فهرست مطالب
نشریه فلسفه
سال چهاردهم شماره 1 (بهار و تابستان 1395)
- تاریخ انتشار: 1395/06/22
- تعداد عناوین: 7
-
- علمی - پژوهشی
-
صفحات 1-20مفهوم مجازات یکی از مفاهیم مورد توجه فلسفه افلاطون است که در دیالکتیک با مفهوم عرفی مجازات به دست می آید. افلاطون با رد مبنای کین خواهی رایج در مورد مجازات در زمان خود، فلسفه مجازات را اصلاح مجرم می داند. به تعبیر او مجرم پیش از آنکه خطاکار باشد، فردی جاهل به خیر و شر و بیماری دچار عدم تعادل در قوای نفسانی خود است که توان مهار خشم و شهوت خود را توسط عقل خود ندارد. از همین رو مجازات می بایست مجرم را متوجه خیر و شر حقیقی کند و چون دارویی تلخ توان مهار خشم و شهوت را به او ارزانی دارد. برای این منظور از لحاظ منطقی دو حالت وجود دارد؛ یا اینکه قدرت جزء عالی بیشتر گردد یا اینکه قدرت جزء دانی کمتر گردد. بنابراین مجازات افلاطونی به دو شیوه می تواند عمل کند: اول آنکه با آموزش بر قدرت عقل بیفزاید و دیگری آن که از قدرت امیال دانی کم کند. حالت اول گستره وسیع آموزش را در بر می گیرد و حالت دوم گستره وسیع کم توانی را. در نهایت افلاطون با مقوله بندی و شخصیت شناسی مجرمین شیوه و غایت اصلاحی مجازات را تعیین می کند. از نظر او مجرمان در پنج طبقه سوفیست، فرد جاه طلب و جنگجو یا تیموکرات، فرد مال دوست و حریص یا آریستوکرات، فرد بی بند و بار یا دموکرات و در نهایت فرد مستبد طبقه بندی می شوند که هر یک مجازات مخصوص خود را می طلبند.کلیدواژگان: افلاطون، مجازات، دیالکتیک، جرم و مجرم، کین خواهی، اصلاح گرایی
-
صفحات 21-32ابن سینا در نمط پنجم کتاب اشارات خود طی یک فصل و ضمن یک استدلال، از امکان حوادث بحث به میان می آورد. خوانش شارحین اشارات از این استدلال آن بوده است که ابن سینا در این فصل صرفا در صدد اثبات آن است که هر حادثی ممکن است و به سبب همین امکان هم مسبوق به ماده است. این خوانش کامل نیست و نمی تواند چرایی این بحث را در نمط پنجم اشارات توجیه کند. خوانش دیگری می گوید ابن سینا می خواهد با این استدلال قدیم بودن عالم را اثبات کند. با آنکه این خوانش به خوانش مختار نزدیک تر است اما باز هم دقیق نیست. بر اساس خوانش مختار، بر مبنای خط سیر کلی مباحث نمط پنجم اشارات نشان داده خواهد شد که بیان این قاعده به تنهایی نمی تواند هدف اصلی و نهایی ابن سینا از این فصل باشد بلکه وی در اینجا در پی آن است تا بر اساس اثبات مسبوقیت حادث به ماده، معقول بودن یک حدوث نخستین را زیر سوال ببرد. اگر هر حادثی مسبوق به ماده است، آنگاه تصور یک حادث نخستین مثل حادث بودن فعل بی واسطه الهی و یا اصل عالم مادی، تصوری پارادوکسیکال است.کلیدواژگان: امکان، ماده، حدوث، ابن سینا، الاشارات و التنبیهات
-
صفحات 33-49کارل اشمیت با رساله دوران سازش، «الاهیات سیاسی: چهار گفتار در باب مفهوم حاکمیت»، بانی تحولی عمده در نظریه دولت و مفهوم حاکمیت در عصر جدید شد. او در این رساله با طرح مفهوم حاکمیت، معتقد است که مشخصه اصلی حاکمیت و حاکم، «تصمیم» و آن چیزی که قوام بخش و برپادارنده حاکم است، «امر استثناء» است. از این رو، الاهیات سیاسی اشمیت، دفاعیه ای است از اصل دولت مطلقه و ردیه ای است بر نظریه دولت لیبرال دموکراسی. از نظر اشمیت، لیبرالیسم سرآغاز به حاشیه رفتن مفهوم حاکمیت به مثابه موجودیتی تماما و منحصرا سیاسی است. لیبرالیسم با منتقل کردن قدرت تصمیم گیری حاکم در برپایی و اعلام وضع استثنایی به نهادهایی گفتگو محور (هم چون پارلمان)، عملا دولت را بی خاصیت و از ریخت انداخته بود. مقاله پیش رو با تمرکز بر مفهوم حاکمیت نزد فیلسوفانی هم چون ژان بدن و کلسن، به تبارشناسی و واکاوی تفسیری-تاریخی این مفهوم در الاهیات سیاسی اشمیت پرداخته و سعی کرده است تا از خلال مفهوم حاکمیت، پیوندهایش با مفاهیمی چون تصمیم، استثناء و عرفی شدگی مفاهیم نظریه مدرن دولت را نشان دهد.کلیدواژگان: حاکمیت، تصمیم، الاهیات سیاسی، امر استثناء، لیبرال دموکراسی، کارل اشمیت
-
صفحات 51-71هگل ناشناختنی ماندن شیء فی نفسه را در فلسفه کانت معادل با شکاکیت دانسته و علت آن را در روش نقادی جستجو می کند. چرا که از نظر او سنجش امکان معرفت پیش از مواجهه با متعلقات معرفت به معنای از پیش مفروض گرفتن سوبژکتیویسم است. در این مقاله نخست نشان داده می شود که هگل چگونه با نگارش پدیدارشناسی اولا اصل پروژه نقادی را به رسمیت شناخته و ثانیا بدیلی در برابر روش نقادی کانتی ارائه می دهد که گرفتار معضل از پیش مفروض گرفتن سوبژکتیویسم و در نتیجه شکاکیت نباشد. سپس با نظر به تفاسیر مختلفی از پدیدارشناسی که آن را به عنوان برهانی علیه شکاکیت قلمداد کرده اند، ثابت می شود که نتیجه پدیدارشناسی نه اثبات کفایت مفاهیم ذهنی برای اطلاق بر شیء فی نفسه که ضرورت وجود ایده مطلق برای امکان معرفت است؛ چرا که از یقین بی واسطه آگاهی نمی توان حقیقت جهان خارج را استنتاج کرد و وحدت هستی و معرفت تنها ذیل ایده مطلق میسر می شود.کلیدواژگان: پدیدارشناسی، شکاکیت، سابژکتویسیم، ایده مطلق
-
صفحات 73-90پیش از دکارت، فیلسوفان سده های میانه هنگام بحث از نسبت وجود و ماهیت به سه گونه تمایز توجه کرده بودند و دکارت نیز به این سه گونه توجه دارد اما این مساله را صرفا در ذیل بحث از نسبت میان نفس و بدن طرح می کند و جز اشاره هایی کوتاه به مساله ی تمایز وجود از ماهیت نمی پردازد. پرسش این است که با توجه به سکوت دکارت در این مساله در عین اهمیت آن برای درک متافیزیک وی، آیا می توان به درکی روشن از معنای وجود و نسبت آن با ماهیت از راه پی گیری مساله ی تمایز رسید یا خیر. این کار در گام نخست با پرداختن به چهار گونه تمایز ممکن نزد دکارت و سپس روشن سازی چهارگونه تمایز میان وجود و ماهیت بر اساس آن ها آغاز می شود تا سرانجام آشکار شود که دکارت درکی دوگانه از معنای وجود دارد. در پایان چنین ادعا خواهد شد که این درک دوگانه و نیز عدم امکان گذر از آن در تفکر دکارتی، سبب پدید آمدن ابهام و ناکامی در تفسیر متافیزیکی دکارت از واقعیت، هم نزد خودش و هم هنگام فهم برای دیگران است.کلیدواژگان: تمایز واقعی، تمایز وجهی، تمایز عقلی، تمایز صوری
-
صفحات 91-107آنچه ما در این مقاله «فرهنگ تراژیک» می نامیم حاصل رهیافت هایی است که نیچه و آرتو، الگوی زیبایی شناختی آن را به ترتیب در تراژدی های یونان باستان و تئاتر شقاوت یافتند. می توان گفت که تئاتر نزد نیچه و آرتو همچون الگویی در جهت توجیه زیبایی شناختی از هستی عمل می کند. هدف نهایی این مقاله تبیین فرهنگی است که بر بنیان چنین دیدگاهی، یعنی توجیه زیبایی شناختی از زندگی استوار شده و در برابر فرهنگی قرار می گیرد که تلاش می کند زندگی را به قسمی از عناصر ایدئولوژیک و سوبژکتیو تقلیل دهد. بنابراین ما در پایان، در ضمن یک مطالعه تطبیقی، به نقد این مسئله خواهیم پرداخت که وحدتی که در فرهنگ مدرن وجود دارد، وحدتی کاذب است که به واسطه ی امری بیرونی بر زندگی تحمیل شده و مفهوم حقیقی فرهنگ مبین وحدتی درونی، همچون وحدت سبک اثر هنری است که با توجیه زیبایی شناختی از هستی در پیوند می باشد. این پژوهش با استناد به منابع کتابخانه ای و به خصوص با تمرکز به روی دو کتاب زایش تراژدی و تئاتر و همزادش تلاش می کند تا کیفیت این فرهنگ را در قالب شکلی از «کنشگری»، «کثرت گرایی» و «آری گویی» به زندگی و «امر نو» تبیین نماید.کلیدواژگان: تئاتر شقاوت، فرهنگ تراژیک، زیبایی شناسی رنج، نیچه، آرتو
-
صفحات 109-126صدرالمتالهین بیش از سایر فیلسوفان مسلمان به بحث و نظر از منشا هنر و آفرینش هنری می پردازد. به نزد او، خلیفه الهی بودن انسان، عرضه شدن هنرها به انسانها در عوالم ونشئه های پیشین آفرینش، الهام، گرایش های غریزی بویژه میل به عرضه و به نمایش گذاشتن آثار و خلاقیت ها، میل به اتمام و اکمال آثار و آفرینش ها، میل به تزیین و زیباسازی آثار و تجلیات طائر قدسی از جمله منشاء های هنر است. این مقاله می کوشد با تکیه بر اشارات پراکنده صدرا در مواضع مختلف او، به بازسازی نظریه او در باب منشا آفرینش هنری بپردازد که در این میان مفهوم محوری خیال است و منشاء قریب همه آثار هنری محسوب می شود؛ به گونه ای که بر اساس علم النفس صدرایی دو قوه خیال و متخیله نقش اساسی در آفرینش هنری دارند. قوایی که در پیوند با دریافت خاص از انفصال صور خیالی قرار داشته و دیدگاه متمایز او را از ابن سینا شکل می دهد.کلیدواژگان: هنر، منشاء هنر، صدرا، خیال
-
Pages 1-20The concept of punishment is one of the most important concepts of Plato´s philosophy, which is achievable through dialectic, using the ordinary concept of punishment. By denying the basis of revenge view of punishment in his own time, Plato establishes his philosophy of punishment on basis of rehabilitation of the criminal. The criminal, Plato says, is primarily a man who is ignorant of the good and the evil and a sick man who suffers from instability of his rational faculty, i.e. his reason cannot take his anger and his lust under its control. Thus the punishment must make the criminal aware of the true good and the true evil, and like a painful treatment endues him the ability to control his anger and lust. So, logically, there are two possibilities: we must either fortify the superior power, i.e. the reason, or we must debilitate the inferior power i.e. anger and lust. Consequently, the Platonic punishment would be executed in two ways: on is to fortify the reason by means of education; the other is to lower the power of the inferior desires. The first is containing the wide realm of education, while the second includes the wide range of weakness; Therefore, Platonic punishment includes a range, from education to weakness, containing practical exercises, restriction, coercion and even murder. Finally, with categorizing and character recognition of the criminal, Plato determines the rehabilitative method and goal of the punishment.Keywords: Plato, Punishment, Dialectic, Criminal, Revenge, Rehabilitation
-
Pages 21-32Avicenna in the sixth chapter of the fifth Namat of his Isharat and Tanbihat deals with the problem of contingency in temporally created things. According to him, every temporally created thing is contingent and prior to it there must be some matter. Normally the commentators thought that here Avicenna merely is going to prove the philosophical principle that before every temporally created thing there must be some matter. This reading is not exact and cannot justify why in this Namat Avicenna speaks of contingency. Furthermore this reading does is not consistent with the whole project of the fifth Namat. According to the new reading presented here in this article, the discussion of contingency is part of a bigger argument in which Avicenna is going to prove that the theory of temporally creation is self-contradictory and the immediate creation of the Necessary Existent cannot be temporal. In this way, if the first creation is temporally created, then there must be some matter before it and then in the exact meaning it cannot be temporally created and a first creation. In this respect, nine commentaries on Isharat were surveyed and no commentator among them has pointed to the reading presented in this article.Keywords: contingency, matter, temporally creation, Avicenna, Isharat, Tanbihat
-
Pages 33-49Carl Schmitt was one of the founders of new development in theory of the state and the concept of sovereignty in the modern era, with its landmark book, political theology. With introducing the concept of sovereignty, He argued that, decision is the main characteristics of the sovereignty and sovereign and the exception is constitutive element of sovereign. Schmitts political theology is a defense of the absolutist state and denial of the theory of liberal democracy. According to Schmitt, liberalism begins to sideline the concept of sovereignty as the wholly and exclusively political entity. He insists that liberalism, with transmiting the power to decide on the establishment and the exception status to dialogue institutions (such as parliament) actually impoverishes the state. Focusing on the concept of sovereignty from the viewpoints of philosophers such as Jean Bodin, Thomas Hobbes, Walter Benjamin and Chantal Mouffeto this article inquires the genealogy and analysis-interpretation of this concept in Schmitts political theology and tries to show within the concept of sovereignty, connection of this concept to other conceps such as decision and exception.Keywords: Sovereignty, Decision, Political Theology, The Exception, Carl Schmitt
-
Pages 51-71For Hegel unknowability of thing in itself in Kant's philosophy is equivalent to skepticism and he quests the reason of this failure in the critical method; For Hegel the failure of critical method lies in the pre-evaluation of possibility of knowledge, so this method of critique presuppose the subjectivism and so the impossibility of absolute. This article will argue that how Hegel with phenomenology recognizes the legitimacy of critical method and how he proposes an alternative for it which does not have the defect of subjectivism. In interpretation of phenomenology as an argument against skepticism three rival interpretation has been proposed. Two of them interpret phenomenology without any ontological commitment and the third interpret phenomenology as an argument for an ontological entity called absolute idea. By critical examination of three alternative interpretations of phenomenology, this article demonstrates that the final result of phenomenally is an ontological principle i.e. absolute idea, because the truth cannot be based on the immediate certainty of consciousness. So this new method of critique will be transitional (like platonic ascent) i.e. will be an ascent from immediate certainty of consciousness to truth of absolute Idea as an identity of indelibility and being.Keywords: Hegel, Phenomenology, Skepticism, Subjectivism, Absolute Idea
-
Pages 73-90Before Descartes, middle age philosophers like Thomas Aquinas (1225-1274), Duns Scotus (1266-1308), and Francisco Suarez (1548-1617) used to discuss the distinction between essence and existence in three ways (of course, Ibn-Sina was the first who made this distinction to rehabilitate Aristotelian philosophy in the Islamic heritage). Descartes was aware of that, but discussed it according to the relation between mind and body. Yet, he told us many times that he was used to separate essence from existence in metaphysical issues. The objective of this paper is first to rephrase his untold opinion about the relation between essence and existence on the basis of his conception of the problem of distinction according to mind and body, and second, to disclose that Descartes's conception of existence is twofold. At the end, it is claimed that his twofold notion of existence and his inability to overcome it, is the principal factor in his failure to explicate everything according to first principles, and so in his failure to defeat skepticism.Keywords: Real Distinction, Modal Distinction, Conceptual Distinction, Formal Distinction
-
Pages 91-107What we call "tragic culture" in this article is the result of Nietzsche and Artaud's approaches that found the aesthetic patterns of it in ancient Greek tragedies and theater of cruelty. So from the perspective of Nietzsche and Artaud, Theater acts as a model for aesthetic justification of the existence. The ultimate goal of this paper is a definition of a kind of culture that is on the basis of such a perspective. The aesthetic culture takes place against the kind of culture that tries to reduce life to an ideological and subjective element. So in the end, in addition to a comparative study, we will see that the unity that exists in the modern culture is a false unity that is imposed by an external element, but the true meaning of culture is formed from an internal unity like the aesthetic unity in the work of art and this culture is linked to the aesthetic justification of existence. Finally we try to explain the quality of this culture in the pattern of a concept of "Action", "Pluralism" and "Yes Saying" to life and to the "New". This research is based on library resources and particularly focusing on the books The Birth of Tragedy and the theatre and its double.Keywords: theatre of cruelty, tragic culture, aesthetics, suffering, Nietzsche, Artaud
-
Pages 109-126Mullasadra discussed about the origin of art and aesthetic creation more than any other mulism Philosphers. For him human as the caliph of god, presenting the art to humans in the worlds before the material creation, instinctive tendencies especially desire to present and expose the creations and innovations, desire to accomplishment and completion of works, desire to decoration and beautification are among the origins of art. With reliance on straggly remarks of Mullasadra, this article tries to reconstruct his theory about the origin of art and for this aim the concept of imagination has a pivotal role, because it is the close origin of all art works. So according to Sadraean anthropology, two faculties of passive imagination and active imagination has a pivotal role in aesthetic creation. Faculties that are in a close connection with the special conception of discontinuous imaginative forms and make the distinctive idea of him from Avicenna.Keywords: Art, Origin of Art, Mullasadra, Imagination