فهرست مطالب

فصلنامه تاریخ فلسفه
سال یازدهم شماره 1 (پیاپی 41، تابستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/10/09
  • تعداد عناوین: 8
|
  • حسین کلباسی اشتری صفحات 15-16

    درتاریخ اندیشه سیاسی جدید، دو کتاب شهریار ماکیاولی و لویاتان هابز از اهمیت ویژه یی برخوردارند. هر دو اثر، تقریبا همزمان در قرن هفدهم میلادی نوشته شده اند، الا اینکه یکی در ایتالیا و دیگری در انگلستان. موضوع مشترک در اینها ماهیت دولت و نحو، فرمانروایی حاکمان بر رعایا و مردمان و در یک کلام، چیستی دولت مطلوب است؛ حکومتی که به هیچ اصلی از اصول اخلاقی پایبند نیست و با انسانها همانند وحوش و بهایم باید رفتار کند. حدود یک قرن قبل از آن، هنری هشتم پادشاه انگلستان به قتل فیلسوف سیاسی مشهور و نویسنده اتوپیا، یعنی تامس مور فرمان داد و در 1535 سر از تن او جدا کردند. اما در سر آغاز عصر جدید، سیاست و تفکر سیاسی در چه شرایطی قرار داشته که زمینه های ظهور چنین پدیده هایی را فراهم ساخته است؟ در اینجا قصد تحلیل مفاد آثار و وقایعی چون قتل توماس مور را نداریم؛ قصد ما ریشه یابی و التفات به منشا رفتار سیاسی قدرتهای امروز، یعنی آمریکا و اروپا است. از خود میپرسیم براستی کارنامه دموکراسی و لیبرالیسم جدید در چهارصد ساله اخیر چگونه است و آیا شعارهای آزادی و برابری و انسان دوستی و صلح و آبادانی و رعایت حقوق بشر، در برابر هزاران صحنه خشونت و جنگ و تجاوز و کشتار و ویرانی، که عمدتا از ناحیه استعمار اروپاییها یا بپشتوانه قدرت نظامی و سیاسی و دسیسه های رنگارنگ اروپایی امریکایی بر ملتهای ضعیف و مظلوم تحمیل شد، رنگ و نشانی دارد؟ مگر از زمان برده داری و برده فروشی غرب و رفتار کمپانی هند شرقی انگلستان و نسل کشی آمریکاییها در ویتنام و ژاپن و کره و کودتاهای خونین آنها در آمریکای جنوبی و وقوع دو جنگ بین الملل و کشتار هزاران تن در منطقه بالکان، یعنی قلب اروپا، چقدر گذشته است؟ آیا جز اینست که مرور و ملاحظه رویدادهای تلخ و غم انگیز همین دو دهه اخیر در هزاره سوم میلادی، نشان از منشییت و دخالت آشکار و پنهان غرب در وقوع و گسترش چنین پدیده های شومی دارد؟ و حتی پدیده هایی که ظاهرا رنگ و بوی شرقی به آنها داده اند مانند القاعده و تکفیری و وهابیت و اخیرا داعش همگی در اصل از دامان ناپاک سیاست غرب متولد شده و بر سر سفره آنها تغذیه کرده و میکند؟شهریار و لویاتان سندی است که تولد انسانی خاص و وقوع حوادثی بدست وی را در آینده خبر میدهد؛ گویی نویسنده در آیینه زمان چیزی را میدیده است که صورت بالفعل آن در زمانه ما آشکار شده، یعنی جدایی و استقلال سیاست از دین و حتی اخلاق و وجدان عمومی بشر. اگر تا چندی پیش صدای شعار مبارزه با تروریسم در محافل و رسانه های غربی گوش فلک را پر میکرد، امروز تروریسم دولتی به سرکردگی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی، در خاک دیگر کشورها آدمکشی میکند و صدایی از مدعیان لیبرالیسم و دموکراسی در نمی آید! البته براستی چه دارند که بگویند؟ اگر روزگاری مردمان آسیا و افریقا و دیگر مناطق محروم جهان، چشم به آرمانشهر و اتوپیای غربی دوخته بودند، امروز در مقابل چشمان خود، ستم و نابرابری فراگیر برآمده از سیاست اخلاق ستیز و دین زدایانه غرب را مشاهده میکنند و در سستی و پوچی سراب انسانیت مدرن تردید ندارند. نسل حاضر اگر فرصت یا حوصله کافی برای مطالعه تاریخ جهان را ندارد، حداقل بازخوانی تاریخ معاصر را جهان را تکلیف خود بداند. گذشت زمان و تاریخ غفلت آور است، ولی یادآوری گذشته همواره برای حاضرین عبرت انگیز و راهگشاست.

    کلیدواژگان: حقوق بشر، اندیشه غربی، لویاتان، شهریار، تروریسم دولتی، صهیونیسم
  • حامد احتشامی، سید محمد حکاک صفحات 17-40

    متافیزیک یا مابعدالطبیعه واژه یی است که اولین بار بعنوان نام آن بخش از آثار ارسطو که در مجموعه آثار او پس از کتاب فیزیک قرار گرفته بود، بوسیله گردآورنده آن آثار انتخاب شد، سپس عنوان همان علمی شد که ارسطو در آن بخش بدان پرداخته بود؛ علمی که درباره، احکام موجود بما هو موجود بحث میکند. از آنجا که این دانش درباره مسایل اساسی بشری همچون خدا، نفس و اختیار بحث میکند، در تاریخ فلسفه همواره مصداق اصلی فلسفه بوده و فقط در دوره جدید است که معرفت شناسی اهمیتی بیشتر از آن پیدا کرده است؛ بعلاوه فیلسوفانی همچون دیوید هیوم و امانویل کانت، اعتبار آن را انکار کرده اند. از نظر هیوم متافیزیک دانشی بیمعنی است، چون مفاهیم آن فاقد معنی هستند اما از دیدگاه کانت مفاهیم متافیزیک و بتبع آن، گزاره های آن، معنادار هستند ولی بحث درباره آنها برای عقل نظری ناممکن است و حل مسایل متافیزیک را باید در حوزه عقل عملی یا اخلاق جست. در این مقاله به گزارش و سنجش نظر این دو فیلسوف پرداخته میشود.

    کلیدواژگان: متافیزیک، معرفت شناسی، هیوم، کانت، عقل نظری، عقل عملی
  • سجاد هجری*، آذرتاش آذرنوش صفحات 41-64

    «مدنیت» انسان از موضوعاتی است که از روزگار کهن تاکنون، فیلسوفان به تحقیق درباره آن پرداخته اند و این موضوع، مبنای برخی دانشهای حکمت عملی و بویژه از مبادی فلسفه علوم اجتماعی ا ست. اگر چه ضرورت «حیات اجتماعی» یا مدنیت برای همه انسانها کمابیش آشکار است اما یونانیان این پدیدار را موشکافانه در کتابهای فلسفی بررسی میکردند و آنچه از گذشته تا امروز در جهان اسلام با عنوان مدنی بالطبع بودن انسان میشناسیم، ریشه در یونان و عصر ترجمه دارد. این تعبیر با ترجمه اسحاق بن حنین از اخلاق نیکوماخوس ارسطو، در سده سوم قمری در جهان اسلام پدید آمد و با تهذیب الاخلاق مسکویه رازی زمینه گسترش آن فراهم شد. اگر چه بیشتر مترجمان اخلاق ارسطو به فارسی و عربی، این ترکیب را بکار نبرده اند، اما امروزه نیز همچنان بر سر زبانهاست. آموزه مدنیت انسان، در جهان اسلام مبنای برهان حکیمانی همچون ابن سینا بر اثبات نبوت قرار گرفته و فخررازی پای آن را که بعدها به نام طریقه الحکماء مشهور شده به کتابهای کلامی گشوده است. این مقاله میکوشد با بررسی میراث مکتوب فارسی و عربی در دسترس، خط سیر آمیزه مدنی بالطبع که بمثابه اصطلاح و قالبی در جهان اسلام درآمده و تا امروز نیز بکار میرود، را در سده های میانه تبیین نماید و جای خالی بررسی تاریخی آن را در پژوهشهای کنونی، از وجوهی پر کند.

    کلیدواژگان: مدنی بالطبع، ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، اسحاق بن حنین، مسکویه رازی، ابن سینا، فارابی، فخررازی، نصیرالدین طوسی، طریقه الحکماء
  • حمیدرضا محبوبی آرانی*، سید محمدعلی حجتی، حمید خسروانی صفحات 65-88

    ارسطو بعنوان اولین کسی که باب مستقلی تحت عنوان «اوسیا» در فلسفه خود گشوده، در آثارش تعاریف مختلفی از این واژه ارایه داده است. به هر کدام از آثار ارسطو بویژه متافیزیک و رساله مقولات که مینگریم شاهد معانی مختلفی از این واژه هستیم؛ گاهی معنای زیرینترین لایه ، گاهی معنای موجود و گاهی معنای ذات و ماهیت از آن اراده میگردد. در انتخاب معادل مناسب به زبانهای دیگر (لاتین، انگلیسی، عربی و فارسی) برای ترجمه ‏ousia همیشه اختلاف بر روی این کلمه در میان آثار مترجمان، فیلسوفان بعدی و محققان متون فلسفی دیده میشود. این اختلاف از تشتت و ابهامی ناشی میگردد که بیشتر در کتاب متافیزیک وجود دارد، زیرا واژه یی که از نظر لفظی بمعنای being است در جاهای گوناگون، معانی مختلف دیگری نیز دارد. مقاله حاضر درصدد است ابتدا مشترک لفظی بودن این واژه را نشان دهد، سپس دلایل انتخاب substance بعنوان معادلی مناسب برای آن را بررسی نماید.

    کلیدواژگان: اوسیا، موجود، جوهر، ماهیت، ذات، هیپوستازیس
  • میرحمید هاشمی لشنو، آرش موسوی * صفحات 89-104

    درباره علل وقوع زلزله بعنوان پدیده یی آشنا در طبیعت، در آثار شماری از اندیشمندان مسلمان و ایرانی، از جمله ابن سینا و پیروانش بحث شده است. این پژوهش درصدد است دیدگاه های ابن سینا، قطب الدین شیرازی و محمد بن حسن شیروانی درباره چرایی و چگونگی وقوع زلزله را بررسی کند. پژوهش نشان میدهد که نه تنها ابن سینا، متاثر از ارسطو، تبیینهایی طبیعی برای وقوع زلزله ارایه کرده بلکه پیروان بعدی وی نیز همین گونه می اندیشیده اند. در این آثار، عامل اصلی وقوع زلزله باد یا دمی معرفی شده که در درون زمین شکل گرفته و با ایجاد فشار، قصد خروج از پوسته زمین میکند. در واقع آنها در تبیین پدیده های طبیعی، تنها از علل و عوامل طبیعی بهره میبردند و آن را بشیوه یی که امروزه علمی مینامیم، تبیین میکردند.

    کلیدواژگان: زلزله، علل طبیعی، آثار علوی، ابن سینا، قطب الدین شیرازی، محمد بن حسن شیروانی
  • منصور ایمانپور *، احمد شکیبایی صفحات 105-128

    مبحث حرکت یکی از مباحث پیچیده و همیشگی تاریخ فلسفه است و مباحث مختلفی در باب مفهوم و هستی آن مطرح شده است. پرسش اساسی در باب حرکت، به وجود و تحقق آن مربوط میشود. در تاریخ فلسفه اسلامی در باب هستی و نحوه تحقق حرکت، دو مبحث شکل گرفته است؛ حرکت توسطیه و حرکت قطعیه. تاکید ابن سینا بر این بوده که مطابق مبانی علم طبیعی و فلسفی خود، هستی حرکت را بگونه یی تبیین نماید که از اشکالات مخالفان وجود حرکت بدور باشد. بهمین منظور، او اتصال و امتداد دارای اجزاء را به متن حرکت راه نداده و به حرکت توسطیه بسیط معتقد شده و اتصال دارای اجزاء پیوسته و باقرار (حرکت قطعیه) را به عالم ذهن و خیال مرتبط دانسته است. این دیدگاه ابن سینا بعدها مورد نقد، تحلیل و توجیه های مختلف قرار گرفت و با ورود به قلمرو حکمت متعالیه، رنگ و چهره یی متفاوت بخود گرفت. در حکمت متعالیه حرکت توسطیه و قطعیه، دو اعتبار عقلی از هویت تدریجی وجود سیلانی قلمداد شده اند. تحلیل دقیق و موشکافانه نظر ابن سینا و ملاصدرا در اینباره و معانی مختلف حرکت توسطیه و قطعیه، موضوع اصلی مقاله حاضر است. بدون تردید، احصای معانی مختلف این دو اصطلاح و تفکیک بحث فیزیکی و متافیزیکی آن، روشنگر بسیاری از مناقشات و مجادلات در اینباره خواهد بود.

    کلیدواژگان: حرکت توسطیه، حرکت قطعیه، متصل غیرقار، ابن سینا، ملاصدرا
  • فریده دلیری، اسماعیل بنی اردلان*، امیر مازیار صفحات 129-158

    نگره شعری ارسطو با این درونمایه وارد گستره اندیشه ایرانی شد که ژانرهای تراژدی و کمدی بدنبال تقلید و محاکات فضیلتها و رذیلتها هستند. رساله فن شعر ارسطو برغم نقشی که در شکلگیری تیاتر غربی داشته، تاثیری در جهان شعر پارسی نداشت. اینکه تیاتر از دل هستی شناسی یونانی برآمده، یادآور نیازی است که نمایش ایرانی به بوطیقایی برآمده از فرهنگ ایرانی دارد. این کتاب بعنوان یک رساله مرجع، بارها ترجمه شده یا از آن اقتباس شده است؛ یکی از برجسته ترین این اقتباسها، فن شعر ابن سیناست. با اینکه فن شعر ابن سینا گزارشی از بوطیقای ارسطوست ولی نویسنده تنها به تلخیص بوطیقا بسنده نکرده است. شاخصه بنیادی کار ابن سینا پرداختن به گوهر شعر، محاکات یا همان تخیل است. فن شعر او دارای ویژگیها، نکات و دیدگاه هایی نوین است. پژوهش حاضر در تلاش است رویکرد ابن سینا به بوطیقای ارسطو را بررسی کند و در این راه، فن شعر او را بر پایه ژانرهای اصلی رساله بوطیقای ارسطو بازخوانی میکند. گذرگاه رسیدن به این آرمان، با رویکردی تحلیلی توصیفی و روش گردآوری داده ها بصورت کتابخانه یی، اینست که با بررسی نظریات این دو متفکر، به قصد ابن سینا در نگارش بوطیقای شعر ایرانی دست یابیم.

    کلیدواژگان: ارسطو، ابن سینا، بوطیقا، ژانر تراژدی، ژانر کمدی
  • مهدی عسگری*، منصور نصیری صفحات 159-176

    فیلسوفان مسلمان هر ممکن الوجودی را زوجی ترکیبی از ماهیت و وجود میدانند. از زمان میرداماد این پرسش مطرح شد که اصالت با کدامیک از این دو است؛ با وجود یا با ماهیت؟ بتبع بحث از اصالت و اعتباری بودن وجود و ماهیت، مسئله تشکیک نیز مطرح شد؛ سوال اساسی این بود که وجود مشکک است یا ماهیت؟ قایلان به اصالت وجود معتقد بودند تشکیک از آن وجود است. در مقابل، قایلان به اصالت ماهیت بر این باور بودند تشکیک از آن ماهیت است. در این، میان میر قوام الدین رازی دیدگاهی متفاوت از این دو قول دارد و معتقد است تشکیک در ماهیت بمعنای محمولات ذاتی و همچنین در محمولات عرضی که مبدا اشتقاقشان مستند به ذات و ذاتی موضوع نباشد، محال است اما در محمولات عرضی که مبدا اشتقاقشان مستند به ذات و ذاتی موضوع باشد، تشکیک رخ میدهد. مسئله اصلی مقاله حاضر بررسی دیدگاه میرقوام الدین رازی درباره تشکیک در محمولات عرضی است. هدف از این پژوهش نشان دادن قول سوم در این مسئله است که تا بحال مغفول مانده است. تحقیق به روش توصیفی تحلیلی و تا حدی با رویکرد تاریخی، فراهم آمده است. نتیجه یی که از این پژوهش برآمده اینست که سخن میرقوام الدین رازی، با توجه به سخن مشاییانی همچون ارسطو، میتواند درست و قابل دفاع باشد.

    کلیدواژگان: ماهیت، تشکیک، اصالت، وجود، میرقوام الدین رازی
|
  • Sajjad Hejri *, Azartash Azarnoush Pages 41-64

    Being political for/Politicalness of human beings is one of the topics which philosophers have been discussing from ancient times until now, and it is the basis/foundation of some branches of practical philosophy, especially the philosophical principles of social sciences. Although the necessity of "social life" or Being political/Politicalness for all human beings is more or less obvious; it was Greeks who scrutinized this phenomenon in their philosophical works, and what we know as being political by nature (of/about human beings) from the past to the present in the Islamic world has its roots in Greece and the age of translation. This phrase was created/emerged/coined by Isḥāq ibn Ḥunayn’s translation of Aristotle’s Nicomachean Ethics in the third lunar century in the Islamic world, and the ground for its development was laid by Miskawayh’s Ethics. Although most contemporary translators of Aristotle's ethics into Persian and Arabic did not use this phrase, it's still prominent. The doctrine of Being political for/Politicalness of human beings became the basis/foundation of the demonstration of philosophers like Avicenna/ Ibn Sina to prove prophecy, and Fakhr al-Din Rāzi introduced it, which later became known as the way of philosophers, into theological works. By inquiring/studying/looking into available Persian and Arabic written heritage, this article tries to follow the development/pathway of the phrase “Political by nature”, which has turned into a term and model/form in the Islamic world, in middle ages and is still used today and in some aspects/somehow fill the gap of historical inquire about it in current literature.

    Keywords: Political by nature, Aristotle, Nicomachean Ethics, Isḥāq ibn Ḥunayn, Miskawayh Rāzi, Fakhr al-Din Rāzi, Naṣīr al-Din Ṭūsi, The way of Philosophers
  • hamid khosravani, Hamidreza Mahboobi Arani *, Seyyed MohammadAli Hodjati Pages 65-88

    Aristotle’s discussion of the Ousia are diverse and confusing since there are various definition of the term especially in Metaphysics, Physics and Categories. He refers to it sometimes as the underlying layer, sometimes he means something similar to the meaning of being, and sometimes as essence and quiddity. Hence, the difficulty and disagreement among the translators and interpreters on the best equivalent for Ousia in other languages. In the present paper, after a short historical discussion about Ousia, I examine some common equivalents for the Ousia in Latin and English and attempt to discuss the different reasons for and against each equivalent. My argument, in general, goes for the term Substance, and I will bring 8 reasons to establish the argument.

    Keywords: Ousia, Being, Substance, Quiddity, Essence, Hupostasis
  • Arash Mousavi * Pages 89-104

    Some of the Iranian-Muslim scholars, including Avicenna, have written about the earthquake and what causes it to happen. The study is attempted to explain the views of Avicenna, Qutb-al-Din Shirazi and Mohammad Hassan Shirvani on why and how the earthquake would happen. Following the Aristotle, Avicenna and even his followers, provided natural explanations for the earthquake. To explain the main cause of the earthquake, These books referred to a natural breath within the earth pushing the surface out. The study concluded that most Muslim scholars, following Avicenna, tended to use the natural factors on explanation of the natural phenomena, including earthquake; Thus they used a so-called scientific methodology to explain it.

    Keywords: Earthquake, explanation, Alavi’s works, Avicenna, Qutb-al-Din Shirazi, Shirvani
  • ahmad shakibaie, Mansur Imanpour * Pages 105-128

    Ibn Sina's and Mulla Sadra's use of traversal & cutting movement led to ambiguity in the movement existance. In this research, in order to eliminate this ambiguity, we have addressed the following: One, Ibn Sina's arguments for introducing two definite meanings of motion, which are the responses to the bugs inflicted on the existence of motion and the reason for the very nature of motion; His arrangements have been explained in that they are the separation of the first perfection from the second, as well as the separation of the connection from the movement. After answering the problems raised by Ibn Sina's point of view it is clear that Mulla Sadra has succeeded in completing Ibn Sina's method by bringing forward the discussion of the Transcendent Philosophy, but Mulla Sadra has not explicitly proved the existence of a definite existence by justifying it on the basis of the principiality of existence

    Keywords: traversal movement, cutting movement, continouos movement
  • Farideh Daliri, Esmail BaniArdalan *, Amir Maziyar Pages 129-158

    Aristotle's theory of poetry entered the realm of Iranian thought with the theme that the genres of tragedy and comedy seek to imitate and mimesis virtues and vices. Aristotle's treatise on poetry, despite its role in shaping Western theater, had no effect on the world of Persian poetry. It is necessary that the theater comes from the heart of Greek ontology is a reminder of the need for Iranian drama to have a poetic outlook on Iranian culture. This book has been translated and adapted many times as a reference treatise, and one of the most prominent adaptations is Avicenna's poetry. Although the Avicenna's poetry is a report on Aristotle's poetry, he did not merely suffice to summarize it. The fundamental feature of his work is dealing with the essence of poetry, imitation or imagination. His poetry has new features, points and theories. The fundamental motive of this research is to read Avicenna's approach to the Greek sage Poetics and to study his poetry based on the main genres of Aristotle's Poetics treatise. The passage to this goal with an analytical-descriptive approach and data collection method is a library in which the researcher has achieved the theories of two Greek and Iranian scholars with the intention of Avicenna in writing iranian poetry poetics

    Keywords: Aristotle, Avicenna, poetics, tragedy genre, comedy genre
  • Mahdi Askari *, Mansour Nasiri Pages 159-176

    Muslim philosophers consider any contingent being to be a combination of nature and existence. Since Mirdamad, the question has been raised as to which of the two is the fundamental/objective (Asill). Following the discussion of the fundamentality of the existence and whatness, the question of Graduate, the question was whether the existence is graduated or the whatness. Those who believed in the fundamentality of existence believed that graduteness is of that existence. On the other hand, those who believed in the fundamentality of whatness believed that graduteness is of that whateness. In the meantime, Mir Qawam al-Din Razi has taken a third promise. He believes that graduteness in whatness means inherent presuppositions are impossible and in transverse presuppositions whose derivation is not documented in the essence and essence of the subject is also impossible, but in transverse presuppositions whose derivation is documented in the essence and essence of the subject, graduteness occurs. The main issue of this article is to examine Mir Qawamuddin Razi's view on graduteness in transverse shipments. The purpose of this study is to show the third promise in this issue that has been neglected so far and the research method is descriptive-analytical and to some extent with a historical approach. The conclusion of this study is that the words of Mir Qawamuddin Razi can be correct and defensible according to the words of Mashaei philosophers such as Aristotle.

    Keywords: nature, graduteness, fundamentality, existence Mirqavamuddin Razi