فهرست مطالب

تاریخ روابط خارجی - پیاپی 80 (پاییز 1398)

فصلنامه تاریخ روابط خارجی
پیاپی 80 (پاییز 1398)

  • تاریخ انتشار: 1399/06/22
  • تعداد عناوین: 7
|
  • حمید حاجیان پور*، رضا دریکوندی صفحات 1-24

    هدف از انجام این پژوهش، بیان جزییات روابط خارجی و پرداختن به رفت وآمدهای هییت های سیاسی نیست، بلکه این نوشتار درصدد آن است تا با مطالعه برخی از مهمترین منابع عصر صفوی، مولفه های کلی حاکم بر نگرش مورخان این دوره درباره روابط خارجی را تبیین نماید. منابع این عصر، ضمن پرداختن به مناسبات خارجی صفویان، به ارایه دیدگاه های خود در این زمینه نیز پرداخته و درباره مولفه هایی همچون ماهیت سفارت و روابط خارجی، پناهندگی سیاسی و نقش مذهب در روابط خارجی اظهارنظر نموده اند. اگرچه این دیدگاه ها طیف متنوعی را شامل می شود، با این حال از طریق آن می توان به نگرش منابع این عصر در مورد روابط خارجی پی برد. اهمیت یافتن روابط خارجی در دوره صفوی و وقوف بر نگرش منابع این عصر بر آن، اهمیت و ضرورت انجام پژوهش حاضر را دوچندان می کند. تحقیق پیش رو به شیوه توصیفی- تحلیلی مبتنی بر متون کتابخانه ای انجام گرفته و دستاوردهای آن بیانگر این واقعیت است که هرچند منابع عصر صفوی درک درستی از اصول سفارت و دیپلماسی داشته اند، اما در فهم مولفه های کلی حاکم بر روابط خارجی عاجز مانده اند. موضع گیری آنها در رابطه با طرف های خارجی حکومت صفوی نیز متفاوت بوده است. این تفاوت را می توان در نوع نگاهشان به مسایلی همچون پناهندگی سیاسی و اختلافات مذهبی دریافت. این منابع همچنین نتوانسته اند آن چنان که شایسته است، اهمیت رابطه با اروپاییان را درک کنند.

    کلیدواژگان: عصر صفوی، روابط خارجی، منابع، واکاوی، رویکرد
  • مجتبی دمیرچی لو* صفحات 25-46
    ایرانیان مقیم شوروی همانند بسیاری از اقوام ساکن آن کشور از سرکوب های سیاسی دوران استالین مصون نماندند و قربانی سیاست های غیر انسانی و ظالمانه حکومتی شدند که ادعای برابری، عدالت و آزادی خلق ها را داشت. در این دوره، هزاران ایرانی به اعدام، زندان، تبعید، کوچ اجباری و کار اجباری در اردوگاه هایی با شرایط طاقت فرسا محکوم شدند. هزاران نفر از ایرانیان ساکن قفقاز در سال های 1939-1937م. به صورت دسته جمعی و به شکل خانوادگی به قزاقستان کوچانده شدند و در سال های بعد نیز شمار زیادی از ایرانی های مقیم در دیگر نقاط شوروی به این جمهوری تبعید شدند. این افراد که عموما در مناطق جنوبی قزاقستان اسکان یافتند، ضمن تلاش برای حفظ آداب و سنن ملی خود در تعامل با جامعه میزبان، هویت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جدیدی پیدا کردند. کوچ اجباری و تبعید ایرانی های مقیم شوروی در راستای سیاست های پاکسازی جمعیتی مناطق مرزی، سرکوب قومیت ها و خاموش کردن صدای مخالفین بوده است و دلیل انتخاب قزاقستان برای اسکان آنها، دوری از مرزهای شوروی و جبهه های جنگ و استفاده از نیروی کار آنها در چارچوب سیاست های خاص توسعه اقتصادی شوروی بود.
    کلیدواژگان: ایرانیان مقیم شوروی، قزاقستان، کوچ اجباری، تبعید
  • سمیه حمیدی*، جواد شایسته راد صفحات 47-70

    سیاست خارجی به فعالیت های برون مرزی یک دولت در ارتباط با سایر واحدهای سیاسی در نظام بین الملل اطلاق می شود . سیاست خارجی ایران با پایان جنگ جهانی دوم بر مبنای سیاست های متفقین تعیین و اجراء می شد. پس از کودتای 28 مرداد، سیاست ناسیونالیسم مثبت در پرتو اتحاد و ایتلاف با آمریکا، مبنای سیاست خارجی حکومت پهلوی قرار گرفت. پس از کودتا، نقش شاه در عرصه سیاست ایران پررنگ تر شد؛ به گونه ای که او خود سکان سیاست خارجی را به دست گرفت. نوشتار حاضر می کوشد تا با اتکاء به نظریه هالستی و تحلیل سخنان و مکتوبات پهلوی دوم، برداشت او از نقش ملی و جایگاهش در جهت دهی سیاست خارجی ایران را نشان دهد. وی با برگزیدن استراتژی اتحاد و ایتلاف با آمریکا و در پیش گرفتن نقش ژاندارمی منطقه، سیاست خارجی وابسته و دست نشانده ای در جهت منافع این کشور اتخاذ نمود.

    کلیدواژگان: رژیم پهلوی، شاه، سیاست خارجی، دست نشانده، فروپاشی، نقش ملی
  • عبدالله مرادی* صفحات 71-96

    نهاد سلطنت به عنوان قدرت مطلقه حاکم بر کشور و شخص پادشاه، یکی از مهمترین متغیرهای موثر بر سیاست خارجی دوره پهلوی دوم بوده است. به ویژه اینکه نقش شاه در ساختار قدرت سیاسی به شکل مستمر افزایش یافته، تا جایی که رژیم پهلوی در دو دهه پایانی، واجد مولفه های یک نظام سلطانی بوده است. به همین جهت باید انتظار داشت که نگرش های فردی و ایستارهای شخصی شاه، تاثیری اساسی بر فرایند تصمیم گیری در سیاست خارجی داشته باشد. بر همین پایه، هدف اساسی پژوهش حاضر، بررسی تاثیرات شخصیت پهلوی دوم بر روند سیاست خارجی ایران است. لذا پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چگونه مولفه های روان شناختی وی، روابط خارجی ایران با قدرت های بزرگ در سال های 1320 تا 1357ش. را تحت تاثیر قرار داد؟ برای پاسخگویی به این پرسش، روانشناسی شخصیت شاه مورد بررسی قرار گرفته و برای تبیین جایگاه متغیر وی در سیاست خارجی ایران، از رویکرد سلطانیسم ماکس وبر و نیز پیش نظریه سیاست خارجی جیمز روزنا استفاده شده است. همچنین روند ساخت شخصیت شاه و تاثیرات آن بر سیاست خارجی، از طریق مطالعه قرینه های گفتاری او صورت گرفته است و بر همین اساس سیاست خارجی دوره پهلوی به ادوار مختلفی تقسیم بندی شده است.

    کلیدواژگان: دوره پهلوی، شاه، سیاست خارجی، قدرت های بزرگ، روان شناختی
  • جهانبخش ثواقب*، احمد لعبت فرد، میرصادق حسینی صفحات 97-122
    قفقاز از زمان باستان تاکنون دارای اهمیت راهبردی بوده است و قدرت های بزرگ مختلفی از جمله ایران، عثمانی و روسیه تزاری برای چندین سده بر سر تسلط آن با یکدیگر در کشمکش بودند. این منطقه همواره جایگاه ویژه ای در سیاست های زمامداران ایرانی داشته است و آنان با توجه به میزان قدرت شان، در گسترش نفوذ و تثبیت حاکمیت خود در قفقاز به تکاپو می پرداختند. سقوط دولت صفوی در ایران و فقدان حکومت مرکزی قدرتمند، قفقاز را صحنه منازعات و رقابت دولت های عثمانی و روسیه با ایران نمود. دولت عثمانی به بهانه حمایت از هم کیشان سنی خود و دولت روسیه به بهانه حمایت از مسیحیان قفقاز، شروع به قدرت نمایی و تصرف نواحی مختلف این منطقه کردند. ظهور نادر در صحنه سیاسی ایران سبب شد که این دولت ها، بر سر مسایل قفقاز با وی وارد منازعات جدی و بلندمدت شوند. نادرشاه به مدت یک دهه با جنگ های طولانی مدت در اران، شروان، ایروان، گرجستان و داغستان توانست حاکمیت ایران بر قفقاز را احیاء کند. هدف این مقاله، بررسی فتوحات سیاسی و نظامی نادر، پیش و پس از رسیدن به سلطنت در منطقه قفقاز است که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. یافته پژوهش حاضر حاکی از آن است که سیاست های واقع گرایانه و حساب شده نادرشاه در قفقاز، ضمن برقراری حاکمیت دگرباره ایران بر این منطقه، جدایی قفقاز از ایران را تا اوایل دوره قاجاریه به تعویق انداخت.
    کلیدواژگان: افشاریه، نادرشاه، قفقاز، سیاست نظامی
  • تورج دریایی*، حیدر امیری صفحات 123-144
    با تشکیل امپراتوری روم باستان، به مرور زمان رومیان نام دریای مدیترانه را تغییر دادند و عنوان mare nostrum به معنی "دریای ما" را به آن دادند. رومیان در راستای این اندیشه شمال آفریقا را نیز تصرف کردند. این مقاله با استفاده از تحقیقات تاریخی و باستان شناسی نشان می دهد، به همان صورت که دریای مدیترانه تحت عنوان "دریای ما" برای رومیان بود، خلیج فارس نیز برای ساسانیان عنوان "دریای ما" را داشته است. ساسانیان نیز با توجه به اندیشه های مذهبی و سیاسی، خلیج فارس را به عنوان بخشی از امپراتوری خود می دانستند و از ابتدای تشکیل حکومت شان در قرن سوم میلادی، برای حفظ و کنترل آن، تلاش های منظم و مستمر انجام دادند.
    کلیدواژگان: ساسانیان، امپراتوری روم، خلیج فارس، دریای ما