فهرست مطالب

فصلنامه آرشیو توانبخشی
سال بیست و یکم شماره 2 (پیاپی 83، تابستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/06/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • فرزانه امیری ابراهیم محمدی، نازیلا اکبر فهیمی*، مهدی رصافیانی، سمانه حسین زاد صفحات 138-153
    اهداف

     فلج مغزی یکی از اختلالات عصبی رشدی شایع در کودکان است. با توجه به افزایش ورود دانش آموزان فلج مغزی به مدارس عادی و مواجهه آنان با مشکلاتی در زمینه عملکرد مستقل، نیازمند ابزار ارزیابی معتبر و جامع برای ورود موفق آنان به مدارس عادی و همچنین ارایه برنامه درمانی دقیق، احساس می شود. «آزمون عملکرد مدرسه» با هدف اندازه گیری بسیاری از مهارت های کارکردی مرتبط با مدرسه، قادر به شناسایی نقاط قوت و محدودیت های موثر بر سطح استقلال و مشارکت دانش آموزان در تکالیف مدرسه است. این آزمون شامل 320 سوال در سه بخش اصلی مشارکت، حمایت کننده های تکلیف و عملکرد فعالیت است. نمره این آزمون را می توان به شکل کلی و یا نمره هر بخش را به شکل جداگانه گزارش کرد. هدف از این مطالعه بررسی روایی محتوایی و پایایی نسخه فارسی «آزمون عملکرد مدرسه» در کودکان فلج مغزی هفت تا دوازده سال است.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر مطالعه مقطعی از نوع روش شناختی بود. جامعه آماری کودکان فلج مغزی12-7 سال شهر تهران بود. نمونه پژوهش 120 دانش آموز مدارس استثنایی دولتی تهران بودند که به روش غیراحتمالی در دسترس انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه عبارت بود از تشخیص فلج مغزی به تشخیص متخصص مغز و اعصاب و مندرج در پرونده تحصیلی دانش آموز، سن بین هفت تا دوازده سال، کودک نابینا یا ناشنوا (چند معلولیتی) نباشد و تمایل والدین برای شرکت در مطالعه. در این مطالعه از پرسش نامه جمعیت شناختی و «آزمون عملکرد مدرسه» استفاده شد. اطلاعات اولیه دانش آموزان از طریق پرسش نامه جمعیت شناختی بر اساس مصاحبه با والدین و پرنده دانش آموزی جمع آوری شد. برای بررسی روایی محتوایی از محاسبه نسبت روایی محتوایی CVR و شاخص روایی محتوایی CVI بر اساس پروتکل استاندارد «ارزیابی کیفیت زندگی استاندارد» استفاده شد. برای این منظور نسخه فارسی «آزمون عملکرد مدرسه » توسط هشت متخصص در حوزه کار با کودکان فلج مغزی تکمیل شد. برای بررسی پایایی آزمون از روش های آزمون باز آزمون و هم خوانی درونی استفاده شد. پس از تکمیل پرسش نامه جمعیت شناختی توسط محقق، جهت پایایی آزمون باز آزمون، پرسش نامه «آزمون عملکرد مدرسه» توسط یکی از والدین کودکان در دو نوبت با فاصله زمانی چهار هفته تکمیل شد. هم خوانی درونی با محاسبه آلفای کرونباخ و پایایی آزمون باز آزمون با محاسبه ضریب همبستگی درون رده ای ICC بررسی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها:

     در این مطالعه 64 دانش آموز پسر و 56 دانش آموز دختر شرکت کردند. میانگین سنی دانش آموزان شرکت کننده نه سال و چهار ماه بود. توزیع انواع فلج مغری به صورت 10 درصد فلج مغزی همی پلژی، 27/5 درصد فلج مغزی دایپلژی، 5/8 درصد فلج مغزی مونوپلژی و 56/7 درصد فلج مغزی کودروپلژی بودند. 80/8 درصد از پاسخ دهندگان به پرسش نامه، مادران دانش آموزان بودند. حداقل و حداکثر نسبت روایی محتوایی در محدوده 0/7 تا 1 بود. شاخص روایی محتوایی برابر 0/87 تا 1 (قابل قبول) برآورد شد. تمامی سوالات در روایی محتوایی، نمره مطلوب کسب کردند. ضریب آلفای کرونباخ برای بخش اول (مشارکت) 0/95، بخش دوم (کمک به انجام تکالیف حمایت های کاری) در محدوده 0/99- 0/95 و در بخش سوم (انجام فعالیت) در محدوده 0/99 -0/83 و برای کل آزمون 0/92 محاسبه شد. ضریب همبستگی درون رده ای برای بخش اول (مشارکت) 0/90، بخش دوم (کمک به تکالیف حمایت های کاری) در محدوده 0/91-0/840، بخش سوم (انجام فعالیت) در محدوده 0/97-0/84 و برای کل آزمون 0/89 به دست آمد. 

    نتیجه گیری: 

    نتایج نشان داد نسخه فارسی آزمون عملکرد مدرسه از روایی محتوایی، هم خوانی درونی و پایایی آزمون باز آزمون مناسبی برای کودکان فلج مغزی مدرسه رو برخوردار است؛ بنابراین این آزمون، آزمون مناسبی برای بررسی کارکرد مدرسه این کودکان است و می توان از آن به صورت پژوهشی و بالینی برای ارزیابی کارکرد مدرسه کودکان فلج مغزی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: فلج مغزی، آزمون عملکرد مدرسه، روایی محتوایی، پایایی آزمون بازآزمون، هم خوانی درونی
  • تبسم عظیمی، زهرا سادات قریشی*، رضا نیلی پور، مرتضی فرازی صفحات 154-181
    اهداف

     شواهد مبتنی بر آسیب های مغزی، حاکی از آن است که دو مقوله دستوری اسم و فعل، به دلیل تفاوت در پیچیدگی پردازش اطلاعات دستوری و معنایی، در مناطق مختلفی از مغز پردازش می شوند. مطالعات نشان می دهند که افعال متعلق به مقوله های مختلف معنایی، منجر به فعالیت عصبی در مناطق مختلفی از مغز می شوند و به طور ویژه، پردازش افعال حرکتی، به فعالیت مناطق حرکتی و پیش حرکتی مغز ارتباط داده می شود. به منظور ارزیابی پردازش افعال حرکتی، محققان از تکالیف متنوعی استفاده نمودهاند که پرکاربردترین آنها تکلیف نامیدن و روانی کلامی است. علی رغم اینکه این نوع تکالیف به نقص در پردازش افعال حرکتی حساس هستند، اما ماهیت آسیب را مشخص نمی کنند. برای فهم اینکه سوءعملکرد در پردازش افعال حرکتی ناشی از مشکل در دسترسی واژگانی است یا ناشی از آسیب ویژه در پردازش معنایی، لازم است آزمایه ویژ های برای ارزیابی پردازش معنایی طراحی شود. آزمایه قضاوت شباهت معنایی به طور ویژه، رمزگذاری معنایی واژگانی را در سطح پردازشی عمیق و کنترل شده، مورد هدف قرار می دهد. هدف مطالعه حاضر، طراحی آزمایه قضاوت شباهت های معنایی پردازشی دو مقوله افعال حرکتی و اسامی عینی غیر حرکتی و تعیین روایی محتوایی آن است.

    روش بررسی

    در این پژوهش ابزارسازی، ابتدا هفتاد فعل عینی حرکتی و هشتاد اسم عینی غیرحرکتی رایج زبان فارسی انتخاب شدند. برای هر واژه، یک کلمه مرتبط معنایی بر اساس مختصه های عملکردی، فیزیکی، طبق های و شباهت در عمل، بر مبنای نظرخواهی از چهار متخصص (سه متخصص آسیب شناسی گفتار و زبان و یک زبان شناس) و بر اساس یک مقیاس هفت نقطه ای، انتخاب شد. در رتبه بندی برای تعیین شباهت معنایی، تنها جفت کلماتی که میانگین نمره شباهت معنایی آن ها بالا بود (5 تا 7)، باقی مانده و بقیه حذف شدند. سپس برای هر جفت کلمه مرتبط معنایی، یک کلمه غیرمرتبط معنایی انتخاب شد. پس از تعیین روایی محتوایی به شیوه کیفی توسط سه متخصص و حذف موارد نامناسب، به منظور هماهنگی بین دو مجموعه اسم و فعل، ویژگی های واژگانی و روان زبان شناختی کلمات باقی مانده (207 اسم و 156 فعل) شامل بسامد، تعداد هجا، تعداد واج، تعداد حروف، مجاور های واجی و نویسه ای، تداعی حرکتی، تصویرپذیری ذهنی، میزان آشنایی و سن اکتساب کلمات، توسط هجده داوطلب، بر اساس مقیاس هفت نقط های استخراج شد. داوطلبین شامل سیزده متخصص آسیب شناسی گفتار و زبان و زبان شناس و پنج والد بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از حذف افعال با نمره تداعی حرکتی پایین و اسامی با نمره تداعی حرکتی بالا، دو مجموعه، بر اساس سایر ویژگی های واژگانی و روان  زبان شناختی هماهنگ شدند. درنهایت، 34 دسته سه تایی فعل با تداعی حرکتی بالا و 34 دسته سه تایی اسم با تداعی حرکتی پایین انتخاب شدند. در هر دو مجموعه فعلی و اسمی،کلمات به گون های انتخاب شدند که برای قضاوت باید مختصات معنایی کلمات به صورت دقیق و جزیی تر مورد توجه و مقایسه قرار گیرد. روش های آماری شامل محاسبه آماره های توصیفی و آزمون تی مستقل بود. 

    یافته ها:

     یافته ها نشان داد دو مجموعه کلمات، بر اساس ویژگی های واژگانی و روان  زبان شناختی به غیر از تداعی حرکتی و تعداد واج تفاوت معناداری نداشتند (P≥0/05‎). تفاوت آماری معناداری بین میانگین±انحراف معیار تداعی حرکتی دو مجموعه فعل (0/51±5/86) و اسم (0/45± 1/92) وجود داشت (P=0/000). نتایج درجه بندی تداعی حرکتی نشان داد مجموعه افعال حاضر، موجب برانگیختگی تداعی حرکتی قوی تری نسبت به اسامی می شوند. یافته های آزمون تی مستقل مربوط به دسته های سه تایی نشان داد تفاوت آماری معناداری در معیار های میانگین طول کلمه هر دسته، شامل متوسط تعداد هجا هر دسته، متوسط تعداد واج هر دسته و متوسط تعداد حروف هر دسته، بین دو دسته سه تایی اسم و فعل وجود نداشت (P≥0/05‎).

    نتیجه گیری: 

    آزمایه قضاوت شباهت معنایی دارای 102 فعل حرکتی و 102 اسم عینی غیرحرکتی، در 68 دسته سه تایی (34 دسته فعل و 34دسته اسم)، سازمان یافته است. آزمایه طراحی شده، علاوه بر اینکه امکان مقایسه دو مقوله مختلف دستوری را فراهم می کند، می تواند برای بررسی پردازش کلمات حرکتی در سطوح پردازشی عمیق و کنترل شده و همچنین آزمون فرضیات نظریه شناخت بدن مند، به منظور ارزیابی نقش سیستم حرکتی و تاثیر آسیب به این سیستم روی عملکرد زبانی و شناختی خصوصا در بیماران با آسیب های عصبی حرکتی و شناختی مانند زبان پریشی، دمانس، لکنت رشدی و اکتسابی، بیماری پارکینسون یا سایر اختلالات حرکتی، به کار گرفته شود و قابل استفاده در مراکز درمانی است و همچنین جهت اهداف پژوهشی و مداخله ای کاربرد دارد.

    کلیدواژگان: ساخت آزمایه، قضاوت شباهت معنایی، روایی محتوایی، افعال حرکتی، اسامی غیرحرکتی، رمزگذاری واژگانی-معنایی، آسیب مغزی
  • ایوب پرنو، کوروش سایه میری، رضا نبی امجد، ریحانه ایوان بقا، میرمحمد حسینی آهق، شیوا حسینی فولادی، علیرضا خمر، محسن پورصادقیان* صفحات 182-205
    اهداف

     اختلالات اسکلتی عضلانی مرتبط با کار از عمده ترین عامل از دست رفتن زمان کار، افزایش هزینه ها و آسیب های انسانی نیروی کار و فرسودگی شغلی به شمار می رود. بر اساس برآورد سازمان بین المللی کار در حدود 160 میلیون بیماری مرتبط با کار هر سال در جهان اتفاق می افتد که بیشترین آمار ثبت شده مرتبط با اختلالات اسکلتی عضلانی ناشی از کار است. در ایران نیز مطالعاتی جهت بررسی شیوع این اختلال انجام شده است که هریک آمار مختلفی را ارایه می دهند. لذا با توجه به اهمیت موضوع، نیاز به دست یابی به نتایجی دقیق با قدرت آماری بالاو در عین حال اعتبار بخشیدن به نتایج حاصل از این مطالعات، ضروری به نظر می رسد. این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع اختلالات اسکلتی عضلانی مرتبط با کار در ایران جهت دست یابی به نتایج دقیق تر، به روش متاآنالیز انجام شده است.

    روش بررسی

    تحقیق حاضر یک مطالعه فرا تحلیل (متاآنالیز) درباره اختلالات اسکلتی عضلانی مرتبط با کار در ایران است. مقالات مرتبط با استفاده از کلیدواژه های معتبر فارسی (اختلالات اسکلتی عضلانی ناشی از کار) و انگلیسی (Work Realated musculoskeletal disorders) و کلمه ایران در پایگاه های جهاد دانشگاهی، اسکوپوس، گوگل اسکالر، ایران مدکس، مگ ایران، پابمد و WOS یافت شدند. این مقالات در یک بازه پانزده ساله بین سال های 2001 تا 2016 در شهرهای مختلف ایران نوشته شده بودند. معیار ورود به مطالعه، در نظر گرفتن میزان شیوع اختلالات اسکلتی عضلانی در دوره زمانی یک ساله، روش انجام مطالعه به شکل مقطعی یا توصیفی تحلیلی، دسترسی به متن کامل مقاله، ارزیابی اختلالات اسکلتی عضلانی با استفاده از پرسش نامه استاندارد اختلالات اسکلتی عضلانی نوردیک و در نظر گرفتن شیوع اختلالات اسکلتی عضلانی در کل بدن (اندام های فوقانی و تحتانی) بود. بررسی ناهمگنی مقالات نیز با استفاده از شاخص I2 انجام شد و داده ها با نرم افزار STATA با روش متاآنالیز و با استفاده از مدل اثرات تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها:

     در این مطالعه 45 مقاله منتشرشده در زمینه اختلالات اسکلتی عضلانی مرتبط با کار از سال 2001 تا 2016 مورد بررسی قرار گرفت که حجم نمونه مورد بررسی 9813 نفر با میانگین 218 نمونه در هر مطالعه بود. روش انجام مطالعه در مقالات از نوع توصیفی تحلیلی و به صورت مقطعی بود که در تمام مقالات شیوع اختلالات در اندام های مختلف بدن مورد بررسی قرار گرفته بود. طبق نتایج، بیشترین شیوع اختلالات اسکلتی عضلانی مرتبط با کار گزارش شده در این مقالات، نشان دهنده بالاترین میزان ابتلا در اندام های تحتانی  و مربوط به کمردرد با 49 درصد (فاصله اطمینان 95 درصد: 55-43) و بالاترین شیوع آن در اندام های فوقانی نیز و با گردن به میزان 39/3 درصد بود. همچنین شیوع اختلالات اسکلتی عضلانی در سایر قسمت های بدن به ترتیب در زانو 39/32 درصد، شانه ها 36/9 درصد،پشت 36/8 درصد، مچ دست 34 درصد، پاها 26/9 درصد، ران و باسن 20/5 درصد و آرنج ها 16/2 درصد بود.

    نتیجه گیری:

     شیوع نسبتا بالایی در اختلالات اسکلتی عضلانی در اندام تحتانی (به ویژه در کمر) و اندام های فوقانی (به ویژه در گردن و شانه) در بین کارکنان ایران مشاهده شد که در مقایسه با دیگر کشورهای جهان، بیانگر حادتر بودن این اختلالات در بین کارکنان ایرانی بود که خود نیازمند به واکاوی بیشتر برای بررسی علل شیوع این عارضه است. از این رو باید به مسئله سلامت کارکنان در محیط های کاری توجه بیشتری شود؛ لذا در نظر گرفتن برنامه های آموزشی مداخله ای ارگونومی و ایمنی بهداشتی جهت کاهش خطرات مرتبط با اختلالات اسکلتی عضلانی به مدیران و مسیولین سازمان ها در نقاط مختلف کشور پیشنهاد می شود. از طرفی با توجه به جوان بودن کارکنان، شاید در زمان حاضر شکایت از اختلالات اسکلتی عضلانی چندان بالا نباشد، اما در آینده ای نزدیک مشکلاتی را برای کارکنان ایجاد خواهد کرد؛ بنابراین اقداماتی نظیر کاهش ساعات کاری، تغییر ایستگاه های کاری، استفاده از میز و صندلی های استاندارد و منطبق با اصول ارگونومی و ابعاد بدنی افراد، انجام حرکات ورزشی و ارایه آموزش به کارکنان به منظور رعایت وضعیت بدنی مناسب هنگام کار می تواند به عنوان استراتژی هایی برای کاهش خطر ابتلا به این اختلالات مفید واقع شود.

    کلیدواژگان: رگونومی، اندام های فوقانی، اندام های تحتانی، متاآنالیز
  • زهرا کیانی، هوشنگ میرزایی*، سید علی حسینی، حسین سورتیجی، سمانه حسین زاده، الهه ابراهیمی صفحات 206-219
    اهداف

     اتیسم یکی از اختلالات عصبی رشدی است که در تمام عمر، فرد را درگیر می کند. شیوع اختلال اتیسم در ایران رو به افزایش است. ماهیت سخت و پیچیده این اختلال باعث برهم خوردن تعادل و روال های کاری در خانواده و موجب تنش زیادی برای تمامی اعضای خانواده به ویژه، مادران می شود. سلامت روان مادر، تمامی اعضای خانواده از جمله کودک با اختلال اتیسم را تحت تاثیر قرار می دهد. از طرفی سردرگمی و شکست مادران در ارتباط با کودک با اتیسم موجب تنش و ناراحتی بیشتر برای آنان می شود. در این پژوهش برآنیم با روش بازی درمانی فیلیال تراپی که بازی درمانی خانواده محور است به مادران در خلق رابطه جدید و بهبود بازی و رابطه با کودک کمک کنیم و همچنین تاثیر آن بر تنش کل مادران را بسنجیم.

    روش بررسی

    در ابتدا پژوهش با کد اخلاقی IR.USWR.REC.1396.97 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی رسید. با کسب مجوزهای لازم و ارایه آن به مراکز اتیسم و کلینیک های کاردرمانی در سرتاسر استان اصفهان، رضایت مراکز را برای همکاری در این طرح جلب کردیم. 32 کودک (9 دختر و 23 پسر) با اختلال طیف اتیسم در محدوده سنی چهار تا دوازده سال در این مطالعه تجربی شرکت داشتند. قبل از انجام نمونه گیری هدف مطالعه توضیح داده شد و از مشارکت کنندگان رضایت آگاهانه گرفته شد. روش نمونه گیری به صورت دردسترس انجام گرفت. در ابتدا فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسش نامه گارز-2 و فرم تنش والدگری آبیدین توسط تمامی مادران تکمیل شد. جهت اختصاص مادران به گروه های آزمایش و کنترل مادران بر اساس سن کودک، نمره گارز و تحصیلات کودکان و مادران و غیره همتاسازی شدند. سپس به روش تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ده جلسه فیلیال تراپی (هر هفته یک جلسه دوساعته) برای گروه آزمایش برگزار شد. در این مدت گروه کنترل درمان های گذشته را ادامه می دادند. بعد از تکمیل مداخله، پرسش نامه تنش والدگری آبیدین (فرم کوتاه) توسط تمامی مادران مجددا تکمیل شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس و تی زوجی و مستقل تحلیل شدند.

    یافته ها: 

    جهت بررسی نرمال بودن نمرات تنش کل در مرحله پیش آزمون و پس آزمون از آزمون شاپیرو ویلک استفاده شد. نتایج تی با دو گروه مستقل نشان داد که میانگین نمره تنش کل در مرحله پیش آزمون در دو گروه تفاوت معنی دار آماری نداشت (0/679= P) ولی در مرحله پس آزمون تفاوت معنی دار وجود داشت (0/010= P). همچنین نتایج مربوط به آزمون تی وابسته نشان داد تفاوت بین نمرات تنش کل پیش آزمون و پس آزمون در گروه کنترل معنی دار نیست (0/268= P) ولی بین نمرات تنش کل پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایش تفاوت معنی دار است (0/001= P). نتیجه آنالیزکوواریانس نشان می دهد نمره اولیه تنش بر نمره کل تنش در مرحله بعد از مداخله اثرگذار بوده است؛ طوری که 82 درصد پراکندگی کل را این متغیر تبیین می کند. همچنین بعد از کنترل نمره پیش آزمون تنش در نمونه ها، میانگین نمره تنش کل در دو گروه تفاوت معنی داری داشتند (0/001= P). ضریب اتا نشان می دهد مداخله می تواند 54 درصد از تغییرات نمره کل تنش را تبیین کند. مداخله فیلیال تراپی تاثیر قابل توجهی بر تنش کل مادران گروه آزمایش داشت. چنین تغییری در گروه کنترل مشاهده نشد.

    نتیجه گیری: 

    روش فیلیال تراپی می تواند با بهبود عملکرد کودک و رابطه والد کودک به پذیرش بهتر کودک توسط والد کمک کند و تنش والدگری را کاهش دهد. بهبود ارتباط والد کودک موجب همدلی و نزدیکی بیشتر مادران با کودکان مبتلا به اتیسم می شود. فیلیال تراپی با صرف هزینه و زمان کم، در یک زمان بر مادر و کودک اثر می گذارد و تاثیرات مثبت آن شامل حال هر دو گروه و همچنین سایر اعضای خانواده می شود. روش فیلیال تراپی می تواند به عنوان مداخله ای مکمل به تمامی کارشناسان حیطه کودکان اتیسم و مادران آنان آموزش داده شود.

    کلیدواژگان: اختلال طیف اتیسم، تنش، رابطه کودک والد، بازی درمانی
  • زهرا بابایی، طلیعه ظریفیان، عطیه اشتری*، عنایت الله بخشی صفحات 220-235
    اهداف

     فرایند ارتباط، زندگی فردی و اجتماعی هر انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین بر اساس نظام طبقه بندی عملکرد، ناتوانی و سلامت ارتباط یکی از مولفه های مهم مشارکت اجتماعی است و می تواند با کارکردهای متفاوتی از جمله تنظیم رفتار (تنظیم رفتار دیگران برای رسیدن به هدفی خاص)، تعامل اجتماعی (جلب توجه دیگران به سمت خود) و توجه مشترک (جلب توجه دیگران به سمت یک رویداد یا شیء خاص) صورت گیرد. دانستن روند رشد کارکرد ارتباطی در ارزیابی، تشخیص، تعیین پیش آگهی و مداخله بهنگام موثر است. اما علی رغم اهمیت کارکرد ارتباطی در روند رشد ارتباط و زبان و تاثیر آن در ارزیابی و مداخله بهنگام، تاکنون مطالعه ای که مستقیما به بررسی روند رشد کارکردهای ارتباطی در کودکان طبیعی فارسی زبان پرداخته باشد، انجام نشده است. هدف این مطالعه بررسی روند رشد کارکردهای ارتباطی کودکان فارسی زبان طبیعی از دوازده تا هجده ماهگی، صرف نظر از شیوه های برقراری ارتباطی (مانند حرکات بیانگر، صداسازی و کلمات) بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر یک مطالعه طولی از نوع مشاهده ای محسوب می شود. در این مطالعه کارکرد ارتباطی یازده کودک تک زبانه فارسی زبان دوازده ماهه (هفت پسر و چهار دختر) به مدت هفت ماه در شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت. جهت جمع آوری نمونه ها ابتدا از روش نمونه گیری غیر احتمالی هدف مند و سپس از روش غیراحتمالی گلوله برفی استفاده شد. تمامی کودکان فارسی زبان، دارای تاریخچه پزشکی سالم، رشد طبیعی، والدین با حداقل تحصیلات دیپلم، تک زبانه و از خانواده ای با وضعیت اجتماعی اقتصادی متوسط بودند. بررسی وضعیت رشدی آزمودنی ها با پرسش نامه سنین و مراحل (ASQ) انجام شد و برای تعیین ویژگی های جمعیت شناختی از پرسش نامه محقق ساخته (دارای روایی کیفیت محتوا) استفاده شد. محقق هفت ماه، ماهی یک مرتبه به مدت یک ساعت از تعامل والد کودک در حین بازی نیمه ساخت مند با اسباب بازی ها در منزل کودک فیلم برداری می کرد. فیلم های ضبط شده از کودک به صورت واقعه نگارانه بازنویسی و بر اساس کدهای تعریف شده در پژوهش کدگذاری و سپس وارد نرم افزار SPSS (نسخه 22) شدند. از آماره های توصیفی از جمله میانگین و انحراف معیار برای توصیف داده ها استفاده شد. همچنین برای تعیین نرمال بودن داده ها از آزمون شپیرو ویلک و جهت تحلیل داده ها از آزمون اندازه های مکرر و مقایسه دوتایی استفاده شد. نحوه کدگذاری کارکردهای ارتباطی به دو متخصص ارزیاب کننده آموزش داده شد و جهت بررسی اعتبار کدگذاری داده ها، 20 درصد از نمونه های رفتاری ضبط شده در اختیارشان قرار گرفت تا کارکردهای ارتباطی را کدگذاری کنند. اعتبار کدگذاری مشاهدات ثبت شده نیز از طریق آزمون ضریب همبستگی درون رده ای تعیین شد.

    یافته ها: 

    نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد میانگین بسامد کارکردهای ارتباطی تنظیم رفتار و تعامل اجتماعی از دوازده تا هجده ماهگی ثابت باقی مانده است (0/05<P). یافته دیگر این مطالعه نشان دهنده ثبات میانگین بسامد کارکرد ارتباطی توجه مشترک از دوازده تا پانزده ماهگی (0/05<P) و رشد صعودی آن در شانزده (0/019=P)، هفده (0/023=P) و هجده ماهگی (0/003=P) نسبت به دوازده ماهگی بود. مقدار ضریب همبستگی درون رده ای به عنوان ملاک اعتبار کدگذاری مشاهدات 90 درصد به دست آمد.

    نتیجه گیری:

     نتایج حاصل از این مطالعه حاکی از ثبات میانگین بسامد کارکردهای ارتباطی تنظیم رفتار و تعامل اجتماعی و افزایش میانگین بسامد کارکرد ارتباطی توجه مشترک از دوازده تا هجده ماهگی بود. این یافته ها با بعد مشارکت چارچوب طبقه بندی عملکرد، ناتوانی و سلامت هم خوانی دارد، که براساس آن کودک طبق نیازهای هر محیط به استفاده از نوع خاصی از کارکرد ارتباطی می پردازد تا میزان مشارکتش در محیط را افزایش دهد.

    کلیدواژگان: کارکرد ارتباطی، تنظیم رفتار، تعامل اجتماعی، توجه مشترک، کودکان دارای رشد عادی
  • زهرا صادقی، محمدرضا افشار، عباس عبادی، کوثر باغبان، زهرا سادات قریشی* صفحات 236-255
    اهداف

     اختلال بلع یک مشکل متداول در بیماران دارای مالتیپل اسکلروزیس است. این اختلال متعاقبا می تواند باعث بروز مشکلات جدی از جمله افزایش خطر دهیدراسیون، کاهش وزن و پنومونیا مرتبط با آسپیراسیون شود که معمولا منجر به مرگ در مراحل نهایی بیماری می شود. وجود یک ابزار غربالگری موثر، به تشخیص زودهنگام اختلال بلع کمک می کند و از بروز چنین مشکلاتی پیشگیری می شود. پرسش نامه اختلال بلع در مالتیپل اسکلروزیس، تنها پرسش نامه ای است که به طور خاص برای این بیماران طراحی شده است. هدف از مطالعه حاضر، ترجمه و انطباق فرهنگی و بررسی روایی و پایایی این پرسش نامه در زبان فارسی و همچنین، بررسی فراوانی و شدت اختلال بلع بیماران مراجعه کننده به انجمن مالتیپل اسکلروزیس تهران و ارتباط آن با نوع بیماری، مدت زمان بیماری و میزان ناتوانی است. 

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع روش شناسی و توصیفی تحلیلی است که به روش مقطعی انجام شد. جامعه آماری پژوهش، بیماران دارای مالتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن مالتیپل اسکلروزیس تهران در سال 1397 بود و از میان آن ها نمونه آماری، شامل 108 نفر به روش دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه ده آیتمی اختلال بلع در مالتیپل اسکلروزیس (در بخش اول مطالعه، ترجمه و ویژگی های روان سنجی آن بررسی شد)، شاخص معلولیت اختلال بلع و پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی بودند. در بخش آزمون سازی، پس از ترجمه و انطباق فرهنگی پرسش نامه، از تحلیل عاملی تاییدی برای بررسی روایی سازه و نیکویی برازش مدل ارایه شده، استفاده شد. برای بررسی روایی هم گرا، ارتباط بین نمرات نسخه فارسی پرسش نامه با نمرات شاخص معلولیت اختلال بلع آزمون شد. همگنی آیتم های پرسش نامه برای اندازه گیری سازه هدف و ثبات درونی آن بررسی شد. همچنین از روش آزمون بازآزمون برای 19 بیمار تحت مطالعه برای ارزیابی پایایی استفاده شد. درنهایت، فراوانی و شدت اختلال بلع در بیماران مالتیپل اسکلروزیس و ارتباط آن با نوع بیماری، مدت زمان بیماری و میزان ناتوانی بررسی شد. برای تحلیل داده ها، از آزمون های ضریب پایایی کودر ریچاردسون، ضریب همبستگی درون خوشه ای، ماتریکس همبستگی بین آیتم، ضریب همبستگی اسپیرمن و آزمون من ویتنی استفاده شد. 

    یافته ها:

     بر اساس یافته های همبستگی بین آیتم، همبستگی مثبت بین همه آیتم ها به جز آیتم ده به دست آمد. آیتم ده به دلیل همبستگی پایین با سایر آیتم ها از پرسش نامه حذف شد. یافته های تحلیل عاملی تاییدی، ساختار دو عاملی پرسش نامه شامل «اختلال بلع برای مواد غذایی جامد» و «اختلال بلع در مایعات» را تایید کرد و نشان داد آیتم ده حداقل تاثیر را در اندازه گیری «اختلال بلع جامدات» دارد و با حذف این آیتم ثبات درونی پرسش نامه افزایش یافت. همچنین مدل نه آیتمی تعدیل شده پرسش نامه، بهترین نیکویی برازش را با داده های مشاهده شده نشان داد. یافته های روایی هم گرا، وجود همبستگی مثبت و قابل ملاحظه بین نمرات پرسش نامه اختلال بلع و شاخص معلولیت اختلال بلع را نشان داد (0/693=P<0/001 , rs). ضریب پایایی کودر ریچاردسون، 80/856 به دست آمد که نشان دهنده ثبات درونی نسخه فارسی پرسش نامه است و پایایی آزمون بازآزمون نیز 965/0 به دست آمد. نتایج مطالعه همچنین نشان داد 65/7 درصد از بیماران دارای اختلال بلع هستند که از نظر شدت، 9/25 درصد اختلال بلع خفیف و 39/8 درصد اختلال بلع هشداردهنده داشتند. اختلال بلع به طور معناداری با مدت زمان بیماری (0/198=P=0/040 rs) و میزان ناتوانی (0/235=P=0/014 rs) ارتباط داشت و میانگین نمرات پرسش نامه برای بیماران با نوع پیش رونده ثانویه بیماری نسبت به سایر زیرگروه ها به طور معناداری بالاتر بود. 

    نتیجه گیری: 

    نسخه فارسی تعدیل شده نه آیتمی پرسش نامه اختلال بلع در مالتیپل اسکلروزیس یک ابزار ساده، باثبات، روا و پایا برای تشخیص اولیه اختلال بلع و ارجاع زودهنگام برای ارزیابی های ابزاری خاص است. با توجه به فراوانی بالای اختلال بلع در بیماران دارای مالتیپل اسکلروزیس، حایز اهمیت است که درمانگران ضمن نظارت دقیق بر بیماران حتی در مراحل اولیه بیماری به منظور تشخیص زودهنگام و طراحی برنامه توان بخشی، از بروز مشکلات جدی حاصل از این اختلال پیشگیری کنند.

    کلیدواژگان: مالتیپل اسکلروزیس، اختلال بلع، پرسش نامه اختلال بلع در مالتیپل اسکلروزیس، روایی سازه، غربالگری
  • سارا شجاعی، محمود بهرامی زاده، منیره احمدی بنی، محسن موحدی یگانه، محمدابراهیم موسوی* صفحات 256-271
    اهداف

     یکی از دلایل عمده ای که بر درد پا تاثیرگذار است، پلانتارفاشیاتیس (التهاب فاشیای کف پایی) است. این عارضه موجب درد و خشکی در ناحیه فاشیای کف پایی می شود. استفاده از کفی های طبی درمان رایج این عارضه است. هدف از مطالعه حاضر مقایسه تاثیر کفی سفارشی ساز با دستگاه CAD-CAM و کفی مرسوم بر درد، علایم، فعالیت روزانه، فعالیت ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به التهاب فاشیای کف پایی است.

    روش بررسی

    این پژوهش شبه تجربی روی چهارده بیمار مبتلا به عارضه پلانتارفاشیاتیس (پنج زن و نه مرد) با میانگین سنی 40 سال انجام گرفت. چهارده بیمار پس از تشخیص عارضه پلانتارفاشیاتیس توسط پزشک ارتوپد، طبق معیارهای ورود وارد مطالعه شدند. ملاک های ورود به پژوهش: دارا بودن سن 45-25 سال، تشخیص عارضه پلانتارفاشیاتیس توسط پزشک ارتوپد، بیمارانی با عارضه صافی کف پای انعطاف پذیر، عدم وجود اختلالات عصبی یا هرگونه پاتولوژی در پا مانند دیابت و آرتروز. ملاک های خروج از مطالعه: افراد با سابقه جراحی در فاشیای کف پایی بودند. همچنین بیماران در صورت عدم استفاده از کفی در طول مطالعه و ورزشکاران حرفه ای از این پژوهش خارج شدند. بیماران موردمطالعه به روش غیراحتمالی ساده (دردسترس) انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه هفت نفره استفاده از کفی سفارشی ساز با دستگاه CAD-CAM و گروه کفی مرسوم (پیش ساخته) تقسیم بندی شدند. از ابتدا مشخص شد به صورت یکی درمیان به مراجعه کنندگان، دو نوع کفی مطالعه داده شود؛ به این صورت به اولین بیمار کفی CNC داده شد و سیزده بیمار دیگر به همین ترتیب کفی دریافت کردند و به دو گروه تقسیم شدند. ابزار مورد سنجش این مطالعه پرسش نامه FAOS (پرسش نامه پیامدهای پا و مچ پا) بود که پنج متغیر درد، علایم، فعالیت های روزانه، فعالیت های ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی بیماران را می سنجد. هر دو گروه بیماران، پرسش نامه را قبل از استفاده از کفی و مجددا پس از مدت شش هفته استفاده از کفی، تکمیل کردند. اسکن فشاری پا از هر دو گروه بیماران توسط دستگاه اسکن EMED foot pressure system گرفته شد. کفی سفارشی ساز با استفاده از نرم افزار راینو کراس طراحی شد و سپس با استفاده از دستگاه CNC روی بلوک های فومی اتیل ونیل استات با شور 50 تراشیده شد. در گروه کفی مرسوم، بیماران کفی متداول از جنس پلی اورتان را که بر اساس اندازه گیری طولی از پای هر فرد بود دریافت کردند. بیماران پس از شش هفته مجددا پرسش نامه را پر کردند. نمره دهی پرسش نامه توسط فرمول اختصاص یافته به پرسش نامه انجام گرفت. داده ها توسط نسخه 22 نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. پس از بررسی نرمالیتی داده ها توسط آزمون شاپیرو ویلک، به دلیل عدم توزیع نرمال داده ها، از آزمون های ناپارمتریک من ویتنی و ویلکاکسون برای آنالیز داده ها در این مطالعه استفاده شد.

    یافته ها:

     در مرحله قبل از مداخله، تفاوت معناداری در میزان درد، علایم، فعالیت های روزانه، فعالیت های ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی بیماران در دو گروه وجود نداشت و دو گروه همگن بودند. پس از شش هفته، در هر دو گروه نسبت به قبل از مداخله اختلاف معناداری در زیرمقیاس های پرسش نامه FAOS دیده شد (0/05>سطح معناداری). در مقایسه بین دو گروه، بین نمره درد، علایم، فعالیت های روزانه، فعالیت های ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/05<سطح معناداری). طبق یافته های مطالعه حاضر، هر دو کفی سفارشی ساز با دستگاه CAD-CAM و کفی مرسوم در بهبود زیرمقیاس های پرسش نامه FAOS موثر هستند. همچنین تفاوت چشمگیری در مقایسه تاثیر بین دو نوع کفی در بهبودی پیامدهای مرتبط با پا و مچ پا وجود نداشت.

    نتیجه گیری:

     نتایج این مطالعه نشان داد هر دو کفی سفارشی ساز با استفاده از دستگاه CAD-CAM و کفی مرسوم می توانند بر بهبود درد، علایم، فعالیت های روزانه، فعالیت های ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به التهاب فاشیای کف پایی موثر باشند. همچنین بین تاثیر آن ها بر متغیرهای ذکر شده تفاوتی وجود ندارد. با توجه به عدم تفاوت چشمگیر بین دو نوع کفی و موثر بودن آن ها در بهبودی متغیرهای ذکرشده در درمان بیماران، این مطالعه استفاده از هر دو نوع کفی را در مراکز درمانی پیشنهاد می کند.

    کلیدواژگان: التهاب فاشیای کف پایی، CAD-CAM، کفی، درد، کیفیت زندگی
  • محمد شریف پور، مهدی دهقان*، شیما مطلوبی، ثریا خفری صفحات 272-285
    اهداف

     یکی از پارامترهای نشان دهنده رشد صحیح آوایی و واجی، تولید درست و واضح واکه هاست که با تغییر شکل مجرای صوتی از طریق تغییر ارتفاع و جایگاه زبان و حرکت لب ها و فک حاصل می شود. اساس تولید و تفاوت واکه ها، جایگاه و ارتفاع زبان است و به بیان دیگر، صوت خام تولید شده در حنجره که دارای فرکانس پایه است متناسب با تغییر شکل اندام ها و حفرات مجرای صوتی دستخوش تغییر و تشدید می شود و هارمونی هایی از صوت پایه ایجاد می شود که سازه های واکه ای نامیده می شوند. این هارمونی های تشدید شده، به شکل، اندازه و جنس حفرات بستگی دارند و می توانند بر وضوح گفتار افراد و متعاقبا بر درک شنونده اثرگذار باشند. به دلیل چنین اثراتی و نقش مهمی که این سازه ها و فضای واکه ای در هر زبانی بر جنبه های ارتباطی می گذارند، از ویژگی های مهم آوایی هر زبان گفتاری محسوب می شوند. بنابراین تعیین شاخصی به عنوان ابزار ارزیابی خطاهای واکه ای و اختلالات گفتاری در هر زبانی ضروری است. از این رو، هدف از مطالعه حاضر بررسی فضلی واکه ای و ساختار سازه ای واکه های زبان مازندرانی در مردان و زنان هجده تا چهل ساله مازندرانی است.

    روش بررسی

    پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر به صورت مقطعی روی 60 نمونه از افراد مازندرانی زبان در محدوده سنی هجده تا چهل سال انجام گرفت. پس از انتخاب تصادفی آزمودنی ها و اعمال معیار ورود و خروج شامل عدم سابقه بیماری تنفسی، اختلالات گفتاری و شنوایی و حداقل پنج سال سابقه زندگی شهری در بابل، آزمون تولید واکه ها انجام شد و در ادامه سازه های اول، دوم و سوم هر شش واکه به طور جداگانه توسط نرم افزار praat v. نسخه 6 به دست آمد و درنهایت با آزمون تی مستقل و نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها:

     در مردان میانگین بیشترین مقدار فرکانس پایه مربوط به واکه های i و u با 136 هرتز بود و سازه اول مربوط به واکه æ 646 هرتز، سازه دوم در واکه i 2182 هرتز و سازه سوم در واکه i 2888 هرتز بود. کمترین میانگین در فرکانس پایه مربوط به واکه a با 124 هرتز بود و سازه اول مربوط به واکه i، 283 هرتز؛ سازه دوم در واکه a، 1150هرتز و سازه سوم در واکه e، 2629 هرتز بود. در زنان حاضر در این پژوهش نیز بیشترین میانگین در فرکانس پایه مربوط به واکه u، 222 هرتز بود و سازه اول مربوط به واکه æ، 828 هرتز؛ سازه دوم مربوط به واکه i، 2346 هرتز و سازه سوم مربوط به واکه i، 3151 هرتز بود. میانگین کمترین مقدار فرکانس پایه مربوط به واکه های æ و e؛ 202 هرتز، کمترین سازه اول واکه i، 364 هرتز؛ سازه دوم واکه a، 1167 هرتز و سازه سوم در واکه o، 2775 هرتز بود.

    نتیجه گیری:

     بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت، تفاوت هایی میان مردان و زنان با زبان مازنی در سازه ها و فضای واکه ای وجود داشت؛ به نحوی که در مردان با زبان مازندرانی، بم ترین واکه a و واکه های i و u زیرترین بودند، در حالی که واکه های æ و e در زنان بم ترین و u زیرترین واکه بود. همچنین در مردان و زنان واکه æ بازترین، واکه i بسته ترین و پیشین ترین واکه و a پسین ترین بود. همچنین واکه e در مردان و واکه o در زنان گردترین و واکه i در مردان و زنان گسترده ترین به دست آمد. نتایج حاصل با نتایج مطالعاتی که بر تولید واکه ها در فارسی استاندارد انجام شده تا حدودی تفاوت دارد. از آنجایی که اختلالات واکه ای، مستقیما تاثیر خود را بر وضوح گفتار نشان می دهند، پژوهش حاضر به منظور دسترسی به معیاری برای مقایسه و تشخیص خطاهای واکه ای و گفتاری در زبان مازنی انجام شد؛ بنابراین نتایج پژوهش حاضر می تواند در ارزیابی و تشخیص این اختلالات در اهداف بالینی و پژوهشی زبان مازنی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: فضای واکه ای، سازه، واکه، زبان فارسی، زبان مازندرانی
|
  • Farzaneh Amiri Ebrahim Mohammadi, Nazila Akbarfahimi*, Mehdi Rassafiani, Samaneh Hosseinzadeh Pages 138-153
    Objective

     Cerebral Palsy is one of the most common neurodevelopmental disorders in children. Due to the increase in the number of students with Cerebral Palsy (CP) entering ordinary schools and facing problems with independent functioning, there is a need for a valid and comprehensive assessment tool for their successful entry as well as providing a proper treatment plan. The School Function Assessment (SFA), by measuring many school-related functional skills, can identify the strengths and weaknesses affecting the students’ independence and participation in school assignments. It has 320 items and three main parts of participation, task support, and activity performance. The test score can be reported in general or based on each part, separately. The purpose of this study is to examine the validity and reliability of the Persian version of the SFA in children with CP.

    Materials & Methods

    This is a cross-sectional study with methodological design. The study population consists of all children with CP aged 7-12 years in Tehran. Of these, 120 were selected from exceptional public school using a convenience sampling method. The inclusion criteria were: CP diagnosed by a neurologist, age between 7 and 12 years, no other disabilities (e.g. deafness or blindness), and the willingness of children’s parents to participate in the study. A demographic form and the Persian SFA were used for data collection through interview. In order to measure the content validity, Content Validity Index (CVI) and Content Validity Ratio (CVR) were calculated according to the standard protocol of International Quality of Life Assessment. In this regard, 8 experts in the field of pediatrics completed the Persian SFA. To determine the test-retest reliability, the questionnaire was completed by the parents of children with a 4-week interval. The internal consistency and test-retest reliability were examined by using Cronbach’s alpha coefficient and Intra-class Correlation Coefficient (ICC), respectively. Data was analyzed in SPSS V. 22 software.

    Results

     Participants were 64 boys and 56 girls with CP (mean age= 9.4 years). The distribution of CP was as follows: 10% hemiplegic CP, 27.5% diplegic CP, 5.8% monoplegic CP, and 56.7% quadriplegic CP. Eighty hundred-eight percent of respondents were the mothers of students. The CVR and CVI values were in a range of 0.7-1 and 0.87-1, respectively indicating an acceptable validity. All the items had acceptable content validity. The Cronbach’s alpha coefficient was obtained 0.95 for participation, 0.95-0.99 for task support, 0.83-0.99 for activity performance, and 0.92 in total. Moreover, the ICC value was reported 0.90 for participation; 0.84-0.91 for task support; 0.84-0.97 for activity performance; and 0.89 for the overall test.

    Conclusion

     The Persian version of SFA has acceptable content validity and reliability (internal consistency and test-retest) for children with CP. Therefore, it can be applied as a research and clinical tool to assess the school-related performance of these children.

    Keywords: Cerebral palsy, School function assessment, Content validity, Test-retest reliability, Internal consistency
  • Tabassom Azimi, Zahra Saddat Qoreishi*, Reza Nilipour, Morteza Farazi Pages 154-181
    Objective

     Brain trauma evidences suggest that the two grammatical categories of noun and verb are processed in different regions of the brain due to differences in the complexity of grammatical and semantic information processing. Studies have shown that the verbs belonging to different semantic categories lead to neural activity in different areas of the brain, and action verb processing is related to the activity of motor and pre-motor areas of the brain. Researchers use different tasks to evaluate action verb processing. The most common tasks are action naming and action fluency tasks. Although these types of tasks are sensitive to deficits in action verb processing, they do not specify the nature of the injury. To understand whether dysfunction in action verb processing is due to difficulty in lexical access or specific impairment in semantic processing, it is necessary to design a specific test to evaluate lexical-semantic processing. Semantic Similarity Judgment (SSJ) test targets the lexical-semantic encoding at a deep and controlled processing level. The purpose of the present study was to develop a SSJ test for Persian action verbs and non-action nouns and determine its content validity.

    Materials & Methods

    In this methodological study, 70 Persian action concrete verbs and 80 Persian non-action concrete nouns were first selected. For each word, a semantically related word based on functional, physical, categorical features and similarity in action was selected according to the opinion of 4 experts (3 speech-language pathologists and one linguist) using a 7-point scale. For semantic similarity rating, only the pairs of words with a high semantic similarity score (5 to 7) remained and the rest were omitted. Then, for each pair of semantically related words, a semantically unrelated word was selected. After determining content validity qualitatively by three experts and removing inappropriate items, for matching the two sets of nouns and verbs, the lexical and psycholinguistic characteristics of the remaining words (207 nouns and 156 verbs) including frequency, number of syllables, phonemes, letters, phonological and orthographic neighbors, action association, imageability, familiarity and age of acquisition were extracted by 18 volunteers (13 speech-language pathologists and linguists and 5 parents selected by a convenience sampling method) based on a 7-point scale. The verbs with low action associations and the nouns with high action association were removed and then, the two sets of words were matched for other lexical and psycholinguistic characteristics. Finally, 34 triples of verbs with high action association and 34 triples of nouns with low action association were selected. In both noun and verb sets, the words were chosen in such a way that, in order to judge, the semantic features of the words need to be carefully considered. Data analysis was performed using descriptive statistics and independent t-test.

    Keywords: Semantic similarity judgment, Content validity, Action verbs, Non-action nouns, lexical-semantic encoding, Brain injury
  • Ayoub Parno, Kourosh Sayehmiri, Reza Nabi Amjad, Reyhaneh Ivanbagha, MirMohammad Hosseini Ahagh, Shiva Hosseini Foladi, Alireza Khammar, Mohsen Poursadeqiyan* Pages 182-205
    Objective

     Work-related musculoskeletal disorders are one of the major causes of lost working time, increased costs, human injuries and burnout. The International Labor Organization estimates that about 160 million work-related illnesses occur worldwide each year, where the highest prevalent illnesses are musculoskeletal disorders. Several studies have been conducted In Iran to investigate the prevalence of these disorders, each providing different statistics. Therefore, considering the importance of these disorders, it is necessary to obtain accurate results with high statistical power and validate them. The aim of this study was to investigate the prevalence of work-related musculoskeletal disorders in Iran in order to obtain more accurate results by conducting a meta-analysis.

    Materials & Methods

    For this meta-analysis, searching was conducted in SID, MagIran, IranMedex, Google Scholar, Scopus, Web of Science, and PubMed databases using the keyword “work-related musculoskeletal disorders“ in both Persian and English on studies conducted during 2001-2016 in various cities of Iran. Inclusion criteria were: investigating the prevalence of musculoskeletal disorders in a period of one year, being a cross-sectional or descriptive-analytical study, publication in Persian or English, availability of full-texts, assessment using standard methods (e.g. Nordic Musculoskeletal Questionnaire) and considering the prevalence of musculoskeletal disorders throughout the body (upper and lower extremities). The heterogeneity of the articles was evaluated using the I2 statistics and the data were analyzed in STATA software using meta-analysis and random-effects model.

    Results

     In this study, 45 papers on work-related musculoskeletal disorders were studied. The overall sample size of these studies was 9813, with a mean number of 218 for each study. Most of studies were descriptive-analytical and cross-sectional. In all of them, the prevalence of musculoskeletal disorders in different parts of the body had been investigated. According to their results, the most prevalent work-related musculoskeletal disorder in lower extremity was low back pain (0.49%) and in upper extremity, it was neck pain (39.3%). The prevalence of musculoskeletal disorders in other parts of the body were 39.32% in the neck, 36.9% in shoulders, 36.8% in the back, 34% in the wrist, 26.9% in legs, 20.5% in thighs and hips, and 16.2% in elbows.

    Keywords: Ergonomics, Upper extremity, Lower extremity, Meta-analysis, Systematic review
  • Zahra Kiyani, Hoshang Mirzai*, Seyed Ali Hosseini, Hossein Sourtiji, Samaneh Hosseinzadeh, Elahe Ebrahimi Pages 206-219
    Objective

     Autism Spectrum Disorder (ASD) is a neurodevelopmental disorder that affects the person’ life. The prevalence of ASD in Iran is increasing. The complicated nature of this disorder disrupts the balance and work routines in the family, which puts a lot of stress on the entire family, especially mothers. Mental health of the mother affects all family members, including a child with ASD. On the other hand, mothers’ confusion and failure in relation to their ASD child causes more stress and discomfort for them. In this study, we aimed to investigate the effect of filial therapy, as a play therapy, on the parenting stress of mothers with ASD children.

    Materials & Methods

    In this experimental study, participants were the mothers of 32 children with ASD (9 girls and 23 boys) aged 4-12 years referred to autism centers and occupational therapy clinics in Isfahan, Iran who were selected using a convenience sampling method. After obtaining an ethical approval from the Research Ethics Committee of the University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences (code: IR.USWR.REC.1396.97), and necessary permissions, researchers referred to the clinics and after explaining the purpose of the study to the mothers, an informed consent was obtained from them. Then, they completed a demographic form, Gilliam Autism Rating Scale-2 (GARS-2), and Abidin’s Parenting Stress Index-Short Form (PSI-SF). Participants were randomly divided into two intervention and control groups after matching for the child’s age, GARS score, and the education of children and mothers. The intervention group received 10 sessions of filial therapy, once a week, each for two hours, while the control group continued routine treatment. After intervention, PSI-SF was completed by all mothers again. The collected data were analyzed by using ANCOVA, paired t-test and independent t-test. Shapiro-Wilk test was used to determine the normality of PSI-SF data distribution at Pre-test and Post-test phases.

    Results

     Paired t-test results showed that there was no statistically significant difference in the mean total parenting stress score between the two groups in the Pre-test phase (P= 0.679) but it was significant in the Post-test phase (P=0.010). The results of independent t-test showed that the difference between the mean Pre-test and Post-test scores of total parenting stress in the control group was not significant (P= 0.268) but it was significant in the intervention group (P=0.001). ANCOVA results showed that the Pre-test score of parenting stress had an effect on the total parenting stress score after intervention such that it could explain 82% of variations in this variable. After controlling the Pre-test score, the total parenting stress was significantly different in two groups (P=0.001). Eta squared value indicated that the intervention could explain 54% of changes in total parenting stress of mothers.

    Conclusion

     Filial therapy can help better acceptance of the ASD children by their parents and reduce parenting stress by improving child-parent relationships. This method can be taught as a complementary intervention to the mothers of ASD children.

    Keywords: Autism spectrum disorder, Parenting stress, Child-parent relationship, Play therapy
  • Zahra Babaei, Talieh Zarifian, Atieh Ashtari*, Enayatolah Bakhshi Pages 220-235
    Objective

     Communication can affect the personal and social life of people. According to International Classification of Functioning, Disability and Health (ICF), communication is one of the most important components of social participation and can have different functions such as behavior regulation (regulating the behavior of others to achieve a particular goal), social interaction (drawing attention of others to the self) and joint attention (attracting the attention of others to an event or particular object). Having knowledge of the development of communicative functions is so important in assessment, diagnosis, prognosis, and early intervention. Despite the importance and effect of communicative functions in language and communication development, no study has been conducted yet that examines the communicative function development of normal Persian-speaking toddlers. The purpose of this study was to investigate the development of communicative functions in normal Persian-speaking children from 12 to 18 months of age, regardless of communicative expressions (such as gestures, vocalization, and words).

    Materials & Methods

    This is a longitudinal observational study. The communicative function of 11 monolingual Persian-speaking 12-month-old children (7 boys and 4 girls) living in Tehran, Iran was investigated for 7 months. Sampling was done by using purposive and snowball non-probability sampling methods. All children had healthy medical history and normal growth, were from a family with a moderate socioeconomic status, and their parents had at least a high school diploma. The participants’ developmental status was assessed by Ages and Stages Questionnaire. A demographic form with acceptable content validity was also used to determine their demographic characteristics. For 7 months (once a month, each session for one hour), the examiner filmed the child-mother interaction during a semi-structured play with a set of toys at the child’s home. Afterwards, the recorded videos were coded according by the researcher and then entered into the SPSS V. 22 software. Descriptive statistics including mean and standard deviation were used to describe the data. The Shapiro-Wilk test was used to determine the normality of data distribution, and repeated measures ANOVA (within-subject comparison) was used to analyze the data. Two raters were taught about the coding and rating of the communicative functions. To verify the validity of the data coding, 20% of the recorded samples were given to them to code communicative functions. The coding validity was determined by calculating the Intra-class Correlation Coefficient (ICC).

    Results

     The mean frequency of behavior regulation and social interaction was constant from 12 to 18 months of age (P<0.05), while the mean frequency of joint attention was constant from 12 to 15 months of age (P<0.05) and then significantly increased at months 16 (P= 0.019), 17 (P= 0.023) and 18 (P= 0.003) compared to the 12th month. The ICC value as the criterion for coding validity was reported 90%.

    Conclusion

     The mean frequency of joint attention increased significantly from 12 to 18 months of age, while it was constant for behavior regulation and social interaction. Our findings are consistent with the ICF’s social participation, stating that a child uses a particular type of communicative function to increase its participation in the society.

    Keywords: Communicative function, Behavior regulation, Social interaction, Joint attention, Typically developing children
  • Zahra Sadeghi, MohammadReza Afshar, Abbas Ebadi, Kowsar Baghban, Zahra Sadat Qureshi* Pages 236-255
    Objective

     Dysphagia is commonly encountered in Multiple Sclerosis (MS). It can consequently cause severe complications such as the increased risk of dehydration, malnutrition and aspiration pneumonia that associated with an increased risk of death in the late stages of the disease. These complications can be prevented with an effective screening protocol. The Dysphagia in Multiple Sclerosis (DYMUS) is the only questionnaire developed specifically for patients with MS. The aim of the present study was translation and cross-culturally adaptation of DYMUS for the Persian population and estimation of the questionnairechr('39')s reliability and validity. Also, we investigated the frequency and severity of dysphagia in the patients referring to the Tehran MS Society and its association with the course of MS, disease duration, and Expanded Disability Status Scale (EDSS).

    Materials & Methods

    This is a methodological and descriptive-analytic study. The statistical populations consist of the patients with MS referring to the Tehran Multiple Sclerosis Society in 2018. The study sample consisted of 108 patients who were selected through a convenient sampling method. The research instruments consisted of 10-items DYMUS questionnaire (in the first part of the study, translated and its psychometric properties examined), Dysphagia Handicap Index and a demographic information questionnaire. In methodological section, translation and cross-cultural adaptation were fulfilled and the Confirmatory Factor Analysis (CFA) was used to assess the construct validity and to test the goodness-of-fit of the presented model. The association between the DYMUS and Dysphagia Handicap Index (DHI) scores investigated to convergent validity. ‏ The inter-item correlation matrix was calculated to assess the homogeneity of the questionnaire items. Kuder - Richardson (KR-20) was measured to assess the internal consistency of the questionnaire. Also, the test-retest procedure was conducted on the 19 subjects understudy to assess the reliability. Finally, the frequency and severity of dysphagia and its association with the course of MS, disease duration, and EDSS was investigated. KR-20 reliability coefficient, Intraclass Correlation Coefficient (ICC), inter-item correlation matrix, Mann-Whitney U test and rank correlation coefficient or Spearmanchr('39')s were used to inferential statistical analysis.

    Results

     Analysis of the inter-item correlations matrix indicated a positive correlation between all items, exception item 10. Based on the results of the inter-item correlation, item 10 had the lowest correlation coefficient that was deleted from the questionnaire. CFA results confirmed the two-factor model of DYMUS, “dysphagia for solids” and “dysphagia for liquids”, and revealed that the item 10 was minimally contributing to the measurement of "dysphagia of solids" and internal consistency increased after the deletion of this item. Also, the solution of the 9-item Model was the best goodness-of-fit indicator for the sample. The obtained results from the convergent validity indicated a positive significant correlation between the DYMUS and DHI (rs=0.693, P<0.001). A KR-20 reliability coefficient of the DYMUS was 0.856, indicating high internal consistency of the Persian translation of the questionnaire items. Test-retest reliability was excellent with 0.965 value. The results also showed that 65.7% of multiple sclerosis patients had a swallowing disorder. In terms of the dysphagia severity, 25.9% of participants had mild dysphagia, and 39.8% of participants had alarming dysphagia. DYMUS values were significantly correlated with disease duration (rs=0.198, P= 0.040), and EDSS (rs=0.235, P= 0.014) and significantly higher mean scores were observed in the patients with secondary progressive than the other subgroups of multiple sclerosis.

    Conclusion

     The Persian adjusted 9-item questionnaire was demonstrated to be a simple, consistent, valid and reliable tool for the detection of patients who need more specific instrumental evaluations of swallowing. Also, about the dysphagia is very frequent in these patients, it is important that clinicians monitor these patients carefully even in early stages of the disease‏ for early detection and planning a rehabilitation program to the prevention of serious subsequence complications.

    Keywords: Multiple Sclerosis, Dysphagia, Dysphagia in Multiple Sclerosis Questionnaire, Construct Validity, Screening
  • Sara Shojaie, Mahmood Bahramizade, Monireh Ahamadi Bani, Mohsen Movahedi Yeganeh, Mohammad Ebrahimi Moosavi* Pages 256-271
    Objective

     One of the significant causes of foot pain is plantar fasciitis. The use of medical insoles is a conventional treatment for this condition. The purpose of this study was to compare the effect of the customized insole with the CAD-CAM and conventional insole on pain, symptoms, daily activity, exercise and recreational activity, and quality of life in patients with PF.

    Materials & Methods

     This quasi-experimental study was performed on 14 patients with plantar fasciitis (five women and nine men) with the mean age of 40 years. Fourteen patients have been diagnosed with orthopedic pain after being diagnosed with plantar fasciitis according to inclusion criteria. Diagnosis of the complication of plantar fasciitis by orthopedic physician, Patients with flexible flat foot. No neurological disorders or any foot pathology such as diabetes and osteoarthritis. Patients were randomly assigned into two groups of 7 using customized insole with CAD-CAM and conventional (prefabricated) insole. From the outset it was found to be one of two types of insole to be studied: first the patient was given a CNC insole, and the other 13 patients received the same insole and divided into two groups. The instrument of this study was the FAOS questionnaire (foot and ankle outcomes) which measures the five variables of pain, symptoms, daily activities, sports and recreational activities, and quality of life. Both groups completed the questionnaire before using the insole and again after six weeks. Compressive scan of both groups was accomplished using EMED foot pressure system. The custom-made insole was designed using Rhino Cross software and then shaved using EVA foam blocks with 50% shore using a CNC machine. In the conventional insoles group, patients received conventional polyurethane insoles based on the length measurements of the single leg. Patients completed the questionnaire again after six weeks. Data were analyzed by SPSS software v. 22. After checking the normality of the data by Shapiro-Wilk test, non-parametric Mann-Whitney and Wilcoxon tests were used to analyze the data.

    Results

     In the pre-intervention phase, there was no significant difference in pain, symptoms, daily activities, recreational-sports activities, and quality of life in the two groups, and the two groups were homogeneous. After six weeks, there was a significant difference between the two groups in the FAOS questionnaire (P<0.05). There was no significant difference between the two groups in pain score, symptoms, daily activities, recreational-sport activities, and quality of life (P <0.05). 

    Conclusion

      According to the results of this study, both customized insoles with CAD-CAM and conventional insoles are effective in improving FAOS questionnaire subscales. There was no significant difference in the impact between the two types of insoles in foot and ankle.

    Keywords: Plantar fasciitis, CAD-CAM, Insoles, Pain, Quality of Life
  • Mohamad Sharifpoor, Mehdi Dehghan*, Shima Matloubi, Soraya Khafri Pages 272-285
    Objective

     One of the parameters showing the correct phonetic and phonological development is the correct and clear articulation of vowels is achieved by changing the shape of vocal cords through altering the height and position of the tongue and the movement of the lips and jaw. The tongue’s height and position are the basis of the production and difference of vowels. In other words, the raw sound produced by vocal cords, which has a base frequency, changes and intensifies according to the displacement of organs and vocal tract cavities which makes harmonies from the base sound called formats. These intensified harmonies depend on the shape, size, and material of the cavities, and can affect a person’s speech clarity and, consequently, the listeners’ perception. Due to such effects and the significant role of vowels space and formants on communicative aspects in each language, they are considered as one of the most important acoustic characteristics of any spoken language. Therefore, determining a scale as a tool to assess vowel errors and speech disorders is necessary. This study aimed to investigate vowel space and formant structure of Mazani language in adults.

    Materials & Methods

    This descriptive-analytical study with a cross-sectional design was conducted on 60 adults (30 males and 30 females) with Mazani language aged 18-40 years who were selected randomly and based on the inclusion and exclusion criteria (no history of respiratory diseases, verbal and auditory disorders and having at least 5 years of experience in living in Babol county. After producing the vowels by participants, the first, second, and third formants (F1, F2, and F3) of all 6 vowels were obtained in PRAAT v.6.0 program, and analyzed finally using independent t-test in SPSS v. 18 software.

    Results

     In men, the highest mean value for the base frequency was related to the vowels /i/ and /u/ (136 Hz), and for F1, F2, and F3, it was related to the vowels /æ/ (646 Hz), /i/ (2182 Hz), and /i/ (2888 Hz), respectively. On the other hand, their lowest mean values were related to the vowels /a/ (124 Hz), /i/ (283 Hz), /a/ (1150 Hz), and /e/ (2629 Hz), respectively. In women, the highest mean values of base frequency, F1, F2 and F3 were related to the vowels /u/ (222 Hz), /æ/ (828 Hz), /i/ (2346 Hz), and /i/ (3151 Hz), while the lowest mean values were related to the vowels /æ/ and /e/ (202 Hz), /i/ (364 Hz), /a/ (1167 Hz), and /o/ (2775 Hz), respectively.

    Conclusion

     There was difference in formants and vowel space between men and women with Mazani language. The /a/ was the lowest pitch vowel and /i/ and /u/ were the highest pitch the vowels in men, while /æ/ and /e/ were the lowest pitch vowels and /u/ was the highest pitch vowel in women. Furthermore, the most open, closed, backward and forward vowels were /æ/, /i/, /i/ and /a/, respectively. The /e/ in men and /o/ in women were the most rounded vowels, while the /i/ in both genders was the most unrounded vowel. The results are somewhat different from the results of studies conducted on the production of vowels in standard Persian language. Since the speech clarity and fluency can be affected by the incorrect production of vowels, the results of this study can be used to evaluate and diagnose speech disorders in Mazani language for clinical and research purposes.

    Keywords: Vowel space, Vowels, Formant, Persian language, Mazani language