فهرست مطالب

تاریخ و تمدن اسلامی - پیاپی 35 (تابستان 1400)

مجله تاریخ و تمدن اسلامی
پیاپی 35 (تابستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/06/28
  • تعداد عناوین: 6
|
  • محمدجعفر اشکواری*، سید علی علوی نیا ابرقویی صفحات 3-28

    این مقاله این پرسش را پی گرفته که مراد از بهلول منقوش بر سکه ضرب محمدیه (ری) در سال 173ه کیست/ چیست؟ نام یا لقب فردی مشخص است یا عبارتی در تایید عیار و کیفیت سکه؟ برای دستیابی به پاسخ سکه های ضرب محمدیه در سال های 170 تا 173ه با داده های منابع مکتوب مقایسه و بررسی گردید. بنابر یافته های این پژوهش، بهلول منقوش بر سکه محمدیه ضرب 173ه همان بهلول مشهور روزگار عباسیان یعنی ابووهیب بن عمرو بن مغیره است. بهلول هم زمان با سلطه برمکیان بر دستگاه خلافت عباسی در دوره هارون، مدتی از سوی یحیی برمکی اداره محمدیه (ری) را در اختیار داشت. گرایش به تشیع و احتمالا نگرانی های خلیفه سبب شد تا بهلول مدت زیادی در منصب اداری نباشد و در ادامه برای در امان ماندن از گزندهای احتمالی خلیفه، خود را به جنون زد و سال های پایانی عمر خود را در کوفه سپری کرد.

    کلیدواژگان: بهلول، سکه بهلول، محمدیه، ری، هارون الرشید، یحیی بن خالد برمکی
  • محمد احمدی منش* صفحات 29-55

    در دوره هایی از تاریخ اسلامی جدا از آیات و احادیث اصیلی که به بیان نظرگاه اسلام درباره فرجام جهان می پردازند، مجموعه بزرگی از ادبیات و احادیث ساختگی فرجام شناسانه در متون اسلامی و ادبیات عامه رواج یافته بود. این ادبیات گسترده، جدا از شناخت باورهای فرجام شناسانه مندرج در آن ها، از چشم انداز امتداد برخی انگاره های کهن فرجام شناسانه، پی بردن به دیدگاه کلان تاریخی ای که در پس زمینه آن ها نهفته است و نیز دلالت های آن ها بر برخی رخدادها و فضای اجتماعی و فرهنگی معاصر نیز در خور توجه هستند. این مقاله به بررسی و تحلیل حدیث واره ای فرجام شناسانه که مقدسی، جغرافی نگار نامدار، در فارس بدان برخورده و آن را نقل نموده، پرداخته است. بنابر یافته های این پژوهش، این حدیث واره بازتابی است از برخی گرایش های فرجام شناسانه و در عین حال غیرآخرالزمانی رایج در محیط ایرانی و اسلامی در سده چهارم هجری. این حدیث واره همچنین نماینده آمیزش نوعی آرمان جهان گرایانه و غیرسلطه جویانه و آرمان قومی به معنای ایرانی است که البته با ایدیولوژی شاهنشاهی ایرانی همسویی کامل ندارد. از این رو می توان احتمال داد که جدا از تاریخ نگری عام ایرانی، رگه هایی از نگرش های جهان گرایانه متاثر از جهان بینی های غیرزرتشتی و ناهمسو با ایدیولوژی شاهنشاهی که رنگ و بوی ادبیات اسلامی را به خود گرفته، در این حدیث واره نمود یافته است.

    کلیدواژگان: فرجام شناسی، فارس، حدیث واره، خراسان، سامانیان، دیلمیان
  • علی آرامجو*، محمدعلی کاظم بیگی، محسن معصومی صفحات 57-84

    با زوال سلسله مغولان در ماوراءالنهر، رابطه حکومت و شیوخ صوفی وارد مرحله جدیدی گردید به گونه ای که در دوره تیموریان صوفیان نقشبندی از نفوذ سیاسی قابل توجهی در جامعه، بازار و دربار برخوردار شدند. هرچند نقشبندیه با برآمدن محمد خان شیبانی و سقوط تیموریان، به ویژه در سمرقند، ضربه سختی را متحمل شدند، اما آن ها نه تنها در صحنه سیاست ماوراءالنهر باقی ماندند، بلکه ضمن برقراری ارتباطی پیوسته و پر دامنه با دربار شیبانیان، توانستند نقش مهمی در معادلات قدرت در این دوره ایفا کنند. چرایی و چگونگی تداوم این ارتباط مسئله این مقاله است. بنا بر یافته های این پژوهش، ظهور حکومت شیعه مذهب صفویه در ایران و اتحاد اولیه بازمانده های تیموری با آن، به ارتباط شیبانیان با شیوخ سنی مذهب نقشبندی ضرورت می بخشید. افزون بر این، اختلافات داخلی میان خاندان های نقشبندی، علایق و منافع محلی و اقتصادی آن ها و نیز مخالفت هایی که عمدتا از جانب اهل شریعت متوجه آن ها بود، شیوخ مذکور را به برقراری ارتباطی بیش از پیش با حکومت سوق می داد. منازعات داخلی خاندان های ابوالخیرخانی بر سر قدرت نیز به ویژه پس از عبیدالله خان در ورود شیوخ بانفوذ نقشبندی به عرصه سیاست موثر بود.

    کلیدواژگان: ماوراءالنهر، شیبانیان، شیوخ نقشبندی، شیوخ جویباری، شیوخ دهبیدی
  • محمد شورمیج* صفحات 85-108

    در این مقاله نقاوه الآثار فی ذکر الاخیار افوشته ای نطنزی (زنده در 1007ه.)، یکی از تواریخ مهم عصر صفوی، بررسی شده تا روش و نگرش او در تاریخ نگاری روشن گردد. همچنین برای ارزیابی جایگاه نقاوه الآثار در سنت تاریخ نگاری آن روزگار این کتاب با پنج کتاب تاریخی آن دوره مقایسه و سنجیده شده است. افوشته ای نطنزی، در تاریخ نگاری از روش هایی چون انسجام متن، پیوستگی روایات و استفاده از گزاره های ارجاعی برای توصیف بهتر متن بهره برده که بر ارزش تاریخ او افزوده است. تاریخ نگاریافوشته ای متاثراز نگرش شاهی آرمانی ایرانشهری و نگرش تاویلی است. وی همچنین به نسبت مورخان دوره شاه عباس اول به خاطر تسلط بر آیات، احادیث و مضامین شعری، از نگرش تاویلی بیشتری در تفسیر رویدادها برخوردار است. نویسنده با وجود این نگرش ، در صدد انعکاس واقعیت تاریخی بوده و تا حدودی نیز در بیان آن موفق بوده است.

    کلیدواژگان: تاریخ نگاری دوره صفوی، نقاوه الآثار، افوشته ای نطنزی، روش و نگرش تاریخ نگاری
  • حسین بیاتلو* صفحات 109-139

    یکی از وجوه بارز دوره قاجاریه (1193 - 1344ه) شکل گیری متونی است که از آن ها با عنوان متون انتقادی یاد می شود. انواع متنوع این گونه از آثار که تحت تاثیرتحولات سیاسی و اجتماعی این دوره شکل گرفت و بالید، حاوی دیدگاه های اصلاح گرانه ای اند که مولفانشان برای بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی ارایه کرده اند. این گونه از آثار در قالب هایی مانند سیاست نامه ها، رسایل مشروطه، آثار روشنفکران و علما، مکتوبات خیالی و نمایشنامه ها قابل تفکیک و دسته بندی است. دسته اخیر یعنی نمایشنامه ها به عنوان ژانری نوین که در آن ها در قالبی نمایشی به انتقادات بعضا تندی از اوضاع نابسامان دوره ناصری و قاجاریه می شد، شایسته بررسی و پژوهش است. از جمله کسانی که به عنوان پیش گام در نگارش چنین آثاری شناخته می شوند، میرزا فتحعلی آخوندزاده است که در تمثیلات انتقادات متنوعی را بر دوره ناصری وارد ساخته است. داستان یوسف شاه یا ستارگان فریب خورده یکی از داستان های مهم آخوندزاده است که جنبه انتقادی فراوانی دارد و می توان از خلال آن جنبه های اصلاح گرایانه اندیشه او را دریافت. در نوشتار حاضر، نگارنده سعی دارد تا این داستان را به مثابه متنی انتقادی بررسی کند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که این داستان را می توان به نوعی عصاره نقد و انتقاد سیاسی و اجتماعی آخوندزاده از اوضاع نابسامان عصر ناصری قلمداد کرد که در دیگر آثار او نیز قابل مشاهده است.

    کلیدواژگان: آخوندزاده، ستارگان فریب خورده، عهد ناصری، قاجاریه، متون انتقادی، نقد، کریتیکا
  • محبوبه شرفی*، مهدی علیجانی صفحات 141-166

    هم زمان با تالیف آثار متعدد در رشته جغرافیای توصیفی در قرن سوم هجری، کتاب البلدان نوشته ابن فقیه همدانی نیز در اواخر این قرن نگاشته شد. ابن فقیه بر اساس تقسیم مکاتب جغرافی نگاری اسلامی، پیرو مکتب عراقی است. وی در اثرش مکه را مرکز جهان دانسته و کتابش را با شرح این شهر آغاز کرده است. توجه به شیوه جغرافی نگاری اقلیم یونانی و ایرانی در عین نگارش کتاب بر مبنای نواحی، نیاوردن نقشه، عجایب نگاری فراوان و پرهیز از خردگرایی و نیز پررنگ بودن مایه های هویت گرایانه میهنی از ویژگی های جغرافی نگاری اوست. از نظر نوع شناسی نیز کتاب البلدان به جغرافیای اقتصادی و انسانی نزدیک تر است. اهمیت دیگر اثر، کمک به گره گشایی از بعضی مفاهیم تاریخی و فرهنگی ایران است. همچنین به علت فقدان سفر و مشاهدات میدانی، ابن فقیه از نظر منابع اطلاعاتی، بیشتر متکی بر منابع مکتوب و شنیداری است. این پژوهش تلاش دارد با روش تاریخی و رویکرد توصیفی تحلیلی، مکتب روشی و شیوه جغرافی نگاری وی را واکاوی و تحلیل کند.

    کلیدواژگان: ابن فقیه، جغرافی نگاری اسلامی، کتاب البلدان
|
  • Mohammad Jafar Ashkevari *, Seyed Ali Alavinia Abarghuei Pages 3-28

    This article raises the question of who is meant by Buhlål inscribed on the coin of Ray multiplied in 173 and whether it is the name or title of a person or a phrase in confirming the grade and quality of the coin. In order to obtain the answer of MuhammadÊya mint coins in the years 170 to 173 AH were compared with the data of written sources. According to the findings of this study, the Buhlål engraved on the MuhammadÊya coin is the famous Buhlål of the Abb§sÊd era, namely Abū wuhayb b. ʿAmr b. Moḡīra. With the BarmakÊds domination in the Harån period, Yahy§ BarmakÊ sent Buhlål as the MuhammadÊya (Ray) administration. Buhlål  did  not be in this office for a long time because of his tendency towards Shiism and possibly the caliph's concerns. Then he pretended to be mad and spent the last years of his life in Kåfa.

    Keywords: Buhlål, the coin of Buhlål, MuhammadÊya, Harån al-RashÊd, Yahy§ ibn KhalÊd BarmakÊ
  • Mohammad Ahmadimanesh * Pages 29-55

    In some periods of Islamic history, apart from the original verses and Hadiths that express the Islamic view of the fate of the world, a large collection of non-authentic eschatological literature and Hadiths was prevalent in Islamic texts and popular literature. Apart from recognizing the eschatological beliefs contained in them, this vast literature is also noteworthy from the perspective of extending some of the ancient eschatological ideas, and to understanding the macro-historical perspective that lies behind them, as well as their implications for some contemporary social and cultural environment and events. This paper analyzes an eschatological quasi-Hadith that Maqdisī, a famous geographer, encountered with and quoted in Fārs. According to the findings of this study, this quasi-Hadith is a reflection of some of the eschatological and at the same time non-apocalyptic tendencies in the Iranian and Islamic milieu in the 4th century AH/ 10th century AD. This quasi-Hadith also represents a mixture of a kind of cosmopolitan and non-hegemonic ideal and an ethnic ideal in the Iranian sense, which, of course, is not fully in line with the Iranian Shahanshāhī ideology. Hence, it is possible that apart from general Iranian historical perspective, some traces of cosmopolitan attitudes influenced by non-Zoroastrian worldviews that are inconsistent with the Shahanshāhī ideology, which has a hue of Islamic literature, are reflected in this quasi-Hadith.

    Keywords: Eschatology, Fārs, HadithWāreh, Khurāsān, Sāmānīyān, Deylamyān
  • Ali Aramjoo *, Mohammad Ali Kazembeyki, Mohsen Masumi Pages 57-84

    Following the decline of the Mongol dynasty in Transoxiana, the relationship between the rulers and the Såfi sheikhs entered a new phase, so that during the TimårÊds period, NaqshbandÊ Såfis enjoyed considerable influence in the society, the b§z§§r and the court as well.  Although NaqshbandÊyya suffered a severe blow with the rise of Mohammad Kh§n Sheib§nÊ and the fall of the TimårÊds, especially in Samarqand, they not only remained in the Transoxiana politics, but also were able to play an important role in the power equations during this period, while establishing a continuous and extensive relations with the court of the Sheib§nÊds. The question of present study is why this relationship continued. According to the findings, both the emergence of the SafavÊd ShÊÊte rule in Ir§n and the initial coalation of the TimårÊds' remnants with it necessitated the relations of the Sheib§nÊds with the SunnÊ NaqshbandÊ sheikhs. Moreover, conflicts within the NaqshbandÊ houses as well as their local and economic interests, led sheikhs to establish greater contacts with the Sheib§nÊds. The internal struggles of the Abu al-Khairkhan’s descendants for power, especially after the death of 'Ubaidullah Khan, was effective in the entry of influential NaqshbandÊ sheikhs into politics.

    Keywords: Transoxiana, Sheib§nÊds, NaqshbandÊ Sheikhs, Joyb§ri sheikhs, DehbÊdÊ Sheikhs
  • Mohammad Shoormeij * Pages 85-108

    Naq§wat al-Āth§r fi Dhikr al-Akhyar of Afåshta’Ê al-NatanzÊ (lived in 1007 AH) is one of the most important chronicles of the SafavÊd era. This article examined to clarify the method and approach of NatanzÊ in his book. And also in order to evaluate the position of Naq§wat-al-Āth§r in the historiographical tradition of that time, this book has been compared and measured with five historical books of that period. In his book NatanzÊ has used methods such as text coherence, narrative continuity, and using of referential methods to better describe the text, which has added value to its history. The book is influenced by the views of the Ir§nshahrÊ and the interpretive attitude. In compare with the historians of Shah Abb§s I period, NatanzÊ has a more interpretive attitude in interpreting events due to his mastery of verses, hadiths and poetic themes. Despite this attitude, the author has sought to reflect the historical facts and has been somewhat successful in expressing it.

    Keywords: SafavÊd Historiography, Naq§wat-al-Āth§r, Afåshta’Ê NatanzÊ
  • Hossein Bayatloo * Pages 109-139

    The critical texts have been expanded under Q§j§r dynasty by most Iranian critics and reformists. The various works were written under the influence of political and social developments of Iran. The works were as Siyāsatnāmeh, Rasāil- i Mashråtah, intellectual and Ulamā works, Maktåbāt- i Khiyāli and story. The story as a new genre showed how the writers criticized some unsatisfactory situation under Q§jar that worth to be studied carefully. Among those who were pioneered in the such cases, we can refer to Mirz§ Fath Ali Akhåndz§de who is used in Tamthil§t tried to criticize some aspects of the NasirÊd period. Apparently, the story of Yåsuf Sh§h or Sit§rig§n i -FarÊbkhurdih is the most significant critical text which he has written about Q§j§r society. In this paper the author tries to examine this story as a critical text. According to the research findings, Yåsuf Sh§h is the best story of Akhundz§de and his political and social ideas about unorganized conditions of N§sirid period.

    Keywords: Akhåndz§de, Critical texts, Story, Sit§rig§n-i FarÊbkhurdih, Yåsuf Sh§h, N§sirid period, Q§j§r dynasty
  • Mahboobeh Sharafi *, Mahdi Alijani Pages 141-166

    Among the writing of numerous works in the field of descriptive geography in the third century AH, the kitāb al- Buldān was written by Ibn Faqīh Hamadānī at the end of this century. Ibn Faqīh belonged to the Iraqi school of Islamic geography. He begins his book with a description of Mecca as the center of the world. Paying attention to the geographical writing style of Greek and Iranian geographers, the book based on regions, not using the map, writing of the wonders and the richness of patriotic identity elements are some of his geographical writing features. In terms of geographical typology, the “kitāb al- Buldān” is closer to economic and human geography. Another importance of the book is that it clarifies the complexity of some historical and cultural concepts of Iran. Due to the lack of travelling and observations, Ibn Faqīh relies on the written and audio sources. This research tries to investigate his school and geographical method by a historical method and descriptive-analytical approach.

    Keywords: Ibn Faqīh, Islamic Geography writings, kitāb al- Buldān