فهرست مطالب

آینه معرفت - پیاپی 63 (تابستان 1399)

فصلنامه آینه معرفت
پیاپی 63 (تابستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/08/06
  • تعداد عناوین: 7
|
  • محسن ایزدی، سید محمدجواد سیدهاشمی*، علی بادپا صفحات 1-18

    مسئله حدوث یا قدم زمانی عالم از مباحث مهم و محل نزاع بین حکما و متکلمان بوده است. متکلمان اسلامی‌‌غالبا با توجه به ظاهر متون دینی معتقد به حدوث زمانی کل جهان اعم از عالم فرشتگان و عالم طبیعت شده‌اند و در مقابل آنان حکمای اسلامی‌‌مجردات و ماده اولیه عالم طبیعت را فوق زمانی دانسته و بر حدوث ذاتی تاکید داشته‌اند. ملاصدرا نیز درعین اعتقاد به حدوث ذاتی عالم بر اساس مبانی خاص خود به‌ویژه حرکت جوهری، سعی کرده نظریه خاصی را درباره حدوث زمانی عالم مطرح کند که نه مخالف ظاهر‌آیات و روایات باشد و نه اشکالات وارد بر نظر متکلمان را داشته باشد. با توجه به موضوع مقاله، در‌این نوشتار سعی شده آیات مورد استشهاد صدرا در باب حدوث زمانی از مجموعه آثارش بررسی شود و احادیثی که می‌‌تواند در باب حدوث عالم مورد توجه قرار گیرد - هر چند متکلمان بدان نپرداخته‌اند-، در تطبیق بر نظر متکلمان یا نظر صدرا مورد تحلیل قرار گیرد. در‌این تحقیق با تحلیل‌آیات و روایات به‌این نتیجه رسیده‌ایم که هر چند ظاهر‌ایات قرآن کریم و روایات، بر مسبوق بودن عالم به عدم دلالت دارد ولی صراحتی بر حدوث زمانی کل عالم یا‌ ایجاد عالم پس از عدم آن در زمان ندارد. وجود زمان مستقل از عالم و مقدم بر عالم، علاوه بر مشکلات عقلی با ظاهر‌آیات و روایات نیز سازگار نیست؛ از‌این رو به نظر می‌‌رسد دیدگاه صدرالمتالهین از سایر دیدگاه‌ها با‌آیات و روایات مطابقت بیشتری دارد.

    کلیدواژگان: : حدوث ذاتی، حدوث زمانی، قدم زمانی، حرکت جوهری، صدرالمتالهین، آیات و احادیث
  • صبا فدوی، عظیم حمزئیان*، قدرت الله خیاطیان صفحات 19-38

    بخش مهمی از اندیشه های عین القضات همدانی -عارف نواندیش سده ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد که پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی، سعی در پاسخ به چیستی معرفت و کیفیت بیان آن از دیدگاه وی دارد؛ و نشان میدهد که او اگرچه مانند بسیاری از عرفا، معرفت را در مقابل علم اکتسابی، علم لدنی یا ذوقی دانسته است؛ ولی علم و معرفت را نه صرفا دو مفهوم شناختی، بلکه دو عالم وجودی مختلف در نظر گرفته است. هم چنین وی در بحث زبان شناختی معرفت، به طرح مباحثی نو از جمله مسیلهی «الفاظ متشابه» پرداخته است که به دو سطح گفتمان تفکر عقلی و قلمرو ورای عقل اشاره دارد؛ و اگرچه به نظریه های هرمنوتیکی نوین نزدیک میشود؛ ولی با «چندمعنایی بودن» به عنوان پدیده ای معناشناختی  تفاوت دارد. او علاوه بر این که لفظ و معنا را به دو قلمرو مختلف وجودی و دو سطح مختلف معرفت شناختی نسبت داده، با بی معنی دانستن متن، پیوند لفظ و معنی را پیوندی صرفا ظاهری و دلالت الفاظ بر معانی را غیرحقیقی دانسته است.

    کلیدواژگان: عین القضات همدانی، علم، معرفت، زبان، تاویل
  • آزاده ابراهیمی فخاری، محمدعلی رستمیان* صفحات 39-52

    فلسفه از جمله علومی است که همواره مورد هجمه مخالفان یا تایید موافقان بوده است. عده‌‌‌ای قواعد فلسفه را فاقد حجیت دانسته‌اند و عده‌‌‌ای آن را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات و روایات، دخیل می‌‌‌دانند. از جمله روش‌‌‌هایی که می‌‌‌تواند کاربرد این‌‌‌گونه قواعد را در تفسیر متون دینی به منصه ظهور برساند بررسی گستره این قواعد در تفاسیری است که با گرایش فلسفی نگاشته شده است و بررسی تفسیر المیزان که به قلم مفسری فیلسوف به رشته تحریر در آمده است می‌‌‌تواند کاربرد فلسفه را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات شریفه قرآن نمایان سازد. در این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی کاربرد قواعد فلسفی در تقسیر آیات مربوط به توحید ربوبی مورد بررسی قرار می‌‌‌دهیم. دستاوردهای این پژوهش نشان می‌‌‌دهد که قواعد فلسفی تا چه میزان در تفسیر متون دینی کارایی دارد. ایشان در تفسیر آیه 73-84 انعام با طرح قاعده «نیاز معلول به علت در مرحله بقاء» استدلال ابراهیم علیه السلام بر توحید ربوبی را به تصویر کشیده‌‌‌اند. همچنین او از قاعده «معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد» و قاعده «سنخیت بین علت و معلول» در تفسیر آیه 258 بقره و رد استدلال نمرود بر اینکه‌ زنده می‌‌‌کند و می‌‌‌میراند، بهره جسته است. ایشان برای تبیین برهان تمانع در تفسیر آیه 22 انبیاء نیز دو قاعده فلسفی «منحصر در فرد بودن نوع مجرد» و «سنخیت بین علت و معلول» را به کار می‌‌‌گیرد.

    کلیدواژگان: قواعد فلسفی، تفسیر، توحید ربوبی، تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
  • لیلا شیخی*، سید محمدعلی دیباجی صفحات 53-76

    رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئله مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. به‌نظر می‌رسد که این دو مسئله در نزاع غزالی با ابن‌سینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن عنصری در آخرت حاضر می‌شود؛ اما در مورد تناسخ، موضع اودر کتبی که از تناسخ در آن‌ها سخن گفته، ازجمله تلویحات و لمحات، با حکمهالاشراق متفاوت است، به این‌معنا که در همه آثارمربوط به‌جز حکمهالاشراق، از رد تناسخ سخن می‌گوید، ولی در اثر اخیر، موضع او در سه مرحله بیان شده است: عقیده به حدوث نفس، که مستلزم رد تناسخ است؛ تردید در رد یا قبول تناسخ، به دلیل ضعف ادله معتقدان و منکران به تناسخ؛ و سخن ازامکان یا وقوع نوعی تناسخ نزولی برای شقاوتمندان. این مقاله درصدد است تا اثبات کند که عقیده سهروردی به امکان نوعی از تناسخ، تا اندازه زیادی تحت تاثیر «نظریه بدن جدید» غزالی است که درباب چگونگی معادجسمانی مطرح کرده است.

    کلیدواژگان: تناسخ، معادجسمانی، معادروحانی، جسم برزخی، رجعت، سهروردی، غزال
  • محمدرضا بیات*، علیرضا طاهری سودجانی صفحات 77-100

    در این مقاله با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو درباره تجربه مینوی از دیدگاه افلاطون درباره تجربه زیبایی و عشق خوانشی جدید ارایه شده است که طبق آن می‌توان تجربه زیبایی و عشق در افلاطون را تجربه‌ای مینوی شمرد. تجربه‌های دینی دارای گونه‌های متنوعی هستند و نمی‌توان آنها را در یک گونه جای داد. با توجه به این پیش‌فرض، این مقاله درصدد است تا نشان دهد که تجربه زیبایی و عشق در افلاطون در مقایسه با انواع دیگر تجربه‌های دینی به تجربه مینوی نزدیک‌تر است زیرا با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو درباره تجربه‌های مینوی اولا تجربه زیبایی و عشق نوعی آگاهی از موجودی "کاملا دیگر" است که تمام ویژگی‌های آگاهی نومینوس یا دست‌کم، مهم‌ترین ویژگی‌های آن را دارد ثانیا زیبایی محض به عنوان متعلق این آگاهی تمام ویژگی‌ها یا دست‌کم مهم‌ترین ویژگی‌های امر مینوی را دارا است. بنابراین، می‌توان مواجهه با زیبایی را مواجهه با امرمینوی و در نتیجه، تجربه زیبایی و عشق در افلاطون را تجربه‌ای مینوی شمرد. با این خوانش نشان داده شده است که تجربه مینوی گستره وسیعی دارد و می‌تواند تجربه زیبایی و عشق در افلاطون را هم دربرگیرد.

    کلیدواژگان: : تجربه دینی، تجربه مینوی، امرمینوی، عشق افلاطونی، زیبایی، رودلف اتو و افلاطون
  • مژگان کلاچاهی ثابت*، محمدهادی قندهاری صفحات 101-122

    رجعت از آموزه‌های اصیل مکتب کلامی امامیه است که از سوی سایر نحل اسلامی مورد انتقادات گسترده قرار گرفته است. ناصر القفاری اندیشمند وهابی معاصر در کتاب اصول مذهب الشیعه الإمامیه، انتقادات گسترده‌ای را به این آموزه مطرح کرده که دامنه این انتقادات ریشه‌ها، ناتمامی دلایل و دلایل بطلان این عقیده را درنوردیده است. او کوشیده تا با مرتبط دانستن این اعتقاد به تعالیم اهل کتاب و ارایه تصویری یهودی از آن، ریشه‌های آن را به خارج از اسلام گره زده و عبدالله بن سبا را بنیان‌گذار این تفکر معرفی نماید. این امر در حالی است که افزون بر آیات و روایات متواتر دال بر آموزه رجعت، اساسا یهودیان به رجعت پسینی معتقد نیستند، و از عبدالله بن سبا نیز هیچ‌گاه اعتقاد به رجعت مصطلح گزارش نشده ‌است. مهم‌ترین دستاورد متن حاضر علاوه بر رد پندارهای قفاری، تبیین تمایز اندیشه رجعت در کلام امامیه و گزاره‌های منتسب به یهود و سباییت است.

    کلیدواژگان: رجعت، ناصر القفاری، عبدالله بن سبا، یهود، کلام امامیه
  • شهلا علیه پور، مهدی شریفیان* صفحات 123-146

    منطبق با برخی آموزه های عرفان و تصوف به سالک در هنگام وصول به حق نیروی دخل و تصرف در طبیعت عطا می شود که نتیجه آن صدور اعمالی است که دیگران از انجام آن عاجزند که از آن به «خرق عادات و کرامات» تعبیر می شود. هدف پژوهش حاضر بیان دیدگاه های هجویری، قشیری و امام محمد غزالی در اثبات این گونه افعال است و از آن جا که ایشان از آثار پیشین و هم عصر خود بهره جسته و بر آثار پسین نیز تاثیر گذار بوده اند، بررسی آثار آنها می تواند روشنگر عقاید کلی پیرامون مساله کرامت اولیاء در تصوف اسلامی باشد؛ از این رو این پژوهش با روش کیفی و به شیوه تحلیلی تطبیقی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و با نگاهی متن محور به تحلیل نظریات ایشان درباره کرامت خواهد پرداخت. تایید و اثبات کرامات نزد هر سه مولف عمدتا مبنایی روایی و نقلی دارد و ایشان با استناد به دلایل نقلی نظیر اشارات قرآنی، احادیث و روایات و بیان حکایات از سایر عرفا به بیان و اثبات جواز صدور کرامات از سوی اولیاء می پردازند. در دیدگاه ایشان کرامات شرط ولایت نبوده، بلکه جزیی از مقام اولیاء و موید نبوت و رسالت انبیاست.

    کلیدواژگان: اولیاء، کرامات، هجویری، قشیری، غزالی
|
  • leila sheikhi*, seied mohamad alli dibaji Pages 53-76

    La question des ploucs et l'importance des résurrections corporelles sont importantes dans la philosophie de la théologie islamique, comme c'est le cas pour les érudits religieux et anciens et pour les philosophes de la religion d'aujourd'hui.  Il semble que cette période de deux ans dans le conflit d'al-Ghaz الی l با avec Ibn S ین n را donne une perspective particulière à Suhrawardi.  Suhrawardi a prouvé la résurrection transcendantale en croyant que le même corps est un élément dans l'au-delà;  C'est-à-dire, rejetant la réincarnation dans toutes les œuvres pertinentes sauf l'arrêt, mais dans une œuvre récente, sa position a été exprimée en trois étapes: la croyance en l'estime de soi, qui nécessite le rejet de la réincarnation;  Réincarnation, à cause des faiblesses des croyants et des rejeteurs dans la réincarnation, et la possibilité d'une réincarnation descendante pour les justes.  Cet article cherche à prouver que la croyance de Suhrawardi en la possibilité d'une sorte de réincarnation est largement influencée par la "Nouvelle Théorie du Corps" d'al-Ghazali, qu'il a proposée sur la façon de ressusciter.

    Keywords: Réincarnation, Résurrection physique, Résurrection spirituelle, Purgatoire, Retour, Suhrawardi, Ghazali
  • mohammadreza bayat*, alireza taheri Pages 77-100

    The issue of the article is defend the claim that the experience of Beauty or Platonic love can be considered the numinous experience. First, the article explain Otto’s view on numinous experiences. Then it explain Plato’s view on Beauty and love. Finally, comparing the two views, the article will show that the experience of Beauty or Platonic love can be considered the numinous experience. Because, firstly, the experience of Beauty or Platonic love is an awareness of a “wholly other” being, which possesses all or at least the most prominent features of the numinous awareness. Secondly, Beauty as the object of this awareness also possess all or at least the most prominent features of the numen. Therefore, the experience of Beauty is the very experience of the numen.

    Keywords: religious experience, numinous experience, the numen, Beauty, love, Plato, and Otto
  • mozhgan kolachahi sabet * Pages 101-122

    The Raj'at is one of the genuine teachings of Shiite/Shia (Imamiyyah) theological school and has been criticized widely by other Islamic sects. Naser al-Qefary/al-Ghifari, a Wahhabi scholar and a critic of Shi’a theological ideas, in his book Usul Madhhab al-Shi’a al-Ithna ‘Ashariyyah (the Principles of the School of the Twelver Shi’a), has raised widespread criticism on Raj’at. The scope of this criticism includes "Roots", "Incomplete Reasoning," "Causes for Invalidation" of Raj’at.He has tried to relate this belief to the teachings of the Book and the presentation of a Jewish image of those roots tied it outside of Islam And introduce Abdullah bin Saba as the founder of this thinking. Whereas in addition to  verses and successive narratives Implying the doctrine of Raja't ,Basically, Jews don't believe in a future Raja't And also from Abdullah bin Saba It has never been reported that he believed in the term Raja't. The most important achievement of the present text is in addition to Raja't Qefari's ideas, explaining the distinction between the idea of Raja't to Imamiyyah and the statements attributed to Judaism and Sabbaiyah.

    Keywords: Raja't, Qefari, Abdullah bin Saba, Jew, theology of Imamiyah
  • shahla eliyehpoor, Mahdi Sharifian* Pages 123-146

    According to some of the teachings of mysticism and Sufism when wayfarer comes to God, he is granted the power of capture in nature which its result is actions that others can not do it that is interpreted as the losing habit and wonder wrought. The purpose of this study is to express the Hojwari, Ghoshiri and Imam Mohammad Ghazzali's views in proving this kind of works and because they used from the previous works and have influenced on the later works, The study of their works can illuminate the general beliefs surrounding the issue of wonder wrought in Islamic Sufism; Therefore, this research is based on qualitative and comparative analytical methods and using library resources and text-based views will analyze their views on wonder wrought. The emphasis and proving of the wonders wrought to all three authors is largely based on narrative principles and they by referring to narrative reasons such as Quranic hints, traditions and narratives, and the statement of the anecdotes from other mystics, express and prove the permission of doing wonder wrought from saints. In their view, wonder wrought is not the condition of the saintship, but is part of the authority of the saints official and Confirmation of Prophecy and Prophecy of the prophethood.

    Keywords: saints, wonder wrought, Hojwari, Qhoshiri, Ghazzali