فهرست مطالب

مجله آموزش بهداشت و ارتقای سلامت ایران
سال هفتم شماره 4 (پیاپی 28، زمستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/09/10
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مصطفی پیمبری*، مریم صادقی، مهران رشیدی، محسن احمدی طهور صفحات 289-299
    زمینه و هدف

    یکی از عوامل خطری که در بین بیماران قلبی- عروقی منجر به بستری مجدد، کاهش کیفیت زندگی و افزایش خطر مرگ و میر می شود، افسردگی است. از طرفی، عده ای از افراد غالبا بهتر از سایرین مشکلات و فشارهای زندگی را تحمل نموده و با آنها سازگار می شوند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر استفاده از درمان شناختی- رفتاری به منظور کاهش افسردگی و افزایش سخت رویی روان شناختی در جهت کاهش مشکلات بیماران مبتلا به بیماری های قلبی - عروقی بود.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه بیماران قلبی مرد و زن بالای بیست سال و پایین شصت سال بود که به مدت 10 روز در بیمارستان فرشچیان همدان بستری بودند. از میان این افراد، تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی، به دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. به منظور بررسی افسردگی از پرسشنامه افسردگی بک و جهت اندازه گیری سخت رویی، از پرسشنامه سخت رویی (آزمون زمینه یابی دیدگاه های شخصی) استفاده شد. سپس با استفاده از برنامه 10 جلسه ای درمان شناختی- رفتاری، تغییرات به وجود آمده در پس آزمون اندازه گیری شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که آموزش درمان شناختی- رفتاری، میزان افسردگی بیماران قلبی را کاهش می دهد. همچنین، این درمان باعث افزایش سخت رویی روان شناختی می شود.

    نتیجه گیری

    از یافته های پژوهش حاضر ضمن شناخت و مفهوم پردازی متغیرهای ارائه شده، می توان جهت استفاده از درمان شناختی- رفتاری در کاهش افسردگی و افزایش سخت رویی بیماران قلبی بهره برد.

    کلیدواژگان: آموزش درمان شناختی- رفتاری، افسردگی، سخت رویی، بیماری قلبی- عروقی
  • ناهید خزر، زهرا جلیلی*، لیلا نظری منش صفحات 300-311
    زمینه و هدف

    استرس از مشکلات اصلی پرستاران است که تاثیر زیادی بر عملکرد حرفه ای و زندگی شخصی آن ها گذاشته و موجب تعارض بین کار و زندگی می شود. هدف پژوهش حاضر تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر استرس شغلی پرستاران بود.

    مواد و روش ها

    تحقیق حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است که در پرستاران انجام شد. بطور تصادفی ساده 45 پرستار بخش ویژه یک بیمارستان به عنوان گروه مداخله و42 پرستار بیمارستان دیگر به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه(NSS) Nursing stress scale جهت تعیین استرس شغلی پرستاران و پرسشنامه سازه های مدل اعتقاد بهداشتی به منظور تعیین تاثیر مداخله آموزشی بود. برنامه آموزشی در سه جلسه 2 ساعته اجرا شد. نمونه ها به مدت یک ماه تحت نظر قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل آماری قبل و یک ماه بعد از آموزش با استفاده از نرم افزار SPSS  انجام شد. از آزمونهای آماری کای دو و تی استیودنت مستقل، تی استیودنت مزدوج و کالموگرووف- اسمیرنوف استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین نمره استرس شغلی در گروه مداخله، بعد از آموزش از20/800± 107/311به23/352± 89/578 کاهش یافت و در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل، متغیرهای حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده، خودکارآمدی و راهنمای عمل و رفتار افزایش معنی دار و موانع درک شده کاهش داشت(0/05 >P)

    نتیجه گیری

    استفاده از مدل اعتقاد بهداشتی جهت آموزش مدیریت استرس بر کاهش استرس پرستاران موثر می باشد. با توجه به اینکه عوامل رفتاری و غیر رفتاری کاهش استرس بر سلامت افراد موثر است در نتیجه برای تغییر رفتار در افراد علاوه بر فرد باید به محیط پیرامون او و سایرینی که بر تغییر رفتار موثر هستند نیز توجه نمود.

    کلیدواژگان: مدیریت، استرس شغلی، پرستاران، بخش مراقبت ویژه، مدل اعتقاد بهداشتی
  • محمدحسین کاوه*، علیرضا جعفری، ساره کشاورزی، ویکتوریا مومن آبادی، مصطفی طاهری، فرزانه ده بزرگی، طلعت معتضدیان صفحات 312-322
    زمینه و هدف

    شیوع مصرف دخانیات در میان دانشجویان، از سال نخست دانشجویی تا سال آخر روندی صعودی دارد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تبیین کنندگی مدل بزنف بر میزان مصرف قلیان در دانشجویان با استفاده از مدل بزنف است.  

    مواد و روش ها

    در مطالعه مقطعی حاضر 462 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه محقق ساخته بر اساس مدل بزنف جمع آوری شدند. داده ها در نرم افزار spss19 با استفاده از آمار توصیفی ،آزمون همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    شیوع مصرف سیگار و قلیان به ترتیب 11/7% و 16/6% بود. بین جنس و مصرف سیگار و قلیان رابطه معناداری وجود داشت(0/01>P). میانگین نمرات نگرش، هنجار انتزاعی و عوامل قادر کننده در افراد مورد مطالعه به ترتیب  14/95±72/96، 5/31±21/51، 4/04±19/1 به دست آمد. در ارتباط با قصد رفتاری، 35/28% از مصرف کننده ها اظهار داشتند که هرگز قصد ترک مصرف قلیان را ندارند و فقط 4/32درصد افراد اظهار داشتند که به احتمال خیلی زیاد فصد ترک رفتار را در یک ماه آینده دارند.

    نتیجه گیری

    با توجه به شیوع قابل توجه مصرف قلیان و سیگار در دانشجویان همچنین وضعیت نسبتا نامطلوب نگرش، هنجارهای ذهنی و عوامل قادر کننده برای ترک دخانیات ، مداخلات آموزشی بر اساس مدل های بین فردی برای پیشگیری و یا ترک رفتارهای پر خطر پیشنهاد می گردد.

    کلیدواژگان: قلیان، سیگار، دانشجویان، مدل بزنف
  • نرگس رفیعی، سید مهدی آقاپور، ناصر بهنام پور، هاشم حشمتی، شبنم قاسمیانی* صفحات 323-332
    زمینه و هدف

    ایدز از بیماری های عفونی جدی دنیاست که به سرعت در بین جوانان رو به افزایش است، ازآنجایی که جوانان در معرض رفتارهای پرخطر هستند، این مطالعه باهدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس الگوی اعتقاد بهداشتی در ایجاد باورهای پیشگیری کننده از ایدز در دانش آموزان دختر ترکمن انجام شد.

    مواد و روش ها

     این مطالعه کارآزمایی میدانی شاهددار تصادفی، بر روی 78 دانش آموز دختر دبیرستان های شهر آق قلا، استان گلستان انجام شد. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده چندمرحله ای، دو دبیرستان در گروه مداخله و دو دبیرستان در گروه شاهد قرار گرفتند، سپس از هر دبیرستان 2 کلاس انتخاب شد و پرسشنامه اعتقاد بهداشتی ایدز را قبل و بعد از مداخله آموزشی تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS.17 و آزمون های کای دو، دقیق فیشر، تی-زوجی، ویلکاکسون، تی-مستقل و آنالیز کوواریانس تحلیل شدند.

    یافته ها

      قبل از آموزش دو گروه کنترل و مداخله، از نظر ویژگی های جمعیت شناختی و تمامی سازه های مدل به جز آگاهی تفاوت معنی داری نداشتند. آزمون تی-زوجی نشان داد بعد از مداخله آموزشی حیطه های آگاهی و حساسیت درک شده در گروه مداخله به طور معنی دار افزایش و موانع درک شده کاهش یافته است (0/05P<). آنالیز کوواریانس نشان داد در مقایسه با گروه کنترل، آگاهی و حساسیت درک شده پس از مداخله به طور معنی داری افزایش یافته است (0/05P<).   اما در گروه کنترل، میانگین نمرات آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده و موانع درک شده تغییر معناداری نداشت (0/05P<).       

    نتیجه گیری

     بر اساس مطالعه حاضر، آموزش بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی در حیطه های آگاهی و حساسیت درک شده موثر بوده است. پیشنهاد می شود مداخلات آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی به منظور ارتقا باورهای پیشگیری کننده از ایدز در دانش آموزان دختر دبیرستانی طراحی و اجرا گردد.

    کلیدواژگان: مدل اعتقاد بهداشتی، ایدز، آموزش بهداشت، دانش آموزان دبیرستانی
  • مهرنوش خشنودی فر، زهره عرب نژاد*، هادی طهرانی، سمیه اکبری فارمد صفحات 333-342
    زمینه و هدف

    بیماری دیابت به عنوان شایع ترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسم می باشد. این بیماری درمان قطعی ندارد، ولی قابل کنترل است. کنترل موفقیت آمیز دیابت بطور عمده ای بستگی به خود مراقبتی بیمار دارد زیرا بیش از 95 درصد از مراقبت های دیابت توسط خود بیمار انجام می شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش ترکیبی در مقایسه با آموزش حضوری بر رفتارهای خود مراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی دارای دو گروه آموزش ترکیبی و آموزش حضوری بود که در آن 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو به صورت تصادفی در دو گروه ترکیبی و حضوری قرار گرفتند. داده ها توسط پرسشنامه استاندارد SDSCA (پرسشنامه خلاصه رفتارهای خود مراقبتی دیابت) جمع آوری و مورد ارزیابی قرار گرفت. برای گروه آموزش ترکیبی، برنامه های آموزش ترکیبی اجرا شد و گروه آموزش حضوری، آموزش ها را به صورت حضوری در مرکز بهداشتی درمانی دریافت نمودند، نتایج با نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل گردید.

    یافته ها

      قبل از مداخله میانگین و انحراف معیار نمره خودمراقبتی در گروه آموزش حضوری 0/74±3/3 و سه ماه بعد از مداخله 0/99±3/87 بود. در گروه آموزش ترکیبی نیز قبل از مداخله میانگین و انحراف معیار نمره خودمراقبتی 0/64±3/56سه ماه بعد از مداخله  0/85±4/6 بود که این تفاوت از نظر آماری در هر دو گروه معنی دار بود ولی این افزایش به نفع آموزش ترکیبی بود.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از روش آموزش ترکیبی در افزایش خود مراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو موثرتر از آموزش حضوری است. لذا استفاده از این روش در کنترل و کاهش عوارض ناشی از بیماری، در مبتلایان به دیابت نوع دو توصیه می شود.

    کلیدواژگان: خود مراقبتی، آموزش ترکیبی، دیابت نوع دو
  • غزال یاس فرد، زهرا عباسپور آذر*، سیدعلی حسینی المدنی صفحات 343-358
    زمینه و هدف

    امروزه رفتار خودجرحی، شیوع قابل ملاحظه ای در بین نوجوانان یافته است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی و درمان کوتاه مدت راه حل محور  بر عزت نفس، تنظیم شناختی هیجان و رفتار خود جرحی غیر خودکشی بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه نیمه تجربی، 45 دانش آموز از بین دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول سال تحصیلی 97- 96 در شهرستان پردیس که حداقل یکبار رفتار خود جرحی غیر خودکشی را انجام داده بودند به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند (15 n1=n2=n3=). ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های عزت نفس آیزنک، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج، رفتارها و کارکردهای خودجرحی کلونسکی و گلن بود. گروه های آزمایش تحت رفتار درمانی دیالکتیکی و درمان کوتاه مدت راه حل محور قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند.

    یافته ها

    بین اثربخشی درمان دیالکتیک با درمان راه حل محور بر کاهش رفتار خود جرحی(0/001p <) و تنظیم شناختی هیجان، تفاوت معنی داری مشاهده شد(0/05p <).  و در متغیر عزت نفس تفاوت معنی داری وجود نداشت. میانگین نمرات رفتار خود جرحی گروه دیالکتیک در پس آزمون به طور معنی داری کمتر از میانگین نمرات گروه راه حل محور و گروه کنترل بود. میانگین گروه دیالکتیک در بعد ارزیابی مجدد مثبت به طور معنی داری بالاتر از میانگین گروه کنترل بود.

    نتیجه گیری

    روش درمانی دیالکتیک نسبت به درمان راه حل محور بر افزایش خرده مقیاس ارزیابی مجدد مثبت در تنظیم شناختی هیجان  و کاهش رفتار خود جرحی تاثیر بیشتری دارد.

    کلیدواژگان: رفتار درمانی دیالکتیکی، درمان کوتاه مدت راه حل محور، عزت نفس، تنظیم شناختی هیجان، خود جرحی
  • سیما عالمی، سعید ملیحی الذاکرینی*، خدیجه ابوالمعالی الحسینی، محمد خبیری صفحات 359-370
    زمینه و هدف

    یکی از شایع ترین علائم دوران سالمندی که بر سلامت تاثیر می گذارد، درد مزمن است. برای بهبود سلامت، روش های مختلفی از جمله ذهن آگاهی و ماساژ آروماتراپی وجود دارد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی و ماساژ آروماتراپی بر سلامت روان شناختی زنان سالمند مبتلا به درد مزمن انجام شد.

    مواد و روش ها

     مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه پژوهش، زنان سالمند مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به کلینیک های توان بخشی، ارتوپدی و فیزیوتراپی غرب تهران در سال 1396 بودند. در مجموع 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. گروه های آزمایش 8 جلسه 90دقیقه ای به ترتیب با روش های ذهن آگاهی و ماساژ آروماتراپی آموزش دیدند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفت. ابزارهای پژوهش پرسش نامه های استرس ادراک شده، افسردگی سالمندان، کیفیت زندگی و ادراک درد بودند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که هر دو روش آموزش ذهن آگاهی و ماساژ آروماتراپی باعث کاهش معنادار استرس ادراک شده و افسردگی زنان سالمند مبتلا به درد مزمن شدند؛ اما بر کیفیت زندگی و ادراک درد آنها تاثیر معناداری نداشتند. همچنین بین دو روش آموزش ذهن آگاهی و ماساژ آروماتراپی تفاوت معناداری وجود نداشت (0/05>P).

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از اثربخشی آموزش ذهن آگاهی و ماساژ آروماتراپی بر استرس ادراک شده و افسردگی زنان سالمند مبتلا به درد مزمن بود. بنابراین می توان از روش های مذکور همراه سایر روش ها برای بهبود برخی ویژگی های مرتبط با سلامت روان شناختی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی، ماساژ-آروماتراپی، سلامت روانشناختی، زنان سالمند، درد مزمن
  • اصغر شهادتی*، سید مهدی الحسینی المدرسی صفحات 371-387
    زمینه و اهداف

    افزایش روند مصرف غذاهای آماده در بین نوجوانان یکی از چالش های برنامه ریزان و سیاست گذاران حوزه سلامت عمومی است. شناخت الگوهای رفتاری و استفاده از مداخلات مناسب یکی از راه های اثرگذاری و تغییر در این الگوها است. این مطالعه با هدف شناخت وضعیت مصرف غذاهای آماده در بین دانش آموزان متوسطه اول شهر یاسوج صورت گرفته است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه تکوینی بوده و از رویکرد تحقیق ترکیبی استفاده کرده است. گردآوری داده ها در مرحله کمی، با استفاده از پرسشنامه استاندارد دانش، نگرش، رفتار در بازاریابی اجتماعی، و در مرحله کیفی به کمک بحث گروهی متمرکز انجام شده است. در گام بعد، برای تجزیه و تحلیل ترکیبی داده ها، در فاز کمی از تحلیل همبستگی و در فاز کیفی مطالعه از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. در این دو مرحله نرم افزارهای SPSS 22 و MAXQDA 2018 مورد استفاده قرار گرفته اند.

    یافته ها

    در مرحله کمی علاوه بر تعیین مشخصات جمعیت شناختی، نگرشی و رفتاری، رابطه این متغیرها با مصرف غذاهای آماده شناسایی شده است. یافته ها نشان از رابطه معنادار بین متغیرهای دانش، نگرش؛ (01. p <)، جنسیت، تحصیلات و اشتغال مادر؛ (05. p <)، با میزان مصرف غذاهای آماده است. در بخش کیفی یافته ها در 20 درون مایه فرعی و پنج درون مایه اصلی شامل موانع، انگیزاننده ها، نقش والدین، نقش مدرسه و کانال های توزیع ارائه شده اند.

    بحث

    با انجام پژوهش تکوینی می توان مداخلات موثری را برای ارتقای سلامت طراحی و پیاده سازی کرد. یافته های حاصل از این مطالعه بینش های ارزشمندی را جهت تغییر الگوی تغذیه ای دانش آموزان در حوزه پایین دستی برای سیاست گذاران و بازاریابان اجتماعی فراهم می سازد

    کلیدواژگان: پژوهش تکوینی، رویکرد ترکیبی، غذای آماده، دانش آموزان، بازاریابی اجتماعی، ارتقای سلامت
|
  • Mostafa Peyambari*, Maryam Sadeghi, Mehran Rashidi, Mohsen Ahmadi Tahour Pages 289-299
    Background and Objective

    Depression is one of the risk factors for cardiovascular disease leading to re-admission, reduced quality of life, and increased risk of mortality. On the other hand, some people often tolerate and adapt to life problems and pressures more than others. Therefore, the purpose of the present study was to use cognitive-behavioral therapy to reduce depression and increase psychological hardiness in order to reduce the problems of patients with cardiovascular disease.

    Materials and Methods

    In this study, a semi-experimental design with pre-test, post-test and control group was performed. The study population included all patients with heart disease men and women over twenty years and was down sixty years that were hospitalized in Farshchian hospital in Hamedan. Of this numbers, thirty people were selected by convenience sampling method and randomly divided into two groups of 15 participants and control. In order to evaluate depression from Beck Depression Inventory and measure the hardiness of personal opinion survey test were used. Then, using 10 sessions of cognitive behavioral therapy, changes in the post test were measured. Research data using multivariate analysis of covariance were analyzed.

    Results

    The findings showed that teaching cognitive-behavioral therapy, reducing the rate of depression among heart patients. Also, this treatment increases the psychological hardiness.

    Conclusion

    The findings of the present study cognition and conceptualization of the variables presented, it is possible to use cognitive-behavioral therapy in reducing depression and increasing hardiness benefit heart patients.

    Keywords: cognitive- behavioral practice, depression, hardiness, cardiovascular disease
  • Nahid Khazar, Zahra Jalili*, Leila Nazary Manesh Pages 300-311
    Background and Objectives

    Stress is one of the main problems of nurses, which greatly affects their professional performance and their personal life and causes conflict between work and life. The purpose of this research was to identify the effects of Health Belief model-based training on nurses’ occupational stress.

    Materials and Methods

    This is a Quasi-experimental study conducted on nurses. 45 nurses were randomly selected from special wards of a hospital as the interventional group and also 42 nurses from another hospital were randomly selected as the control group. Data gathering tool was included the Nursing Stress Scale (NSS) for determining nurses’ occupational stress and HBM Model constructs questionnaire to determine the effect of educational intervention. Training program was carried out in three 2-hour sessions. Subjects were monitored for 1 month. Statistical analysis was performed before, and 1 month after training using SPSS software. Statistical tests including Chi- Square, independent t-test, Paired t- test, Kolmogorov- Smirnov were used in this study.

    Results

    Mean NSS score of the intervention group reduced from 107.311 ±20.800 to 89.578 ±23.352 after the training. Moreover, after training, the variables of perceived susceptibility, perceived severity, perceived benefits, cue to action, self-efficacy, and behaviors showed a significant increase and perceived barriers decrease in the intervention group compared to the control group (P < 0.05).

    Conclusion

    Results showed that the Health Belief Model for stress management education was effective in the reduction of nurses’ stress level. Considering that behavioral and non-behavioral factors are effective in reducing stress; as a result, to change behavior of individuals, in addition to themselves, it is necessary to pay attention to the environment surrounding them and others influencing their behavior.

    Keywords: Management, Occupational stress, Nurses, critical care unit, Health Belief Model
  • Mohammad Hossein Kaveh*, Alireza Jafari, Sareh Keshavarzi, Victoria Momenabadi, Mostafa Taheri, Farzaneh Dehbozorgi, TalAt Motazedian Pages 312-322
    Background and Objective

    The current evidences have indicated that the prevalence of smoking cigarette and waterpipe has an ascending trend among the university students since their first year of study. The present study aimed to evaluation of explanation of the BASNEF model on smoking waterpipe among the university students.

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was conducted on 462 students selected by proportional stratified random sampling. The study data were collected using demographic questionnaire and researcher-made questionnaire based on the “BASNEF” model. The collected data were then entered into the SPSS statistical software (v. 19) and analyzed using descriptive statistics, Pearsons correlation coefficient and Regression analysis.

    Results

    The prevalence rates of smoking cigarette and waterpipe were 11.7% and 16.6%, respectively. The results showed no significant difference in using cigarette or waterpipe by gender(p<0.01). The participants’ mean scores of attitudes, subjective norms, and enabling factors were 72.96±14.95, 21.51±5.31, and 19.1±4.04, respectively, regarding behavioral intent, 35.28% of consumers said they would never stop smoking waterpipe, and only 4.32% said they were more likely to quit smoking waterpipe within the next month.

    conclusion

    Considering the prevalence of smoking waterpipe and cigarette among the students and the relatively inappropriate attitudes, subjective norms, and enabling factors to quit smoking, educational interventions based on interpersonal models to prevent or quit high-risk behaviors are suggested.

    Keywords: Water pipe, Cigarette, University students, BASNEF Model
  • Narges Rafiei, Seyedmehdi Aghapoor, Nasser Behnampour, Hashem Heshmati, Shabnam Ghasemyani* Pages 323-332
    Background and Objectives

    AIDS is one of the most important infectious diseases in the world and the disease is increasing especially among young people. Since the youth are exposed to high-risk behaviors, the aim of this study was to investigate the effect of education based on the Health Belief Model in creating AIDS preventive beliefs in Turkmen girl students.

    Methods

    This randomized controlled field trial study was done on 78 female high school students in Aq-Qala, Golestan province. Using multi-stage sampling, two high schools in the interventional group and two high schools in the control group were selected, then two classes selected from each high school, data were collected before and after of intervention by using a questionnaire based on HBM. Data were analyzed using SPSS.17 software and Chi-square, Fisher exact test, T-paired test, Wilcoxon, Independent T-test, and ANCOVA.

    Results

    Before training, there was not a significant difference in the mean scores of the health belief model constructs and in terms of demographic characteristics between two groups except in knowledge construct. After the educational intervention, the T-paired test showed that the mean of knowledge and perceived susceptibility were increased significantly, and the mean of perceived barriers was decreased significantly in the experimental group (P<0.05). ANCOVA also showed that compared with the control group, knowledge and perceived susceptibility were increased significantly after the intervention.

    Conclusion

    According to the present study, education based on the Health Belief Model was effective on the knowledge and perceived susceptibility. It is suggested that educational interventions based on Health Belief Model be designed and implemented to promote AIDS preventive beliefs in high school female students.

    Keywords: Health Belief Model, AIDS, Health education, student
  • Mehrnoosh Khoshnoodi Far, Zohreh Arabnezhad*, Hadi Tehrani, Somayeh Akbari Farmad Pages 333-342
    Background and objective

    Diabetes is one of the most common diseases caused by metabolic disorders. This disease is not definitive, but it can be controlled. Successful diabetes control depends largely on patient self-care because more than 95 percent of diabetes care is done by the patient himself. The purpose of this study was to determine the effect Blended training on comparison with in-person training on self-care behaviors in type 2 diabetes patients.

    Materials and Methods

    This study was a quasi-experimental study with two groups of blended training and in-person training in which 60 patients with type 2 diabetes were randomly divided into blended training and in-person groups. Data were collected by standard questionnaires of  SDSCA (Diabetes Self-Care Behavior Inventory). For the blended training group, blended training programs were implemented and the in-person training group received the training in person at the health center. The results were analyzed by SPSS 16 software.

    Results

    Before the intervention, the mean and standard deviation of self-care score in the in-person training group was 3.3 ± 0.74 and three months after the intervention was 3.87 ± 0.99, In the blended training group before the intervention, the mean and standard deviation of self-care was 3.56 ± 0.64 and three months after the intervention was 4.6 ± 0.85, this difference was statistically significant in both groups. But this increase was in favor of blended training.

    Conclusion

    The results of this study showed that the use of blended training method is more effective in increasing the self-care of patients with type 2 diabetes than the in-person training. Therefore, the use of this method in controlling and reducing the complications of the disease is recommended in patients with type 2 diabetes.

    Keywords: Self-care_blended training_type 2 diabetes
  • Ghazal Yasfard, Zahra Abaspour Azar*, Seyed Ali Hosseini Almadani Pages 343-358
    Background and Objective

    Today, self-injury behavior has a significant outbreak among adolescents. The purpose of the present study was to compare the effectiveness of dialectical behavior therapy (DBT) and solution-focused brief therapy (SFBT) on self-esteem, cognitive emotion regulation, and non-suicidal self-injury behavior.

    Materials and Methods

    This study was semi-experimental research. The statistical population consisted of 45 students studying in junior high school in Pardis city (2017-2018). They were committed non-suicidal self-injury behavior at least for once. Using random access sampling method, the sample divided into two experimental groups and a control group (n1 = n2 = n3 = 15). The research tools included Eysenck’s self-esteem questionnaire (1976),  Garnefski and Kraaij’s cognitive emotion regulation questionnaire (2006), and Klonowski and Glenn’s self-injurious behaviors and functions (2009). Experimental groups were under the dialectical behavior therapy and solution-focused (brief) therapy. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance.

    Results

    There was a significant difference between the effectiveness of dialectical behavior therapy with solution-focused brief therapy on reducing self-injury behavior (p <0/001) and cognitive emotion regulation (p<0/05). There wasn’t any significant difference in self-esteem variable. The mean scores of self- injury behavior for the dialectical behavior therapy group in post-test was significantly lower than the mean scores of the solution-focused brief therapy group and the control group. The mean of the dialectical behavior therapy group after a positive reappraisal was significantly higher than the mean of the control group.

    Conclusions

    The method of dialectical behavior therapy compared to Solution-focused therapy has a greater impact on increasing the positive reappraisal subscale in cognitive emotion regulation and decreasing self-injury behavior.

    Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Solution-Focused Brief Therapy, Self-esteem, Cognitive Emotion Regulation, Self-Injury
  • Sima Alemi, Saeid Malihialzackerini*, Khadijeh Abolmaali Alhoseini, Mohammad Khabiri Pages 359-370
    Background and Objective

    One of the most common signs of aging that effects on health is a chronic pain. There are various methods to improve health such as mindfulness and massage-aromatherapy. This study aimed to compare the effectiveness of mindfulness training and massage-aromatherapy on psychological health of elderly women with chronic pain.

    Materials and Methods

    Present study was a Quasi-experimental with pre-test and post-test design. Research population was elderly women with chronic pain referring to clinics of rehabilitation, orthopedic and physiotherapy of west Tehran in 2017. 45 people were selected by available sampling method and randomly assigned into three group. Experimental groups trained 8 sessions of 90 minutes by methods of mindfulness and massage-aromatherapy, respectively and the control group was placed on the waiting list for training. The research instruments were the questionnaires of perceived stress, geriatric depression, quality of life and perception of pain. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance and Bonferroni post hoc test methods.

    Results

    The findings showed that both methods of mindfulness training and massage-aromatherapy led to significant decrease the perceived stress and depression of elderly women with chronic pain, but didn’t have a significant effect on their quality of life and perception of pain. Also, there was no significant difference between two methods of mindfulness training and massage-aromatherapy (P<0/05).

    Conclusion

    The results indicated the effectiveness of mindfulness training and massage-aromatherapy on perceived stress and depression of elderly women with chronic pain. Therefore, these methods can be used along with other methods to improve some characteristics associated with psychological health.

    Keywords: Mindfulness, Massage-Aromatherapy, Psychological health, Elderly women, Chronic pain
  • Asghar Shahdati*, Seyed Mahdi Al, Husseini AlModrrasi Pages 371-387
    Background and Objective

    Increasing the consumption of fast foods among adolescents is one of the challenges for planners and policymakers in the public health field. Identifying behavioral patterns and using appropriate interventions is a way to influence and change these patterns. Aiming to understand the status of fast food consumption, this study was conducted between secondary school students of Yasouj city.

    Materials and Methods

    This is a formative research that used a sequential mixed-methods approach to collect and analyse the data. To collect the data, in quantitative stage, knowledge, attitude, and behavior (KAB) questionnaire, that utilised in social marketing, has been used. In the qualitative stage focused group discussions have been used. For mixed-analysis in both of quantitative and qualitative stages, respectively, the methods of correlation analysis and qualitative content analysis was done using SPSS 22 and MAXQDA 2018.

    Results

    In the quantitative stage, in addition to identify demographic, attitude and behavioral characteristics, the relationship between this variables and fast foods consumption has been determined. These findings indicated a significant relationship between gender, knowledge, attitudes, and mother's education and occupation with fast foods consumption. In the qualitative section, five themes and 20 subthemes were emerged. Five main themes included: Barriers and Motivators, the role of parents, the role of the school's authorities, as well as distribution channels.

    Conclusion

    Through formative research, we can design and implement more effective interventions to health promotion. These findings provide valuable insights for policymakers and social marketers to change the nutritional patterns of students in in down-stream area.

    Keywords: Formative Research, Mixed-Methods Approach, Fast Food, Students, Social Marketing, Health Promotion