فهرست مطالب

پژوهشهای سیاسی جهان اسلام - سال نهم شماره 2 (پیاپی 31، تابستان 1398)

نشریه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام
سال نهم شماره 2 (پیاپی 31، تابستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/04/10
  • تعداد عناوین: 9
|
  • سید امیر نباکویی*، سعید پیرمحمدی صفحات 1-25

    دومینوی جنبش های اعتراضی که از اواخر سال 2010 میلادی بخش وسیعی از خاورمیانه و شمال آفریقا را در برگرفت، به ایجاد دگرگونی های گسترده در حوزه نظم داخلی، منطقه ای و بین المللی منجر شده است. تحت تاثیر این تحولات، نشانه هایی از تحول در سیاست داخلی و خارجی دولت های خاورمیانه و سایر بازیگران درگیر در این مجموعه امنیتی، پدیدار شده است. در این مقاله تلاش شده تا سیاست خارجی سوریه در مقطع زمانی پس از بیداری عربی در چارچوب گزاره های نظری سیاست خارجی شبه دولت ها مورد بررسی قرار گیرد. پرسشی که در این راستا مطرح می شود این است که سیاست خارجی سوریه در دوره پس از آغاز شورش ها و جنگ داخلی در چه قالبی قابل تبیین است؟ یافته های مقاله نشان می دهد که سیاست خارجی سوریه پس از وقوع بیداری عربی را، می توان در پرتو گزاره هایی چون فقدان ابزارهای متعارف سیاست خارجی، نقش فزاینده بازیگران معارض در تشدید شرایط شبه دولتی و تقویت نقش حمایتی محیط و بازیگران خارجی همسو به منظور حفظ امنیت حکومت و بقای رژیم، تحلیل و بررسی کرد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی بر مبنای روش کیفی بوده و گردآوری داده ها نیز با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام گرفته است.

    کلیدواژگان: سوریه، سیاست خارجی، بیداری عربی، شبه دولت ها، خاورمیانه
  • محمد رجبی* صفحات 27-52

    پس از حملات 11 سپتامبر 2001 میلادی در ایالات متحده آمریکا، این کشور به بهانه مبارزه با تروریسم و با کمک برخی هم پیمانان غربی و منطقه ای خود، به دو کشور افغانستان و عراق لشکرکشی کرده و آنها را به اشغال خویش درآورد. در عراق، با سقوط صدام و رژیم بعث گروه های مختلف حاضر در صحنه سیاسی این کشور تلاش کرده اند تا با توجه به خلا قدرت به وجودآمده، سهم بیشتری از قدرت را به خویش اختصاص دهند. در این میان، کردها که همواره از منظر آمریکایی ها به عنوان گروهی میانه رو که می توانند به مانند ابزاری در جهت توازن سیاسی منطقه به کار گرفته شوند و در آینده ژئوپلتیکی منطقه اثربخش باشند، با پشتیبانی این کشور از استقلال نسبی (فرافدرالی) برخوردار شدند. با خروج نیروهای آمریکا از عراق در سال 2011 میلادی و پس از آن، شکنندگی اولیه دولت مرکزی عراق در مواجهه با داعش، کردها که از حمایت ویژ ه آمریکایی ها برخوردار شده بودند، فرصت بیشتری یافتند تا اقدامات جدی تری را در زمینه استقلال کردستان صورت داده و همه پرسی استقلال را در سپتامبر 2017 میلادی در مناطق تحت هدایت خویش برگزار کنند. بر این اساس، پرسش اساسی مقاله پیش رو این است که «کردستان عراق در سیاست های منطقه ای ایالات محده آمریکا در غرب آسیا از چه جایگاهی برخوردار است؟». فرضیه اصلی نیز این است که کردستان عراق در طول تاریخ در سیاست های ایالات متحده در غرب آسیا همواره جنبه صرف ابزاری داشته و از آن به منظور ایجاد تغییرات ژئوپلتیکی مورد نظر در منطقه در راستای اجرای توطئه «خاورمیانه جدید»، تحدید نفوذ فزاینده منطقه ای جمهوری اسلامی ایران و تامین امنیت رژیم صهیونیستی اسرائیل استفاده کرده است.

    کلیدواژگان: غرب آسیا، کردستان عراق، جمهوری اسلامی ایران، آمریکا، رژیم صهیونیستی
  • جواد کیانی*، علیرضا زرگر، محمد بنی مسنی، موسی رشید حفظ اباد صفحات 53-78
    زمینه و هدف

    امنیت و آرامش مرزهای سیاسی از عواملی است که به توسعه هر کشوری منجر می شود. در سال های اخیر برخی اقدامات کشور های همسایه یا کشور های فرا منطقه ای، در مناطق مرزی ایران، زمینه های نا امنی را فراهم کرده است. با درک این مفهوم، ویژگی های مرز های شرقی ایران و روابط ایران و پاکستان را با نگاهی دقیق تر بررسی می کنیم و به مشکلات مناطق مرزی مشترک دو کشور می پردازیم. این تحقیق با هدف بررسی عوامل واگرایی بین دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان و تاثیر آن بر امنیت مرزهای دو کشور انجام گرفته است.

    روش

    در این پژوهش نحوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای (کتاب، مقالات، سایت های معتبر اینترنتی و...) و روش تحقیق نیز توصیفی- تحلیلی است.

    یافته ها و نتیجه گیری

    نتایج تحقیق نشان می دهد که مولفه هایی چون تاریخی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به عنوان عوامل همگرایی در برهه های مختلف در تحکیم امنیت مرزهای دو کشور و جلوگیری از تجزیه طلبی قومی تاثیر داشته است.

    کلیدواژگان: عوامل همگرایی، جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی پاکستان، مرز
  • سیدعبدالامیر نبوی*، نوژن اعتضادالسلطنه صفحات 79-105

    ظهور و گسترش گرو ه داعش در نقطه ای از جهان واقع شده است، که در آن، کارگزاران سیاسی فاقد تجربه های مدرن کشورداری بوده اند و اگرچه همواره تلاش داشته اند با زبان مدرن سخن بگویند، عملکردها با آن همسو نبود. در نتیجه نوعی ملی گرایی تکامل نیافته و ناقص پدید آمد که در ترکیب با آثار رویدادهای مهم جهانی و منازعات دیرینه پس از تحولات نفسگیر جهان عرب (2011)، تبدیل به چالشی از سوی گروه های غیردولتی شد. درواقع، برخی از بازیگران غیردولتی جدید به این می اندیشند که نظم سیاسی مورد نظر خود را در سرزمین های این منطقه بنا نهاده و مرزهای جدیدی را تعریف کنند. شاید به نظر آید گروهی مانند داعش، نسل نوینی از افراط گرایی همراه با عناصری از جنبش های بنیادگرایانه پیشین است، اما در واقع ریشه آن در اثرپذیری از مدرنیسم و وضعیت پسااستعماری است، لذا می توان آن را به عنوان یک جنبش «مدرن ارتجاعی» قلمداد کرد. استدلال اصلی مقاله براین اساس است که داعش جریانی مدرن است که در بستر مدرنیته و در واکنش به آن ظهور نموده است و نمی توان آن را صرفا جنبشی سنتی قلمداد کرد. همچنین سعی بر آن است که از طریق روش اسنادی - کتابخانه ای و با مقایسه با نمونه تاریخی مشابه دیگری در جهان (نمونه نازی ها)، نقاط اشتراک و افتراق آنها بررسی شود. به نظر می رسد ضرورت شناخت نوع منحصر بفرد این گروه ها، می تواند به درک چشم انداز آینده جریان سلفی گرایی تکفیری در خاورمیانه کمک کند و مانع برداشت و تحلیلی یک سویه از چنین گروه هایی شود.

    کلیدواژگان: جهادگرایی، داعش، سلفی گری، ناسیونال سوسیالیسم، مدرنیسم ارتجاعی
  • عبدالصمد خسروی، غفار زارعی* صفحات 107-129

    داعش از جمله گروه های تروریستی است که پس از تحولات سال 2011 در منطقه خاورمیانه تاثیر زیادی بر تحولات منطقه گذاشته است و به طور خاص باعث امنیتی شدن منطقه خلیج فارس نیز شده است.  در همین راستا، تبیین جایگاه داعش در سیاست خارجی ج.ا. ایران و امنیتی شدن آن در منطقه خلیج فارس مهم ترین هدف مقاله حاضر را تشکیل می دهد.روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی-تحلیلی است که پس از توضیح وضعیت امنیتی موجود در منطقه غرب آسیا و به طور خاص منطقه خلیج فارس، به تحلیل و تبیین جایگاه داعش در امنیتی شدن سیاست خارجی ج.ا. ایران در منطقه پرداخته می شود. دامنه بحث حاضر منطقه غرب آسیا و به طور خاص منطقه خلیج فارس است که در پاره ای از مواقع منطقه شامات را نیز وارد بحث می کند. بازه زمانی نیز سال های 2011 تا 2019 میلادی است. جمهوری اسلامی ایران، اقدامات ناشی از قدرت گرفتن داعش را تهدیدی برای امنیت خود در منطقه تلقی می کند، زیرا قدرت گرفتن جریان های رادیکال نظیر داعش به معنی تضعیف جبهه مقاومت و همچنین افزایش قدرت جریان های سلفی به رهبری عربستان سعودی است. همچنین تضعیف جبهه مقاومت و تضعیف عراق به عنوان یک کشور شیعی و همسو با سیاست های منطقه ای ایران از جمله پیامدهایی است که بر اثر قدرت گرفتن داعش می تواند پدید آید.مهم ترین نشانه های امنیتی شدن سیاست خارجی ایران پس از قدرت گرفتن داعش در دو وجه ایجابی و سلبی نمایان است. در وجه ایجابی؛ حضور مستشاری در سوریه، حمایت از جریان های شیعی و انقلابی در یمن، بحرین، عربستان و در وجه سلبی؛ ممانعت نظامی، مستشاری و رسانه ای از قدرت گرفتن داعش در عراق و سوریه است. کمک به دولت های مرکزی عراق، سوریه در راستای امنیتی شدن سیاست خارجی ج.ا. ایران قابل تفسیر است.

    کلیدواژگان: داعش، جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی، امنیت شدن
  • محسن دیانت*، حمید درج، ابراهیم قادری صفحات 131-158

    روابط سیاسی کشور ایران و اقلیم کردستان عراق در همسایگی یکدیگر، همواره متاثر از عواملی گوناگون بوده که می تواند دارای چند بعد تاثیرگذاری باشد. مسئله منابع مشترک به عنوان یکی از عوامل چندبعدی، تاکنون بر روابط سیاسی دو طرف تاثیرات قابل توجهی داشته است. کانون مورد توجه از میان منابع مشترک، مسئله آب های مشترک است که با جنبه های گوناگون بر روابط سیاسی ایران و اقلیم کردستان عراق تاثیر می گذارد. رودخانه زاب کوچک به عنوان رودخانه ای مشترک بین ایران و اقلیم کردستان همواره تحت اعمال تصمیم گیری های استراتژیک قرار گرفته است. در این راستا، هر دو طرف با مد نظر قرار دادن اهمیت منابع آبی، سیاست گذاری های استراتژیک بر حوزه های آبی مشترک را شروع کرده اند که در این میان تصمیم گیری های استراتژیک کشور ایران و تاثیرگذاری آن بر روابط سیاسی طرفین - با توجه به دارا بودن ایران از موقعیتی فرادست نسبت به اقلیم کردستان - بیشتر بوده است. سوال اصلی مقاله این است که هیدروپلیتیک زاب کوچک چه تاثیری بر روابط سیاسی ایران و اقلیم کردستان عراق می تواند داشته باشد؟ فرضیه مقاله این است که از آنجایی که ایران نسبت به اقلیم کردستان عراق از لحاظ توپوگرافی در موقعیت بالادستی قرار دارد؛ در بهره مندی از رودخانه زاب کوچک نیز از امتیازات بالاتری برخوردار بوده است، که این خود ضمن افزایش قدرت چانه زنی ایران و برخورداری از اهرم های اعمال فشار در روابط آینده خود و مذاکرات دوجانبه با اقلیم کردستان، نقش به سزایی در تغییر معادلات قدرت منطقه ای به نفع ایران خواهد داشت که این امر می تواند روابط سیاسی بین دو طرف را تحت تاثیر قرار دهد. در پژوهش حاضر از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.

    کلیدواژگان: ایران، کردستان عراق، زاب کوچک، روابط سیاسی، هیدروپلیتیک
  • هادی ابراهیمی کیاپی* صفحات 159-181

    عده ای بر این باورند که در سال های پس از انقلاب اسلامی، حفظ شان و عزت طلبی در سیاست خارجی بر منافع ملی رجحان داشته است و از این رهگذر منافع ملی بعضا مغفول واقع شده اند. اما باید بیان کرد این میزان از توجه به شان و عزت جویی می تواند بر گرفته  از« فرهنگ استراتژیک منزلت طلب» ایرانیان باشد. در واقع این امر نه الزاما بعد از انقلاب اسلامی بلکه، قرن هاست در تعامل ایران با جهان خارج اعمال شده که می توان دوران صفویه را  بعنوان یکی از نخستین تجلیات تجربه فرهنگ استراتژیک منزلت طلبی در سیاست خارجی معاصر ایران نام برد.  به رغم پژوهشهای گسترده ای که از سوی پژوهشگران داخلی و خارجی در زمینه تاریخ ایران عصر صفوی صورت گرفته است، به جرئت می توان اذعان داشت که گستره و دامنه مطالعات صفوی شناسی در میان ادوار مختلف تاریخ ایران کم نظیر است و هر روز ابعاد تازه ای از مسائل فکری، فرهنگی، هنری، تمدنی، دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی... جلوه گر می سازد.   بنابراین ، مقاله حاضر با کاربست مفهوم تحلیلی « عزت جوئی » و با رویکردی تاریخی و روشی توصیفی تحلیلی ، در پی اثبات این فرضیه است که مفاهیم دیگری بجز کسب «قدرت» و «امنیت» همچون« عزت جوئی » با سه مولفه  «محدودیت خودخواسته در منازعات» ، « اولویت هویت» و « منزلت جوئی»  قابلیت تبیین سیاست خارجی  ایران را در دوران شاه عباس صفوی دارد ؟

    کلیدواژگان: سیاست خارجی، عزت جوئی، محدودیت خودخواسته بر منازعات، هویت یابی و منزلت طلبی
  • حسین جوادی، رضا نیکخواه سرنقی*، سیدمهدی صالحی صفحات 183-213

    دریاچه ارومیه یکی از مهم ترین تالاب های ایران است که در لیست تالاب های با اهمیت بین المللی کنوانسیون رامسر ثبت شده است. به موجب این کنوانسیون ایارن به استفاده معقول از دریاچه ارومیه متعهد شده است. استفاده معقول از این دریاچه متضمن اتخاذ رویکرد جامع مدیریتی در بهره برداری از این تالاب ارزیابی زیست محیطی طرح های اثرگذار بر آن، تعیین حق آبه تالاب و قانون گذاری در جهت حمایت از آن است که با اجرای این طرح های توسعه ای بدون ارزیابی زیست محیطی و نادیده گرفتن قوانین مرتب با حفاظظت از دریاچه، علاوه بر تغییر در شرایط بوم شناسی دریاچه و تدورین و اجرای برنامه مدیریت جامع این دریاچه می تواند موجب احیاء آن و ضامن تحقق استفاده معقول باشد. حق بر محیط زیست سالم یکی از مهمترین مصادیق حقوق بشر می باشد که به دلیل ارتباط مستقیم با سلامت روح و روان بشر مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته است. هر چند حق بر محیط زیست اصطلاحی جدید در حقوق بین الملل می باشد ولی در اغلب مباحث فقهی از محیط زیست و اهمیت آن یاد شده است و از آنجا که در فقه هر تکیفی مستلزم وجود حقی است، می توان گفت علم فقه نیز با این اصطلاح بیگانه نیست بی شک، فقه همان بخش طلایی دین برای تنظیم زاویه دید و چگونگی رابطه ما با طبیعت است که از یک سو بایدها و نبایدهای نحوه حضور انسان در محیط زیست را تعریف کرده و به تنظیم قوانین الزام آور می پردازد و از سوی دیگر پویایی و تلازمش با زمان و مکان، توانمندی اش را برای پاسخگویی به نیازهای جدید، حفظ و تقویت می نماید. اگر چه ادله فقهی، دلالت کافی در تعیین حدود و ثغور تصرفات انسان در طبیعت دارند، اما قواعد فقهی به این دلیل که هم برای مجتهد کاربرد دارد و هم برای مقلد، می تواند کاربرد بیشتری در عرصه محیط زیست داشته باشد. با توجه به اهمیت محیط زیست و تهدید نسل بشر بررسی این سوال ضروری است که مبانی فقه وحقوق چه تاثیری در حفظ محیط زیست و بالاخص حل معضل دریاچه ارومیه می تواند داشته باشد؟ با بررسی نظریات دانشمندان حقوق و همچنین منابع فقه به نظر می رسد در حقوق بین الملل، حق بر محیط زیست داری دو مبنای اساسی یعنی ارزش ذاتی و ارزش ابزاری است و در فقه نیز مبنای اصلی را می توان آیات، روایات، عقل، اجماع و قواعد فقهی عنوان کرد. به نظر می رسد مبانی فقهی می تواند در وضع قوانین جدید راجع به مدیریت منابع آب راهگشای احیای دریاچه ارومیه باشد.

    کلیدواژگان: محیط زیست، حق در محیط زیست، دریاچه ارومیه، مبانی فقهی حق، حقوق بشر
  • غلامعلی سلیمانی*، دانیال رضاپور، سامان فاضلی صفحات 215-241
    ابرگفتمان کمالیسم، که از دل آن گفتمان غرب گرایی در سیاست خارجی برآمد برای حدود 80 سال بر سیاست خارجی ترکیه حاکم بود. اما تکوین پادگفتمان دیگری با نام پساکمالیسم، موجب شکل گیری گفتمان دیگری در سیاست خارجی شد که می توان آن را پیرامون گرایی خواند. مدرنیزاسیون به عنوان دال مرکزی کمالیسم در کنار دال های دیگری همچون لاییسیم، ترکیه را به اتخاذ یک سیاست خارجی غرب گرایانه و همکاری و همگرایی با اروپا سوق داد. اما تحولات اجتماعی و سیاسی که از دهه</span></span><span style="font-family:times new roman,serif;"></span></span> 1990 آغاز شده بود، به قدرت یابی گفتمان پساکمالیسم با دال مرکزی اسلام گرایی بروکراتیک در سال 2002 منجر شد. که این تغییر و تحول گفتمان جدید ترکیه را واداشت تا حدودی از یک سونگری غرب گرایانه خود در سیاست خارجی بکاهد و متوجه مناطق پیرامونی اش شود. سوال اساسی مقاله این است که آیا با قدرت یابی پساکمالیست ها تغییر معناداری در سیاست خارجی ترکیه رخ داده یا صرفا تعدیلات کوچکی در رویکرد سیاست خارجی این کشور پدید آمده است؟ در پاسخ، فرضیه مقاله این است که گفتمان کمالیسم در اساس با پساکمالیسم متفاوت است، از این رو با قدرت گیری گفتمان جدید، تغییرات مهمی در سیاست خارجی ترکیه پدید آمده است و این تغییرات از طریق رویکرد تطبیقی در سه مورد اتحادیه اروپا، خاورمیانه و مسیله</span></span><span style="font-family:times new roman,serif;"></span></span> فلسطین نشان داده شده است. البته این گفتمان نوپدید نمی تواند به یک باره در ابعاد داخلی و خارجی، از گفتمان هژمونیک پیشین با قدمت هشت دهه به یکباره بگسلد. رویکرد پساکمالیسم هم اکنون در مراحل جنینی و تکوین خود است و از این رو در عمر کوتاه حکومت حزب عدالت و توسعه شاهد تغییراتی در درون پساکمالیسم و رویکردهای اتخاذی هستیم و همان گونه که در مطالعات موردی نشان داده شده شواهد مهمی از تغییر در سیاست خارجی ترکیه هم اکنون نیز قابل مشاهده است.</span></span>
    کلیدواژگان: کمالیست ها، پساکمالیست ها، ترکیه، جهت گیری سیاست خارجی، حزب عدالت و توسعه
|
  • Mohammad Rajabi* Pages 27-52

    After the devious attacks of September 11, 2001 in the United States, they built up and fired on two countries in Afghanistan and Iraq, with the help of some Western and regional allies, on the pretext of combating terrorism. In Iraq, with the fall of Saddam and the Ba'ath regime, various groups present on the political scene have tried to devote more power to it, given the vacuum of power. Meanwhile, the Kurds, who have always been viewed as a moderate group of Americans who can be instrumental in balancing the region's politics and influencing the geopolitical future of the region, have been supported by the country's relative independence (Fraedralism). With the withdrawal of US forces from Iraq in 2011 and afterwards, the initial fragility of the Iraqi central government in dealing with ISIL, the Kurds, who enjoyed special American support, were given more opportunity to take more serious measures regarding the independence of Kurdistan, the referendum Independence will be held in September 2017 in the areas under their guidance. Accordingly, the fundamental question of the leading article is that "Iraqi Kurdistan have a place in the regional policies of the United States states in Western Asia". The main hypothesis is that Iraqi Kurdistan has always been instrumental in the politics of Western allied countries in West Asia, and in order to make geopolitical changes in the region in line with the implementation of the conspiracy of the "new Middle East", the deterioration of the growing regional influence of the Islamic Republic of Iran And has used Israel's Zionist security.

    Keywords: West Asia, Iraqi Kurdistan, Islamic Republic of Iran, United States, Zionist regime
  • Seyed Abdolamir Nabavi*, Nozhan Etezad Pages 79-105

    The radical groups like ISCS are emerged in a region of the world that their political agents have no modern experience of governance. In this situation, they applied incorrect policies, and this leads to more conflict and hostility in their country and region. Although these groups use the modern concepts, they cannot act according to the modern political language. The result is a kind of naïve and primitive nationalism that in companion with the recent changes in the world and in the Arab region (2011) has created big challenges for all actors. In fact, in the lack of modern political organizations some of these non-governmental groups try to stablish their own political order in the region and define new border for their existence. These groups define the modernism in a reactionary form. Some researchers may consider ISIS as a new generation of previous radical Islamist group, but it seems that it roots in modernism and postcolonialism. Based on these roots it can be known as a “reactionary modern” group. The main argumentation of this paper is based on this view that the ISIS is a modern group that emerged in modern situation and in reaction to it; so it cannot be considered as traditional movement. In a comparative method, ISIS will be studied with the example of Nazism. By outlining their differences and similarities we can reach to a better understanding of ISIS and whole Salafi group in the region.

    Keywords: Jihadism, Salafism, ISIS, National Socialism, Reactionary Modernism
  • Ghafar Zarei* Pages 107-129

    As a terrorist group, ISIS has had a significant impact on developments of the Middle East, so that the formation of ISIS and its subsequent developments could be regarded as one of the milestones in the Middle East. This terrorist group is now recognized as one of the security issues in the world and in the Middle East, which has particularly affected the foreign policy of the Persian Gulf states, i.e. the members of the Gulf Cooperation Council and the Islamic Republic of Iran. In this regard, the present study aimed to assess the position of ISIS in the security of the foreign policy of the Gulf Cooperation Council countries and the Islamic Republic of Iran as two effective variables. The main research question was: “What are the components that make secure the political environment of the Persian Gulf region and the Middle East?” The research hypothesis was as follows: “Ideological and geostrategic competitions between political systems of the region and the rise of ISIS as a terrorist group have exacerbated security approaches in the region”. The results of this study indicated that the increased regional violence in the Persian Gulf region and the Middle East was caused by the support of some members of the Gulf Cooperation Council for the growth of Takfiri thoughts and the formation of groups such as ISIS in the region. . The present study used a descriptive-analytical method and the data were collected through the library method.

    Keywords: ISIS, Gulf Cooperation Council, Islamic Republic of Iran, Persian Gulf, Middle East
  • Mohsen Deanat*, Hamid Dorj, Ibrahim Ghaderi Pages 131-158

    The political relations of Iran and the Kurdistan region of Iraq in each other's neighborhoods have always been influenced by a variety of factors that can have several impact dimensions; The issue of common resources as a multidimensional factor has had a significant impact on the political relations of both sides. The focal point of common resources has been the issue of common water, which affects the political relations between Iran and the Kurdish region of Iraq in various aspects. The small Zab River, as a common river between Iran and the Kurdistan region, has always been subject to strategic decision making. In this regard, the two sides, having considered the importance of water resources, have begun a strategic policy on common watersheds, in which the strategic decisions of Iran and its influence on political relations The two sides, in view of having Iran, have become more ambitious than the climate of Kurdistan. The main question of the paper is that the hydro-polytechnology of the small Zaab could have an impact on the political relations between Iran and the Kurdistan region of Iraq? The hypothesis of the article is that since Iran is located in the upstream position with respect to the Kurdistan region of Iraq, it has enjoyed a higher privilege in enjoying the Zeban River; Which could have an effect on Iran's bargaining power and the leverage of pressure on the Kurdistan's climate, and, while tensions and controversies in political affairs, have a significant impact on the balance of regional power. In this study, descriptive-analytic method has been used.

    Keywords: Iran, Iraqi Kurdistan, Small zaab, Political Relations, Hydrophilic
  • Hadi Ebrahimikiapei* Pages 159-181
  • Gholamali Soleimani*, Danyal Rezapoor, Saman Fazeli Pages 215-241
    The study of the victory and the continuation of the post-Commedist foreign policy of the moderate Kamalists in a social environment that, for nearly a century, Westernization and secularism were the most important basis for social, political and cultural change, is the basis of this article. Based on this, using the method of qualitative research and documentary sources, we are looking to answer this question: Is there any significant change in the foreign policy of the country with the empowerment of post-communists in Turkey since the Kemalists era? Is? In response, and with a comparative approach and an explicit explanation of Turkey's relations with the Middle East, the European :union:, the Zionist regime, we are witnessing a serious change (or breakdown) in Turkey's foreign policy during the rule of our Party of Justice and Development. On the one hand, this approach, based on the principles of foreign policy, also emphasizes the development of the post-Kamalist foreign policy model and, on the other hand, presents the bilateral relations between Turkey and the western and eastern states according to the temporal and spatial conditions.  
    Keywords: Kamalists, Post-Kamalists, Turkey, Foreign Policy, Justice, Development Party