فهرست مطالب
مجله تحقیقات نظام سلامت حکیم
سال ششم شماره 4 (پیاپی 24، زمستان 1382)
- 100 صفحه،
- تاریخ انتشار: 1382/11/15
- تعداد عناوین: 13
-
-
تعیین کارایی واحدهای بهداشتی مراکز بهداشت شهرستانهای استان گلستان در سالهای 80-1378صفحه 1مقدمهیکی از مهمترین معیارهای قضاوت در خصوص عملکرد کلیه سازمانها، کارآیی آنهاست. روش های اندازه گیری کارآیی عمدتا مستلزم استفاده از شیوه های پیچیده ریاضی و آماری بوده که مستلزم دانش تخصصی ویژه ای است. این مطالعه با اهداف تدوین مدلی کاربردی برای اندازه گیری کارآیی مراکز بهداشت شهرستانها و استفاده از همین شیوه در تعیین کارآیی مراکز بهداشت شهرستانهای استان گلستان در فاصله سالهای 80-78 انجام گردید.روش کارچهار شاخص برای سنجش محرومیت، 8 شاخص برای سنجش درونداد و منابع سیستم و 13 شاخص برای سنجش برونداد انتخاب شدند. این شاخصها از نظام جاری اطلاعات شبکه های بهداشتی درمانی شهرستانهای (نرم افزار DTARH، سرشماری و فرمهای نظام نوین آماری) استخراج گردید. با استفاده از روش تحلیل عاملی اجزاء یا فاکتورهای مهم مولفه های سه گانه محرومیت، درونداد و بورنداد استخراج و شناسایی گردید. براساس درصد واریانسهای استخراج شده در مدل، وزنهای هر جزء مشخص گردید و شاخص مجتمع هر مولفه بر اساس وزنهای به دست آمده تعیین شد. با استفاده از تحلیل رگرسیون خطی بین شاخص مجتمع برونداد با شاخصهای مجتمع درونداد و محرومیت، برونداد مورد انتظار محاسبه گردید. فاصله بین برونداد مشاهده شده برای هر شهرستان در هر مقطع زمانی با برونداد مورد انتظار، کارآیی یا ناکارآمدی هر واحد (بسته به فاصله مثبت یا منفی) را نشان می دهد.یافته هادر این مطالعه از بین شاخصهای محرومیت، یک جزء و از بین شاخصهای درونداد و برونداد 2 هر یک سه جزء با روش تحلیل عاملی استخراج گردید. در مجموع در طول سه سال فاصله زمان مطالعه در استان گلستان بیشترین میزان شاخص کارآیی کل مربوط به شهرستان گنبد (69/2) و کمترین آن مربوط به شهرستان مینودشت (84/2-) بود. بالاترین مقدار شاخص کارآیی در سالهای 78، 79 و 80 به ترتیب مربوط به شهرستان گنبد (06/0)، (04/7) و شهرستان آق قلا (36/0) و کمترین آن مربوط به شهرستان مینودشت (7.02-)، (0.87-) و (31/0-) بود.نتیجه گیریتغییرات روند کارآیی در طول سه سال مطالعه، نشان دهنده کاهش نوسان شاخص کارایی در سال 80 نسبت به سال 78 می باشد. بخش عمده ای از این کاهش نوسان در شاخص کارآیی می تواند به تخصیص منطقی تر منابع و مدیریت مطلوبتر دروندادها نسبت داده شود. برای دستیابی به مدلی با اعتبار بیشتر در ارزیابی کارآیی نظام سلامت، انجام مطالعات تکمیلی با تعداد زیادتر داده ها اعم از شاخصهای بیشتر و وجود شهرستانهای دیگر الزامی میباشد.
کلیدواژگان: کارآیی، تحقیق در ارایه خدمات بهداشتی، مدل سازی -
اثر تجویز روی تکمیلی بر وضعیت شاخص های کنترل متابولیک در کودکان مبتلا به دیابت نوع یکصفحه 9مقدمهاحتمال بروز کمبود حاشیه ای روی به دلیل دفع غیرطبیعی آن از طریق ادرار در مبتلایان به دیابت شیرین بالاست. لذا مکمل یاری با روی میتواند رویکرد حمایتی مناسبی در درمان دیابت باشد. این مطالعه با هدف تعیین اثر مصرف مکمل ضعیف سولفات روی بر شاخصهای کمترل متابولیک در کودکان مبتلا به دیابت نوع I طراحی شد.روش کارسی و یک کودک 5 تا 15 ساله با حداقل 5/1 سال سابقه ابتلا به دیابت نوع I، بدون سایر بیماری های متابولیک به مدت 11 هفته در یک کارآزمایی بالینی پنهان داشته شده از طرفین (دوسوکور) شرکت کردند. جورسازی دوبدوی کودکان در گروه های مورد (مکمل یاری شده با شربت سولفات روی به میزان 10 میلی گرم روی عنصری در روز) و شاهد (دریافت کننده شربت دارونما) براساس جنس، سن و مدت ابتلا به دیابت انجام شد. تیمارها به طور تصادفی به گروه ها تخصیص یافتند. کارآزمایی در 26 کودک تا پایان ادامه یافت. وزن و غلظتهای قندخون ناشتا (FBS)، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c)، کلسترول تام (TC)، کلسترول لبیپوپروتیین با چگالی بالا (HDL-C)، کلسترول لیپوپروتیین با چگالی پایین (LDL-c) و تری گلیسرید (TG) سرم در حالت ناشتا در ابتدا و انتهای کارآزمایی تعیین شد.یافته هادر گروه های شاهد و مورد به ترتیب HbA1c از 0.4±9.7 به 5/0±9/9 به 5/0±10%، FBS از 26±243 به 22±241 و 36±217 mg/dl، TC از 6±160 به 7±154 و 6±161 mg/dl، LDL-c از 23±95 به 19±93 و 19±13 به 14±91 mg/dl، HDL-c از 4±51 به 2±45 و 5±55 به 3±47 mg/dl و TG از 7±48 به 12±58 و 12±88 به 13±95 mg/dl رسید. تفاوتهای درون گروهی میانگین ها فقط در مورد LDL-c معنی دار بود (P<0.0003).نتیجه گیریبه نظر می رسید که مکمل یاری کودکان مبتلا به دیابت نوع I با دوزهای ضعیف روی، رویکرد جبرانی بی خطری برای افزایش دفع ادراری این عنصر باشد.
کلیدواژگان: مکمل روی، دیابت نوع I، کنترل متابولیک -
میزان بروز عفونت مجدد با هلیکوباکترپیلوری سه سال پس از ریشه کنی موفق آنصفحه 15مقدمههلیکوباکتر پیلوری (Hp) یکی از شایعترین عفونتهای باکتریال انسانی است این باکتری علت عمده بیماری زخم پپتیک و از فاکتورهای خطر در ایجاد کانسر معده میباشد. بروز عفونت مجدد پس از ریشه کنی Hp در بالغین ناشایع میباشد. در تنها مطالعه انجام شده در کشور ما این میزان در یکسال 1/19% گزارش شده که میزان بالایی است. لذا هدف از این مطالعه بررسی میزان بروز عفونت مجدد Hp سه سال پس از ریشه کنی موفق آن میباشد.روش کاربیمارانی که در سه سال قبل تحت درمان ریشه کنی با Hp قرار گرفتند و تست تنفسی (UBT) urea-C14 آنها پس از یکسال منفی بوده جهت انجام مطالعه دعوت شدند. در تمام بیماران پرسشنامه در مورد علایم بالینی پر شد و تمامی آنها تحت UBT قرار گرفتند. کلیه افرادی که UBT مثبت بودند تحت اندوسکوپی قرار گرفته بیوپسی آنتر از نظر اوره از سریع و بیوپسی از تنه و آنتر از نظر Hp برای پاتولوژی انجام شد.یافته هااز میان 98 بیمار مورد مطالعه، 20 نفر (4/20%) UBT مثبت وجود داشت که در اندوسکوپی (19 نفر)، 4 مورد (1/4%) اوره از سریع مثبت و 5 نفر (1/5%) پاتولوژی مثبت از نظر Hp داشتند. از نظر علایم بالینی در تمام بیماران به طور قابل توجهی بعد از درمان کاهش پیدا کرده بود (P<0.05) و این بهبود پس از سه سال ادامه داشت.نتیجه گیریمیزان عفونت مجدد Hp بعد از سه سال در ایران با فرض کفایت تنها یک تست تشخیصی (UBT) مثبت 4/20% (10،2 @ در سال) میباشد که تنها در 5.1% (2.3% @ در سال) حداقل با یک روش تشخیصی دیگر نیز مورد تایید قرار گرفته است.
کلیدواژگان: هلیکو باکتر پیلوری، عفونت مجدد -
میزان آنزیم آدنوزین د آمیناز (ADA) در مایع مغزی - نخاعی بیماران مبتلا به مننژیت سلیصفحه 23مقدمهتشخیص مننژیت سلی از چالش های مهم پزشکی میباشد و تشخیص زودرس آن از میزان مرگ و میر و عوارض عصبی میکاهد. روش های موجود در تشخیص مننژیت سلی یا گران قیمت مثل (PCR) و در حد مراکز تحقیقاتی کاملا پیشرفته میباشند مثل (کروماتوگرافی مایع گاز) و یا دارای حساسیتی پایین مثل (اسمیر مستقیم میکروب سل در مایع مغزی نخاعی) بوده و یا در زمان طولانی نتیجه خواهند داد (مثل کشت میکروب سل). هدف این مطالعه مورد شاهدی این بوده است که با اندازه گیری میزان آنزیم آدنوزین د آمیناز (ADA) در مایع مغزی نخاعی که روش نسبتا ارزان قیمت و سریعی می باشد، ارزش آن را در تشخیص زودرس بیماری مورد بررسی قرار داده و بهترین نقطه برش را در رابطه با سایر مطالعات تعیین نماید.روش کار71 بیمار بستری با تشخیص مننژیت به دو گروه مننژیت سلی (15 بیمار) و مننژیت غیرسلی (56 بیمار) تقسیم شده و تغییرهای بیوشیمیایی، سلولی، اسمیر، کشت، PCR، ADA و مایع نخاع تمام بیماران در یک آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. بیماران مبتلا به ایدز از مطالعه حذف گردیدند.یافته هامیانگین DAD در گروه اول (24/13±) 20.8 IU/L و در گروه دوم (85/5±) 9.75 IU/L بود که دارای اختلاف معینی دار بودند (P=0.001). هیچکدام از متغیرهای قند، درصد لنفوسیت، مقدار پروتئین و تعداد گلبولهای سفید (WBC) در مایع مغزی نخاعی نقش مخدوش کنندگی نداشته اند. میزان حساسیت 73% و ویژگی 66% در نقطه برش بالاتر از 11 IU/L برای آنزیم ADA در تشخیص مننژیت سلی به دست آمد.نتیجه گیرینقطه برش به دست آمده در کشورهای اسپانیا، شیلی، هند و مالزی پایین تر بوده است. لذا اندازه گیری این آنزیم به تنهایی در تشخیص بیماری مفید نبوده و لازم است عوامل دیگری نیز در تشخیص سریع بیماری مورد نظر قرار گیرند.
کلیدواژگان: مننژیت سلی، آدنوزین د آمیناز، مایع مغزی نخاعی -
شیوع کمبود فاکتور XIII و تست مختل حلالیت لخته در استان سیستانو بلوچستانصفحه 29مقدمهبیماری کمبود فاکتور XIII یک بیماری بسیار نادر خونریزی دهنده است و شیوع آن یک در 2-1 میلیون نفر تخمین زده میشود. این مطالعه جهت سنجش شیوع کمبود فاکتور XIII و بررسی علایم آن در استان سیستان و بلوچستان با جمعیتی در حدود 5/1میلیون نفر و آمار بالای ازدواج فامیلی انجام گرفت.روش کاراز سال 1376 تا انتهای سال 1381 تمامی بیمارانی که با علایم خونریزی، تاخیر در بهبود زخم، خونریزی از بند ناف یا سقطهای متعدد به بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) زاهدان یا سازمان انتقال خون استان (تنها مراکز تخصصی بیماری های انعقادی در استان) مراجعه کرده بودند، در صورتی که تستهای روتین انعقادی نرمال داشتند، تست حلاحیت لخته در محلول مونوکلرواستیک اسید 1% برای آنها انجام میشد. از ابتدای سال 1381 نیز سطح سرمی فاکتور XIII اندازه گیری شده است.یافته هادر این مدت 44 بیمار با تست حلالیت لخته مختل شناسایی شدند که در 13 مورد، سطح فاکتور XIII اندازه گیری شد که در تمامی موارد سطح سرمی فاکتور پایین بود. شایع ترین علایم: خونریزی تاخیری از بند ناف (84%)، اکیموز و هماتوم (69%) و تاخیر در بهبود زخم (66%) بوده است. خونریزی درون مغزی در 4 بیمار رخ داد که یک مورد منجر به مرگ و یک مورد منجر به همی پلژی گشت.نتیجه گیریشیوع کمبود فاکتور XIII در این استان بسیار بالاست و دومین بیماری شایع ناشی از اختلال فاکتورهای انعقادی میباشد (17%) که برای بررسی علت این امر، نیاز به بررسی های ژنتیکی میباشد.
کلیدواژگان: کمبود فاکتور XIII، فراوانی، بیماری های خون ریزی دهنده، خون ریزی تاخیری از بند ناف، خونریزی درون مغزی، سقط های مکرر، سیستان و بلوچستان -
مقایسه سیستم ایمنی سلولی بیماران مبتلا به فاز مانیای اختلال دو قطبی نوع یک با افراد سالمصفحه 35مقدمهدر پژوهش حاضر سعی شده است رابطه بین سیستم ایمنی سلول بیماران مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی نوع 1 در فاز مانیا در مقایسه با گروه شاهد قبل و بعد از درمان مورد ارزیابی قرار گیرد.روش کاربدین منظور 15 بیمار مانیک مذکور و 9 بیمار مانیک مؤنث جمعا 24 بیمار برای مقایسه با 15 نفر گروه شاهد مذکر و 11 نفر گروه شاهد مؤنث که هر دو گروه بیمار شاهد در محدوده سنی 50-15 سال همسان بوده اند، پس از مصاحبه بالینی متعدد و تشخیص توسط روانپزشکان مجری طرح انتخاب شدند. ابتدا قبل از درمان (با لیتیوم و هالوپریدول) یک نمونه خون تهیه شد و عملکرد سیستم ایمنی سلولی با انجام تست تکثیر لنفوسیتی در برابر میتوژن PHA و درصد سلولهای ایمنی سلولی با اندازه گیری شاخصهای ایمنی سلولهایT (CD4/CD8, CD8, CD4, CD3) و شاخص سلولهای کشنده طبیعی (CD56) ارزیابی شد. مجددا همین آزمایشها 2 ماه پس از بهبود بیماران در کلیه افراد تحت مطالعه انجام شد.یافته هاتحلیل نتایج با استفاده از تست leven همراه با آزمون t نشان داد که در تست تکثیر لنفوسیتی تفاوت معنی دار بین گروه بیمار و شاهد چه قبل از درمان و چه بعد از درمان وجود دارد. بدین معنی که تکثیر لنفوسیتهای بیمار در مقایسه با گروه شاهد پایین تر بوده است. اما در مورد شاخصهای CD4/CD8, CD56, CD8, CD3 تفاوت معنی دار به دست نیامد.نتیجه گیریاین نتایج نشان داد که در سیستم ایمنی سلولی بیماران مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی نوع 1 در فاز مانیا اختلال وجود دارد. بدین معنی که تکثیر ایمنی این بیماران در مقابل میتوژن پایین تر از گروه شاهد بوده ولی با این وجود تحقیقات بیشتر در این موضوع لازم است.
کلیدواژگان: سیستم ایمنی سلولی، اختلال خلقی دو قطبی، مانیا -
بررسی رابطه عوارض عصبی با غلظت پلاسمایی و داخل گلبولی لیتیم در بیماران مبتلا به اختلال دو قطبیصفحه 43مقدمهتجویز لیتیم به عنوان انتخاب اول در کنترل فاز حاد مانیا روش درمانی شایع و نسبتا بی خطری میباشد، ولی اشکال عمده آن این است که گهگاه عوارض جانبی در غلظت های پایین پلاسمایی در بعضی از بیماران بروز می کند. به همین دلیل نیاز به روش دقیقتری که بتواند بروز عوارض لیتیم را پیش بینی کند احساس میشود. هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه ارتباط عوارض عصبی ناشی از مصرف لیتیم در بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی I با غلظت پلاسمایی، غلظت لیتیم در RBC و نسبت غلظت RBC به پلاسما میباشد.روش کاردر این مطالعه توصیفی تحلیلی تغییر در نمرات Extrapyramidal Side effecrs Rating Scales=ESRS و (1 تا 4 و کل) MMSE، AIMS (Abnormal Involuntary Movement Scale)، (Mini Mental State Examination) و اختلال آزمونهای tandem walk و rapid alternative و علایم بالینی دیگر مثل لرزش، میوکلونوس، قدرت عضلات به عنوان ملاک ایجاد عوارض در نظر گرفته شدند. پس از 6 هفته درمان ارتباط هر یک از عوارض و علایم بالینی با غلظت های لیتیم با استفاده از آزمونهای آماری اسپیرمن و من ویتنی بررسی شد.یافته هانتایج مطالعه نشان داد غلظت لیتیم گلبول قرمز نسبت به غلظت پلاسمایی آن ارتباط نزدیکتری با عوارض عصبی مانند دیستونی، دیسکینزی و عوارض مخچه ای ناشی از مصرف لیتیم دارد.نتیجه گیریسنجش غلظت داخل گلبولی لیتیم در پیش بینی بروز بعضی از عوارض عصبی می تواند ارزش بیشتری داشته باشد.
کلیدواژگان: لیتیم، گلبول قرمز، غلظت پلاسمایی، عوارض عصبی، اختلال دوقطبی -
کاهش عوارض قلبی و عروقی به هنگام خارج کردن لوله تراشه با استفاده از کلونیدین خوراکی به عنوان پیش داروصفحه 51مقدمهخارج کردن لوله تراشه در انتهای بیهوشی عمومی گاهی همراه با عوارض قلبی عروقی نظیر افزایش فشار خون و ضربات قلب می باشد. این تغییرات در بیماران با زمینه بیماری های قلبی عروقی ممکن است خطرناک باشد. هدف از این مطالعه بررسی توانایی داروی کلونیدین خوراکی به عنوان پیش دارو در کنترل تغییرات قلبی عروقی در زمان خارج کردن لوله تراشه و بعد از آن می باشد.روش کارمطالعه حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 99 بیمار کلاس یک و دو (تقسیم بندی انجمن بیهوشی آمریکا) متعاقب جراحی انتخابی بر اندام فوقانی صورت گرفت. بیماران به سه گروه 33 نفری تقسیم شدند. به گروه یکو دو قرص کلونیدین 2/0 و 4/0 میلی گرمی و به گروه شاهد نیز دارونما (قرص ویتامین ب 6) تجویز شد. بیماران براساس معیار وورد به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در سه گروه گردیدند. روش بیهوشی عمومی یکسان بود. مقادیر ضربان قلب و فشارخون در سه نوبت 5 دقیقه قبل، بعد و حین خارج کردن لوله تراشه مقایسه گردید.یافته هایافته ها نشان میدهد که بیشترین افزایش فشارخون و ضربان قلب در گروه کنترل در مقایسه با دو گروه دیگر بوده است (P<0.001). بین گروه های مطالعه اختلاف معنی دار وجود نداشت.نتیجه گیریبا توجه به عدم وجود تفاوت در بکارگیری مقادیر 2/0 و 4/0 میلی گرمی کلونیدین در پیشگیری از عوارض قلبی عروقی حین خارج کردن لوله تراشه میتوان از داروی 2/0 میلی گرمی برای این منظور بهره برد.
کلیدواژگان: کلونیدین، خارج کردن لوله تراشه، ضربان قلب، فشار خون -
بهداشت روانی و رضایتمندی شغلی کارکنان سازمان بهشت زهرا (س)صفحه 57مقدمهکسانی که در موسسات ارایه خدمات گورستانی کار میکنند، در معرض استرسهای متعددی همچون مواجه روزمره با سوگواران، مواجه دایمی و عینی با پدیده مرگ و عدم مقبولیت و مطلوبیت اجتماعی این حرفه در جامعه قرار دارند. این عوامل میتوانند استرسهای بالقوه ای برای بروز مشکلات روان شناختی در این افراد باشد.هدفپژوهش حاضر به منظور بررسی وضعیت بهداشت روانی و رضایتمندی شغلی کارکنان یک موسسه بزرگ خدماتی مربوط به متوفیان طراحی و اجرا گردید.روش کاراز مجموع حدود 500 نفر کارکنان سازمان تعداد 250 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. کلیه کارکنان غسال (42 نفر)، متصدی دفن (29 نفر). کارکنان مونث (31 نفر به غیر از کارکنان غسال مونث) و حدود نیمی از کارمندان و کارگران (ساده و ماهر) در این بررسی شرکت داده شدند. از این افراد درخواست گردید که به پرسشهای پرسشنامه مشخصات فردی، رضایتمندی شغلی و پرسشنامه بهداشت عمومی (GHQ-28) پاسخ گویند. برای افراد دارای تحصیلات زیر 12 کلاس رسمی پرسشنامه ها توسط دو نفر (مذکر و مونث با انتخاب برای همجنس آزمودنی) آموزش دیده در زمینه آزمونها طی مصاحبه و گفتگو پرسشنامه ها تکمیل گردید.یافته هایافته های این پژوهش نشان داد که پرسنل کارمند (عمدتا دارای تحصیلات دیپلم و بالاتر) و غسال دارای بیشترین مشکلات روحی در گروه کارکنان میباشند. در میان کارکنان غسال 1/38 درصد و کارکنان اداری 29 درصد نیازمند به دریافت خدمات روانپزشکی تخمین زده شدند. بیشترین رضایت مندی شغلی از رابطه با همکاران و کمترین حد نارضایتی از کار را تجربه می کرده اند. همچنین بین ناراضی بودن از کار و کاهش سطح بهداشت روانی ارتباط معنی دار مشاهد شد r=0.25)، (P<0.001.نتیجه گیریبررسی حاضر نشان داد که افراد شاغل در موسسه مورد مطالعه که خدماتی را به بازماندگان و افراد متوفی ارایه مینمایند در معرض آسیب پذیری به ناراحتی های روحی و روانی می باشند. میزان ابتلاء به مشکلات روانشناختی در این افراد بیش از حد انتظار می باشد. بین عدم رضایت از کار و ناخوشی روانشناختی ارتباط وجود دارد.
کلیدواژگان: کارکنان تدفین، بهداشت شغلی، رضایت شغلی -
مقاومت میکروبی نسبت به آنتی بیوتیک های رایج مصرفی در بیماران مبتلا به آبسه های پوست و بافت هم بندصفحه 65مقدمهتشخیص عوامل میکروبی مولد آبسه راهنمای مهمی در انتخاب آنتی بیوتیک مناسب جهت درمان تلقی میشود. این مطالعه بر روی 110 نمونه آبسه که از نسوج نرم در بیماران جدا شده بود، صورت گرفت، تا عامل عفونت و پاسخ به آنتی بیوتیک در in vitro مشخص شود.روش کارنمونه گیری از بیماران مبتلا به آبسه مراجعه کننده به آزمایشگاه های تشخیص طبی شهر کرمان صورت گرفت. از کلیه 110 نمونه آبسه مورد نظر کشتهای روتین میکروبی با استفاده از محیطهای کشت رایج به عمل آمد و عوامل میکروبی مولد آبسه شناسایی گردیدند. حساسیت میکروبهای مولد آبسه به آنتی بیوتیکها به روش دیسک آگار دیفیوژن و اندازه گیری قطر هاله عدم رشد سنجیده شد.یافته هامیکروبهای هوازی مولد آبسه به ترتیب درصد فراوانی شامل استافیلوکوک طلایی (8/51 درصد)، گونه های استرپتوکوک بتاهمولیتیک (7/12 درصد)، گونه های پسودوموناس (10 درصد)، کلبسیلا (2/8 درصد)، استافیلوکوک کوآگولاز منفی (4/6درصد)، اشریشیا کلی (4/6 درصد)، آنتروباکتر (5/4 درصد) بودند. از بین آنتی بیوتیکهای مصرفی، بیشترین حساسیت به ترتیب مربوط به سیپروفلوکساسین (95%)، اریترومایسین (6/79%)، و جنتامایسین (4/61%) بود. بیشترین درصد مقاومت میکروبی به ترتیب مربوط به پنی سیلین جی (3/78%) و آموکسی سیلین (68.3%) بود.نتیجه گیریاین تحقیق نشان میدهد که استافیلوکوک طلایی اصلی ترین عامل میکروبی مولد آبسه در نسوج نرم است و با توجه به بروز مقاومت میکروبی به آنتی بیوتیکهای رایج مصرفی باید انتخاب آنتی بیوتیک پس از کشت نمونه های آبسه و تست آنتی بیوگرام صورت گیرد.
کلیدواژگان: مقاومت میکروبی، آنتی بیوتیک، آبسه، نسوج نرم -
استخراج، تخلیص و سم زدایی لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس و ارزیابی فعالیت های بیولوژیکی آنصفحه 73مقدمهلیپوپلی ساکارید (LPS) بروسلا آبورتوس در تشخیص بیماری تب مالت (بروسلوزیس) و به عنوان یکی از اجزای واکسن زیر واحدی بر علیه این بیماری حایز اهمیت است. مقایسه دو روش فنلی و بوتانلی در استخراج LPS بروسلا آبورتوس و بررسی میزان سمیت آن هدف این تحقیق است.روش کارLPS بروسلا آبورتوس با روش ان بوتانل و فنل داغ و لیپوبلی ساکارید E.coli با روش فنل داغ استخراج و با روش اولتراسانتریفوژ خالص گردید. لیپوپلی ساکارید بروسلا با تیمار سم زدایی شد. لیپوپلی ساکاریدهای تخلیص شده در ژل آکریل آمید الکتروفورز نموده و با روش نیترات نقره رنگ آمیزی گردید.یافته هانتایج نشان داد که مقدار آلودگی پروتیینی و اسیدهای نوکلئیک در روش بوتانلی به ترتیب کمتر از 2% و 1% و در روش فنلی برای هر دو باکتری به ترتیب کمتر از 4% و 5/1% بود. الگوی الکتروفورزی لیپوپلی ساکارید بروسلا و E.coli با تحقیقات قبلی مطابقت داشت. آزمایش تبزدایی با 10 μg/ml لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس و 0.5 μg/ml لیپوپلی ساکارید E.coli مثبت و در مقادیر 10 μg/ml و 50 لیپوپلی ساکارید سم زدایی شده (D-LPS) منفی بود. آزمایش (Limulus Amoebocyte lysate LAL) با 10 ng/ml از D-LPS منفی و با 0.04 ng/ml لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس مثبت شد و از طرف دیگر لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس نسبت به لیپوپلی ساکارید E.coli واحد سمی کمتری داشت.نتیجه گیرینتایج نشان میدهد که میزان لیپوپلی ساکارید استخراجی در روش فنلی بیشتر و مقدار آلودگی پروتیینی و اسیدهای نوکلئیک روش بوتانلی کمتر میباشد و سمیت D-LPS بروسلا آبورتوس به شدت کاهش یافته میتوان چندین برابر لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس از آن، جهت تحریک سیستم ایمنی به کار برد. همچنین توانایی لیپوپلی ساکارید بروسلا آبورتوس نسبت به لیپوپلی ساکارید E.coli در ایجاد شوک سپتیک بسیار ضعیف تر است و میتوان به طور مستقیم از آن به عنوان ایمنوژن استفاده کرد.
کلیدواژگان: لیپویلی ساکارید، بروسلا آبورتوس، سم زدایی، LAL، آزمایش تب زایی -
میزان مراجعه اعضای هیات علمی دانشگاه های علوم پزشکی کشور به بانک اطلاعاتی OVIDصفحه 81مقدمهسهولت و سرعت دسترسی به بانکهای اطلاعاتی از عوامل اثربخش در توسعه تحقیقات محسوب می شود. یکی از این موارد مجموعه بانکهای اطلاعاتی OVID است. این مطالعه به منظور آگاهی از میزان استفاده اعضای هیات علمی دانشگاه ها از این مجموعه، انجام شد.روش کارداده ها از طریق اداره آمار و خدمات ماشینی معاونت تحقیقات و فن آوری، وزارت بهداشت تهیه گردید و براساس شاخص تعداد اعضای هیات علمی، متغیرهای استفاد روزانه اعضای هیات علمی، استفاده هر نفر عضو هیات علمی و استفاده روزانه هر نفر عضو هیات علمی از بانکهای اطلاعاتی مجموعه Ovid Journals@Ovid, PreMedline, EBMR, MEDLINE)) انتخاب شد و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. مدت زمان مطالعه 6 ماه بود.یافته هابه طور میانگین هر عضو هیات علمی دانشگاه ها در طی مدت 182 روز 5.23 بار وارد بانک های اطلاعاتی شده، 12.56 عبارت در مدت 125.46 دقیقه جستجو کرده است. به طور میانگین اعضای هیات علمی دانشگاه ها روزانه 7 بار وارد بانک های اطلاعاتی شده 15 عبارت جستجو کرده و 167 دقیقه از بانک استفاده کردند.
بحث: کاربری کم این مجموعه فرضیاتی چون تمایل کم اعضای هیات علمی به پژوهش، نامناسب بودن امکانات و شرایط فراهم شده برای کاربری این مجموعه و وجود مجموعه ها و منابع دیگر مورد استفاده اعضای هیات علمی که بیشتر در دسترس هستند و اطلاع رسانی ضعیف دانشگاه ها را مطرح می سازد. مطالعه KAP برای بررسی بیشتر علل کاربری کم میان اعضای هیات علمی توصیه می شود.
کلیدواژگان: اوید، بانک اطلاعاتی، هیات علمی -
میزان تاثیر مشاوره گروهی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد مراجعه کننده به درمانگاه های بیمارستان های امام خمینی (ره) و شریعتی تهرانصفحه 89مقدمهاین پژوهش به منظور بررسی تاثیر برنامه مشاوره گروهی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد انجام شده است.روش کار62 نفر از بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد مراجعه کننده به بیمارستانهای امام خمینی (ره) و شریعتی تهران انتخاب و به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. جهت همسان سازی دو گروه مداخله و شاهد، انتخاب نمونه بر اساس فاکتورهای: سن، جنس، میزان سواد و تعداد دفعات بروز سکته قلبی صورت گرفت. در مورد 31 نفر از بیماران در گروه آزمون، برنامه مشاوره گروهی به صورت 8-6 جلسه یک ساعته اجرا شد و در گروه شاهد مداخله ای انجام نگرفت. کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد در هر دو گروه، در دو مرحله قبل از مشاوره گروهی و یک ماه پس از مشاوره گروهی توسط پرسشنامه کیفیت زندگی مک نیو، سنجیده شد و در پایان میزان کیفیت زندگی دو گروه مقایسه گردید. تجویز و تحلیل یافته ها توسط برنامه SPSS با نرم افزار تحت ویندوز انجام شد.یافته هاآزمون آماری تی مستقل با P=0.99 نشان داد که نمره کیفیت زندگی قبل از مشاوره گروهی در دو گروه، اختلاف معنی داری ندارند. در صورتی که پس از مشاوره، گروهی همین آزمون با P=0.001 اختلاف معنی داری را در دو گروه نشان می دهد. آزمون آماری تی زوج نشان داد که نمره کیفیت زندگی قبل و بعد از مشاوره گروهی در گروه آزمون با P<0.001 اختلاف معنی داری داشته است. آزمون ضریب همبستگی پیرسون با P=0.002 نشان داد که بین متغیر مدت زمان ابتلا به بیماری انفارکتوس میوکارد و نمره کیفیت زندگی ارتباط معنی داری وجود دارد. میزان اثربخشی برنامه مشاوره گروهی طراحی شده بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد براساس آزمون شد (08/24) برآورد گردید.نتیجه گیریبا توجه به نتایج فوق پیشنهاد می شود که از برنامه مشاوره گروهی جهت افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد استفاده گردد.
کلیدواژگان: برنامه مشاوره گروهی، کیفیت زندگی، انفارکتوس میوکارد