فهرست مطالب
فصلنامه پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی
سال سی و ششم شماره 3 (پیاپی 80، پاییز 1399)
- تاریخ انتشار: 1399/07/09
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 1-16
باوجود اهمیت بسیار زیاد نگاره گاما در تعیین واحدهای سکانسی به علت تغییرات کم دامنه این نگاره در سازندهای کربناته، مطالعه های محدودی روی آن انجام شده اند. در مطالعه حاضر، 110 متر رسوبات چاهی از سازند داریان در بخش مرکزی خلیج فارس با استفاده از 390 مقطع نازک میکروسکوپی و داده های نگاره گاما بررسی شد. تحلیل رخساره ای انجام شده به شناسایی 9 ریزرخساره در پنج زیرمحیط منجر شد که در پلت فرم رمپ کربناته نهشته شده اند. تغییرات سطح آب دریا در زمان رسوب گذاری سازند داریان به تشکیل سه سکانس رسوبی کامل رده سوم انجامیده است. به منظور تعیین مرزها با روش انحراف از معیار نگاره گاما، هر داده نگاره گاما از متوسط داده ها در کل چاه کسر شد و سپس مقادیر به دست آمده با یکدیگر جمع شدند تا مقدار تجمعی انحراف از معیار محاسبه شود. این روش در تحلیل مرتبه اول توانست سه بخش و مرزهای اصلی را مشخص کند و در تحلیل مرتبه دوم که به شکل جداگانه روی هریک از سه بخش اول انجام شد، سایر مرزهای سکانسی (به جز مرزی در عمق 2/1127 متری) شناسایی شدند. تطابق خوب این روش با مطالعه های چینه نگاری سکانسی در زمینه سکانس های رده سوم که بر مبنای داده های رخساره ای تعیین شده اند، گویای ارزشمندبودن این ابزار کمکی در تعیین مرزهای سکانسی است.
کلیدواژگان: سازند داریان، نگاره گاما، انحراف معیار، چینه نگاری سکانسی -
صفحات 17-32
در مطالعه حاضر به بررسی ویژگی های سنگ های منشا احتمالی در شرق حوضه خزر جنوبی از پهنه ساختاری البرز پرداخته شد؛ به این منظور، برش های سوچلما و پوروا در جنوب نکا و برشی در جنوب ساری انتخاب شدند. نمونه های مطالعه شده از رسوبات سنگ منشا احتمالی به سن پالیوسن بر اساس تجزیه وتحلیل راک- اول بررسی شدند. به منظور مطالعه های تکمیلی، نتایج پیرولیز راک- اول و پتروگرافی آلی نمونه های رسوبات سنگ منشا احتمالی در یکی از چاه های اکتشافی دشت گرگان نیز استفاده شدند. باتوجه به نتایج مطالعه حاضر، بیشتر نمونه های رخنمون پتانسیل هیدروکربن زایی ندارند؛ همچنین نمونه های چاه اکتشافی بررسی شده نیز کربن آلی کل حدود 1 و کروژن تیپIII با بلوغ ناکافی دارند. در بررسی توالی های رسوبی مشخص شد بیشتر نمونه ها در حوضه رسوبی نزدیک به محیط قاره ای و در شرایط پس رونده سطح نسبی آب دریا نهشته شده اند.
کلیدواژگان: سنگ منشا، آزمایش راک- اول، بلوغ، حوضه خزر جنوبی، توان هیدروکربن زایی -
صفحات 33-54
به منظور ارزیابی آلودگی های زیست محیطی فلزهای سنگین در آبراهه های خاور و جنوب خاور معدن روی- سرب انگوران، نمونه برداری از رسوبات آبراهه ای در 77 ایستگاه انجام شد. نتایج تجزیه وتحلیل نمونه های یادشده نشان دادند مقدار میانگین محتوای آرسنیک، آنتیموان، کادمیوم، سرب و روی در این نمونه ها به ترتیب برابر با 81/89، 67/6، 46/10، 83/659 و 32/1189 گرم در تن و در اکثر ایستگاه ها بیشتر از میانگین پوسته قاره ای بالایی است و غلظت کبالت با مقدار میانگین 69/18 گرم در تن در بیشتر ایستگاه ها کمتر از میانگین پوسته قاره ای بالایی است. بررسی همبستگی عناصر مطالعه شده نشان داد همبستگی مثبت متوسط تا بسیار قوی بین عناصر سرب، روی، کادمیوم، آنتیموان و آرسنیک وجود دارد و کبالت با عناصر دیگر همبستگی ندارد. بررسی نقشه های پراکنش عناصر، شاخص غنی شدگی و شاخص زمین انباشت نشان داد بیشترین غنی شدگی و آلودگی در محدوده مطالعه شده به عناصر سرب، روی، آرسنیک، آنتیموان و کادمیوم مربوط و به ویژه در بخش های شمالی و شمال خاور (حوضه آبریز الله لوچای) متمرکز است. داده های به دست آمده نشان دادند بی هنجاری های عناصر سرب، روی، کادمیوم، آرسنیک و آنتیموان هم پوشانی بسیار زیادی باهم دارند. تحلیل داده ها و بررسی ارتباط آنها با زمین شناسی منطقه گویای اینست که بخشی از منشا عناصر مطالعه شده، طبیعی (زمین زاد) و درارتباط با کانی سازی ها، دگرسانی ها و واحدهای سنگی منطقه است، ولی وجود فعالیت های استخراجی در معدن روی- سرب انگوران سبب افزایش غلظت فلزهای سنگین و ورود آنها به آب های سطحی منطقه و گسترش تمرکز عناصر یادشده در شمال خاور منطقه و حوضه آبریز الله لوچای شده است.
کلیدواژگان: رسوب آبراهه ای، فلزهای سنگین، الگوی پراکنش، شاخص زمین انباشت، انگوران -
صفحات 55-76
نهشته های پرمین (سازند دورود) در گستره وسیعی از ناحیه البرز مرکزی رخنمون دارند. در این پژوهش یک برش چینه شناسی از نهشته های پرمین در برش ارم (جنوب شهرستان نکا) برای بررسی رخساره ها، محیط رسوبی، چینه نگاری سکانسی و فرایندهای دیاژنزی موثر بر آنها انتخاب شده است. ضخامت سازند دورود در این برش، 320 متربوده و به طور عمده از تناوب سنگ آهک و ماسه سنگ تشکیل شده است. بررسی های صحرایی و پتروگرافی مقاطع نازک میکروسکوپی، امکان تفکیک 4 رخساره آواری و 3 رخساره کربناته را میسر کرده است. این رخساره ها در چهار کمربند رخساره ای رودخانه ای، ساحلی، لاگون و تپه های ماسه ای زیرآبی نهشته شده اند. تنوع کم رخساره ها و تدریجی بودن روند تبدیل کمربندهای رخساره ای به یکدیگر، نبود نهشته های توربیدایتی و نیز نبود آثار ریف های بزرگ سدی نشان می دهد بخش های آواری نهشته های پرمین در ناحیه بررسی شده در محیط ساحلی و رودخانه ای و بخش های کربناته در یک پلتفرم کربناته از نوع رمپ با شیب یکنواخت ته نهشت یافته اند. در توالی مطالعه شده از سازند دورود، دو سکانس رسوبی درجه 3 شناسایی شده است. در ناحیه بررسی شده، فرایندهای گوناگون دیاژنز بر توالی مطالعه شده این سازند موثر بوده که مهم ترین آنها، دولومیتی شدن، سیمانی شدن، فشردگی مکانیکی و شیمیایی و پیریتی شدن، شکستگی و نوشکلی است.
کلیدواژگان: سازند دورود، رخساره، محیط رسوبی، دیاژنز، پرمین، البرز -
صفحات 77-96
به منظور بررسی محیط رسوبی سازند گورپی در برش بیشه دراز در جنوب استان ایلام از عوامل مختلفی ازجمله تنوع و فراوانی داینوسیست ها، نسبت داینوسیست های پریدینویید به گونیالاکویید (P/G)، مطالعات پالینوفاسیسی و فاکتورهای حفاظت از مواد آلی استفاده شد. از ابتدای سازند گورپی به سن کمپانین تا لایه های شیلی قسمت فوقانی بخش آهکی سیمره (لوفا) شامل دوکفه ای های ریز و خرده های خشکی، شرایط پس رونده را شاهد هستیم. بخش آهکی سیمره خرده های ماکروفسیلی در زمینه ای از رسوبات تخریبی سست و در جهات مختلف به صورت خردشده و در لایه مارنی به هم خورده دارد که احتمالا این عضو آهکی نابرجا بوده و روی سطح بالاآمدگی حوضه نهشته شده است. افزایش سطح نسبی آب در ابتدای ماستریشتین باعث ایجاد شرایط پایدار برای حفظ شدگی مواد ارگانیکی می شود. روی آن عضو آهکی امام حسن با درصد زیادی از مواد آمورف تیره رنگ قرار می گیرد که نشان دهنده محیطی عمیق است. این عضو با مارن های انتهای ماستریشتین پوشیده می شود. بررسی های فسیل شناسی، رسوب شناسی و مشاهدات صحرایی در این پژوهش، وقفه ای رسوبی را در گذر از مرز کرتاسه- پالیوژن در این برش نشان می دهد. پس از مرز برمبنای شواهد لیتولوژیکی و پالینولوژیکی تا شیل های ارغوانی رنگ سازند پابده، پیشروی و بالاآمدگی سطح آب دیده می شود. انطباق نسبتا خوب منحنی تغییرات سطح آب با منحنی های تغییرات جهانی سطح آب حاکی از تاثیرپذیری زیاد این نهشته ها از تغییرات ایوستازی است.
کلیدواژگان: نوسانات سطح آب، پالینولوژی، سازند گورپی، جنوب ایلام، زاگرس -
صفحات 97-118
خانواده Miscellaneidae از روزن داران کف زی بزرگ پالیوژن هستند که به منظور بررسی پخش و انتشار چینه نگاری و جغرافیای زیستی گذشته آنها در حوضه نیوتتیس مطالعه شده اند. برش چینه نگاری حرمک شامل 470 متر تناوبی از مارن، سنگ آهک مارنی و سنگ آهک است. با بررسی مقاطع نازک، گونه های Miscellanea miscella،Miscellanea juliettae، Miscellanites primitivus و Miscellanites minutus شناسایی شدند که سن پالیوسن پسین- ایوسن پیشین برای نهشته های مدنظر پیشنهاد می شود. مرز پالیوسن- ایوسن با ظهور اولیه جنس های Alveolina و Nummulites مشخص می شود که ویژگی نیوتتیس غربی در اوایل ایوسن پیشین است؛ در حالی که این نمونه ها در حوضه نیوتتیس شرقی در این زمان دیده نمی شوند و فقط گونه هایی از Alveolina به صورت کمیاب در پالیوسن پسین و اوایل ایوسن و گونه هایی از جنس Glomalveolina حضور دارند که به همراه جنس های Ranikothalia و Miscellanea بیان کننده شباهت نهشته های برش حرمک با حوضه ایندوس و تبت در نیوتتیس شرقی است. براساس پژوهش های انجام شده در نیوتتیس شرقی و غربی، میسلانیدآ برای نخستین بار در بیوزون های SBZ1-SBZ2 در نیوتتیس غربی (اروپا- آفریقا) ظاهر شده است؛ در حالی که در نیوتتیس شرقی (هند- تبت و پاکستان) دیده نمی شود و در SBZ3-SBZ4 در دو حوضه نیوتتیس شرقی و غربی وجود دارد. در بیوزون های SBZ5/6 –SBZ7 و SBZ8، این گروه در حوضه نیوتتیس غربی ناپدید شده اند، اما در نیوتتیس شرقی در بیوزون های SBZ5/6 فقط در ناحیه هند و پاکستان دیده و پس از آن ناپدید شده اند. با توجه به نتایج به دست آمده از شناسایی جنس ها و گونه های این خانواده در برش چینه نگاری حرمک و شباهت فونی توالی های بخش جنوبی حوضه سیستان با حوضه ایندوس در هند- تبت و پاکستان (نیوتتیس شرقی)، به نظر می رسد با از بین رفتن سد اقیانوس نگاشتی در پالیوسن پسین- ایوسن پیشین از حوضه نیوتتیس غربی به این ناحیه مهاجرت کرده اند.
کلیدواژگان: میسلانیدآ، پالئوسن پسین-ائوسن پیشین، تتیس شرقی، حرمک
-
Pages 1-16
In this study, 110 m of carbonate rocks from one well of the Dariyan Formation in the central part of the Persian Gulf were investigated by using 390 thin-sections and gamma ray data. In order to determine the depositional sequences of this formation, facies analysis led to the identification of nine microfacies in five sub-environments deposited in a carbonate ramp platform. The sea-level changes at the time of deposition of the Dariyan Formation have resulted in formation of three third-order complete depositional sequences. To determine the boundaries by gamma deviation method, each gamma ray data was subtracted from the average data in the whole well and then the obtained values were added together to calculate cumulative deviation from the mean value. Three units and the associated main boundaries were identified by the first level analysis. The second level analysis, which was done separately on all three units, other sequence boundaries (except the boundary at a depth of 1127.2 m) were identified. Comparing the determined boundaries resulting from this method with sequence stratigraphic studies based on the core analysis results indicates that this tool is valuable in determining sequence stratigraphic boundaries in carbonate formations.
Keywords: Dariyan Formation, Gamma ray, standard Deviation, Sequence stratigraphy -
Pages 17-32
The present study investigates the geochemical properties of potential source rocks in the eastern Caspian Basin from Alborz structural zone. For this purpose, sections of Suchelma and Purva in south of Neka and an outcrop in south of Sari were selected. The studied samples of sedimentary source rocks of the Paleocene age were analyzed based on Rock-Eval analysis method. The results of Rock- Eval pyrolysis and organic petrography results of probable source rock sediments in one of the exploration wells of Gorgan plain were also studied. According to the results, most of the outcrops samples are immature and were deposited in a regressive continental environment. The samples of exploration borehole studied, are good in terms of organic matter richness but in terms of the amount of kerogen maturation are immature. According to the results of this study, these samples have weak hydrocarbon generating power and total organic carbon content of about 1% as well as kerogen type III. It was also specified in the determination of organic facies that most of the mentioned samples show deep environmental conditions adjacent to orogenic and continental sites and are deposited in a regressive environment.
Keywords: Source rock, Rock- Eval experiment, Maturity, Southern Caspian Basin, Hydrocarbon generation potential -
Pages 33-54
In order to assess the concentrations of heavy metals in stream sediments of eastern and southeastern drainages of the Angouran Zn-Pb mine, stream sediment samples were selected from 77 stations. Results of samples analysis demonstrate that concentrations of As, Sb, Cd, Pb and Zn are higher and Co is less than the averages of upper continental crust in most stations. The elements correlation analysis indicates that there are intermediate to very strong positive correlations between Pb, Zn, Cd, Sb and As, and Co has no correlation with other elements. Investigation of distribution maps, enrichment factor and geo-accumulation index demonstrate that the highest enrichment and pollution in the study area related to Pb, Zn, Cd, Sb and As which are concentrated at the northern and northeastern parts of the study area (Allahlou-Chay catchment). Investigation of the relationship between the obtained data and geology of the study area demonstrates that the origin of these elements concentrations are geogenic and related to mineralizations and alterations. Exploitation activities at the Angouran Zn-Pb mine caused increasing the concentration of heavy metals and their entry into the surface waters which with the result of expansion of mentioned elements to northeast of study area and Allahlou-Chay catchment.
Keywords: Stream sediment, Heavy Metals, Spatial Distribution, Geo-accumulation index, Angouran -
Pages 55-76
The Permian deposits (Doroud Formation) are exposed in a wide area of central Alborz. A stratigraphic section of Permian deposits in the Eram section (South Neka) has been selected for the study of facies, depositional environments, sequence stratigraphy, and diagenetic processes. The 320 m thick Doroud Formation in the study area mainly consists of intercalation of limestones and sandstones. Field and petrographic studies of thin sections led to identifying four siliciclastic petrofacies and three carbonate microfacies. These facies are deposited in four facies belts, including fluvial, coastal, lagoon, and shoal. The low diversity of facies and the gradual change of facies belts, the absence of turbidites, and the absence of large barrier reef indicate that the Permian deposits in the study area were deposited on a carbonate ramp. Also, based on the absence of turbidite deposits of a deep marine environment, it can be deduced that the depositional environment of the Doroud Formation is homoclinal. Two third-order depositional sequences have been identified in the studied interval of the Doroud Formation. Different diagenetic processes have been affected on the studied interval in the study area, most notably dolomitization, cementation, mechanical and chemical compaction, pyritization, fracturing, and neomorphism.
Keywords: Doroud Formation, facies, Sedimentary environment, Diagenesis, Permian, Alborz -
Pages 77-96
To analyze the sedimentary palaeoenvironment of the Gurpi Formation in Bisheh–Deraz section in south of Ilam, various factors including diversity and abundance of dinocysts, a ratio of Peridinioid to Gonyaulacoid (P/G) dinoflagellate cysts, palynofacies parameters and "selective preservation of organic matter" have been used. In lower parts of the Gurpi Formation of Campanian age is very argillaceous and then shallows up in the upper part of Lopha Limestone that contains the small size of bivalve shell debris. This is followed by a stagnant condition due to sea-level rise that favored the preservation of organic matter in early Maastrichtian. The Emam-Hassan Limestone with high percentages of non-fluorescent amorphous organic matter represents a basin environment. The Latter member is overlain by the marls of Late Maastrichtian. Microbiostratigraphy, sedimentology, and palynofacies observation indicate sea-level fall and a 3.5 Ma hiatus at the K/P boundary. This is followed by deepening and the deposition of the basal purple shale of the Pabdeh Formation. The relative sea-level changes curve drawn based on palynomorphs in this study is well in accord with the existing eustasy curves that indicate the great effect of eustasy factor relative to other factors.
Keywords: Sea level change, Palynology, Gurpi Formation, South of Ilam, Zagros -
Pages 97-118Introduction
Large benthic foraminifera (LBF) are important fossils with large tests and complex internal structures. In biostratigraphic studies of Paleogene large benthic foraminiferas from Alveolina, Assilina (Hottinger 1960; Drobne 1977), and Nummulites (Schaub 1981) are used for introduction of 20 shallow benthic zones in the western Tethys (Serra-Kiel et al. 1998). Large benthic foraminiferas in the eastern and western Tethys similarly described but are different with regard to taxonomy (Hottinger 1971). The Paleocene of western Neo-Tethys are dominated with coralgal reefs (e.g. Accordi et al. 1998; Turnsek and Drobne 1998; Baceta et al. 2005; Scheibner et al. 2007) although in the eastern Neo-Tethys, the large benthic foraminiferas are dominated (Wan et al. 2002; Afzal et al. 2009, 2011; Zhang et al. 2013). Based on high biodiversity of Lockhartia in the Paleocene of Ronikot Formation in India, eastern Neo-Tethys ocean is named Ranikothalia Sea (Davies 1937) or Lockhartia Sea (Hottinger 1998) that occupied southern Turkey in the west to the Tibet and Pakistan in the east and Egypt in the south (Hottinger 2007, 2014). Another important aspect of large benthic foraminifera biodiversity is that the Lockhartia genus has a distinct chronostratigraphic position in the Paleocene resemble that Alveolina, Assilina, and Nummulites in the Eocene. For example, Lockhartia retiata Sander 1962 and Lockhartia praeheimi Smout 1954 are accepted as index fossils of the shallow benthic zone 3. The objectives of this study are the determination of stratigraphic importance and migration trend of Miscellaniedae family across the Tethys ocean in the late Paleocene–early Eocene time.
Material & MethodFor LBFs biostratigraphic investigations of the Hormak section, in field studies, 100 rock specimens are collected and 350 thin sections are prepared from them for the study of different genus and species of Miscellaniedae family. The systematic determination of this group of large benthic foraminiferas is, in the level of genus and species, are done by using a binocular microscope and then based on identified LBFs, the age of the Hormak section is suggested.
Discussion of Results & ConclusionsIn the eastern Neo-Tethys, SBZ3 and SBZ4 are identified with increasing generic diversity and reflect the time in which LBF have experienced the new morphology (Hottinger 2001; Scheibner and Speijer 2008). In India basin (eastern Neo-Tethys) the mentioned biozones are initiated with the appearance of new taxonomic trends such as Rothalids (Kathina and Lockhartia), Miliolids (Triloculina and Quinqueloculina) Pellatispirids (Miscellanea), Alveolinids (Glomalvelina), Coskinolinids (Coskinon), Spirocyclinids (Saudia), Dictyoconids (Fallotella, Dictyoconus), Nummulitids (Ranikothalia, Assilina, and Operculina) and Lepidorbitoids (Daviesina, Orbithosiphon, and Setia) (Afzal et al. 2009) that are correlatable with a faunistic scheme in the other part of the Tethys (Hottinger 1997, 1998; Jauhri 1998; Serra-Kiel et al. 1998; Jauhri and Agarwal 2001; Jauhri et al. 2006; Green et al. 2008; Scheibner and Speijer 2008, 2009; Zamagni et al. 2008; Mathur et al. 2009; Tewari et al. 2010). Studies of different genera of Miscellaneidae in the thin sections and isolated forms led to the identification of Miscellanea miscella, Miscellanea juliettae, Miscellanites primitivus, Miscellanits minutus that accompanied with other fossils are suggested the late Paleocene–early Eocene age. In the Hormak section, SBZ3 and SBZ4 biozones are identified with Kathina, Triloculina, Idalina, Quinqueloculina, Miscellanea, glomalveolina, Ranikothalia, and Discocyclina that in respect to abundance and diversity, correlatable with eastern Neo-Tethys foraminiferal assemblage (Afzal et al. 2009).
Keywords: Late Paleocene–early Eocene, Large Benthic Foraminifera, Sistan suture zone