به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۷۷۷۴ عنوان مطلب
|
  • علی کلانتری حصاری*، محمد بابائی، کاوه اسفندیاری، حسن مروتی

    معده عضلانی یا سنگدان یکی از مهمترن قسمت های دستگاه گوارش پرندگان است که نقش مکانیکی و شیمیایی در گوارش داشته و ساختار آن به عادات غذایی پرنده بستگی دارد.  در مطالعه حاضر، ریخت شناسی معده عضلانی در دلیجه، عقاب صحرایی، عقاب طلایی و عقاب امپراتور مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت.  در این مطالعه تعداد 4 عدد دلیجه، 5 عدد عقاب صحرایی، 4 عدد عقاب طلایی و 6 عدد عقاب امپراتور که به دلیل شکستگی پا یا بال تلف شده و به دانشکده پیرادامپزشکی بوعلی سینا همدان ارسال شده بودند مورد استفاده قرار گرفتند.  نمونه های سنگدان در داخل محلول فرمالین 10 درصد بافری تثبیت و وارد مراحل تهیه مقطع شدند.  نهایتا از روش های رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ایوزین، تری کروماسون و اورسیین برای رنگ آمیزی لام ها استفاده شد.  تفاوت عمده در ساختار سنگدان عقاب های صحرایی، طلایی و امپراتور و دلیجه، نبود لایه شاخی در قسمت سطحی سنگدان عقاب ها بود.  ساختار بافت شناسی سنگدان در عقاب امپراتور بسیار شبیه به عقاب صحرایی بود.  تفاوت قابل بیان سنگدان عقاب امپراتور وجود لایه عضلانی در چندین لایه با جهت گیری مختلف در مقایسه با عقاب های صحرایی و طلایی بود.  می توان نتیجه گرفت که ساختار معده عضلانی در دلیجه مشابه ساختار سنگدان پرندگان دیگر است، در حالی که معده عضلانی سه گونه دیگر مورد مطالعه فاقد لایه شاخی سطحی بودند.

    کلید واژگان: بافت شناسی, پرندگان شکاری, دلیجه, عقاب ها, معده عضلانی
    Ali Kalantari-Hesari *, Mohammad Babaei, Kaveh Esfandiyari, Hassan Morovvati

    Muscular stomach or gizzard is one of the most important parts of gastrointestinal tract in birds for mechanical and chemical digestion and can vary depending on the bird's eating habits. In the present study, the morphology of muscular stomach in common kestrel, steppe eagle, golden eagle and imperial eagle has been investigated and compared.

    Materials & Methods

    In this study, common kestrel (n=4), steppe eagle (n=5), golden eagle (n=4) and imperial eagle (n=6) which died because of broken leg and wing, sent to the faculty of veterinary science at Bu-Ali Sina University of Hamadan. The gizzard samples were fixed in 10% formalin buffer solution and the histological process was carried. Finally, H&E, Masson’s trichrome, Orcein and PAS staining were utilized.

    Results

    The most important difference between the stomach of steppe, golden, and imperial eagles and common kestrel was the lack of keratinous layer in the surface of stomach in eagles. The histological structure of stomach in imperial eagle was more similar to that of steppe eagle. The differences of the stomach of imperial eagle were due to the presence of a thick muscle layer in several different rows with different directions in comparison with steppe and golden eagles.

    Conclusions

    It can be concluded that, the structure of muscular stomach in common kestrel was similar to gizzard, while the stomach in three species of eagles did not have a keratinous layer.

    Keywords: Birds of prey, Common kestrel, Eagles, histology, Muscular stomach
  • جواد صادقی نژاد، حسن مروتی
    مری بخشی از لوله ی گوارشی است که در انتقال مواد غذایی از حفره ی دهانی به معده نقش دارد. عضلات مری منجر به حرکات دودی آن می شود. محتوای عضلانی مری در گونه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و تفاوت های قابل ملاحظه ای را نشان داده است. اطلاعات در مورد محتوای عضلانی مری در حیوانات وحشی اندک است. در این تحقیق از دو پلنگ ایرانی استفاده شد. پس از آسان کشی حیوانات، جداسازی مری صورت گرفت. نمونه ها در فرمالین بافر 10 درصد ثابت سازی شدند و پس از انجام مراحل آماده سازی بافت برای مطالعه ی میکروسکوپ نوری قالب های پارافینی تهیه شد. برش های بافتی به ضخامت 7-5 میکرومتر تهیه و با استفاده از هماتوکسیلین-ائوزین و تری کروم ماسون رنگ آمیزی شدند. نتایج نشان داد که لایه ی عضله ی مخاطی از نیمه ی دوم مری به صورت رشته های عضلانی صاف پراکنده نمایان و به تدریج به طرف انتهای مری به صورت نوار کامل عضلانی درمی آید. طبقه ی عضلانی به صورت دو لایه ی عضلانی حلقوی داخلی و طولی خارجی دیده می شود که به وسیله ی بافت هم بندی از هم جدا شده اند و از ابتدای مری قابل مشاهده هستند. از شروع نیمه ی دوم مری، رشته های عضله ی صاف در بین رشته های عضلانی لایه ی عضلانی حلقوی داخلی مشاهده و به تدریج بر تعداد رشته های عضلانی صاف افزوده می شود. نهایتا در ناحیه ی یک چهارم انتهایی مری، عضله ی حلقوی داخلی کاملا از رشته های عضلانی صاف تشکیل می شود. عضله ی طولی خارجی در محل اتصال مری-معدی به صورت عضله ی صاف دیده شده و به داخل عضله ی صاف جدار معده ادامه می یابد. این مطالعه اولین مطالعه ی هیستومورفولوژی مری در پلنگ می باشد و تفاوت های قابل ملاحظه ای در نوع و نحوه ی آرایش عضلات جدار مری این گونه و سایر پستانداران مشاهده شد.
    کلید واژگان: پلنگ ایرانی, مری, هیستومورفولوژی, محتوای عضلانی
    Javad Sadeghinezhad, Hasan Morovvati
    The esophagus is a part of the digestive tube which has role in transferring of food from oral cavity to stomach. The musculature of the esophagus causes its movement. The muscle content of the esophagus has been studied in different species and showed notable differences. The information about muscle content in wild species is scant. Therefore, two Persian leopards were used in this investigation. After euthanizing, esophagus of each animal was removed. The samples were fixed in 10 % neutral buffered formalin. The tissues were routinely processed for light microscopy and embedded in paraffin. The paraffin blocks were cut into 5-7 µm sections and stained by hematoxylin-eosin and masson’s trichrome. The results showed that muscularis mucosa which made up of a smooth muscle was appeared from the caudal half of the esophagus as scattered fibers and became gradually thicken toward the caudal part of the esophagus. Tunica muscularis with internal circular and external longitudinal muscle layers which were separated with connective tissue have been seen in the beginning of esophagus. From the beginning of the second half of the esophagus, smooth muscle fibers were observed between the internal circular striated muscles and then gradually increased to be completely substituted with smooth muscle in caudal fourth part of the esophagus. Finally, in gastroesophageal junction, the longitudinal muscle was also substituted with smooth muscle and the smooth muscle of the esophagus continued to the stomach. This study is the first description of the histomorphological features of the esophagus of the leopard showed noticeable differences in type and arrangement of muscles within esophageal wall of this species in comparison with that of other mammals.
    Keywords: Persian leopard, esophagus, histomorphology, muscle content
  • صبا مهرپویا*، محمد پوراحمدی
    خفاش هاباخوردن حشرات مضر،همچنین نقش درگرده افشانی درختان وکود با ارزشی که تولیدمی کنند،دراکوسیستم دارای جایگاه ویژه ای هستند. نظربه اهمیت اکولوژیکی واقتصادی این موجود،جهت شناخت بیشترازآنها،دراین تحقیق تفاوت هیستولوژی بافت معده دردوگونه خفاش حشرهخ وار(Rhinopoma hardwickii)ومیوه خوار (Rousettus aegyptiacus) باهم انجام گرفتدر این پژوهش از بافت معده پنج خفاش حشره خ وار و پنج خفاش میوه خوار شهرستان جهرم واقع در استان فارس مقاطع بافتی تهیه گردید و مقاطع از لحاظ وجود یا عدم وجود پرز، نوع سلول های عضلانی، ترتیب لایه ها، نوع غدد، نوع ترشحات غدد، انواع سلول ها، وجود یا عدم وجود پرده سروزی و وجود یا عدم وجود چاله با میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفتنتایج نشان داد که بافت معده در هر دو گونه شبیه به پستانداران و دارای 3ناحیه کاردیا، بدنه و پیلور می باشد اما آستر مخاط و زیر مخاط در گونه میوه خوار ضخیم تر و مشخص تر بوده و رشته های کلاژن بیشتری نسبت به گونه حشره خوار داردبنا به نتایج حاضر به طور کلی لایه ها در گونه میوه خوار نسبت به حشره خوار ضخیم تر می باشد که احتمالا به دلیل بزرگتر بودن معده گونه میوه خوار نسبت به گونه حشره خوار می باشد که ناشی از لزوم مدت زمان بیشتر جهت هضم مواد سلولزی در معده گونه میوه خوار می باشد.
    کلید واژگان: هیستولوژی, معده, خفاش میوه خوار, خفاش حشره خوار
    Bats play a special role in the earths ecosystem by eating harmful insects, helping in pollination of trees and producing precious fertilizer. Due to their ecologic and economic importance, and to get a better understanding of bats, the differencebetween histology of gastric tissue in two species of bats namedRhinopoma hardwickii and Rousettus aegyptiacusis studied. In this research five insectivorous bats and five flying fox were chosen from Jahrom in the province of Fars, tissues of their stomach were prepared, and sections were compared regarding presence or absence of perez, type of muscle cells, type of glands, type of gland secretions, types of cells, existence or lack of serous membrane, and presence or absence of pits were examined by light microscopy.The results showed that the stomach tissue in both species were similar to mammals and had 3 areas: cardia, body and pylorus; however, the lining mucosa and sub-mucosa in fruit-eating species were thicker and specific and had more collagen fiber than the insectivorous species. Based on the present study, in general, the stomach layers in flying fox species are thicker than that of Insectivorous bats; that is probably because of bigger stomach of flying fox comparing with the insectivorous species which is probably due to the greater size of the stomach in flying fox species which is due to the necessity of more time for digesting the cellulosic materials in flying fox species stomach.
    Keywords: Histology, Bat, Stomach, Rousettus aegyptiacus, Rhinopoma hardwickii
  • احمدرضا راجی، مرضیه اسدی
    با توجه به اهمیت و نقش گنجشک خانگی (domesticus Passer) در انتقال بیماری های مختلف در محیط زندگی انسان و حیوانات، بررسی کالبد شناسی و بافت شناسی دستگاه های مختلف این پرنده ضروری به نظر می رسد. در این مطالعه 12 قطعه گنجشک خانگی سالم و بالغ از هر دو جنس از اطراف شهر مشهد تهیه و به روش متعارف (بیهوشی با استنشاق اتر) کشته و خون گیری از آن ها به عمل آمد. سپس از پیش معده، ایسموس و سنگدان نمونه های بافتی تهیه و رنگ آمیزی های هماتوکسیلین و ائوزین، ورهوف، ونگیسون، آلسین بلو، ماسون تریکروم و پاس انجام شد. بعد از تهیه تصاویر بافتی میکرومتری با لنز مدرج به دقت در تمام نمونه ها از لایه های مختلف بافتی صورت گرفت و میانگین و انحراف معیار داده ها به وسیله برنامه Excel اندازه گیری شد وخصوصیات هیستوشیمی ترشحات سطح مخاطات مطالعه گردید. نتایج نشان داد که از لحاظ تشریحی معده در گنجشک خانگی شبیه دیگر پرندگان دانه خوار از دو بخش پیش معده و سنگدان تشکیل شده است. در هر دو بخش معده، چین های مخاطی طولی با اپیتلیومی از نوع استوانه ای ساده مشاهده گردید. سطح مخاط در پیش معده توسط موکوسی اسیدی و در سنگدان توسط گلیکوپروتئین های خنثی پوشیده شده بود. پارین در هر دو بخش از نوع بافت همبند سست بوده و دارای غدد لوله ای می باشد. عضله مخاطی در پیش معده به صورت پراکنده و در سنگدان دیده نشد. لایه عضلانی در پیش معده و سنگدان از نوع صاف و در چند لایه قرار داشت. مطالعه میکرومتری نمونه ها نشان داد که در پیش معده گنجشک ضخامت مخاط و زیر مخاط تقریبا شش برابر لایه ماهیچه ای است در صورتی که در سنگدان بلعکس ضخامت لایه ماهیچه ای تقریبا شش برابرلایه مخاط و زیر مخاط می باشد.
    کلید واژگان: بافت شناسی, هیستوشیمی, پیش معده, سنگدان, گنجشک خانگی
    A.R. Raji, M. Asadi
    A histological and histochemical study of the stomach (proventriculus and gizzard) of the Passer domesticus was carried out, under light microscopy.In the present study, we prepared 12 adult Passer domesticus (both sex) captured in the country side of Mashhad, Iran. After euthanasia with ether inhalation, the digestive tract was exposed and fragments of the stomach (proventriculus and gizzard) were fixed in 10%formaline for 24 hours. After dehydration and treatment with xylene, the fragments were imbedded in paraffin wax. Histological sections of 6 micrometers were stained by Hematoxyloin and Eosin, PAS, Vang Gieson, Masson trichrome, Verhof, Alcian blue method.The analysis of the histological section of stomach in Passer domesticus revealed that the wall of the stomach in constituted by the following layers: Tunica mucosa of proventriculus and of the gizzard present folds by simple columnar epithelium. We observed muscularis mucosa in proventriculus but did not observe it in gizzard. In the lamina propria of both regions, there are simple tubular glands. The tunica muscularis of proventriculus consists of inner longitudinal, intermediary circular and external longitudinal layers of smooth muscles. In the gizzard, it consists of an internal longitudinal and external circular layer. The cuticle is laid over the tunica mucosa of the gizzard was staining with Verhof and PAS.
    Keywords: Histology, Histochemistry, Proventriculus, Gizzard, Passer domesticus
  • احمدرضا راجی، احسان نوروزی
    مطالعه بافت شناسی دستگاه گوارش در گونه های مختلف ماهی جهت شناسایی بیماری های دستگاه گوارش آن ها از اهمیت زیادی برخوردار می باشد لذا در این تحقیق که برای اولین بار انجام گرفته است ساختمان بافتی و شیمی بافتی دستگاه گوارش در دو گونه ماهی، گربه ماهی راه رونده (همه چیز خوار) و پیرانا (گوشتخوار) مورد مطالعه قرار گرفت. برای این منظور 5 قطعه گربه ماهی (طول 32 سانتی متر و وزن 240 گرم) و 5 قطعه ماهی پیرانا (طول 22 سانتی متر و وزن 190 گرم) بالغ و سالم و از جنس نر تهیه گردید، سپس ماهی ها به روش انسانی کشته شده، برشی در سطح شکمی آن ها داده شده و مری، معده و روده ها خارج گردید، از بخش های مختلف شامل مری (ابتدا و انتها)، معده (کاردیا، فوندوس، پیلور) و روده ها (ابتدا، انتها، روده های کور پیلوریک) نمونه بافتی به ابعاد نیم سانتی متر تهیه و بعد از شستشو با فسفات بافر در محلول بوئن ثابت گردیدند، مراحل آبگیری، شفاف کردن و آغشتگی با پارافین برای تمام نمونه ها انجام گرفت و برش بافتی به ضخامت 5 تا 7 میکرومتر تهیه و با رنگ های هماتوکسیلین و ائوزین، ون گیسون، ورهوف، آلسین بلو، پاس، رنگ آمیزی و به وسیله میکروسکوپ نوری الیمپوس مطالعه و تصاویر بافتی تهیه گردید. نتایج نشان داد که در تمام بخش های دستگاه گوارش در هر دو گونه چهار لایه بافتی شامل مخاط، زیر مخاط، لایه عضلانی و سروزی از داخل به خارج مشابه سایر گونه های ماهی دیده می شود. مخاط مری در گربه ماهی و پیرانا دارای چین های طولی عمیق فراوان و اپیتلیومی از نوع سنگفرشی مطبق غیر شاخی به همراه سلول های موکوسی فراوان می باشد که موکوس این سلول ها در رنگ آمیزی پاس و آلسین بلو مثبت شدند، جوانه های چشایی و عضله مخاطی در ساختمان بافتی مقاطع عرضی مری در این دو گونه مشاهده نشد. در نمونه های مری گربه ماهی و پیرانا لایه عضلانی مخطط به صورت طولی داخلی و حلقوی خارجی و در تمام طول مری مشاهد گردید. مخاط معده دارای اپیتلیومی از نوع استوانه ای ساده بوده و دارای پیت های معده می باشد.لایه موکوسی معدی در هر دو گونه پاس مثبت و آلسین بلو منفی می باشد. لایه مخاطی روده در گربه ماهی و پیرانا دارای تعداد زیادی چین می باشد و اپیتلیوم مخاط روده نوع استوانه ای ساده به همراه سلول های موکوسی است که رنگ پذیری این سلول ها برای پاس و آلسین بلو مثبت می باشد، تعداد سلول های موکوسی در گربه ماهی به مراتب بیشتر از ماهی پیرانا مشاهده شد. روده های کور پیلوریک که به صورت زوائد کوچک چسبیده به معده و تنها در پیرانا مشاهده گردید دارای اپیتلیومی از نوع استوانه ای ساده بوده و ترشحات موکوسی در آن از نوع خنثی می باشد. مطالعه انجام شده نشان داد که ساختمان بافتی و هیستوشیمی در این دو گونه ماهی با وجود نوع تغذیه متفاوت تشابه زیادی با هم داشته و تفاوت های مشاهده شده عبارتند از وجود زوائد روده کور پیلوریک در معده پیرانا و عدم حضور آن در گربه ماهی، عدم حضور جوانه چشایی در مری هر دو گونه و همچنین حضور تعداد زیادی سلول های جامی با ترشحات موکوسی در اپیتلیوم روده در پیرانا نسبت به گربه ماهی. درآخر مشاهده گردید که خصوصیات هیستوشیمی ترشحات موکوسی سطح مخاطات با وجود نوع تغذیه متفاوت در دو گونه از یک نوع می باشد و لذا نوع تغذیه متفاوت نمی تواند تاثیر زیادی بر خصوصیات هیستوشیمیایی لوله گوارش در این دو گونه ماهی داشته باشد.
    کلید واژگان: بافت شناسی, دستگاه گوارش, گربه ماهی, پیرانا
    Raji, A. R., Norouzi, E
    The purpose of this study is to describe the histological and histochemical features of digestive tract in two aquarium fishes with different types of feeding habits which are omnivorous (Walking catfish) and carnivorous (piranha), respectively. Five adult Walking catfish (L: 26.4 ± 3.4 cm, W: 265 ± 55 g) and five adult piranha (L: 23.6 ± 4.5 cm, W: 247 ± 50 g) were used for this study. The fishes were killed by decapitation method and small pieces (0.5 cm ´ 0.5 cm) from the esophagus, cardiac, fundus and pyloric portions of the stomach, proximal, distal parts of intestine and pyloric caeca were fixed by immersion in Bouin’s solution. The specimens were processed through routine paraffin embedding technique and cut at 5-7 µm and stained with hematoxylin and eosin, Van Gieson, Verhoof, Alcian blue, PAS, and AB+PAS technique for different microstructural and microfibrilar structures. The morphological and histochemical structures of all specimens were studied with a light microscope and micrographs were prepared. The esophagus of Walking catfish and piranha are found to have numerous deep longitudinal folds, stratified squamous epithelium with numerous mucous cells which react positively to PAS and AB stains. Taste buds and muscularis mucosa were not seen in the esophagus of both species. The muscularis mucosa was organized in longitudinal and circular layers of striated muscular fibers. The mucosa of the stomach was formed by simple columnar epithelium with folds and gastric pits formed by the invagination of the mucosal layer into the lamina propria. The surface epithelium of the stomach reacted positively to PAS but negatively to AB staining. The mucosal surface of the intestine in Walking catfish and piranha has numerous folds lined by simple tall columnar cells, along with goblet cells which reacted positive to PAS and AB staining, so that goblet cells in the intestine of Walking catfish were significantly more than in piranha. The Caeca pyloric was found only in piranha and it showed an elongated fold lined with columnar cells and numerous mucous cells which reacted positively to PAS.
  • محمد بابائی*، علی کلانتری حصاری، کاوه اسفندیاری، حسن مروتی

    پیش معده یکی از مهم ترین قسمت های لوله ی گوارش در پرندگان برای هضم مکانیکی و شیمیایی است و بسته به عادات غذایی پرنده می تواند متفاوت باشد.  در پژوهش حاضر، ساختار مورفولوژیکی و بافت شناسی پیش معده در دلیجه ی معمولی، عقاب صحرایی، عقاب طلایی و عقاب شاهی بررسی و مقایسه شده است.  در این مطالعه، پیش معده دلیجه ی معمولی (n=4)، عقاب دشتی (n=5)، عقاب طلایی (n=4) و عقاب شاهی (n=6) جمع آوری و در محلول بافر فرمالین 10 درصد تثبیت شده و فرآیند بافت شناسی انجام شد.  در نهایت از رنگ آمیزی های هماتوکسیلین و ایوزین، تری کروم ماسون، اورسیین و PAS استفاده شد.  از نظر بافت شناسی، تفاوت های اندکی بین پیش معده دلیجه ی معمولی و عقاب صحرایی مشاهده شد.  تفاوت های قابل ذکر شامل یک لایه ی ممتد و نسبتا ضخیم از ماهیچه ی مخاطی در پیش معده عقاب صحرایی و بافت پوششی استوانه ای ساده مشخص در مجاری نوع II غدد زیر مخاطی بود.  تنها تفاوت ساختاری قابل توجه در عقاب طلایی وجود بافت همبند پارین نسبتا متراکم و یک تا سه لایه ماهیچه ی صاف پیوسته در ساختار آن بود.  ساختار بافت شناسی پیش معده ی عقاب شاهی با ساختار آن در دلیجه ی معمولی دو تفاوت داشت.  اولا پارین از بافت همبند نسبتا متراکم تشکیل شده بود و ثانیا لایه ی عضلانی نسبتا نازک تر در مقایسه با سایر گونه های مورد بررسی در این مطالعه بود، در حالی که لایه ی سروز ضخامت قابل توجهی داشت.  می توان چنین نتیجه گرفت که ساختار پیش معده در سه گونه عقاب و دلیجه ی معمولی مشابه بوده و عمده تفاوت معنی دار مربوط به ردیف لایه های ماهیچه ی مخاطی است.

    کلید واژگان: بافت شناسی, دستگاه گوارش, پرندگان شکاری, پارین, لایه مخاطی, لایه عضلانی
    Mohammad Babaei *, Ali Kalantari-Hesari, Kaveh Esfandiyari, Hassan Morovvati

    The proventriculus is one of the most important parts of digestive tract in birds for mechanical and chemical digestion and can vary depending on the bird's eating habits. In the present study, the morphological and histological structure of proventriculus in common kestrel, steppe eagle, golden eagle and imperial eagle have been investigated and compared. In this study, Proventriculus of common kestrel (n=4), steppe eagle (n=5), golden eagle (n=4) and imperial eagle (n=6) were collected and fixed in 10% formalin buffer solution and the histological process were carried. Finally, H&E, Masson’s trichrome, Orcein and PAS stainings were utilized. Histologically, slight differences were observed between the proventriculus of common kestrel and steppe eagle. Notable differences included a continuous and relatively thicker layer of mucosal muscle in the steppe eagle's proventriculus, and the distinct simple columnar epithelium of the submucosal glands type II ducts. The only notable structural difference in golden eagle was the presence of relatively dense connective tissue of lamina propria and one to three layers of continuous smooth muscle in its structure. The histological structure of imperial eagle's proventriculus had two differences with its structure in common kestrel. Firstly, the lamina propria was composed of relatively dense connective tissue and secondly, the muscle layer was relatively thinner than other species examined in this study, while the serosa layer had a considerable thickness. It can be concluded that the structure of proventriculus was similar in three species of eagles and common kestrel, and the main significant difference was related to the layers of mucosal muscle.

    Keywords: histology, Gastrointestinal tract, Birds of prey, Lamina propria, Mucosal layer, Muscular layer
  • عبدالواحد معربی*، علیرضا غدیری، بهمن مصلی نژاد، مهسا قدرتی

    رادیوگرافی با ماده حاجب، یک روش تصویربرداری تشخیصی با وضوح بالا است که نقش برجسته ای را در نشان دادن زمان عبور مواد از دستگاه گوارش ایفا می نماید. هدف از انجام مطالعه حاضر، ارزیابی رادیوگرافی اثر داروهای دیفنوکسیلات و لوپرامید بر زمان عبور ماده حاجب از دستگاه گوارش گربه بود. مطالعه روی 20 قلاده گربه ماده سالم انجام گرفت. بدین منظور گربه ها به 4 گروه مساوی تقسیم شدند. گربه های گروه اول (کنترل)، 40 دقیقه قبل از تجویز ماده حاجب، داروی کتامین (mg/kg15 داخل عضلانی)،را همراه با دیازپام (mg/kg15/0 داخل عضلانی)، دریافت کردند. به حیوانات گروه دوم هم، داروی دیفنوکسیلات با دوز mg/kg 1/0 و به گربه های گروه های سوم و چهارم، داروی لوپرامید به ترتیب با دوز های mg/kg 1/0 و mg/kg 2/0 ، 30 دقیقه قبل از دادن ماده حاجب، خورانده شد. همچنین داروهای آرامبخش به گربه های تمام گروه ها تجویز شده بود. در ادامه، کار با تهیه رادیوگراف های متعدد در زمان های صفر، 20، 40 و 60 دقیقه و سپس هر یک ساعت تا رسیدن ماده حاجب به کولون دنبال شد. یافته ها نشان داد که تمام گروه های دریافت کننده دارو با گروه شاهد، اختلاف معنی داری در شروع تخلیه از معده داشتند (05/0<p). میانگین زمان تخلیه کامل ماده حاجب از معده برای گروه کنترل، 52 ، گروه دوم، 120، گروه سوم، 156 و گروه چهارم، 204 دقیقه بود. بین گروه کنترل و گروه های دریافت کننده دارو و همچنین بین دو گروه دریافت کننده دیفنوکسیلات و لوپرامید با دوز mg/kg 2/0، در طول زمان تخلیه کامل معده، تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0<p). مشخص گردید که داروی لوپرامید، با دوز mg/kg 2/0، بیشترین اثر تاخیری در تخلیه دستگاه گوارش گربه را داراست.

    کلید واژگان: گربه, ماده حاجب, دیفنوکسیلات, لوپرامید, رادیوگرافی
    Abdolvahed Moarabi *, Alireza Ghadiri, Bahman Mosallanejad, Mahsa Ghodrati

    Radiography with contrast media is a diagnostic imaging technique with high-resolution that plays a prominent role in showing the transit time of gastrointestinal system. The purpose of the present research was to evaluate the effects of diphenoxylate and loperamide on the transit time of contrast media from the gastrointestinal in cat. The study was performed on twenty healthy female cat. The cats were divided into four equal groups. The first group (control) was received ketamine with diazepam, 40 min before administration of the contrast media. The second group was received diphenoxylate 0.1 mg/kg, the third group loperamide 0.1 mg/kg, and the fourth group loperamide 0.2 mg/kg, 30 min before administration of contrast media. Tranquilizer drugs were administered to all groups. Then the radiography was performed at times zero, 20, 40 and 60 min, and every hour until reaching the contrast media to colon. All groups that were received drug had a significant difference at the beginning of emptying with control group (p < 0.05). The mean total transit time of the stomach was 52 min for the control group, the diphenoxylate 120, the loperamide 0.1 mg/kg 156 and for the loperamide 0.2 mg/kg 204 min respectively. There was a significant difference between the control and the drug-receiving groups as well as the two groups of diphenoxylate and loperamide 0.2 mg/kg at the time of complete stomach emptying (p < 0.05). In conclusion, it was showed that Loperamide with dosage 0.2 mg/kg had the most delay effect in emptying of the gastrointestinal tract in cat.

    Keywords: Cat, contrast media, Diphenoxylate, Loperamide, Radiography
  • آذر فانی پاکدل، سپیده الیاسی*، محمد مهدی کوشیار، مهدی جنتی یزدان آباد، انوشه معروضی، میترا عسگریان
    عوارض جانبی دارویی یکی از مهم ترین مشکلات در بیماران بستری در بیمارستان می باشد که خصوصا در بیماران مبتلا به سرطان معمول تر و مشکل ساز تر است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی عوارض جانبی ناشی از شیمی درمانی در بیماران مبتلا به سرطان های معده و کولورکتال در یک بیمارستان آموزشی است.
    این مطالعه ی توصیفی از مردادماه تا دی ماه 1395 روی بیماران دریافت کننده رژیم شیمی درمانی سرطان معده و کولورکتال در بخش شیمی درمانی سرپایی بیمارستان امام رضا (ع) مشهد انجام شد. در طول دریافت شیمی درمانی هرگونه عارضه ی جانبی از لحاظ علت، شدت و قابل پیشگیری بودن ارزیابی شد.
    54 بیمار مبتلا به سرطان معده و 67 بیمار مبتلا به سرطان کولورکتال وارد مطالعه شدند. درمجموع 431 عارضه ی جانبی مشاهده شد (249 مورد سرطان معده و 182 مورد سرطان کولورکتال) که شایع ترین عوارض به ترتیب گوارشی و عصبی بود. در بیماران مبتلا به سرطان معده، عارضه تهوع و استفراغ به طور معنادار در بیماران دریافت کننده رژیم اپی روبیسین اگزالی پلاتینکپسیتابین و عارضه نوروپاتی، اسهال، درد شکمی، و ضعف عضلانی در دریافت کنندگان رژیم لوکوورین فلورواوراسیل اگزالی پلاتین شایع تر بود و در بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال تنها عارضه ی نوروپاتی در بیماران دریافت کننده ی رژیم لوکوورین فلورواوراسیل اگزالی پلاتین-4 شایع تر بود.
    کلید واژگان: سرطان کولورکتال, سرطان معده, عوارض جانبی, شیمی درمانی
    Azar Fani Pakdel, Sepideh Elyasi*, Mohammad Mahdi Kooshiar, Mahdi Jannati Yazdan Abad, Anousheh Marouzi, Mitra Asgarian
    Introduction
    Adverse drug reactions (ADRs) are one of the most important problems in all hospitalized patients. It is especially more common and problematical in cancer chemotherapy. In this study we tried to evaluate the incidence of ADRs associated with chemotherapeutic drugs in colorectal and gastric cancer patients in a teaching hospital.
    Material and
    Methods
    A prospective observational study was carried out on patients with colorectal or gastric cancer who referred to outpatient chemotherapy unit of Imam Reza Hospital, Mashhad, Iran, between July and December 2016. The identified ADRs were assessed for causality, severity and preventability.
    Results
    Among 121 patients (67 with colorectal cancer and 54 with gastric cancer) followed during 251 and 249 chemotherapy courses respectively, in 182 and 249 courses ADRs occurred. All patients with gastric cancer experienced at least one ADR but 28.4% of patients with colorectal cancer passed their chemotherapy course without any adverse reaction. Gastrointestinal tract complication and neurologic problems were the most common ADRs in gastric and colorectal cancer patients, respectively. Nausea and vomiting was significantly more common in gastric cancer patients who received EOX regimen and also muscular weakness in patients who received FOLFOX regimen. The same correlation was found between neuropathy and FOLFOX IV regimen in patients with colorectal cancer.
    Conclusion
    Patients undergoing cancer chemotherapy have higher chances to develop ADRs. Those patients on chemotherapy should be strictly monitored for the early detection and prompt management of the ADR to prevent morbidity and mortality
    Keywords: Adverse drug reactions, Colorectal cancer, Gastric can, cer, Chemotherapy
  • زهرا گودرزی، سارا سهراب وندی *، مهناز هاشمی روان، مهدی شادنوش، سیدامیرمحمد مرتضویان
    کوآنزیم Q10 نقش حیاتی در تولید انرژی سلولی دارد و با فعالیت آنتی اکسیدانی خود موجب افزایش سیستم ایمنی بدن می شود. این کوآنزیم در بافت هایی با گردش زیاد انرژی مانند قلب، مغز، کبد و کلیه بالاترین غلظت را دارد. گزارشات حاکی از آن است که کوآنزیم Q10 در بهبود عملکرد ورزش، کاهش آسیب ناشی از ورزش عضلانی، فشار خون بالا، نارسایی قلب، تعامل با استاتین ها، عملکرد اندوتلیال، تعامل با سوپر اکسید دسموتاز خارج سلولی، تحرک اسپرم، میگرن و بیماری پارکینسون موثر است. نیز این کوآنزیم در بیماری هایی مانند ایدز، سوختگی، سرطان، اعتیاد به مواد مخدر، سوءهاضمه، نارسایی اندام های متعدد، عفونت جراحی، سندرم خستگی مزمن، اوتیسم و دیگر اختلالات شناختی مفید شناخته شده است. نقش کوآنزیم Q10 در درمان سرطان، بیماری های دندان و لثه، معده، عفونت، چاقی، دیستروفی عضلانی و آلرژی نیز ثابت شده است. هم چنین مکمل کوآنزیم Q10 در بیماران مبتلا به دیابت و ناشنوایی اثر مطلوبی داشته است. با توجه به مزایای یاد شده، مصرف مکمل کوآنزیم Q10 برای پیشگیری و درمان بسیاری از بیماری هایی که افراد قادر به تولید کافی کوآنزیم Q10 نیستند توصیه می شود.
    کلید واژگان: خواص سلامت بخش, کوآنزیم Q10
    Zahra Goudarzi, Sara Sohrabvandi*, Mahnaz Hashemiravan, Mehdi Shanoush, Amir Mohammad Mortazavian
    Coenzyme Q10 plays a vital role in cellular energy production and with its antioxidant activity can increase the body’s immune system. This coenzyme has the highest density in tissues with high energy turnover such as the heart، brain، liver and kidney. Reports suggest that coenzyme Q10 is effective in improves Exercise performance، Reducing Exercise- Induced Muscular Injury، Hypertension، Cardiac Failure، interact with statins، endothelial function، interactions with extracellular superoxide dismutase، Sperm motility، migraine and Parkinson’s disease. Also this coenzyme is effective in other diseases such as AIDS، burns، cancer، drug addiction، dyspepsia، multiple organs failure، surgery infection، chronic fatigue syndrome، autism and other known cognitive disorders. The role of coenzyme Q10 also have been proven in the treatment of periodontal disease، gastric ulceration، obesity، muscular dystrophy and allergy. Also، coenzyme Q10 supplement has good effects on patients with diabetes and deafness. According to the aforementioned benefits، coenzyme Q10 supplementation is recommended for the prevention and treatment of many other diseases that people are not able to produce enough coenzyme Q10.
    Keywords: Coenzyme Q10, Health related aspects
  • محمد شکرزاده، عباس محمدپور، یحیی صالح طبری، ناهید مسعودی، محمدمصطفی نصیریان شکیب، سیده مرضیه محمدی*، مریم علیزاده

    سرطان معده چهارمین علت شایع مرگ و میر ناشی از بدخیمیها در سرتاسر دنیا بوده، که همچنین دارای شیوع بالایی در ایران است. ژن Caspase3 به عنوان یکی از ژن های عمده مستعد ابتلا به سرطان معده در نظر گرفته شده است. هدف این مطالعه، بررسی ارتباط پلی مورفیسم rs12108497 ژن Caspase3 می باشد.. به علت نقش اساسی کاسپازها ما یک SNP از کاسپاز3 (مربوط به کاسپازهای اجرایی مشترک دو مسیر) که ارتباط آنها با سرطانهای مختلف ثابت شده است، را در نظر گرفته ایم. در این مطالعه مورد - شاهدی، 95 بیمار و 90 نفر از افراد سالم ثبت نام کردند. وضعیت بیمار به وسیله آندوسکوپی و آسیب شناسی مورد تایید قرار گرفت و به عنوان آدنوکارسینومای گوارشی و عضلانی شناخته شد. در مجموع 5 میلی لیتر از خون محیطی پس از اخذ رضایت آگاهانه از همه شرکت کنندگان جمع آوری شد. DNA ژنومی با استفاده از روش out-Salting استخراج شد و با استفاده از روش RFLP-PCR بررسی ژنوتیپی پلی مورفیسم انجام شد. فراوانی ژنوتیپی پلی مورفیسم rs12108497 به طور معنی داری بین بیماران مبتلا به آدنوکارسینوم معده و افراد سالم متفاوت بود (0259/0=p .(همچنین در این مطالعه تفاوت توزیع 3/7778 و% 95 CI (1/3539- 10/5412)) آمده بدست OR میزان به باتوجه و) p=0/0111) بوده معنیدار ، T/T ژنوتیپ =OR ،(این نتیجه پیشنهاد می شود که ژنوتیپ T/T ،خطر ابتلا به بیماری را افزایش می دهد و یک فاکتور خطر محسوب می- شود. نتایج ما ارتباط بین پلی مورفیسم rs12108497 ژن Caspase3 و افزایش خطر ابتلا به آدنوکارسینوم معده در افراد مراجعه کننده به کلینیک طوبی ساری را تایید می کند.

    کلید واژگان: آدنوکارسینو, پلی مورفیسم 12108497, Caspase ژن 3, PCR-RFLP
    Mohammad Shokrzadeh, Abbas Mohammadpour, Nahid Masoudi, Mohammad Mostafa Nasirian Shakib, Seyedeh Marziyeh Mohammadi *, Yahya Saleh Tabari, Maryam Alizadeh

    Gastric cancer is the fourth most common cause of malignancy death in the world, which also has a high prevalence in Iran. Caspase 3 gene is considered one of the major genes related to gastric cancer. The present study aimed to investigate the relationship between rs12108497 polymorphism of Caspase 3 gene. Due to the fundamental role of caspases, we have considered an SNP of Caspase 3 (common to two-way joint execution caspases), which has been proven to be related to various cancers. In this case-control study, 95 patients and 90 healthy subjects were enrolled. The patient status was approved, by endoscopy and pathology, to be gastroduodenal adenocarcinoma. Overall, 5 ml of the peripheral blood was collected from all participants, after obtaining an informed consent. Genomic DNA was extracted using the salting-out method and genotypic polymorphism was investigated using the PCR-RFLP method. The frequency of rs12108497 polymorphism was significantly different between patients with gastric adenocarcinoma and healthy subjects (p = 0.0259). Also, the difference in the distribution of T/T genotype was significant (P = 0.0111) and according to the OR score ((95.1% CI = 1.3539-10.5412) and OR = 3.7778), it is suggested that the T/T genotype increases the risk of disease. Our results confirm the association between the rs12108497 polymorphism of Caspase3 gene and the increased risk of gastric adenocarcinoma in individuals referring to Toba Sari Clinic.

    Keywords: Adenocarcinoma, rs12108497 polymorphism, Caspase3 gene, PCR-RFLP
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
متن مطلب
نوع نشریه
  • علمی
    7774
اعتبار نشریه
زبان مطلب
موضوعات گروه نشریات علمی
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال