فهرست مطالب

پژوهش های زبان شناسی تطبیقی - پیاپی 20 (پاییز و زمستان 1399)

نشریه پژوهش های زبان شناسی تطبیقی
پیاپی 20 (پاییز و زمستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/12/12
  • تعداد عناوین: 15
|
  • امید طبیب زاده* صفحات 1-44
    یکی از مشکلات اساسی در مطالعات وزن شعر فارسی به مسئله شیوه تقطیع و رکن بندی وزن ها مربوط می شود. تا کنون شیوه های متفاوتی برای رکن بندی وزن های این شعر ارایه شده است اما عروض دانان در مورد هیچ کدام از آنها به اجماعی قطعی نرسیده اند و به همین دلیل نیز اکثر آنان در نهایت از تقطیع سنتی استفاده می کنند، زیرا دست کم قدمتی دارد و همه نیز از قدیم بدان عادت کرده اند. از طرف دیگر اهمیت تقطیع خاصه در طبقه بندی وزن ها آشکار می شود، زیرا اگر تقطیع وزن ها مبتنی بر یک ویژگی واقعی (factual) وزنی نباشد، طبقه بندی وزن ها نیز به طریق اولی نمی تواند روابط و مشابهت های وزن ها را به درستی آشکار کند. در این مقاله ابتدا از دو خوانش متفاوت شعر کهن فارسی، یعنی خوانش تکیه ای از یک سو و خوانش کمی از سوی دیگر سخن گفته ایم، سپس نشان داده ایم که در مورد وزن هایی که خوانش تکیه ای و کمی آنها منطبق بر هم است، غالبا هیچ اختلاف نظری بین عروض دانان در مورد نحوه تقطیع وزن وجود نداشته است، و اختلاف نظر عمدتا مربوط به وزن هایی است که تقطیع تکیه ای یا موسیقایی آنها با یک یا چند نت سکوت (rest) آغاز می شود و در نتیجه دیگر منطبق بر تقطیع کمی آنها نیست. سپس بحث کرده ایم که در مورد این دسته از وزن ها بهترین تقطیعی که می توان به عنوان تقطیع اجماعی برگزید همان تقطیعی است که رکن آغازین آن ناقص باشد، زیرا در این صورت ساخت وزن هرچه بیشتر منطبق بر ساخت ضرب آهنگی شعر خواهد بود. نگارنده در نهایت با وضع نه محدودیت، که شش تای آنها مربوط به تمام دسته های وزنی و سه تای دیگرشان مربوط به برخی از دسته های وزنی هستند، شیوه تقطیعی را برای تمام وزن های رایج و مطبوع فارسی پیشنهاد کرده است.
    کلیدواژگان: وزن شعر فارسی، تقطیع، تکیه، اتانین، محدودیت های تقطیع
  • سالومه غلامی* صفحات 45-78
    بررسی ویژگی های گویشی اشعار باباطاهر از دیرباز همواره مورد توجه شمار زیادی از پژوهشگران شاخه های مختلف علوم انسانی قرار گرفته است ولی با وجود پژوهش های بسیار، نتایج ارایه شده به دلیل استفاده از شیوه های بررسی نادرست، اشتباهات چشمگیری را به همراه دارند. عمده این مشکلات از آگاهی ناکافی از دانش رده شناسی زبان های ایرانی نشات می گیرند. در این پژوهش ابتدا به بررسی و نقد نظریات موجود در این زمینه پرداخته شده و سپس الگویی جدید برای بررسی متون مکتوب که دارای ویژگی های گویشی هستند، ارایه می شود. با توجه به دستاوردهای نوین دانش رده شناسی زبان های ایرانی و برپایه الگوهای مطرح شده در این پژوهش، زبان اشعار باباطاهر بررسی شده و با استفاده از شیوه تطبیقی مبتنی بر توجه به درجه تشخیص مولفه های دستوری و در نظر گرفتن فهلویات دیگر همدان و گویش کلیمیان همدان به تعیین زبان این اشعار پرداخته می شود. پرسش دیگری که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود این است که آیا از این اشعار، در کنار دیگر فهلویات این منطقه و گویش کلیمیان همدان می توان در بازسازی زبان محلی پیشین این شهر استفاده کرد.
    کلیدواژگان: باباطاهر، دوبیتی، گویش شناسی، رده شناسی، فهلویات همدان، گویش کلیمیان همدان
  • محمد راسخ مهند* صفحات 79-99

    در این مقاله به بررسی و طبقه بندی وابسته هایی می پردازیم که یک مشارک را در جمله توصیف می کنند. منظور از مشارک اغلب فاعل یا مفعول و گاهی نیز یک متمم حرف اضافه ای است. در مورد برخی از این ساخت ها مطالعات چندانی در زبان فارسی صورت نگرفته است. این وابسته ها گاهی متمم و گاهی افزوده هستند. متمم ها را در سه گروه متمم فاعلی (علی خسته به نظر می رسید)، متمم مفعولی (بچه ها علی را مبصر کردند) و متمم متمم حرف اضافه ای (مریم از احمد یک شوهر خوب ساخت) قرار داده ایم. افزوده ها را هم به دو گروه افزوه قیدی (دروازه بان توپ را ماهرانه پرتاب کرد) و افزوده اسنادی تقسیم کرده ایم. افزوده های اسنادی را در سه طبقه مسند تشریحی (علی غذا را سرد خورد)، مسند نتیجه ای (علی غذا را شور پخت) و مسند شرایطی (من گرسنه کار نمی کنم) قرار داده ایم. در مورد متمم فاعلی و مفعولی، هر چند با نامی دیگر، قبلا در دستور زبان فارسی مباحثی صورت گرفته است، اما معرفی سه نوع افزوده اسنادی و بررسی ساخت های مشابه و تمیز آنها از یکدیگر هدف اصلی این مقاله است. مسند تشریحی، نتیجه ای و شرایطی نمونه ای از ساخت های دوگزاره ای در زبان هستند، به این معنی که در یک جمله ساده همزمان از لحاظ معنایی دو گزاره وجود دارد. افعال متفاوتی در ساخت نتیجه ای، تشریحی و شرایطی به کار می روند که می توان آنها را در طبقات معنایی مشخصی قرار داد. همچنین مسند تشریحی، نتیجه ای و شرایطی نقشی متفاوت از قید دارند که به آنها اشاره شده است.

    کلیدواژگان: قید، افزوده، مشارک، ساخت تشریحی، ساخت نتیجه ای
  • مهرداد نغزگوی کهن* صفحات 101-120

    پسوند گذاری و تراوند گذاری دو راهکار عمده برای جمع بستن اسامی مفرد در زبان فارسی است. فرایند پسوندگذاری بومی این زبان است، در حالی که تراوندگذاری قرضی محسوب می شود. فرایند اخیر ناظر بر انگاره هایی است که به همراه وام واژه های عربی وارد زبان فارسی شده اند. این انگاره ها صورت هایی را می سازند که در دستور سنتی به جمع مکسر معروند. در فارسی نو، یعنی فارسی دوران اسلامی، پسوندهای جمع که بعضی از آنها قرضی اند، و نیز انگاره های تراوندگذاری دچار تغییرات نقشی مختلفی شده اند. علاوه بر این، در این دوره امکانات جدیدی به همین امکانات پر تعداد جمع سازی اضافه شده است. هدف این مقاله بررسی همه این تغییرات در چارچوب دستوری شدگی و دستوری زدایی است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بسیاری از امکانات جمع سازی در فارسی دچار واگرایی نقشی شده اند، یعنی علاوه بر نقش اصلی خود، نقش های فرعی پیدا کرده اند و در بسیاری از موارد از آنها برای واژه سازی استفاده شده است.

    کلیدواژگان: شمار، دستوری شدگی، دستوری زدایی، تصریف زدایی، بیش مشخص سازی
  • فریبا صیادی پور سی سخت، علیرضا خرمایی*، امیرسعید مولودی صفحات 121-157

    یکی از مباحث عمده و اساسی در حوزه تجلی موضوع ها، مبحث تناوب مکانی است که در واقع خود ملاک مهمی برای ارزیابی رویکردها و چارچوب های گوناگون و متعددی است که در این حوزه عرضه شده است. هدف مقاله پیش رو این است که تناوب مکانی در زبان فارسی بر اساس رویکرد علی کرافت (2012)، روش محاسبه موضوعیت گیون (2001) و پیکره زبانی همشهری2 (آل احمد و همکاران، 2009) تحلیل گردد. کرافت تجلی موضوع ها را بر اساس ساختار رویدادی فعل تبیین می کند و این ساختار نیز بر اساس زنجیره علی که خود انعکاس دهنده روابط نیرومحرکه است، بازنمایانده می شود. داده های مورد بررسی شامل 1112 مورد از ساخت های تناوب مکانی توام با بافت زبانی است. نتایج پژوهش حاضر را این گونه می توان برشمرد: عامل موثر در تناوب مکانی، یعنی انتخاب بین ساخت انتقال مفعولی و ساخت مکان مفعولی، همان تعیین عنصر تاثیرپذیر است و نه خوانش کلی/جزیی؛ عنصر تاثیرپذیر بر پایه مفهوم موضوعیت مشخص می شود و در ضمن، موضوعیت مقوله ای یک دست نیست؛ مفهوم موضوعیت در پیوند با تعبیر عینی در برابر تعبیر ذهنی است که خود ملاک انتخاب دو ساخت شرکت کننده در تناوب مکانی است؛ مواردی حاد از تناوب مکانی وجود دارد که در آنها عنصر انتقالی یا عنصر مکان به دلیل فقدان موضوعیت وجود ندارد؛ از میان دو ساخت انتقال مفعولی و ساخت مکان مفعولی، اولی ساخت بی نشان است؛ داده ها بیان گر آن است که احتمالا با یک ساخت واره و دو ساخت گونه روبرو هستیم.

    کلیدواژگان: تناوب مکانی، رویکرد علی کرافت، زنجیره علی، نیرومحرکه، نمای فعل، عنصر تاثیرپذیر، موضوعیت، تعبیر عینی و ذهنی
  • فرهاد معزی پور* صفحات 159-187
    در این مقاله به بررسی ساخت موسوم به فاعل غیرکانونی می پردازیم که در آن مطابقه میان تجربه گر و فعل از طریق واژه بستی صورت می گیرد که میزبان آن سازه پیشافعلیست. عدم وجود مطابقه کانونی برخی از پژوهشگران را بر آن داشته که تجربه گر را مبتدای چپ نشان یا برون بندی در ساخت مذکور به شمار آورند. در این مقاله با به کارگیری دستور نقش و ارجاع نشان می دهیم که تجربه گر در حقیقت یک موضوع درونی برای محمول خود می باشد و به دلیل قرار گرفتن در حوزه کانون بالقوه یعنی بند، می تواند متناسب با شرایط کاربردشناختی جمله، نقش مبتدا یا کانون را ایفاء کند. نیز بر این باوریم که فرض وجود یک رابطه ملکی میان واژه بست و ساز ه پیشافعلی ناصحیح می باشد چرا که شواهد تاریخی نشان می دهند که واژه بست در ساخت فاعل غیرکانونی در فارسی امروز، موضوعی با حالت فاعلی در دوره فارسی کلاسیک بوده است که در گذر زمان به صورت نشانه مطابقه باز تحلیل شده است.
    کلیدواژگان: فاعل غیرکانونی، تجربه گر، مبتدا، دستور نقش و ارجاع، رابطه نحوی
  • شادی داوری* صفحات 189-219
    بر اساس آیکهنوالد (2004، 2018)، در برخی از زبان های دنیا، اشاره به منبع اطلاعات گفته های گویندگان امری اجباری است، این که گوینده، آنچه را که می گوید، شخصا با چشم خود دیده، شنیده، بوییده، لمس کرده، از شخص یا اشخاص دیگری شنیده و یا بر اساس حقایق و شواهد موجود، استنتاج نموده است، باید به لحاظ ابزارهای دستوری شده در جمله رمزگذاری شود. مفهوم معنایی اخیر، یعنی بازنمایی منبع اطلاعات گوینده در جمله گواه نمایی نامیده می شود. آیکهنوالد بر آن است که اگرچه گواه نمایی، مفهومی جهانی است، ولی گواه نمایی واقعی از رهگذر یک نظام بسته دستوری به تصویر کشیده می شود. در این میان، فارسی از جمله زبان هایی است که نه تنها گواه نمایی در آن اجباری نیست، بلکه از دیدگاه پژوهشگران این حوزه، ابزارهای گواه نمایی نیز در آن دستوری نشده اند. در این پژوهش برآنیم تا روند پیدایش آن دسته از قیود گواه نما در فارسی را که از فعل «گفتن» برخاسته اند، بررسی نماییم. بر این اساس می کوشیم نشان دهیم که ساخت «گویا» با مفهوم «قید گواه نما» در فارسی نو امروز از دستوری شدگی فعل «گفتن»، برای بیان گواه نمایی غیرمستقیم پا به عرصه وجود گذاشته است. داده های دوره های میانه، نو متقدم و نو امروز نشان می دهد که این قید گواه نما از کوتاه شدگی نخستین صورت های گواه نمای حاصل از فعل «گفتن» یعنی بند«تو گویی» و پس از آن، از قیود گواه نمای «گویی» و «گوییا» حاصل آمده است. بنابراین اگر چه قیود گواه نمای حاصل از فعل «گفتن» در فارسی، هنوز به مرحله وندشدگی نرسیده اند، اما قطعا دستوری شده و در این مسیر، از جمله به قید تحول یافته اند. بر این اساس، تصور عدم وجود واحدهای دستوری شده گواه نما در فارسی از بین می رود.
    کلیدواژگان: قیودگواه نما، دستوری شدگی، گفتن، سایش آوایی، فارسی
  • مهدی پریزاده* صفحات 221-242
    زبان موجودی زنده است و سعی می کند از امکانات خود به شکلی پویا بهره ببرد. از همین رو واژگان را عناصری ایستا نمی داند، بلکه ممکن است به هنگام نیاز آنها را برای اهداف خود تغییر دهد. «دستوری شدگی» یکی از این نوع ابزارهای زبان است. وقتی یک واژه آزاد، دستوری می شود، به این معناست که می تواند نقشی دستوری نیز داشته باشد. اگر این فرایند ادامه یابد جزء دستوری، دستوری تر می شود. در این مقاله به فرایند دستوری شدگی «مر» پرداخته می شود. از دورانی که «مر» واژه ای آزاد بوده اطلاعات چندانی در دست نیست. برای انجام این پژوهش در پیکره ای شامل 70 عنوان کتاب در 127 مجلد که متعلق به بازه زمانی قرن چهارم تا چهاردهم هجری است، وجود «مر» و «مر...را» بررسی گردید. بررسی این پیکره نشان می دهد این واژه، به ویژه در سه قرن چهارم و پنجم و ششم به دو صورت تکواژ «مر» و پیرااضافه «مر... را» کاربرد داشته است. هر دو کاربرد نشانگر چندین نقش معنایی است و از آنجا که با تکواژ «را» پیوند دارند، این نقش های معنایی زیرمجموعه ای از نقش های معنایی «را» نیز هستند. همه این نقش ها مورد بررسی قرار گرفته و بسامد آنها به دست آمده است و سیر دستوری شدگی آن بررسی شده است. در پایان خواهیم دید حاصل این دستوری شدگی امروزه تنها در واژه «مرا» مشاهده می شود.
    کلیدواژگان: دستوری شدگی، مر، پیرااضافه، مر... را، را، مرا
  • معصومه مهرابی*، بهروز محمودی بختیاری صفحات 243-257

    در این پژوهش با به کارگیری روش تصمیم گیری (واژگانی/ تصویری) بیناحسی سعی شده است که نحوه پردازش جملات حاوی عناصر گواه نما بررسی شود. سوال اصلی تحقیق واقعیت روانشناختی سلسله مراتب گواه نمایی است که از مستقیم (دیداری) شروع می شود و به غیرمستقیم (استنتاج/ استدلال/ استنباط) ختم می شود. چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر رمزگان چندبخشی/ چندگانه است که در این نگرش بازنمودهای زبانی چند بخشی هستند و نوع حواس درگیر به هنگام درک و تولید زبان در این بازنمودها موثرند؛ به بیان دیگر بازنمودهای ذهنی متاثر از درون دادهای حسی هستند و ماهیتی یگانه و انتزاعی ندارند. نتیجه آزمون های سه گانه دال بر این است که الف) کدگذاری های صرفی - نحوی گواه نمایی (نظیر آنچه در ترکی دیده می شود) با کدگذاری های واژگانی گواه نمایی (نظیر آنچه در فارسی وجود دارد) در چند و چون زمان پردازش در سخنگویان تک زبانه و طبیعی تاثیری ندارد. ب) در سلسله مراتب گواه نمایی، در فارسی و ترکی جملات حاوی گواه نماهای مستقیم دیداری از دیگر انواع آن به طور معنی داری دیرتر پردازش می شوند. ج) در نحوه پردازش گواه نمای حاوی نقل قول غیرمستقیم و مستقیم به عنوان گواه نماهای دست دوم تفاوت در نحوه به یاد سپاری هم در فارسی و هم در انگلیسی دیده می شود.

    کلیدواژگان: گواه نمایی، مستقیم دیداری، نقل قول، زمان واکنش، درک شنیداری
  • صادق محمدی بلبان آباد، بتول علی نژاد*، والی رضایی صفحات 259-278
    زبان کردی زبانی است با الگوی تکیه ثابت به طوری که تکیه واژگانی بر روی هجای آخر کلمه قرار می گیرد. تمام وندهای اشتقاقی و بسیاری از وندهای تصریفی و حتی تعدادی از واژه بست ها بعد از اضافه شدن به کلمه، بر تکیه کلمه تاثیر می گذارند و تکیه کلمه را جذب می کنند. مواردی که از این قاعده تبعیت نمی کنند بعضی از وندهای تصریفی و اکثر واژه بست ها  هستند. این عناصر که ضمایم کلمه واجی نامیده شده اند به همراه میزبان خود گروه واژه بست را به وجود می آورند. هدف از این مقاله ارایه شواهد واجی است که نشان دهد نظام نوایی زبان کردی دارای گروه واژه بست است. در این راستا، الگو های واجی مورد بررسی الگوی تکیه است که در این سطح گره قوی کلمه واجی ارتقا یافته، الگوی تکیه گروه واژه بست را تعیین می کند. دو فرایند واجی دیگر که در مرز تلاقی دو واکه به منظور ممانعت از التقای واکه عمل می کنند فرایند حذف واکه و فرایند درج همخوان غلت است که اولی در سطح کلمه واجی و دومی در سطح گروه واژه بست عمل می کنند. نهایتا فرایند تضعیف همخوان غلت بررسی خواهد شد که سطح گروه واژه بست را از گروه واجی متمایز می کند.
    کلیدواژگان: واژه بست، کلمه واجی، گروه واژه بست، ضمائم کلمه واجی
  • الهام علایی ابوذر*، سیروس علیدوستی صفحات 279-309
    ساخت پیکره ها کاری پیچیده، زمان بر، دارای گام های گوناگون، و میان رشته است. بنابراین برای کارایی و اثربخشی در ساخت آن ها نیاز است که پیش از آغاز کار، امکان سنجی انجام شود. امکان سنجی؛ گام ها، هزینه ها، نیروی انسانی، حقوق مادی و معنوی، و مانند آن ها را برای یک پروژه، بررسی و به مدیریت پروژه کمک می کند تا آن را با آمادگی و آینده نگری بیشتری به سرانجام برساند. از آنجایی که مدلی برای امکان سنجی ساخت پیکره متنی همچون گونه ای از پیکره ها در پژوهش های پیشین نبود، این پژوهش در پی ساخت چنین مدلی انجام شد. برای این کار، نخست پژوهش های پیشین ساخت پیکره متنی و امکان سنجی بررسی و بر این پایه یک مدل پیشنهاد شد. سپس با روش دلفی و در دو دور اعتباریابی مدل پایانی به همراه ابزارها و حاشیه نویسی ها برای آن به دست آمد. این مدل دارای هفت بعد فنی، اقتصادی، زمان بندی، قانونی حقوقی، عملیاتی، تامین مالی، و بازاریابی و روی هم رفته 33 مولفه است.
    کلیدواژگان: پیکره زبانی، پیکره متنی، امکان سنجی، مدل، روش دلفی
  • حامد مولایی کوهبنانی*، علی علیزاده، شهلا شریفی صفحات 311-330

    هدف پژوهش حاضر تبیین قرارگیری بند موصولی در جایگاه پسفعلی فارسی براساس دستور گفتمانی نقشی (هنگولد و مکنزی، 2008) است. بررسی زبان در این دستور در چهار سطح بینافردی، بازنمودی، صرفی - نحوی و واجی طبق رویکرد بالا به پایین صورت میگیرد. این دستور با رویکردی نقشی رده شناختی شیوه جدیدی برای تعیین ترتیب سازهای بند ارایه داده است که برمبنای آن میتوان فرایندهایی همچون خروج را تبیین کرد. به منظور دستیابی به هدف پژوهش دو مقوله مورد بررسی قرار گرفته است؛ مقوله اول در رابطه با توجیه چگونگی تولید بند موصولی طبق روش ترتیب سازه ای دستور گفتمانی نقشی است. یافته ها در این رابطه حاکی از آن است که دستور گفتمانی نقشی از ویژگی سنگینی سازه برای توجیه نحوه نگاشت عناصر در حالت پس فعلی استفاده می کند. براین اساس عناصر غیراصلی سنگین به واسطه وزن سازه ای، فارغ از لایه ای که در سطوح بینافردی و بازنمودی در آن تولید می شوند پیش از تمام عناصر دیگر وارد قالب بند می شوند. مقوله دوم مربوط به تبیین علت وجود همزمان دو ساخت پس فعلی و پیش فعلی بند موصولی فارسی است. دستور گفتمانی نقشی به این منظور از مبحث رقابت دو اصل پردازشی تمامیت حوزه ها و کاستن حوزه ها کمک می گیرد. هر زمان در این رقابت، اصل تمامیت حوزه ها پیروز شود بند موصولی به عنوان سازه ای کاربردی و معنایی، در سطح صرفی نحوی نیز در کنار هسته اسمی نگاشت می شود. با پیروزی اصل کاستن حوزه ها، بند موصولی به عنوان توصیف گری سنگین در انتهای جمله ظاهر می شود تا میزان بار پردازشی مورد نیاز برای درک سازه های بلافصل بند اصلی کاهش یابد.

    کلیدواژگان: خروج، دستور گفتمانینقشی، بند موصولی، اصل تمامیت حوزه ها، اصل کاستن حوزه ها
  • امید طبیب زاده* صفحات 331-348
    در سال 2019 در گروه زبان شناسی دانشگاه آریزونا از رساله دکتری مفصلی با عنوان ساخت ضرب آهنگی (ریتمیک) وزن های شعر فارسی (مهدوی مزده 2019) دفاع شد که به علت اهمیتش در طرح برخی نکات مهم درباره رابطه بین ضرب آهنگ (ریتم) و وزن شعر، در اینجا به اختصار به معرفی و نقد آن می پردازیم . این رساله را می توان به سه بخش کلی تقسیم کرد: مهدوی مزده (از این پس فقط «نویسنده») در بخش نخست رساله کوشیده است تا پس از توصیف اجمالی وزن شعر عروضی فارسی، وزن های رایج این شعر را بر اساس ضرب آهنگ نوحه های ملحون فارسی، در چهارچوب فرضیه خودش با عنوان«فرضیه هسته آغازین» (head initial hypothesis) تقطیع، و علت خوش ساختی آنها را تبیین کند؛ وی در بخش دوم سعی کرده است تا بر اساس دستاوردهایش در بخش نخست، وزن های گوناگون این شعر را در چهارچوب نظریه بهینگی و با بهره گیری از چند محدودیت تبیین کند
    کلیدواژگان: ضرب آهنگی، وزن، شعرفارسی
  • فریبا صبوری* صفحات 349-358

    کتاب مکاتب زبان شناسی، نوشته آقای دکتر محمد راسخ مهند، کتابی است در شش فصل، که توسط نشر آگه در سال 1398 منتشر شده است. به طور کلی می توان این شش فصل را به دو بخش جداگانه تقسیم کرد: بخش اول که به معرفی علم زبان شناسی، زبان شناسی تاریخی - تطبیقی و آغاز زبان شناسی نوین و طرح دیدگاه های سوسور، حلقه پراگ و توصیف گرایی پرداخته است و بخش دوم کتاب که به شرح و معرفی سه دیدگاه غالب در زبان شناسی امروز یعنی صورت گرایی، شناخت گرایی و نقش گرایی اختصاص داده شده است. این کتاب، مسیری را که دانش زبان شناسی از اواسط قرن نوزدهم تا به امروز طی کرده است، به تصویر می کشد و در نهایت به بحث در رابطه با وضعیت فعلی آن می-پردازد و همان طور که نویسنده خود در پیش گفتار می گوید، هدف این کتاب آن است که «نشان دهد از چه دریچه-هایی به زبان نگریسته شده و این دریچه ها چه تفاوت هایی با هم دارند».

    کلیدواژگان: مکاتب زبانشناسی، نقش گرایی، صورت گرایی، شناخت گرایی
  • مهرداد مشکین فام* صفحات 359-369
|
  • Omid Tabibyadeh * Pages 1-44
    This study draws on both quantitative and qualitative findings from corpus analysis to define the language in Bābā Ṭāher Quatrains. The present article uses Bābā Ṭāher Quatrains as a linguistic evidence and contributes to the knowledge about it, especially in the field of historical grammar and typology. The article reviews and updates recent research to clarify the language origins, using comparative and historical linguistics methods. The first part of this article is devoted to the stratification of dialectal features of Bābā Ṭāher Quatrains. The second part focuses on the role of particular characteristics in Bābā Ṭāher Quatrains, the language of Jews in Hamdan and other Fahlaviyāts of Hamadan in reconstructing the former vernacular language of Hamadan.
    Keywords: prosodic meters, quantitative meter, meter change, isochronous meter, half quantitative meter
  • Saloomeh Gholami * Pages 45-78
    This study draws on both quantitative and qualitative findings from corpus analysis to define the language in Bābā Ṭāher Quatrains. The present article uses Bābā Ṭāher Quatrains as a linguistic evidence and contributes to the knowledge about it, especially in the field of historical grammar and typology. The article reviews and updates recent research to clarify the language origins, using comparative and historical linguistics methods. The first part of this article is devoted to the stratification of dialectal features of Bābā Ṭāher Quatrains. The second part focuses on the role of particular characteristics in Bābā Ṭāher Quatrains, the language of Jews in Hamdan and other Fahlaviyāts of Hamadan in reconstructing the former vernacular language of Hamadan.
    Keywords: Bābā Ṭāher, Quatrains, Fahlavīyāt, dialectology, typology, vernacular language of Hamadan
  • Mohammad Rasekh Mahand * Pages 79-99

    This paper studies some of the less-studied constructions in Persian in which a dependent describes a participant in a clause. The participants which are described or attributed a feature are normally subject and object, but sometimes complements, too. These dependents are either complements or adjuncts. The complements could be subject complements, object complements and complement of prepositional complement. The participant-oriented adjuncts include adverbial adjuncts and predicative adjuncts. The adverbial adjuncts are agent-oriented adverbs. The predicative adjuncts are in three groups: resultative, predicative and circumstantial. This paper introduces this novel categorization of participant-oriented dependents with some criteria to distinguish among them.

    Keywords: adjunct, participant, depictive, resultative, predicative
  • Mehrdad Naghzguy Kohan * Pages 101-120

    In new Persian nominal morphology, two strategies of suffixation and transfixation are employed to form plurals. Suffixation by–ân and –hâ is native to this language, while transfixation patterns which form the so-called BROKEN PLURALS are borrowed from Arabic. Both native and foreign suffixes as well as transfixation patterns demonstrate some deviations from their original functions. The aim of this article is to investigate these deviations and new developments in the Persian nominal morphology in terms of grammaticalization and degrammaticalization processes. The findings of this study demonstrate, a) introduction of new plural making suffixes, sometimes, exhibiting both inflectional and derivational characteristics, b) deinflectionalization of affixes along with subsequent hypercharacterization of the base to which they are attached c) degrammaticalization of inflectional affixes into derivational ones, amongst others.

    Keywords: : number, grammaticalization, degrammatialization, deinflectionalization, hypercharacterization
  • Fariba Sayadi Pour Sisakht, AliReza Khormaee *, Amirsaeed Moludi Pages 121-157

    This article aims to analyze Locative Alternation (LA) in Persian based on Croft's (2012) causal approach, Givón's (2001) methodology to calculate topicality and Hamshahri Corpus 2 (AleAhmad et. al., 2009). Croft explains argument realization based on verb's event structure, and that structure is represented through causal chain which, itself, reflects force dynamic relations. The data includes 1112 cases of LA constructions in their natural linguistic context. The relevant results are as follows: the factor involved in LA, that is, choosing between locatum-as object construction and location-as-object construction, is determining the affected element and not the holistic/partitive reading; the affected element is identified with regard to the concept of topicality; topicality is linked to objective construal as opposed to subjective construal.

    Keywords: argument realization, Locative Alternation, Croft's causal approach, affected element, topicality
  • Farhad Moezzipour * Pages 159-187
    This paper investigates the so-called non-canonical subject construction where an experiencer non-canonically agrees with the verb via a clitic hosted by the pre-verbal element. A recurring theme in the literature is that the overt experiencer is a detached topic resulting from the left-dislocation of the state NP possessor. However, coached within an RRG framework, this paper explains that the overt experiencer is not a detached topic, but an internal argument for the psychological predicate. The overt experiencer, being an argument, is free to serve as the topic or focus depending on the context. It is further argued that the overt experiencer is not a subject in line with the characterization of syntactic relations in RRG because undergoer is the only macrorole the overt experiencer takes on. Historical evidence substantiates the claim that no underlyingly genitive association is traceable between the state NP and the clitic surfacing as experiencer.
    Keywords: non-canonical subject, experiencer, topic, RRG, syntactic relation
  • Shadi Davari * Pages 189-219
    Based upon Aikhenvald (2004), there are, in every language, means for showing information source namely, “evidential means”. The present contribution will portray, from a diachronic perspective and with reference to Grammaticalization Dimensions Model the birth of evidential adverbs of goftan ‘to say’ in Persian. Built on a corpus of documents it is argued that the widely-used evidential adverb guyâ ‘apparently’ in New Persian has developed through grammaticalization of the evidential adverb gu?iyâ (gu?i) ,’apparently’, undergoing the 3rd degree of grammaticalization in the late centuries of ENP. It is then exhibited that the aforementioned evidential adverb has in turn rose through grammaticalization of the clause to gu?i ‘you say’, undergoing the 2nd degree of grammatialization. The evidential adverbs of ‘say’ origin in Persian have definitely not undergone affixation through grammaticaliation, be that as it may, they are certain proofs for a recursive grammaticalization cline from sentence to adverb.
    Keywords: evidential adverbs, grammaticalization, say, Erosion, Persian
  • Mehdi Parizadeh * Pages 221-242
    Languages are dynamic and they are constantly changing. Words are not static too and every language manipulates them to fulfil its needs. Grammaticalization is a process to manipulate words and use them in grammar. When a free word grammaticalizes, it could be used as a grammatical form. Grammaticalization process can make a grammatical form more grammatical, too. This paper discusses the grammaticalization of “mar” in New Persian. For this research, a corpus of 70 books in 127 volumes is used. These books are written between 4th - 14th (Islamic Era) centuries. We searched for the use of “mar” and “mar … rā” in the corpus. The analysis shows that this word was used highly in 4th, 5th and 6th centuries. Both of these forms are used as markers of different semantic roles. The frequency of different semantic roles in each century is calculated and the grammaticalization path is envisaged.
    Keywords: grammaticalization, mar, circumposition, ra, mara
  • Behrooz Mahmoodi Bakhtiari Pages 243-257

    This study investigates processing of sentences containing evidentials by the cross-modal decision method. The main question of this inquiry is the psycholinguistic reality of evidentiality hierarchy. The theoretical framework is mainly based on episodic processing. As for the results, they show that a) morpho-syntactic evidential encodings have no direct influence on the processing time and cognitive load, b) both in Persian and Turkish in evidentiality hierarchy, sentences containing direct witnessed evidentials are processed later and longer than the second- hand inferred evidentials , and c) direct and indirect reported speech are processed differently, in such a way that participants showed superior and faster memory for the exact wording of direct than indirect speech.

    Keywords: evidentiality, direct witnessed evidential, reported speech, Reaction time, auditory comprehension
  • Sadegh Mohammadi, Batool Alinezhad *, Vali Rezai Pages 259-278
    Stress assignment in Kurdish is generally considered to be very simple and systematic. All the derivational affixes and most inflectional suffixes have affected the stress position and attract the lexical stress. Exceptional cases are some of the inflectional affixes and clitics that are called Prosodic Word Adjoiners (PWA). PWA and their hosts combine as host + clitic constituent to create Clitic Group (CG). This paper proposes a unified analysis of CG in Kurdish as one of the constituents in Prosodic Phonology that divide the representation of speech into hierarchically arranged units. Phonological Processes analyzed to confirm CG are Stress Assignment Pattern, Vowel Deletion (VD), Consonant Insertion (CI) and Glide Weakening (GW). VD is applied in phonological word level, while CI is limited to Clitic Group. GW is applied in both phonological word and Clitic Group level, but it is banned in phonological phrase level.
    Keywords: clitic, prosodic word, clitic group, prosodic word adjoiners
  • Elham Alayiaboozar *, Sirous Alidousti Pages 279-309
    A well-designed corpus is one in which the process of feasibility study is done prior to starting the project. Feasibility study tries to illuminate different aspects of the project including various stages, cost, human resources, legal rights and the like. Review of the literature showed that there exists no study in this field. The present study aimed to introduce a comprehensive model for the feasibility study of corpus design. First, the general criteria for corpus design were extracted from related studies. Then, the process of corpus design was explained. Review of the literature in the field of feasibility studies led to extracting different aspects and features pertaining to corpus design. Finally, a model was proposed. Then, the proposed model was evaluated by specialists using Delphi method. The final comprehensive model has seven aspects (including technical, economical, schedule, legal, operational, resource and marketing) as well as 33 features.
    Keywords: corpus, text corpus, feasibility study, Model, delphi
  • Hamed Mowlaei Kuhbanani *, Ali Alizadeh, Shahla Sharifi Pages 311-330

    Persian extraposition is a process in which a part of a constituent moves to post-verbal position. Functional Discourse Grammar (FDG) is presented by Hengveld and Mackenzei (2008). The goal of this research is processing explanation of Persian post-verbal relative clause. Findings show that constituent weight is used in FDG for reasoning the existence of post-verbal relative clause. FDG uses the motivated competition for the simultaneous usage of both preverbal and postverbal Persian relative clause. The competition between two processing principles are: Mimnimize Domain & Domain Integrity. Whenever Domain Integrity principle wins the competition, relative clause as a pragmatic and semantic part of their head are mapped next to their nominal head in the morphosyntactic template. In contrary, whenever Mimnimize Domain principle wins, relative clause and preposition phrase are mapped at the end of the clause for the sake of their weight.

    Keywords: Extraposition, Functional Discourse Grammar, Relative clause, Domain Integrity, Mimnimize Domain
  • Omid Tabibzadeh * Pages 331-348
  • Fariba Sabouri * Pages 349-358
  • Mehrdad Meshkinfam * Pages 359-369