فهرست مطالب

مجله ادبیات پارسی معاصر
سال نهم شماره 1 (بهار و تابستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/03/01
  • تعداد عناوین: 12
|
  • صفحات 1-2
  • فاطمه احمدی نسب*، داوود پور مظفری صفحات 3-36

    در نوشتار حاضر، دستورنامه های پنج استاد، خیام پور، احمدی گیوی انوری، فرشیدورد و وحیدیان کامیار با تمرکز بر مبحث اسم و گروه های اسمی بررسی شده است. این دستورنامه ها علی رغم توجه به جزئیات مختلف اسم و گروه اسمی با کاستی هایی مواجه است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: بی توجهی به دستاوردهای زبان شناسی، تاثیرپذیری از دستور زبان های دیگر و تحمیل آن به زبان فارسی، عدم تمایز بین زبان و نمودهای گفتاری و نوشتاری آن، نگرش تجویزی به زبان و غفلت از دستور به عنوان توصیف زبان، کاستی در ارائه تعریف ها، ارائه قاعده های نادرست، بی توجهی به اصل بهینگی و کمینگی در تدوین دستور، برخورد دوگانه در مواجهه با الگوی زبانی، حشو در قاعده های زبانی، مقوله بندی هایی افراطی در دستور، بی توجهی به بنیان مقوله بندی، نادیده گرفتن برخی از مفاهیم در دستور، درهم آمیختن گونه های مختلف زبانی، مثال ها و شواهد نادرست، امکان نقض قواعد زبانی ارائه شده، مسائل بی پاسخ در دستور، عدم شفافیت اصطلاحات تخصصی حوزه دستور و ساماندهی غیرموجه مطالب درس نامه ها.

    کلیدواژگان: دستور زبان فارسی، درس نامه های دستور فارسی، اسم، گروه اسمی
  • نصرالله امامی* صفحات 37-58

    درسنامه های متون ادبی به عنوان آثاری که بتوانند نیاز دانشجویان در یک ماده درسی را تامین کنند، غالبا در شکل گزیده هایی از متون نظم و نثر تهیه می شوند. در این درسنامه ها باید چهار نکته اصلی مورد توجه قرار گیرد: 1) محتوای درسنامه 2) مخاطب درسنامه 3) شیوه و ساختار 4) هدف یا مقصد درسنامه. کاستی در هریک از این محورها می تواند درسنامه را از شکل مفید خود دور سازد. در رشته زبان و ادبیات فارسی غالبا درسنامه ها گزیده ای از مهم ترین متون نظم و نثر فارسی هستند و در این میان درسنامه های حافظ از جایگاه مهمی برخوردارند. در این درسنامه ها، گزیده ای از غزل ها همراه با مقدمه و شرح واژگان ، مفاهیم و ابیات ، متناسب با سلیقه و پسند مولف فراهم آمده است؛ ولی در یک بررسی انتقادی به نظر می رسد که برخی از این درسنامه ها فاقد شرایط مطلوب درسنامه ای هستند. کاستی های آثار مذکور بیشتر عبارتند از فقدان طرحی روشمند برای گزینش غزل ها، بی توجهی به گونه شناسی غزل ها برای شرح و توضیح آنها ، بی توجهی در شرح مفاهیم کلیدی ابیات، اجمال یا تفصیل های بی وجه، اجتهادهای بی اساس و بنیاد ، بدخوانی و بی توجهی به زمینه های قابل تداعی برای فهم معانی ابیات، و مسائلی دیگر است که برخی از این درسنامه ها را از جامعیت لازم محروم کرده است. مقاله حاضر بحث و واکاوی همین موارد است.

    کلیدواژگان: درسنامه، متون نظم و نثر، حافظ، غزل، آسیب شناسی
  • عیسی امن خانی* صفحات 59-80

    نقد ادبی در سال های اخیر با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران مواجه گردیده است. جدای از انبوه کسانی که نقد آثار ادبی را رسالت و خویشکاری خود ساخته، آثار متعددی در نقد آثار شاعران و نویسندگان آفریده اند، برخی دیگر از پژوهشگران معاصر به مباحث پیرامونی نقد ادبی چون جامعه شناسی نقد توجه کرده، به نقد و مباحث آن پرداخته اند؛ تاریخ نقد ادبی یکی از این مباحث پیرامونی است که درچند دهه گذشته نگاه بسیاری از پژوهشگران و محققان را به خود معطوف ساخته است. نتیجه این توجه انتشار آثار ارزشمندی چون نقد ادبی زرین کوب بوده است. البته این توجه به تاریخ نقد تنها به دوران پیشامشروطه خلاصه نمی شود و پژوهشگرانی نیز بوده اند که به تحقیق و پژوهش پیرامون تاریخ نقد ادبی معاصر پرداخته اند؛ پیشگامان نقد ادبی در ایران ازمحمد دهقانی و روشنگران ایرانی و نقد ادبی از ایرج پارسی نژاد دواثر شاخص (و یا شاخص ترین) در حوزه تاریخ نقد ادبی معاصر هستند؛ در مقاله حاضر به نقد و بررسی این دو اثر (و همچنین کتاب بنیانگذاران نقد ادبی جدید در ایران) پرداخته شده است.به زعم نویسنده این مقاله در کتاب های مذکور که باید آنها را از بهترین پژوهش های چند دهه اخیر دانست علی رغم محاسن بسیاری چون نوآوری، برخی کاستی ها نیز دیده می شود. اصلی ترین این کاستی ها که تقریبا در تمام این سه اثر دیده می شود، عبارتند از: الف) مشخص نبودن معیارهای انتخاب منتقدان ب) فقدان نگاه تاریخیپ) کم توجهی به تحولات فکری منتقدان ت) غفلت از بنیادهای ایدئولوژیک منتقدان معاصر.

    کلیدواژگان: تاریخ نقد ادبی، دوره مشروطه، ایدئولوژی های معاصر، پیشگامان نقد ادبی در ایران، روشنگران ایرانی و نقد ادبی
  • علیرضا انوشیروانی* صفحات 81-112

    پس از گذشت بیش از پنج دهه از تاسیس اولین کرسی ادبیات تطبیقی در ایران هنوز این رشته در دانشگاه های ایران راه اندازی نشده و در طول یک دهه گذشته در حاشیه به صورت یکی از گرایش های رشته ادبیات فارسی ارائه شده است. این در حالی است که در دانشگاه های معتبر دنیا در شرق و غرب سال هاست این دانش بین رشته ای به صورت مستقل راه اندازی شده و تا مقطع دکتری پیش رفته است. هدف این مقاله تحلیل ناسامانگی رشته ادبیات تطبیقی در ایران است. این مطالعه انتقادی چالش های اساسی و درهم تنیده ادبیات تطبیقی در ایران را تقلیل گرایی نظریه ها، کژتابی در کاربست نظریه ها، روش های تحقیق سطحی نگر، عدم برنامه ریزی آموزشی علمی و جامع و انحصارگرایی و انسداد گفتمانی می داند. نمونه هایی هم از نشریات آکادمیک فارسی زبان بر اساس اصول ادبیات تطبیقی در این مقاله تحلیل شده اند. در پایان با توجه به چند دهه تلاش و هم چنین ماهیت بین رشته ای و تعاملی ادبیات تطبیقی به این نتیجه رسیده ام که امیدی به راه اندازی این رشته به صورت مستقل در ایران نیست.

    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، مطالعات بین رشته ای، تعاملات بین فرهنگی، تقلیل گرایی، نظریه سازی، انسداد گفتمانی
  • منوچهر جوکار* صفحات 113-136

    در مقاله حاضر، ضمن گذری بر پیشینه تالیف آثار در حوزه نثر معاصر فارسی، چهار منبع از درس نامه های «ادبیات معاصر نثر»، تالیف یاحقی، عبدللهیان، رحیمیان و روزبه مورد بررسی قرار گرفته و در کنار بیان کاستی ها و نارسایی های احتمالی این کتاب ها، نکاتی برای بهترشدن کیفیت مطالب و رفع کاستی ها پیشنهاد شده است. عمده ترین کاستی ها و نارسایی ها عبارتند از: 1. چربش نگاه تاریخی و تاریخ ادبیات گونه بر نگرش علمی، تحلیلی، انتقادی و ادبی؛2. بی دقتی در ذکر منابع و مآخذ و اعتماد به شنیده ها درباره برخی نویسندگان و نقد آثارشان؛ 3. شکل جزوه وار برخی کتاب ها و نگاه سرسری مولف به بعضی مطالب و مباحث؛ 4. کم آشنایی با نیازهای ادبی و هنری و ذوقی مخاطب امروز در گزینش نمونه های نثر و بی توجهی به ادبیات درجریان؛ 5. غفلت از پرداختن به آثار نثر فارسی از انقلاب اسلامی به این سو؛ 6. آمیختگی شعر و نثر معاصر در برخی کتاب ها؛ 7. ناهمخوانی عنوان و بعضی مباحث برخی کتاب ها با عنوان تازه مصوب این درس و سرفصل های جدید آن. پیشنهادها برای بهبود منابع و بالابردن کیفیت این درس نیز عبارتند از: 1) نظر به ارایه این درس در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد (گرایش ادبیات معاصر)، سطح بندی متون و منابع و تهیه و تدوین کتاب های جداگانه به تناسب اندوخته ها و نیازهای دانشجویان هر دوره ضروری است؛ 2) از آنجا که نام این درس به «جریان شناسی نثر معاصر ایران» تغییریافته، شایسته است مولفان، مباحثی در خصوص جریان و جریان شناسی و مکتب و سبک و دیگر مباحث نظری مرتبط با موضوع بیفزایند و کتاب را براساس نگاه جریان شناسانه(باتوجه به سرفصل و عنوان تازه درس) تدوین و تنظیم کنند؛ 3) نظر به گستردگی و گوناگونی انواع نثر معاصر و به دلایل تاریخی ادبی و نیز تنگی فرصت دریک نیمسال تحصیلی، بهتر است مبدا «معاصر بودن»، آغاز سده جاری خورشیدی باشد و نقل و بررسی آثار و معرفی نویسندگان از این تاریخ به بعد در دستور کار قرار گیرد؛ 4) بخشی به عنوان «نثر اینترنتی» شامل وب نوشت ها، داستان های اینترنتی، مجلات مجازی، یادداشت های وبلاگی و... که فرمی نوپدید در نثر معاصر است، به کتاب ها افزوده شود؛ 5) در پایان هر فصل یا هر بخش، پرسش هایی، هم از مباحث کتاب و هم از منابع و مباحث بیرون از کتاب، استخراج و طرح گردد(به ویژه در بخش نثر داستانی و نمایشی) تا دانشجو با دقت و رغبت بیشتر مطالب کتاب را بخواند و ملزم شود نمونه های بیشتری مثلا از نثر داستانی را خارج از کتاب بیابد و ببیند.

    کلیدواژگان: ادبیات معاصر فارسی، جریان شناسی نثر معاصرایران، درس نامه ها، نقد، آسیب شناسی، کاستی ها
  • ابوالفضل حری* صفحات 137-155

    این جستار، برخی از آسیب های برنامه درسی مصوب وزارت علوم برای گرایش ادبیات روایی در مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی را معرفی، توصیف، تحلیل و ارزیابی نقادانه می کند. گسترش رشته ها و به تبع آن گرایش های مختلف در مقاطع تحصیلات تکمیلی از جمله ضروریات پیشرفت و توسعه علمی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی جوامع محسوب می شود و از این رو توجه به تعیین برنامه های درسی (curriculum) برای گرایش هایی که بنا به اقتضای شرایط جامعه آموزشی و علمی ضرورت پیدا می کنند، امری بس حیاتی است، چه موفقیت و عدم موفقیت یک رشته و گرایش های آن به تعیین  و ترسیم دقیق برنامه درسی برای آن رشته و گرایش ها بستگی تام دارد. به تازگی، دست اندرکاران برنامه آموزشی رشته زبان و ادبیات فارسی، تلاش کرده اند که گرایشی را با عنوان ادبیات روایی (narrative literature) برای مقطع کارشناسی ارشد تعیین، تعریف، توصیف و تشریح کنند. لیکن، نگاهی اجمالی و البته دقیق به این برنامه درسی نشان می دهد که این برنامه بسیار آسیب پذیر و ناستوار است به گونه ای که به نظر نمی آید بتواند در صورت اجرایی شدن در مراکز عالی، به اهداف خود نایل آید، چون چندان نیازمحور نیست و اهداف، مطالب، روش ها و ارزیابی در آن رعایت نشده است. از این رو، ضمن قدردانی از تلاش هایی که دست کم برای معرفی این گرایش تازه و البته حیاتی به عمل آمده، توجه به برخی آسیب ها و تلاش برای کاستن از این ضعف ها ضرورت پیدا می کند. این آسیب ها را می توان در دو دسته کلی جای داد. یک دسته از آسیب ها به مسئله محور نبودن خود برنامه ریزی، مشخص نبودن اهداف، محتویات، روش ها و ارزیابی برنامه درسی این گرایش مربوط می شود و دسته دوم به کلی بودن و مرتبط نبودن سرفصل ها و شرح و توصیف واحدهای مرتبط و روزآمد نبودن منابع و بی ارتباط بودن واحدهای مصوب با گرایش ادبیات روایی مربوط می شود. این جستار تلاش می کند که این دو دسته آسیب را در پرتو اصول نظری و عملی مطالعات برنامه درسی به اجمال معرفی و راهکارهایی برای برون رفت از این آسیب ها پیشنهاد کند.

    کلیدواژگان: گرایش ادبیات روایی، درسنامه، اهداف، برنامه ریزی درسی، آسیب شناسی
  • قدرت الله طاهری* صفحات 157-186

    پژوهش علمی در باب متون ادبی فارسی - اگر آثاری مانند کتب بلاغی و تذکره های فارسی را در حد تلاش های نخستین غیرنظام مند بدانیم- با آشنایی ادیبان ایرانی با مظاهر مدرن غربی در دوران پیش و پس از مشروطه آغاز می شود و اکنون تقریبا بیش از یک قرن را پس پشت نهاده است. در این دوره نسبتا طولانی، حداقل چهار یا پنج نسل از پژوهشگران ادبی ظهور کرده و آثار پژوهشی قابل توجهی در حوزه های گوناگون تحقیقاتی پدید آورده اند؛ اما با وجود تجربه های متعددی که محققان بزرگ معاصر داشته اند، این تجربه ها به صورت مدون و مکتوب ثبت و ضبط نشده و تنها بخش محدودی از تجربه و روش علمی آنان به صورت غیررسمی و از طریق ارتباطات حضوری (رابطه استاد و شاگردی) یا از راه مطالعه آثار پژوهشی محققان بزرگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. در دهه های اخیر، با گنجاندن درس «مرجع شناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی» در سرفصل دروس دوره کارشناسی، به صورت رسمی کتاب هایی برای آموزش اصول پژوهش علمی نوشته شده اند. این آثار، به ویژه آنهایی که پیش از دهه اخیر نوشته شده اند، به صورت سنتی به معرفی  «مراجع» اختصاص یافته اند. به نظر می رسد پیش فرض نهفته در ذهن نویسندگان آنها این بوده است که تنها شرط لازم و کافی برای پژوهش در ادبیات، شناخت عناوین منابع و مراجع است. حال آنکه، شناخت منابع، تنها یکی از مراحل میانی تحقیق است و اگر پژوهش روشمندانه و مبتنی بر اصول علمی آغاز نشده باشد، اطلاع از منابع نیز چندان ثمربخش نخواهد بود. دسته دیگری از منابع آموزشی در این زمینه نیز، در حد مقدمات تحقیق مانند تعریف انواع و اقسام تحقیق، تعریف مساله، طراحی سوال و فرضیه، نگارش پیشینه معرفی پایگاه های اطلاعاتی جدید برای جستجوی مقالات و کتاب ها، روش یادداشت برداری (فیش نویسی) و در نهایت روش های معمول «ارجاع دهی» به منابع و ماخذ باقی مانده اند. اگرچه دانستن این مقدمات برای پژوهشگران ادبی کاملا لازم و بایسته است، ولی کافی نیست. علاوه بر این، کتب مذکور به دو امر حیاتی تحقیق علمی؛ یعنی مبانی تئوریک و روش شناسی ویژه علوم انسانی و آموزش شیوه های عملی و نظام مند تحلیل علمی در تحقیقات ادبی نیز بی توجه یا کم توجه بوده اند. در پژوهش حاضر، نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به مهمترین آثاری که در این زمینه نوشته و به عنوان درسنامه مورد استفاده قرار می گیرند، خواهیم داشت.

    کلیدواژگان: درسنامه های دانشگاهی، نقد و آسیب شناسی، روش تحقیق و مرجع شناسی
  • قدرت قاسمی پور* صفحات 187-212

    در این مقاله به بررسی، نقد و ارزیابی منابع و درس نامه های مربوط به مکتب های ادبی جهان پرداخته شده است. در سرفصل دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی، درس مستقلی به نام «مکتب های ادبی جهان» وجود ندارد، هرچند در سرفصل های دوره کارشناسی، در درس نقد ادبی عنوان شده است که بخشی از مطالب این درس به موضوع مکتب های ادبی اختصاص یابد. نزدیک به سه دهه، این درس در دوره دکتری محض رشته زبان و ادبیات فارسی، ارائه می شد. برای این درس چند منبع و چند کتاب تک نگاره نوشته شده است. قدیمی ترین این کتاب ها تالیف رضا سیدحسینی است که باوجود اعتبار وارزشمندی، به سبب حجم زیاد کتاب، نمی توان به عنوان یک درس نامه از آن استفاده کرد. از جمله نویسندگان و پژوهشگرانی که به نوشتن کتاب های مکتب های ادبی پرداخته اند، عبارتند از سیروس شمیسا، منصور ثروت و شهریار زرشناس، مریم حسینی و علی تسلیمی. باوجود زحماتی که نویسندگان این کتاب ها متحمل شده اند، آثار اینان دارای ضعف هایی هم هست که لازم است حک و اصلاح شوند. در این مقاله، ضمن بررسی کلی این منابع و درس نامه ها، ضعف و نقصان های آن ها بررسی شده است که عبارتند از: 1) عدم ارائه تعریفی خرسندکننده از «مکتب ادبی» و لحاظ نکردن تعریف آن در قیاس با سبک و ژانر 2) پیوندندادن مکاتب ادبی با ادبیات ایران 3) تبیین ناقص مکتب های ادبی و تحمیل برخی از آن ها بر ادبیات فارسی 4) نام گذاری ها و تقسیم بندی های نادرست برخی مکتب های ادبی ذیل یک عنوان کلی 5) ارائه تعریف هایی کلی و مبهم از مکتب های ادبی 6) آوردن برخی نظریه های فرهنگی و نظریه های ادبی ذیل مکتب های ادبی 7) غلبه نگاه تاریخ ادبیات نگارانه در برخی منابع 8) نپرداختن به مسئله فرم ادبی و جایگاه بنیادی ژانر در سیر وتطور ژانرها 9) صدور احکام کلی و نقدهای برون مدار اخلاقی بر پیکر مکتب ها، نویسندگان و شاعران غربی 10) ایرادها و اشکالات روش تحقیق و مستندسازی.

    کلیدواژگان: درس نامه، مکتب های ادبی، رئالیسم، رمانتیسم، سبک و نظریه ادبی
  • تیمور مالمیر* صفحات 213-232

    از مجموع چهار واحد شاهنامه در دانشکده های ادبیات، دو واحد به داستان رستم و اسفندیار اختصاص دارد. برای این درس، کتاب های متعدد منتشر شده است. غیر از کتاب هایی که به منظور تدریس برای دانشجویان تالیف شده، در آثار پژوهشی دیگر نظیر تصحیح و توضیح متن داستان و مقالات علمی نیز به شرح و توضیح واژگان، تعابیر و معنای ابیات دشوار و بحث انگیز متن پرداخته اند. مجموع این آثار به اعتلای آموزش و تحقیق در این داستان کمک کرده است اما در برخی موارد، در شرح و توضیحاتی که ضرورتا می بایست دقت بیشتری می شد و با نگاهی انتقادی به سخنان محققان پیشین توجه می کردند، چنین ضرورتی را احساس نکرده اند. در این مقاله، به نقد و تحلیل واژگان و تعابیری نظیر پهلوی، راه آسان، پافشاری رستم بر سمت راست نشستن، خاک بر لب زدن یا خاک خوردن، توجه به ارتباط میان عناصر داستان نظیر سربریدن شتری که بر سر دوراهی زابل و گنبدان دژ خوابیده بود با تیر گزی که در آب رز (شراب) پرورده شده و زخم پذیری چشم اسفندیار پرداخته ایم. در یک مورد «بر آزار» را به «دبیدار» تصحیح قیاسی کرده ایم. با ذکر نمونه هایی از عدم دقت قرائت ها و تفسیرها و عدم توجه به معنای ثانوی جملات در درس نامه ها به ضرورت اصلاح کتاب ها اشاره کرده ایم.

    کلیدواژگان: آب رز، آزار، دبیدار، راه آسان، رستم و اسفندیار، شاهنامه، شتر راهنما
  • منصور نیک پناه* صفحات 233-248

    در این جستار به بررسی و نقد درسنامه های ادبیات عمومی دانشگاهی پرداخته شده است. نقد این درسنامه ها با تکیه بر هدف و غایتی که باید داشته باشند،انجام شده است. از آنجا که تنوع و گوناگونی این درسنامه ها بخصوص در چند سال اخیر بسیار زیاد شده است و دستیابی به همه آن ها بخصوص برخی درسنامه ها که بیشتر درون دانشگاهی هستند و وارد محیط های بزرگ تر نشده اند، امکان پذیر نبود بنابر درسنامه های موجود و تاحدودی مشهور گذاشته شد. در بررسی و نقد درسنامه ها سعی شده است ایرادها و معایب کلی درسنامه ها ذکر شود و برای هر یک از ایرادها، مثالی از یک یا دو درسنامه نشان داده شود. به نظر می رسد درسنامه های ادبیات فارسی عمومی دانشگاهی، بیشتر بر اساس ذوق و سلیقه شخصی طراحی شده اند و حتی گزینش متون بر اساس خوش آمد نویسنده(گان) بوده است و به دور از در نظر گرفتن غایت و هدفی که این درسنامه ها باید دنبال کنند. ضرورت بازبینی این درسنامه ها برای آموزش هرچه بهتر و تدوین درسنامه ای که در کم ترین حجم (در مقایسه با درسنامه های دیگر) جامع ترین اطلاعات را به دست دهد و انگیزه و میل و رغبت دانشجو را به مطالعه و فهم هرچه بهتر متون افزایش دهد، احساس می شود.

  • علیرضا نیکویی* صفحات 249-271

    تقریبا همه مولفان کتب نقد ادبی درایران ازاستاد زرینکوب تا متاخران(شمیسا، امامی، غلامحسین زاده، درگاهی، بشردوست، شایگان فر و...) همه یا بخشی ازکتاب خود را به بررسی آثار، منابع و آبشخورهای «نقد ادبی درگذشته» اختصاص داده اند. به رغم منظرها و رویکردهای مختلف مولفان، با مقایسه و جمع بندی مطالب این کتب درباب گذشته نقد ادبی در ایران می توان به یک آرشیو محدود و مشخص برپایه «ذخیره ذهنی مشترک» دست یافت.این آرشیو معین و در حقیقت گفتمانی با تفاوت های نه چندان چشمگیر، محدود است به کتبی چون «قابوس نامه، چهارمقاله، ترجمان البلاغه، المعجم، حدائق السحر، معیار الاشعار، بهارستان، یا تذکره ها (تذکره الشعرا، لباب الالباب، آتشکده آذر، تذکره نصرآبادی و...) یا «نقد شاعران بر یکدیگر که عمدتا بر پایه تفاخر، رقابت، حسادت و یا تعارفات» رقم خورده است مانند ستایش شهید و رودکی از شعر یکدیگر یا جدال لفظی و مقابله عنصری  با غضائری یا طعن فلان شاعر بر دیگری. مولفان درباب دسته بندی و گونه شناسی انواع نقد درگذشته نیز غالبا به رویه مشابهی عمل کرده اند و به نقدهای «لفظی و لغوی، بلاغی، شکلی/ صوری، سرقات ادبی و توارد، نقد ذوقی و فنی» اشاره کرده اند. درباب تعلیل بی رمق بودن و فقر نقد ادبی درگذشته نیز با استدلال ها و دلایل مشابهی مانند طرح نظریه های «معطوف به استبداد ایرانی(قاضی مرادی و سیف و...)، انسداد و انحطاط، فروکش کردن خردگرایی، طرد گفت وگومندی، رواج بینش اشعری گری، رونق تصوف و تفکر شاعرانه و بینش شهودی» مواجه می شویم. دراین مقاله می کوشیم تا از رهگذر نقد مبانی و مفروضات و قراردادهای نانوشته این کتب و پیش کشیدن تاملات انتقادی کتب نقد و نظریه ادبی غربی و نوع مواجهه غربی ها با میراث خود و مقایسه اش با مواجهه منتقدان ما با نقد ادبی به مثابه امری تک افتاده، به نقد این آرشیو بپردازیم. تاریخ نظریه و نقد ادبی غربی از یونان تا اکنون، گواه حرکت کوچگرانه و انتقال استعاری نظریه ها و مفاهیم از حوزه ای به حوزه ای دیگراست. توجه به متون کلامی- فلسفی، اصولی، تفسیری، عرفانی به مثابه دستگاه های فکری ای که به مقولاتی چون « معنا، لفظ، زبان، زمان، فهم، تاویل، نص، تمثیل، تجربه، وجود، جمال، معرفت، اخلاق و سیاست» پرداخته اند می تواند فضاهای جدیدی را بگشاید و شبکه گسترده نقد را  به مثابه کنشی فرهنگی و تاریخی بازنماید.

    کلیدواژگان: کتب نقد ادبی، دستگاه های مفهومی، مفهوم سازی، سنت مندی