فهرست مطالب
نشریه علوم زمین
پیاپی 119 (بهار 1400)
- تاریخ انتشار: 1400/03/24
- تعداد عناوین: 18
-
-
صفحات 1-12
گنایس های قوشچی در شمال ارومیه، بخشی از مجموعه ماگمایی – دگرگونی شمال باختر پهنه سنندج – سیرجان محسوب می گردد. این سنگ ها به همراه آمفیبولیت و شیست ها پی سنگ پرکامبرین منطقه را تشکیل می دهند، دارای بافت لیپیدوگرانوبلاستیک، چشمی، پورفیروبلاستیک و میرمکیتی بوده و شامل مجموعه کانیایی کوارتز+ فلدسپار های قلیایی (میکروکلین و ارتوز پرتیتی)+ پلاژیوکلاز+ بیوتیت± پیروکسن± مسکوویت± آمفیبول± اپیدوت+ زیرکن و اکسیدهای آهن هستند. برای شناخت خاستگاه آذرین (ارتو) و یا رسوبی (پارا) بودن این گنایس ها از شواهد صحرایی، سنگ شناختی و ژیوشیمیایی استفاده گردیده است. همه شواهد دلالت بر وجود خاستگاه اولیه آذرین (ارتو) برای گنایس های مورد مطالعه است. در واقع سنگ مادر این گنایس ها، سنگ هایی با بافت پورفیری بوده که ماهیت گرانیتی تا مونزونیتی با سرشت آهکی – قلیایی و پرآلومینوس تا متاآلومینوس داشته اند. می توان استنباط کرد که پروتولیت این سنگ ها متعلق به سری های کالک آلکالن حاشیه فعال قاره ای یا کمان آتشفشانی (VAG)بوده که در اواخر نیوپروتروزوییک تشکیل شده اند. رخدادهای زمینساختی بعدی سبب دگرگونی آنها به گنایس شده است.
کلیدواژگان: ارتوگنایس، ژئوشیمی، خاستگاه، قوشچی، ارومیه -
صفحات 13-24
سازند دلیچای نخستین واحد سنگی از رسوبات دریایی ژوراسیک میانی البرز است که در محیط دریایی نهشته شده است. مرز سازند دلیچای با سازند شمشک ناپیوسته از نوع فرسایشی و مرز آن با سازند لار به صورت همشیب است و تشابهات سنگشناختی باعث شده که نتوان مرز آن با سازند لار را به راحتی از یکدیگر شناسایی کرد. همچنین شناسایی کانیشناسی اولیه کربناتها به دلیل تاثیر فرایندهای دیاژنتیکی صرفا بر اساس بررسیهای سنگشناسی امری مشکل است. در این پژوهش برشی از کوه شرف به ستبرای 1420 متر و با برداشت 149 نمونه مورد مطالعه قرارگرفت. با بررسی عناصر اصلی و فرعی، ایزوتوپهای اکسیژن و کربن و ترسیم این مقادیر در مقابل یکدیگر، دریافتیم که کربناتهای سازند دلیچای دارای ترکیب اولیه آراگونیتی بوده و دیاژنز غیردریایی بیشترین تاثیر را روی آنها گذاشته است. همچنین با ترسیم نسبت Sr/Ca در برابر Mn مشخص شد که این کربناتها تحت تاثیر یک محیط نیمه بسته تا باز دیاژنتیکی قرارگرفتهاند. در نهایت با استفاده از تغییرات Sr، Sr/Na، Sr/Ca و ایزوتوپ اکسیژن و کربن، توانستهایم مرز این سازند با سازند لار را در ستبرای 1200 متری مشخص کنیم. همچنین دمای محیط دیاژنتیکی سنگآهکهای این برش معادل 9/32 درجه سانتیگراد محاسبه شده است.
کلیدواژگان: سازند دلیچای، کانی شناسی اولیه، عناصر اصلی و فرعی، ایزوتوپ های اکسیژن و کربن، دیاژنز -
صفحات 25-36
در منطقه پاریز (استان کرمان)، نهشته هایی وجود دارد که در نقشه های زمین شناسی، به عنوان واحدهای تخریبی کنگلومرای سخت نشده نیوژن معرفی شده اند. بررسی این نهشته ها، نشان داد که آنها، مواد آذرآواری حاصل از فوران های انفجاری نیوژن هستند که بر روی سنگ های آذرین ایوسن قرارگرفته و قطعات موجود در آنها از نوع داسیت و ریولیت می باشند. این نهشته ها از نوع مواد آذرآواری موجی، جریانی، برش های انفجاری و لاهار بوده و نوع مواد آذرآواری، عدم وجود جریان های گدازه داسیتی یا ریولیتی و پراکندگی بالای این نهشته ها، نشان می دهد که فوران های سازنده آنها از نوع انفجاری بوده و آب، در فوران ها دخالت داشته است. تغییرات اندک مقادیر اکسید هایی همچون SiO2 و MgO (به ترتیب 5/64-2/68 و 43/0-1/1 درصد وزنی) در این سنگ ها نشانه طیف تفریق کم و عدم تنوع ترکیبی ماگماهای سازنده آنهاست. ناهنجاریهای منفی Nb، Ti و P و مثبت Sr و Cs در نمودارهای عنکبوتی، تعلق این سنگها را به سری های ماگمایی کالک آلکالن نشان میدهد. غنیشدگی عناصر خاکی نادر سبک نسبت به سنگینها (میانگین(LaN/LuN=20، از ویژگی های این سنگها میباشد. سنگهای مورد مطالعه، به محیط پس از برخورد تعلق داشته و ماهیت سنگ های وابسته به کمان ماگمایی قاره ای را نشان می دهند.
کلیدواژگان: استان کرمان، نوار دهج- ساردوئیه، پاریز، نهشته های آذرآواری، ماگماتیسم پس از ائوسن -
صفحات 37-50
نهشتههای الیگوسن- میوسن ایران بین دو فاز کوهزایی پیرینین و پاسادنین قرارگرفتهاست. این نهشتهها در حوضه پشت کمان ایران مرکزی، سازند قم نامیده میشوند. رخنمونهای مناسبی از سازند قم در شمال ایران مرکزی وجود دارند. بهمنظور مطالعه ریززیستچینهنگاری و تحلیل محیط رسوبی این سازند، سه برش سطحی در شمال باختر شهرک درجزین،کوه بنک و باختر اروانه در شمال باختر- باختر شهر سمنان انتخاب شد. در این برشهاسازند قم با ناپیوستگی فرسایشی بر روی سازند قرمز زیرین و با همین گونه در زیر کنگلومرای دارای میانلایههای ماسه سنگی مربوط به میوسن پیشین،که هم ارز با سازند قرمز بالایی است، قرار میگیرد. ترکیب سنگشناسی اصلی سازند قم در ناحیه مورد بررسی، تناوب سنگ آهک و مارن بوده که دارای میانلایههایی از سنگهای تخریبی نیز میباشد. عضوها و زیرعضوهای ناحیه الگوی سازند قم در اینجا قابل مشاهده نبوده و تنها میتوان بر مبنای ویژگی سنگشناسی واحدهای سنگی، محلی برای آن در نظر گرفت. بر پایه روزنبران شناسایی شده، سن سازند قم در شمال باختر-باختر سمنان (زون در جزین- افتر)، که در زون ساختاری- رسوبی البرز مرکزی قرار دارد، آشکوب بوردیگالین از میوسن پیشین میباشد که معادل زیستزون Borelis melo curdica-Borelis melo است.
کلیدواژگان: میوسن، بوردیگالین، زیست چینه نگاری، ریزخساره، ایران مرکزی -
صفحات 51-62
سنگهای آتشفشانی گویجهییلاق در فاصله حدود 120 کیلومتری جنوبباختر زنجان قرار گرفته و بخشی از پهنه ایران مرکزی میباشد. واحدهای سنگی منطقه گویجهییلاق متعلق به سنوزوییک بوده و عمدتا متشکل از واحدهای آتشفشانی (گدازههای بازالتی تا آندزیتی) و رسوبی الیگومیوسن میباشند. بر اساس تقسیمبندی زمینشیمیایی، گدازههای یادشده از نوع بازالت، آندزیت بازالتی و آندزیت بوده و دارای ماهیت کالکآلکالن تا کالکآلکالن پتاسیم بالا هستند. در نمودارهای عناصر کمیاب بههنجارشده به گوشته اولیه، گدازههای مزبور از الگوی مشابهی برخوردار بوده و دارای غنیشدگی عناصر LILE (Ba، Th، K و Pb) همراه با آنومالی منفی عناصر HSFE (Nb و Ti) میباشند. این سنگها دارای الگوی عناصر کمیاب خاکی غنی از LREEنسبت به HREE و نسبت بالای LREE/HREE میباشند. در نمودارهای تمایز محیطهای تکتونوماگمایی، این سنگها مربوط به کمان ماگمایی قارهای هستند. بر اساس نتایج دادههای ژیوشیمیایی میتوان گفت که سنگهای آتشفشانی منطقه گویجهییلاق از ذوب بخشی 20-5 درصدی یک گوشته گارنت اسپینللرزولیتی غنیشده مرتبط با فرورانش نیوتتیس به زیر ایران مرکزی، در کمان ماگمایی ارومیه- دختر تشکیل شدهاند.
کلیدواژگان: زمین شیمی، محیط تکتونوماگمایی، گویجه ییلاق، قیدار، زنجان -
صفحات 63-70
شوری و دمای آب از ویژگیهای مهم فیزیکی آب دریا بهشمار میروند. مقدار مطلق و تغییرپذیری آن برحسب زمان در نقاط و اعمال مختلف دریا تعیین کننده شرایط امکان زیست، توسعه موجودات گیاهی و جانوری و همچنین نوع و نحوه فعالیت انسان در دریاست. دما وشوری به واسطه تاثیر بر روی واکنشهای شیمیایی و زیستشیمیایی ارگانیسمهای آبی دارای اهمیت خاصی هستند. در این پژوهش اثرات تغییر دراز مدت شرایط جو (اقلیم) بر ویژگیهای فیزیکی دما و شوری آبهای خلیج فارس مورد بررسی قرار گرفته است. برای شبیهسازی عددی این ویژگیها از مدل عددی اقیانوسی یک بعدی (PROgram for Boundary layers in Environment) PROBEاستفاده شده است. دادههای ورودی این مدل شامل اطلاعات هواشناسی بهدست آمده از ECMWF و همچنین مقادیر اولیه ایستگاه میباشد. برای شبیهسازی تلاطم قایم، روابط مختلف پارامترسازی آن شامل اکسل-لیونگمن، امستد، رودی، پاکانوفسکی و مارچوک برای ایستگاهی واقع در خلیج فارس مورد استفاده قرار گرفته و نتایج آنها با اندازهگیریهای نیمرخ قایم دما و شوری در 3 ایستگاه در خلیج فارس مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج بررسیها نشاندهنده آن است که رابطه امستد بهتر از سایر روابط تلاطم قایم را در خلیج فارس شبیهسازی مینماید. افزایش دما (از یک تا دو درجه سلسیوس در ده سال) و تاحدی شوری در خلیج فارس با شبیهسازی های حاضر، در طول یک دوره ده ساله، از نتایج این بررسی است.
کلیدواژگان: تغییرات فیزیکی، دما و شوری، خلیج فارس، تغییر اقلیم، مدل PROBE -
صفحات 71-84
مجموعهی دگرگونی قطور در غرب خوی متشکل از انواع سنگهای دگرگونی متابازیت، سنگهای دگرگونی رسی و کوارتز-فلدسپاتی، سنگهای آهکی و سرپانتینیت است. سنگهای متاگابرویی بخش وسیعی از این مجموعهی دگرگونی را شامل میشوند. پورفیروکلاست های پلاژیوکلاز و پیروکسن، کانیهای باقیماندهاز سنگ آذرین بوده و کانیهای اپیدوت، ترمولیت-اکتینولیت، کلسیت و گاهی کلریت، کانیهای ثانویه حاصل از دگرگونی درجه پایین هستند. براساس نتایج تجزیهی شیمیایی سنگکل، ترکیب سنگهای متاگابرویی مورد مطالعه کالکآلکالن است. در نمودارهای تفکیک محیطهای زمینساختی، ترکیب سنگهای مورد مطالعه ویژگی های جزایر قوسی را نشان می دهند. نتایج سنسنجی به روش U-Pb زیرکن، سن تشکیل پروتولیت گابرویی را 6/7 ± 6/162 میلیون سال منطبق بر زمان ژوراسیک بالایی (آکسفوردین) تعیین کرده است. تشکیل متاگابروهای قطور بر اساس نتایج ژیوشیمیایی و سنی بدست آمده از این پژوهش با احتمال می تواند مرتبط با حوضه پشت قوسی نیوتتیس در ایران مرکزی، یا ماگماتیسم جزایر قوسی ژوراسیک در زون سه وان-آکرا متعلق به زمین درز شاخه شمالی نیوتتیس و یا ادامه زون افیولیتی پیرانشهر و سرو متعلق به زون زاگرس-بیتلیس باشد اما در هر حال نتیجه گیری های دقیق نیازمند مطالعات تکتونیکی و داده های سن سنجی و ژیوشیمیایی بیشتر از انواع سنگهای دگرگونی و آذرین منطقه می باشد.
کلیدواژگان: متاگابرو، ژوراسیک بالایی، جزایر قوسی، نئوتتیس، قطور -
صفحات 85-96
هدف از این مطالعه ارزیابی کیفی آب های زیرزمینی جهت مصارف آشامیدن و صنعتی با اشاره به عوامل تاثیر گذار بر شیمی این آبها در دشت شمال قوچان واقع در استان خراسان رضوی است. ترکیب شیمیایی آبها بر اساس نمودار پایپر، 4/29 % کلسیم سولفاته، 5/23 % نمونه-ها سدیم سولفاته، 5/23 % نمونهها منیزیم سولفاته، 8/11 % سدیم بیکربناته، 8/5 % کلسیم بیکربناته و 8/5 % منیزیم بیکربناته تعیین شدند. بر اساس نمودار گیبس، عامل اصلی کنترل کنندهی شیمی آبها فرآیند برهمکنش آب – سنگ است. بر اساس نمودار شولر، اکثر نمونهها از نظر آشامیدن در ردههای متوسط و قابل قبول قرار دارند. همچنین از نظر شاخص کیفی آب، 59/70 درصد آبها برای آشامیدن مناسب هستند. کاهش کیفیت برخی نمونه ها جهت مصارف آشامیدن مرتبط با افزایش یون سولفات است. شاخص لانژلیه نشان داد 35/82 درصد نمونه ها رسوبگذار و 65/17 درصد (از جمله نمونههای برداشت شده از شهرک صنعتی قوچان) خورنده هستند. علت رسوبگذار بودن آب-های محدوده دشت قوچان را میتوان به بالابودن سختی کل و وجود سازندهای آهکی نظیر مزدوران نسبت داد. همچنین، انحلال ژیپس موجود در سازند شوریجه و افزایش غلظت سولفات می تواند دلیل خورنده بودن برخی نمونه های آب باشد.
کلیدواژگان: کیفیت آب، دشت قوچان، آشامیدن، خورندگی، رسوبگذاری -
صفحات 97-110
سنگهای آتشفشانی مافیک کهک در قسمت مرکزی قوس ماگمایی ارومیه-دختر شامل بازالت و آندزیت بازالت هستند و ویژگی ماگماهای ساب آلکالن تا تحولی نشان میدهند. این سنگها براساس ایندکس تولییتی (THL) به سری کالک آلکالن تعلق دارند. سن سنجی U-Pb زیرکن، برای سنگهای آندزیت-بازالتی و بازالتی منطقه به ترتیب سنهای تقریبی60 (پالیوسن میانی) و 24 تا 19 میلیون سال (الیگوسن پسین-میوسن آغازی) را تعیین میکند. این سنگها در نمودارهای عنکیوتی با غنیشدگی LREE وLILE و تهیشدگی HFSE با آنومالی نسبتا منفی یا نبود آنومالی Eu و الگویی شبیه E-MORB مشخص میشوند که بیانگر ماگماتیسم مرتبط با فرورانش صفحه اقیانوسی نیوتتیس به زیر ایران مرکزی می باشد. بر اساس ویژگیهای پتروگرافی، ژیوشیمیایی و ایزوتوپی ، تبلور تفریقی نقش قابل توجهی در تحول ماگمای تشکیل دهنده این سنگها ایفا کرده است. مدلسازی عناصر کمیاب نشان میدهد که این سنگها از ذوب بخشی یک گوشتهای اسپینل لرزولیتی حاصل شدهاند. نسبتهای ایزوتوپی نیز نشان میدهند که ماگمای تشکیل دهنده سنگهای مورد مطالعه از ذوب بخشی گوشته لیتوسفری حاصل شدهاند که توسط سیالات مشتق شده از اسلب فرورونده متاسوماتیزم شدهاند. این سنگها در محیطی کششی و تحت شرایط انتقال از قوس به حوضه پشت قوس طی پالیوسن به میوسن تشکیل شدهاند.
کلیدواژگان: سنگ های آتشفشانی مافیک، عقبگرد صفحه اقیانوسی، رژیم کششی، حوضه پشت قوسی، گوشته لیتوسفری -
صفحات 111-120
هدف اصلی این مطالعه بررسی و تحلیل ساختاری میدان نفتی سیری با استفاده از دادههای ژیوفیزیکی زیرسطحی است. بخش عمدهای از این ارزیابی، تفسیر 3 خط لرزهای LL3، LL4 و LL5 (برداشت شده توسط شرکت نفت فلات قاره ایران) و بررسی اطلاعات چاه SIC-1 میباشد که علاوه بر تفسیر افقهای زمین شناسی مختلف، برای درک تکامل چینه شناختی- ساختاری منطقه نیز از آنها استفاده شده است. گستره مورد مطالعه در جنوب ایران و در دریای خلیج فارس واقع شده است. در این مطالعه با استفاده از روش لرزهنگاری دوبعدی و برخی نگارههای پتروفیزیکی (تا سازند داریان) و به کمک نرمافزار پترل، به ارزیابی زمینساختی منطقه پرداخته شده است. نتایج حاصل نشان میدهد که بالاآمدگی نمک مربوط به سری هرمز، روی سازندهای بالایی این میادین اثر گذاشته و حالت گنبدی شکلی برای اکثر سازندها ایجاد کرده است. بالاآمدگی نمک و چینخوردگی رسوبات در نهایت موجب گسل خوردگی نرمال برخی از رسوبات شده است و تنها سازندهای رسوبی میانی را تحت تاثیر خود قرار دادهاند. همچنین طی بررسی و اندازهگیری زاویه بین یالی مشخص گردید که 2/15 درصد چینها از نوع باز و 8/84 درصد از نوع چینهای ملایم هستند.
کلیدواژگان: زیرسطحی، لرزه نگاری دوبعدی، نگاره های پتروفیزیکی، خطوط لرزه ای، خلیج فارس -
صفحات 121-134
معادن کرومیت علیآباد (شمال خاور فرومد) بخشی از مجموعه کرومیتهای وابسته به افیولیت سبزوار میباشند که در شمال باختری شهرستان سبزوار واقع هستند. نهشتههای کرومیتیتی در این معادن به اشکال عدسی، لایهای یا نواری همراه با غلافهای دونیتی در میان هارزبورژیت تهیشده قرار گرفتهاند. با توجه به مطالعات کانیشناسی، ذوب نامتجانس ارتوپیروکسنها و وجود ورقههای انحلالی کلینوپیروکسن درون ارتوپیروکسنها نشان میدهد که این سنگها در اصل در شرایط دما و فشارهای گوشته شکل گرفتهاند. بررسیهایکانهنگاری بر روی بافت و ساخت کرومیتهای منطقه دو نوع بافت اصلی اولیه و ثانویه را در آنها نمایان میکند از جمله بافت و ساختهای اولیه شامل بافتهای متراکم و انتشاری (پراکنده) میباشد. بافتهای برشی، میلونیتی و کششی نیز از انواع بافتهای ثانویه در کرومیتها میباشند. براساس نتایج حاصل از مطالعات ژیوشیمی کرومیتهای منطقه، فرمول ساختاری (Mg,Fe2+)O(Cr,Al,Fe3+)2O3 برای کانیهای کرومیت محاسبه شد. این بررسیها نشاندهنده بالا بودن درصد Cr2O3 کانیهای کرومیت در بافت اولیه انتشاری نسبت به بافت متراکم میباشد. مطالعات ژیوشیمیایی بر روی کرومیتیتهای منطقه، آنها را در انواع سرشار از کروم و وابسته به نوع پادیفرم قرار میدهد که از مذاب والدی با ویژگی بونینیتی ناشی از ذوب بخشی درجه بالای پریدوتیت گوشتهای در محیط فرا فرورانش (SSZ) حاصل شدهاند.
کلیدواژگان: کرومیت علی آباد، افیولیت، پادیفرم، ویژگی بونینیتی، محیط فرافرورانش -
صفحات 135-148
مجموعه افیولیتی کامیاران در لبه جنوبی زون سنندج-سیرجان و زون برخوردی صفحه عربی و ایران قرار دارد. این مجموعه بین مجموعه هرسین در جنوب خاور و مجموعه سروآباد در شمال باختر قرار دارد. شواهد صحرایی نشان میدهند که افیولیت گرماب در شمال خاور کامیاران یک تکتونیک ملانژ است که واحدهای آن شامل گابرو و پریدوتیتهای سرپانتینی شده است. الیوین، کلینوپیروکسن و ارتوپیروکسن بهمراه کروم اسپینل با بافت کومولیتی و گرانولار کانیهای اصلی پریدوتیتها را تشکیل میدهند. براساس نتایج تجزیه شیمیایی گابروها دارای سرشت تولهایتی تا کالک-آلکالن بوده و ویژگیهای مورب تا قوس اقیانوسی را نشان میدهند. شواهد شیمیایی و نمودارهای ژیودینامیکی پریدوتیتهای گرماب نشان میدهند که این سنگها به پریدوتیتهای آبیسال شباهت دارند که از یک خاستگاه گوشتهای پسماند با ترکیب اسپینل لرزولیتی نوع مورب با درجه ذوب بخشی 15 تا 20 درصدی حاصل شدهاند. شکسته شدن پوسته نیوتتیس و فرورانش آن به زیر خود در کرتاسه پایانی، منجر به توقف فرورانش دور اول نیوتتیس به زیر صفحه ایران و شکلگیری حوضه قوس-پشت قوس (دور دوم فرورانش) و سنگهای وابسته به آن در افیولیتهای کامیاران شده است.
کلیدواژگان: افیولیت، مورب، ژئوشیمی، کامیاران، زاگرس -
صفحات 149-162
ترکیب شیمیایی کانیهای گروه کلریت منعکسکننده شرایط فیزیکو شیمیایی تبلور و تشکیل آنها میباشد. تجزیه شیمیایی کلریتهای حاصل از دگرسانی بیوتیت توسط دستگاه الکترون میکروپروب، بر پایه 30 نقطه از 8 نمونه سنگ مورد استفاده قرار گرفت. بر این اساس، ترکیب نمونههای کلریت از نوع رپیدولیت-پیکنوکلریت است. کسر مولی در فاز بین لایهای(Xc)، در محدوده 97/0 تا 99/0 قرار دارد که نمایانگر نبود کامل لایههای اسمکتیت و خلوص کامل کلریت است. محاسبه فرمول ساختاری کلریتهای ناحیه ملوک نشان میدهد که تعداد اتم سیلیسیم در محدوده 64/2 تا 91/2 اتم در واحد فرمولی(apfu) و مجموع کاتیونهای هشت وجهی 6 اتم در واحد فرمولی(apfu) میباشد. به این ترتیب، کلریتهای ناحیه ملوک از نوع هشت وجهی سهگانه میباشند. پایینبودن محتوای تیتانیوم کلریتها، حضور کانیهای تیتانیومدار همرشد با رخهای کلریت و وجود قالب بلوری بیوتیت اولیه دگرسانشده شاهدی برای دگرسانی بیوتیت به کلریت است. میانگین دمایی کلریتهای ناحیه ملوکºC340 است که با دمای حاصل از زمین دماسنجی کلریتهای حاصل از دگرسانی بیوتیت مطابقت دارد. مطالعات انجام شده نشان میدهد سیالات گرمابی نوع مزوترمال حاصل از توده گرانیتوییدی در ناحیه مورد مطالعه در تشکیل کلریت موثر بوده است. همچنین عملکرد دگرگونی ناحیهای نقش مهمی در شکلگیری کلریت در ناحیه ملوک داشته است.
کلیدواژگان: کلریت، زمین دماسنجی، کسر مولی، اسمکتیت، ملوک -
صفحات 163-172
فرونشست زمین فرآیندی غیرخطی و پیچیده است که مدل های هوش محاسباتی داده مبنا قادر هستند به مدلسازی آن بپردازند. در این مطالعه میزان دقت و کارایی مدل هیبرید برنامه ریزی بیان ژن - منطق فازی در برآورد خطر رخداد فرونشست زمین و عوامل موثر بر آن در آبخوان ورامین مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور پس از انتخاب و جمع آوری اطلاعات 15 فاکتور موثر بر رخداد فرونشست بر اساس سوابق تحقیق در محیطGIS، در مرحله اول توسط توابع عضویت فازی، این فاکتورها استاندارد شدند و سپس جهت تلفیق لایه ها از روش برنامه ریزی بیان ژن استفاده گردید. در نهایت با استفاده از 7 سنجنده آماری مهم بر مبنای داده های تصاویر رادار به صحت سنجی مدل بر مبنای 4 سناریوی متفاوت در داده های ورودی و عملگرها پرداخته شد. نتایج نشان داد سناریوی 1 با پارامترهای ورودی تراز سنگ بستر، دبی، افت آبهای زیرزمینی، زمین شناسی و عملگرهای -,+,×,÷,sqr,exp,Ln,^2,^3,3Rt,sin,cos,Atan، بهترین سناریو در مرحله آموزش و آزمون می باشد. بر همین اساس پارامتر افت آبهای زیرزمینی بیشترین تاثیر را بر میزان فرونشست زمین در منطقه مورد مطالعه داشته است.
کلیدواژگان: آبخوان ورامین، فرونشست زمین، برنامه ریزی بیان ژن، منطق فازی، سیستم اطلاعات جغرافیایی -
صفحات 177-186
کانسار گردنه شیر در محدوده مطالعاتی جنوب غرب اردستان در استان اصفهان واقع است. از لحاظ لیتواستراتیگرافی علاوه بر رخنمون های کوچکی از شیل های ژوراسیک، ساختار اصلی از کربنات و سنگ های آواری تشکیل شده که از نظر زمانی به پالیوزوییک، تریاس و کرتاسه تعلق دارند. کربنات های دولومیتی سازند شتری سنگ میزبان کانه زایی می باشند. براساس مطالعات مقاطع صیقلی ، توالی پاراژنزی بخش های مینرالیزه عبارتند از: پیریت، کالکوپیریت، گالن، اسفالریت،مالاکیت، سروزیت، اسمیت زونیت، اکسیدهای آهن و گانگ ها شامل باریت، کوارتز و کلسیت. سیالات درگیر غنی از مایع دوفازی (L+V) بعنوان انواع اصلی سیالات شناسایی شد. این نوع سیالات در فاز مایع همگن شده اند که دامنه دمایی و شوری آنها عبارتند از: °C 283-216 ، 183-78TH: و NaCl eq. wt% 25-10.2 و 9.7-3.5 Salinity:. داده های میکروترمومتریک ماهیت دو جمعیت از سیالات درگیر را نشان می دهد که از منابع متفاوتی نشات گرفته اند که می توانند از شورابه های حوضه ای و طی فشردگی رسوبات در محیط دریایی کم عمق مشتق شده و پس از حرکت از میان رسوبات، کانسار استراتاباند تشکیل شده باشد. مقادیر 34Sδ در کانسار گردنه شیر با دامنه تغییرات 0.6- تا 20.4- در هزار از کانه گالن بدست آمده بیانگر احیاء سولفات باکتریایی در یک حوضه رسوبی فرونشستی می باشد. براساس مشاهدات صحرایی، شواهد مینرالوژیکی، مطالعه سیالات درگیر و آنالیز ایزوتوپ پایدار سولفور چنین نتیجه گیری می شود که کانسار گردنه شیر یک کانسار استراتاباند با سنگ میزبان کربناته از نوع دره می سی سی پی(MVT) می باشد.
کلیدواژگان: سرب، سیال درگیر، ایزوتوپ گوگرد، کانسارهای نوع دره می سی سی پی، گردنه شیر -
صفحات 187-198
به دلیل گسترش سطحی بسیار زیاد سنگ های رسوبی در سطح زمین و قرارگیری بسیاری از سازههای عمرانی بر روی آنها، شناخت این سنگ ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد. این شناخت در محیطهای تخریبی همچون سواحل به دلیل وجود عوامل مخرب دارای اهمیت بیشتری است. از مهمترین عوامل موثر روی نتایج پارامترهای مهندسی، سن تشکیل سنگ های رسوبی است. هدف از این تحقیق بررسی میزان تاثیر سن سنگ روی پایداری موجشکن به منظور انتخاب مصالح مناسب تر برای ساخت موج شکن می باشد. روش تحقیق شامل بازدید صحرایی از تعدادی از موجشکن های سواحل جنوبی و شمالی ایران، بررسی پارامترهای سنگشناسی و سازه ای مصالح سنگی لایه حفاظ، انجام آزمایشهای مهندسی جهت کمک به سنجش دوام و ارزیابی تاثیر سن مصالح سنگی بر نتایج و عملکرد این مصالح می باشد. نتایج نشاندهنده اولویت انتخاب مصالح با ترکیب سیلیسی همچون ماسهسنگ نسبت به مصالح کربناته در سن زمینشناسی یکسان می باشد. همچنین افزایش سن مصالح سنگی (از پلیستوسن تا کرتاسه) سبب افزایش دانسیته سنگ (از 59/1 تا 45/2 گرم بر سانتیمتر مکعب)، کاهش تخلخل (از 7/44 تا 41/0 درصد) و جذب آب (از 6/29 تا 21/0 درصد)، افزایش پارامترهای مقاومتی شامل افزایش مقاومت فشاری تک محوری (از 5 تا 19/111 مگاپاسکال)، افزایش بارنقطه ای (از 2/1 تا 12/5 مگاپاسکال) و افزایش مقاومت کششی (از 10/0 تا 56/16 مگاپاسکال) و کاهش افت ناشی از فرایندهای سایشی، ضربه ای و شیمیایی شامل کاهش افت ارزش ضربه ای (از 30/54 تا 94/10 درصد)، افزایش شاخص دوام وارفتگی (از 10/82 تا 44/99 درصد)، کاهش افت سلامت سنگ (از 50/28 تا 038/0 درصد) و کاهش افت سایش لس آنجلس (از 57/71 تا 67/22 درصد) می گردد.
کلیدواژگان: موج شکن، سن زمین شناسی، دوام سنگ، آزمایش فیزیکی، آزمایش مکانیکی، آزمایش دوام داری -
صفحات 199-208
رشته کوههای کپهداغ و بینالود- آلا داغ در مرز شمال خاوری پهنه برخوردی عربی- اوراسیا واقع شده و از دیدگاه ساختاری دارای اهمیت می باشند. با توجه به وجود شهرهای بزرگ با پیشینه تاریخی، دادههای خوبی از تاریخچه فعالیت لرزهای در این ناحیه وجود دارد، اما دادههای لرزهای دستگاهی با کیفیت مناسب تا پیش از این پژوهش اندک است. در این پژوهش، دادههای شبکه لرزه نگاری موقت ایران- چین که به مدت 13 ماه در این محدوده فعال بوده، مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس این دادهها، تعداد 37 سازوکارکانونی با روش قطبیت اولین رسید موج P تعیین گردید که شامل ترکیبی از سازوکارهای راستالغز، راندگی و عادی میباشد. تجمع محسوسی از سازوکارهای کانونی زمینلرزهها در پیرامون مرز البرز خاوری و کپهداغ و در راستای دره رودخانه اترک دیده میشوند. همچنین مرز جنوبی و باختری بینالود، فعالیت نسبی بیشتری را نشان میدهند. بزرگای محلی (ML) رخدادها 5 .3 تا 9 .4 و عمق لرزهخیزی حداکثر تا 20 کیلومتری میباشد. بیشترین فراوانی رخدادها در عمق حدود 10 کیلومتری مشاهده میشود. محورهای تنش و بردارهای لغزش بدست آمده از سازوکارهای کانونی، به خوبی با وضعیت کینماتیک گسلهای اصلی و رژیم زمینساختی منطقه سازگار بوده و لرزه زا بودن این گسلها را تایید مینماید. همچنین این دادهها وجود مولفه راستگرد گسلهای کپه داغ خاوری، بینالود و هر دو مولفه چپگرد و راستگرد در کپه داغ مرکزی را نشان میدهد.
کلیدواژگان: لرزه زمین ساخت، سازوکار کانونی، کپه داغ، بینالود، ایران -
صفحات 209-220
به منظور تحقیق طبقات سازند گورپی در منطقه زاگرس ، برش دشت ارژن در منطقه شیراز به مورد بررسی بایوزوناسیون و تعیین عمق دیرینه مورد مطالعه قرار گرفتند. این رسوبات دارای 130 متر ضخامت است که از طبقات سنگ آهک و شیل تشکیل شده است .به منظور تعیین عمق دیرینه سازند گورپی ، فرامینیفرهای پلانکتونیک و بنتیک مورد مطالعه قرار گرفتند. بدین صورت که درصد فرامینیفرهای پلانکتونیک به کل اجتماع فرامینیفرها بعد از حذف فرامینیفرهای بنتیک درون زی (%P*) با استفاده ار فرمول D = e (3.58718+(0.03534 × %P*)) تعیین و عمقی برابر 270-510 متر را برای این رسوبات تعیین کرد. مطالعات انجام شده بر روی فرامینیفرها در این برش منجر به شناسایی 62 گونه متعلق به 18 جنس از فرامینیفرهای پلانکتونیک گردید. برمبنای فرامینیفرهای پلانکتونیک، رسوبات کرتاسه بالایی به 9 بایوزون جهانی تقسیم گردید که عبارتند از: بایوزون شماره یک : Dicarinella concavata Interval Zone ، بایوزون شماره دو: Dicarinella asymetrica Total Range Zone، بایوزون شماره سه : Globotruncanita elevata Partial Range Zone ، بایوزون شماره چهار: Globotruncana ventricosa Interval Zone ، بایوزون شماره پنج: Radotruncana calcarata Interval ، بایوزون شماره شش: Globotruncanella havanensis Partial Range Zone ، بایوزون شماره هفت: Globotruncana aegyptiaca Interval Zone بایوزون شماره هشت: Gansserina gansseri Interval Zone بایوزون شماره نه: Contusotruncana contusa Interval Zone براساس فرامینیفرهای پلانکتونیک مطالعه شده سن سانتونین پیشین تا ماستریشتین برای این رسوبات تعیین شد.
کلیدواژگان: فرامینیفرها، زاگرس، تعیین عمق، سانتونین پیشین، ماستریشتین
-
Pages 1-12
Qushchi gneisses in the north of Urmia city are a part of magmatic-metamorphic complex in NW of Sanandaj-Sirjan zone. Gneiss, with amphibolite and schist, form Precambrian basement of the area. These rocks contain lipidogranoblastic, augen, porphyroblastic and myrmekite textures, and composed of quartz+ alkaline feldespars (microcline and orthoclase perthites) + plagioclase+ biotite± pyroxene+ muscovite± amphibole± epidote +zircon+ opaque. Field, petrography and geochemical evidences were used to know the genesis of igneous (ortho) or sedimentary (para) of these gneisses. All the evidences imply an igneous origin (ortho) for the studied gneisses. In fact, the protolith of these gneisses are porphyritic granite to monzonite rocks and has calcareous-alkaline and peraluminous nature. It can be inferred that the protolith of these rocks which formed in the late Neoproterozoic, belong to the calc-alkaline magmas in active continental margins or volcanic arcs (VAG). Further tectonic events have transformed them into gneisses.
Keywords: Orthogneiss, mineralogy, geochemistry, protolith, Neoproterozoic, Qushchi, UrmiaFor Persian Version see pages 1 to 12 -
Pages 13-24
The Dalichai Formation is the first rock unit of the Middle Jurassic in the Alborz sedimentary basin that has occurred in a marine environment. The boundary of the Dalichai formation with Shemshak Formation is erosional unconformable while it is concordant with Lar formation. Due to lithological similarity, the boundary of the Dalichai formation with the Lar formation is unclear. It is also very difficult to identify the primary carbonates mineralogy, due to the effects of diagenetic processes solely on the basis of petrographic studies. We studied a section of Sharaf mountain with a thickness of 1420m and 149 samples was studied. The study of the major and minor elements, the Oxygen and Carbon isotopes, and plotting of these values against each other represents that the Dalichai formation have had original aragonite mineralogy, and the nonmarine diagenesis have had the highest impact on them. Plotting the Sr/Ca ratio versus Mn value, shows that these carbonates are affected in a semi-closed to open diagenetic system. Using Sr, Sr/Na, Sr/Ca, Oxygen and Carbon isotopes, the boundary of this formation with the Lar Formation is recognized in thickness of 1200m. The diagenetic environment temperature for this section limestones is 32.9ºC.
Keywords: Dalichai Formation, primary mineralogy, major, minorelements, Oxygen, Carbon isotopes, diagenesisFor Persian Version see pages 13 to 24 -
Pages 25-36
In the Pariz area, (Kerman province), there are deposits that have been identified in the geological maps as detrital unconsolidated Neogene Conglomerates (Ng) units. Studies on these deposits reveal that they are pyroclastic deposits from Neogene explosive eruptions. The units overlie the Eocene igneous rocks and their fragments are dacite and rhyolite .These deposits are pyroclastic surges and flow deposits in association with the laharic units. The types of pyroclastics, absence of dacitic or rhyolitic lava flows and large dispersal of these deposits, show that their eruptions were explosive and that water was involved in the eruptions. Slight variations in the amounts of major oxides such as SiO2 and MgO (64.5-68.2 and 0.43-1.1 wt%, respectively) in these rocks indicate a little crystal differentiation and the lack of compositional variations of their parent magmas. Negative Nb, Ti, and P, along with the positive Sr and Cs anomalies in the spider diagrams can indicate that these rocks are belong to calc-alkaline magmatic series. Enrichment of LREE to HREE (average LaN/LuN = 20) is characteristic of these rocks. The studied rocks belong to the post-collision environment and reflect the nature of continental magmatic arc associations.
Keywords: Kerman province, Dehaj-Sardouieh belt, Pariz, pyroclastic deposits, post Eocene magmatismFor Persian Version see pages 25 to 36 -
Pages 37-50
Oligo-Miocene rocks are deposited between Pyrenean and Pasadenian orogenic phases. This rocks in central Iran back arc deposits are named Qom formation. There are well developed outcrops of Qom formation at the North of Central Iran zone. In order to study microbiostratigraphy of the formation, Three sections, north west of Darjazin town , Bonak mount and Arvaneh were selected. In these sections Qom formation with discontinuity overlays the Lower Red formation and with the same quality under the Late Miocene Conglomerate with intercalations of Sandstone, which is equivalent to the Upper Red Formation is placed. The main lithological composition of the Qom Formation in the study area alternates between layers of limestone and Marl with intercalations of siliciclastic rocks. Members and submembers of the Qom formation type area are not visible in this area and can only based on the lithological characteristics divide to local units. Based on bentic foraminifera and other microbiostratigraphical data, Qom Formation age in north west-west of Semnan (Darjazin-After zone), which is located in the Central Alborz structural- sedimentary zone, is early Miocene epoch and Burdigalian stage, which is the equivalent of Borelis melo curdica-Borelis melo biozone.
Keywords: Miocene, Burdigalian, Biostratigraphy, Microfacies, Central Iran -
Pages 51-62
Qoyjeh Yeylaq volcanic rocks is located approximately in the 120 km southwest of Zanjan, within the Central Iranian zone. The rock units in this area belong to the Cenozoic which consist of mainly Oligo-Miocene volcanic (basaltic- andesitic lavas) and sedimentary rocks. Based on geochemical classification, the mentioned volcanic rocks are basalt, basaltic andesite and andesite in composition, and have calc- alkaline to high-K calc-alkaline affinity. In the primitive mantle normalized spider diagrams, all of the volcanic rocks show similar patterns with enrichment in LILE (Ba, Th, K, Pb) and negative anomalies of HFSE (Nb, Ti). These rocks show LREE enrichment relative to HREE and high ratio of LREE/HREE. Based on tectonomagmatic discrimination diagrams these volcanic rocks were formed in a continental arc setting. Based on geochemical data, it seems that volcanic rocks of the Qoyjeh Yeylaq area were formed from 5-20 % partial melting of a garnet- spinel lherzolite enriched mantle by subduction of Neo-Tethys under the central Iran, within the Orumieh- Dokhtar magmatic arc.
Keywords: Geochemistry, Tectonomagmatic setting, Qoyjeh Yeylaq, Qeydar, Zanjan, Central IranFor Persian Version see pages 51 to 62 -
Pages 63-70
Salinity and water temperature are considered as important characteristics of water of different seas. The absolute values and variability of them in time and space determine life sustainability conditions, development of plants and animals and also types of human activity in seas. Water temperature and salinity are important because of their effects on chemical and biochemical reactions of hydro-organisms. In this research the effects of climate change on physical characteristics of Persian Gulf including water temperature and salinity has been studied using numerical simulations and some observations. To carry out numerical simulation, the 1-dimension oceanic numerical model PROBE was used. The input data of the model includes meteorological information obtained from ECMWF and also initial values of the station. To simulate the vertical turbulence, the relations of Axcell-Liungman, Omstedt, Rodi, Pacanovski and Marchuk have been used for a station in the Persian Gulf and the results have been compared with some measurements and similar studies. The results of investigations show that limits of seawater and salinity variability model outputs are similar but the Omstedt relation shows more detailed changes in comparison to the others. The numerical results indicate that the temperature increase of the Persian Gulf over a decade can be as large as one to two degree Celsius, with some salinity increase as well.
Keywords: Physical changes, temperature salinity, Persian Gulf, climate change, PROBE model -
Pages 71-84
The Qotur metamorphic complex in west of Khoy is consist of various metamorphic rocks including of metabasites, metapelitic and meta-calcareous rocks and serpentinites. The metagabbros form main outcropping rocks in the area. Plagioclase and pyroxene are the main porphyroclasts of metagabbros. Epidote, tremolite/actinolite, calcite and chlorite are formed during low grade metamorphism of these rocks. Based on geochemistry results, protolite compositions of the investigated rocks are plotted on the gabbroic field of the classification diagram. They have calc-alkaline magmatic series. Considering the discrimination tectonic diagrams the Qotur metagabbroic rocks have been formed at the island arc tectonic setting. On the basis of U-Pb zircon geochronological data, the rocks are formed at 162.6±7.6 Ma corresponds to the late Jurassic (Oxfordian). On the basis of results obtained from isotopic dating and geochemical data of the Qotur metagabbros, we suppose that they formed related to the sialic back arc basin of Neotethys, Jurrasic Island arc rocks of Sevan-Akera zone corresponds to the North branch of Neotethys oceanic suture and/or in continuation of the Piranshahr and Serow ophiolites as a Zagros-Bitlis Zone. However perecise results will be need to tectonic works and more geochemical and isotopic data from variety of metamorphic and igneous rocks.
Keywords: Metagabbro, Late Jurassic, Island arc, Neotethys, Qotur -
Pages 85-96
The aims of this study are water quality assessment for drinking and industrial usages with refer to affective factors on water chemistry in North of Quchan plain, Razavi Khorasan province. 17 groundwater samples were collected for major cations (Ca2+, Na+, Mg2+, K+) and anions (HCO3-, SO42-, Cl-) analysis. According to Piper diagram, chemical composition of water samples is 29.4% Ca-SO4, 23.5% Na-SO4, 23.5% Mg-SO4, 11.8% Na-HCO3 and 5.8% Mg-HCO3. Based on Gibbs diagram, the main controlling process of the water composition is mainly water-rock interactions (weathering), rather than evaporation and precipitation. Schoeller diagram shows that most of water samples are categorized in moderate and acceptable classes. Also, based on water quality index (WQI), 70.59 % water samples are suitable for drinking usage. Increasing in SO42- concentration reduced the water quality for drinking purposes. Langelier index (LSI) shows 82.35 % water samples are scale forming and 17.65 % are corrosive. Scale forming of the water are due to high TH induced by carbonate dissolution (of Mozdouran and Tirgan Formations). In addition, corrosive property of some water samples is due to gypsum dissolution (from Shoorigeh Formation) and increasing of sulfate concentration in the groundwater.
Keywords: Water quality, Quchan plain, Drinking usage, Corrosive, Scale forming -
Geochemistry and petrogenesis of mafic volcanic rocks from Kahak area (Urumieh-Dokhtar magmatic arc)Pages 97-110
The Kahak mafic volcanic rocks in the central part of the Urumieh-Dokhtar Magmatic Arc are composed of basalts and basaltic andesite and show sub alkaline to transitional affinity. They are calc-alkaline based on the tholeiitic index (THL). U-Pb zircon dating yields almost 60 (Middle Paleocene) and 24 to 19 Ma (Late Oligocene–Early Miocene) for andesitic basalt and basaltic rocks respectively. These rocks are identified by LREE and LILE enrichment and HFSE depletion with relatively negative or without Eu anomalies and E-MORB like pattern in multiple spider diagrams that.attributed to the subduction of the Neotethyan oceanic slab beneath the central Iranian microcontinent. Based on petrography, trace and rare earth elements, and isotopic features, fractional crystallization played a significant role during magma evolution in these rocks. Trace element modeling suggests that the studied mafic rocks were derived by partial melting within the spinel lherzolite mantle. Isotopic ratios also show that they resulted from lithospheric mantle metasomatized by released fluids from subducted slab sediments. The studied samples might have formed in the extensional regime followed by slab rollback and undergone a continental arc to back-arc basin transition during the Paleocene to Miocene. This basin might have been closed in the middle Miocene.
Keywords: mafic volcanic rocks, slab rollback, extensional regime, back-arc basin, lithospheric mantle -
Pages 111-120
The main purpose of this study is to investigate and structureral analyzes of Sirri oil field by subsurface geophysical data. In order to Seismic interpretation from 3 seismic lines (LL3, LL4 and LL5) picked up by Iranian Offshore Oil Company and SIC-1 well Data was used. In addition to interpreting the geological horizons and understanding the stratigraphic-structural evolution of the region they have also been used. The study area is located in the south of Iran and in the Persian Gulf. In this study, the geological analysis of the area has been studied by two-dimensional seismic surveying method and petrophysical images (up to Darian Formation) and Petrel software. The results show that the rising of the salt dome related to the Hormuz series has affected the overlying Formations in these field, and has created a dome shaped state for most of the Formations. Rising of the salt and folding of the sediments eventually resulted in faulting of the sediments. During the study and measurement of the angle between the edges, it was found that 15.2% of the folds are open and 84.8% are of the soft folds.
Keywords: Subsurface, 2D seismic survey, Petrophysical maps, Seismic lines, Persian Gulf -
Pages 121-134
Ali abad chromites mines (north east of Forumad) are as a part of chromites assemblage dependent on ophiolite Sabzevar that are located in NW Sabzevar city. Chromitites deposits in these mines have been located as irregular lenses and layered or banded along with pods of dunite in depleted harzburgite. In attention to mineralogy observation, incongruent melting of orthopyroxenes and exsolution lamellae of clinopyroene in the orthopyroxenes, indicate that these rocks were originally formed at mantle pressures and temperatures conditions. Mineralography study on the textures and structures of Ali abad chromites indicate two types main textures that are primary and secondary. The primary textures and structures include massive and disseminated or separated grain. The milonitic, brecciated and tensional textures are from secondary types in chromites. On the basis of geochemical results the structural formula are calculated as the chromite minerals [(Mg,Fe2+)O (Cr,Al,Fe3+)2O3].These studies represent height percent Cr2O3 chromite mineral in disseminated texture than massive textures. Geochemical study on the chromitite area, site them in height Cr types and associated to podiform type that are originated from a parent melt with boninitic character resulting from high degree of partial melting of mantle peridotite in Supra Subduction Zone (SSZ).
Keywords: Ali abad chromites, Ophiolite, Podiform, Boninitic character, Supra Subduction Zone -
Pages 135-148
Kamyaran ophiolitic complex located in the northeast Zagros orogeny along the crush zone between Arabian-Iranian plates. This complex outcropped between the Harsin ophiolites in southeast and Sarwabad ophiolite in northwest. Field observation reveal the fact that the Garmab Ophiolite in the northeast of Kamyaran is a tectonic mélange including peridotites and gabbros cut by microgabbroic dikes. Olivine, clinopyroxene and orthopyroxene with chromian spinel made the peridotites minerals with mesh and porphyroclastic fabrics and Gabbros include plagioclase, clinopyroxene and minor amphibole with intergranular, pegmatoidic and interstitial texture. According to the geochemical results, gabbros have tholeiitic to calk-alkaline nature and show the MORB to island arc characteristics. According to the geochemical and geotectonic results, Garmab peridotites plotted to the abyssal peridotites area that represent from the residual mantle spinel lherzolite after extraction of 15–20% partial melting. The break-off of Neo-Tethyan slab and subduction of this slab branch beneath the oceanic lithosphere during cretaceous led to cessation of the Neo-Tethyan subduction beneath the Sanandaj-Sirjan block, and forming arc-back arc basin (second step of subduction) and related rocks in the Kamyaran ophiolite. Presence of tholeiitic to calc-alkaline magmatism is in response to the slab retreat in the Eurasian continental margin.
Keywords: Ophiolite, MORB, geochemistry, Kamyaran, Zagros -
Pages 149-162
The chemical composition of chlorite group minerals show that physicochemical condition of crystallization and their formation. The chemical analysis of chlorite from biotite alteration has done based on 30 points of 8 rock samples by electron microprobe. The composition of chlorite samples is located in repidolite- pychnochlorite domain. The mole fraction in the interlayer phase, range from 0.97 to 0.99, indicating a complete lack of smectite layers and purity of chlorite. Calculation of the structural formula of chlorites in Malvak area show that the number of silicon atoms are in the range of 2.64 to 2.91 (apfu) and the sum of the octahedral cations are 6 (apfu). Chlorites of the Malvak area are trioctahedral type. The low titanium content of chlorites, the presence of titanium minerals coexite with chlorite cleavage, and the presence of early biotite crystals are evidence of biotite to chlorite alteration. The mean temperature of chlorites in the Malvak area is 340 ºC, which corresponds to the temperature obtained with the geothermometry of biotite-altered to chlorites. Mesothermal type fluids from the granitoid mass in the study area have been effective in chlorite occurrence. Also, regional metamorphism has played an important role in the chlorite formation.
Keywords: Chlorite, Geothermometry, Mole fractions, Smectite, Malvak -
Pages 163-172
Land subsidence is a nonlinear and complex process that data-driven computational intelligence models can model it. In this study, the accuracy and efficiency of hybrid fuzzy logic gene expression planning hybrid model in estimating land subsidence risk and its factors in Varamin aquifer standardized. For this purpose, after selecting and gathering information from 15 factors affecting the subsidence event based on research records in the GIS environment, they were first standardized by fuzzy membership functions and then gene expression programming method was used to integrate the layers. Finally, using seven important statistical benchmarks based on radar image data, the model was validated in 4 different scenarios in input data and operators. The results showed scenario 1 with input parameters of bedrock level, Debi of pumping wells, groundwater drawdown, geology and operators, +, - ×, ÷, sqr, exp, Ln, ^ 2, ^ 3,3Rt, sin, cos, Atan, is the best model in training and testing. Accordingly, the groundwater drawdown parameter had the highest effect on land subsidence in the study area.
Keywords: Fuzzy logic, Gene Expression Programming (GEP, ) Geographical Information System (GIS), Land subsidence, Varamin aquifer -
Pages 177-186
Gardaneshir carbonate-hosted Pb-Zn deposit on the ground of study area located southwest of Ardestan in Isfahan province. Base on lithostratigraphy,the main structure, besides the small outcrops of Jurassic shales, has been made up of carbonate and detrital rock materials depending on Paleozoic,Triassic and Cretaceous time stages. Dolomitic carbonate which is attributed to Shotori Formation , played the major role of host rock in ore-mineralization. Ore-mineral description obtained from the mineralized zone and caused the following ore-paragenesis in ascending order.of:pyrite,chalcopyrite,galena,sphalerite,malachite,cerussite,smithsonite,iron oxides and gangues of barite, quartz and calcite. Physico-chemical information of ore-solutions performed by entrapped fluid inclusion studies in gangue minerals. Liquid-rich two phase(L+V) inclusions as predominant types were recognized. These type of inclusions are homogenized into liquid state with a range of TH and related salinities between; TH :78 to 183 and 216 to 283°C, Salinity:3.5 to 9.7 and 10.2 to 25 wt% NaCl eq. The microthermometric data reflect the nature of two population of fluid inclusions originating from different sources. The source materials could have been provided by basinal brines, derived during compaction of sediments in a shallow sea environment and by movement into sediments, the stratabound Pb-Zn deposit are formed. Furthermore, the negative delta value ranges(δ34S) from -0.6 ‰ to -20.4 ‰ that have been extracted by galena can be an evidence of bacterial sulfate reduction in a subsidence sedimentary basin. In conclusion, based on field, mineralogical, fluid inclusion and sulfur isotope evidence, we propose that Gardaneshir Pb-Zn deposit is a stratabound carbonate hosted of Mississipi Valley Type(MVT).
Keywords: Lead, Fluid inclusions, Sulfur isotopes, MVT deposits, Gardane-Shir -
Pages 187-198
Sedimentary rocks are the most common rocks exposed on the Earth’s surface and most of the civil structures are located on them, so the identification of these rocks have great importance. This recognition is more important in destructive environments such as beaches. One of the most important factor on the engineering parameter results is the age of sedimentary rocks. In this study, beside the evaluation and field study of breakwaters in the southern and northern coasts of Iran, lithological and structural characteristics of materials were studied. Also, the purpose of this study was to determine and evaluate the engineering properties of stone materials based on engineering experiments to help evaluate durability and compare them with the results of field evaluation of actual rock performance. But the most important part of studies is to evaluate the effect of rock ages on the results and performance of these materials. The results show that materials with a siliceous composition such as sandstone compared to carbonate materials are the same in geological age. Also, increasing the age of rock materials (from Pleistocene to Cretaceous) causes an increase in rock density (from 1.59 to 2.45 g/cm3), reduced porosity (from 44.7 to 0.41%) and water absorption (from 29.6 to 0.21%), increase in strength parameters including increase in uniaxial compressive strength (from 5 to 111.19 MPa), increase in point load test (from 1.2 to 5.12 MPa) and increase in tensile strength (from 0.10 to 16.56 MPa) and decrease in durability due to abrasion, impact and chemical processes, including decrease in impact value (from 54.30 to 10.94%), increase in slake durability index (from 82.10 to 99.44%), a decrease in soundness (from 28.50 to 0.038 %) and a decrease in Los Angeles abrasion test (from 71.57 to 22.67%).
Keywords: Breakwater, Geological age, Rock durability, Physical test, Mechanical test, Durability test -
Pages 199-208
The Kopeh Dagh and Binalud-Alla Dagh mountains are important structural elements located in the northeastern boundary of Arabia-Eurasia collision zone. Due to existence of large cities with a long history of civilization, there is a relatively rich body of data on historical seismicity in this area. Nonetheless, little adequate instrumental seismic data were available prior to this study. In this paper, we utilized the temporary China-Iran local seismic network data deployed in the area for 13 months. Based on this data, we determined 37 focal solutions through first motion polarity approach suggesting a combination of strike-slip, reverse and normal mechanisms. There is a significant concentration of epicenters and focal mechanisms around the eastern Alborz - Kopeh Dagh boundary along the Atrak River. The southern and western boundaries of the Binalud Mountains also show relatively high seismic activities. The Local magnitude (ML) of the events ranges from 3.5 to 4.9 with depths of up to 20 km, mostly concentrated at ~10 km. The principal stress axes and slip vectors obtained from the focal mechanisms agree well with kinematic state of main faults and tectonic regime of the area, confirming the seismogenic nature of these faults. In addition, they are consistent with right-lateral component of slip along thrust faults in eastern Kopeh Dagh and Binalud and both laft- and right-lateral motions in the central Kopeh Dagh.
Keywords: Seismotectonic, Focal mechanism, Kopeh Dagh, Binalud, Iran -
Pages 209-220
In this research the Gurpi Formation in the Zagros Basin outcropping in the Dasht-e Arjan section, Shiraz province ,for the purpose of biozonational and Paleobathymetric studies were investigated. The thickness of these sediments is about 130 m and consists of Limestones and Shales.To determine the palaeobathymetry of the Gurpi Formation, Planktonic and benthic foraminifera were investigated . A depth of about 270m to 510m was determined for these sediments based on the ratio of planktonic foraminifera to the total assemblages of foraminifera after omitting infaunal benthic foraminifera (%P*) by using the equation D = e (3.58718+(0.03534 × %P* )).In this study sixty-two species of planktonic foraminifera belonging to eighteen genera were recognised .According to the studied planktonic foraminifera the Upper Cretaceous deposits in this area were divided into nine biozones as following :biozone1- Dicarinella concavata Interval Zone. Biozone2- Dicarinella asymetrica Total Range Zone. Biozone3- Globotruncanita elevata Partial range zone .Biozone4- Globotruncana ventricosa Interval Zone. Biozone5- Radotruncana calcarata Interval zone. Biozone 6- Globotruncanella havanensis Partial Range Zone. Biozone7- Globotruncana aegyptiaca Interval Zone. Biozone 8- Gansserina gansseri Interval Zone. Biozone 9- Contusotruncana contusa Interval Zone Based on the studied planktonic foraminifera the Early Santonian to Maastrichtian ages were determined for the sediments .
Keywords: Foraminifera, Zagros, Paleobathymetry, Early Santonian, Maastrichtian