فهرست مطالب

اندیشه دینی - پیاپی 70 (بهار 1398)

فصلنامه اندیشه دینی
پیاپی 70 (بهار 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/03/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • نعمت الله بدخشان* صفحات 3-26
    هدف اصلی پژوهش پیش رو، بررسی تفسیرهای اصالت ماهوی و اصالت وجودی از فلسفه ی سهروردی است. تفسیر تماما اصالت ماهوی و اصالت وجودی، با تمام سخنان سهروردی درباره ی وجود و ماهیت و نسبت میان این دو که در آثار مختلف او مطرح شده است، انطباق کاملی ندارد، ولی تفسیر آرای او بر مبنای اصالت هویت، نسبت به تفسیرهای دیگر، دیدگاه پذیرفتنی تر و منسجم تری از نظام فلسفی سهروردی را نشان می دهد. در این مقاله به اثبات می رسد که دیدگاه اصالت هویت، در مقایسه با دیدگاه های اصالت وجود و اصالت ماهیت، با اندیشه ی سهروردی هم خوانی و مطابقت بیشتری دارد. این داوری هم با دقت در کاربردهای مختلف و فراوان مفهوم وجود و ماهیت در فلسفه ی او و هم باتوجه به پیشینه ی تاریخی مقدمات این بحث در نزد فیلسوفان مسلمان، دیدگاه صائب تری به نظر می رسد. سهروردی در جاهای حساس و مهم، مانند بحث از مجعول حقیقی، برای نشان دادن دیدگاه خاص خود، هویات اشیا [وجودات خاصه] را اموری واقعی و اصیل معرفی می کند که با اصالت وجود و اصالت ماهیت به معنای متاخر آن در حکمت متعالیه صدرایی، فرق دارد.
    کلیدواژگان: وجود، ماهیت، هویت، اصالت، سهروردی
  • عین الله خادمی*، عبدالله صلواتی، لیلا پوراکبر صفحات 27-46
    مساله ی محوری مقاله ی حاضر، معنا و ماهیت مرگ ارادی از دیدگاه ملاصدراست. ازنظر ملاصدرا مرگ ارادی به معنای دست کشیدن نفس از به کاربردن حواس ظاهری است. او معتقد است ادراک حسی صلاحیت ادراک امور آخرت را ندارد؛ لذا انسان قبل از مرگ طبیعی قادر است با استفاده از حواس باطنی به امور آخرت آگاهی پیدا کند. در میان ادراکات باطنی، ادراک خیالی در فلسفه ی ملاصدرا اهمیت فراوانی دارد و به اثبات عالم آخرت و عالم برزخ منجر می شود. در مرگ ارادی ادراک خیالی قادر است فارغ از تعلقات دنیوی و مزاحمت های ادراک حسی، با تاثر از صورت های عقلی، به صورتگری پرداخته، حقایق جهان ملکوت و عالم غیب را تمثل دهد. این مهم در اثر تعالی وجودی نفس و تبدل نشئه ی دنیوی انسان به نشئه ی اخروی و ارتقای مرتبه ی ادراکی صورت می گیرد. ملاصدرا مرگ ارادی را به گونه های مختلف تقسیم می کند که در این جستار سعی شده با تاکید بر نگرش وجودی ملاصدرا، کثرت نوعی انسان، و عقل عملی، گونه های مرگ ارادی تحلیل فلسفی شود. تحلیل فلسفی مرگ ارادی، براساس سه گانه ی یادشده، در پژوهش دیگری سابقه نداشته است.
    کلیدواژگان: ملاصدرا، مرگ، مرگ ارادی، عقل عملی، کثرت نوعی
  • سیدعلی علم الهدی*، اکرم عسکرزاده مزرعه، جلال پیکانی صفحات 47-64
    اگر بر مبنای این فرض که فروع یک نظریه باید با اصل آن سازگار باشند به سراغ نسبت میان معرفت شناسی عام و معرفت شناسی دینی پلانتینگا برویم، درمی یابیم بسیاری از دعاوی مناقشه برانگیز پلانتینگا در قلمروی معرفت شناسی دینی (که به نظریه ی پایه بودن باور به خدا مشهور است) با معرفت شناسی عام او که در قالب نظریه ی تضمین یا ضمانت تبلور یافته است، ناسازگاری هایی دارد؛ به نحوی که به دشواری می توان پذیرفت دعاوی یادشده بتواند از نظریه ی تضمین یا ضمانت به دست آید. اهم موارد دلالت کننده بر ناسازگاری که در این مقاله بررسی شده اند، عبارت اند از: الف) نظریه ی معرفت شناسی عام پلانتینگا مدعی است با کارکرد صحیح قوای معرفتی می توان به باورهای به احتمال بسیار صادق دست یافت، ولی محصول کارکرد صحیح حس خداشناسی را باورهای یقینی و پایه می داند؛ ب) در معرفت شناسی عام، از ضمانت داشتن باور، صادق بودن آن را نتیجه می گیرد، ولی به زعم او، در باورهای دینی، صدق باور، ضمانت آن را به بار می آورد؛ ج) براساس نظریه ی کارکرد صحیح، اگر قوه ای فعلیت نیابد، کارکرد صحیح خود را از دست می دهد و به باور صادق مودی نخواهد بود، ولی در کارکرد حس خداشناسی احتمال دارد قوه ی فعلیت نیافته، کارکرد صحیح و طبیعی داشته باشد و به باور صادق مودی شود؛ د) ساختار تجربه ی دینی، از تجارب عام متفاوت است؛ ه) عنصر وضعیت مناسب در باورهای عام نقش بسزایی ندارد، ولی در باورهای دینی موجب تولید باور خطاناپذیر می شود.
    کلیدواژگان: پلانتینگا، معرفت شناسی عام، معرفت شناسی دینی، ناسازگاری، مناقشه
  • بهرام علیزاده* صفحات 65-84
    دلیل بنیادین، مهم ترین استدلال شکاکانه برای اثبات نامنسجم بودن اختیارگرایی است که گیلن استراوسن آن را مطرح کرده و بحث های بسیاری در پی داشته است. ایده ی اصلی دلیل بنیادین عبارت است از اینکه مختاربودن واقعی مستلزم آن است که شخص، علت بالذات (علت خویشتن) باشد، درحالی که علت بالذات بودن برای انسان ها محال است. این همان معضلی است که با عنوان مسئله ی معقولیت یا تصادف می شناسیم. مسئله این است که آیا می توان به نحوی معنادار به آزادی ناهمسازگرایانه باور داشت. معضل معقولیت محصول شرایطی است که در آن، افعال ما دلیل کافی ندارند. طرف داران نظریه ی علیت عاملی معتقدند که قادرند این مشکل را حل کنند. براساس این دیدگاه، عامل، رابطه ای ویژه با فعل خود دارد (علیت بی واسطه) که بدوی و تحویل ناپذیر به علیت میان رویدادهاست. من در این مقاله، دلیل بنیادین و نظریه ی علیت عاملی را بررسی کرده ام و نتیجه گرفته ام که نظریه ی علیت عاملی می تواند از مشکلاتی که این استدلال مطرح می کند رهایی یابد.
    کلیدواژگان: معقولیت، علت بالذات، دلیل بنیادین، علیت عاملی، استراوسن
  • علی فتحی* صفحات 85-102
    آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ کامو از جمله اندیشمندان معاصری است که فلسفه را ازنو به محضر این پرسش سقراطی فرامی خواند. بنابر نظرگاه او، بحران امروز بشر ناشی از بحران معنی در ساحت زندگی است، از این روی او کوشیده است از رهگذر آگاهی انسان از بی بنیادی خویش و نفی هر نوع رهیافت غایت انگارانه به زندگی (ازطریق نظام های مابعدالطبیعی و مکاتب دینی) راه را برای فهم نیست انگاری و پوچی حیات بشر فراهم آورد. هم هنگام، او بر آن است ازطریق ناسوتی ساختن انسان و حیات او و نفی هرگونه باور دینی و مابعدالطبیعی و بازتعریف دیگری از مفاهیمی چون شرافت، نجابت و طرح موضوع طغیان و نیز زیستن در اکنون و حال، راه را برای درمان و عبور از این نیست انگاری نشان دهد و از این رهگذر، معنای جدیدی برای زندگی بشر مدرن فراهم آورد. این جستار به اختصار نظریه های مختلف درباب «معنی» را در بحث از «معنای زندگی»، به همراه تقریر دیدگاه آلبر کامو مورد کنکاش قرار داده است و درنهایت، از رهگذر اشاره به برخی تعارض های بنیادینی که در نگاه کامو به معنای زندگی وجود دارد، راه را برای نقد این دیدگاه فراهم آورده است.
    کلیدواژگان: آلبر کامو، معنای زندگی، طغیان، شرافت، نیست انگاری، پوچی
  • هاشم قربانی*، فرشته ابوالحسنی نیارکی صفحات 103-124
    در این جستار تصویرسازی فخر رازی از ظن و اعتبار معرفتی آن بررسی می شود. معناشناسی ظن در اندیشه ی رازی نشان از کاربردهای معنایی متفاوت آن دارد. در این مقاله تلاش می شود به مهم ترین وجوه اعتبارسنجی ظن در معرفت شناسی رازی پرداخته شود. از میان وجوه شش گانه ی اعتبار ظن که در این جستار شناسایی و صورت بندی شده است، دو تصویر واقع نمایی ظنون و نیز وجه تکثری ظنون در ایجاد یقین، اهمیت دارد. حیثیت واقع نمایی مهم ترین وجه اعتباربخشی یقین و ادراکات حقیقی است که بر انکشاف مطابقی استوار است. اما آیا ظن نیز این وجه اعتبارسنجی را دارد و به طور کلی، در این واقع نمایی چه جایگاهی دارد؟ رازی شناخت های ظنی را در فرایندی از معرفت زایی قرار می دهد که در این فرایند، تکثر انگاره داشت ها، زمینه ساز ایجاد/تولید یقین در انسان (استنتاج یقین از ظن در وجه تکثری) است. ظن در وجه تکثری، آن هنگام واقعیت را بازنمایی می کند که در فرایند ایجاد یقین قرار گیرد و میان انگاره داشت های ادعایی، با محکی واقعی که فرآورده ی فرایند از آن حکایت می کند، ارتباط وجود داشته باشد. به همین سبب، رازی در توصیف این ارتباط، از واژه ی افاده یا زمینه ساز، در برابر دستیابی که در برخی ادراکات حقیقی است، استفاده می کند و خود، مصحح و منشا واقع نمایی و اعتبار معرفتی انگاره داشت است. از این رو، رازی در تفکری فرایندی و سیستمی، ظن را تحلیل می کند و آن را بریده از دیگر باورداشت های انسان لحاظ نمی کند. رازی نمونه ی کاربست معرفتی ظن در فرایند یقین آوری را در دلایل پذیرش وجود خداوند و دواعی فعل طراحی می کند.
    کلیدواژگان: فخر رازی، ظن، اعتبار، واقع نمایی، وجه تکثری
  • محمدرضا متقیان* صفحات 125-144
    در اصل مسئله ی معاد بین اندیشمندان الهی اختلافی وجود ندارد، اما در کیفیت آن اختلاف نظر است. حقیقت آدمی، معیار هویت شخصی وی و شبهات مطرح در معاد جسمانی، محققان و متفکران را به موضع گیری های مختلف سوق داده است. در این میان، صدرالمتالهین و استیفن تی. دیویس جایگاه ویژه ای دارند؛ در این مقاله اختلاف نظر میان این دو فیلسوف معروف شرق و غرب عالم و قرابت تفکر آن دو به تصویر کشیده شده و رویکرد هر دو دیدگاه، به بوته ی نقد گذاشته شده است. این دو شخصیت بزرگ از جهت قرابت فکری، معاد جسمانی و روحانی را پذیرفته اند، اما در چگونگی آن با یکدیگر اختلاف نظر دارند؛ صدرالمتالهین از نگاه شریعت، به معاد جسمانی با بدن عنصری اعتقاد یافته، اما از نگاه فلسفی، معاد جسمانی با بدن مثالی را پذیرفته و استیفن دیویس مدعی است که معاد جسمانی از هر دو نگاه، با بدن عنصری و مادی است. مبنای اختلاف دیدگاه فلسفی آن ها بر پایه ی حل دو مسئله ی حقیقت آدمی و معیار هویت شخصی وی استوار است؛ از نگاه صدرالمتالهین حقیقت آدمی همان نفس یا روح است و معیار هویت شخصی وی نیز در تمامی تحولات دنیوی و اخروی، نفس است و از منظر استیفن دیویس حقیقت انسان جسم مادی و روح غیرمتجسد است و معیار هویت شخصی وی نیز جسم و روح توامان است. در سخن پایانی این نوشتار به این نتیجه دست خواهیم یافت که معاد و حشر انسان، هم ازنظر دینی و هم ازنظر عقلی، جسمانی و با بدن مادی و عنصری خواهد بود.
    کلیدواژگان: معاد جسمانی، بدن عنصری، بدن مثالی، صدرالمتالهین، استیفن تی، دیویس