فهرست مطالب
Journal of Fundamentals of Mental Health
Volume:22 Issue: 1, Jan-Feb 2020
- تاریخ انتشار: 1398/10/01
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحات 5-15مقدمه
همواره از شیوههای تعاملی والدین به عنوان یکی از دلایل اساسی شکلگیری اختلال وسواسی جبری (OCD) یاد شده است. در عین حال الگوهای والدینی موثر در بروز OCD به قدر کافی مورد مطالعه قرار نگرفته اند. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر مرور سیستماتیک سبک های تعامل والدینی موثر در بروز OCD بود.
روش کارجامعه آماری شامل کلیه مقالات نمایه شده در پایگاههای PubMed، Science Direct، PsychNet، Magiran و SID بود که طی سالهای 2000 تا 2018 میلادی منتشر شده بودند. مقالات پس از دو مرحله غربالگری بر اساس معیارهای ورود و خروج و به شیوه نمونهگیری هدفمند بررسی شدند که تعداد 16 مقاله به عنوان نمونه نهایی انتخاب شد. شیوه اصلی گردآوری دادهها، بررسی کیفی محتوای مقالات بر مبنای سوال اصلی پژوهش بود.
یافته هاپس از مقالات، تعداد 15 مولفه استخراج شد که نهایتا در قالب 5 طبقه موثر در بروز OCD شامل انعطاف پذیری والدینی، حمایت والدینی، مراقبتوالدینی، کنترل، و سردی رابطه ای دسته بندی شدند.
نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه، شیوههای تعاملی والدین با کودکان نقش اساسی در شکل گیری OCD دارد و میتواند به عنوان یک پیش بین موثر در بروز این اختلال به کار رود.
کلیدواژگان: اختلال وسواسی-جبری، سبکهای فرزند پروری، مرور سیستماتیک -
صفحات 17-25مقدمه
سرسختی روانشناختی نقش قابل ملاحظه ای در مواجهه با مشکلات و مصایب دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسینقش میانجیگرانه سرسختی روانشناختی در رابطه بین بهزیستی معنوی و پایبندی مذهبی با احساس سرزندگی در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد انجام شد.
روش کارروش این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد که به کلینیک های ترک اعتیاد شهر مشهد در فاصله زمانی اردیبهشت تا تیرماه سال 1396 مراجمه کردند، تشکیل دادند که مطابق با جدول مورگان 225 از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های سرزندگی دسی و رایان، پایبندی مذهبی جان بزرگی، بهزیستی معنوی پالوتزیان و الیسون و سرسختی روانشناختی کوباسا پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده ازروش های همبستگی و تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار آموس و اس پی اس اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هایافته ها نشان داد سرسختی روانشناختی در رابطه بین بهزیستی معنوی و پایبندی مذهبی با احساس سرزندگی در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد نقش میانجیگرانه معنی داری ایفا می نماید و بین بهزیستی معنوی و پایبندی مذهبی با احساس سرزندگی در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد رابطه مثبت معنی داری وجود دارد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به نظر می رسد سرسختی روانشناختی در رابطه بین بهزیستی معنوی و پایبندی مذهبی با احساس سرزندگی در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد نقش میانجی گرانه دارد.
کلیدواژگان: احساس سرزندگی، اختلال سوءمصرف مواد، بهزیستی معنوی، پایبندی مذهبی، سرسختی روانشناختی -
صفحات 27-30مقدمه
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال و درمان شناختی-رفتاری بر میزان کاهش اضطراب و افسردگی در مراجعه کنندگان به کلینیک های روانشناسی تهران انجام شد.
روش کاراین کارآزمایی بر روی مراجعه کنندگان با تشخیص افسردگی و اضطراب توسط کمیسیون روان پزشکی انجام شد که در سال 1394 در کلینیک های روان شناسی تهران پذیرفته شده بودند. تعداد 60 نفر با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمون و یک گروه شاهد ) تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های افسردگی واضطراب بک بود. یک گروه تحت درمان شناختی-رفتاری به مدت 12 جلسه وگروه دیگر تحت درمان تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال به مدت 20 جلسه قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند.
یافته هاتفاوت معناداری بین درمانهای تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال و شناختی-رفتاری در کاهش اضطراب و افسردگی در مراجعه کنندگان وجود داشت (01/0<P)
نتیجه گیریبه نظر می رسد تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال و درمان شناختی-رفتاری برکاهش اضطراب و افسردگی موثر هستند اما تاثیر درمان شناختی رفتاری، بیشتر است.
کلیدواژگان: اضطراب، افسردگی، تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال، درمان شناختی-رفتاری -
صفحات 31-36مقدمه
با توجه به این که ابتلا به اختلال سوءمصرف مواد و به موازات آن نیز، خشونت و پرخاشگری در سال های اخیر در میان نوجوانان و جوانان به طور وسیع و چشمگیری رشد داشته است، پرداختن به مسایلی همچون خودکنترلی و تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد، ضرورت می یابد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان تلفیقی ماتریکس برخودکنترلی و تنظیم هیجانی افراد مبتلا به سوءمصرف شیشه انجام شد.
روش کارجامعه آماری این پژوهش بالینی شامل کلیه مبتلایان به اختلال سوءمصرف شیشه بود که در زمستان سال 1396 به کلینیکهای ترک اعتیاد سطح شهر مشهد مراجعه کرده بودند. تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی (2001) و پرسشنامه خودکنترلی تانجی (2004) می باشند. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمون، مداخله درمانی تلفیق ماتریکس طی 24 جلسه 45 دقیقه ای (هفته ای دو جلسه) را دریافت نمود. تحلیل داده ها با کمک آمار توصیفی، تحلیل کواریانس چند متغیره، تحلیل کواریانس تک متغیری آنکووا و نرم افزار SPSS انجام شد.
یافته هادرمان تلفیق ماتریکس باعث افزایش خودکنترلی و تنظیم هیجانی گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد گردید (05/0 > p). همچنین میزان اثر درمان تلفیق ماتریکس بر تنظیم هیجانی افراد مبتلا به سوءمصرف شیشه در حدود 36 درصد است.
نتیجه گیریبه نظر می رسد درمان تلفیق ماتریکس بر خودکنترلی و تنظیم هیجان افراد مبتلا به سوءمصرف شیشه تاثیر مثبتی داشته است.
کلیدواژگان: تنظیم هیجانی، سوءمصرف شیشه، خودکنترلی، ماتریکس -
صفحات 37-46مقدمه
هدف پژوهش مقایسه تاثیر روان درمانی پویشی- حمایتی و شناختی- رفتاری، با تمرکز بر بهبود رابطه پزشک و بیمار بر افسردگی و تبعیت از درمان بیماران همودیالیزی بود.
روش کاراین کارآزمایی بالینی به صورت پیش و پس آزمون با گروه کنترل به شیوه نمونه گیری تصادفی انجام شد. شرکت کنندگان 45 بیمار همودیالیزی 50-20 ساله در بیمارستان های امام رضا مشهد و طالقانی تربت جام در نیمه دوم سال 1397 بودند که 3 پرسشنامه: افسردگی بک II، الگوهای ارتباط پزشک و بیمار کرمی و کیوان آرا و تبعیت از درمان بیماران مزمن کلیوی را تکمیل کرده و با افسردگی متوسط تا شدید، در 3 گروه 15 نفره؛ 1 گروه کنترل و 2 گروه روان درمانی قرار گرفتند و درمان طی 15 جلسه برای 2 گروه اجرا گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-23 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون بن فرونی تحلیل شدند.
یافته هایافته ها ی شاخص های چند متغیری و سطح معناداری 001/0 در گروه درمان پویشی- حمایتی اندازه اثر کوتاه مدت (پیش آزمون- پس آزمون) 81/0 و اثر بلندمدت (پیش آزمون- پیگیری 4 ماهه) 83/0 را در مقایسه با گروه گواه نشان داد که در درمان شناختی- رفتاری ، اثر کوتا ه مدت 70/0 و اثر بلندمدت 14/0 نشان داده شد و در نهایت با آزمون بن فرونی و استفاده از مقایسه میانگین ها اثر کوتاه مدت و بلندمدت در درمان پویشی- حمایتی بیشتر ازدرمان دیگر بود.
نتیجه گیریدرمان پویشی- حمایتی با تمرکز بر بهبود رابطه نسبت به درمان دیگر بر کاهش افسردگی و افزایش تبعیت از درمان تاثیر قابل توجه بیشتری دارد.
کلیدواژگان: افسردگی، تبعیت از درمان، رواندرمانی، همودیالیز -
صفحات 47-55مقدمه
این تحقیق با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش مهارتهای مبتنی بر کیفیت زندگی برتنظیم شناختی هیجان و رفتارهای خود تخریب گرایانه در افراد با سوءمصرف مواد انجام شد.
روش کاردر این کارآزمایی بالینی از بین مراجعه کنندگان به مراکز ترک اعتیاد مشهد در سال 1398، 45 نفر از مردان بالای 20 سال با سوء مصرف مواد با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به 3 گروه ( دو گروه آزمون و یک گروه شاهد) تقسیم شدند. گروههای آزمایش تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش مهارتهای مبتنی بر کیفیت زندگی قرار گرفته و گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارگردآوری اطلاعات، پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (CERQ) و رفتارهای خود تخریب گرایانه بود. داده ها با کمک آمار توصیفی، تحلیل واریانس و نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد روش های درمانی این مطالعه بر برتنظیم شناختی هیجان و رفتارهای خود تخریب گرایانه مردان دارای سوء مصرف مواد اثربخش بوده است (P
نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر، روش های درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش مهارتهای مبتنی بر کیفیت زندگی بر برتنظیم شناختی هیجان و رفتارهای خود تخریب گرایانه در افراد دارای مصرف مواد موثر می باشد.
کلیدواژگان: تنظیم شناختی هیجان، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی، رفتارهای خود تخریب گرایانه، سوءمصرف مواد -
صفحات 57-67مقدمه
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش سبک های دلبستگی و سیستم های مغزی رفتاری در عود مصرف معتادان وابسته به مواد افیونی بود.
روش کاردر این پژوهش علی-مقایسه ای، 50 نفر معتاد مبتلا به عود مصرف مواد افیونی از بین مراجعه کنندگان به کلینیک های ترک اعتیاد امید، رهایی و واحد MMT دولتی شهر سبزوار به شیوه نمونه گیری تصادفی،50 نفر معتاد با پاکی بالای یک سال از بین شرکت کنندگان در گروه های NA و50 نفر از افراد غیرمعتاد شهر سبزوار در سال 1395 به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. تمام آزمودنی ها پرسشنامه های سبک دلبستگی بزرگسالان (AAI) و شخصیت گری ویلسون (GWPQ) را تکمیل نمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک متغیری و چندمتغیری، آزمون کروسکال والیس و آزمون U من ویتنی در نرم افزار 23SPSS- استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که افراد مبتلا به عود مصرف مواد نسبت به گروه غیر مبتلا و نسبت به افراد با پاکی بالای یک سال بیشتر دارای سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا بودند (001/0=p). افراد عادی نسبت به افراد پاک نیز از دلبستگی دوسوگرای کمتری رنج می برند (012/0=p). اگر چه بین افراد پاک و مصرف کننده از لحاظ سیستم های مغزی رفتاری تفاوت معناداری وجود نداشت اما فعالیت مولفه ی روی آوری سیستم فعال ساز رفتاری (BAS)، مولفه ی اجتناب انفعالی فعالیت سیستم بازدارنده ی رفتاری (BIS) و مولفه ی گریز سیستم ستیز-گریز در دو گروه مبتلا به عود مصرف مواد و پاک بیشتر از گروه افراد عادی بود (05/0<p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد سبک دلبستگی ناایمن و سیستم های مغزی-رفتاری نقش مهمی در عود مصرف مواد دارند.
کلیدواژگان: اعتیاد، دلبستگی، سیستم مغزی رفتاری، شخصیت، عود -
صفحات 69-75مقدمه
سرطان پستان یک بیماری مزمن و ناتوان کننده بوده که تشخیص و درمان آن با مشکلات روانشناختی زیادی همراه است و باعث کاهش تبعیت از درمان می شود. مدلهای مداخله ای مختلفی جهت افزایش تبعیت از درمان مورد بررسی قرارگرفته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش کاردر این کارآزمایی بالینی 44 بیمار مبتلا به سرطان پستان به روش در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه (15 نفر در مداخله گروهی، 14 نفر در گروه مداخله فردی و 15 نفر در گروه شاهد) قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پیش آزمون و پس آزمون، پرسشنامه تبعیت از درمان8 آیتمی موریسکی (موریسکی، 2008) بود. پس از اعمال پیش آزمون، درمان فردی و گروهی مصاحبه انگیزشی (به صورت 5 جلسه 45 دقیقه ای) اجرا شد و پس از آن پس آزمون انجام شد. داده ها با تحلیل کوواریانس و در نرم افزار SPSS-21 تحلیل شدند.
یافته هامعیار تبعیت از درمان در مدخله گروهی، از 93/7 به 06/9 و در گروه مداخله فردی از 14/5 به 8 افزایش داشته است. درحالی که در گروه گواه این تغییر از 26/5 به 20/4 بود. بنابراین، مصاحبه انگیزشی باعث افزایش تبعیت از درمان در گروه آزمایش گروهی و فردی می شود ( 002/0=P).
نتیجه گیریبه طور کلی، مصاحبه انگیزشی بر افزایش سطح تبعیت از درمان موثر است و با توجه به عدم تفاوت معنادار بین شیوه مداخله فردی و گروهی، مداخله گروهی به دلیل مقرون به صرفه بودن پیشنهاد می شود.
کلیدواژگان: انگیزه، سرطان پستان، تبعیت از درمان، مصاحبه انگیزشی
-
Pages 5-15Introduction
Parent-child interaction styles have always been considered one of the main reasons for the development of obsessive-compulsive disorder (OCD). Meanwhile, parent-child interaction patterns effective in the development of OCD haven’t been widely studied. Therefore, the main objective of the current study is to systematically review parent-child interaction styles influential in the development of OCD.
Materials and MethodsThe statistical population of the study includes all the papers indexed in PubMed, Science Direct, PsychNet, Magiran, and SID databases published from 2000 to 2018. The papers went through two screening stages and then they were investigated based on the inclusion and exclusion criteria using purposed sampling, through which 16 papers were selected as the final sample of the study. The main data collection method was the qualitative review of the content of the papers based on the main question of the study.
ResultsAfter selecting the final papers, 15 components were extracted, ultimately categorized into five classes of components influential in the development of OCD. These classes included parental flexibility, parental support, parental care, control, and cold relations.
ConclusionBased on the results of the study, parent-child interaction styles play a major role in the development of OCD, and they can be used as an effective predictor for the development of this disorder.
Keywords: Obsessive-compulsive disorder, Parenting Styles, Systematic review -
Pages 17-25Introduction
Psychological hardiness plays a significant role in coping with problems and disasters. The purpose of this study was to investigate the mediating role of psychological hardiness in the relationship between spiritual well-being and religious commitment with vitality feeling in people with substance abuse disorder.
Materials and MethodsThis is a descriptive-correlational study. The statistical population of this study consisted of all people with substance abuse disorder who were referred to addiction clinics in Mashhad during May-July 2016. According to Morgan table, 225 people with substance abuse disorders were selected by convenient sampling method. They responded to the questionnaires of Desi and Ryan vitality, Janbozorgi religious commitment, Paloutzian and Ellison's spiritual well-being, and Kubasa's psychological hardiness. The data were analyzed by correlation and path analysis methods using Amos and SPSS software.
ResultsThe findings showed that psychological hardiness plays a significant mediating role in the relationship between spiritual well-being and religious commitment with feeling of vitality in people with substance abuse disorder. Also, there is a significant positive relationship between spiritual well-being and religious commitment with feeling of vitality in these people.
ConclusionAccording to the results, it seems that psychological hardiness has a mediating role in the relationship between spiritual well-being and religious commitment with the feeling of vitality in people with substance abuse disorder.
Keywords: Psychological Hardiness, Religious commitment, Spiritual well-being, Substance abuse disorder, Vitality -
Pages 27-30Introduction
The purpose of this study was to compare the efficacy of transcranial magnetic stimulation and cognitive-behavioral therapy in reducing anxiety and depression in patients referred to psychiatric clinics in Tehran.
Materials and MethodsThis clinical trial was conducted on clients referred to psychology clinics in Tehran during 2015 with diagnosis of depression and anxiety by psychiatric commission. Sixty individuals were selected by convenience sampling method. They were randomly divided into three groups (two experimental and one control). The research tool was Beck Depression Inventory and Beck Anxiety Inventory. One group received 12 sessions of cognitive-behavioral therapy and the other group received transcranial magnetic stimulation for 20 sessions. The control group did not receive any intervention. Data were analyzed by SPSS software using covariance analysis.
ResultsThere was a significant difference between transcranial magnetic therapy and cognitive-behavioral therapy in reducing anxiety and depression in clients (P<0.01).
ConclusionIt seems that transcranial magnetic stimulation and cognitive-behavioral therapy are effective in reducing anxiety and depression but cognitive-behavioral therapy can reduce depression and anxiety more than transcranial magnetic stimulation.
Keywords: Anxiety, Cognitive-behavioral therapy, Depression, Transcranial Magnetic Stimulation -
Pages 31-36Introduction
Considering the increasing prevalence of substance abuse disorder and its accompanying violence and aggression among adolescents and youth in recent years, issues such as self-control and emotional regulation in people with substance abuse disorder is imperative. The purpose of this study was to evaluate the effectiveness of integrated matrix therapy on self-control and emotional regulation in methamphetamine abusers.
Materials and MethodsThe statistical population of this clinical trial included all patients with methamphetamine abuse who referred to Mashhad Substance Abuse Clinics in winter 2016. Thirty cases were selected by convenience sampling method. Research tools include Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ; Garnefski, Kraaij, Spinhoven, 2001) and Tangney's Self-Control Scale (SCS) (2004). After pre-test, the experimental group received integrated matrix therapy in 24 forty-five minute sessions (two sessions per week). Data were analyzed using descriptive statistics, multivariate analysis of covariance, ANCOVA and SPSS software.
ResultsIntegrated matrix therapy increased self-control and emotional regulation in the experimental group compared to the control group (P<0.05). Also, the effect of integrated matrix therapy on emotional regulation in methamphetamine abusers is about 36%.
ConclusionIt seems that integrated matrix therapy has a positive effect on self-control and emotional regulation in methamphetamine abusers.
Keywords: Emotional regulation, matrix, Methamphetamine abuse, Self-control -
Pages 37-46Introduction
The purpose of this study was to compare the effect of supportive-expressive and cognitive-behavioral psychotherapies on depression and adherence to treatment in hemodialysis patients with a focus on improving the physician-patient relationship.
Materials and MethodsThis clinical trial was performed as pretest and posttest with randomized sampling control group. Participants were 45 hemodialysis patients, aged 20-50 years, in Imam Reza hospital of Mashhad and Taleghani hospital of Torbat Jam in 2018-2019 who completed these 3 questionnaires: Beck Depression II, Karami and Keyvanara Physician-Patient Relation Patterns and End-Stage Renal Disease Adherence Questionnaire (ESRD-AQ). The patients with moderate to severe depression divided into 2 experimental groups and one control group (n=15). Data were analyzed using SPSS-23 software and repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post hoc tests.
ResultsFindings in multivariable indicators showed a short-term effect (pretest-posttest) equal to 0.81 and a long-term effect (pretest-4 month follow-up) equal to 0.83 in supportive-expressive therapy group compared to the control group. In the cognitive-behavioral therapy with the same significance level, the short-term and long-term effects were 0.70 and 0.14. Finally, by using Bonferroni test and average comparison profiles, the short-term and long-term effects of supportive-expressive therapy were more than cognitive-behavioral therapy.
ConclusionIt seems that supportive-expressive therapy with focusing on improving the relationship has more significant effects to reduce depression and increase adherence to treatment than the other therapy.
Keywords: Adherence to treatment, Depression, hemodialysis, Psychotherapy -
Pages 47-55Introduction
The purpose of this study was to compare the effectiveness of Acceptance and Commitment-Based Therapy and Quality of Life therapy (QOLT) on self-destructive behaviors and emotional cognitive regulation in substance abusers.
Materials and MethodsIn this clinical trial, forty-five men with substance dependency aged over than 20 years who referred to the Mashhad Substance Abuse Clinics during 2019 and they were undergoing treatment selected through convenient sampling method. The selected men were randomly divided into 3 groups (two experimental groups and one control group). The experimental groups received Acceptance and Commitment Therapy (ACT) or quality of life skills training and the control group received no training. Data were collected using the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) and the Self-Destructive behaviors questionnaire. Data analyzed through descriptive statistics, covariance analysis and SPSS software.
ResultsThe results showed that the therapeutic methods used in this study were effective on self-destructive behaviors and cognitive emotion regulation (P<0.01). Also, the results showed no significant difference between the two treatments.
ConclusionAccording to the results of this study, Acceptance and Commitment-Based Therapy and Quality of Life therapy (QOLT) are effective on self-destructive behaviors and emotional cognitive regulation in substance abusers.
Keywords: Acceptance, commitment therapy, emotional cognitive regulation, quality of life therapy, Self-destructive behaviors, substance abuse -
Pages 57-67Introduction
The present study aimed to investigate the role of attachment styles and brain-behavioral systems in substance abuse relapse of opiate addicts.
Materials and MethodsIn this causal-comparative research, 50 addicts with opiate relapse were selected randomly from among those admitted to Omid and Rahaei addiction treatment clinics and MMT government unit of Sabzevar city; 50 addicts with the purity of over one year from among the participants in NA groups and 50 individuals from among non-addicts in Sabzevar city in 2016 through convenience sampling. All the subjects completed Revised Adult Attachment Inventory (RAAI) and Gray-Wilson Personality Questionnaire (GWPQ). For data analysis, univariate and multivariate analysis of variance test, Kruskal Wallis test, and Mann-Whitney U test in SPSS-23 software were applied.
ResultsThe results demonstrated that people with substance abuse relapse compared to the non-affected group and individuals with the purity of over one year had greater insecure ambivalent attachment style (P=0.001). Further, non-addicts relative to pure people suffer from less ambivalent attachment (P=0.012). Although there was no significant difference between pure people and abusers in terms of brain-behavioral systems, the activity of the approach component in the behavioral activation system (BAS), the component of passive avoidance in the behavioral inhibition system (BIS) and the component of flight in the fight-flight system was higher in two groups of people with substance abuse relapse and pure people compared to non-addicts (P<0.05).
ConclusionIt seems that the insecure attachment style and brain-behavioral systems have an important role in substance abuse relapse.
Keywords: Addiction, attachment, Brain-behavioral system, Personality, Relapse -
Pages 69-75Introduction
Breast cancer is a chronic and debilitating disease that accompanied with many psychological problems in diagnosis and treatment process, which reduces adherence to treatment. Various interventional models have been used to increase adherence to treatment. One of these models is motivational interview. The present study aimed to determine the effectiveness of motivational interviewing on adherence to treatment in patients with breast cancer.
Materials and MethodsIn this clinical trial, 44 patients with breast cancer who referred to Kowsar hospital in Semnan were selected and randomly assigned into three groups (group intervention, individualized intervention and control). Morisky 8-Item Medication Adherence Questionnaire used for pre and post-test. After pre-test, individual and group motivational interviews (5 weekly 45 minute sessions) performed. Data analyzed by covariance analysis in SPSS-21 software.
ResultsThe findings of one-way ANOVA showed that there was no significant difference in pre-test scores of medication adherence between the groups (F= 0.188, P= 0.829). The results showed that the mean score of medication adherence in individualized and group intervention increased, while the scores of the control group reduced. Therefore, motivational interviewing increased medication adherence in individualized and group interventions (P<0.002).
ConclusionGenerally, motivational interviewing is effective to increase medication adherence in patients with breast cancer. Considering no significant difference between individualized and group intervention, group intervention recommended due to the cost-effectiveness.
Keywords: Breast Cancer, interview, Medication Adherence, Motivation