به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۲۸۰۸۹ عنوان مطلب
|
  • موسی خوشکلام خسروشاهی*، محمد صیادی
    هدف تحقیق حاضر بررسی نقش مصرف انرژی، فاوا، و R&D در تولید صنایع کارخانه ای در چهارچوب تابع تولید توسعه یافته نئوکلاسیکی است. برای این منظور از داده های پانزده صنعت کارخانه ای طی دوره 1374- 1393 با رویکرد داده های تابلویی بهره گرفته شده است. نتایج نشان می‏دهند که متغیرهای مصرف انرژی، فاوا، و تحقیق و توسعه تاثیر مثبت و معنی داری در رشد تولیدات صنایع کارخانه ای دارند. از بین مجموعه عوامل موردبررسی مصرف انرژی بیش ترین تاثیرگذاری را در تولید صنایع کارخانه ای دارد. ضرایب مدل نشان می دهند که کشش تولیدی مصرف انرژی، فاوا، و R&D به ترتیب برابر با 516/0، 131/0، و 110/0 است که نشان می دهد یک درصد افزایش در مصرف انرژی، فاوا، و R&D به ترتیب باعث افزایش 516/0، 131/0، و 110/0 درصدی تولیدات صنایع کارخانه ای می شود. یافته ها نشان از انرژی بری صنایع کارخانه ای و تاثیر مثبت مصرف انرژی درکنار هزینه های فاوا و تحقیق و توسعه در فرایند تولید صنعت کشور دارد.
    .
    کلید واژگان: مصرف انرژی, صنایع کارخانه ای, فاوا, تحقیق و توسعه, پانل دیتا, طبقه بندی JEL: Q42, Q43, O4
    Musa Khoshkalam Khosroshahi *, Mohammad Sayadi
    This paper investigates the effects of energy consumption, ICT and research and development spending on the manufacturing industries production in Iran. We use a panel data from 15 industries for the period 1374-1393(2005-2014). The results show that energy consumption, ICT and research and development spending have positive and significant effects on the growth of manufacturing output. In addition, energy consumption has the most impact on manufacturing industries. Estimates of the coefficients show that the elasticity of output with respect to energy consumption, ICT and R&D expenditures are 0.516, 0.131 and 0.110, respectively.
    Keywords: Energy Consumption, ICT, Manufacturing Industries, R&D, Panel Data JEL Classification: Q42, Q43, O4
  • سمیه اعظمی، ساجده جلیلیان، مریم احمدی
    در این مقاله مارک آپ و بازدهی نسبت به مقیاس 19 صنعت کارخانه ای ایران در کد دو رقمی ISIC به طور همزمان در طی سال های 86-1374 مطابق با دو رهیافت پسماند سولو و ساختاری برآورد می شود. بر اساس رهیافت پسماند سولو فرض نئوکلاسیکی بازدهی ثابت نسبت به مقیاس در 95 درصد صنایع کارخانه ای تایید می شود ضمن اینکه در 84 درصد صنایع کارخانه ای قیمت به طور معنی داری بیش از هزینه نهایی است. بر اساس رهیافت ساختاری 53 درصد صنایع کارخانه ای ایران به طور معنی داری بازدهی فزاینده نسبت به مقیاس را تجربه می کنند ضمن اینکه در 79 درصد صنایع قیمت بیش از هزینه نهایی است. مطابق با معیار سهم هزینه نهاده ها در درآمد به عنوان معیار تئوریکی نسبت بازدهی نسبت به مقیاس به مارک آپ، رهیافت ساختاری این نسبت را در 53 درصد موارد نزدیکتر به واقعیت برآورد می کند.
    کلید واژگان: رهیافت پسماند سولو, رهیافت ساختاری, صنایع کارخانه ای, مارک آپ, بازدهی نسبت به مقیاس
    Somayeh Azami, Sajedeh Jalilian, Maryam Ahmadi
    The current study is an attempt to estimate markup and return to scale of 19 two-digit ISIC manufacturing industries of Iran, simultaneously, in accordance to Solow Residual and Structural approach, during the period 1995-2007. Based on Solow Residual approach, the neoclassical assumption of constant return to scale is approved within 95% of manufacturing industries; however in 84% of industries the price was higher than marginal cost significantly. Based on structural approach, 53% of manufacturing industries of Iran are experiencing increasing return to scale significantly; however, in 79% of industries, the price is higher than marginal cost. According to the criteria share of the cost of inputs in income as a theoretic criteria for return to scale-markup ratio, in 53% of cases, structural approach estimates this ratio closer to the reality.
    Keywords: Solow Residual Approach, Structural Approach, Manufacturing Industries, Markup, Return to Scale
  • نرگس حیدری، رضا نجارزاده*، حسن حیدری، کاظم یاوری

    نظر به اهمیت و جایگاه ویژه سرمایه های دانش بنیان در ادبیات اقتصادی مدرن، در تحقیق حاضر، با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی، میزان سرمایه دانش بنیان در صنایع کارخانه ای ایران اندازه گیری می شود. جامعه آماری این تحقیق، بنگاه های فعال در بخش صنعت کارخانه ای ایران است که در سطح کدهای ISIC دو رقمی قرار دارند و دوره زمانی مورد مطالعه، داده های مربوط به سال های 1381 الی 1397 را می گیرد. نتایج بررسی ها، وجود یک فاکتور (عامل) در صنایع کارخانه ای کشور را تایید می کنند و نشان می دهند که روند کلی انباشت این نوع از سرمایه در صنایع مزبور، مثبت و رو به رشد بوده است. همچنین بررسی ها، نشان می دهند که انباشت سرمایه دانش بنیان در صنایع کارخانه ای ما، همچنان در مراحل اولیه توسعه خود قرار دارد و بسیار به نیروی انسانی باسواد متکی می باشد.

    کلید واژگان: سرمایه دانش بنیان, صنایع کارخانه ای, تحلیل عاملی اکتشافی
    Narges Heydari, Reza Najarzadeh*, Hassan Heydari, Kazem Yavari

    Regarding the importance of knowledge-based capital in the modern economy, this paper aims to measure this kind of capital in Iran’s manufacturing sector using the exploratory factor analysis method. Data include active firms in Iran’s manufacturing sector at the 2-digit ISIC level over the period 2002-2018. The results indicate the existence of a factor in the manufacturing firms with a positive and increasing trend of knowledge-based capital accumulation. The findings also show that the accumulation of this type of capital in Iran’s manufacturing sector is in the early stages of development and highly depends on the literate labor force.

    Keywords: Knowledge, based capital, Manufacturing industries, Exploratory factor analysis
  • محمود محمودزاده*، میرحسین موسوی، فرزاد پاک نهاد
    هدف اصلی این تحقیق، برآورد سهم سرمایه ی فیزیکی، سرمایه ی فاوا، نیروی کار و سهم بهره وری کل از رشد ارزش افزوده ی صنایع کارخانه ای ایران است. بدین منظور از نتایج آمارگیری کارگاه های صنعتی بالای ده نفر کارکن در سطح کد های دو رقمی ISIC مرکز آمار ایران در دوره ی زمانی (1386-1379) و روش حسابداری رشد استفاده شده است. نتایج نشان می دهد سهم سرمایه ی فیزیکی 36 درصد، سهم نیروی کار 34 درصد، فناوری 3 درصد و سهم بهره وری کل 27 درصد از رشد است. بنابراین سرمایه ی فیزیکی و نیروی کار غیرماهر نقش غالب در رشد داشته و سهم فناوری اندک است. همچنین، مجموع کشش های به دست آمده کمتر از واحد است، در نتیجه در صنعت کارخانه ای ایران بازده نسبت به مقیاس کاهنده وجود دارد.
    کلید واژگان: ارزش افزوده, فناوری, بهره وری, حسابداری رشد, نیروی کار غیر ماهر
    Mahmood Mahmoodzadeh*, Mirhosein Mousavi, Farzad Paknahad
    The measurement of contribution of physical capital, Information and Communication Technologies (ICT) capital, labor and total factor productivity growth to economic growth has been an important issue in economics for a long time. The aim of this paper is to estimate the contribution of physical capital, ICT capital, labor and total factor productivity growth of manufacturing value added in Iranian manufacturing industries. For this purpose, we used the date of ISIC 2-digit codes during 2000-2007 using growth accounting analysis method. findings shows that the contribution of physical capital in growth is %36, the labor %34, information technology %3 and total productivity %27. So, physical capital and unskilled labor have dominant role in the growth but low in information technology. Also, manufacturing industries has a decreasing return to scale in Iran.
    Keywords: JEL Classification: O47, L60 Keywords: Value, added, Technology, Productivity, Growth Accounting, Unskilled Labor
  • محمدنبی شیهکی تاش، حمید حجتی
    هدف محوری این مقاله سنجش کشش تغییرات حدسی و ارزیابی ضریب قدرت بازاری در صنایع منتخب ایران می باشد. در این مقاله مدلی ارایه شده که رفتار و عملکرد صنایع منتخب را نشان می دهد. این مدل ساختار بازار را از رقابت تا انحصار مورد بررسی قرار می دهد و ارتباطی بین رفتار مصرف کننده و تولید کننده برقرار می کند. در این تحقیق 10 صنعت کارخانه ای ایران در کد ISIC چهار رقمی انتخاب شده اند و قدرت بازاری و کشش تغییرات حدسی در چهارچوب داده های تلفیقی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در صنعت لبنیات و چاپ و نشر با مقادیر حدسی محاسبه شده به ترتیب در حدود 1/3 و 1/02 بیشترین رفتار تبانی گری مشاهده می شود. همچنین نتایج به دست آمده حاکی از آن است که صنایع مواد شیمیایی و فولاد به ترتیب با 5/9 و 4/07 دارای بیشترین قدرت بازاری و صنایع سیمان و مواد آشامیدنی به ترتیب با 0/33 و 0/34 دارای کم ترین قدرت بازاری در میان ده صنعت بررسی شده می باشند.
    کلید واژگان: کشش تغییرات حدسی, قدرت بازاری و صنایع منتخب
    Mohammadnabi Shihakitash, Hamid Hojati
    In recent studies، many economists have focused on the industry and market. Policymakers in order to provide a comprehensive framework for target market need to have information about the structure of the market and the factors affecting it. The model that is presented in this research shows the behavior of selected industries. This model investigates the structure from competition to monopoly and makes a link between the consumer and the producer behavior. In this paper ten manufacturing industry in Iran with 4 degree ISIC is chosen and market power and conjectural elasticity is examined using panel data. The results suggest that the dairy and print industries with 1. 3 and 1. 02 respectively، have the most conjectural variation، hence the collusive behavior is shown in these industries. Also cement and beverage industries with -0. 27 and 0. 51 respectively، have the most competitive structure. In addition chemical and steel industry، respectively، with 5. 9 and 4 have the most market power and cement and beverage industries، respectively، with 0. 33 and 0. 34 have the least market power among the industries surveyed.
    Keywords: conjectural variation elasticity, market power, selected industries
  • سعید راسخی
    هدف اصلی مقاله حاضر، ارایه روش‎ها و پیشرفت‎های اخیر در اندازه‎گیری تجارت درون صنعت است. برای ارایه بحث کاربردی نیز میزان تجارت درون صنعت صنایع کارخانه‎ای ایران طی دوره زمانی 2003-1997 براورد و بررسی شده است. برای این منظور، داده های آمار تجارت خارجی ایران جمع آوری و پردازش شده و در چارچوب پیشرفت‎های اخیر، برای براورد شاخص‎های تجارت درون صنعت مورد استفاده قرار گرفته‎اند. بر اساس مبانی نظری، شاخص موزون گروبل و لوید و شاخص فونتاگن و فردنبرگ از مهم‎ترین شاخص‎های ایستا، و شاخص نسبی برولهارت و شاخص اظهر و الیوت از مهم‎ترین شاخص‎های پویا محسوب می‎شوند. نتایج تجربی مقاله حاضر، نشانگر سهم پایین ولی در حال رشد میزان تجارت درون صنعت در صنایع کارخانه‎ای کشور است. هم‎چنین، بخش مهمی از این تجارت درون صنعت به تجارت درون صنعت عمودی اختصاص دارد. میزان تجارت درون صنعت حاشی های نیز برای صنایع کارخانه‎ای کشور در سطح پایین، ولی در حال رشد قرار دارد. به‎عبارت دیگر، سهم قابل ملاحظه‎ای از تغییر تجارت خارجی صنعت کارخانه‎ای ایران به شکل بین صنعتی است. بدین‎ترتیب، به‎نظر می‎رسد در حال حاضر تجارت خارجی ایران اساسا مبتنی برمزیت نسبی ‎باشد. در مجموع، با توجه به افزایش مطالعات تجارت درون صنعت در داخل و هم‎چنین اهمیت پدیده تجارت درون صنعت در توسعه صادرات غیرنفتی کشور، مقاله حاضر مهم تلقی می‎شود.
    کلید واژگان: اندازه‎گیری انواع تجارت درون صنعت, شاخص انواع تجارت, شاخص برولهارت, شاخص‎های ایستا و پویا, صنایع کارخانه‎ای ایران
    The main purpose of this paper is to present methods and recent development in the literature of intra industry trade (IIT) measuring. The case study also is carried out for Iranian manufacturing industries during time period 1997-2003. For this, Iran's foreign trade data was collected, processed, and then used to estimate IIT indices with respect to recent literature developments in IIT measuring. Based on theoretical literature, Weighted Grubel and Loyd index and Fontagne & Freudenberg Trade types index are the most important static IIT indices. Furthermore, Briilhart index and Azhar & Elliott index are the most important dynamic IIT indices. Empirical results indicate low but increasing IIT in manufacturing industries of Iran. Furthermore, an important part of this IIT is devoted to Vertical Intra Industry (VIIT). Marginal IIT of Iran's manufacturing industries also is low but overwhelming. In other words, Iran's foreign trade change is mainly due to inter-industry trade. Thus, it seems that currently Iran's foreign trade is mainly based on comparative advantage. Generally speaking, this study is important due to increasing IIT studies and IIT importance for developing non oil exports for Iran.
  • فرهاد خدادادکاشی، محمد نبی شهیکی تاش، سمانه نورانی آزاد
    هدف محوری این مقاله بررسی ارتباط میان ساختار بازار و رشد اقتصادی در ایران می باشد. در این مقاله برای ارزیابی ساختار بازار، ابتدا با استفاده از رویکرد لوپز و آزام (2002) شاخص مارک آپ درون زا استخراج شده و پس از آن ارتباط میان مارک آپ و رشد اقتصادی بر اساس مدل بارانوا (2013) بررسی شده است. در این تحقیق 131 صنعت کارخانه ای ایران در کد ISIC چهاررقمی در بازه سال های 1390-1374 انتخاب شده و قدرت بازاری، تغییرات حدسی، مارک آپ درون زا و اثرات آن بر رشد مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که با استناد به تغییرات حدسی در 91 درصد صنایع، بنگاه ها به همکاری و هماهنگی با یکدیگر می پردازند. از طرفی در 2/ 94 درصد صنایع، شاخص لرنر و مارک آپ به ترتیب بالاتر از 1/ 0 درصد و 001/ 1 بوده است. همچنین نتایج حاصل از اثرات مارک آپ درون زا بر رشد اقتصادی نشان می دهد که با افزایش مارک آپ به دلیل کاهش ضریب رقابت بین بنگاه ها، رابطه منفی بین این دو متغیر وجود دارد. به عبارت دیگر رقابت محدود در اقتصاد کشور منجر به کاهش ضریب رشد اقتصادی در ایران شده است.
    کلید واژگان: قدرت انحصاری, مارک آپ درون زا, تغییرات حدسی, رشد اقتصادی, پانل دیتا
    Farhad Khodadad Kashi, Mohammad Nabi Shahiki Tash, Samaneh Nooraniazad
    The main purpose of this study is to examine the relationship between market structure and economic growth in iran. Using Lopez - Azzam (2002) Approach, the extent of endogenous markup in different markets was estimated. Then the relationship between markup and economic growth was investigated by baranova (2013) model. In this paper we also examined structural and behavioral aspects of 131, 4-digit industry over the 1995-2011 periods. These aspects include markt power as structural variable and conjectural variation as behavioral variable. In addition we sought to identify the impacts of markup on economic growth. The results of this study indicate that based on conjectural variation, firms cooperate in 91 percent of industries. On the other hand, Lerner index and markup in 94.2 percent of industries were higher than 0.1 percent and 1.001 respectively. Our findingsalso indicate that there is a negative association between endogenous markup and economic growth. According to the results of this study, low level of competition in industries led to limited growth in Iran.
    Keywords: Monopoly Power, Endogenous Markup, Conjectural Variation, Economic Growth, Panel Data
  • فرهاد خداداد کاشی، جعفر عبادی، سید ضیاء الدین کیاالحسینی، خلیل حیدری*
    هدف این مقاله معرفی یک روش جدید برای تخمین قدرت انحصاری و به کارگیری آن برای 136 صنعت کارخانه ای با کدهای ISIC چهاررقمی طی سال های 1374 - 1392 است. روش مورد استفاده رویکرد توابع تصادفی مرزی است. نتایج نشان می دهد حدود 98 درصد صنایع ایران مارک آپی بین 10 تا 40 درصد و رفتاری غیررقابتی داشته اند. همچنین متوسط مارک آپ صنایع در ایران طی زمان روندی صعودی داشته و متوسط بازدهی نسبت به مقیاس آن ها کاهنده است. بر اساس نتایج، لغو امتیازات خاص داده شده به برخی از صنایع، کاهش تعرفه برای افزایش رقابت خارجی همراه با استانداردهای لازم برای تولید و واردات محصولات صنعتی و گسترش فعالیت های صنعتی در قالب تعاونی ها توصیه می شود.
    کلید واژگان: تابع تصادفی مرزی, رقابت, قدرت انحصاری, مارک آپ, شاخص لرنر
    Farhad Khodadad Kashi, Jafar Ebadi, Seyed Ziaoddin Kiaalhoseini, Khalil Heidari *
    The aim of this paper is introducing a new method to estimation monopoly power and uses it for 136 Iranian manufacturing industries at 4 digits ISIC level during 2005-2013. The method used is stochastic frontier approach. The results indicate that the markup of nearly 98 percent of manufacturing industries is between 10 and 40 percent and they have an uncompetitive behavior. The average industries markup in Iran had a rising trend over time, reducing their average returns to scale. According to the results; there are suggested canceling the exclusive advantages that used to grant to some industries, lowering the tariff for increasing foreign competition with implementation necessary standards in order to production, importing industerial outputs and expanding industerial activities in the form of cooperatives.
    Keywords: Stochastic Frontier Function, competition, Monopoly Power, Mark-Up, Lerner Index
  • محدثه سلیمانی، حسن طایی، تیمور محمدی
    سیاست گذاری برای گسترش صنایع کارخانه ای، یکی از مهم ترین ارکان سیاست گذاری های توسعه صنعتی کشور محسوب می شود؛ چراکه کشور در راستای توسعه صنعتی و افزایش بهره وری، به توسعه مالی و در نتیجه رشد اقتصادی خواهد رسید. به عبارت دیگر شاخص های توسعه مالی بر شاخص های بهره وری و تجمیع سرمایه اثر می گذارد و نتیجه رشد اقتصادی را متاثر می سازد. در این میان سوال اساسی چگونگی تحقق بهره وری در صنایع گوناگون است و اینکه آیا بهره وری در بین فعالیت های صنعتی به سوی همگرایی پیش می رود؟ سوال اصلی این مطالعه این است که آیا شکاف بین سطوح بهره وری کل عوامل تولید، بهره وری سرمایه و نیروی کار در میان صنایع کارخانه ای ایران عاملی تعیین کننده برای همگرایی سیگما است یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا پیشرفت یک صنعت کارخانه ای خاص عاملی در جهت پیشرفت سایر صنایع کارخانه ای، توسعه مالی و در نتیجه رشد و توسعه اقتصادی خواهد بود یا خیر؟ در این مطالعه بهره وری جزئی سرمایه و نیروی کار به صورت نسبت تولید به نهاده مورد نظر و بهره وری کل عوامل تولید با شاخص دیویژیا اندازه گیری شده و رابطه بین آنها و همگرایی سیگما در میان صنایع کارخانه ای ایران طی سال های 1386-1373مورد بررسی قرار گرفته است. برای پاسخ گویی به این سوال در صدد آزمون این فرضیه هستیم که «متوسط پراکندگی سطوح بهره وری کل عوامل تولید، موجودی سرمایه و نیروی کار در صنایع کارخانه ای ایران از میانگین آن ها در کل صنایع در حال کاهش است» و با استفاده از داده های تابلویی به آزمون فرضیه همگرایی سیگما پرداخته شده است. نتایج آزمون ها نشان می دهد در میان صنایع کارخانه ای ایران شواهدی دال بر همگرایی سیگما وجود ندارد.
    کلید واژگان: رشد اقتصادی, بهره وری جزئی, بهره وری کل عوامل تولید, TFP, شاخص دیویژیا, همگرایی سیگما, توسعه مالی
  • محمدقلی یوسفی، بهمن خادم
    هدف این تحقیق تخمین میزان نیروی کار پنهان در صنایع کارخانه ای ایران بوده است. برای این هدف از پانلی از 22 صنعت کارخانه ای ایران براساس کدهای دو رقمی SIC طی دوره زمانی سال های 91-1374، استفاده شده است. حداقل نیروی کار لازم جهت تولید مقدار معین محصول را میزان بهینه اشتغال در نظر گرفته ایم. برای محاسبه میزان بهینه اشتغال، ابتدا تابع مرزی اشتغال برآورد و سپس با مقایسه ،میزان بهینه اشتغال و میزان واقعی آن، بیکاری پنهان تخمین زده شد. بنگاه ها تمایل دارند کمترین میزان نیروی کار را به خدمت گیرند، اما در عمل نیروی کار استخدام شده بیش از آن مقداری است که برای تولید میزان مشخصی از محصول لازم است. برای این کار پس از تخمین نیروی کار بهینه تخمین، اشتغال واقعی با اشتغال بهینه مقایسه و مازاد آن که مبین بیکاران پنهان هستند، محاسبه شد. برای تخمین کشش اشتغال نسبت به دستمزد، مقدار تولید و میزان سرمایه از تابع کاب- داگلاس استفاده شده است. نتیچه مطالعه نشان می دهد که همه صنایع ایران با بیکاری پنهان مواجه هستند. متوسط بیکاری پنهان در صنایع کارخانه ای ایران بیش از 47 درصد تخمین زده شده است. بیشترین بیکاری پنهان در گروه صنایع متفرقه ( 75 درصد) و پس از آن صنایع کانی غیرقلزی (8/74 درصد) بوده و کمترین آن هم مربوط به صنایع نساجی، پوشاک و چرم (2 درصد) و صنایع چوب (6 درصد) است. میزان بیکاری پنهان در صنایع تولیدکننده فلزات اساسی بییش از 53 درصد و در صنایع ماشین آلات برقی و غیر برقی و وسائط حمل ونقل نیز بیش از 58 درصد بوده است. بالا بودن نیروی کار مازاد نه تنها موجب عدم کارایی و بهره وری در این صنایع شده، بلکه هزینه تولید آنها را بالا برده و از توان رقابتی آنها می کاهد.
    کلید واژگان: بیکاری پنهان, صنایع کارخانه ای, اشتغال بهینه
    Mohammadgholi Yousefi, Bahman Khadem
    The purpose of this paper is to estimate disguised unemployment in Iran manufacturing industries. For this purpose, we have used a dynamic employment model. The labor requirement frontier was approximated by applying Frontier Analysis method and translog cost function. The model is applied to a panel of nine groups of Iranian manufacturing industries based on two-digit ISIC classification for the period 1995-2012. We define disguised unemployment as the difference between optimal employment and actual employment. To find optimal employment we have used employment frontier function and we have defined optimal employment as the minimum labor requirement for a specified level of output. Our findings show that on average, disguised unemployment was more than 47 percent of total employments in manufacturing industries. However, this proportion was higher in group of “miscellaneous industries” (75 percent), followed by “nonmetallic minerals” (74/8 percent), but it was much lower in “textiles, apparel and leather industries” (2 percent) and “woods and furniture industries” (6 percent). In industries as important as “machinery” and “transport equipment”, disguised unemployment was around 58 percent. These findings seem reasonable, stemming probably from under-utilization of capacity in manufacturing industries.
    Keywords: Disguised Unemployment, Optimal Level of Employment, Manufacturing Industries.
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال