فهرست مطالب

تولیدات دامی - سال بیست و سوم شماره 2 (تابستان 1400)

مجله تولیدات دامی
سال بیست و سوم شماره 2 (تابستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/04/19
  • تعداد عناوین: 14
|
  • محمد عبدلی، محمدباقر زندی*، طاهر هرکی نژاد، مسعود خلیلی صفحات 155-163

    هدف از این پژوهش بررسی ساختار ژنتیکی اسب های بومی ایران با استفاده از 11 نشانگر ریزماهواره انجمن بین المللی ژنتیک حیوانات (ISAG) برای مقایسه تنوع ژنتیکی و درک روابط بین جمعیت ها مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از بانک اطلاعاتی فدراسیون سوارکاری کشور تعداد 565 اسب از سنین مختلف(6 ماهگی الی 25 سالگی) از نژادهای اسب عرب اصیل، کاسپین، دره شوری، کرد و ترکمن هر کدام به تعداد 113 راس انتخاب شدند. تعداد الل های مشاهده شده برای هر جایگاه از هفت تا 19 الل و با میانگین 10/81 الل بود که جایگاه ASB17 با 19 الل و جایگاه HTG4 با هفت الل به ترتیب دارای بیشترین و کمترین تعداد الل بودند. مقادیر میانگین هتروزیگوسیتی مشاهده شده از بزرگترین به کوچکترین، متعلق به نژاد ترکمن (0/110 ± 0/68)، کاسپین (0/07 ± 0/67)، کرد (0/06 ± 0/66)، دره شوری (0/07 ± 0/65)، و عرب اصیل (0/08 ± 0/62) بود. در بررسی ساختار جمعیتی به روش جفت گروهی غیروزنی با کمک میانگین حسابی (UPGMA)، جمعیت های کاسپین و کرد با یکدیگر در یک گروه ژنتیکی و سایر جمعیت ها نیز در گروه های جداگانه ای قرار گرفتند. نتایج حاصل از این پژوهش، این فرضیه که جمعیت های کاسپین و کرد به اسب های نسایی نزدیک هستند را تایید کرد بطور کلی نتایج بدست آمده از این مطالعه نشان دهنده تنوع ژنتیکی بالا علیرغم علی رغم وجود شباهت ژنتیکی در برخی از جمعیت های اسب مورد مطالعه است. و از طرفی گروه بندی ژنتیکی جمعیت ها با مناطق جغرافیایی آنها همسان می باشد. نتایج حاصل از ریزماهواره ها بیانگر چندشکلی بودن و کارآمدی بالای جایگاه های مورد استفاده در آزمایشات مطالعات تعیین نژاد، تنوع و ساختار ژنتیکی برای اسب های بومی کشور می باشد.

    کلیدواژگان: اسب های بومی ایران، تنوع ژنتیکی، ساختار ژنتیکی، نشانگرهای ریزماهواره، هتروزیگوسیتی
  • صفورا یوسفی نژاد، فرشید فتاح نیا*، مهدی کاظمی بن چناری صفحات 165-177

    هدف این آزمایش بررسی اثر سطح روغن سویا و پروتئین خام جیره آغازین بر عملکرد رشد، فراسنجه های پلاسما و مشتقات پورینی ادرار گوساله های شیرخوار بود. از 48 راس گوساله هلشتاین سه روزه با میانگین وزن 2/4 ± 39/8 کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل 2 × 2 استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل جیره بدون روغن سویا و 19 درصد پروتئین خام، جیره بدون روغن سویا و 22 درصد پروتئین خام، جیره حاوی 3 درصد روغن سویا و 19 درصد پروتئین خام و جیره حاوی 3 درصد روغن سویا و 22 درصد پروتئین خام بودند. عملکرد، شاخص های رشد اسکلتی، فراسنجه های پلاسما، مشتقات پورینی ادرار و سنتز پروتئین میکروبی اندازه گیری شد. عملکرد رشد، فراسنجه های پلاسما و مشتقات پورینی ادرار تحت تاثیر اثر متقابل سطح روغن سویا و پروتئین خام جیره آغازین قرار نگرفت . مصرف خوراک جیره آغازین، افزایش وزن روزانه و بازده استفاده از خوراک در گوساله های تغذیه شده با مکمل روغن سویا پایین تر بود (0/05>P). اسکور مدفوع و ارتفاع جدوگاه در گوساله های تغذیه شده با جیره حاوی روغن سویا به ترتیب بالاتر و پایین تر بود (0/05>P). غلظت گلوکز، بتاهیدروکسی بوتیرات و پروتئین کل پلاسمای گوساله های تغذیه شده با جیره حاوی روغن سویا کمتر بود (0/05>P). افزودن روغن سویا به جیره غلظت آلانتویین  و کل مشتقات پورینی ادرار را کاهش داد (p<0//05). سنتز پروتئین میکروبی در گوساله های تغذیه شده با جیره حاوی روغن سویا تمایل به کاهش داشت (0/06=P). نیتروژن اوره ای پلاسما با افزایش سطح پروتئین خام جیره آغازین، افزایش یافت (0/05>P). براساس این نتایج ؛ عملکرد رشد گوساله های هلشتاین شیرخوار تحت تاثیر اثر متقابل سطح روغن سویا و پروتئین خام قرار نمیگیرد.

    کلیدواژگان: بازده خوراک، پروتئین میکروبی، چربی مکمل، گوساله شیرخوار، متابولیسم نیتروژن
  • محمدعلی آهنگرانی، محمدرضا دهقانی*، عباسعلی ناصریان صفحات 179-189

    هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر افزودن پودر چربی و روغن دانه کتان در شیر  بر عملکرد، رشد، سلامت، فراسنجه های خون و شکمبه بود. به این منظور از 45 راس گوساله شیر خوار (38+0/5 کیلوگرم= میانگین وزن بدن) در قالب طرح کاملا تصادفی با سه جیره آزمایشی و 15 تکرار ، در میانگین دمایی 10 درجه سانتی گراد از سن سه روزگی تا 30 روزگی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1- کنسانتره شروع کننده پایه و شیر بدون مکمل چربی(شاهد)، 2- کنسانتره شروع کننده پایه به همراه شیر حاوی پودرچربی (ده گرم در لیتر شیر)،3- کنسانتره شروع کننده پایه به همراه شیر حاوی روغن کتان (ده گرم در لیتر شیر)،بود. افزایش وزن روزانه در سه تا 30 روزگی و وزن 30 روزگی در تیمار روغن کتان بیش تر از تیمار شاهد بود (P<0/05). گوساله های تیمار روغن کتان در 30 روزگی ارتفاع لگن بالاتری نسبت به تیمار شاهد داشتند(P<0/05) غلظت کلسترول خوندر تیمار شاهد بالاتر از تیمار روغن کتان و غلظت کورتیزول خون در تیمار روغن کتان از تیمار شاهد کمتر بود(P<0/05). نسبت پروتئین کل به البومین در تیمار روغن کتان ا تیمار شاهد کمتر بود(P<0/05). فراسنجه های شکمبه ای تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از منابع چربی حاوی اسید لینولنیک مانند روغن کتان در ترکیب شیر تاثیر مثبتی بر عملکرد، رشد و سلامت گوساله های شیرخوار در طول ماه اول زندگی آن ها دارد.  از روز سوم تولد به صورت تصادفی به سه تیمار آزمایشی تقسیم شدند. تیمارهای آزمایشی شامل: شیر و جیره پایه بدون مکمل چربی (شاهد)، شیر و جیره پایه به همراه پودر چربی(تیمار دو)، شیر و جیره پایه به همراه روغن و هشت درصد دانه کتان آردی (تیمار سه)، بود. وزن ازشیرگیری، مصرف خوراک و افزایش وزن روزانه به ترتیب در دوره سه و چهار در گوساله های مصرف کننده دانه کتان بیشتر از گروه شاهد بود(05/0P≤). سن ازشیرگیری در گوساله های گروه شاهد بالاتر از سایر گروه ها بود(05/0P≤). تفاوتی در میانگین سازه های رشد اسکلتی وجود نداشت، اما گوساله های مصرف کننده جیره حاوی کتان ارتفاع لگن بالاتری در زمان ازشیرگیری داشتند(05/0P≤). غلظت کلسترول خون در گروه شاهد بالاترین و غلظت کورتیزول خون در گروه کتان پایین ترین بود، همچنین میزان پروتئین تام به آلبومین در گوساله های گروه کتان کمترین بود(05/0P≤). فراسنجه های شکمبه ای تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0P≥). نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از منابع چربی خصوصا امگا-3 در ترکیب شیر و کنسانتره شروع کننده تاثیر مثبتی بر عملکرد، رشد و سلامت گوساله های شیرخوار در دوره قبل ازشیرگیری خواهد داشت.

    کلیدواژگان: اسیدچرب اشباع، اسیدچرب غیر اشباع، افزایش وزن روزانه، گوساله شیرخوار، مصرف خوراک
  • منصور دهقانی، احمد افضل زاده، محمدعلی نوروزیان* صفحات 191-200

    مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر فرآوری کاه گندم و باگاس نیشکر با اوره بر ترکیب شیمیایی، زمان تاخیر و فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی (NDF) به روش کیسه های نایلونی انجام شد. ترکیب شیمیایی و فراسنجه های تجزیه پذیری نمونه های فرآوری نشده و عمل آوری شده با پنج درصد اوره با استفاده از سه راس گاو شیرده (با میانگین وزنی 15 ± 615 کیلوگرم و سه شکم زایش) مجهز به فیستولای شکمبه ای تعیین شد. عمل آوری با اوره موجب کاهش زمان تاخیر تجزیه ماده خشک و NDF کاه گندم شد (0/05>P) اما تاثیری بر زمان تاخیر تجزیه ماده خشک و NDF باگاس نیشکر نداشت. عمل آوری کاه گندم با اوره موجب افزایش نرخ تجزیه پذیری ماده خشک و NDF گردید (0/05>P) اما اثری بر نرخ تجزیه پذیری ماده خشک و NDF باگاس نیشکر نداشت. بخش تجزیه پذیر بالقوه ماده خشک و NDF هر دو ماده آزمایشی کاه گندم و باگاس نیشکر بعد از عمل آوری با اوره افزایش یافت (0/05>P). تجزیه پذیری موثر ماده خشک و NDF مواد خشبی مورد آزمایش پس از عمل آوری با اوره در کاه گندم به ترتیب از35/69 و 21/69 درصد به 44/04 و 29/12 و در باگاس نیشکر به ترتیب از 18/88 و 15/65 درصد به 23/92 و 19/52 درصد افزایش یافت(0/05>P). براساس نتایج این آزمایش عمل آوری مواد خوراکی خشبی به ویژه کاه گندم با اوره باعث بهبود تجزیه پذیری ماده خشک و NDF می شود.

    کلیدواژگان: اوره، باگاس نیشکر، ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تجزیه پذیری، کاه گندم
  • سلمان افشار*، حمید امانلو، داود زحمتکش صفحات 201-212

    اثر استفاده از دانه کامل گلرنگ و کتان در دوره پیرامون زایش بر عملکرد، ضرایب هضمی، تولید و ترکیب آغوز و فراسنجه های خونی میش های افشاری با سه تیمار و استفاده از 27 راس میش آبستن با میانگین سن سه سال، وزن 1/28±85 کیلوگرم و محدوده 6 هفته پیش از زمان زایش مورد انتظار، در قالب طرح کاملا تصادفی بررسی شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- جیره شاهد (پایه)، 2- جیره حاوی هشت درصد دانه گلرنگ، 3- جیره حاوی هشت درصد دانه کتان بودند. اثر تیمارهای آزمایشی بر صفات عملکردی میش ها پیش از زایش معنی دار نبود ولی ماده خشک مصرفی و تغییرات وزن میش ها پس از زایش، تحت تاثیر تیمارهای گلرنگ و کتان قرار گرفتند (0/05>P). اثر تیمارهای آزمایشی بر ضرایب قابلیت هضم مواد مغذی در پیش از زایش، میزان و ترکیب آغوز و شیر تولیدی میش ها و نیز عملکرد بره ها معنی دار نبود. میزان تری گلیسرید، کلسترول و لیپوپروتیین با دانسیته بالا پلاسمای خون میش هایی که با کتان تغذیه شدند بیشتر از تیمارهای گلرنگ و شاهد در پیش از زایش بود (0/05>P). یافته های این آزمایش نشان داد که استفاده از دانه های روغنی گلرنگ و کتان در دوره نزدیک به زایش اثرات منفی بر عملکرد میش های آبستن ندارد ولی مصرف ماده خشک را پس از زایش افزایش داده و با جلوگیری از افت شدید وزن آنها پس از زایش، سلامتی میش های شیرده و بره ها را بهبود می بخشند.

    کلیدواژگان: تولید و ترکیب شیر، دانه های روغنی، ضرایب قابلیت هضم، عملکرد بره ها، فراسنجه های عملکردی، متابولیت های خونی
  • سید محمدرضا بهشتی، کامران رضایزدی*، آریا بدیعی، مصطفی صادقی صفحات 213-221

    هدف از این پوهش بررسی تاثیر مصرف سطوح مختلف مخمر زنده بر سلامت و عملکرد شکمبه گاوهای شیری تغذیه شده با جیره های حاوی سطوح مختلف کربوهیدرات های غیر فیبری بود. در این آزمایش، از شش راس گاو شیری فیستولاگذاری شده در قالب طرح مربع لاتین گردان با شش دوره زمانی (14 روزه) و شش جیره مختلف استفاده شد که تیمارهای آزمایش شامل: 1) سطح کربوهیدرات های غیر فیبری پایین بدون مخمر، 2) سطح کربوهیدرات های غیر فیبری پایین همراه با پنج گرم مخمر، 3) سطح کربوهیدرات های غیرفیبری پایین همراه با 10 گرم مخمر، 4) سطح کربوهیدرات های غیر فیبری بالا بدون مخمر، 5) سطح کربوهیدرات های غیر فیبری بالا همراه با پنج گرم مخمر و 6) سطح کربوهیدرات های غیر فیبری بالا همراه با 10 گرم مخمر بود. مصرف ماده خشک روزانه، فعالیت نشخوار، فراسنجه های شکمبه ای و متابولیت های خونی در هر دوره اندازه گیری شد. مصرف ماده خشک، فعالیت نشخوار و قابلیت هضم مواد مغذی، pH و میانگین دمای شکمبه تحت تاثیر تیمارهای آزمایش قرار نگرفت. شاخص های عمومی سلامت و پلاسمای خون نیز تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند. به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد افزودن مخمر زنده به جیره هایی به غلظت مختلف NFC تاثیری بر عملکرد شکمبه، قابلیت هضم مواد مغذی خوراک و متابولیت های خونی ندارد.

    کلیدواژگان: سلامت، عملکرد شکمبه، کربوهیدرات های غیر فیبری، گاو شیری، مخمر زنده
  • اکبر یعقوبفر*، رضوان یعقوب فر، احسان زارع بنادکوکی صفحات 323-333

    این آزمایش به منظور بررسی اثرات کربوهیدرات های دیواره سلولی جیره های غذایی مکمل شده با آنزیم بر عملکرد و بیان ژن های موثر در انتقال گلوکز (SGLT1 GLUT2)، پپتید (PepT1) و تولید موسین (MUC2) در روده باریک جوجه گوشتی انجام شد. در این مطالعه تعداد 1100 قطعه جوجه یک روزه مخلوط (جنس نر و ماده)، از سویه تجاری راس 308 در قالب طرح کاملا تصادفی با 11 تیمار و 5 تکرار (20پرنده در هر تکرار) به مدت 42 روز استفاده شد. جیره های آزمایشی به ترتیب شامل جیره شاهد، جیره های حاوی گندم، جو، سبوس گندم، سبوس برنج و جو بدون پوشینه با و بدون آنزیم بودند. نتایج نشان داد که اثر جیره های غذایی حاوی گندم، جو و جو لدون پوشینه با آنزیم بر وزن زنده کل جوجه های گوشتی در سن 42 روزگی اختلاف معنی دار داشت (p<0/05). کربوهیدرات های دیواره سلولی گندم، سبوس گندم و سبوس برنح در  جیره های غذایی باعث افزایش فعالیت آنزیم آمیلاز لوزالمعده (جو 3/02، گندم 5/99 واحد به ازای میلی گرم پروتئین بافت روده باریک) شدند (p<0/05). بیان ژن های SGLTI و MUC2 مورد مطالعه در پرندگانی که  جیره های  بدون آنزیم دریافت کردند بیشتر ا پرندگانی بود که با جیره شاهد تغذیه شدند (p<0/05). بیان ژن های مذکور تنها در پرندگانی که جیره های حاوی سبوس گندم و سبوس برنج مکمل شده با آنزیم دریافت کردند بیش تر ا پرندگان شاهد بود (P< 0/05). مکمل سازی جیره های غذایی حاوی کربوهیدرات های دیواره سلولی با آنزیم بر بیان ژن های انتقال گلوکز (SGLT1 و GLUT2)، انتقال پپتید (PepT1) و تولید موسین (MUC2) در ژژنوم روده باریک تاثیرگذار است. همچنین در بین گروه-های جیره های مکمل شده با آنزیم تنها گروه های سبوس گندم و سبوس برنج قادر به افزایش بیان ژن های مذکور نسبت به گروه شاهد بودند (01/0P <). مکمل-سازی جیره های غذایی حاوی کربوهیدرات های دیواره سلولی با آنزیم بر بیان ژن های انتقال گلوکز (SGLT1 و GLUT2)، انتقال پپتید (PepT1) و تولید موسین (MUC2) در ژژنوم روده باریک تاثیرگذار است. که گویای عملکرد مطلوب دستگاه گوارش جوجه های گوشتی از نظر هضم و جذب مواد مغذی می-باشد.

    کلیدواژگان: بیان ژن، جوجه گوشتی، جیره غذایی، فعالیت آنزیمف کربوهیدرات دیواره سلولی
  • محمدرضا رضوانی*، فاطمه احمدی صفحات 335-344

    اثر فلفل قرمز در مقایسه با مکمل های رشد تجاری بیواسترانگ و الیوبیوتک بر عملکرد رشد، گوارش پذیری مواد مغذی و سایر پارامترهای مورد مطالعه در شرایط تنش گرمایی با استفاده از از 200 قطعه جوجه ی گوشتی یک روزه مخلوط هر دو جنس سویه آربور آکرز در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار، پنج تکرار و ده قطعه جوجه در هر تکرار بررسی شد. تیمارها شامل جیره ی پایه فاقد مواد افزودنی و جیره ی پایه به ترتیب حاوی 10 گرم در کیلوگرم فلفل قرمز، 0/1 گرم در کیلوگرم بیواسترانگ و 0/15 گرم در کیلوگرم الیوبیوتیک بودند. در شروع سه هفتگی پرنده ها به مدت شش ساعت در شرایط تنش گرمایی قرار گرفتند. در طول 42 روز آزمایش، میانگین حداقل و حداکثر دما به ترتیب 25 و 33 درجه سانتی گراد بود. میزان مصرف خوراک، افزایش وزن، ضریب تبدیل خوراک، وزن اندام های داخلی بدن، فلور میکروبی روده کور و گوارش پذیری پیش سکومی مواد مغذی برای دوره ی تنش گرمایی اندازه گیری شد. استفاده از فلفل قرمز سبب بهبود ضریب تبدیل و افزایش وزن روزانه در دوره های رشد و پایانی و افزایش گوارش پذیری پروتئین، چربی و ماده خشک، وزن نسبی بورس فابرسیوس، طحال و سنگدان و کاهش جمعیت ای کولای در مقایسه با تیمار شاهد شد (0/05≥P). بیواسترانگ و الیوبیوتک اثری بر عملکرد ، گوارش پذیری مواد مغذی و جمعیت میکروبی سکوم نداشت. بطورکلی استفاده از فلفل قرمز در جیره جوجه های گوشتی در مقایسه با محرک های رشد تجاری، اثرات منفی تنش گرمایی بر عملکرد رشد، گوارش پذیری مواد مغذی و میکروفلورای سکوم را کاهش داد.

    کلیدواژگان: اشریشیاکلای، الئوبیوتک، بیواسترانگ، تنش گرمایی، جوجه گوشتی، دستگاه گوارش، فلفل قرمز
  • محسن افشار منش*، مریم رضایی پور، محمد سالارمعینی صفحات 345-354

    تاثیر استفاده از اسید استیک، اسید بوتیریک و اسیدپروپیونیک و پروبیوتیک بر عملکرد تولیدی مرغ های تخم گذار و برخی فراسنجه های کیفی تخم مرغ با استفاده از 320 قطعه مرغ تخم گذار سویه بوونز در یک آزمایش فاکتوریل 2×4 با چهار سطح اسید چرب (بدون اسید چرب، 0/1 درصد جیره، اسید پروپیونیک، 0/2 درصد جیره، اسید بوتیریک، 0/3 درصد جیره) و دو سطح پروبیوتیک (صفر و 0/01 درصد جیره) در قالب طرح کاملا تصادفی با هشت تیمار و پنج تکرار و هشت قطعه پرنده در هر تکرار بررسی شد. میانگین وزن تخم مرغ، ضریب تبدیل ، درصد تولید و توده تخم مرغ تولیدی تحت تاثیر تیمار های آزمایشی قرار نگرفت. مکمل سازی جیره با اسید آلی، مصرف خوراک را به طور معنی داری افزایش داد (0/05>P). درصد، قطر و شاخص رنگ زرده تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت، ولی ارتفاع زرده در پرندگانی که اسید های چرب یا پروبیوتیک دریافت کردند بهبود یافت (0/05>P). وزن مخصوص، درصد پوسته و ضخامت پوسته تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. جیره های حاوی اسید آلی و پروبیوتیک مقاومت پوسته را در مقایسه با گروه فاقد افزودنی بهبود بخشید (0/05>P). به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که مکمل های اسید آلی و پروبیوتیک با تاثیر مثبت بر مصرف خوراک، وزن تخم مرغ، ارتفاع زرده تخم مرغ و مقاومت پوسته سبب بهبود عملکرد تولیدی و کیفیت تخم مرغ تولیدی می شود.

    کلیدواژگان: اسید آلی، پروبیوتیک، پارامترهای عملکردی، کیفیت تخم مرغ، مرغ تخم گذاربونز
  • سید محمدرضا صلواتی*، احمد حسن آبادی، محسن تیموری، علی اکبر سالاری صفحات 355-367

    تاثیر فرآوری حرارتی گندم و آنزیم بر انرژی قابل متابولیسم ظاهری و قابلیت هضم پروتئین و ماده خشک آن و تاثیر استفاده از آنها در جیره بر عملکرد رشد، مورفولوژی ژژنوم و جمعیت میکروبی ایلیوم جوجه های گوشتی بررسی شد. به همین منظور از 480 قطعه جوجه گوشتی در یک آزمایش فاکتوریل 2×4 با سه سطح فرآوری حرارتی گندم در دماهای 55، 70 و 85 درجه سانتیگراد به مدت 2/5 دقیقه (همراه با یک تیمار بدون فرآوری) و آنزیم روابیو (صفر و 500 گرم در تن خوراک) در قالب طرح کاملا تصادفی با هشت تیمار، شش تکرار و 10 قطعه پرنده در هر تکرار در سن 42-25 روزگی استفاده شد. فرآوری حرارتی گندم در 55 و 85 درجه سانتیگراد باعث افزایش انرژی قابل متابولیسم ظاهری آن نسبت به تیمار بدون فرآوری شد؛ به طوری که انرژی قابل متابولیسم گندم فرآوری شده در دمای 85 درجه سانتیگراد، 2/49 درصد بیشتر از گندم فرآوری نشده بود (0/05>P). مکمل آنزیمی انرژی قابل متابولیسم گندم را به طور معنی داری افزایش داد (0/05>P). فرآوری گندم در هر سه دما ارتفاع ویلی های ژژنوم را نسبت به گروه بدون فرآوری کاهش داد (0/01>P). فرآوری گندم در دماهای 70 و 85 درجه سانتیگراد جمعیت لاکتوباسیل ها را نسبت به تیمار بدون فرآوری افزایش داد (0/05=P). استفاده از آنزیم در جیره باعث کاهش مصرف خوراک جوجه ها و کاهش ارتفاع ویلی های ژژنوم شد (0/05>P). بر اساس نتایج این آزمایش، استفاده از مکمل آنزیمی و فرآوری حرارتی دانه گندم انرژی قابل متابولیسم ظاهری آن را بهبود می بخشند اما تاثیری بر عملکرد رشد جوجه های گوشتی ندارند.

    کلیدواژگان: جوجه گوشتی، عملکرد، فرآوری حرارتی، گندم، مکمل آنزیمی
  • کاظم کریمی* صفحات 367-377

    به منظور بررسی اثرات فرآورده های گیاه دارویی ترخون بر راندمان رشد، ویگی های لاشه و پاسخ های ایمنی(سلولی و هومورال) در جوجه های گوشتی، تعداد 168 قطعه جوجه یک روزه نژاد راس 308 در چهار تیمار شامل شش تکرار و هفت جوجه در هر تکرار استفاده شدند. تیمارها شامل: 1) جیره ی پایه (شاهد)، 2) جیره ی پایه + 500 میکرولیتر عصاره هیدروالکلی ترخون در در هر لیتر آب آشامیدنی، 3) جیره ی پایه + یک درصد پودر ترخون به صورت سرک و 4) جیره ی پایه + یک درصد پودر ترخون به صورت سرک+500 میکرولیتر عصاره هیدروالکلی ترخون در هر لیتر آب آشامیدنی بودند. در دوره های آغازین، رشد، پایانی و کل دوره، جوجه هایی که فقط یک درصد پودر ترخون در جیره مصرف کردند راندمان رشد بهتری نسبت به سایر تیمارها داشتند به طوری که با افزایش خوراک مصرفی در این جوجه ها، افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک نیز بهبود یافت(P≤0/05). همچنین در این جوجه ها، وزن نسبی بورس فابرسیوس و لاشه، بیشتر از سایر جوجه ها بود(P≤0/05). اختلاف معنی داری در پاسخ ایمنی سلولی (به واسطه ی ارزیابی تورم پرده ی پا در پاسخ به تزریق فیتوهماگلوتینین) و پاسخ ایمنی هومورال (از طریق ارزیابی تولید پادتن بر ضدویروس نیوکاسل و همچنین تولید پادتن بر ضد گلبول قرمزگوسفندی تزریقی)بین تیمارهای آزمایشی مشاهده نشد. بر اساس نتایح حاصل، استفاده از یک درصد پودر ترخون در جیره جوجه های گوشتی به منظور بهبود راندمان رشد و بازده لاشه توصیه می شود.

    کلیدواژگان: ترخون، جوجه گوشتی، عصاره ی هیدروالکلی، فیتوهماگلوتین، نیوکاسل، SRBC
  • وحیده صباغی درمیان، مهران مهری*، فرزاد باقرزاده کاسمانی، محمد رکوعی صفحات 381-392

    پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر تریپتوفان، ملاتونین و دی متیل گلایسین بر عملکرد رشد و کیفیت گوشت بلدرچین های ژاپنی تغذیه شده با جیره های آلوده شده با سم آفلاتوکسین B1 انجام شد. در این آزمایش تعداد 680 قطعه بلدرچین ژاپنی از سن هفت تا 35 روزگی در 17 تیمار و چهار تکرار و در هر تکرار 10 قطعه بلدرچین ژاپنی با استفاده از طرح مرکب مرکزی مورداستفاده قرار گرفتند. عملکرد پرندگان به صورت هفتگی محاسبه و در انتهای آزمایش میزان مالون دی آلدیید گوشت اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تریپتوفان سبب افزایش معنی دار وزن بدن شد(05/0 <p) و ملاتونین تاثیر افزایشی بر مصرف خوراک داشت (05/0<p).

    کلیدواژگان: آفلاتوکسین B1، بلدرچین ژاپنی، تریپتوفان، دی متیل گلایسین، طرح مرکب مرکزی، مالون دی آلدئید، ملاتونین
  • حمیدرضا سالاری، یوسف جعفری آهنگری*، زربخت انصاری پیرسرایی صفحات 393-402

    در این پژوهش، اثر تغذیه کوآنزیم Q10و اسیدهای چرب امگا 3 بر بافت شناسی و بیان نسبی ژن های TGF-B4 , StAR در بیضه خروس های نژاد هوبارد بررسی شد. تعداد 48 خروس در سن 50 هفتگی به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی تقسیم شدند و جیره پایه به اضافه سطوحی از کوآنزیم Q10 و امگا 3 شامل صفر،30 گرم در کیلوگرم امگا 3 (سالومگا)، 400 میلی گرم در کیلوگرم کوآنزیم Q10 و مخلوط کوآنزیم Q10 و امگا 3 (30+400) در روز به مدت هشت هفته متوالی دریافت کردند. در پایان آزمایش خروس ها کشتار و بیضه ها به دقت خارج شدند. سپس دو نمونه از یک بیضه از هر تکرار برداشته شد، یک نمونه برای بررسی بافت شناسی به درون محلول فرمالین 10 درصد و یک نمونه جهت بررسی بیان نسبی ژن به درون ازت مایع منتقل شد. نتایج نشان داد که قطر لوله های اسپرم ساز در گروه های آزمایشی نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (P<0/05). ولی تعداد سلول های سرتولی و لایدیگ تفاوت معنی داری ندشات. بیان نسبی ژن TGF-B4 در سه گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد کاهش یافت (P<0/05). اما بیان نسبی ژن StAR در پرندگانی که با استفاده از مخلوطی از کوآنزیم Q10 و امگا 3 (سالومگا) تغذیه شدند، بطور معنی داری افزایش یافت (P<0/05). براساس نتایج این مطالعه اضافه نمودن مخلوطی از کوآنزیم Q10 و اسیدهای چرب امگا3 در خوراک فراسنجه های بافت شناسی و بیان ژن های مرتبط با اسپرم سازی را بهبود می بخشد.

    کلیدواژگان: اسیدهای چرب امگا3، باروری، سلول سرتولی، سلول لایدیگ، قطر لوله های اسپرم ساز
  • وحید واحدی*، بابک نادری، سیامک قضایی، آزاده بوستان صفحات 402-410

    هدف از مطالعه حاضر مقایسه دو روش همزمان سازی فحلی در دو شرایط محیطی طبیعی و تنش گرمایی بر عملکرد تولیدمثلی و غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون پلاسما در گاوهای شیری هلشتاین بود. تعداد 110 راس گاو هلشتاین با میانگین تولید 28 کیلوگرم شیر و نوبت زایش یک تا چهار به طور تصادفی در بین یکی از دو روش همزمانی قرار گرفتند: 1) روش دابل آوسینک (60=DO; n)، که در این گروه گاوها در روز صفر هورمون GnRH، در روز هفتم PGF2α و در روز نهم GnRH دریافت کردند و بعد از هفت روز دیگر روش آوسینک (GnRH-7d- PGF2α-2d-GnRH-16h-AI) روی این گاوها تکرار شد. 2) روش پری سینک آوسینک (50=PO; n)، که در این گروه گاوها دو تزریق هورمون PGF2α به فاصله 14 روز دریافت کردند و بعد از 12 روز دیگر برنامه آوسینک انجام شد. هر دو روش در دو فصل تابستان و زمستان انجام شدند. درصد گوساله زایی در گاوهایی که در فصل زمستان همزمان شده بودند بیشتر از گاوهای گروه فصل تابستان بود (36/4 در مقابل 18/2 درصد، 0/04 =P). میانگین تعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهایی که در فصل زمستان همزمان شده بودند نسبت به فصل تابستان کمتر بود (1/46 در مقابل 1/74درصد، 0/02 =P). میانگین غلظت هورمون استروژن و پروژسترون در فصل زمستان بیشتر از فصل تابستان بود (0/05 > P). با توجه به نتایج حاصل، عملکرد تولید مثلی و غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون در فصل زمستان بالاتر از فصل تابستان است و روش همزمان سازی تفاوتی از نظر تاثیر بر عملکرد تولیدمثلی ندارد.

    کلیدواژگان: پری سینک اوسینک، تنش گرمایی، دابل اوسیک، عملکرد تولیدمثلی، گاوهای شیری
|
  • Mohammad Abdoli, Mohammad Bagher Zandi *, Taher Harkinezhad, Masoud Kahlili Pages 155-163

    The aim of this study was to investigate the genetic structure of Iranian native horse breeds to compare genetic diversity and understanding the relationships between the populations using 11 ISAG microsatellite markers. For this reason, 565 samples of the Iranian Equestrian database from different ages including the Iranian Arab Asil, Caspian, Darehshouri, Kurdish and Turkmen and 113 samples were used for each breed. The number of observed alleles for each locus was 7 to 19 alleles with an average of 10.81 alleles, and it was 19 for ASB17 and 7 for HTG4 locus with the highest and lowest observed alleles ranking respectively. The average observed heterozygosity from the largest to the lowest rank was, Turkmen (0.68±0.11), Caspian (0.67±0.07), Kurdish (0.66±0.06) Darehshouri (0.65±0.07), and Arab Asil (0.62±0.08). Population structure analysis with UPGMA method showed that Caspian and Kurdish populations were grouped as a unit cluster while the other populations grouped as a separate cluster. These results confirmed this hypothesis that the Caspian and Kurdish populations are close to the Nisa horses. In general, the results of this study indicate that the Iranian native horses have got a high genetic diversity, despite of populations have genetic similarity and the other hand genetic clustering of the populations is consistent with their geographic distances. The result of this study shows that the ISAG microsatellite markers are polymorphic and have more efficiency for assignment genetic diversity and genetic structure analysis of Iranian native horse breeds.

    Keywords: Genetic diversity, genetic structure, heterozygosity, Iranian Native Horse Breeds, microsatellite markers
  • Safora Yousefinejad, Farshid Fatahnia *, Mehdi Kazemi Bonchenari Pages 165-177

    The aim of this experiment was to investigate the effect of starter soybean oil (SO) and crude protein (CP) level on growth performance, plasma parameters and urinary purine derivatives (UPD) of dairy calves. Forty-eighth 3-old Holstein dairy calves with initial BW of 39.8 ± 2.4 kg were used in a completely randomized design with 2 × 2 factorial arrangement. The experimental diets consisted of diet without SO and 19% CP, diet without SO and 22% CP, diet with 3% SO and 19% CP and diet with 3% SO and 22% CP. Feed intake, feces score, skeletal growth indices, plasmaparameters, liver enzymes, urinary purine derivatives and microbial protein synthesis were measured. Growth performance, plasma parameters and UPD were not influenced by interaction effect of starter diet SO and CP level. Starter diet intake, average daily gain and feed efficiency were lower in calves fed SO than those fed diets without SO (P < 0.05). The fecal score and wither height of calves fed diets containing SO were higher and lower that those fed diets without SO, respectively (P < 0.05). Plasma concentrations of glucose, beta-hydroxy butyrate and total protein were lower in calves fed SO (P < 0.05). Addition of SO to the diets decreased urinary allantoin and total UPD concentrations (P ≤ 0.05). Microbial protein synthesistended to be decreased in calves received diets containing SO compared to other groups (P=0.06). Plasma urea nitrogen concentration of calvesincreased by increasing dietary CP level (P < 0.05). According to this results, growth performance of Holstein dairy calves is not affected by interaction of SO and CP level in starter diet.

    Keywords: Dairy calf, fat supplement, feed efficiency, Microbial protein, nitrogen metabolism
  • Mohammad Ali Ahangarani, Mohammadreza Dehghani *, Abbas Ali Naserian Pages 179-189

    The aim of this research was to investigate the effect of adding fat powder and flaxseed oil in milk on performance, growth, health, blood and rumen parameters of 45 suckling calves (avarage body weight = 38 ± 0.5 kg) in a compeletly randomized design in 10℃ of average temperature from d 3 to 30 of age in individual boxes. Experimental treatments included: 1- basal starter and milk without fat supplement (control) 2- basal starter and milk with fat powder (10 g/liter of milk) 3- basal starter and milk with flaxseed oil (10 g/liter of milk). Daily weight gain from d 3 to 30 and weight at d 30 were higher in flaxseed oil treatment than control treatment (P ≤ 0.05). Calves fed flaxseed oil treatment had higher hip height than control treatment at d 30 (P ≤ 0.05). Blood cholesterol concentration was higher in control treatmentthan flaxseed oil treatment and blood cortisol concentration was lower in flaxseed oil treatment than control treatment (P ≤ 0.05). The ratio oftotal protein to albumin in flaxseed oil treatment was lower than control treatment (P ≤ 0.05). Ruminal parameters were not affected by the experimental treatments. The results of this research indicated that using of fat sources including linolenic acid as flaxseed oil in milk have a positive effect on the performance, growth and health during the first month after birth of dairy calves.

    Keywords: Calf, flaxseed, Growth, Health, Linolenic Acid
  • Mansour Dehghani, Ahmad Afzalzadeh, Mohammad Ali Norouzian * Pages 191-200

    The present study was conducted to evaluate the effect of urea treatment of wheat straw and sugarcane bagasse on chemical composition, lag time and ruminal degradability parameters of dry matter (DM) and neutral detergent fiber (NDF) by nylon bag technique. The chemical composition and degradability parameters of unprocessed samples and processed samples with five percent urea were determined using three mature rumen-fistulated Holstein dairy cows (with initial body weight of 615±15 kg and three lactation number). Urea treatment decreased DM and NDF degradation lag time of processed wheat straw (P<0.05); however it had no effect on DM and NDF degradation lag time of sugarcane bagasse. The urea treatment resulted to increase in DM and NDF degradability rate of processed wheat straw (P<0.05), but had no effect on DM and NDF degradability rate of sugarcane bagasse. The potentially degradable fraction of DM and پ NDF of both experimental materials were increased by treatment (P<0.05). The effective degradability of DM and NDF of experimental roughages increased (P<0.05) after urea treatment from 35.69 and 21.69 to 44.04 and 29.12 percent, respectively for wheat straw and from 18.88 and 15.65 to 23.92 and 19.52 percent, respectively for sugarcane bagasse. According to the results of this experiment, urea treatment of roughages-feeds, especially wheat straw improves degradability of DM and NDF.

    Keywords: Chemical composition, Degradability parameters, Sugarcane Bagasse, Urea, wheat straw
  • Salman Afshar *, Hamid Amanlou, Davood Zahmatkesh Pages 201-212

    The effect of using whole safflower seed and flaxseed in the during transition period on performance, digestibility, production and composition of colostrum and blood parameters of Afshari ewes using three treatments and 27 pregnant ewes with average age of three years, weight of 85 ± 1.28 kg and range 6 weeks before expected lambing in a completely randomized design was investigated. Experimental treatments included; 1- control diet (base), 2- diet containing 8% safflower seed, 3- diet containing 8% flaxseed. The effect of treatments was not significant on functional traits of ewes pre-lambing but their dry matter intake and weight change post lambing were affected bysafflower seed and flaxseed treatment (P < 0.05). The experimental treatments were not significant on pre-lambing digestibility coefficients, composition and amount of colostrum and milk as well as lamb performance. The triglyceride, cholesterol and high-density lipoprotein levels in blood plasma of flaxseed-fed ewes were higher than safflower and control treatments in pre-lambing. The results demonstrated that using safflower seed and flaxseed in the period close to lambing did not have negative effects on the performance of gestation ewes but increasedtheir dry matter and improved the health of lactating ewes and lambs by preventing severe weight loss in post lambing.

    Keywords: Blood metabolites, digestibility, Functional parameters, Lamb performance, Oil seeds. production, composition of milk
  • Seyed Mohammad Reza Beheshti, Kamran Rezayazdi *, Arya Badiei, Mostafa Sadeghi Pages 213-221

    The aim of this study was to investigate the effect of different levels of live yeast on ruminal function and health of dairy cows fed diets containing low and high concentrations of non-fiber carbohydrates (NFC). In this experiment, six cannulated dairy cows were randomly assigned in a Latin square design with six periods (14-days) and six treatments including 1- diet contain low NFC free of live yeast, 2-diet contain low NFC with 5 g/d of live yeast, 3-diet contain low NFC with 10 g/d of live yeast, 4-diet contain high NFC free of live yeast, 5-diet contain high NFC with 5 g/d of live yeast and 6-diet contain high NFC with 10 g/d of live yeast. Dry matter intake, rumination, ruminalparameters and blood metabolites were determined in the different periods. Dry matter intake, rumination activity, nutrient digestibility, mean ruminal pH and temperature were not affected by treatments. General and plasma indicators of animal healthwere also not affected by treatments. Overall, the results of this experiment indicated that dietary supplementation with live yeasthad no significant effect on rumen function and health in cows fed diets containing different concentrations of NFC.

    Keywords: Dairy Cows, Health, Live yeast, Non-fiber carbohydrates, Rumen function
  • Akbar Yaghobfar *, Rezvan Yaghoubfar, Ehsan Zare Banadkoki Pages 323-333

    The experiment was conducted to investigate the effects of cell wall carbohydrates with diet supplemented enzyme on the function and expression of glucose transporter genes (SGLT1 and GLUT2), peptide transporter (PepT1) and mucin production (MUC2) in the small intestine of broilers. In thisstudy, 1100 mixeddayold chickens (male and female), Ross 308 were used based on a completely randomized design with 11 treatments and five replications (20 birds per replication) for 42 days. Experimental diets included control diets, diets containing wheat, barley, wheat bran, rice bran, and hull less barley with and without enzymes, respectively. The results showed that the effect of diets containing wheat, barley and hull less barley withenzyme on the total live weight of broiler chickens at 42 days of age was significantly different (P <0.05).Cell wall carbohydrates of wheat, wheat bran and rice bran in diets increased pancreatic amylase activity (barley 3.02, wheat 5.99 U/mg CP of small intestinal tissue) (P < 0.05). The expression of the studied SGLT1 and MUC2 genes in the experimental diets without enzyme showed a significant increase compared to enzymessupplemented diet (P < 0.05). Also, among the groups of enzyme-supplemented diets, only wheat and rice bran groups were able to increase the expression of SGLT1, MUC2 and GLUT2 genes compared to the control group (P <0.05). In conclusion, supplementation of diets containing cell wall carbohydrates with enzyme affects the expression of glucose transport genes (SGLT1 and GLUT2), peptide transport (PepT1) and mucin production (MUC2) in the small intestine jejunum. This indicates the optimal function of the digestive system of broilers in terms of digestion and absorption of nutrients.

    Keywords: Broilers, Cell wall carbohydrates, diets, Enzyme activity, gene expression
  • Mohammad Reza Rezvani *, Fatemeh Ahmadi Pages 335-344

    Effect of red pepper in comparison to commercial growth promoters, Biostrong and Oleobiotec, on growth performance, nutrient digestibility, and other traits of broilers under heat stress conditions using 200 day-old broiler chickens mixed male and female of ArborAcers strain in a completely randomized design with four treatments, five replications and ten chickens per replicate were evaluated. Treatments included a basal diet without additives and a basal diet containing 10, 0.1, 0.15 g/kg red pepper, Biostrong, and Oleobiotec,respectively. At the beginning of third week, the birds were exposed to heat stress for six hours per day. During the 42 days of the experiment, the mean minimum and maximum temperatures were 25°C and 33°C. Feed intake, weight gain, feed conversion ratio, the weight of internal organs, caecal microflora, and precaecal nutrient digestibility were measured for the heat stress period. The use of red pepperimproved the feed conversion ratio and daily weight gain in grower and finisher periods and increased protein, lipid, and dry matter precaecal digestibility, the relative weight of bursa of Fabricius, spleen, and gizzard, and decreased the Ecoli population in caecum compared to the control treatment (P≤0.05). Biostrong and Oleobiotec did not affect growth performance, prececal nutrient digestibility, and the E.colipopulation. Overall, using the red pepper in the diet of broilers compared to commercial growth promoters reduced the adverse effects of heat stress on growth performance, nutrient digestibility, and caecal microflora.

    Keywords: Biostrong, Broilers, E. coli, Gastrointestinal tract, heat stress, Oleobiotec, Red pepper
  • Mohsen Afsharmanesh *, Maryam Rezaeipour, Mohamad Salarmoini Pages 345-354

    The effect of use of acetic acid, propionic acid, butyric acid, and probiotic on productive performance of laying hens and some quality parameters of produced eggs was evaluated using an experiment with 320 Bowens laying hens, in a 4×2 factorial experiment with four fatty acid levels (no additive, 0.1 % diet, propionic acid, 0.2 % diet, butyric acid and 0.3 % diet, acetic acid) and two levels of probiotic (0 and0.01% diet) in a completely randomized design with 8 treatments, 5 replications and 8 birds per replication. The results of production performance showed that the egg weight, feed conversion ratio, production percentage and egg mass parameters, were not affected by the experimental groups. The main effects showed that organic acid supplementation significantly increased feed intake (P<0.05). It was shownthat the percentage, diameter and color index of the yolk were not affected but the height of the yolk was improved by supplements (P<0.05). The results of shell quality also showed that specific gravity, shell percentage and shell thickness were not affected by the experimental groups, but diets containing organic acids and probiotic significantly improved shell resistance compared with non-additive group (P<0.05).It could be concluded that organic acid and probiotic supplements with a positive effect on feed consumption, egg weight, egg yolk height and shell resistance, improved production performance and quality of produced eggs.

    Keywords: Bovans Laying hens, egg quality, organic acid, performance parameters, Probiotic
  • Seyyed Mohammadreza Salavati *, Ahmad Hassanabadi, Mohsen Teimurty, Aliakbar Salari Pages 355-367

    The effect of heat processing of wheat grains and enzyme supplementation on its apparent metabolizable energy (AME) and digestibility of protein and dry matter as well as the effect of their use in the diet on the growth performance, jejunum morphology and microbial population of ileum were investigated. For this purpose, 480 broiler chickens in a 4×2 factorial experiment with three levels of heat processing of wheat at 55, 70 and 85 °C for 2.5 minutes (with one treatment without thermal processing) and Rovabio enzyme (0 and 500 g/ton of diet) was used in a completely randomized design with eight treatments, six replicates of 10 birds each at the age of 25-42 days. Heat processing of wheat at55 and 85 °C increased its AME compared to unprocessed treatment; So that the AME of processed wheat at 85 °C was 2.49% higher than unprocessed wheat (P<0.05). Enzyme supplementation significantly increased the AME of wheat (P < 0.05). Wheat processing at all three temperatures reduced the height of jejunum villi compared to the unprocessed group (P < 0.01). Also, processing of wheat at 70 and 85 °Cincreased the population of lactobacilli compared to treatment without processing (P = 0.05). The use of enzyme in the diet reduced the feed intake of the birds and the height of jejunal villi (P<0.05). Overall,, enzyme supplementation and heat processing of wheat improve its AME but have no remarkable effect on the growth performance of broiler chickens.

    Keywords: broiler, enzyme supplementation, Heat treatment, Performance, Wheat
  • Kazem Karimi * Pages 367-377

    In order to investigate the effects of the Tarragon byproducts on the growth performance, carcass traits, cellular and humoral immunoresponse of broilers, one-day- old one hundred sixty-eight Ross 308 chicks were randomly allocated in to four treatment groups in 24cages (6 replicates per treatment) and 7 chicks per replicate. The treatments were included: 1) basal diet (control), 2) basal diet + 500 μl/lit Hydro alcoholic extract of tarragon in drinking water, 3) basal diet + 1% dietary tarragon powder and 4) basal diet + 1% dietary tarragon powder + 500 μl/lit of tarragon extract in drinking water. Results indicated that at the starter, grower, finisher and total periods of time, the birds that were recived 1% dietary tarragon powder had a better growth performance rather than other birds, so that, feed intake and weight gain were significantly increased (P ≤ 0.05) and feed conversion ratio was improved. In these birds, the relative weights of carcass and bursaof Fabresious was also greater than other birds (P ≤ 0.05). No significant differences were observed in the cellular immunity response (change in foot membrane thickness in response to Phytohemagglutinin injection) and humoral imiunity response (antibody response toNewcastle virus and antibody response to injected SRBC) due to treatments. Based on the results, the use of one percent tarragon powder in the diet of broilers is recommended to improve the growth efficiency and carcass yield.

    Keywords: broiler, hydroalcoholic extract, Newcastle disease, phytohemagglutinin, SRBC, Tarragon
  • Vahideh Sabaghi-Darmiyan, Mehran Mehri *, Farzad Bagherzadeh Kasmani, Mohammad Rokouei Pages 381-392

    The experiment was carried out to investigate the effect of tryptophan, melatonin and dimethylglycine on the growth performance and meat quality of Japanese quails fed diets contaminated with aflatoxin B1 toxin. In this experiment, 680 Japanese quail from 7 to 35 d of age was allotted to 17 treatments and 4 replicates with 10 Japanese quail in each were performed using a central composite design. The performance of birds was calculated on a weekly basis and at the end of the experiment; the amount of Malondialdehyde in meat was examined. the results showed that tryptophan increase weight gain (p < 0.05) and melatonin had an increased effect on feed intake (p < 0.05). The effect of tryptophan and as well as the interaction of tryptophan and dimethylglycine reduced the amount of malondialdehyde in meat (p < 0.05). The results obtained from this research states that dietary supplementation with Tryptophan and methyl group donors have good antioxidant capacity to reduce aflatoxin B1 poisoning on growth performance and Malondialdehyde content of meat, and the use of these supplements in the diet of Japanese quail seems desirable.

    Keywords: Aflatoxin B1, Central composite design, Dimethylglycine, Japanese quail, Malondialdehyde, melatonin, Tryptophan
  • Hamid Reza Salari, Yousef Jafari Ahangari *, Zarbakht Ansari Pirsaraie Pages 393-402

    In this research, the effect of feeding coQ10 and omega 3 fatty acids on testicular histology and relative expression of TGF-4 & StAR genes in Hubbard roosters was investigated. Forty-eight roosters, at fifty weeks age, were randomly divided into four groups and were subjected to the basal diet supplemented with omega-3 (30gr), coQ10 (400mg) and omega-3+ coQ10 (30gr+400mg) per day for eight successive weeks.At the end of the trial, all birds were killed and two samples were collected from the same testicle one of which was processed for histology, whereas another was snap-frozen in liquid nitrogen to assess relative gene expression. Results showed that seminiferous tubule diameters of experimental groups were significantly improved compared to the control group (P<0.05). However, leydig cell numbers and sertoli cellswere not significantly affected. The relative expression of TGF-4 genes were significantly decreased in three groups compared to control (P<0.05). Birds fed coQ10 and omega-3 had significantly higher StAR transcript level compared to other groups (P<0.05). Results of the present study showed that addition of a mixture of coQ10 and omega-3 fatty acids to rooster`s feed, lead to improvement in testicular histology and genes expression related to spermatogenesis.

    Keywords: Omega 3 fatty acids, fertility, leydig cells, seminiferous tubule diameters, sertoli cells
  • Vahid Vahedi *, Babak Naderi, Ciyamak Ghazaie, Azadeh Boustan Pages 402-410

    The aim of this study was the comparison of two protocols of estrus synchronization in two natural climates and heat stress condition on reproductive performance and concentration of plasma estrogen and progesterone hormones in Holstein dairy cows. One hundred and ten multiparous Holstein dairy cows (28 kg average daily milk yield and parity one to four calved) were randomly assigned to two protocolgroups: 1) Double-Ovsynch (DO; n=60), the cows received GnRH-7d-PGF2α-2d-GnRH and Ovsynch (GnRH-7d- PGF2α-56h-GnRH-16h- AI) was initiated 7 d later; 2) Presynch-Ovsynch (PO; n=50), the cows received PGF2α-14d-PGF2α and Ovsynch was initiated 12 d later. The both of the protocols were done in two seasons of summer and winter. The calving rate in cows that were synchronized at winter season was greater than cows synchronized in summer (36.4 vs 18.2%; P= 0.04). Mean of the number of insemination to conception was lower in cows that synchronized in winter compared to cows synchronized in summer (1.46 vs 1.74; P= 0.02). Mean of measured estrogen and progesterone hormones concentrations was higher in cows that synchronized in winter compared to summer (P < 0.05). Overall, mean of reproductive traits and hormones concentration is higher in cows that synchronized in winter than in summer and the protocol of estrus synchronization had no effect on reproductive performance.

    Keywords: Dairy Cows, Double-Ovsynch, heat stress, Presynch-Ovsynch, reproductive performance