فهرست مطالب
مجله امنیت بین الملل
پیاپی 26 (اسفند 1399)
- بهای روی جلد: 500,000ريال
- تاریخ انتشار: 1399/12/20
- تعداد عناوین: 7
-
صفحه 4
-
صفحه 18
شیوع ویروس کرونا در چین از اواخر سال 2019، همه دنیا را متاثر کرده است. اگرچه این بحران، جهانی است، قطعا تاثیر و پیامدهای آن بر همه مناطق جهان یکسان نخواهد بود. در این شرایط سوال این است که چرا همزمان با شیوع کووید 19 در غرب آسیا، منازعات و درگیریهای نظامی تداوم و شدت بیشتری یافته است؟ در منطقه غرب آسیا، آنچه موجبات هراس و نگرانی دولتهای همسایه بهویژه دولتهای ضعیف و شکننده را بیشتر کرده، هراسی است که این دولتها از تحرکات نظامی طرفهای درگیر و یا گروههای تروریستی افراطگرا _ که در زمان شیوع ویروس کرونا بیشتر شده است _ دارند. به عبارت دیگر، با درگیری این دولتها با برنامهها و اقدامات پیشگیرانه بهداشتی برای کنترل و مهار کووید 19 که بخش عمدهای از درآمد ملی آنها صرف این مسئله میشد و بهعبارتی، این بیماری توان اقتصادی این دولتها را بیشتر از قبل تحلیل برده بود، گروههای تروریستی با درک و فهم این موضوع، بهسرعت از خلا امنیتی بهوجودآمده بهره برده و درصدد کسب و توسعه اهداف منطقهای خود برآمدهاند؛ ازاینرو، با افزایش درگیریهای نظامی مجدد دولتها با این گروهها و نقض آتشبسهای موقتی که برای کنترل ویروس کرونا ایجاد شده بود، تهدیدات امنیتی منطقه، همانند گذشته برمبنای تهدیدات نظامی تفسیر و درک گردید. به عبارت دیگر، الزام ساختار منطقهای که مبتنیبر فقدان اقتدار مرکزی و بیاعتمادی دولتهای همسایه به یکدیگر و تلاش برای برقراری توازن تهدید در برابر دشمنانشان بوده، با شیوع کووید 19 و تهدیدات اقتصادی، سیاسی امنیتی و اجتماعی که فراروی این دولتها قرار گرفته است، همچنان برداشت ذهنی این دولتها مبتنیبر تهدیدات نظامی است و ایجاد ترتیبات امنیتی مشترک را که لازمه مقابله با این بیماری بوده، دور از ذهن ساخته است. البته در این روند نباید نقش مداخله قدرتهای بزرگ در منطقه و تلاش برای کسب جایگاه جدید برای خودشان را نادیده گرفت.
-
صفحه 33
بیتردید، بحران کووید 19 مطابق شاخصهای پذیرفتهشده تعاریف و ماهیت بحران، بینالمللی قلمداد میشود. وضعیت بیثباتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاصل از آن با تاثیر شگرف بینالمللی که همراه با تغییرات بزرگ و اساسی بوده و غافلگیری و سردرگمی دولتها را به همراه داشته است، فهم بحران _ آنهم بینالمللی بودن آن _ را با قطعیتی دوچندان روبهرو میسازد. در این شرایط، اگر شناسایی بحران در محیط سیستمی را تابعی از ضربه شدید به آن بدانیم، که خروجی را تحت تاثیر قرار میدهد، آنگاه وجود کمی و کیفی نیروهای برهمزننده ثبات کلی نظام که نظم بروندادها و دروندادها را مختل میکنند و باعث خشونت و بههم خوردن پایداری و تعادل آن سیستم میشوند، بسیار بااهمیت است. ارزیابی بروندادها و بازخورد آن به محیط سیستمی در هریک از کشورهای غرب آسیا، که ناپایداری و عدم تعادل از ویژگیهای اجتنابناپذیر آنهاست، کاری دشوار و پیچیده است؛ زیرا باید تمام متغیرهای خشونتزا و ناپایدارکننده سیستمی را بیمعنا و بیتاثیر کرد و آنگاه بحران کرونا را بهعنوان متغیری مستقل بهصورت روشمند و علمی جایابی و سطحبندی نمود. مدیریت بحران کرونا زمانی مقدور است که کیفیت بحران و چالشهای ناشی از آن بر خشونت و ناپایداری سیستم سنجیده شود، درحالیکه این خشونت و ناپایداری، همزمان از عناصر متعددی تاثیر میپذیرد که هنگام مدیریت بحران نمیتوان تاثیرات خشونتزا و عدم تعادل صرف بحران کرونا را سنجش کرد. محیط امنیتی و پرآشوب غرب آسیا، نظمی آشوبی و نامتقارن را ایجاد کرده است که الگوهای ناپایدار و غیرشفاف را میسازد و بهسختی میتوان متغیری را با صفر کردن تاثیرات متغیرهای دیگر آزمود. با مطالعه مدیریت بحران در ترکیه و عراق و کشورهای شمال آفریقا، این موضوع بیشتر نمایان میگردد. بالا رفتن میزان خشونت در کشورهای غربی و اروپایی و ناپایداری سیستمی که قبلا تعادل اقتصادی و سیاسی به همراه داشت، کاملا ضعف در مدیریت بحران کرونا را بهنمایش گذاشت.
-
صفحه 43
صرفنظر از روزهای آغازین بحران کرونا که بهواسطه سیاسی شدن آن، شاهد واگرایی در عرصه نظام بینالملل بودیم، درواقع، نظام بینالملل و نظم کنونی حاکم بر آن همواره بر اساس معیارها و شاخصهای رایج پیش از کرونا پابرجا خواهد ماند؛ ولی در حوزه جهانی شدن، باید بر این امر اذعان داشت که شرایط متفاوت است و بسیاری از ویژگیها و روندهای جهانی شدن بهدنبال گسترش کرونا کاملا متوقف شده و یا تغییر رویه داده و در مقایسه با گذشته، با روشهای متفاوتی ادامه مییابد؛ بههرروی، این واقعیت اهمیت دارد که جهانی شدن علیرغم توقف موقتی که کرونا بر آن تحمیل کرد، به حیات خود ادامه خواهد داد. همانطور که بحران کرونا مانعی بر سر راه جهانی شدن و تداوم آن در نظام بینالملل قرار داد، زمینههای روشهای نوینی را نیز فراهم آورد تا جهانی شدن با اشکال جدیدی به رسالت خود ادامه دهد.
درخصوص چشمانداز عصر پساپاندمی باید به این نکته اشاره کرد که گرچه کرونا ممکن است در سلسلهمراتب قدرت در جهان تغییراتی ایجاد کند، درواقع، نظم بینالمللی دستخوش تحولات جدی و بنیادینی نخواهد شد. برخی از ویژگیهای کلی که در میان علمای حوزه روابط بینالملل برای دوران پساپاندمی برشمرده میشوند عبارتاند از: کاهش علاقه در پیوستگی جهانی درنتیجه جهانی شدن، تقلیل نقش رهبری آمریکا در جهان، افزایش رقابت آمریکا و چین و نزدیکی بیشتر روسیه و چین در حوزههایی که دارای دغدغههای مشترک هستند. درواقع، پاندمی این تغییرات را شدت خواهد بخشید تا اینکه تحولات بنیادین نوینی را در امور جهانی بهوجود آورد
در این شرایط، آنچه ضرورت دارد و مستلزم اهتمام ویژه در سیاستگذاری در عرصههای ملی و بینالمللی است، باور به نفس جهانی شدن بهعنوان جریانی است که گرچه موقتا بهواسطه کرونا از سرعت آن کاسته شده و برخی ویژگیهای آن کاملا منسوخ گردیده است، با چهره جدید و ویژگیهای نوین به حیات خود ادامه خواهد داد. بنابراین، لزوم برقراری توازن در خودکفایی کامل و شبکه وابستگی متقابل که حاصل این جریان جهانی است، بسیار اهمیت مییابد تا علاوهبر حفظ ارزشها و رسالت کشور در تعاملات بینالمللی، بیشترین استفاده را از مزایای این جریان جهانی ببرد و ابعاد منفی آن نیز مدیریت شود. چهبسا، برای اتخاذ سیاستی مناسب که برقراری چنین توازنی را تحقق بخشد، اصل همکاری و همگرایی اقتصادی بهخصوص در عرصه منطقهای و همچنین تقویت نهادهای منطقهای در دوران بحران کرونا و پساکرونا امری اجتنابناپذیر تلقی میشود. -
صفحه 55
بههرحال، امنیتی کردن بحران جاری این امکان را به دولتها داد که از نیروهای نظامی در کنار نیروهای بخش سلامت استفاده کنند. سطح و میزان این مداخلات از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. در برخی کشورها مثل فرانسه و آلمان، مداخله نیروهای نظامی صرفا در حد کمکرسانی لجستیکی به نیروهای غیرنظامی بوده است؛ اما در برخی دیگر از کشورها، مدیریت اصلی این بحران را نیروهای نظامی برعهده داشتهاند. تکیه دولتها به نیروهای نظامی برای مدیریت بحرانهای غیرنظامی باعث میشود نیازی به ایجاد یک نیروهای غیرنظامی حرفهای برای مدیریت بحرانهای آتی و غیرامنیتی شکل نگیرد. این امر بخش غیرنظامی را برای همیشه ضعیف نگه میدارد و استفاده از نیروهای نظامی را در حوزههای مختلف نظامی و غیرنظامی اجتنابناپذیر میسازد. ذهنیت غالب در این کشورها این است که «کرونا مهمتر از آن است که به پزشکان سپرده شود».
درباره تاثیر ماهیت نظامهای سیاسی متفاوت بر مساله کووید 19نیز این بحران نشان داد که نولیبرالیسم تابآوری لازم در برابر شوکهای جهانی ناشی از مسایل غیراقتصادی و غیرمالی را ندارد. همچنین کرونا تناقض موجود در اقتصاد نولیبرالیسم را آشکار ساخت؛ یعنی ضرورت انتشار و جابهجایی کالاها، و افراد با علم به اینکه این جابهجایی سبب گسترش بیماری و آمار مرگومیر خواهد شد؛ ازاینرو، کرونا نهتنها یک بحران بخش عمومی است، بلکه بحران نظام اقتصادی نولیبرال نیز هست. این نظام اقتصادی ناگزیر از بازسازی و اصلاح سیاستهای خویش است. نولیبرالیسم با تکیه بر شعارهایی چون «اولویت بازار، رقابت، دخالت حداقلی دولت و کارآمدی بخش خصوصی» باعث کاهش بودجههای دولتی در بخشهای عمومی نظیر بهداشت شده است که با بحران مالی 2008، این مسئله تشدید هم شد. این سیاستها سبب آسیبپذیری جهانی نسبت به همهگیریهایی چون کووید 19 شد؛ ازاینرو، این بیماری را میتوان بهمثابه یک پدیده سیاسی تلقی کرد که سیاستها و افکار نولیبرال دهههای اخیر نقش بسیار مهمی در تداوم و گسترش آن دارد. کاهش شدید بودجه بخش بهداشت و سلامت کشورها مانع از ایجاد ظرفیت مناسب برای شناسایی، مهار و ازبین بردن همهگیریها میشود. -
صفحه 69
این پاندمی تا سال 2021 و احتمالا فراتر از آن با ما خواهد ماند و بهلحاظ ژیوپلیتیکی پیشبینی میشود که این پاندمی در جریانات و روندهای موجود، که همانا فضای متشنج بینالمللی، استفاده از تجارت بهعنوان سلاح، کاهش جهانیسازی و افزایش بیثباتی سیاسی هستند، تغییری اساسی و محسوس ایجاد نکند. ازسویدیگر، این پاندمی باعث تغییر نوع مناسبات بازیگران و ملتها در سطوح مختلف شده است. بازیگرانی که قبل از کرونا مرزهای بازی برای شهروندان یکدیگر داشتند، بر اساس شرایط جدید اقتصادی و اجتماعی پیشآمده، محدودیتها، نظارتها و سیاستهای ضد مهاجرتی بیشتری را اعمال کردهاند. ازطرفی نیز افزایش نابرابریهای اقتصادی، بیکاری، بدهی و فقر بالا، افزایش و اعمال محدودیتها و تنگناهای بیشتر بر برگزاری انتخابات و همهپرسیها سبب افزایش اعتراضات عمومی شده است. این مسایل درعمل به افزایش پوپولیسم و تحکیم اقتدارگرایی حتی در کشورهای غربی انجامیده است. در سطح جهانی نیز مناسبات بین بازیگران ژیوپلیتیک را نیز سبب شده و کشورهایی که ازلحاظ علم پزشکی قدرتمند هستند، امروزه دست بالاتر را دارند نسبت به کشورهایی که قدرت نظامی بیشتری دارند و بر اساس این تغییر ساختار ژیوپلیتیک حاصل از کرونا، مناسبات بین کشورها نیز دستخوش تغییر خواهد شد. این درحالی است که فضاهای ناامن و بحرانی تحت تاثیرحضور فیزیکی و رقابتی بازیگران و مداخلهگران در امور سیاسیکشورها دراین دوره افزایش وتداوم خواهد یافت. در مناطقی که دارای بار راهبردی بالایی هستند (مانند: منطقه خلیج فارس) میتوان با استفاده از این عامل، کشورهای منطقه را به صحنههای عملیاتی و جولانگاه بازیگران مختلف با منافع متضاد و مشابه در سطوح گوناگونی تبدیل نمود.
-
صفحه 82
بعد از برگزاری جشن رفتن دونالد ترامپ، گفتگو درباب آینده روابط اروپا و آمریکا به شکل جدتری دنبال میشود. در گمانه زنیها و طرح و برنامههای اقدام تدوین شده در این باره، تصور اشتباه از اینکه نتیجه انتخابات آمریکا به تنهایی نقض موجود در روابط فراآتلانتیک را برطرف خواهد کرد، دیده میشود. واقعیت این است که ایالات متحده و اروپا نمیتوانند به سادگی روابط دوره قبل را بازسازی کنند. جهان در دوره افول این رابطه راکد نمانده است: چین و روسیه با اعتماد به نفس بیشتری در سطح بینالمللی به کنشگری سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود ادامه دادهاند. چشماندازهای اقتصادی اروپا و آمریکا نسبت به شرق و چین روشنتر نیست. رکود اقتصادی جهانی ناشی از کرونا بر هزینههای دفاعی کشورهای ناتو و اتحادیه اروپایی تاثیر غیرقابل انکاری برجای گذاشته است. در حالی که برخی از نخبگان آمریکا و اروپا امیدوارند که با دولت بایدن به حالت عادی برگردند، اما رویکردهای قدیمی امنیت و دفاع برای پاسخگویی به چالشهای امروز کافی نخواهد بود. بنابراین تعهدات فراآتلانتیک برای افزایش هزینههای دفاعی به میزان استاندارد 2٪ از تولید ناخالص داخلی محقق نخواهد شد.
اروپاییان با توجه به تبعات اقتصادی همهگیری ویروس کرونا برای افزایش هزینههای دفاعی تا زمان بهبود کامل اقتصادشان دوران بسیار سختی خواهند داشت. اتحادیه اروپایی با خروج انگلیس20٪ از وزن نظامی خود را از دست داد. با این وضعیت، ایالات متحده با مرور همهجانبه وضعیت متحدین خود، نمیتواند از اروپا کمک امنیتی بیشتری بخواهد. در این راستا عدهای معتقدند ایالات متحده باید از هر نوع استقلال امنیتی که اروپا میتواند برای حفظ امنیت خود بدست آورد، استقبال کند زیرا هرچه اروپاییها تعهدات بیشتری به تنهایی انجام دهند، مسئولیت ایالات متحده برای دفاع از آنها کمتر خواهد شد.
واقعیتهای داخلی آمریکا و واقعیتهای جهانی چین نیز گسست متحومی را در روابط فراآتلانتیک ایجاد میکند. ازسویدیگر، عمده ادبیات موجود درباره سناریوهای آینده نظام بینالملل در حالتی برای این اتحادیه جایگاهی قابل توجه درنظر گرفتهاند که این اتحادیه بتواند ویژگی اجتماعی قدرت خویش را در کنار قدرت مادی خود، یعنی داشتن حداقل سهم فعلی از اقتصاد جهانی بهعلاوه توانمندی نظامی امنیتی داشته باشد.
از نظر بعضی دیگر از نخبگان دو طرف علیرغم این چالش، این همکاری همچنان ضروری است و تعهد به منافع مشترک و ارزشهای مشترک باید عملیاتی شود. بیشک، این دو بازیگر بزرگ روابط بینالملل، برای ادامه بهرهمندی اقتصادی از یکدیگر، مبارزه با تروریسم، تحت فشار قرار دادن دشمن و رقبای مشترک در موضوعات امنیتی _ نظامی (معاهدات و رژیمهای تسلیحاتی) و اقتصادی به شکل موردی کنارهم خواهند بود؛ اما اگر روند خدشه به اعتماد ازسوی ترامپ در دور دوم یا دولتی دیگر در آمریکا برای چهار سال ادامه پیدا کند، شاهد ازدست رفتن کامل اعتماد و تنزل سطح همکاری فراآتلانتیک از شراکت استراتژیک به همکاری موردی خواهیم بود.