فهرست مطالب

فصلنامه مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام
پیاپی 5 (پاییز 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/10/06
  • تعداد عناوین: 6
|
  • سید علی منوری، حامد رحمانی، ندا عسگری صفحه 1

    قدرت های منطقه ای همواره موتور محرکه توسعه و امنیت منطقه ای در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی هستند. به طوری که سیاست های کلان منطقه در ابعاد مختلف با سیاست ها و خط مشی های قدرت های منطقه ای خود را سازگار و همسان می کنند و این وضعیت طیفی از فرصت تا تهدید را به منطقه جهان اسلام تحمیل کرده است. قدرت های منطقه ای با توجه به ظرفیت های فرهنگی، اقتصادی، جغرافیایی و نظامی خود می توانند منطقه را به سوی رقابت و تنش سوق دهند یا با استفاده از دیپلماسی عمومی و درک ظرفیت های موجود، منطقه را به سوی همگرایی ببرند و هم سوی با آن توسعه پایدار و امنیت پایدار را در منطقه به ارمغان بیاورند. نمونه درک صحیح از منطقه و نقش سازنده قدرت های منطقه ای در همگرایی در اتحادیه اروپا به طور کامل مشهود است و نمونه نقش مخرب قدرت های منطقه ای در همگرایی در جهان اسلام برجسته است. در جهان اسلام قدرت های منطقه ای از جمله ایران و عربستان وجود دارند که با توجه به وزن بالای ژیوپلیتیکی دو قدرت در صورت درک واقعیت های موجود مبتنی بر منافع جمعی در سطح ملی و منطقه ای می توانند نقشی بی بدیل در همگرایی جهان اسلام ایفا نکرده اند. قدرت های منطقه ای همواره موتور محرکه توسعه و امنیت منطقه ای در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی هستند. به طوری که سیاست های کلان منطقه در ابعاد مختلف با سیاست ها و خط مشی های قدرت های منطقه ای خود را سازگار و همسان می کنند و این وضعیت طیفی از فرصت تا تهدید را به منطقه جهان اسلام تحمیل کرده است. قدرت های منطقه ای با توجه به ظرفیت های فرهنگی، اقتصادی، جغرافیایی و نظامی خود می توانند منطقه را به سوی رقابت و تنش سوق دهند یا با استفاده از دیپلماسی عمومی و درک ظرفیت های موجود، منطقه را به سوی همگرایی ببرند و هم سوی با آن توسعه پایدار و امنیت پایدار را در منطقه به ارمغان بیاورند. نمونه درک صحیح از منطقه و نقش سازنده قدرت های منطقه ای در همگرایی در اتحادیه اروپا به طور کامل مشهود است و نمونه نقش مخرب قدرت های منطقه ای در همگرایی در جهان اسلام برجسته است. در جهان اسلام قدرت های منطقه ای از جمله ایران و عربستان وجود دارند که با توجه به وزن بالای ژیوپلیتیکی دو قدرت در صورت درک واقعیت های موجود مبتنی بر منافع جمعی در سطح ملی و منطقه ای می توانند نقشی بی بدیل در همگرایی جهان اسلام ایفا کنند، اما به دلایل گوناگون ساختاری و کارکردی دو قدرت نقشی سازنده در همگرایی جهان اسلام ایفا نکرده اند. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی پاسخ گویی به این پرسش هستیم که نقش قدرت های منطقه ای در واگرایی در جهان اسلام چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در جهان اسلام با محوریت دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان به دلیل اختلافات بر سر حوزه نفوذ، تضادهای ایدیولوژیکی، اختلاف ساختار سیاسی قدرت ها و اختلافات ژیواکونومی قدرت های منطقه ای ایران و عربستان نقش مخربی در همگرایی در جهان اسلام داشته اند. نند، اما به دلایل گوناگون ساختاری و کارکردی دو قدرت نقشی سازنده در همگرایی جهان اسلام ایفا نکرده اند. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی پاسخ گویی به این پرسش هستیم که نقش قدرت های منطقه ای در واگرایی در جهان اسلام چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در جهان اسلام با محوریت دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان به دلیل اختلافات بر سر حوزه نفوذ، تضادهای ایدیولوژیکی، اختلاف ساختار سیاسی قدرت ها و اختلافات ژیواکونومی قدرت های منطقه ای ایران و عربستان نقش مخربی در همگرایی در جهان اسلام داشته اند.

    کلیدواژگان: جهان اسلام، ژئواکونومی، ژئوپلیتیک، قدرت های منطقه ای، واگرایی
  • مجید عباسی، رضا عمویی صفحه 2

    یکی از ویژگی های مهم و بنیادین اجتماعی و سیاسی لیبی که در طول تاریخ منشا تحولات سیاسی بوده است و نمی شود آن را در تحولات سیاسی این کشور نادیده بگیریم، نقش و عملکرد ساختارهای قومی و قبیله ای است. ساختارهایی که در طول تاریخ و از زمانی که این سرزمین در کنترل امپراتوری عثمانی بود و در دوره استعمارگران بریتانیایی و ایتالیایی و در دوره پس از استقلال و تشکیل نظام سلطنتی و سپس از زمان کودتای قذافی تا سرنگونی آن در سال 2011 همواره حضور پررنگی در نظام سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی لیبی داشته و جامعه سیاسی این کشور را تحت تاثیر قرار داده است. در این پژوهش به این پرسش اصلی پاسخ می دهیم که ویژگی ها و مولفه های قومی و قبیله ای چه نقشی در خیزش مردمی و تحولات انقلابی سال 2011 لیبی داشته اند؟ یافته های پژوهش نشان می دهند که ویژگی‎ قبیله‎گرایی، یکی از مشخصه‎های بارز و برجسته در مسایل جامعه شناختی مرتبط با لیبی است که در دوره‎های مختلف تاریخ سیاسی این کشور و به ویژه در دوره قذافی و با وجود تلاش هایی که او برای کنارگذاشتن این ساختار از جامعه لیبی داشت تداوم داشته و از دلایل تسریع کننده و سازمان دهنده به خیزش مردمی سال 2011 بوده است.

    کلیدواژگان: اصلاحات سیاسی، خیزش مردمی، ساختارهای قومی، سقوط قذافی، قبیله گرایی
  • حمیدرضا محمدی، حوا ولی زاده، آرش قربانی سپهر صفحه 3

    حوزه خزر، به دلیل شرایط خاص جغرافیای سیاسی و ژیوپلیتیک، مسایل سیاسی، تاریخی، نظامی و جامعه شناختی، از نقاط بحران خیز و مهم جهان محسوب می شود. موضوع مرزبندی و هویت در این منطقه، برای کشورهای پیرامونی، قدرت های بزرگ و دیگر نقاط دنیا اهمیت فراوانی دارد. از این رو، هدف این مقاله بررسی چالش های ایجادشده از مرزبندی های هویتی در حوزه خزر  است. روش اصلی این پژوهش، با توجه به ماهیت آن توصیفی تحلیلی است. ارزیابی وضعیت کشور های حاشیه دریای خزر نشان می دهد که وضعیت بهم ریخته سیاسی و اقتصادی این کشور ها به شدت تحت تاثیر الگوهای هویتی بوده که غالبا از سوی روسیه و آمریکا و تا حدودی ترکیه به کارگرفته شده و مورد اقبال قرار گرفته است. در این میان، فرهنگ، زبان، مذهب، ایدیولوژی و نژاد به عنوان مولفه های فرصت ساز و چالش زای هویتی نقش زیادی در شکل گیری هویت دولت ها در منطقه ی خزر ایفا کرده است که بازتاب آن را می توان به صورت تنش های قومی و مذهبی و تروریسم  ببینیم. بر این مبنا، یافته های پژوهش نشان می دهد که مرزبندی هویتی به صورت تنش های قومی، جدایی طلبی، خیزش های اسلامی و فعالیت های تروریستی به عنوان منابع جدی تهدید های داخلی، تمامیت ارضی، ثبات و امنیت کشورهای حوزه خزر را در سال های پس از فروپاشی شوروی به صورت جدی دچار چالش کرده است.

    کلیدواژگان: حوزه خزر، مرز، مرزبندی هویتی، هویت
  • حجت مهکویی، سارا فلاحی، یوسف زین العابدین عموقین، مهدی محمدیان صفحه 4

    یکی از مسایلی که در جهان کنونی می تواند معادلات اقتصادی را برای یک طرف/طرف ها نسبت به طرف/طرف های دیگر، سنگین تر کند، تشکیل گروه های تروریستی و اقدامات تروریستی است. دولت هایی که تحولات اقتصادی را به شدت دنبال می کنند و خواستار تغییرات شگرف اقتصادی درون کشورشان هستند با شناسایی مناطق ژیوپلیتیکی زمین، راهکار را در راهبرد شکل گیری تروریسم در این مناطق می بینند. در منطقه ژیوپلیتیکی خاورمیانه، گروه تروریستی داعش که به عنوان قدرتمندترین گروه تروریستی سازمان یافته شکل گرفت، معادلات سیاسی و اقتصادی چندی را برای منطقه و نظام جهانی رقم زد. ظهور این گروه تروریستی سازمان یافته بر وضعیت اقتصادی کشورهای منطقه لوانت تاثیرات متفاوتی گذاشت. هدف اصلی ما در این مقاله بررسی تاثیر ظهور داعش بر وضعیت اقتصادی اسراییل به عنوان یکی از کشورهای منطقه لوانت است. این پرسش اصلی مطرح است که ظهور داعش بر وضعیت اقتصادی اسراییل به عنوان یکی از کشورهای منطقه لوانت چه تاثیری داشته است؟ بنابراین با روش پژوهشی توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و وبگاه های اینترنتی و با بهره گرفتن از نظریه بازی ها با تاکید بر چانه زنی به دنبال بررسی این هدف هستیم. البته وضعیت اقتصادی اسراییل با تاکید بر حوضه انرژی فسیلی تحلیل شده است. نتایج یافته های پژوهش نشان می دهد، آن گونه که اقتصاد دیگر کشورهای حوضه لوانت از ظهور داعش متاتر و تضعیف شده اند، اقتصاد اسراییل تضعیف نشده است.

    کلیدواژگان: اسرائیل، اقتصاد، انرژی، داعش، کشورهای لوانت
  • علی آدمی، الله کرم مشتاقی صفحه 5

    پیوند نفت، قبیله، پادشاه، اسلام وهابی و تعامل سنتی با ایالات متحده موجب شده است که عربستان سعودی همواره به عنوان کشوری محافظه کار و موافق وضع موجود شناخته شود. عربستان تنها کشور موجود در غرب آسیا و شمال آفریقا است که از زمان تاسیس در سال 1932 تاکنون با هیچ کودتا، انقلاب و تغییر بنیادینی مواجه نشده است. این کشور با وجود تغییرات تاکتیکی، رفتار مشابهی در سطح راهبردی در دوره های مختلف تاریخی از خود بروز داده است که شناخت آن می تواند به تحلیل، تبیین و آینده پژوهی سیاست خارجی ریاض کمک زیادی کند. در این پژوهش با روش کیفی و رویکرد توصیفی تحلیلی ضمن مبنا قراردادن چشم انداز 2030 عربستان سعودی، در پی استخراج الگوهای رفتاری این کشور در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا هستیم. از این رو می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که به قدرت رسیدن نخبگان جدید حکومتی در سال 2015 و به دنبال آن اصلاحات داخلی این کشور در قالب چشم انداز 2030، چه تحولی (تغییر و تثبیت) در الگوها و روندهای سیاست خارجی عربستان سعودی ایجاد کرده است.

    کلیدواژگان: اصلاحات سیاسی، چشم انداز 2030، سیاست خارجی، عربستان سعودی، نظم جدید، واقع گرایی نوکلاسیک
  • محمد سلطانی نژاد، علی شمس آبادی، منا خلیفاتی صفحه 6

    عربستان سعودی، همواره، به تحولات عراق با حساسیت بالایی می نگریسته و پتانسیل عظیمی از توانمندی خود در سیاست خارجی را صرف این کشور کرده است که طبیعتا این موضوع، به ویژه پس از 2003 که نگرانی های ریاض در قبال معادلات بغداد را بیشتر نمود، در طراحی نقشه قدرت در غرب آسیا اثری شگرف داشته است. با وجود این اهمیت، نگاه و اقدامات خاندان سعودی در قبال عراق پساصدام و پساداعش بدون تحول نبوده است. مقاله حاضر به بررسی سیاست عربستان در عراق از سال 2003 تا میانه سال 2020 پرداخته است و با شناسایی یک نقطه چرخش مهم در سال 2016 طی این بازه زمانی، به این پرسش اصلی پاسخ می دهد: تحول سیاست خارجی عربستان در قبال عراق پساصدام چگونه بوده است؟ فرضیه ای که برای پاسخ به این سوال مطرح شده است، از این قرار است: نگاه غالب بر سیاست عربستان در قبال عراق در سال های 2003 تا 2016، منبعث از دغدغه های هویتی و رقابت های شیعی سنی و عربی غیرعربی، تقابلی بوده و از سال 2016 تا 2020 با توسعه مناسبات اقتصادی سیاسی با دولت عراق هم گرایی داشته است. برای آزمودن این فرضیه، با روش  توصیفی تحلیلی، ضمن بهره گیری از نظریات سازه انگاری و نوکارکردگرایی، تبیین شده است که از سال 2016 به بعد، عربستان با مشاهده شکست سیاست های برآمده از رویکرد شیعه ستیز و مواجه شدن با نتیجه های عکس آن، از یک بازیگر متعصب سنی ضد دولت غالبا شیعی عراق به یک بازیگر هم گرا و همکار با عراق برای جهت دهی به معادلات سیاسی این کشور تبدیل شده است.

    کلیدواژگان: عربستان سعودی، عراق، ثبات زدایی، تنش زدایی، سازه انگاری، نوکارکردگرایی