فهرست مطالب

پژوهه باستان سنجی - سال ششم شماره 2 (پیاپی 12، پاییز و زمستان 1399)

نشریه پژوهه باستان سنجی
سال ششم شماره 2 (پیاپی 12، پاییز و زمستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1400/03/01
  • تعداد عناوین: 12
|
  • سعید امیرحاجلو*، محمدامین امامی، داوود آقاعلی گل، رضا ریاحیان گهرتی صفحه 1

    در آواربرداری و مرمت قلعه دختر کرمان از سال 1395 تا 1397 قطعات زیادی کاشی زرین فام کشف شد. برپایه طرح ها و رنگ های متفاوت، به نظر می رسید این کاشی ها، تولیدات چند منطقه هستند. اما کشف همه آنها از یک کانتکست باستان شناسی، نگارندگان را بر آن داشت با ساختارشناسی بر پایه مطالعات آزمایشگاهی، منشاء این تولیدات را پیشنهاد کنند. پرسش ها اینست که این کاشی ها چه ویژگی هایی دارند و محتوای نقوش و کتیبه های آنها چیست؟ رابطه کاشی ها با قلعه دختر چیست و منابع تامین مواد اولیه آنها بر اساس آزمایش های تجزیه عنصری کجاست؟ هدف اینست که با تطبیق نتایج آزمایشگاهی و ویژگی های ظاهری کاشی ها، ابهامات درباره منشا آنها زدوده و شاخصه های تولیدات زرین فام کرمان در مقایسه با نواحی دیگر تبیین شود. در مرحله نخست، طبقه بندی کاشی ها صورت گرفت و با استناد به تاریخ 661 هجری در کتیبه یکی از کاشی ها، تاریخ گذاری نسبی سایر نمونه ها پیشنهاد شد. کتیبه کاشی ها شامل اشعار و عبارات رایج در کاشی های هم دوره در سایر نقاط ایران است. همچنین، احتمالا کاشی ها در تختگاه قلعه دختر کاربرد ثانویه یافته اند و کاربرد اولیه آنها مرتبط با بخش های دیگر قلعه دختر یا بناهای قراختایی در کرمان است. نتایج آنالیز عنصری بدنه و لعاب 11 قطعه کاشی با روش های میکروپیکسی و میکروسکوپ الکترونی و مقایسه با نتایج آنالیز سایر نمونه های ایران نشانگر برخی عناصر متفاوت در لعاب و خمیره کاشی هاست. از جمله منیزیم که تاکنون تنها در نمونه های قلعه دختر با درصد وزنی بالایی اندازه گیری شده و احتمالا از معادن دره آشین در نزدیکی جیرفت تامین شده است. همچنین درصد وزنی عناصر زرین فام های قلعه دختر و نواحی دیگر ایران تفاوت های زیادی دارند. بنابراین به نظر می رسد مواد اولیه کاشی های قلعه دختر بومی بوده و از استان کرمان تامین شده است. احتمالا هنرمندان جیرفت پس از رویدادهای سیاسی اواخر سده ششم و افول جیرفت در سده هفتم هجری، به کرمان مهاجرت نموده و به تولید زرین فام ادامه داده اند.

    کلیدواژگان: ساختارشناسی، تجزیه عنصری، کاشی زرین فام، سفالگری اسلامی، قلعه دختر کرمان
  • تینا طینتی*، یاسر حمزوی، پرویز هلاکویی، ماریا پرلا کلمبینی صفحه 2

    اوج استفاده از لایه چینی، که به عنوان یک فن وابسته به طلاکاری شناخته میشود، در ایران مربوط به دوره ی صفوی است. عموما هدف از اجرای لایه چینی، ایجاد یک سطح برجسته برای اجرای آرایه ی طلاکاری ست. کلیسای بیت لحم یا بیدخم و کلیسای جامع وانک یا سن سور، دو کلیسای مربوط به دوره ی صفوی مورد بررسی در این پژوهش، از مشهورترین کلیساهای ارمنیان جلفای نو در اصفهان هستند که دارای لایه چینی و آرایه ی طلاکاری هستند. ناشناخته بودن مواد تشکیل دهنده ی ساختار این آرایه ها و وجود ابهام در روش اجرا و فن اجرایی لایه چینی ها و آرایه های طلاکاری کلیساهای ارامنه مساله ی اصلی این پژوهش است. پژوهش حاضر، با بهره جستن از روش های پیرولیز-کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی جرمی (Py-GC-MS) و کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی جرمی  (GC/MS) به شناسایی و بررسی ساختار بست و چسب مورد استفاده در آرایه های لایه چینی و طلاکاری این دو کلیسا پرداخته است. همچنین در این مقاله با استفاده از پراش سنجی پرتو ایکس (XRD) و طیف سنجی انرژی پرتو ایکس پراکنده شده (EDX)  در کنار میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) به بررسی ساختار بلوری ترکیبات معدنی و همچنین شناسایی مواد معدنی موجود در ساختار این آرایه ها پرداخته شده است. سپس با مقایسه ی نتایج حاصل از این پژوهش، با نتایج مربوط به بررسی های انجام یافته بر روی لایه چینی های بناهای عالی قاپو، هشت بهشت و چهلستون اصفهان، در صدد رسیدن به یک نتیجه گیری کلی در مورد آرایه های لایه چینی و طلاکاری مربوط به دوره ی صفوی اصفهان بوده است. نتایج حاصل از آنالیز، سریشم بودن بست در ترکیبات معدنی لایه چینی های کلیساهای وانک و بیت لحم را اثبات نمود، همچنین بخش معدنی آرایه های لایه چینی از ترکیب گچ و یک نوع رس حاوی کوارتز و غنی از اکسید آهن (گل ارمنی) تشکیل شده است. با توجه به نتایج، روغن بزرک به عنوان چسب مورد استفاده برای چسباندن ورقه ی طلا شناسایی شد.

    کلیدواژگان: کلیسای وانک، کلیسای بیت لحم، لایه چینی، طلاکاری، صفوی
  • سید محمدامین امامی*، میثم شهسواری صفحه 3

    طی یک بررسی باستان شناختی در منطقه موسوم به سرشاخه های حوزه فرهنگی هلیل رود، در میان مواد فرهنگی پراکنده بر سطح محوطه ای به نام کهیرو II تعداد زیادی سرباره های ذوب فلز و بوته های ریخته گری و بقایای فلزگری مشاهده شد. مطالعه بر روی سرباره های ذوب و وجود قطرات و گویچه های مسی در بافت میکروسکپی سرباره ها نشان از استحصال فرایند فلزگری مس در این برهه زمانی در این منطقه دارد. تعداد 10 نمونه از مواد فرهنگی از منطقه کهیرو II انتخاب شدند و بر اساس آزمایشات مینرالوژی جهت شناسایی خصوصیات بافت سرباره و بوته، و فلیورسانس اشعه ایکس جهت شناسایی ترکیب شیمیایی بین مواد مکشوفه و مطالعات ریز ساختاری و میکروسکپی مورد بررسی قرار گرفتند. قطرات مس در زمینه کریستالین سیلیسی سرباره پراکنده شده و بعنوان یک فاکتور جهت تخمین درجه حرارت ذوب و ترکیب فلز مفید هستند. قطعات بوته های ذوب یافت شده در این محدوده نیز نشان از ریخته گری مس دارند. بوته های ذوب دارای بدنه سرامیکی بوده که عمدتا از کانیهای آذرین (کوارتز، فلدسپات، پلاژیوکلاز) بعنوان تمپر در بافت آن استفاده شده است. مجصولات ذوب و بقایای ذوب در ناحیه داخلی بوته تجمع داشته که شامل کانیهای اکسیدی مس همچون کوپریت (Cu2S) و دلافوسیت (CuFeO2) است. وجود کانیهای اکسیدی بعنوان بقایای ذوب در کف بوته حاکی از ذوب مس اکسیدی و کربناته در منطقه دارد چرا که بقایای تجمع یافته ترکیبات اکسیدی در کف بوته عمدتا بقایای فرایند ناقص استحصال و یا ریخته گری می باشند و باعث تشکیل مس کربناته یا اکسیدی در اخرین مرحله ریخته گری می شود. چنین بنظر می رسد که این بوته ها جهت فرایند تولید مات یا شمش مس مورد استفاده قرار گرفته اند. منطقه کهیرو II بواسطه وجود بقایای استحصال مس از سنگ معدن کربناته میتواند بعنوان یکی از مناطق قدیمی و کلیدی در سرشاخه های هلیل رود معرفی گردد.

    کلیدواژگان: فلزشناسی باستانی، مینرالوژی، پترولوژی، سرباره ذوب، سرشاخه های هلیل رود، دوران مس سنگی
  • محمد فارسی مدان*، کریم حاجی زاده باستانی، حبیب شهبازی شیران، محمد علیزاده سولا صفحه 4

    میان تمامی عناصر تزیینی بناهای تاریخی، کتیبه نویسی از مهم ترین آن ها به شمار می آیند. ظرایف این هنر و قابلیت هایی که خط از لحاظ ماهیت شکل حروف و قرارگرفتن آن ها در موضوعات و جایگاه های مختلف دارد آن را از جایگاه صرفا تزیینی به کاربردی سوق داده به گونه ای که نمونه های متعدد بجای مانده از این هنر بر بسیاری از ابنیه تاریخی نه تنها از منظر زیبایی-شناسی حایز اهمیت هستند بلکه از نظر محتوایی نیز به دلیل داشتن اطلاعات تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوران مختلف جایگاه ویژه ای در نزد محققان یافته اند. علیرغم این درجه از اهمیت، مشکلات و محدودیت هایی در مطالعه آن ها وجود دارد که اصلی ترین آن در دسترس نبودن عموم کتیبه ها و نبود تصاویر مناسب جهت بهره برداری از آن هاست. روش های قدیمی و فعلی برداشت، ثبت و مستندنگاری کتیبه ها، عموما بازخوانی و بازنویسی متن و عکاسی ساده از آن هاست و در بهترین حالت انجام طراحی فنی بصورت دستی است که در بسیاری موارد مستلزم صرف وقت، انرژی و هزینه بسیار می باشد. در این مقاله سعی شده است استفاده از فتوگرامتری در مستندنگاری کتیبه های بناهای تاریخی با برداشت کتیبه های گنبد الله الله بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، به عنوان روشی نوین و کاملا علمی و نوآورانه معرفی گردد که با استفاده از تجهیزات اندک و با صرف زمان کوتاه و هزینه  کمتر در مقایسه با روش های فعلی، می تواند جایگزین مناسبی برای آن ها باشد. فتوگرامتری؛ برداشت تصاویر دیجیتال است که با ساخت مدل های سه بعدی با ضریب خطای بسیار پایین، تصاویر بسیار باکیفیت در کمترین زمان حاصل می شود. این انتخاب از چند منظر گویای توانایی شیوه جدید در مستندنگاری کتیبه های ساختمانی با سرعت، کیفیت و دقت بالا خواهد بود. ارتفاع زیاد و پلان مدور بنا مانع آنست که با یک یا چند عکس تصویر مناسبی از کلیت آن در اختیار محققان قرار داد، اما با این شیوه جدید، تمام کتیبه ها در قالب یک عکس به طور کامل، قایم و با جزییات زیاد ارایه خواهد شد.

    کلیدواژگان: فتوگرامتری، مستند نگاری، کتیبه های تاریخی، بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، گنبد الله الله
  • وحید پور زرقان*، حمیدرضا بخشنده فرد، محمد حیدری صفحه 5

    یکی از مهم ترین دست ساخته های بشر در طول تاریخ بی شک، اشیاء مسی و آلیاژهای آن است و از این میان بر اساس شواهد موجود قدیمی ترین آلیاژ آن، به عنوان مس-آرسنیکی تقش مهمی را در تاریخ دارا است. وجود این آثار در سایت های مختلف و بخصوص در جنوب شرق ایران از اوایل عصر برنز حاکی بر این ادعاست. یکی از مهم ترین این محوطه های استراتژیک که در جنوب شرقی ایران واقع شده و مربوط به هزاره های دوم و سوم قبل از میلاد است، محوطه اسپیدژ می باشد. در این تحقیق تعدادی از اشیاء فلزی گورستان اسپیدژ جهت شناسایی ترکیبات مس-آرسنیکی و خصوصیات این آلیاژ مورد بررسی قرار گرفتند. جهت مطالعه بر روی این اشیاء از روش دستگاهی SEM-EDX جهت شناسایی ریز ساختار ماتریکس فلزی و ترکیب شیمیایی عناصر، و همچنین روش متالوگرافی جهت بررسی تکنیک ساخت و مطالعات فازی  استفاده گردید. آنالیز دستگاهیSEM-EDX نشان می دهد برخی اشیاء از آلیاژ  Cu-As-Zn و برخی دیگر از آلیاژ Cu-As به روش ریخته گری در قالب ساخته شده اند و جزو آلیاژهای برنزهای آرسنیک دار محسوب می شوند. تصاویر SEM حاکی از این است که ناخالصی های در تمام ماتریکس فلز به صورت نقطه ای و کشیده می تواند دلیل بر وجود مس تصفیه نشده به همراه Spiess در فرایند ساخت این آثار باشد. همچنین درصد یکنواخت و بالای آرسنیک 5% در این آثار نشان می دهد که فرایند ساخت این آلیاژها به روش Co-Smelting انجام شده است. بررسی های متالوگرافی نشان می دهد که عملیات فیزیکی بر روی این آثار تکرار سیکلی از کار سرد و بازپخت (تابکاری) جهت شکل پذیر کردن بیشتر این آثار بوده است.

    کلیدواژگان: فلزگری قدیمی، مس آرسنیکی، ذوب مشترک، متالورژی اتفاقی، اسپیدژ بزمان، Cu-As
  • سودابه یوسف نژاد* صفحه 6

    در این پژوهش نمونه هایی از کاشی نره گنبد الله الله، بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و گنبد سلطانیه به منظور فن شناسی تزیینات کاشی کاری به کاررفته در معماری گنبد در دو دوره ایلخانی و صفوی و با تمرکز بر دو بنای شاخص مذکور از این دوره های تاریخی، موردمطالعه قرارگرفته است. در این پژوهش، عناصر واسطه رنگ ساز لعاب نمونه ها به کمک روش پلاسمای جفت شده القایی ICP انجام شده و شناسایی فازهای تشکیل دهنده بدنه ها به کمک روش پراش پرتوایکس XRD انجام شده است. بر اساس نتایج گزارش در این تحقیق، ماهیت لعاب و تحلیل فرایند فرسایش آن همچنین، ساختار شیمیایی بدنه های نمونه های موردمطالعه مشخص شد و بر اساس نتایج به دست آمده امکان مقایسه فنی نمونه های موردمطالعه دو دوره، ازلحاظ ترکیبات سازنده بدنه و لعاب و میزان فرسایش آن ها، همچنین تخمین دمای پخت این کاشی های نره تاریخی، فراهم شد.

    کلیدواژگان: فن شناسی، آجر لعاب دار، بقعه شیخ صفی، سلطانیه
  • داود بهروزی فر، رضا مهرآفرین*، محمدرضا سعیدی، احمد چایچی امیرخیز صفحه 7

    دوره اشکانی در خراسان بیشتر از ادوار تاریخی ایران شناخته شده است؛ اما نیازمند کاوش های باستان شناسی مدون و هدفمندی است تا اطلاعات و داده های باستان شناختی محکم و استواری را در اختیار باستان شناسان قرار دهد. با توجه به خاستگاه اشکانیان در شمال شرق ایران، دشت سرخس هدف یک بررسی روشمند میدانی قرار گرفت تا از روند و چگونگی استقرار و تاثیرگذاری دوسویه طبیعت و انسان در منطقه، درک درستی حاصل شود. نتیجه این بررسی، شناسایی چهارده محوطه استقراری از این دوره بود که این تعداد، از منظر عوامل محیطی و وسعت محوطه ها، قابل تامل و ارزیابی است. هم چنان که گفته شد، هدف و ضرورت این پژوهش بررسی و شناخت استقرارهای دوران اشکانی در این منطقه و مطالعه پیرامون مولفه ها و عوامل موثر در شکل گیری و الگوی پراکندگی محوطه ها در این حوزه جغرافیایی است. ازاین رو، محوطه های شناسایی شده اشکانی دشت سرخس از منظر عوامل محیطی و شاخصه های موثر جغرافیایی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. در تحلیل داده ها، علاوه بر استفاده از روش های مرسوم در بررسی های میدانی و الگوهای استقراری، از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شد. خروجی نقشه ها و داده های استقرارهای اشکانی منطقه نشان داد که از میان عوامل محیطی موثر در شکل گیری استقرارها، دوری و نزدیکی یا قرار گرفتن استقرارها در امتداد مسیر رودخانه ها (الگوی استقرار خطی)، راه های ارتباطی (نسا و جاده ابریشم)، ارتفاع و ناهمواری در مکان گزینی استقرارها در محدوده ارتفاعی بین 300 تا 1100 متر از سطح دریا و چگونگی پراکنش آن ها در دشت سرخس و همچنین ارتفاعات، در شکل گیری استقرارها بیشتر از سایر عوامل محیطی تاثیرگذار بوده اند. از مهم ترین نتایج بررسی حاضر، شناسایی و کشف استقرارهایی با آثاری غنی از دوره اشکانی و تحلیل شکل گیری آن ها بر مبنای عوامل و مولفه های محیطی و نیز بازسازی بخشی از فرهنگ اشکانی در شمال شرق خراسان و تاسیس گاه نگاری نسبی پارتیان دشت سرخس در چارچوب طبقه بندی، گونه شناسی و گونه شناختی نمونه های سفالین به دست آمده است.

    کلیدواژگان: دشت سرخس، باستان شناختی، اشکانیان، استقرار، عوامل محیطی
  • مهدی میرزاپور*، عفت یاحقی، سیده مریم قیاسی لیمنجویی، خوزه آنتونی مادرید گارسیا، امیر موافقی صفحه 8

    برای جلوگیری از تخریب و سوزاندن تابلوهای نفیس هنگام جنگ و حوادث اجتماعی در قدیم، روی آنها اثر هنری جدید نقاشی می شده است. برای شناسایی لایه های پنهان تابلوها، استفاده از یک روش عمقی که بتواند طرح های زیرین را مشخص کند مفید است. اشعه ایکس که قابلیت نفوذ در مواد مختلف را دارد می تواند تصویر نهان نقاشی را مشخص کند. قبل از استفاده از آزمون پرتونگاری، ضخیم بودن لایه های نقاشی کارشناسان را به این باور می رساند که نقاشی اصل نبوده و بر روی آن طرحی دیگر کشیده شده است. مسئله مهم در بررسی تابلوهای هنری حفظ آن ها و شناسایی نواحی نقص است. برای این امر تکنیک های مختلف غیرمخرب بکار گرفته می شوند. آزمون پرتونگاری جزیی از آزمون های غیرمخرب است. در پرتونگاری به دلیل نفوذ پرتو ایکس به لایه های زیرین، بدون تخریب و تغییر در نمونه آزمایشی الگوهای نهان و آسیب های عمقی آشکار می شوند. تصاویر حاصل از پرتونگاری به دلیل پراکندگی و تضعیف پرتو در قطعه و نیز اندازه چشمه، عدم وضوح و کیفیت پایینی دارند، به این دلیل شناسایی نواحی عیوب در پرتونگاره ها دشوار است. برای افزایش کنتراست پرتونگاره ها روش های پردازش تصویر می توانند بکار گرفته شوند. در این تحقیق از پرتونگاری برای تشخیص تصاویر پنهان تابلوهای نقاش های موجود در موزه والنسیا، اسپانیا استفاده شده است. همچنین از دو روش هرم گوسی و هرم لاپلاسی برای بهبود کیفیت و کاهش عدم وضوح پرتونگاره ها استفاده شده که دارای پیچیدگی محاسباتی کم و سادگی بالا در پیاده سازی هستند.  نتایج نشان می دهند که پرتونگاری روش موثری در شناسایی نقاشی های پنهان است با این روش بدون هیچگونه آسیبی به تابلو می توان اطلاعات مهمی در مورد طرح های پنهان آن بدست آورد. همچنین استفاده از الگوریتم های پردازشی هرمی لاپلاسی و گوسین در تصاویر پرتونگاری نیز می تواند در شناسایی بهتر طرح های پنهان کمک کند.

    کلیدواژگان: طرح های پنهان، تابلوهای عتیقه، پرتونگاری صنعتی، روش هرم گوسی، روش هرم لاپلاسی
  • حسن باصفا، محمدصادق داوری* صفحه 9

    منظر فرهنگی پس از مطرح شدن برای اولین بار در سال 1920 در علوم بسیاری بکار رفت و در باستان شناسی، باستان شناسی چشم انداز را پدید آورد. رودخانه کشف رود اصلی ترین شریان حیاتی و منبع آب دشت مشهد محسوب می شود، از این رو حوزه کشف رود بدلیل وجود آثاری از دوره پارینه سنگی قدیم، به عنوان قدیمی ترین حوزه و چشم انداز فرهنگی ایران، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. این منطقه به دلیل قرارگیری در میان سه حوضه فرهنگی جنوب غرب آسیای مرکزی، فلات مرکزی ایران و شمال شرق ایران، دارای موقعیت استراتژیک خاصی از نظر فرهنگی است که اغلب دوره های فرهنگی این منطقه به جز دوره پارینه سنگی، تا دهه اخیر ناشناخته بوده است. به همین جهت مطالعه عوامل موثر در شکل گیری و ظهور استقرارهای پیش ازتاریخ منطقه و همچنین بررسی چشم انداز آن جهت تبیین جدول گاهنگاری و شاخصه های فرهنگی منطقه، ضروری است. با این حال درک مدل پراکنش و عوامل موثر در شکل گیری استقرارهای پیش ازتاریخ حوضه کشف رود(دشت مشهد) همچنین چیستی شاخصه های فرهنگی منطقه و در نهایت تبیین مولفه های مشترک با محوطه های هم افق در سرزمین های همجوار اصلی ترین پرسش های پژوهش هستند. بنیان پژوهش حاضر، بررسی چشم انداز فرهنگی و جغرافیایی ادوار پیش ازتاریخ حوضه کشف رود در محدوده دشت مشهد، از دوره نوسنگی تا مفرغ میانی با تاکید بر وابستگی استقرارها به رودخانه کشف رود است که با ایجاد اکوسیستمی بارور و ایجاد بستری حاصلخیز، استقرارهای بشری را در حاشیه خود جذب کرده است. نتایج پژوهش نشان می دهد شرایط زیست محیطی مناسب و ساختار اکولوژیک منطقه جهت ارتباطات درون و برون منطقه ای، سبب شکل گیری و ظهور سیستم های زیستگاهی با هدف استفاده از منابع محیطی، از دوره پارینه سنگی تا به امروز در منطقه شده و دارای مولفه های فرهنگی مشترکی با حوزه های جنوب ترکمنستان، شمال شرق ایران و فلات مرکزی ایران می باشد.

    کلیدواژگان: خراسان، دشت مشهد، کشف رود، باستان شناسی چشم انداز، استقرارهای پیش ازتاریخ، الگوهای استقراری
  • سید محسن حاجی سیدجوادی*، اصغر فهیمی فر، یاسر حمزوی صفحه 10

    آرایه لایه چینی و طلاکاری یکی از پیچیده ترین و خاص ترین شیوه های تزیین سطح، در معماری اسلامی ایران است که شکوفایی آن را باید در دوره صفوی جست و جو کرد؛ این آرایه معماری که ترکیبی از مواد آلی و همچنین مواد معدنی فلزی و غیرفلزی در کنار یکدیگر است، طی فرایند خاصی عمل آوری و اجرا می شده است. جهت حفاظت صحیح اثر و همچنین بازیابی اطلاعات فنی نهفته در آن و همچنین دستیابی به اطلاعات فنی این گونه آرایه معماری در ایران دوره صفویه، بازشناخت هنری و فنی آن در کاخ چهل‏ستون قزوین به عنوان یکی از مهم ترین بناهای پایتخت بخشی از دوره صفویه، اهمیت و ضرورت پیدا می کند. از اولین پایتخت دوره صفویه(در تبریز) آرایه لایه چینی و طلاکاری باقی نمانده است و قزوین قبل از اصفهان مورد توجه بوده و اقدامات شایسته ای در خلق آرایه های معماری انجام پذیرفته است. پژوهش حاضر، به مطالعه ساختار آرایه های لایه چینی و طلاکاری در دو دوره صفویه(دوره شاه تهماسب و دوره شاه عباس) در کاخ چهل‏ستون قزوین پرداخته است. این پژوهش، با رویکرد آزمایشگاهی با هدف واکاوی و شناخت ساختار بخش های مختلف این آرایه ها از جمله ساختار آلی و معدنی لایه چینی و همچنین لایه طلایی استفاده شده بر روی لایه چینی، موسوم به طلاکاری، انجام پذیرفته است. در این راستا، از بخش لایه چینی و طلاکاری لایه مربوط به دوره شاه تهماسب و همچنین لایه مربوط به دوره شاه عباس صفوی نمونه برداری انجام پذیرفت که با استفاده از آنالیزهای(SEM-EDS, FT-IR, GC-MS) به ارزیابی و مقایسه این نمونه ها پرداخته شد. نتیجه آنالیز EDS از سطح لایه فلزی نشان دهنده طلا با خلوص بالا است، همچنین بخش معدنی لایه چینی، از ترکیب گچ و نوعی خاک با درصد آهن بالا(گل هرمز یا گل ارمنی) تشکیل شده است. بررسی تصاویر SEM بر روی نمونه های مورد بررسی، نشان دهنده وجود بقایایی از مواد آلی مورد استفاده در آرایه های لایه چینی و طلاچسبانی است. بررسی نمونه ها با GC-MS نشان دهنده استفاده از روغن های گیاهی است که باتوجه به مقدار قابل توجه ترکیبات هیجده کربنی و اکسیدهای آن، می‏توان آن را منسوب به روغن بزرک دانست که به عنوان چسباننده ورق طلا در آرایه های لایه چینی و طلاکاری مورد استفاده بوده است.

    کلیدواژگان: لایه چینی، طلاچسبان، کاخ چهل ستون قزوین، SEM-EDS، FT-IR، GC-MS
  • الهام فرنام* صفحه 11

    تخمین سن بقایای انسانی یکی از دشوارترین مسایل باستان زیست شناسی است چرا که افراد دارای سن تقویمی یکسان سن زیستی متفاوتی را نشان می دهند. استفاده از دندان ها برای تخمین سن، هم به دلیل پایداری بیشتر دندان ها در بافت های باستان شناختی و هم به دلیل قابلیت تغییرات سیستم دندانی با افزایش سن، بسیار مورد کاربرد و توجه است. بسیاری از روش های مدرن مورد استفاده در پزشکی قانونی بر مبنای ایجاد برش در دندان ها و مشاهدات بافت شناسی است که به دلیل تخریب دندان ها، در نمونه های باستان شناختی قابل اجرا نیستند. در این مقاله ضمن بررسی روش های غیر مخرب استفاده از دندان ها در تخمین سن بقایا، به محاسن و معایب هر روش نیز اشاره می شود. هدف این مقاله  مرور روش های تعیین سن از روی دندان ها برای افراد نابالغ با بررسی" تکامل سیستم دندانی" و برای افراد بالغ با بررسی" تحلیل فیزیولوژیک بافت های دندانی" است. به دلیل ماهیت منظم زمان شکل گیری و رویش دندان ها ،" تکامل دندانی" گسترده ترین روش استفاده برای تخمین سن بقایای افراد نابالغ است. رد پای افزایش سن را می توان در سه روند متفاوت تکامل سیستم دندانی «کلسیفیکاسیون»، «رویش دندان ها » و «بسته شدن کامل انتهای ریشه» در جداول و نمودارهای از پیش تهیه شده بررسی نمود.با رویش دندان دایمی سایش آن آغاز می شود. فراگیر بودن سایش در یک جمعیت، تابعی از افزایش سن است و می تواند در تخمین سن استفاده شود. ادامه تشکیل عاج ثانویه نیز یک پاسخ زیستی به افزایش سن است. با افزایش سن مساحت پالپ به تدریج به دلیل ادامه رسوب عاج ثانویه کوچک تر می شود. اندازه گیری روند این کاهش  با استفاده از عکس های رادیولوژی به عنوان یک نشانگر در تخمین سن مورد استفاده قرار می گیرد. نیمه شفاف شدن انتهای ریشه دندان ها نیز با افزایش سن در بالغین ارتباط داردو اندازه گیری طول آن با دقت مناسبی قابل انجام است.  گرچه در نمونه های باستان شناختی هنوز به بررسی بیشتری نیاز دارد.

    کلیدواژگان: باستان شناسی زیستی، تخمین سن، سایش دندانی، تکامل سیستم دندانی
  • جواد حسین زاده ساداتی* صفحه 12

    کتاب " استخوان شناسی انسانی در باستان شناسی: دستورالعمل نحوه نگهداری و تعامل با بقایای اسکلت انسانی در باستان شناسی" نوشته سید میلاد هاشمی و حامد وحدتی نسب، اعضای هییت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس، در سال 1398 با 185 صفحه نوشتار، عکس، طرح و جدول، توسط انتشارات ندای تاریخ در تهران به چاپ رسیده است. انتشار این کتاب موجز و مختصر به هنگام بوده و نشان از وقت شناسی نگارندگان محترم و در عین حال توجه جامعه باستان شناسی ایران به مسئله حفظ بقایای انسانی دارد. گرچه کتاب از نظر اصول نگارشی و ویرایشی کتابی ویراسته و پیراسته است اما از نظر صفحه آرایی قطعا می توانست بهتر از آن باشد که هست. کتاب از نظر ساختاری دارای فصل بندی نیست اما با این حال مطالب در یک سیر منطقی به صورت عنوان هایی پشت سر هم آورده شده که به طور کلی شامل اهمیت بقایای انسانی، آماده سازی شرایط جهت کاوش بقایا، مستندسازی بقایا، مطالعات اولیه و در نهایت حفظ و نگهداری آنها می شود. از نظر محتوایی نیز به جز موارد بسیار معدود، نگارندگان با تسلط بر موضوع مورد بحث و با روایتی روان جنبه های مختلف مطالعه و حفاظت از بقایای انسانی را مرور کرده و با کمک تصاویر و طرح ها و جدول ها تلاش کرده اند تا ضروریات اولیه مطالعه و حفاظت از بقایای انسانی به دست آمده از کاوش های باستان شناختی را به مخاطب مورد نظرشان منتقل نمایند.

    کلیدواژگان: استخوان شناسی انسانی، باستان شناسی، بقایای انسانی، حفظ و نگهداری
|
  • Saeed Amirhajloo*, Mohammadamin Emami, Davoud Agha-Aligol, Reza Riahiyan Gohorti Page 1

    Over a hundred pieces of luster tiles were excavated in Qal’eh Dokhtar, Kerman. This article discusses the characteristic features of the luster tiles of Qal’eh Dokhtar, and the origins and sources of raw materials of these tiles. The tiles were classified in four groups: “octagonal star tiles”, “crucifix tiles”, “square tiles” and “rectangle tiles”. Then, the relative dating was done based on an inscription on a tile that reads: in 661 AH/1263 CE. The inscriptions of the luster tiles of Qal’eh Dokhtar also showed that they include poems. Eleven tiles have been chosen for chemical and microscopic analysis by Micro-PIXE, and SEM-EDX. The results indicated that there are different elements in the luster and paste of the samples of Qal’eh Dokhtar and other regions of Iran. Magnesium is the element of which was detected only in the samples of Qal’eh Dokhtar at high weight percentages and likely its mines exist in Ashin Valley around Jiroft.

    Keywords: Characterization, Chemical-Mineralogical Analysis, Luster Tiles, Pottery of Islamic period, Qal’eh Dokhtar
  • Tina Tinati*, Yaser Hamzavi, Parviz Holakooei, Maria Perla Colombini Page 2

    The pastiglia technique has been widely used as the preparation layer for gilding decoration in Iran during the Safavid period. Generally, the purpose of pastiglia is to create a prominent surface for the gilding array. The main research issue is the lack of technical and structural knowledge of the layered arrays of the two churches under study. Lack of sufficient research and resources on the technical and structural knowledge of Pastiglia and gilding decorations in the Armenian churches of Julfa, and also the existence of technical ambiguities and lack of clarity on the origin of art of Isfahan Armenians, such as architectural decorations and especially Pastiglia art, are the necessities of doing this research. The present study provides a technological overview towards the pastiglia employed in the gilding decoration at the Bethlehem Church and Vank Cathedral, as two important Armenian monuments from the Safavid era at New Julfa in Isfahan, using pyrolysis–gas chromatography-mass spectrometry (Py-GC-MS), gas chromatography-mass spectrometry (GC/MS), X-ray diffractometry (XRD) and scanning electron microscope coupled with energy dispersive X-ray spectrometry (SEM-EDX). GC/MS and Py-GC-MS used for the characterization of organic materials of samples and XRD and SEM-EDX used for the characterization of inorganic materials of samples. The analytical data show that animal glue was used as a binding medium of pastiglia while linseed oil was probably employed as the mordant agent in the gilding decorations; Furthermore, linseed oil was used as a varnish layer on the gilding decorations of Vank cathedral. Also, the inorganic part of the pastiglia substrate showed to have been composed of gypsum and an iron-rich clay. These results are discussed in the larger context of the pastiglia technique in other contemporary historical monuments in Isfahan. It can be said that this present research is looking for structural and technical differences and affinities of these decorations in Isfahan Armenian and Islamic buildings at Safavid era.

    Keywords: Armenian Churches, Wall Decorations, Animal Glue, Linseed oil, Armenian Bole
  • Mohammadamin Emami*, Meysam Shahsavari Page 3

    During an archaeological survey in the area known as Halil River cultural district, a large number of metallic slag and crucibles were found which have been scattered as residues over the surface of the site, called Chayiro II. The study on the melting slags and crucibles help to know about the metallurgical processes and the presence of copper as the main metals in this region. 10 samples have been selected for mineralogical investigations for identifying the crystalline phases, X-ray fluorescence analysis for better clustering the chemical composition as well as microscopical investigations. Copper droplets in the microscopic textures of the slags indicate the extraction of copper at this time in this region. Copper droplets have been dispersed as the crystalline form and are useful as a factor to estimate the melting temperature. The parts of the melting copper droplets found in this range also show copper casting. The igneous minerals found in the texture of crucibles show the use of an igneous source for their production as the main metallurgical vessels for purification as well as casting. Copper oxide minerals are mainly consisted of cuprite (Cu2O) and delafossite (CuFeO2) in the investigated samples. The existence of oxide minerals as melt residues indicates the melting of copper oxide in the region. Indeed, the accumulated of residues of oxide compounds are mainly the remains of an incomplete process of extraction or casting, which results in the formation of oxide copper at the last casting stage. It seems that copper oxide components are used for the production of matte or copper ingots. Based on the investigations, Kahiro II can be introduced as one of the focal points about the further consideration in this region. Copper oxides are the one of the oldest copper components that used for metal casting and extraction, via direct reduction.

    Keywords: Halil River Basin, Chalcolitic Ara, Archaeometallurgy, Copper Oxide
  • Mohammad Farsimadan*, Karim Hajizadeh Bastani, Habib Shahbazi Shiran, Mohammad Alizadeh Sola Page 4

    Among all the elements and decorations of historical monuments, Calligraphy could be named as one of the most important ones. Elegancy of early Islamic scripts, because of the nature of their letters’ shapes and their ability to be used in different contexts, propelled them from an aesthetic position to a practical one. After many centuries when a lot of their samples are available on every Islamic monument, they have the both aesthetic and practical values; their values are based on the information that they provide. Despite the importance of the last factor, there are a lot of problems for studying them that the most important one is the lack of sufficient amount of pictures of epigraphs.

    Keywords: Photogrammetry, documenting, historical epigraphs, Sheikh Safi al-din shrine, Allah Allah dome
  • Vahid Pourzarghan* Page 5

    Undoubtedly, one of the most important man-made objects in history is copper objects and their alloys, and in this regard, according to the available evidence, its oldest alloy, as copper-arsenic, has an important role in history. the existence of these works in various sites, especially in southeastern Iran since the early bronze age, confirms this claim. One of the most significant strategic site is located in the southeastern of Iran, is the spidej area. It is one of the most important and settlement centers belonging to the second and third millennia BC, which is located 40 km southwest of Bazman. And is located 3 km from Maxsan village. The distance from this area to Iranshahr is about 160 km. significant artifacts were obtained from spidej cemetery as follows: including stamps, ornaments (beads, pins, kohl holder pin, mirrors), agricultural tools, types of weapons etc. This led to the registration of the spidej site at number 6745 in the list of national monuments. In this study, a number of metal objects in spidej cemetery were identified to identify copper-arsenic compounds and the properties of this alloy. To study these objects, the SEM-EDS method was used to identify the microstructure of the metal matrix and the chemical composition of the elements, as well as the metallographic method to study the fabrication technique and phases studies. Instrument analysis of SEM-EDS shows that some objects are made of Cu-As-Zn alloy and some of Cu-As alloy are made by casting in mold and considered as arsenic-containing bronze alloys. Arsenic acts as an excellent oxidant element in metal, reducing the porosity of the alloy and significantly increasing its hardness. Deliberate addition of low levels of arsenic can act as a dioxin in the samples. Also, the presence of sulfide in the impurities of these objects can be due to the use of sulfide ores. The amount of calcium and potassium in the EDS spot analysis of the inclusions indicates that this amount of elements is owing to coal fuel. These elements are considered as flux charge melt and eventually absorb the slag. The SEM images suggest that the impurities in the whole matrix of the metal in a point and elongated from can be the reason for the presence of unrefined copper with spiess in the process of making these works. This discarded waste contains sulfide, arsenide and iron-like compounds. Also, the uniform and high percentage of arsenic 5 in these works shows that the manufacturing process of these alloys has been done by method Co-smelting. Metallographic studies show that physical operation on these works are a repetition of a cycle cold working and annealing work to further ductility these works.

    Keywords: Ancient Metalworking, Arsenic Copper, Co-Smelting, Chance Metallurgy, Spidej of Bazman, Cu-As
  • Soodabeh Yousefnejad* Page 6

    In the current study, the samples of Nare tile (glazed bricks) of the Sheikh Safi Al-Din Ardabili’s Shrine and Soltanieh Dome were studied to understand the techniques of the tiling decorations applied in the architecture of the dome in the Safavid and Ilkhanid eras, emphasizing two prominent buildings of these two historical periods. The transition chromophore elements of the glazes were determined using Inductively Coupled Plasma and constituent phases of the bodies by X-Ray Diffraction. According to the results, the nature of the glaze, its erosion, and chemical structure of the bodies of the studied samples was determined, and the possibility of the technical comparison of the samples of the two periods was provided in terms of the constituent compositions of the body and glaze and the rate of the erosion as well as the estimation of the  historical Nare tile firing temperature .

    Keywords: Nare Tile, Soltanieh, Sheikh Safi Al-Din Ardebili’s Shrine, XRD, ICP
  • Davood Behroozifar, Reza Mehrafarin*, Mohammadreza Saeedi, Ahmad Chaychi Amirkhiz Page 7

    Due to the Parthian origin in northeastern Iran, Sarakhs plain (Figure 1) was the subject of a methodical field study to gain an understanding of the process and how to establish and influence both nature and man in the region. The result of this study was the identification of fourteen settlement sites from this period, which can be considered and evaluated from the perspective of environmental factors and the size of the sites.

    Keywords: Sarakhs Plain, Archaeology, Parthian Settlement, Environmental Factors
  • Mahdi Mirzapour*, Effat Yahaghi, Seyedeh Maryam Ghiyasi Limanjubi, Jose Antoni Madrid Garcia, Amir Movafeghi Page 8

    In past centuries, to prevent exquisite paintings, new works of art were painted on them. To identify the hidden paintings on the board, using digital radiography as a non-destructive testing method is recommended. Some phenomenon such as photon scattering, different types of noises, etc. causes on the quality of output radiographs. In this paper, we use two pyramid-based methods, i.e., the Gaussian pyramid method and the Laplacian pyramid method, to improve the quality of radiographs. The experimental results show the effectiveness of applied methods for identifying the hidden paintings.

    Keywords: Hidden designs, Antique paintings, Industrial radiography, Image processing, Gaussian Pyramid Method, Laplacian Pyramid Method
  • Mamood, M.Sadegh Davari* Page 9

    Cultural landscape for the first time in 1920 has been used in many sciences. In archeology, this approach is called landscape archeology, which deals with human interaction and its cultural and environmental domain. Kashfarud River is the main vital artery and water source of Mashhad plain, therefore, Kashfarud basin has always been considered by researchers as the oldest basin and cultural landscape of Iran due to the works of the ancient Paleolithic period. Biology is the study of the relationship between man and the nature around him. Human impact from this natural environment has always caused spatial differentiation in terms of population density and habitation and has led to the formation of specific patterns of habitation in different ancient periods. In the present study, environmental factors and their role in shaping space Human habitats in the prehistoric period (from Neolithic to Middle Bronze Age) Mashhad city have been studied and their distribution model has been identified. The scope of the present study is Kashfarud catchment as the main artery within the political boundaries of Mashhad city) Mashhad plain).

    Keywords: Khorasan, Mashhad Plain, Kashfarud, Landscape Archeology, Prehistoric Settlements, Settlement Patterns
  • Mohsen Hajiseyyedjavadi*, Asghar Fahimifar, Yaser Hamzavi Page 10

    The wall paintings of Qazvin Chehelsotoun Mansion include two periods in the early Safavid period and one period in the Qajar period. This topic has received little attention in the field of structural studies and stylistics. Investigating these decorations in order to understand the evolution of this art and considering the temporal precedence over other murals in the Safavid period seems necessary. The city of Qazvin is located in the northern part of Iran and west of its capital. Qazvin has been the capital city of Iran for more than half a century in the Safavid era.Today only a few important monuments of that era remained. That is why they all need special attention to identify, maintain and introduce.Among these monuments, the Chehelsotoun mansion is very important because of the remaining of the early Safavid murals.Pastiglia and gilding is one of the most complex and special methods of surface decoration in Islamic architecture of Iran, the flourishing of which should be sought in the Safavid period; This architectural array, which is a combination of organic materials as well as metallic and non-metallic minerals, was processed and executed during a special process. In order to properly protect the work and also to retrieve the technical information contained in it, as well as to obtain the technical information of this type of architectural arrangement in Safavid Iran, its artistic and technical recognition in Qazvin Chehelsotoun as one of the most important buildings in the capital. Safavidism becomes important and necessary. From the first capital of the Safavid period (in Tabriz) there is no layered and gilded array and Qazvin before Isfahan was considered and appropriate measures have been taken to create architectural arrays. The present study has studied the structure of layered and gilded arrays in the two Safavid periods (Shah Tahmaseb period and Shah Abbas period) in Qazvin Chehelsotoun. This research has been done with a laboratory approach with the aim of analyzing and understanding the structure of different parts of these arrays, including the organic and inorganic structure of the pastiglia layer, as well as the golden layer used on the pastiglia layer, called gilding. In this regard, sampling was done from the layer of pastiglia and gilding related to Shah Tahmaseb period and also the layer related to Shah Abbas Safavid period, which was evaluated using analyzes (SEM-EDS, FT-IR, GC-MS) and These samples were compared. The result of EDS analysis from the surface of the metal layer indicates high purity gold. Also, the mineral part of the pastiglia layer is composed of gypsum and a type of soil with a high percentage of iron (Hormuz or Armenian mud). Examination of SEM images on the samples showed the presence of residues of organic matter used in pastiglia and gold-plated arrays. Examination of the samples with GC-MS indicates the use of vegetable oils, which due to the significant amount of eighteen carbon compounds and their oxides, it can be attributed to flaxseed oil as a gold leaf adhesive in pastiglia layer arrays and Gilding has been used.

    Keywords: Qazvin Chihilsotoun Monument, Gilding, Pastiglia, SEM-EDX, XRD, FTIR, GC- Mass
  • Elham Farnam* Page 11

    Although estimation of age at death is an essential part of reconstructing information from the skeletal material, it is one of the most difficult and controversial investigation in bioarcheology, because individuals of the same chronological age can show different biological age. Among the various   methods used, estimating the age by the teeth, because of both their more stability in archaeological contexts and their ability to change with age, is very attentive and applicable. Even though many of modern methods are used in forensic science are based on tooth sections and   histological examinations which are not appropriate in archaeological samples due to tooth destruction. In this article besides introducing and discussing the nondestructive methods of using teeth in estimating the age of human remains, the advantages and disadvantages of each method are mentioned. purpose of this paper is to review the methods of dental age estimation for subadults by studying “tooth development” and for adults by observing “physiological degenerations”. Because of the regular formation and eruption times for teeth, dental development is the most widely used technique for ageing subadult remains. Based on this assumption, a graphic summary of data on dental development has been provided which contains all of the calcification, eruption and root completion times. Since a permanent tooth erupts, it begins to wear. If the rate of wear within a population is fairly homogeneous it follows that the dental wear is a function of age.  As teeth age, formation of secondary dentine reduces the coronel height and width of the pulp cavity.  Some researchers used this to radiographs   of adult individuals and have been able to obtain accurate results. Other studies have shown that apical translucency of tooth roots correlates with adult age, but applications of the technique have shown it to be less useful than other   methods.

    Keywords: Bioarchaeology, age estimation, dental wear, dental development
  • Javad Hoseinzadeh Sadati* Page 12

    “Human Osteology in Archaeology: instructions for how to practice and preserve of human remains in archaeology”, written by Milad Hashemi and Hamed Vahdati Nasab (from Department of Archaeology, University of Tarbiat Modares) has been published in 2019 by Nedaye Tarikh publication, and includes 185 pages of contents, pictures, photos, sketches, forms and tables. Publication of this short instructional book is a sign of a need in Iranian archaeological and anthropological spaces for more cares about human remains from archaeological contexts, and the authors aptly response to this necessity. While there are some shortages in book layout and arranging of its contents but from editorial point of view it will satisfy the tastes of its readers. The book has not been divided to different chapters, and its content are aligned according to stages that one wish to starts to study human skeletal remains from its very begging, includes importance of human remains in archaeology, preparation for excavation of human remains, how to document and study them in filed and laboratory, and preserve them during and after studies. Except few cases, the authors properly and precisely covered most fundamental issues that were needed, and with the help of pictures, photos, sketches, forms and tables they tried to convey the abstracts of what is needed to transfer to their readers with respect of the aims of the book.

    Keywords: Human Osteology, Archaeology, Human Remains, Protection, Preservation