فهرست مطالب

نشریه مطالعات اوراسیای مرکزی
پیاپی 25 (پاییز و زمستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/07/01
  • تعداد عناوین: 14
|
  • آرمینا آرم، کیهان برزگر* صفحات 273-289
    مبارزه برای شناسایی یکی از دلیل های بروز کشمکش و منازعه در عرصه سیاست جهانی و عامل تاثیرگذار بر رفتار بازیگران بین المللی، مورد توجه پژوهشگران رشته روابط بین الملل قرار گرفته است. هویت بازیگران از راه شناسایی شدن یا شناسایی نشدن «دیگران» شکل می گیرد و در تاثیر دیگران، همواره بازتعریف می شود. از این دیدگاه، تشدید تنش میان روسیه و ایالات متحد بیشتر به شناسایی نشدن غرب از جایگاه روسیه به عنوان «قدرت بزرگ» و شریکی برابر در نظام بین الملل مربوط می شود. بحث اصلی نویسندگان نوشتار این است که خواست روسیه برای شناسایی جایگاه قدرت بزرگ و سازگارنبودن این خودانگاره با تصویر غرب از روسیه در کنار آرمان این کشور برای دستیابی به این جایگاه، روایت اصلی گفتمان سیاست خارجی روسیه را شکل داده است. در حال حاضر، روسیه با به کارگیری سیاست خارجی مبارزه جویانه به ویژه در اوکراین و سوریه به دنبال تثبیت و شناسایی جایگاه خود در نظام بین الملل و مبارزه با یک جانبه گرایی ایالات متحد در بحران های بین المللی است. یافته های این نوشتار نشان می دهد که استفاده از مفهوم شناسایی، درک بهتری از تلاش روسیه برای ارتقای جایگاهش در عرصه جهانی ارایه می کند و فهم انگیزه های رفتار سیاست خارجی این کشور را آسان تر می سازد. در این نوشتار تلاش می کنیم تا با بهره گیری از مفهوم سیاست شناسایی در چارچوب نظریه سازه انگاری به تحلیل رفتار سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه توجه و بر این نکته تاکید کنیم که فهم گفتمان سیاست خارجی روسیه با رویکردهای غالب اثبات گرایانه و واقع گرایانه مانند واقع گرایی و بدون توجه به عنصر هویت و سیاست شناسایی، به درستی دست یافتنی نیست.
    کلیدواژگان: خاورمیانه، روسیه، سازه انگاری، سیاست خارجی، سیاست شناسایی
  • سیدداود آقایی، محمدجواد قهرمانی* صفحات 291-307

    کاهش رشد اقتصادی چین در سال های اخیر و برخی تحول ها در نظام بین الملل همچون تلاش آمریکا برای تمرکز بر آسیاپاسیفیک موجب شد تا شی جین پینگ به دنبال پیگیری سیاست خارجی نوینی با ارایه مدل های نوین اقتصادی باشد. چین نمی خواهد در شرق آسیا در محاصره آمریکا قرار گیرد. این کشور برای تداوم رشد خود، طرح های جدیدی ارایه کرده است. نمونه های آشکار این ابتکارها را می توان «بانک سرمایه گذاری زیرساخت های آسیایی» و «ابتکار یک کمربند یک جاده» دانست. این طرح ها و ایده های نوین به تحول هایی در رویکرد و سیاست چین در برابر منطقه آسیای مرکزی و همچنین سازمان همکاری شانگهای انجامیده است. بدین ترتیب، پرسش پیش روی این نوشتار این است که رویکردهای نوین چین چه تاثیرهایی بر رویکرد این کشور نسبت به سازمان همکاری شانگهای داشته است؟ در پاسخ، می توان گفت تحول در سیاست خارجی چین سبب شده است تا اقتصاد و در نتیجه تقویت بعد اقتصادی سازمان، اساس رویکرد پکن قرار گیرد. این اقتصادی شدن، موجب ایجاد اختلاف هایی با روسیه نیز شده که بیشتر به دنبال تقویت بعد امنیتی سازمان است. همچنین در کنار مبارزه با تروریسم، حفظ امنیت سرمایه گذاری های انجام شده با ابتکار «یک کمربند یک جاده» نیز اولویت بالایی یافته است. علاوه براین، رویکرد نوین در سیاست خارجی چین در ابراز تمایل این کشور برای عضویت دایم ایران در این سازمان تاثیرگذار بوده است؛ البته عوامل دیگری نیز در این خصوص نقش آفرین بوده اند. روش نوشتار توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر آثار و نوشته ها و اسناد موجود است.

    کلیدواژگان: اقتصاد، امنیت، ایران، چین، روسیه، سازمان همکاری شانگهای
  • محمدرضا تخشید، مرتضی شجاع* صفحات 309-325

    هدف نوشتار پیش رو، بررسی دلیل های مداخله روسیه در بحران سوریه است. پرسش نوشتار این است که چرا روسیه در بحران سوریه به نفع دولت این کشور مداخله کرد؟ فرضیه این است که نگرانی از تحدید قلمرو نفوذ در خاورمیانه موجب شد که روسیه در بحران سوریه به نفع دولت این کشور مداخله کند. برای تبیین، نوشتار از قلمروسازی ژیوپلیتیکی به عنوان چارچوب مفهومی بهره برده است. از سال 1991 تاکنون تحول های مناطق ژیوپلیتیکی، از جمله در خاورمیانه، بیشتر به ضرر روسیه رقم خورد؛ زیرا متحدان و دوستان آن در خاورمیانه یکی پس از دیگری سرنگون شدند. صدام در سال 2003 از قدرت برکنار شد. چندی بعد، اجرای طرح خاورمیانه بزرگ موجب شد که جایگاه حاکمان اقتدارگرا به خطر بیفتد. خیزش های عربی نیز این روند را تشدید کرد. بدین شکل، زمینه نفوذ روسیه به کمترین حالت رسید. در این خیزش ها دولت معمر قذافی در لیبی سرنگون شد و دولت بشار اسد در سوریه تا آستانه سرنگونی پیش رفت. سوریه که از دوره اتحاد شوروی بخشی از قلمرو نفوذ آن بود، آخرین نقطه حضور روسیه در خاورمیانه به شمار می رود. باور رهبران روسیه این بوده است که با سرنگونی اقتدارگراها در خاورمیانه که بیشتر از دوستان روسیه هستند، یا دولت های غرب گرا بر سر کار می آیند یا تندروها که هر دو شکل، علیه منافع روسیه در منطقه است. در صورتی که دولت بشار اسد نیز فرو می ریخت، روسیه در خاورمیانه به قدرتی حاشیه ای تبدیل می شد. در نتیجه، ضرورت حفظ قلمرو نفوذ در این کشور و خاورمیانه موجب شد که روسیه در بحران سوریه مداخله کند.

    کلیدواژگان: ترتوس، جنگ داخلی سوریه، رقابت با آمریکا، روسیه، قلمرو نفوذ ژئوپلیتیکی
  • محمدرضا دهشیری، بهنام سعدآبادی* صفحات 327-343
    وضعیت روسیه از نظر جغرافیایی و فرهنگی همیشه دوگانه بوده است. به نوعی هم آسیایی و هم اروپایی برآورد می شده است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، چین و روسیه شاهد ارتقای همکاری ها در روابط بین خود بوده اند؛ اما تعامل های آن ها با یکدیگر به شکلی نبوده است که جنبه های راهبردی به خود بگیرد و به شکل اتحاد علیه غرب در آید. در چنین شرایطی باید دید که روسیه با رشد فزاینده قدرت چین چگونه روبه رو خواهد شد. اهمیت بررسی روابط این دو دولت از این نظر است که هر دو آن ها جزو قدرت های تاثیر گذار نظام بین الملل هستند. پرسش اصلی در این نوشتار این است که واکنش روسیه در صورت تعارض با چین می تواند چگونه باشد. این فرضیه در توجیه این مسئله مطرح می شود که روسیه در منطقه خاور دور و آسیای مرکزی با چین اختلاف های اساسی دارد و در نتیجه آشکارشدن این اختلاف ها، روسیه به دلیل ناتوانی در دفاع از مرزهای گسترده اش مجبور خواهد شد با تهدیدی که از اولویت کمتری برخوردار است یعنی غرب وارد مصالحه شود. برای درک بهتر و ملموس تر فرضیه ارایه شده واکنش های هر دو طرف را در شرایط به نسبت مشابه تاریخی آن ها پیگیری می کنیم تا نسبت به واکنش احتمالی روسیه درک روشن تری به دست آوریم. تبیین نظری این مسئله در چارچوب نظریه موازنه تهدید صورت می گیرد و بر اساس آن نتیجه گیری می شود که روسیه سرانجام گرایش غرب گرایانه خود را دوباره صورت بندی می کند، البته نه به صورت نوعی همکاری تاکتیکی و موقت با غرب بلکه در جهت ایجاد اتحادی راهبردی و پایدار با آن.
    کلیدواژگان: اتحاد راهبردی، آسیای مرکزی، تعارض با چین، خاور دور، گرایش غرب گرایانه
  • وحید سینائی، ناصر یوسف زهی* صفحات 345-363
    با سقوط طالبان و برقراری ساختار دمکراتیک قدرت در افغانستان انتظار می رفت این کشور در پرتو توسعه سیاسی، شاهد توسعه اقتصادی باشد. این نوشتار به سنجش وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در عصر مردم سالار سازی می پردازد. بدین منظور، ضمن بررسی تحول های استقرار دموکراسی و برنامه های کلان توسعه در این کشور، از رویکردهای نظری درباره رابطه دموکراسی و توسعه و تحلیل آماری شاخص های توسعه اقتصادی بهره برده شده است. پرسش نوشتار معطوف به سنجش و بررسی وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در فرایند تحول های سیاسی و دمکراتیک است. بررسی ما نشان می دهد که شاخص های توسعه اقتصادی در سال های 2001 تا 2017 تغییر محسوسی نداشته است. این یافته ها مبین آن است که در جریان دموکراسیزاسیون اقتصاد ملی افغانستان بیشتر معطوف به رشد و نه توسعه بوده است. در این کشور شاخص های کمی توسعه چون تولید ناخالص داخلی و شهرنشینی بهبود یافته است. اما شاخص های کیفی توسعه یعنی فقرزدایی، افزایش درآمد سرانه، توزیع عادلانه ثروت، توسعه انسانی و صنعت رشد چشمگیری نداشته است. از این رو، با توجه به حجم گسترده حمایت های جامعه جهانی، تلاش های مربوط به برقراری دموکراسی در افغانستان بنابر انتظارهای مورد نظر تاکنون به بهبود شاخص های کیفی توسعه منجر نشده است.در واقع، در عصر پساطالبان موفقیت های دولت بیشتر به دموکراسی سیاسی و نه توسعه اقتصادی معطوف بوده است. بنابراین دموکراسی در افغانستان از آنجا که با پدیده های ناامنی، فساد اداری - مالی، تقلب/بحران انتخاباتی، اقتصاد رانتی و تشدید شکاف های طبقاتی شهر و روستا همراه بوده، بیشتر با توسعه اقتصادی رابطه ای ناسازگار داشته است.
    کلیدواژگان: افغانستان، اقتصاد سیاسی، توسعه اقتصادی، رشد، دموکراسی
  • ابراهیم طاهری*، مرتضی اسماعیلی صفحات 365-380
    ماهیت ماجراجویانه سیاست خارجی آمریکا در زمان جورج بوش و حمله به افغانستان و عراق سبب شد که جایگاه بین المللی این کشور به ویژه در جهان اسلام آسیب ببیند. برای مقابله با این وضعیت، آمریکایی ها از ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی استفاده کرده اند تا جایگاه بین المللی آمریکا به ویژه در جهان اسلام را ترمیم کنند. یکی از ابزارهای آمریکا، استفاده از ظرفیت های دیپلماسی علم و فناوری بوده است. در این زمینه، به انتصاب فرستادگان علمی از سوی ایالات متحد به نقاط مختلف جهان، به شکل ویژه توجه شد. تمرکز اصلی برای فرستادن گروه های علمی، کشورهای با اکثریت مسلمان بود. هییت های علمی در زمینه تشریک مساعی و ارتباط میان دوطرف نقش ترغیبی را فراهم آورند. تلاش برای حل مشکلات کشورهای منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی از راه همکاری های علمی از زمینه های اصلی استفاده از ظرفیت های علم و فناوری در این مدل از دیپلماسی آمریکا بود. این نوشتار به دنبال پاسخ به این پرسش است که مهم ترین اولویت ها و نهادهای شکل دهنده به دیپلماسی علم و فناوری آمریکا در آسیای مرکزی چیست؟ به نظر می رسد بیشتر همکاری های علمی و فناوری میان ایالات متحده آمریکا و آسیای مرکزی متمرکز بر بحث سلاح های کشتار جمعی، آب و آموزش است. مهم ترین نهادهای درگیر در این مسئله نیز بیشتر دولتی به ویژه وزارت امورخارجه، وزارت بازرگانی و وزارت کشاورزی بوده اند و بخش خصوصی در این زمینه نقش محدودی دارد. روش نوشتار روش توصیفی-تحلیلی با استفاده از داده های دسته دوم خواهد بود.
    کلیدواژگان: بنیاد علم، دیپلماسی، علم، فناوری، هسته ای
  • حمیدرضا عزیزی*، حمیدرضا حمیدفر صفحات 381-389
    نوشتار حاضر در پی بررسی سیاست امنیتی ایران و روسیه در منطقه آسیای مرکزی و انگیزه های همکاری دو کشور در این منطقه است. این نوشتار در پی پاسخ گویی به این پرسش اصلی است که مهم ترین عامل موثر بر همکاری ایران و روسیه در منطقه آسیای مرکزی در دوره پس از 11 سپتامبر 2001 چه بوده است؟ فرضیه نوشتار این است که تهدیدهای مشترک برآمده از سطح نظام بین الملل یا مرتبط با این سطح، مهم ترین انگیزه همکاری ایران و روسیه در منطقه آسیای مرکزی است. بر این اساس، اگرچه عامل های منطقه ای و داخلی نیز در همکاری دو کشور در این منطقه نقش آفرین هستند؛ اما مهم ترین سطح تحلیل موثر در این موضوع، سطح بین المللی است. ایران و روسیه فعالیت های آمریکا در  منطقه آسیای مرکزی را بر نمی تابند و از حضور و فعالیت آمریکا در منطقه احساس نگرانی می کنند؛ زیرا گسترش چتر امنیتی آمریکا در آسیای مرکزی بعد از 11 سپتامبر 2001 به بهانه مبارزه با تروریسم بر منافع ایران و روسیه در منطقه تاثیر منفی دارد. این نوشتار با استفاده از نظریه نوواقع گرایی نشان می دهد که به موازات گسترش تمایل آمریکا به حضور فعال در آسیای مرکزی بعد از رویداد تروریستی یازده سپتامبر، در کنار عامل هایی همچون جلوگیری از گسترش تروریسم، قاچاق مواد مخدر، جرایم سازمان یافته، انگیزه همکاری ایران و روسیه در منطقه برای مقابله با نفوذ ایالات متحده بیشتر می شود. در این نوشتار از روش توصیفی- تحلیلی و برای گردآوری داده ها از منابع کتابخانه ای و اسنادی استفاده کرده ایم. برای نظام مندکردن یافته های نوشتار، از رویکرد نظری نوواقع گرایی بهره گیری گرفته ایم.
    کلیدواژگان: آسیای مرکزی، ایران، روسیه، سیاست امنیتی، نوواقع گرایی، همکاری
  • سعید عطار، مرضیه تاجمیری* صفحات 399-417
    از گذشته تاکنون، روابط روسیه و اروپا از مهم ترین موضوع ها در میان تحلیل گران روابط بین الملل بوده و در مطالعات متعدد تلاش شده است این روابط، از چشم اندازهای نظری متفاوتی تحلیل شود. نظریه بازی ها از جدیدترین ابزارهای تحلیلی در مطالعات روابط بین الملل است. نوشتار حاضر با استفاده از نظریه بازی ها و بهره گیری از روش پژوهش کیفی و ابزار مطالعات اسنادی، تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که چه بازی هایی در روابط روسیه و اتحادیه اروپا در سال های 2000 تا 2018 وجود داشته است؟ نتیجه های این نوشتار نشان می دهد که در سال های 2000 تا 2004، عملکرد بازیگران همراه با بدبینی متاثر از فضای امنیتی بحران کوزوو، با شرایط حاکم بر بازی معمای زندانی هم خوانی دارد که پس از آن به دلیل سطح وابستگی اقتصادی-تجاری، مجاورت جغرافیایی و تروریسم به بازی دست به ماشه تبدیل می شود. در سال های 2004 تا 2008 با وقوع انقلاب های نارنجی، استقرار سپر دفاع موشکی و جنگ گرجستان، به تدریج سیاست همسایگی اروپا در برابر سیاست همسایگی روسیه قرار گرفته است و بازی با حاصل جمع صفر شکل می گیرد. در سال های 2008 تا 2012 پیشنهاد مدودیف مبنی بر نظم نوین امنیتی به همراه بحران مالی و ضرورت تامین امنیت انرژی به محرکی مهم برای چرخش در سیاست های تقابلی و شکل گیری بازی شکار گوزن تبدیل می شود؛ ولی در ادامه مشکلات مربوط به حقوق بشر، شدت گیری رقابت در حوزه انرژی و شکل گیری بحران های سوریه و اوکراین دو بازیگر را در مسیر بدون بازگشت تقابل در قالب بازی جوانک ترسو -که تاکنون (2018) نیز ادامه دارد- هدایت کرده است.
    کلیدواژگان: اتحادیه اروپا، راهبرد، روسیه، سیاست خارجی، نظریه بازی ها
  • مرتضی علویان، لیلا حسن نیا رمی* صفحات 419-434
    در سال های اخیر جمهوری اسلامی ایران در گفتمان سیاست خارجی روسیه جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. بخشی از این اهمیت را می توان به سبب نفوذ گفتمان  نظریه چهارم سیاست که به رویکرد غالب این کشور تبدیل شده است دانست که در سه دهه اخیر تاثیر قابل ملاحظه ای بر سیاست های کرملین داشته است. پایه گذار این نظریه، الکساندر دوگین فیلسوف روس است که نام نواوراسیاگرایی را بر آن نهاده است. طرفداران این گفتمان بر این باورند که باید مسکو با نگاه جدید در سیاست خارجی خویش، بخشی از راهبرد خود را از غرب به شرق پیش ببرد و متحدان جدیدی را در شرق از جمله ایران جست وجو کند. دو کشور ایران و روسیه همدیگر را «متحد راهبردی» توصیف کرده‎اند. این سخن بارها از زبان برخی نخبگان در هر دو کشور به ویژه از سوی شخص پوتین و نیز رهبر انقلاب اسلامی ایران مطرح شده است. از این رو، پرسش اصلی نوشتار این است که با توجه به محوریت نواوراسیاگرایی در دو دهه اخیر در سیاست خارجی روسیه، جمهوری اسلامی ایران در آن چه جایگاهی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش این فرضیه مطرح می شود: دو کشور با نگاه واقع بینانه در شرایط به وجود آمده (گذر بر یک جانبه گرایی) به جایگاه یکدیگر می نگرند و در چارچوب نظریه اوراسیاگرایی جدید ایران شرایط ویژه ای یافته است. بنابراین یافته های نوشتار حاکی از این است که نواوراسیاگرایی در سیاست خارجی روسیه نقش آشکاری ایفا می کند و به دنبال آن، ایران نیز در این رویکرد جایگاه ویژه ای دارد.
    کلیدواژگان: جمهوری اسلامی ایران، دوگین، روسیه، سیاست خارجی، نواوراسیاگرایی
  • حشمت الله فلاحت پیشه، حمید درج* صفحات 435-457
    استقرار سامانه دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا از راهبردی ترین بحث هایی است که در چند دهه اخیر در صدر اخبار منطقه و جهان قرار گرفته است. تحول های مربوط به آن و کشیده شدن دامنه این سامانه به مرزهای غربی روسیه، بیش از پیش بر روابط مسکو- واشنگتن سایه افکنده است. ایالات متحد، هدف اصلی خود از پیگیری این طرح را مقابله با تهدیدهای موشکی و هسته ای ایران و کره شمالی و حفاظت از متحدان خود در اروپا بیان کرده است. با این حال، باید توجه داشت که مسکو استقرار و گسترش این سامانه موشکی را تثبیت و استمرار هژمونی آمریکا و تهدیدی برای افزایش قدرت نظامی و موشکی روسیه می داند و در این زمینه، برای خنثی کردن آثار این سامانه به اقدام های تقابلی و تلافی جویانه روی آورده است. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که روسیه برای خنثی سازی آثار سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی به چه اقدام هایی دست زده است؟ مفروض نوشتار حاضر این است، از آنجا که مسکو استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا را تلاشی در راستای کنترل و خارج کردن روسیه از گردونه قدرت های راهبردی موشکی می داند؛ بنابراین روسیه در پاسخ به این طرح، به اقدام های دیپلماتیک و نظامی دست زده و بدین وسیله در تلاش است تا با افزایش توانمندی های موشکی و دفاعی خود، به اصطلاح موازنه راهبردی را در شرق اروپا حفظ کند. این خود می تواند منطقه را وارد رقابت های تسلیحاتی جدید کند. برای تحلیل داده های نوشتار از روش تحلیل کیفی استفاده شده است.
    کلیدواژگان: آمریکا، روسیه، سپر دفاع موشکی، شرق اروپا، موازنه تهدید
  • الهه کولایی*، مریم نظامی صفحات 459-478
    شکل گیری جمهوری دمکراتیک آذربایجان (1918 تا 1921) در دوران اوج گیری جنبش های ملی گرایانه در مناطق مختلف جهان صورت گرفت. قفقاز از مناطقی بود که از موج دولت-ملت سازی بعد از جنگ اول جهانی تاثیر زیادی پذیرفت و دولت های مستقل از دل آن سر بر آوردند. گزینش نام «آذربایجان» برای منطقه ای که تا قبل از آن «اران» نامیده می شد، برای ایرانیان اقدامی در راستای زمینه سازی برای جداسازی مناطق ترک نشین ایران و تحقق رویای الحاق گری پان ترک های عثمانی و قفقاز تعبیر شد. جمهوری آذربایجان نمونه ای ایده آل از واحد ملی است که بدون هیچ سابقه ای در تاریخ قبل از قرن نوزدهم، به یک باره در جریان مبارزات سیاسی و اجتماعی منتهی به فروپاشی تزارها شکل گرفت. در تحلیل شکل گیری جمهوری آذربایجان، رویکرد این نوشتار تمرکز بر فرایندی است که در آن سه نسل از روشنفکران، به برساختن «ایده ملت» در میان مسلمانان قفقاز پرداختند و مبنایی برای تلاش های سیاسی در این زمینه فراهم آوردند. این نوشتار با استفاده از الگوی نظری تحلیل گرانی چون بندیکت اندرسون، نشان می دهد که چگونه این روشنفکران در فرایندی تدریجی، ایده ملت را از حسی مبهم به ایده ای سیاسی تبدیل کردند و تعریفی از خویشتن در مقابل «دیگر»ی ارایه کردند. سرانجام با استفاده از شرایط فروپاشی امپراتوری های روسیه و عثمانی واحد سیاسی تشکیل دادند. این فرایند برساختن ایده ملت، از یک سو به معنای برجسته سازی برخی عناصر هویتی موجود در هویت مردم مسلمان قفقاز و از سوی دیگر حاشیه سازی و طرد برخی دیگر از عناصر هویتی مانند عناصر شیعی و ایرانی بوده است. این نوشتار نشان می دهد که چگونه این برساختن هویت در فرایندی سیاسی و با ملاحظه های برآمده از آن صورت گرفته است.
    کلیدواژگان: ایده ملت، برساختن هویت، پان ترکیسم، جمهوری آذربایجان، روشنفکران
  • سعیده لطفیان*، سیکا سعدالدین صفحات 479-496
    از زمان روی کارآمدن مدودیف به عنوان رییس جمهور روسیه در سال 2008، سیاست خارجی این کشور دگرگون شد. بر اساس مکتب های فکری سیاست خارجی روسیه، مدودیف به عنوان لیبرالی غرب گرا معرفی شده است که به دلیل وجود تهدیدهای مشترک امنیتی و نیاز به آزادسازی اقتصادی و سیاسی، بیشتر بر بهبود روابط با کشورهای غربی تاکید داشت. این سیاست به بروز تغییرهایی در سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه و روابط مسکو با قدرت های منطقه ای منجر شد. در این نوشتار به دنبال پاسخ به این دو پرسش مهم هستیم: 1. اولویت ها و هدف های سیاست خارجی روسیه در دوران مدودیف چه بود؟ 2. اولویت های اصلی سیاست خارجی مدودیف، چه تحول هایی را برای روابط روسیه با ایران و عربستان سعودی به ارمغان آورد؟ فرضیه اصلی این نوشتار بیان می کند: «توسعه اقتصادی به عنوان اولویت نخست سیاست خارجی روسیه در دوران ریاست جمهوری مدودیف، سبب به کارگیری رویکرد غرب گرا از سوی وی و بازنگری کرملین در روابط با ایران و عربستان سعودی شد». برای آزمون فرضیه، اصول و الگوهای سیاست خارجی روسیه، سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه و روابط روسیه با ایران و عربستان سعودی در دوران مدودیف را بررسی می کنیم. سرانجام، این نتیجه به دست آمد که اولویت توسعه اقتصادی و بهبود روابط با غرب، سبب شد تا روسیه در دوران مدودیف برخلاف دوران ریاست جمهوری پوتین، به سردی تدریجی در روابط با ایران و نزدیکی نسبی در روابط با عربستان سعودی گرایش داشته باشد، از رویارویی با کشورهای غربی بپرهیزد و برای همگرایی بیشتر در نظام بین الملل تلاش کند.
    کلیدواژگان: ایران، پوتین، تهدیدهای امنیتی، خاورمیانه، روسیه، سیاست خارجی، عربستان سعودی، مدودیف، مسکو
  • جواد مرشدلو* صفحات 497-518
    تا پیش از تسلط روسیه تزاری بر دریای خزر، این دریا بخشی از قلمرو جهان اسلام و حلقه اتصال مردم مسلمانی بود که پیرامون آن می زیستند. در منابع جغرافیایی اسلامی اطلاعات چشمگیری درباره تجارت در این دریا و کانون ها و مسیرهای اصلی آن آمده است که از جایگاه مهم آن به عنوان کانون تجارت پررونق منطقه ای در سده های چهارم تا ششم هجری حکایت دارد. از نیمه سده دهم/شانزدهم، به دنبال پیشروی نظامی روسیه در مسیر ولگا و دشت قبچاق و تصرف حاجی طرخان، روندی آغاز شد که سرانجام به فرادستی و اشراف روسیه تزاری بر این دریا و سرزمین های مسلمان نشین پیرامون آن انجامید. نتیجه تدریجی این روند، تغییر موقعیت ژیوپلیتیک دریای خزر در عرصه جهانی بود که آن را می توان در چارچوب نظریه نظام جهانی والرشتاین تبیین کرد. در نوشتار پیش رو تلاش می شود از همین منظر تحول موقعیت ژیوپلیتیک دریای خزر از کانون تجارت دریایی در بخشی از جهان اسلام به محور سیاست استعماری روسیه تزاری در شرق بررسی شود. هدف آن است که با تمرکز بر یکی از کانون های ارتباطی جهان اسلام، جلوه ای از نقش عامل استعمار در افول اقتصادی و تمدنی جهان اسلام بررسی شود. این بررسی با رویکردی بین رشته ای و مبتنی بر تحلیل و تفسیر اطلاعات موجود در منابع نوشتاری و اسناد دست اول در چارچوب نظریه نظام جهانی مدرن انجام شده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که موقعیت ژیوپلیتیک دریای خزر در فاصله نیمه سده دهم/شانزدهم تا آستانه سده سیزدهم/نوزدهم تغییر کرد. علت محوری این تغییر، راهبرد توسعه طلبانه و تلاش نظام مند حاکمان روسیه برای تعریف جایگاه این کشور در اقتصاد جهانی و اهمیت یافتن تجارت با شرق بود که دریای خزر محور اصلی آن به شمار می رفت.
    کلیدواژگان: ایران، تجارت دریایی، توسعه طلبی، دریای خزر، روسیه تزاری، نظام جهانی مدرن، والرشتاین
  • حجت مهکویی*، مهناز گودرزی صفحات 519-538
    بعد از جنگ سرد، گرایش به سوی منطقه گرایی در مناطق گوناگون جهان بیشتر نمایان شده است. آسیای مرکزی از مناطق ژیواستراتژیک است که همواره در کانون توجه روسیه و ابرقدرت های چین و آمریکا قرار دارد. توجه کشور چین به این منطقه برای عبور طرح (یک کمربند- یک راه) برای اتصال به اروپا از نمونه های موقعیت مهم آسیای مرکزی است. در این منطقه، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای ظرفیت های خوب و مناسبی برای ارتقای سطح اقتصادی کشورهای این منطقه دارند که سیاست خارجی ایران، می تواند از این ظرفیت ها در راستای منافع ملی خود بهره ببرد. اتحادیه اقتصادی اوراسیا از اتحادیه هایی است که در قالب گروه بندی منطقه ای در آسیای مرکزی تاسیس شده است. ایران به عنوان کشوری که در همسایگی با کشورهای عضو این اتحادیه قرار دارد، با توجه به موقعیت ژیوپلیتیک و ژیواستراتژیک خود، می تواند از نقش تاثیرگذار این اتحادیه متاثر شود. البته این مهم برای هر کشوری می تواند اتفاق بیفتد که بستگی به وزن ژیوپلیتیکی کشورها دارد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که اتحادیه اقتصادی اوراسیا و عضویت ایران در آن چه تاثیری بر موقعیت ژیواکونومیک ایران دارد؟ یافته های پژوهش نشان داد که هم جواری ایران با کشورهای عضو اتحادیه و با عضویت ایران در این اتحادیه اقتصادی اوراسیا، موقعیت ژیواکونومیک ایران بیشتر متاثر خواهد شد. این نوشتار با روش کیفی و با رویکردی توصیفی- تحلیلی این موضوع را بررسی می کند. برای بررسی سیاست و تاثیر منطقه گرایی بر موقعیت ژیواکونومیک ایران از نظریه ها و رویکردهای ژیواکونومیک و همگرایی اقتصادمحور، استفاده شده است.
    کلیدواژگان: آسیای مرکزی، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، ایران، موقعیت ژئواکونومیک، موقعیت ژئوپلیتیک
|
  • Armina Arm, Kayhan Barzegar * Pages 273-289
    The struggle for recognition is one of the reasons of conflicts in world politics that affects the behavior of international actors. From this perspective, the escalation of tensions between Russia and the United States often involves the lack of recognition from the West for Russia's "great power" status and equal partnership in the international system. The main argument of the paper is that the discrepancy between the “great power” image and the Western image of Russia, along with the Russian aspiration to achieve great power status in world order has shaped the main narrative of Russia’s foreign policy discourse. With adoption of an aggressive foreign policy, especially in Ukraine and Syria, Russia seeks to consolidate its position in the international system and fight against US unilateralism in international crises.This article suggests that using recognition policy will provide a better understanding of Russia's efforts to promote its global position and make it easier to understand its foreign policy incentives. This article argues that the concept of recognition will provide a better understanding of Russia's efforts to promote its position in the global arena and helping us to realize the motivations of this country. The main claim of the paper is that understanding Russia’s foreign policy with realistic approaches can not be achieved. Therefore, in order to fill the existing vacuum, this study uses the politics of recognition in the framework of constructivism to analyze Russia's foreign policy in the Middle East.
    Keywords: Russia, Foreign Policy, Middle East, Politics of Recognition, Constructivism
  • SeyyedDavod Aghaei, MohammadJavad Ghahramani * Pages 291-307

    The upcoming article seeks tاثat effects the effects of the New foreign policy of china Since 2013 on this Country approach on SCO. our argument says that because of external requirements and new economic model of growth, economic dimension has become prevalent.Since Xi Jinping became the China president, this country has pursued more active foreign policy. New ideas and initiatives are the manifestations of this new trends. These have had implications for china's policy on SCO. While at the beginning of establishment security concerns on extremism, separatism and terrorism have been the most important drivers of China's policy on this organization, but in new era Beijing on the one hand, has tried to embolden the economic aspect of the organization, and on the other hand, china wants that SCO becomes a platform to secure it's investment in central Asia countries. In addition, china's relations with Russia in SCO framework has become more competitive. For example, although after Ukraine crisis Moscow tries to increase security function of the organization, China according to its new foreign policy want to enhance the economic function of SCO. Moreover, contrast to past, China has declared its desire to Iran permanent membership in the Organization that seems to bet the result of its new initiatives and corridors. for regional integration policy. The Iran nuclear deal eased this agenda.

    Keywords: Economy, security, Iran, China Russia, SCO
  • MohammadReza Takhshid, Morteza Shoja * Pages 309-325

    The aim of the present paper is to explain the Russian intervention in the Syrian crisis. The crisis is the most critical crisis within the Arab uprisings. Russia supported the Syrian government in the crisis, and was able to prevent it from being overthrown. The axial question of the document is that “Why has Russia intervened in favor of the Syrian government in this crisis?” The original answer to the document is that “Concern of diluting and eliminate of Russia’s sphere of influence in Syria and Middle East have caused Russia to intervene in the Syrian crisis in favor of the Syrian government.” The review of Russia’s foreign policy in the Middle East shows that it has sought to renew its influence since the early 2000s. But the developments in the region regularly took place against the interests of Moscow, as a result, its influence on the region was limited. With the overthrow of Saddam's government in 2003 and the Gaddafi government in 2011, only Syria remained as the Russian sphere of influence in the region. As a result, if the Baathist government of Syria was overthrown, not only would Russia lose its geopolitical interests in this country, but there would have been no influence in the Middle East; as a result, it would become a marginal power. Therefore, Russia's intervention in the Syria crisis was inevitable for the territory of the geopolitical influence of the regions.

    Keywords: Russia, Sphere of Influence, America, Arab Uprising, Syria Crisis, Libya Crisis
  • Mohammadreza Dehshiri, Behnam Sadabadi * Pages 327-343
    China is an emerging Asian power that is in the proximity of another influential power, Russia. The status of Russia has always been dual in terms of geography and culture, and is considered to be both Asian and European. Russia and China have historically experienced ups and downs in their relationship. following the collapse of the Soviet Union, both countries witnessed the promotion of cooperation in their relations. The importance of examining the relations between these two states is that both are among influential powers in the international system. The chief question here is why Russia’s geopolitical encounter with China will lead to Russia’s inclination toward the West. The hypothesis is that because Russia has major disagreements with China in the Far East and Central Asia, and because Russia is unable to defend its long borders, it will have no choice but to compromise with the west as a less severe threat. In this study, the history of the relations between the two states will be elaborated and after tracing Russia's common historical and behavioral pattern in similar circumstances, Russia's reaction to China’s threat will be evaluated. Theoretical framework used in this study is that of balance of threat. According to this theory it is concluded that Russia ultimately formulates its western identity, not for the purpose of establishing tactical and temporary cooperation with the West but a strategic and lasting alliance with it.
    Keywords: Strategic alliance, Central Asia, common historical pattern, geopolitical conflict, far east, western identity
  • Vahidv Sinaee, Naser Yosefzehy * Pages 345-363
    After the fall of the Taliban and the establishment of democracy in Afghanistan, it was expected that this country would experience economic development beside political development. This article studies Afghanistan's economic development situation in the era of democratization. For this purpose, theoretical approaches to the relationship between democracy and development and the statistical analysis of economic development indicators have been used. The research question focuses on the status of Afghanistan's economic development during the age of democracy (2001-2017). Our study shows that the economic development indicators in these years has not change significantly. Also, the national economy has more experienced economic growth not economic development. In this country, quantitative indicators such as the growth of GDP and urbanization rate have improved. But, quality indicators of development such as poverty, per capita income, fair distribution of wealth, human development, and industry have not significantly improved. Therefore, by considering the financial supports of the world society democracy and the political development in Afghanistan have not yet resulted to economic development. In reality, succeeds of Afghanistan' state were more focused on democracy not economic development. Therefore democracy in Afghanistan because was conjoined with insecurity, financial corruption, election crisis, rentier economy, and socials gaps has had an incompatible relation with development.
    Keywords: Afghanistan, political economy, Development, Growth, Democracy
  • Ebrahim Taheri Bezi *, Morteza Esmaeili Pages 365-380
    America's involvement in Afghanistan, Iraq and the Muslim world in general led to the country's international image and reputation damaged. To cope with this situation, the Americans tried to use science and technology. In this regard the appointment of envoys from the United States to different parts of the world was under special attention. The main focus was to send faculty to Muslim-majority countries. Academic staff play catalytic role in the field of cooperation and communication between the parties. The question is that what is the main priorities and shaping the institutions of science and technology diplomacy of America in Central Asia? It seems most science and technology cooperation between the United States and Central America focused on the discussion of weapons of mass destruction, water and education. The institutions involved in this section are the government sectors and private sector is also mainly limited role in this regard. The research method will be descriptive and analytical method using data for the second batch.
    Keywords: diplomacy, technology, Science, science Foundation, nuclear
  • Hamidreza Azizi *, Hamidreza Hamidfar Pages 381-389
    This article seeks to study the security policies of Iran and Russia in Central Asia and the Caucasus motivations for cooperation between the two countries in the region. It tries to answer the question as to what is the most important factor affecting the cooperation between Iran and Russia in Central Asia since September 11, 2001? The article argues that the main basis of Iranian-Russian cooperation in the region can be found in the nature of the international system and the constraints it puts before the two countries. Iran and Russia are against the US presence in Central Asia and worry about the American activities and influence in the region. That’s because the expansion of the American security umbrella in Central Asia after September 2001 with the pretext of fighting terrorism could have a negative impact on the interests of Iran and Russia in the region. Using the theory of neo-realism, this article shows that the increasing American desire to play an active role in Central Asia after 2001 has created an incentive for Iran and Russia to enhance their cooperation, while some other factors like preventing the spread of terrorism, drug trafficking and organized crimes have also contributed to this trend. The article adopts a descriptive-analytical research method and library sources and documents have been used to collect the necessary data. A theoretical framework based on neo-realism has been developed in order to elaborate and systemize the findings of the research.
    Keywords: Central Asia, Cooperation, Iran, Neo-Realism, Russia, security policy
  • Saeed Attar, Marzieh Tajmiri * Pages 399-417
    From the past, relations between Russia and Europe have been one of the most important issues among international relations analysts, and in numerous studies attempts have been made to analyze these relations from different theoretical perspectives. Game Theory is one of the newest analytical tools in international relations studies. The present study, using Game Theory and using the method of qualitative research and documentary research tools, attempts to answer the question of what games existed in Russian-EU relations between 2000 and 2018? The results show that between 2000 and 2004, the performance of actors associated with pessimism affected by the security environment of the Kosovo crisis corresponds to the conditions prevailing on the Prisoner Dilemma puzzle, which was followed by the level of economic-commercial affiliation, geographical proximity and terrorism Becomes a GT Game. Between 2004 and 2008, with the advent of the Orange Revolution, the deployment of the Missile Defense Shield and the Georgian War, the European Neighborhood Policy is gradually being brought up against the Russian Neighborhood Policy, and a Zero-Sum Game is emerging. In 2008-2012, Medvedev's proposal for a new security order along with a financial crisis and the need for energy security would become a major driving force for a turnaround in the policy of conflict and the formation of a Stag Hunt Game, but in the sequel, the problems associated with the formation of the Syrian and Ukrainian crises has driven two actors on a non-return path in to the Chichen Game, which is still ongoing.
    Keywords: Foreign Policy, Game theory, Strategy, EU, Russia
  • Morteza Alavian, Leyla Hasannia * Pages 419-434
    In recent years, the Islamic Republic of Iran has found a special place in the discourse of Russian foreign policy. Part of this important issue can be seen in the influence of the Fourth Theory of Politics, becoming the dominant approach of the country, which has had a visible effect on Kremlin policies over the past three decades. The founder of this theory is Alexander Dugin, the Russian philosopher who nominated Neuorasianism. Proponents of this discourse always think of Iran as a tactical and strategic relationship. The two countries of Iran and Russia described each other as "strategic allies." This phrase has been raised many times by the language of some elites in both countries, especially by Putin and the leader of the Islamic Revolution. The present article intends to address the different angles of neo-Oregistry and its impact on the evolution of relations between the two countries. Therefore, the main question is: considering the centrality of the fourth theory of politics in the foreign policy of Russia, which position does have the Islamic Republic of Iran? The author hypothesizes that the two countries have a more realistic view of the prospect of a strategic approach and its impact on the future of the two countries, the region and the world, by consolidating existing commonalities in the not-too-distant future into strategic interactions and Strategic achievements will be achieved, and the findings of the research are similar to those of Iran in Dugin's thought and so on.
    Keywords: Russian foreign policy, Fourth theory of politics, Andriy Dugin, Strategic Alliance, Islamic Republic of Iran
  • Hashmatullah Falahat Pishe, Hamid Dorj * Pages 435-457
    The deployment of the US missile defense system in Eastern Europe is one of the most strategic issues that has been at the top of the region and the world over the past few decades. Moscow considers the deployment and extension of the system to be a stabilization of US hegemony and a threat to Russia's increased military and missile power, and has taken retaliatory measures to counteract the effects of this system. The study seeks to answer the question that Russia has taken to counteract the effects of the US missile shield in Eastern Europe. The assumption is that since Moscow is deploying a US missile shield in Eastern Europe, it seeks to control Russia and remove Russia from strategic missile forces. Therefore, Russia has embarked on diplomatic and military actions in response to this plan, and it is trying to maintain the so-called strategic balance in Eastern Europe, which could bring the region into the arms race. In terms of the implementation method, the research is of a descriptive-analytical type and is based on the balance-of-threat theory.
    Keywords: Russia, America, Missile defense shield, Eastern Europe, Threat balance
  • Elaheh Koolaee *, Maryam Nezami Pages 459-478
    In its analysis of formation of the Republic of Azerbaijan (1918-1920), this article focuses on a process during which three generations of Pan-Turkist intellectuals succeeded in constructing the “notion of nation” among Muslims in Caucasus, thus providing a basis for political efforts in this regard. The article uses the theoretical models of analysts like Benedict Anderson to demonstrate how, through following a specific process, these intellectuals managed to turn the vague idea of nation into a political notion. By outlining a definition of themselves against “others” and, taking advantage of the circumstances surrounding the collapse of the traditional Russian and Ottoman Empires, they eventually formed a political unit. This process of constructing a “notion of nation” has entailed on the one hand highlighting certain identity elements associated with Muslims in Caucasus and, on the other hand, has marginalized and rejected certain other identity elements including Shiite and Iranian elements. The article demonstrates how such identity construction was developed through a political process as well as the considerations arising from this process.
    Keywords: Pan-Turkism, The Republic of Azerbaijan, construction of identity, notion of nation, The intellectuals
  • Saideh Lotfian *, Sika Sadoddin Pages 479-496
    Since the coming of Medvedev as the Russian president in 2008, Russia's foreign policy has changed. According to Russian foreign policy think tanks, Medvedev has been introduced as a liberal westward that has emphasized the improvement of relations with Western countries because of common security threats and the need for greater economic and political liberalization. This policy has led to changes in Russian foreign policy in the Middle East and Moscow's relations with regional powers. The two main questions of this research are: 1. What were the priorities and goals of Russian foreign policy during the Medvedev era? 2. These priorities have led to what changes in Russia's relations with Iran and Saudi Arabia? To test the main hypothesis of the study, which states that "economic development as the first priority of Russian foreign policy during the period of Medvedev's presidency led to the adoption of a Western-oriented approach by him and the Kremlin's re-examination of relations with Iran and Saudi Arabia." we examined the principles and patterns of Russian foreign policy, its foreign policy in the Middle East, and Russia's relations with Iran and Saudi Arabia during the Medvedev era. Finally, the result of this study is that the priority of economic development and the improvement of relations with the West, has led to Russia during the Medvedev period, the gradual cooling of relations with Iran and relative proximity to relations with Saudi Arabia.
    Keywords: Iran, Putin, Security threats, Middle East, Russia, Foreign Policy, Saudi Arabia, Medvedev, Moscow
  • Javad Morshedloo * Pages 497-518
    This study addressed a historical change in the global situation of the Caspian Sea during recent centuries. Its central question is that, how an Iranian sea changed to be a Russian one and how we can explain this strategic change within the Modern World System theory of Emanuel Wallerstein. To answer this question, it attempts to trace a gradual but continues change in the situation of the Caspian Sea during 1550 to 1800. Regarding the methodological considerations, it is a historical study with arguments based on an analytical survey of historical evidence within a conceptual framework that is inspired and manipulated by the world-system grand theory. As the results show, from mid-16th century on, and especially after the Russian conquest of Astrakhan, Caspian sea and its geopolitical situation apparently affected by the Russian strategy toward Asia. This changing situation had consequential results for Iran and her commercial relations with Russia; in fact, Iran's contribution to the strategic transactions of the Caspian Sea was affected by her peripheral role and Russia's dominance over it paved way for further expansion in the Asian lands.
    Keywords: Caspian Sea, colonial expansion, Iran, Maritime trade, Tsarist Russia, Modern World System, Wallerestein
  • Hpjat Mahkouii *, Mahnaz Godarzi Pages 519-538
    After the Cold War, Tendency toward Regionalism has become more evident in different parts of the World. Central Asia is a Geostrategic area that has always been at the center of Russia's attention and the Superpowers of China and America. in this region, the Eurasian Economic Union and the Shanghai Cooperation Organization have good potential for raising the economic level of the countries of the region, which Iran's foreign policy can exploit these potentialities in line with its national interests. The Eurasian Economic Union is one of the unions that have been established as regional Groupings in Central Asia. Iran, as a neighboring country, can be affected by its Geopolitical and Geostrategic position, as well as its influence. Of course, this can happen for any country, depending on the Geopolitical weight of the countries. The present research seeks to answer the question that the Eurasian Economic Union and its membership in Iran influence the geoeconomics Status of Iran? The Research findings showed that Iran's neighbors with the member states of the Union and with Iran's membership in this Eurasian Economic Union would have a greater impact on the geoeconomics situation in Iran. This paper studies this issue in a qualitative and descriptive-analytical approach. To study the policy and effect of regionalism on the geo-economics position of Iran, geoeconomics and economical convergence approaches and approaches are used.
    Keywords: Central Asia, Eurasian Economic Union, Iran, Geo-economics position, Ggeopolitics position