فهرست مطالب
فصلنامه روانشناسی تحلیلی شناختی
پیاپی 37 (تابستان 1398)
- تاریخ انتشار: 1398/06/01
- تعداد عناوین: 7
-
صفحات 9-27هدفهدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روان درمانگری شناختی رفتاری جنسی برعملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی زنان مبتلا به اختلالات جنسی بود.روشروش پژوهش، نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون - پس آزمون، پیگیری همراه با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری شامل تمامی زنان 25 تا 45 ساله متاهل شهرستان سنقر که برای مشکلات جنسی به کلنیک روانشناسی و مشاوره آویستا در نیمه اول سال 96 مراجعه کرده بودند را تشکیل می داد. نمونه پژوهش شامل 30 زن بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. ابتدا همه آزمودنی ها به پرسشنامه های عملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی پاسخ دادند و سپس روان درمانگری شناختی رفتاری جنسی برای گروه آزمایش در 12 جلسه اجرا شد، اما برای گروه کنترل هیچ گونه مداخله درمانی به کار گرفته نشد.یافته هابرای تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. درمان شناختی رفتاری جنسی بر عملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی زنان موثر بود (001/0>P).نتیجه گیریدرمان شناختی رفتاری جنسی، اثربخشی ملاحظه پذیری داشت و این روش درمانی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید برای بهبود عملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی زنان مبتلا به اختلالات جنسی به کار رود.کلیدواژگان: درمان شناختی رفتاری جنسی، باورهای ناکارآمد جنسی، اعتماد به نفس جنسی، اختلالات جنسی
-
صفحات 29-43هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک های والدگری و استرس والدینی در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان 2 تا 6 سال انجام شد.
روشطرح پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. بدین منظور 355 نفر (149 دختر و 206 پسر) از کودکان مهدکودک های شهر قم به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و مادران آنها به پرسش نامه مشکلات رفتاری کودکان آخنباخ (CBCL)، پرسشنامه سبک های والدگری بامریند (PSS) و پرسشنامه استرس والدینی آبیدین(PSI-SF) پاسخ دادند. در تحلیل داده ها از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد بین سبک والدگری مستبدانه و مولفه های استرس والدگری مادر با مشکلات رفتاری برونی سازی شده کودک ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین ارتباط مثبت و معنادار سبک والدگری سهل گیرانه، والدگری مستبدانه و مولفه های استرس والدگری مادر با مشکلات رفتاری درونی سازی شده کودک تایید شد. رابطه سبک والدگری مقتدرانه با مشکلات رفتاری درونی سازی شده منفی و معنادار بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام نشان داد که مولفه ویژگی های کودک مشکل آفرین از ابعاد استرس والدینی و سبک والدگری مستبدانه به خوبی مشکلات رفتاری برونی سازی شده کودکان را پیش بینی می کنند. همچنین مولفه های ویژگی های کودک مشکل آفرین و آشفتگی والدینی از ابعاد استرس والدینی به علاوه سبک والدگری مستبدانه نیز از مهم ترین پیش بینی کننده های مشکلات رفتاری درونی سازی شده کودکان بودند. این یافته ها نقش مهم سبک های والدگری و استرس والدینی را در شکل گیری مشکلات رفتاری کودکان نشان می دهد.
نتیجه گیریبنابراین تدوین و طراحی برنامه های پیشگیرانه و آموزشی با در نظر گرفتن این متغیرها جهت کاهش مشکلات رفتاری کودکان ضروری به نظر می رسد.
کلیدواژگان: سبک های والدگری، استرس والدینی، مشکلات رفتاری کودکان -
صفحات 45-57هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی بر افسردگی و سرمایه های روان شناختی افراد دارای بیماری ام اس انجام گرفت.
روشروش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام افراد مبتلا به ام اس شهر تهران در سال 1396 بود که به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند. در این پژوهش از روش نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس و گمارش تصادفی استفاده شد. بدین صورت که از بین افراد مبتلا به ام اس مراجعه کننده به مراکز درمانی تهران، تعداد 30 نفر به صورت دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را طی دو ماه و نیم در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی(بک و همکاران، 1994) و پرسش نامه سرمایه روان شناختی (لوتانز و اولیو، 2007) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کواریانس توسط نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی بر افسردگی و سرمایه های روان شناختی افراد دارای بیماری ام اس موثر بوده است (P<0.001). بدین صورت که این درمان از طرفی توانسته افسردگی را کاهش داده و از طرف دیگر سرمایه های روان شناختی افراد مبتلا به ام اس را افزایش دهد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود که از درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی جهت کاهش افسردگی و افزایش سرمایه های روان شناختی بیماران مبتلا به ام اس استفاده گردد.
کلیدواژگان: خودشفقت ورزی، افسردگی، سرمایه های روان شناختی، بیماری ام اس -
صفحات 59-72هدف
پژوهش حاضر تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سبک های ارتباطی و رضایت زناشویی زوجین بود.
روشدر این مطالعه روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زوجین (116 نفر) مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک های خدمات روان شناختی شهرستان بندرانزلی در سال 1397 بود. ابتدا از میان فهرست مراکز مشاوره و کلینیک های خدمات روان شناختی به طور تصادفی سه مرکز انتخاب شد. از میان زوجین متقاضی دریافت خدمات روان شناختی، 62 نفر ملاک های ورود طرح پژوهشی را دارا بودند که به صورت تصادفی و به قیدقرعه 32 نفر (16 زوج) انتخاب و مجددا به شیوه تصادفی ساده، زوجین در دو گروه 16 نفره (8 زوج) آزمایش و کنترل گمارده شدند. آزمودنی های هر دو گروه پرسشنامه الگوهای ارتباطی (CPQ) کریستنس و سولاوای (1984) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1989) را در مرحله پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای برنامه آموزش گروهی ذهن آگاهی را دریافت کرد، ولی گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و یک راهه استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تاثیر مثبتی بر سبک های ارتباطی و رضایت زناشویی زوجین دارد. بر اساس یافته های این پژوهش می توان چنین نتیجه گیری نمود که آموزش ذهن آگاهی به زوجین موجب ایجاد سبک های ارتباطی موثروافزایش رضایت زناشویی می شود. زیرا فرد از طریق توجه به زمان حال و مشاهده ی غیر قضاوتی محتوای درونی خود به نوعی تمرکززدایی دست می یابد که موجب می شود زمینه ی تداعی گری از بین برود. ذهن آگاهی روش موثر و قویی برای خاموش کردن فشارهای واقعی و فشارهای ذهنی فرد از طریق ایجاد مدیریت ذهن است.
نتیجه گیریبنابراین پیشنهاد می گردد برای پیشگیری از بروز مشکلات و همچنین حل و فصل مشکلات زوجین و دستیابی به ازدواج موفق روش ذهن آگاهی در مراحل مختلف ازدواج به عنوان مشاوره ازدواج به زوجین آموزش داده شود.
کلیدواژگان: ذهن آگاهی، سبک های ارتباطی، رضایت زناشویی، زوجین -
صفحات 73-86هدفهدف از پژوهش حاضر "پیش بینی دلزدگی زناشویی براساس تاب آوری و راهبردهای تنظیم شناختی سازگارانه و ناسازگارانه هیجان در زنان متاهل دانشجو" بود.روشبه لحاظ ماهیت و اهداف، این پژوهش کاربردی و روش پژوهش توصیفی همبستگی بود و 239 زن متاهل دانشجو از واحدهای مختلف دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران در سال تحصیلی 97-1396 در آن شرکت داشتند. گروه نمونه به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شد. برای جمع آوری داده های مرتبط با موضوع، از پرسش نامه مقیاس دلزدگی زناشوییCBM (پاینز، 1996)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و پرسشنامه تاب آوری (CD-RISC) استفاده شد. در بخش استنباطی، داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از آزمون های آماری و روش تحلیل رگرسیون چندگانه با نرم افزار SPSS بررسی شد.یافته ها9/5 درصد از واریانس متغیر دلزدگی زناشویی توسط متغیرهای تاب آوری و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (سازگارانه و ناسازگارانه) تبیین می شود. به عبارت دیگر، 9/5 درصد از پراکندگی مشاهده شده در متغیر دلزدگی زناشویی توسط این متغیرها توجیه می شود. مقدار R مشاهده شده (243/0) نیز نشان دهنده آن است که مدل رگرسیون خطی حاضر می تواند برای پیش بینی استفاده شود. علاوه بر این، نسبت F محاسبه شده (885/4) در سطح اطمینان حداقل 99 درصد معنادار است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که بین متغیرهای مورد مطالعه و متغیر دلزدگی زناشویی همبستگی معنادار وجود دارد.نتیجه گیرییافته های پژوهش نشان دهنده این است که مکانیسم های تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی دلزدگی زناشویی نقش دارد و با آموزش مهارت های تنظیم هیجانی و زوج درمانی هیجان مدار می توان از بروز دلزدگی زناشویی پیشگیری کرد.کلیدواژگان: دلزدگی زناشویی، تاب آوری، مکانیسم های تنظیم شناختی هیجان
-
صفحات 87-99هدف
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تاب آوری بر کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت در زنان دچار نشخوار فکری بود.
روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل همه زنان دچار نشخوار فکری مراجعه کننده به مراکز و کلینیک های مشاوره شهر تهران در سال 1396 بودند. از میان آنان 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای با روش آموزش تاب آوری آموزش دید و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. هر دو گروه پرسشنامه های کفایت اجتماعی (فلنر و همکاران، 1990) و سرسختی سلامت (گیبهارت و همکاران، 2001) را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با روش های تحلیل کوواریانس چندمتغیری و کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد بین گروه های آزمایش و کنترل در هر دو متغیر کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر آموزش تاب آوری به طور معناداری باعث افزایش کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت زنان دچار نشخوار فکری شد (05/0≥p).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود مشاوران و درمانگران برای بهبود کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت از آموزش تاب آوری استفاده کنند.
کلیدواژگان: آموزش تاب آوری، کفایت اجتماعی، سرسختی سلامت، نشخوار فکری -
صفحات 101-113هدف
پژوهش حاضر بررسی تاثیر قصه گویی دیالوگی بر مهارت های ارتباطی و عزت نفس کودکان دارای افت عملکرد تحصیلی شهر تهران در سال تحصیلی 96-1395 بود.
روشجامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان دارای عملکرد تحصیلی ضعیف در شهر تهران بود که 30 دانش آموز بصورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایشی(15نفر) و کنترل(15نفر) گمارده شدند. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. مداخلات قصه درمانی به روش دیالوگی به مدت 12 جلسه 50 دقیقه ای طی 2 جلسه در هفته روی کودکان گروه آزمایش انجام گرفت. ابزار مورد استفاده درجه بندی مهارت های اجتماعی مخصوص کودکان دبستانی و آزمون عزت نفس کوپر اسمیت بود. داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس (Mancova) تجزیه و تحلیل شد.
یافته هاتحلیل دادهای پژوهش نشان داد که قصه درمانی منجر به افزایش معنادار عملکرد در سازه های عزت نفس و مهارت های ارتباطی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون گردیده است. این روش درمان به ترتیب 45 و 59 درصد واریانس تغییرات را تبیین می نماید(05/0>(P.
نتیجه گیریمداخله قصه درمانی به روش دیالوگی توانست عملکرد گروه ازمایشی را در سازه های عزت نفس و مهارت های ارتباطی ارتقا دهد
کلیدواژگان: عملکرد تحصیلی ضعیف، عزت نفس، مهارت های ارتباطی، قصه درمانی دیالوگی