فهرست مطالب

آسیب شناسی، مشاوره و غنی سازی خانواده‬ - سال پنجم شماره 1 (پیاپی 9، بهار و تابستان 1398)

نشریه ‪ آسیب شناسی، مشاوره و غنی سازی خانواده‬
سال پنجم شماره 1 (پیاپی 9، بهار و تابستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/06/10
  • تعداد عناوین: 12
|
  • زهرا یوسفیان*، انغام امین نسب، مرمره صحتی صفحات 1-16

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر تاب آوری، شادکامی ذهنی و نستوهی مادران دچار دیابت نوع دو انجام گرفت. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل مادران دچار دیابت شهر تهران در سال 1396 بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس و گمارش تصادفی استفاده شد. بدین صورت که از بین مادران دیابتی مراجعه کننده به مراکز درمانی تهران، تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را طی سه ماه در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل شادکامی ذهنی (ریان و فردریک، 1997)، پرسشنامه نستوهی (کوباسا و همکاران، 1979) و مقیاس تاب آوری (کانر و دیودیسون، 2003) بود. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که روان درمانی مثبت نگر بر شادکامی ذهنی، تاب آوری و نستوهی مادران دچار دیابت موثر بوده است (P<0.001). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که روان درمانی مثبت نگر می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت افزایش شادکامی ذهنی، تاب آوری و نستوهی مادران دچار دیابت مورداستفاده گیرد.

    کلیدواژگان: تاب آوری، دیابت، روان درمانی مثبت نگر، شادکامی ذهنی، نستوهی
  • محمد مهدی سهرابی فرد، آذر صمدی فرد*، سجاد ناصری نیا، فرزانه رشیدی صفحات 17-42

    آموزش ذهن مشفق مطابق با ساختار درمان های شناختی- رفتاری طراحی شد و سیر تاریخی این مدل درمانی در عدم بهبود هیجان های منفی در درمان شناختی رفتاری ریشه دارد؛ بنابراین این پژوهش با هدف مداخله ای در تحریف های شناختی و خودانتقادی دختران بازمانده از ازدواج: اثربخشی و کارآمدی آموزش مهارت های ذهن مشفق  انجام گرفت. در این مطالعه از روش پژوهشی شبه آزمایشی استفاده شد. طرح شبه آزمایشی پژوهش حاضر پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را همه دختران بازمانده از ازدواج شهرستان خرم آباد که پس از سن 35 سالگی به دلایل خودخواسته موفق به ازدواج نشده اند تشکیل می دهند. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از دختران 35 ساله شهرستان خرم آباد بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آموزش مهارت های شفقت ورزی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارش شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه های تحریف های شناختی میان فردی حمام چی و همکاران (2004) و مقیاس سطوح خودانتقادی تامسون و زروف (2004) پاسخ دادند. گروه آزمایش 10 جلسه آموزش مهارت های ذهن مشفق  را به صورت هفته ای یک بار به مدت 5/1 ساعت دریافت کردند. نتایج برآمده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش مهارت های ذهن مشفق  بر کاهش تحریف های شناختی میان فردی و خودانتقادی دختران بازمانده از ازدواج موثر است (001/0≥P).  بر پایه یافته ها، آموزش گروهی متمرکز بر ذهن مشفق  می تواند به عنوان یک روش مداخله ای نوین در کاهش مشکلات هیجانی دختران بازمانده از ازدواج به کار رود.

    کلیدواژگان: آموزش مبتنی بر ذهن مشفق، تحریف های شناختی، خودانتقادی، دختران بازمانده از ازدواج
  • زهرا ودادیان*، حمیدرضا آقامحمدیان، حسین کارشکی صفحات 43-58

    بخش عمده  اقدامات درمانی برای نوجوان بر فرآیندهای خانواده تمرکز دارد و یکی از روش هایی که میان درمانگران مقبولیت ویژه یافته گروه درمانی با چند خانواده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی چند خانواده ای مبتنی بر هدف بر رفتارهای مشکل دار نوجوان، روی دانش آموزان سال آخر انجام پذیرفت. جامعه آماری در این پژوهش، همه دانش آموزان دختر و پسر پیش دانشگاهی مدارس دولتی شهر بجنورد بود. نمونه پژوهش شامل 22 دانش آموز دارای ملاک های ورود به طرح پژوهشی بود که به تصادف در سه گروه آزمایش، کنترل و شم کنترل جایگزین شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از ابزار خودسنجی نوجوان استفاده شد. داده های حاصل از پرسشنامه ها در سه مقطع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گردآوری و به کمک آزمون  آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که نوجوانان در گروه آزمایش نسبت به نوجوانان در گروه های شم کنترل و کنترل، نمرات کمتری در مقیاس های برونی سازی و درونی سازی دریافت داشتند (P<0/01). این مهم نشان داده که گروه درمانی چند خانواده ای متمرکز بر هدف نسبت به شرایط گروهی چند خانواده ای معمولی، به واسطه اصلاح روش های ارتباطی والد-نوجوان و آموزش سبک والدگری هدفمند به خانواده ها، در کاهش رفتارهای مشکل دار نوجوانان موثرتر عمل می کند.

    کلیدواژگان: گروه درمانی چند خانواده ای، هدفمندی، رفتارهای مشکل دار، نوجوان
  • حسین فلاحیان*، نیلوفر میکائیلی، متین یوسفی مریدانی صفحات 59-76

    خانواده یکی از مهم ترین نهادهای جامعه و شکل دهنده ی شخصیت آدمی است که موجب رشد احساسات و ارزش ها، تکامل، اعتمادبه نفس و اجتماعی شدن، قدرت انتخاب و درنهایت تصمیم گیری منطقی افراد می شود. هدف این پژوهش پیش بینی روابط فرازناشویی بر اساس کیفیت عشق، سبک های حل تعارض زوجین و تعهد زناشویی بود. پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه زنان و مردان متاهل شهر رشت در سال 1398 و نمونه شامل 280 نفر زن و مرد متاهل بود که از 5 منطقه شهر رشت به صورت تصادفی انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های نگرش به خیانت (روابط فرازناشویی) مارک واتلی (2006)، عشق مثلثی رابرت استرنبرگ (1997)، پرسشنامه استاندارد سبک های حل تعارض رحیم (ROCI-II) و پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین کیفیت عشق و روابط فرازناشویی (01/0>P ؛ 31/0-r=) رابطه منفی و معنادار و بین مولفه تعهد به همسر از متغیر تعهد زناشویی با روابط فرازناشویی (01/0>p؛ 34/0= r) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد ولی بین متغیرهای سبک های حل تعارض و تعهد زوجین با روابط فرازناشویی رابطه ای معنادار دیده نشد. همچنین 10 درصد از کل واریانس روابط فرازناشویی به وسیله مولفه های کیفیت عشق، 1 درصد از کل واریانس به وسیله  مولفه های سبک های حل تعارض و 11 درصد از کل واریانس روابط فرازناشویی به وسیله مولفه های تعهد زناشویی تبیین می شود. با توجه به نتایج این پژوهش و اهمیت ارتباط معنادار بین متغیرهای روابط فرازناشویی و کیفیت عشق  لزوم ارائه کارگاه های آموزشی برای کاهش و مقابله با ایجاد روابط فرازناشویی جهت پیشگیری از مشکلات اجتماعی و خانوادگی پیشنهاد می شود.

    کلیدواژگان: تعهد زناشویی، روابط فرازناشویی، سبک های حل تعارض، کیفیت عشق
  • شیما حاج ایریلو، الهه خوشنویس*، سیما قدرتی صفحات 77-90

    آشنایی با فرایند آموزش خودمراقبتی و تربیت جنسی به کودکان، می تواند به داوطلبان مربیگری تربیت جنسی استرس وارد کرده و برای آن ها نگرش های نادرستی را ایجاد نماید. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش خودمراقبتی بر نگرش های ناکارآمد زنان داوطلب مربیگری تربیت جنسی کودکان بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش همه زنان داوطلب شرکت در دوره تربیت مربی مهارت های خودمراقبتی جنسی و تربیت جنسی انجمن حمایت از حقوق کودکان در سال 1397 بود که با روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر از این افراد انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه نگرش های ناکارآمد (ویسمن و همکاران، 1987) استفاده شد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. نتایج نشان داد آموزش خودمراقبتی بر نگرش های ناکارآمد زنان داوطلب مربیگری تربیت جنسی کودکان تاثیر دارد (f=97/81، 05/0p≤). با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گیری نمود که آموزش خودمراقبتی می تواند به بهره گیری از مفاهیمی همچون آموزش تکنیک توقف نگرانی ها و اصول تفکر مثبت و خوش بینانه و پرورش شخصیت سالم و افزایش خودآگاهی، نگرش های ناکارآمد زنان داوطلب را کاهش داده و درنتیجه آن ها می توانند کارآیی بالاتری را در جهت آموزش تربیت جنسی کودکان نشان دهند.

    کلیدواژگان: آموزش خودمراقبتی، نگرش های ناکارآمد، تربیت جنسی، زنان داوطلب مربیگری
  • بنفشه بیات*، وحید مجدیان، فاطمه گلپایگانی، حوریه رشادی صفحات 91-106

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه خودشفقت ورزی، نشاط ذهنی و ذهن آگاهی مادران دارای کودکان دچار رماتیسم  و مادران کودکان عادی شهر تهران انجام گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی- علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل همه مادران دارای کودکان دچار رماتیسم  و مادران عادی شهر تهران در سال 1396 بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس استفاده شد. بدین صورت که از میان کودکان مراجعه کننده به مراکز درمانی بیماری رماتیسم شهر تهران، تعداد 50 کودک و از میان کودکان سالم حاضر در مراکز تفریحی نیز 50 کودک به صورت در دسترس انتخاب پرسشنامه های پژوهش به مادران این کودکان ارائه داده شد. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه مهارت های ذهن آگاهی، پرسشنامه شفقت به خود و مقیاس نشاط ذهنی حالتی بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس توسط نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که خودشفقت ورزی، نشاط ذهنی و ذهن آگاهی میان دو گروه مادران دارای کودکان دچار رماتیسم  و مادران کودکان عادی دارای تفاوت معنادار با هم است (P<0/001). بر اساس یافته های پژوهش حاضر، مادران دارای کودکان دچار رماتیسم  به دلیل درگیری درمانی و زمانی با کودکان آسیب پذیر خود، دارای خودشفقت ورزی، نشاط ذهنی و ذهن آگاهی پایینی هستند.

    کلیدواژگان: خودشفقت ورزی، نشاط ذهنی، ذهن آگاهی، رماتیسم
  • زهرا زالی، صدیقه احمدی*، غلامرضا صرامی صفحات 107-124

    هدف این پژوهش، بررسی نقش واسطه ای بخشودگی زناشویی در رابطه میان  نستوهی روان شناختی با بی رمقی زناشویی بود. طرح پژوهش، توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، همه زنان متاهل مراجعه کننده به سرای محله شهرداری منطقه 12 شهر تهران بودند. نمونه پژوهش، تعداد 239 نفر بودند که از راه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، سنجه بی رمقی زناشویی پانیز (1996)، سنجه نستوهی روان شناختی اهواز، کیامرثی (1377) و پرسشنامه سنجش بخشش در خانواده پولارد و همکاران (1998) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل ساختاری، نرخ همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد و با به کارگیری نرم افزارهای Amos و spss-20 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که میان بی رمقی زناشویی با بخشودگی زناشویی (442/0-) و همچنین میان بی رمقی زناشویی و نستوهی روان شناختی (492/0) همبستگی معنادار و منفی وجود دارد. این معنی که هرچه میزان بخشودگی زناشویی بیشتر باشد به همان اندازه میزان بی رمقی زناشویی به طرف پایین تر سیر می کند و هرچه میزان نمره نستوهی روان شناختی، بیشتر باشد، میزان بی رمقی زناشویی کمتر می گردد. همچنین، نتایج نشان داد نستوهی روان شناختی و بخشودگی زناشویی پیش بینی کننده بی رمقی زناشویی هستند و متغیر نستوهی روان شناختی نقش مهم تری را در این میان دارد. نتایج برآمده از تحلیل ساختاری نشان داد که بخشودگی زناشویی، نقش واسطه ای در رابطه میان نستوهی روان شناختی و بی رمقی را ایفا نمی کند.

    کلیدواژگان: بخشودگی زناشویی، بی رمقی زناشویی، نستوهی روان شناختی
  • همایون هارون رشیدی*، زینب کیانیان مهر صفحات 125-138

    بی آلایشی زناشویی یکی از عوامل موثر بر ثبات خانواده است. همچنین رضایت جنسی می تواند این بی آلایشی را در زنان پررنگ کند. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی زوج درمانی مثبت نگر بر بی آلایشی زناشویی و رضایت جنسی دانشجویان دختر متاهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول بود. این پژوهش، یک پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری موردمطالعه همه دانشجویان دختر متاهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول در سال 1398 بودند که از طریق نمونه گیری داوطلبانه 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایشی تحت زوج درمانی مثبت نگر قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با به کارگیری پرسشنامه بی آلایشی زناشویی (واکر و تامپسون، 1983) و پرسشنامه رضایت جنسی (لارسون، 1998) گردآوری شد و با استفاده از تحلیل کوواریانس یک متغیره و چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که زوج درمانی مثبت نگر بر بی آلایشی زناشویی (001/0p<) و رضایت جنسی (001/0p<) دانشجویان در مرحله پس آزمون تاثیر معناداری داشته است. می توان از زوج درمانی مثبت نگر برای افزایش بی آلایشی زناشویی و رضایت جنسی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: رضایت جنسی و بی آلایشی زناشویی، زوج درمانی مثبت نگر
  • متین یوسفی مریدانی، حسین فلاحیان*، نیلوفر میکائیلی صفحات 139-154

    از آنجا که خانواده مهم ترین نهاد جامعه و منشا جامعه ی سالم است، وارد شدن هر آفت و زوالی به این نهاد و کارکردهای آن از امور مهم و شایسته ی کنکاش تحقیقات است. هدف این مطالعه بررسی نقش بی رمقی زناشویی، بی ثباتی زناشویی و نارسایی شناختی در پیش بینی میل به طلاق زوجین بود. پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی و جامعه آماری شامل 120 نفر زن و 120 نفر مرد در سال 1398 بود. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های مقیاس بی رمقی زناشویی پاینز (1996)، بی ثباتی ازدواج ادواردز، جانسون و آلن (1987)، پرسشنامه نارسایی های شناختی برادبنت، کوپر، فیتزجرالد و پارکز (1982) و پرسشنامه میل به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین طلاق و بی رمقی زناشویی (01/0>P؛ 86/0r=) و بین طلاق و بی ثباتی زناشویی (01/0>P؛ 79/0r=) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، ولی بین طلاق و نارسایی شناختی (01/0>P؛ 006/0r=) رابطه ای برقرار نیست. نتایج ضریب رگرسیون نیز نشان می دهد بی رمقی زناشویی (67/26=t؛ 01/0>p) و بی ثباتی زناشویی (89/19=t؛ 01/0>p) می توانند طلاق را پیش بینی کنند، ولی نارسایی شناختی (11/0=t؛ 01/0>p) قادر به پیش بینی طلاق نیست. ازاین رو با توجه به یافته های پژوهش از کاهش بی رمقی و افزایش ثبات زناشویی می توان برای غنی سازی روابط بین فردی همسران و کاهش میل به طلاق استفاده کرد.

    کلیدواژگان: بی رمقی زناشویی، بی ثباتی زناشویی، نارسایی شناختی، طلاق
  • زهرا مرادی، سیدعباس حقایق* صفحات 155-168

    افسردگی یک اختلال روان شناختی شایع در بیماران مبتلا به صرع است که می تواند منجر به اختلال در روند شغلی، اجتماعی و خانوادگی افراد شود. بر این اساس هدف از انجام این پژوهش مقایسه عملکرد خانواده  میان زنان مصروع افسرده و غیر افسرده شهر اصفهان بود. این پژوهش از نوع طرح های علی- مقایسه ای بوده و جامعه آماری آن را همه زنان بالای 15 سال ممبتلابه بیماری صرع شهر اصفهان تشکیل دادند. حجم نمونه در این پژوهش شامل 50 زن مصروع افسرده و 50 زن مصروع غیر افسرده بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. گردآوری داده ها به وسیله پرسشنامه افسردگی (بک، 1996) و پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده (اپشتاین، بالدوین و بیشاب، 1983) انجام گرفت. جهت تجزیه وتحلیل داده های جمع آوری شده از آزمون t مستقل و آزمون یو- من-ویتنی استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که میان نمره های عملکرد کلی خانواده و مولفه های نقش ها، واکنش عاطفی، درگیری عاطفی و کنترل رفتار زنان مصروع افسرده و غیر افسرده تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>P). میان نمره های مولفه حل مشکل و ارتباطات افراد دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بر اساس نتایج فوق می توان گفت ضعف در برخی از مولفه های عملکرد خانوادگی خانواده افراد مصروع، می تواند یکی از عوامل افسردگی این بیماران باشد.

    کلیدواژگان: افسردگی، صرع، عملکرد خانواده
  • زهرا صرام، غلامرضا منشئی* صفحات 169-184

    داشتن فرزند دارای اختلالات عصبی-تحولی، می تواند فرایند شناختی، روان شناختی و هیجانی مادران را نیز متاثر سازد که ضروری است با به کارگیری درمان های روان شناختی مناسب نسبت به کاهش این آسیب ها اقدام شود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر تنیدگی و بار روانی مادران دارای فرزند  دچار اختلالات عصبی-تحولی انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزند  دچار اختلالات عصبی-تحولی شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-1397 بودند که فرزندان آن ها در مدارس استثنایی حضور داشتند. در این پژوهش تعداد 30 مادر دارای فرزند  دچار اختلالات عصبی-تحولی با روش نمونه گیری غیر تصادفی داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 مادر). گروه آزمایش واقعیت درمانی گروهی (گلاسر، 2003) را طی دو ماه و نیم در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تنیدگی (کوهن و همکاران، 1983) و پرسشنامه بار روانی (زاریت و همکاران، 1980) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که واقعیت درمانی گروهی بر تنیدگی و بار روانی مادران دارای فرزند  دچار اختلالات عصبی-تحولی تاثیر معنادار دارد (0001/0>p). بر این اساس می توان نتیجه گرفت که واقعیت درمانی گروهی می تواند جهت کاهش تنیدگی و بار روانی مادران دارای فرزند  دچار اختلالات عصبی-تحولی مورداستفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: واقعیت درمانی، تنیدگی، بار روانی، اختلالات عصبی-تحولی
  • ناصر یوسفی* صفحات 185-187

    برخی مشکلات خانواده های آسیب پذیر، برآمده از آزموده های مشاوره خانواده و درمانگری در کار با خانواده های ساکن شهر سنندج به شریح زیر گزارش می گردد. 1. درخطر بودن رابطه همسران به دلیل دخالت های خانواده زن و شوهر در رابطه و امور خانوادگی زن و شوهر (اعضای خانواده، اعم از زن و شوهر و فرزندان آن ها برای کاهش بار فشار تنش ها و مشکلات خانوادگی رخدادهای داخل خانواده را همچون درد دل و گلایه به خارج از خانواده انتقال داده و زمینه را برای دخالت خانواده های دو طرف فراهم می آورند؛ متاسفانه خواسته یا ناخواسته دخالت اعضای خارج از خانواده، به یکی از دلایل اصلی بالا گرفتن کشمکش ها و طلاق بدل می گردد) 2. وابستگی دوسویه زن و شوهر به پدر و مادر (زن و شوهر پیش و بیش از آنکه نقش همسر را ایفا نمایند همچون فرزند والدین خود رفتار می نمایند. در برابر، والدین فرزند خود را به جای فردی مستقل که خانواده جداگانه ای برپا ساخته، بیش و پیش از هر چیز همچون فرزند خود می انگارند) 3. ادراک نابرابر بودن سهم توجه، محبت و حمایت والدین (فرزندان از عادل بودن والدین در رسیدگی روانی- اجتماعی به فرزندان خود ناراضی شده و در رابطه با همشیران خود طرد، تعارض و ستیزه جویی را می آزمایند؛ در پاره ای موارد والدین دچار این اشتباه شده اند که بر پایه دلسوزی از فرزند ضعیف حمایت بیشتری نمایند و حتی همشیران او را به پشتیبانی از او تشویق می نمایند و یا برای نشان دادن رضایت خود از رفتار و برخورد یک فرزند به اشتباه می کوشند که برای هم نوا ساختن سایر فرزندان با او، رفتار فرزند مطلوب را به رخ آن ها کشیده و درنتیجه این مقایسه احساس حقارت و نابرابری را در سایر فرزندان ایجاد می کنند) 4. مسیول انگاشتن همسر برای رفتار خانواده او (در مواردی که هر یک از همسران در رابطه با اعضای خانواده همسر خود از عهده ارتباط توام با مهارت برنمی آید همسر خود را برای تنش های ایجادشده مقصر دانسته و همسر را برای ابراز موضع جانب دارانه و مقصر دانستن خانواده خود در فشار می گذارد). 5. احساس اجبار فرزند/ فرزندان برای گزینش محبوب از میان پدر یا مادر (والدین با عیان ساختن مشاجره و ستیزهای خود در فضای خانواده فرزندان را به میدان جنگ کشیده و چه بسا فرزند برای از دست ندادن امتیازهای ناشی از تعامل با حامی اصلی ادراک شده، خود را در جبهه او قرار داده و بر پایه ارزنده سازی از روی استیصال او، یک تنفر کذایی را نسبت به دیگری نمود می دهد) 6. تلقی خانه پدری همچون پناهگاهی برای هنگام ستیز، طرد و قهر (بر پایه میدان دادن خانواده های مرکز به بدگویی و غیبت درباره همسر، اعضای خانواده مرکز فرزند خود را همچون یک قربانی در چنگ عروس یا داماد خود انگاشته و زمینه را برای قهر و طرد موقت و در پاره ای موارد برای جدایی آن ها فراهم می سازند) 7. پرورش فرزندان همچون سرباز جنگی و سرباز ستون پنجم در جدال ها و ستیزهای گوناگون خانوادگی (پدر و مادرهای نا بالیده از دید هیجانی و اجتماعی، در واکنش به ناکامی های میان فردی و اجتماعی احساس های منفی و بدخواهی خود را درباره اعضای نسبی و نسبتی خانواده گسترده در جمع همسر و فرزندان خود نمود داده و بر پایه سازوکار ایتلاف در برابر غیر، فرزندان را برای جبران کمبودها و کاستی های اجتماعی خود پرورش می دهند) 8. پذیرش ارزش «ازدواج به مثابه نجات از تنگنای اقتصادی» (هستند خانواده هایی که نگرش و باورهای آن ها چندان از ناکامی های اقتصادی متاثر گشته که تنها (برجسته ترین) ملاک فرزندان آن ها در ارزیابی های وابسته به گزینش و پذیرش همسر چنین بوده است: « وضعش خوب بود») مصادیق درج شده تنها نمود پاره ای از مشکلات خانواده هایی است که درگیری با تنش های خانوادگی و دست وپنجه نرم کردن با آشفتگی، سستی و ازهم پاشیدگی اتصال های شایسته اعضای خانواده را در گفتگو با مشاور خانواده نمود بخشیده اند. شمار دیگری از مشکلات عمده و جزیی در میان بوده اند که گریبان گیر اعضای خانواده مراجعین بوده است ولی از آن میان نابسامانی های موجود در رابطه و ارتباطات خانواده هسته ای با خانواده گستره همسران، همچون عاملی هشدارآمیز، بسیار برجسته تظاهر یافته است؛ با تاسف، آزموده های بالینی نشانگر تاثیر منفی این رابطه و ارتباطات در پدیدآیی یا تشدید بسیاری از مشکلات خانواده ها است. ازاین رو افزایش آگاهی خانواده ها دراین باره سزاوار توجه و مداخلات ویژه است. بهره گیری از همفکری و مشاوره با متخصصین مشاوره خانواده می تواند همچون یکی از راهکاری پیشگیری از نفوذ و گسترش این عامل تباهگر کارساز گشته و برای بهره مندی از آموزه ها و فنون متمرکز بر غنی سازی رابطه و بهبود جو شناختی، هیجانی و تعاملی خانواده سودمند نماید.

    کلیدواژگان: مشاوره، خانواده، درمانگری متمرکز بر رابطه زوجین، سنندج