فهرست مطالب
نشریه معرفت فرهنگی اجتماعی
سال یازدهم شماره 4 (پیاپی 44، پاییز 1399)
- تاریخ انتشار: 1400/01/07
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 7-28
این مقاله درصدد است روش مطالعه انسان اجتماعی در اسلام را با در نظرداشت سه ساحت علمی جامعهشناسی، فلسفی و تفسیری پیشنهاد کند. موضوع انسان اجتماعی سیاق جامعهشناختی دارد و پاسخ به پرسش چیستی انسان، کاوش فلسفی را میطلبد و بازخوانی آن از منظر اسلامی، ملاحظات قرآنی و روایی را ناگزیر مینماید. «روش تاویل مفهومی» که هم ریشه فلسفی دارد و هم کاربرد قرآنی و هم پیشینه جامعهشناختی، برای مطالعه انسان اجتماعی پیشنهاد شده است. روش تاویل مفهومی، دو گام اساسی دارد: پالایش و استنباط. در گام پالایش، پیشفرضها، مسلمات ناصواب و مبادی ناقص رویکردهای فلسفی و جامعهشناختی موجود ارزیابی میگردد و در گام استنباط، برداشت اسلامی از انسان استخراج میشود.
کلیدواژگان: انسان اجتماعی، روش تاویل مفهومی، روش تاویل، انسان شناسی اجتماعی -
صفحات 29-46
مسئله مداخله ارزشها در پیدایش تکنولوژی پس از انقلاب صنعتی بهتدریج در کانون توجه فیلسوفان تکنولوژی قرار گرفت. در مقاله پیشرو، مسئله مذکور بهروش تحلیلی عقلی و از راه تحلیل علل اربعه و توجه به ارتباط درونی هر یک از این علل با یکدیگر و تشریح جایگاه ممتاز علیت غایی در میان علل اربعه و الزامات آن در ارزشباری مصنوعات تکنیکی و تفکیک مرزهای هستیشناختی اشیای طبیعی از مصنوعات تکنیکی بر پایه مبانی حکمت اسلامی بررسی شده است. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که حضور علت غایی در پیدایش تکنولوژیها، زمینهساز حضور ارزشهای انسانی در بعد هستیشناختی تکنولوژیهاست. این امر همزمان به طرح پرسشهای ارزشی و اخلاقی درباره خود تکنولوژیها میانجامد. غایات انسانی، از یک سو خود تحت تاثیر مبانی معرفتی و غیرمعرفتی همچون زمینهها و نیازهای اجتماعی و منافع و علایق خاصی شکل میگیرند؛ از سویی دیگر به شکلگیری هنجارها و الزامات خاصی در پیکره درونی تکنولوژیها میانجامد و از سوی سوم، در مقام کاربرد و بهعنوان بخشی از نظام تکنیکی، مستلزم شکلگیری رفتارها و کنشهای خاص انسانی همسو با غایات و کارکردهای متوقع از آنهاست.
کلیدواژگان: فلسفه تکنولوژی، ارزش باری تکنولوژی، علیت غایی، حکمت اسلامی -
صفحات 47-68
افغانستان یک جامعه چندقومی، چندمذهبی، چندزبانی و به تمام معنا چندفرهنگی است. جامعه چندفرهنگی در حوزههای مختلف، از جمله رسانهها، مستلزم خطمشیای است که با ساختار اجتماعی و فرهنگی آن جامعه تناسب داشته باشد. حال سوال این است که الگوی تدوین خطمشی رسانهای متناسب با جامعه چندفرهنگی افغانستان، کدام است؟ جامعه افغانستان و نظام رسانهای آن در دوره کنونی، نه از نبود یا کمبود رسانه، که از ضعف ساختار، محتوا و بهطورکلی، فقدان الگوی تدوین خطمشی رسانهای رنج میبرد. انتظار این است که اهل نظر در طراحی و تدوین چنین الگویی یا پیشنهاد مبانی دستیابی بدان، مساعی خویش را بهکار بندند. در راستای تحقق این هدف، نگارندگان با بهرهگیری از روش توصیفی تحلیلی به مطالعه منابع اسلامی و قوانین افغانستان پرداخته و با توجه به گفتمانهای غالب این کشور و فرصتها و محدودیتهای ساختاری آن، الگویی را برای تامین این هدف استخراج کردهاند. الگویی که از یک سو متضمن آموزههای متعالی اسلام بهعنوان محور وحدت جامعه است و از سوی دیگر، حقوق، منافع و انتظارات مخاطبان چندفرهنگی، بهعنوان کنشگران فعال در آن ملحوظ شده است.
کلیدواژگان: رسانه، تدوین خط مشی عمومی، خط مشی رسانه ای، الگو، چندفرهنگی، جامعه افغانستان -
صفحات 69-86
بحث درباره مختصات سبک زندگی اسلامی، در دو سطح «انتزاعی یا اصول سبک زندگی» و سطح «انضمامی یا سویه مشهود سبک زندگی» قابل طرح است. بعد مشهود سبک زندگی، ناظر به معرفهای عینی و انضمامی است که در کنشها و تعاملات روزمره انعکاس دارند و قابل سنجش و اندازهگیریاند؛ اما اصول سبک زندگی، به معیارهای کلان و انتزاعیتر اشاره دارد که در مجموع، کلیت حیات و زیستجهان مومنانه یا الحادی را معین میکنند. در حقیقت، آنچه سبک زندگی اسلامی را از دیگر سبکها و شیوههای زندگی متمایز میسازد، اصول بنیادینی است که بهتعبیر قرآن، سپهر «حیات طیبه» را شکل میدهند. بنابراین، پرسش مهمی مطرح میشود، مبنی بر اینکه اصول بنیادین حاکم بر سبک زندگی اسلامی کداماند. در این پژوهش که با هدف بررسی اصول سبک زندگی قرآن، و با استفاده از ظرفیت روشهای توصیفیتحلیلی سامان یافت، این نتیجه حاصل شد که جریانیابی اصول بنیادین در واقعیت زندگی روزمره، شیوه زیست مومنانه را بهصورتی متفاوت از دیگر سبکهای زندگی رایج متاثر میکند؛ چراکه اگر انقطاع از عالم قدسی، غلبه هوس بر عقل، احساس خودمختاری کاذب، فرمگرایی افراطی و شکاکیت فراگیر، در کانون اندیشه و سبک زندگی غربی جای گرفته باشد، حضور همهجایی خداوند، توحیدمحوری، شریعت بهمثابه چهارچوب انتخابها، خودشناسی یا شناخت درست انسان و جهان، فطرتمداری و التزام به قوانین برخاسته از آنها، اساس سبک زندگی اسلامی را شکل میدهد.
کلیدواژگان: سبک زندگی، توحیدمحوری، فطرت مداری، حکمت وارگی، فقه و شریعت -
صفحات 87-102
تمدن، بزرگترین مقیاس حیات اجتماعی است که تمامی ابعاد زندگی انسانها را تحت تدبیر و تاثیر خویش قرار میدهد؛ بنابراین رسیدن به تمدن اسلامی، میتواند بالاترین آرمان جوامع و دولتهای اسلامی باشد. تمدن اسلامی، تمدنی است که از پایگاه شریعت اسلامی و از معبر استنباط فقهی سیاستگذاری شده باشد. بنابراین توجه حداکثری به فقه تمدنی، از ضرورتهای حوزههای علمیه در دوران کنونی است. متن پیشرو با روش تحلیلی کتابخانهای، درپی پاسخ به این پرسش است که «مبانی جامعهشناختی فقه تمدنی چیست»؟ بهنظر میرسد برای پاسخ به این پرسش، حداقل پنج شاخصه اصلی که میتوانند در روش اجتهاد موثر باشند، باید مورد مطالعه و توجه قرار گیرند: نظاموارگی، تحمیلگری، جهتدار بودن، موقعیتمندی و مشکک بودن. این مقاله، از سویی با ترسیم تمدن بهعنوان پدیدهای شامل در زندگی بشر، از رویکردهای حداقلی فقه پرهیز دارد و از سوی دیگر، با ترسیم تمدن بهعنوان پدیدهای سیال و موقعیتمند، تفاوت خود را با رویکردهایی که سعی دارند فارغ از مواجهه با واقعیتهای اجتماعی، به طراحی تفصیلی ساختارهای تمدنی بپردازند، برجسته میکند. فقهی که امکان و بستر تمدن اسلامی را فراهم میکند، با تکیه بر نظریههای فقهی، ساختارهای اجتماعی را در تناسب با موقعیتهای سیاسی و نیازها و اقتضایات اجتماعی شکل میدهد.
کلیدواژگان: تمدن نوین اسلامی، فقه تمدنی، نظام سازی فقهی، مبانی جامعه شناختی -
صفحات 103-120
تغییرات و تحولات جوامع انسانی، واقعیت آشکاری است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اجتماعی بوده است. در خصوص روند و خط سیر تغییرات جوامع با رویکرد پویاشناسانه، تاکنون سه الگوی تکاملی، دوری و انحطاطی مطرح شده است. الگوی تکاملی مدعی است که همه یا بخشهای بنیادین یک جامعه در گذر زمان، طی گذار از مراحلی رشد و ترقی میکند. نوشتار حاضر درصدد پاسخ به این سوال است که موضع ایدیالیستی ماکس وبر، چه نقشی در تکوین نظریه تکامل اجتماعی وی داشته است؟ روش این مطالعه در مقام گردآوری اطلاعات، اسنادی، و در مقام تجزیه و پردازش، توصیفی، تحلیلی و استنباطی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ایده ذهنگرایی (ایدیالیسم) سه نقش در تکوین نظریه تکامل اجتماعی وبر داشته است: اول، تکامل اجتماعی بهمثابه فرایندی بههمپیوسته از صیرورت و تطور صورتبندیهای اجتماعی، بستری فراهم میسازد که در آن، هم انسانها و هم صورتهای اجتماعی به درجاتی از پیشرفت و ترقی دست مییابند؛ دوم، از میان عوامل متعدد تاثیرگذار بر تکامل اجتماعی، نقش باورها و ارزشها بهعنوان عوامل غیرمادی، برجستهتر از سایر عوامل است؛ سوم، امور انسانی نیز همانند امور طبیعی، مشمول اصل علیتاند. بااینحال به تفسیر وبر، علیت در امور انسانی امری احتمالی است.
کلیدواژگان: تغییر، تطور، تکامل اجتماعی، ایدئالیسم، عقلانیت