فهرست مطالب

نشریه پژوهش در هنر و علوم انسانی
پیاپی 33 (اردیبهشت 1400)

  • جلد اول
  • تاریخ انتشار: 1400/02/14
  • تعداد عناوین: 7
|
  • سحر ذکاوت، خشایار قاضی زاده صفحات 1-10

    اسلام، مسیحیت و صابیین مندایی ادیانی الهی و توحیدی میباشند و نور در متون مقدس و باورهای پیروان این ادیان از اهمیت زیادی برخوردار است. در آیات مقدس قرآن، متون مقدس انجیل و متون مقدس صابیین مندایی، خداوند با عنوان نور معرفی شده است . همچنین فرشتگان، پیامبران و بعد روحانی انسان نیز به نور منسوب شده اند و این وجوه نور در عناوین مختلف و به شکلهای گوناگونی دیده میشود. این مهم موجب شده است تا در پژوهش حاضر مفهومشناسی نور در ادیان اسلام، مسیحیت و صابیین مندایی و شناسایی وجوه اشتراک و افتراق مفهوم نور در ادیان اسلام، مسیحیت و صابیین مندایی به عنوان هدف پژوهش مورد توجه قرار بگیرد. در این راستا سوالات زیر مطرح شده است: 9 -نور در ادیان اسلام، مسیحیت و صابیین مندایی دارای چه مفهوم و جایگاهی میباشد؟ 2 -مفهوم نور چه وجوه اشتراک و افتراقی در باورهای ادیان اسلام، مسیحیت و صابیین مندایی اهواز دارد؟ الزم به ذکر است برای پاسخگویی به سوالات مطرح شده اطلاعات کتابخانه ای و داده های اسنادی با رویکرد توصیفی- تحلیلی- تطبیقی بررسی شده است و نتایج پژوهش نشان میدهد خداوند در باورهای هر سه دین اسلام، مسیحیت و صابیین مندایی نور است و فرشتگان الهی ماهیتی نورانی دارند اما در دین صابیین مندایی بر فرشتگان و ماهیت نورانی ایشان بیشتر تاکید شده است درحالی که نقش حضرت محمد (ع) و حضرت علی (ع) در اسلام و حضرت عیسی مسیح (ع) در مسیحیت پررنگتر است و بر مفاهیمی چون نور محمدی و نور والیت و نیز نور مسیح بیشتر تاکید شده است.

    کلیدواژگان: ارامنه تبریز، اسلام، صابئین مندائی اهواز، مسیحیت، نور
  • آزیتا بلالی اسکویی*، محمد عسکری خشوئی صفحات 11-18

    معماری گذشته ایران همواره در جست و جوی خالقیت و بهره گیری از فضاهای منحصربفرد خود بوده است که با گذر زمان برخی از آن ها از یاد رفته یا به نحوی دیگر بکار رفته اند. »مهتابی« یکی از این دسته فضاهاست که در دوره قاجار در بسیاری از کاربری ها از قبیل مسکن، مسجد-مدرسه و سایر عمارت ها به چشم می خورد ولیکن در ابنیه مذهبی با رنگ و بوی متفاوتی از سایر ابنیه معماری گذشته ایران بکارگیری شده است. باتوجه به اینکه در دوره قاجار شاهد تحوالتی شایان توجه علی الخصوص در عرصه شهرسازی و معماری معاصر ایران از قبیل بکارگیری متفاوت رابطه شبستان و گنبدخانه، بالکن شهری، خیابان و... شاهد آن بوده ایم، کاربست فضای مهتابی نیز در خور توجه است. شاید بتوان گفت که مهتابی نوعی جداسازی هوشمندانه توام با ترکیب کامل میان فضای نیایشی و آموزشی است که غالبا در بناهای بیشتر از یک طبقه بکار رفته است. آز آن جایی که این فضا از سه طرف بسته و از جهت چهارم به فضای باز مشرف است، معموال در صحن اصلی بکار رفته است تا بخشی از بنا را به صورت نیمه باز در تراز باالیی زمین قرار گرفته و موجب گستردگی فضایی به دور از یکنواختی نمای مسجد-مدرسه است. با بررسی و تحلیل موشکافانه ی نمونه هایی از مسجد-مدرسه های قاجار که دربرگیرنده فضای مهتابی است می توان به رابطه معنادار بین جایگاه مهتابی و ساختار فضایی-کارکردی آن در مسجد-مدرسه های دوره قاجار دست یافت. مسجد-مدرسه ها از دسته کاربری های تلفیقی آموزش و نیایشی هستند که به سبب همین ترکیب نیازمند برخی فضاهای پیوند دهنده هستند. مهتابی از این دست فضاهاست که به خوبی می تواند ارتباط بصری بین دو کاربری را فراهم سازد و موجب گسترش فضایی یک بنای واحد شود. در حقیقت مهتابی نوعی جداسازی هوشمندانه توام با ترکیب کامل میان فضای نیایشی و آموزشی است که غالبا در بناهای بیشتر از یک طبقه بکار رفته است. آز آن جایی که این فضا از سه طرف بسته و از جهت چهارم به فضای باز مشرف است، معموال در صحن اصلی بکار رفته است تا بخشی از بنا را به صورت نیمه باز در تراز باالیی زمین و همچنین ایجاد دسترسی منحصر به فرد طالب برای رسیدن به فضای روحانی جهت اقامه نماز، عبادت و طلب علم را فراهم سازد.

    کلیدواژگان: مهتابی، انتظام هندسی، مسجد-مدرسه، دوره قاجار، معماری گذشته ایران
  • ماندانا کلاهدوز محمدی*، ریحانه راوش صفحات 19-25

    پژوهش حاضر بر این فرض استوار است که جایگاه اجتماعی و فرهنگی زن در فرهنگهای مختلف متاثر از نگاه منحصر به فرد یک فرهنگ و جامعه خاص است. برای بررسی این مسئله ضرب المثلهای فارسی، انگلیسی و آذری با موضوعیت زن بررسی شدند. به این ترتیب واژه زن به عنوان واژه شمول و واژگان دختر، مادر، عروس، مادرزن، مادرشوهر... و معادل آن ها در هریک از زبانها به عنوان واژگان زیرشمول انتخاب شدند. پس از جمع آوری، براساس تحلیل محتوایی داده ها در پنج حوزه، معیارهای اخالقی و سرشت، وظایف زن، تبعیض جنسیتی، ارزش گذاری، دفاع از حقوق زنان و برابری جنسیتی طبقه بندی شدند. یافته های پژوهش نشان میدهد که ضرب المثلهای فارسی و آذری بسامد قابل توجهی آن هم به یک میزان درحوزه های معیارهای اخلاقی و ارزش گذاری داشتند که در این میان بسامد ضرب المثلهای فارسی بیشتر از آذری بود. نکته جالب توجه دیگر در خصوص حوزه تبعیض جنسیتی بود که در آن بسامد ضرب المثلهای فارسی بیش از دو زبان دیگر بود. ولی در حوزه دفاع از حقوق زنان و برابری جنسیتی هر سه زبان عملکرد یکسانی داشتند.

    کلیدواژگان: جایگاه زن، تحلیل گفتمان انتقادی فمینیستی، ضرب المثل
  • زهره شایسته فر*، آزاده پوراشراف صفحات 27-36

     از جمله مفاهیمی که پیرامون چیستی هنر قابل تامل است اصطالح زیباییشناسی است. هرچند که زیباشناسی در فلسفه غرب، توسط ایمانویل کانت به اوج معنایی خود دست یافت و تاثیر آثار کریستیان ولف به عنوان فیلسوفی که تفکر کالسیک آلمانی را بنیان گذارده است، بر آن غیر قابل انکار است، اما در عصر حاضر در مورد انواع هنر از جمله هنرهای سنتی شرقی نیز استعمال میشود. لذا در مبحث زیباشناسی و عملکردگرایی به عنوان شاخه ای از دانش، این فرضیه وجود داشت که مفهوم زیباشناسی صنعت-هنر قفلهای چالشتر که در دوران صفویه با هدف حفاظت از اموال و دارایی اشخاص تولید شده و به استفاده عموم رسیده است؛ از دیدگاه ولف قابل توصیف بوده از این رو لذت ناشی از تولید یک اثر هنری نیز برای صنعتگر، همان معنای لذت از زیبایی بوده که یک هنر کاربردی در نگاه ولف داشته است. از این رو این پژوهش با رویکرد کیفی و روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. جامعه تحلیلی منابع اطالعاتی دسته اول و دوم مرتبط با موضوع پژوهش بوده که ابتدا شناسایی و سپس به صورت هدفمند و عمیق مطالعه و به طور مستمر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند که طی این تجزیه و تحلیل، زیبایی شناسی قفلهای چالشتر از نگاه صنعتگر و دیدگاه فلسفی ولف در رابطه با زیباییشناسی، بازشناسایی و در نهایت از طریق تحلیل عوامل مربوطه، به این فرضیه پاسخ داده شده است که کارکردهای قفلهای چالشتر با نظریه ولف در موضوع زیباشناسی و عملکردگرایی چگونه است.

    کلیدواژگان: زیبایی شناسی، عملکردگرایی، قفل چالشتر، ولف
  • زهره گرایی حکمت آبادی* صفحات 37-42

    یونان باستان از دیر باز تا کنون مهد فلاسفه بزرگی بوده است که سنگ بنای آن را پایه ریزی کردهاند. بی شک یکی از این فلاسفه بزرگ، افالطون بود که تاثیر شگرفی بر فیلسوفان و متفکران پس از خود داشته و آنها را از آموزه های خویش متاثر ساخت. این نفوذ تا به حدی است که حتی متفکران در عصر رنسانس با ترجمه کتب افلاطون از یونانی به التین و تشکیل آکادمی به احیای فلسفه افلاطونی مبادرت ورزیدند. در این عصر اندیشه های افلاطون در ادبیات و تمام علوم رخنه کرده و جلوهای نو به آنها بخشید. هنر و هنرمندان عصر رنسانس نیز از این قاعده مستثی نیستند. از برجسته ترین هنرمندانی که در عصر رنسانس میزیست و با شرکت در محافل افلاطونی وبا بهره گیری از آراء و آموزه های این فیلسوف بزرگ که توسط متفکران رنسانسی تدریس میشد، به ویژه در زمینه عشق، زیبایی و نظریه مثل وی به خلق آثار جاویدانی دست میزند، میکلآنژ است. این مقاله به بررسی تاثیر تفکرات فلسفی افالطون بر اثار میکل آنژ میپردازد و با روشی قیاسی به این سوال پاسخ دهد که؛ چگونه آراء افلاطون بر نحوه تفکر و آثار میکل آنژ تاثیر گذاشته و میکل آنژ به چه صورتی بر اساس آراء افلاطون هنرنمایی کرده است؟

    کلیدواژگان: فلسفه افلاطون، رنسانس، آثارمیکل آنژ، پیکره تراشی
  • سیران چوپان* صفحات 43-50

    این مقاله به خوانشی از داستان اسطورهای »شاماران« که در مناطق کردنشین با چند روایت مختلف از زبان مردمان هر کدام از بخشهای کردنشین، میپردازد، با استفاده از خوانش اسطورهای-کهن الگویی »یونگ«، میپردازد. نظریه کهن الگویی یونگ، چنین روایتهایی را به معانی استعاری و در نتیجه وسیلهای برای ارتباط با دنیای درون ذهنها میداند که از این طریق میتوانیم ذهن ناخودآگانه جمعی بشر را خوانش کنیم. این داستان  شاماران  با استفاده از نظریه »والدیمیر پراپ« و »تزوتان تودوروف« در مورد چگونگی دور نمای ساختاری چنین داستانهایی و قاعده بکار بردن آنها یعنی »شخصیتها« و »پیرنگ«، مورد تحلیل قرار گرفت تا نشان داده شود که چنین متنهایی، از کدام خاستگاه ها سرچشمه گرفته است؟ نتیجه حاوی این مطلب است که داستان شاماران نیز به مانند اغلب داستانهای سراسر جهان، تبیینی از نظریه پراپ بوده که اساس و الگوی کلی به شکلی مشابه در این متن نیز تکرار شده است. بر اساس نظریه ناخودآگاه جمعی یونگ نیز استدالل شد که »شخصیت« و »قهرمان« و پیرنگ »سفر قهرمان« از کهن الگوهایی هستند که به طور جهان شمول از تفکر عام بشر زاییده شده است و هر کدام از این کهن الگوها به نحوی از انحاء در میان ملیت های مختلف به شیوه های نه چندان گونه گون بازگو میشوند.

    کلیدواژگان: شاماران، اسطوره، کرد، یونگ، کهنالگو
  • ایوب آزاداندیش*، علی پویان صفحات 51-56

    نقالی و تعزیه، از هنرهای نمایشی بومی ایران هستند که در بستر زمان در سراشیبیهای بسیاری قرار گرفته اند، اما بااینحال، در ردیف اصلیترین و پرسابقه ترین هنرهای دوره باستانی و عهد اسلامی محسوب میشوند. مطالعه حاضر با شیوه توصیفی-مقایسه ای ابعاد نشانه شناسی از دیدگاه سوسور در عناصر اجرایی و داستانی را در دو هنر نقالی طومار سیاوش  و تعزیه  شهادت امام حسین (ع) مورد سنجش قرار می دهد تا میزان تفاوت ها و مشابهت های این دو هنر مشخص گردد. یافته های این پژوهش نشان داد که دو هنر نقالی و تعزیه از بعد اجرایی دارای شباهت هایی چون تقسیم دوگانه آواها؛ ایجاد جریان و موضوعی واحد در زمینه ستیز حق و باطل و همچنین نگاشتن دیالوگ صحنه نمایش در نسخه و طومار هستند و در بعد داستانی نیز دارای مشابهت هایی چون درون مایه های یکسان، روابط علی و معلولی قوی، تعلیق های ذاتی و تنوع کشمکش هستند. از وجوه افتراق تعزیه خوانی نسبت به نقالی دربعد عناصر اجرایی میتوان به تعدد بازیگران، فیزیک ظاهری آنان، الزام به داشتن لباس مخصوص و موسیقی همراه با متن اشاره نمود و در زمینه عناصر داستانی نیز میتوان به متنوع بودن لحن، واقع نمایی ساختاری، تفاوت زاویه دید و جنبه های مشترک صحنه با مضمون اشاره کرد.

    کلیدواژگان: نقالی، سیاوش، تعزیه امام حسین (ع)