographical, cultural and civilizational features in the form of a look-to-the-east strategy and at the same time they try to attract others (especially Eastern countries) to their side. In the meantime, there are some commonalities between the Russian Federation's and the Islamic Republic of Iran's strategy of looking East, which increase the areas of convergence towards identification and cooperation with each other. The first of these similarities is the geographical overlap. In this context, both countries emphasize regions such as Central Asia and the Caucasus as a region of the East. Regardless of the physical geographical dimension, both countries consider regions such as Latin America in their geopolitical imagination as part of the Looking to the East strategy. The most important point in this context is the non-contradiction of the geographical borders of these two countries.The second similarity between the eastern strategy of the Islamic Republic of Iran and the Russian Federation is that both countries emphasize traditional values. Values such as justice, equality, freedom and similar values that are usually in conflict with modern values (especially the interpretation represented by the United States and European countries in the form of liberalism). Finally, the third feature of the Eastern strategy of these two countries is their emphasis on the anti-hegemonic multipolar order. Based on the interpretation of these countries, there are different countries and civilizations in the international system, each of which has its own characteristics and coordinates, so we cannot have one.
Keywords: Multipolar Order, Othering, Identity, Looking To The East, Iran, Russia -
هدف مقاله بررسی این موضوع است که در چه گفتمانی مسایل اجتماعی مرزنشینان، پرابلمتیک نمی شود. در بخش مبانی، نظریه ی شرق شناسی (داخلی) را به منظور تببین پرابلماتیک نشدن مسایل اجتماعی انتخاب کرده ایم. طبق این نظریه، رویکرد کلی مرکز، دیگری سازی در مناطق پیرامونی (مرزی) است و با ایجاد دوگانه ها (زبانی، قومیتی و دینی)، دست به امنیتی سازی فضا و اجرای سیاست همسان سازی می زند. روش کلی تحقیق روش تاریخی-اسنادی است. بررسی بازنمایی رسانه ای نشان می دهد که از 781 مورد جستجو (از 1379 تا 1400)، بیشترین اخبار در مورد حوزه ی اقتصادی با 456 خبر (58%)، پس ازآن حوزه ی امنیتی با 283 خبر (36%) و سپس حوزه ی اجتماعی و فرهنگی مرزنشینان تنها با 28 خبر (3.5%) قرار دارد که خود نشانی از مسیله نبودن مسایل اجتماعی مرزنشینان است. طبق یافته های تحقیق بزرگ ترین مسایل اجتماعی مناطق مرزی: مهاجرت های گسترده، وجود فقر چندبعدی، نرخ بی سوادی بالا، وضعیت آموزشی و وضعیت بهداشتی-درمانی نامناسب است. مسیله اصلی در سیاست های فعلی، در درجه ی اول رویکرد دیگری سازی است و در سطح پایین تر تاکید بر عوامل و راهکارهای اقتصادی است. راهکارهای اقتصادی نیز به دلیل ضعف قوانین و نقص اجرایی، به موفقیت نرسیده اند. پیشنهاد این پژوهش اتخاذ رویکرد تکثرگرا و توجه هم زمان به توانمندی های درونی مناطق، روستاها و شهرهای مرزنشین چون توجه به اقتصاد کشاورزی، گسترش خدمات رفاهی (آموزشی و بهداشتی)، گسترش قابلیت های فردی مردم و توجه به توسعه اجتماعی این مناطق است.کلید واژگان: مرز, مسائل اجتماعی, دیگری, رسانه و امنیتی سازی فضاThis article investigates that in what discourse the social issues of the border dwellers do not become problematic. We have chosen the theory of Orientalism (internal) in order to explain the non-problematization of social issues. According to this theory, the general approach of the center is alienation in the peripheral (border) areas, and by creating dualities (linguistic, ethnic and religious), it attempts to securitization of space and implement the policy of assimilation. The general research method is the historical-documentary method. The analysis of media representation shows that out of 781 search items (from 2000 to 2021), the most news about the economic field with 456 news (58%), followed by the security field with 283 news (36%) and then the social and cultural issues of the border dwellers are only 28 news (3.5%), which is an indication of the non-existence of the social issues of the border dwellers. According to the findings, the most prominent social issues of the border areas are massive migrations, the existence of multidimensional poverty, high illiteracy rate, educational situation and inappropriate health treatment situation. The main issue in the current policies is, first, the approach of alienation, and at a lower level, the emphasis is on economic factors and solutions. Economic solutions have not been successful due to weak laws and implementation defects. The suggestion of this research is to adopt a pluralistic approach and simultaneously pay attention to the internal capabilities of bordering regions, villages and cities, such as paying attention to the agricultural economy, expanding welfare services (educational and health), expanding the individual capabilities of people and paying attention to the social development of these areas.Keywords: border, Social Issues, other, Media, Securing the Space
-
هدف ما در این پژوهش شناخت سنخ ها، استراتژی ها و پیامدهای برساخت عدالت است. بیشترین تعاریف عدالت توسط جوانان و در فضای مجازی ایرانی صورت می گیرد. ازاین رو روش اصلی قوم نگاری مجازی است و داده ها به وسیله خوانش نشانه شناسی و تحلیل مضمونی تحلیل شدند. سنخ ها شامل عدالت عاملانه/منتقدانه، مسیولانه، اتوپیایی، فردگرایانه و ملی/فراملی هستند. عدالت توزیعی، رویه ای و مراوده ای بیشترین بازنمایی رادارند. عدالت معرفتی گرچه به صورت مستقیم بیان نمی شود اما در بیشتر تعاریف به چشم می خورد. میان برخی ابعاد تعریف اسلامی عدالت با تعاریف مارکسیستی و حقوق بشری و لیبرالیستی از عدالت شباهت هایی مشاهده می شود، گرچه تعریف اخیر به طور هم زمان بر فردگرایی نیز تاکید دارد. استراتژی هایی همچون تجمیع تعاریف عدالت، شمایل سازی، نقش قدرت با انواع گفتمان ها و مقاومت در برابر آن در فضای مجازی وجود دارد که منجر به تعاریف نخبه گرایانه از عدالت، عاملیت مجازی کاربران به خاطر نبود امکان مستقیم برای چانه زنی باقدرت، دیگری سازی های دوگانه، مقاومت در برابر دیگری سازی ها و رواج عواطف منفی شده است. خلا فضا برای گفتگو میان جوانان با یکدیگر و نیز قدرتمندان پیرامون عدالت احساس می شود.کلید واژگان: برساخت عدالت, سطوح عدالت, عدالت معرفتی, عاملیت مجازیOur purpose in this research is to identify the types, strategies and consequences of constructing of justice. Most of the definitions of justice are made by youth and in the Iranian virtual space. Therefore, the main method is virtual ethnography and the data was analyzed by semiotic reading and thematic analysis. Types include agentic/critical, responsible, utopian, individualistic and national/transnational justice. Distributive, procedural and interactional justice are the most represented. Although epistemic justice is not expressed directly, it is seen in most definitions. Similarities can be seen between some aspects of the Islamic definition of justice with the Marxist, human rights, and liberal definitions of justice, although the latest definition simultaneously emphasizes individualism. There are strategies such as integrating the definitions of justice, iconizing, the role of power with various discourses, and resisting it in virtual space which has led to elitist definitions of justice, virtual agency of users due to the lack of direct possibility to bargain with power, dual otherizing, resistance to otherizing, and the spread of negative emotions. There was a lack of space in the dialogue between the youth and the power around justice.Keywords: Construct of Justice, Levels of justice, Epistemic Justice, Virtual Agency
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجهای نباشند.
-
معتبرحذف فیلتر