فهرست مطالب

مجله مطالعات باستان شناسی پارسه
پیاپی 16 (تابستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/06/26
  • تعداد عناوین: 12
|
  • علی کریمی کیا، رضا رضالو*، اکبر عابدی، اردشیر جوانمردزاده صفحات 7-28

    شمال غرب ایران و قفقاز جنوبی ازلحاظ زیست محیطی، شرایط نسبتا مناسبی برای شکل گیری استقرارهای باستانی دارند؛ ازجمله می توان به حوضه دریاچه ارومیه و سواحل ارس در شمال غرب ایران و حوضه های رود کورا، میل مغان (مناطق کوهستانی) در منطقه قفقاز جنوبی اشاره کرد. شواهد باستان شناختی و تحقیقات انجام یافته اخیر در دو حوزه جغرافیایی، اشتراکات و تشابهات فرهنگی دوره مذکور را به میان می گذارد. هدف اصلی در این مقاله، معرفی محوطه ها و سنت های سفالی و مشخص ساختن توالی گاهنگاری در مناطق موردمطالعه است. برای دستیابی به تعاملات فرهنگی در حوزه جغرافیایی موردمطالعه در دوره مس وسنگ پرسش های ذیل مطرح می گردد؛ وضیعت توالی گاهنگاری در دو حوزه فرهنگی چگونه است؟ فرضیه اصلی در این ارتباط، وجود گاهنگاری (آغاز و پایان دوره مس وسنگ) تقریبا همسان در دو نقطه جغرافیایی است. لایه های استقراری و توالی سکونت از دوره نوسنگی به دوره مس وسنگ در محوطه های باستانی، موضوع تداوم و انتقال فرهنگی را چگونه نشان می دهد؟ نگارش پیش رو، با روش توصیفی-تحلیلی صورت می گیرد. به عنوان نتیجه نهایی می توان به تشابهات و تفاوت های داده های باستان شناختی، ازجمله به ویژگی های سفالی، ساختار معماری، تدفین و... اشاره کرد که با مطالعه محوطه هایی مانند دالما تپه، کول تپه جلفا، دو گوز خوی و... در شمال غرب ایران و لیلا تپه، قالایری، پویلو تپه، بویوک کسیک، سویوق بولاق، بریکیل دیبی، کاوتسخوی، تخوت در منطقه قفقاز جنوبی به دست آمده است و ازلحاظ گاهنگاری از 5000 تا 3700/3600 پ.م. را شامل می شود.

    کلیدواژگان: مس وسنگ، شمال غرب ایران، قفقاز جنوبی، گاهنگاری
  • مجید محمدیارلو، مرتضی حصاری*، خلیل الله بیک محمدی صفحات 29-50

    دشت ورامین-پیشوا، از دشت های جنوبی استان تهران و از مهم ترین نواحی فرهنگی مرکز فلات ایران در ادوار مختلف تاریخی به شمار می آید. تپه تقی آباد (تپه درازه) با دو برجستگی غربی و شرقی مرتفع و متشکل از لایه های مختلف غنی عصر آهن، در این دشت قرار دارد؛ این محوطه در سال 1397 مورد مطالعه و کنکاش باستان شناختی قرار گرفته است. در این مطالعه مشخص گردید که این محوطه، دارای نهشته های مختلفی از (معماری، سفال، استخوان و...) عصر آهن I و II در لایه های فوقانی، و آثاری از مفرغ متاخر در لایه های تحتانی، هم افق با سنت های فرهنگی رایج در فلات است. این پژوهش با هدف تحلیل یافته های یاد شده و تطبیق آن با یافته های سایر محوطه های دشت ورامین و دیگر محوطه های شاخص همجوار انجام یافته است. پرسش اصلی این پژوهش چنین طرح می شود؛ براساس یافته های باستان شناختی، تحولات فرهنگی تپه تقی آباد دربردارنده چه نوع سنت های فرهنگی عصر آهن است؟ برهمکنش ها و تاثیر و تاثرات منطقه ای و فرامنطقه ای فرهنگ های رایج عصر آهن دشت ورامین به واسطه یافته های تقی آباد در نوع سفال و معماری، چگونه است؟ برهمین اساس، عصر آهن I و II دشت ورامین و خاصه تپه تقی آباد تاحدودی نشان دهنده واگرایی منطقه ای در دشت ورامین، و قرابت و همگرایی فرامنطقه ای فرهنگی با محوطه هایی مانند قلی درویش است؛ بنابراین، می توان چنین پنداشت که محوطه های عصر آهن دشت ورامین-پیشوا، بالاخص تپه تقی آباد، محصول و برآیند یک جامعه پیشرفته با شاخصه های جوامع پیچیده شهری و تطوریافته فرهنگ های متاخر با تاثی فرهنگی از کنش های هم افق همجوار در نوع معماری و سفال بوده است. پژوهش پیش رو از نظر ساختاری، جزو تحقیقات بنیادی با رویکرد تطبیقی-تحلیلی است؛ روش یافته اندوزی، بهره برداری از یافته های یک فصل کاوش باستان شناختی مبتنی بر تحلیل های تاریخی است. نتایج مطالعه استقرارهای دشت ورامین از بررسی های باستان شناختی آن و ارزیابی جوامع عصر آهن دشت ورامین براساس کاوش تپه تقی آباد، این ناحیه و محوطه را به عنوان منطقه و شاخصه ای مهم در مطالعات مراحل فرهنگ های عصر آهن مرکز فلات ایران قرار داده است.

    کلیدواژگان: عصر آهن، دشت ورامین-پیشوا، استقرارهای عصر آهن، تپه تقی آباد، معماری، سفال
  • عباسعلی رضایی نیا*، علی اکبر وحدتی، مصطفی شریفی صفحات 51-68

    شروع عصرآهن در کرانه های دریای مازندران و مناطق مجاور در فلات ایران و سرزمین های همسایه با تحولات گسترده اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همراه بوده که فروپاشی مراکز شهرنشینی و اقتصاد مبادلاتی، شکل گیری جوامع پراکنده و روستایی، اغلب با اقتصاد دامپروری یا کوچ گردی را در پی داشته است. تغییر ساختارهای اجتماعی در پابان عصرمفرغ و شروع عصرآهن هر دلیلی که داشته، باعث تغییرات گسترده در مواد فرهنگی فلات ایران و کرانه های دریای مازندران شده و نوعی از الگوهای استقرار را شکل داده که اغلب فقط گورستان های مرتبط به آن ها شناسایی و کاویده شده است؛ ولی ساختارهای مسکونی، سازمان فضایی استقرارگاه ها و ارتباط آن ها با گورستان ها به خوبی شناخته نشده است. کاوش در تپه پری جا در 3 کیلومتری جاده قایم شهر به کیاکلا در سواحل پست دریای مازندران به شناسایی دو مرحله استقرار از عصرآهن و سده های نخستین اسلامی انجامید. یافته های عصرآهن شامل: سفال ها ، اشیاء فلزی، سنگی، استخوانی، بازمانده های جانوری و بقایای سازه های معماری است. با توجه به مدارک به دست آمده، بیشترین حجم لایه های فرهنگی تپه پری جا مربوط به عصرآهن است. پرسش اصلی مقاله بدین شرح است که، ویژگی های فرهنگی تپه پری جا چیست؟ برمبنای یافته های مکشوف، فرض بر این است که استقرارگاهی یکجانشین بوده است. پژوهش حاضر نشان می دهد تپه پری جا، نه تنها در شناخت بهتر سنت های سفالی عصرآهن در سرزمین های کرانه ای دریای مازندران، بلکه در شناسایی معماری خشتی و الگوی زندگی یکجانشینی در این منطقه جایگاه مهمی دارد و با تداوم کاوش های باستان شناختی در این استقرارگاه می توان سازمان اجتماعی و الگوهای استقراری عصرآهن در مناطق ساحلی شمال ایران را در چشم انداز روشن تری قرار داد.

    کلیدواژگان: مازندران، تپه پری جا، عصرآهن، معماری خشتی
  • عاطفه رسولی، علیرضا هژبری نوبری*، هاییده خمسه صفحات 69-79

    در تبیین باستان شناسی عصر آهن، مطالعه آثار فلزی به دلیل ارزش های فنی نهفته در آن ها از اهمیت خاصی برخوردار است و مطالعه روش های ساخت آثار فلزی، درک ما را نسبت به مراکز صنعتی فلزگری، سبک شناسی و معادن قابل دسترس، بالا می برد. هدف از این پژوهش، شناخت روش های ساخت و آنالیز عنصری زیور آلات مکشوف از محوطه های عصر آهن شمال غرب ایران، با استفاده از آزمایش متالوگرافی و دستگاه آنالیز عنصری SEM-EDS می باشد. در عصر آهن ساخت اشیاء فلزی به ویژه اشیایی که دارای تزیینات زیادی هستند، گسترش چشمگیری پیدا می کند؛ لذا شناخت روش های ساخت و نوع آلیاژی که در آن ها به کار رفته است، از موارد ضروری این تحقیق محسوب می شود. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است؛ برای ساخت زیور آلات مکشوف از محوطه های عصر آهن شمال غرب، بیشتر از چه روش هایی استفاده می شده است؟ و یا بیشترین عناصری که در ساخت این اشیاء استفاده شده، چه عناصری بوده است؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که در این محوطه ها، بیشتر زیور آلات به روش چکش کاری گرم و ریخته گری ساخته شده اند و در ساختار خود دارای مقدار زیادی قلع هستند، که از آن برای استحکام و شکل پذیری بیشتر آلیاژ مس و قلع (مفرغ)، استفاده می کردند. در این پژوهش هشت نمونه از زیور آلات مکشوف از محوطه های عصر آهن شمال غرب ایران، که به لحاظ جغرافیایی بسیار نزدیک به هم قرار داشتند، مورد آزمایش متالوگرافی و آنالیز عنصری قرار گرفتند. در این آزمایش با استفاده از میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به دستگاه آنالیز عنصری SEM-EDS روش های ساخت این اشیاء فلزی و عناصر تشکیل دهنده آن ها مشخص گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عمده ترین روش های ساخت این اشیاء فلزی، چکش کاری گرم بوده است، ولی آن دسته از اشیایی که دارای حجم زیادی بودند، با استفاده از روش ریخته گری ساخته شده اند؛ هم چنین بیشترین عنصری که برای بالا بردن استحکام و شکل پذیری اشیاء استفاده شده، عنصر قلع بوده است.

    کلیدواژگان: عصر آهن، شمال غرب، اشیاء مفرغی، آزمایش متالوگرافی، SEM-EDS
  • مصیب امیری*، مجید بدیعی گورتی صفحات 81-96

    در مخزن موزه تخت جمشید حدود 700 قطعه سنگ کتیبه دار مربوط به شالی ستون های کاخ های تخت جمشید وجود دارد که تقریبا تمامی آن ها شکسته و ناقص هستند؛ نکته شایان توجه این است که تمامی قطعات در یک نقطه، ناقص و شکسته شده اند و فقط یک شالی ستون که در تالار نمایش موزه قرار دارد، شالی کامل (مرمت شده) است و مابقی قطعات، همگی ناقص هستند؛ حتی قطعه سالم نیز در همان نقطه ای که دیگر شالی ستون ها شکسته شده اند، شکسته بوده و بعدا مرمت شده است. تمامی این شکستگی ها و ناقصی ها عمدی و از روی عمد و غرض انجام شده است و دقیقا از دو جای معین صورت گرفته است. حدود 40 قطعه از این قطعات متعلق به کاخ تچر بودند که بعد از چیدمان و بازسازی آن ها تعداد 12 قطعه شالی ستون به تعداد ستون های کاخ تچر به دست آمد. در تمام این تعداد نام «خشایار» به عنوان سازنده بنا به چشم می خورد و نامی دیگر از شاهان هخامنشی وجود ندارد. حجاران برای کار خود از یک الگوی خاص تبعیت کرده اند. ظاهرا تمامی قطعات نیز کتیبه دار بوده و این کتیبه ها به سه زبان زنده آن زمان، یعنی پارسی باستان، ایلامی و بابلی بوده و تمام کتیبه ها نیز با خط میخی حجاری شده است. این سه تمدن، مهم ترین تمدن های عصر خود بودند و قطعا تعاملاتی با هم داشته اند. در این مقاله سعی خواهد شد با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی کتیبه های شالی ستون های کاخ تچر پرداخته شود و نشان داده شود که نوشته ها در چند بند بوده و شامل چه مطلبی هستند؟ این سه زبان را با یکدیگر مقایسه و تحلیل کرده و تفاوت های آن ها را شناسایی نموده و در انتها علت شکسته شدن آن ها بررسی شده اند.

    کلیدواژگان: خطوط میخی، شالی ستون، تخت جمشید، کاخ تچر
  • مهدی پیرحیاتی*، علیرضا انیسی صفحات 97-118

    پل های لرستان به واسطه قرار گرفتن در مسیر راه های باستانی از اهمیت ویژه ای در دوران های مختلف برخوردار بوده اند. پل هایی که به مقاصد مختلف ازجمله سیاسی، مذهبی و اقتصادی ساخته شده و در روزگارانی علاوه بر ارتباط بین ناحیه های مختلف از طریق عبور از رودخانه های خروشان آن زمان لرستان، نظیر کشکان و برقرار ساختن امنیت راه ها به صورت پل های دره ای نیز عمل می نموده اند. عدم آگاهی مردم محلی، کشور و جامعه بین الملل از ارزش این آثار، تخریب آثار و محیط های وابسته به آن توسط مردم بومی و گردشگران داخلی، عدم وجود برنامه جامع و یکپارچه حفاظت و عدم تخصیص بودجه مناسب برای مرمت آن ها و تک بعدی دیدن این آثار در بستر طبیعی خودشان در امر حفاظت و مرمت، همگی باعث گردیده که این آثار باارزش و شاخص بومی در فرآیند تخریب قرار گیرند. پرسش های پژوهش عبارتنداز: چگونه می توان تعریف جامعی از منظر فرهنگی پل های تاریخی موجود برروی رودخانه کشکان ارایه داد؟  چگونه می توان به چارچوب مدلی نظام مند و ساختارگرا جهت حفاظت از مناظر فرهنگی پل های تاریخی موجود بر رودخانه کشکان دست یافت؟ بر همین اساس هدف پژوهش، شناسایی منظر فرهنگی پل های تاریخی منسوب به دوره ساسانی رودخانه کشکان و ایجاد چارچوبی ساختارگرا ازطریق تجزیه و تحلیل قوانین، منشورها، کنوانسیون و معاهدات ملی و بین المللی برای حفاظت از منظر فرهنگی آن ها است. در این پژوهش، گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی انجام گرفته و چهار پل کشکان، کلهر معمولان، پل دختر و گاومیشان2 به دلیل ارزش های تاریخی و معماری به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب شدند. در ادامه، بعد از خوانش مفاهیم متغیرها، زیرمجموعه های آن ها و تجزیه و تحلیل ازطریق روش پژوهش تحقیق کیفی، تحلیل داده ها و عملیات کدگذاری در سه سطح انجام و توصیه هایی در دو دسته کل گرا و مختص به خود پل های منتخب در جهت حفاظت از منظر فرهنگی آن ها حاصل گردید که آیتم های حفاظتی دسته کل گرا می تواند برای دیگر پل های تاریخی منطقه نیز به کار رود.

    کلیدواژگان: حفاظت منظر فرهنگی، پل های تاریخی، دوره ساسانی، لرستان، رودخانه کشکان
  • محمدامین سعادت مهر*، حسن باصفا، حمیدرضا ثنایی، محسن مومنی صفحات 119-136

    خراسان در دوره سلجوقیان ازمنظر اجتماعی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار بود و با به قدرت رسیدن «سلطان سنجر» (552-511 ه‍.ق.) نیز به هسته سیاسی امپراتوری سلجوقی بدل گشت. با حمله غزها (548 ه‍.ق.) و به اسارت درآمدن سلطان سنجر اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خراسان دچار آشفتگی گردید. محوطه قهوه خانه سنگی برزنون نیز متعلق به دوره سلجوقی بوده و با پیدا شدن سکه ای طلایی از سلطان سنجر (ضرب شده در نیشابور به سال 551 ه‍.ق.) در لایه های سطحی آن، احتمال آن می رود که در کشاکش این حملات رو به ویرانی گذاشته باشد. به واسطه چنین هرج ومرج گسترده ای، متون تاریخی اطلاعات پراکنده و متفاوتی درباره این واقعه تاریخی دارند؛ پس با در اختیار داشتن چنین سکه ای، علم سکه شناسی با تکیه بر علوم باستان شناسی و تاریخ می تواند اطلاعات ارزشمندی را در اختیار محققین قرار دهد. پس پایه و مایه اصلی این مقاله را سکه مکشوف از محوطه قهوه خانه سنگی و نمونه نسبتا مشابهی از آن (احتمالا ضرب شده در نیشابور به سال 551 ه‍.ق.)، تشکیل می دهد. پرسش های اصلی این پژوهش عبارتنداز: 1. چگونه می توان با استفاده از این سکه و نمونه مشابه آن بخشی از تاریخ آن عصر را بازسازی نمود؟ 2. با توجه به شرایط حاکم زمانی و عوامل تاثیرگذار، سکه های مورد بحث توسط چه کسی و با چه هدفی به ضرب رسیده اند؟ این مقاله بر آن است تا علاوه بر معرفی این سکه های شاخص، به بازسازی و مشخص ساختن علل برخی از حوادث با همراهی داده های سکه شناختی در کنار متون تاریخی بپردازد. در نتیجه مشخص گردید سکه های مورد مطالعه پس از آزادی سلطان سنجر از اسارت و به نام او، توسط «موید آی ابه»، در جهت مقابله نمودن با اتحاد «سلطان محمود» (دوره اول حکومت 551-548 ه‍.ق.) و «آتسز خوارزمشاه» (551-521 ه‍.ق.) و کسب مشروعیت لازم برای بقای قدرت و حکومتش در جایگاه امیر تابع سلطان سنجر، در نیشابور و حتی بخش هایی از خراسان ضرب شده باشد.

    کلیدواژگان: سلطان سنجر، نیشابور، حمله غز، سکه شناسی، محوطه قهوه خانه سنگی
  • ذبیح الله مسعودی نیا، احمد صالحی کاخکی*، هاشم حسینی صفحات 137-158

    کوهگیلویه، یکی از شناخته ترین جای نام های دوران اسلامی، در جنوب غرب ایران است که نقش بسیار مهمی در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی این منطقه داشته است. بیش از هزار سال از ذکر نام کوهگیلویه در منابع تاریخی می گذرد، اما تاکنون هیچ گونه اشاره ای مبنی بر وجود شهری یا استقرارگاهی با نام کوهگیلویه نشده و همواره از آن به عنوان یک ناحیه یا منطقه جغرافیایی یاد شده است. کشفیات اخیر در شهر تاریخی دهدشت نشان می دهند که کوهگیلویه در قرون میانه اسلامی نه تنها یک محدوده جغرافیایی، بلکه مهم ترین مرکز شهری این منطقه بوده و از اهمیت سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتی مذهبی برخوردار بوده است. این شواهد شامل گنجینه ای ارزشمند متشکل از 194 سکه تاریخی است که برروی تعدادی از آن ها شهر کوهگیلویه به عنوان محل ضرب این سکه ها حک شده است. قرارگیری شهر کوهگیلویه در زمره ضرابخانه های این دوره، نشان از اهمیت و جایگاه ویژه این شهر دارد که تاکنون ناشناخته باقی مانده است و از موقعیت جغرافیایی آن نیز اطلاعی در دست نیست. پرسش های این پژوهش در حول دو محور است؛ 1. سکه های مکشوف از شهر تاریخی دهدشت، به چه دوره ای تعلق دارند و در زمان کدام حاکمان ضرب شده اند؟ 2، موقعیت مکانی شهر تاریخی کوهگیلویه با کدام یک از محوطه های تاریخی هم خوانی دارد؟ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مشخص نمودن دوره ضرب سکه های کشف شده و مکان یابی موقعیت جغرافیایی شهر کوهگیلویه به انجام رسیده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی و رویکرد آن تاریخی-تحلیلی است. مطالعات نشان می دهند که سکه های مذکور در دوره آق قویونلوها ضرب شده اند و ضرابخانه کوهگیلویه به عنوان یکی از فعال ترین و مهم ترین ضرابخانه های دوره آق قویونلوها و اتابکان لر بزرگ، با شهر تاریخی دهدشت، در شهرستان کوهگیلویه هم خوانی دارد که در روند تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی از دوره آق قویونلوها به دوره صفویه، به نام شهر دهدشت تغییر نام داده و در گذر زمان، نام کوهگیلویه غبار فراموشی گرفته و از یادها رفته است.

    کلیدواژگان: سکه، ضرابخانه کوهگیلویه، آق قویونلوها، شهر تاریخی دهدشت
  • مهسا نجفی، کمال الدین نیکنامی*، سعید غلامزاده، آرکادیوش سولتیشیاک صفحات 159-173

    در سال 1389 ه‍.ش. از معدن غار کان گوهر در شهرستان بوانات در استان فارس تعدادی اسکلت انسانی کشف شد. باتوجه به وجود فرضیه های مختلف در رابطه باوجود این بقایا در غار و نامعلوم بودن قدمت آن ها، به منظور یافتن دلیل وجود این تعداد بقایای انسانی، علاوه بر بازدید از غار، جغرافیای تاریخی منطقه بوانات در منابع تاریخی نیز مورد مطالعه قرار گرفت. در منابع دوره آل مظفر و تیموری ذکر شده است که در حدود سال 742 ه‍.ق.، هم زمان با ناآرامی های بعد از فروپاشی ایلخانان در ایران و نبود قدرت متمرکز، روستایی در بوانات مورد حمله امیرزاده ای مغول قرار گرفته و اهالی روستا برای نجات جان خود به غاری پناه می برند. امیر زاده به محض اطلاع از محل اختفای آن ها، دستور به افروختن آتش در دهانه غار داده که دود ناشی از آن منجر به کشته شدن تمام افراد در داخل غار می شود. درراستای تطبیق این بقایای باستان شناختی با رویداد مذکور در منابع تاریخی، مطالعات باستان شناسی زیستی با محوریت بررسی آثار خشونت، با استفاده از روش پیشنهادی «بیوکسترا» و «آبه لیکر» (در سال 1994م.) مورد استفاده قرار گرفت. این روش برمبنای مشاهده چشمی، با هدف تخمین سن، تعیین جنسیت، تشخیص بیماری ها و شناسایی تمام تغییرات قبل، حین و پس از مرگ تنظیم شده است. باتوجه به سقف دود زده غار، به ویژه دهانه آن، تعداد زنان (37 درصد)، کودکان (29 درصد) و کهنسالان (30 درصد) و نبود آثار خشونت فیزیکی در جمجمه ها و وجود آثار سوختگی، می توان با احتمال این بقایا را با حادثه مذکور در منابع تاریخی تطبیق داد. این یافته ها می توانند پاسخ روشنی را در جهت فهم علت وجود این تعداد بقایای انسانی در غار مذکور فراهم آورند.

    کلیدواژگان: غار کان گوهر، شهرستان بوانات، بقایای انسانی، باستان شناسی زیستی، باستان شناسی خشونت
  • سارا صادقی*، سعید رحیمی، بهروز افخمی، اسماعیل همتی ازندریانی صفحات 175-200

    صخره های منقوش، شاید قدیمی ترین آثار به جامانده از انسان های پیش از تاریخ باشند. قبل از این که خط به وجود بیاید، بشر نقاشی می کشیده است. این هنر در ایران و به خصوص در غرب کشور (لرستان) سابقه ای بسیار کهن دارد. این مقاله به بررسی نقوش صخره ای نویافته روستای باوکی، شهرستان ازنا در لرستان می پردازد. تاکنون هیچ گونه اقداماتی جهت ثبت این محوطه صورت نگرفته است؛ لذا ثبت و مطالعه صخره نگاره های باوکی، در تکمیل نقشه باستان شناسی کشور و مطالعات صخره ای از اهمیت فراونی برخوردار است، به ویژه این نقوش دارای تنوع نقش و موضوعاتی روایی است که متفاوت تر از سبک نقش های انسانی و یا حیوانی دیگر صخر ه نگاره های ایران است. پرسش های اصلی پژوهش عبارتنداز: نقوش باوکی دربرگیرنده چه نقش هایی است، و سبک و شیوه طراحی نقوش چگونه است؟ این نقوش قابل مقایسه با چه مناطقی است؟ هدف از ایجاد نقوش چه بوده است؟ سنگ نگاره های باوکی به چه دوره تاریخی تعلق دارند؟ روش پژوهش این مقاله بدین صورت است؛ ابتدا با بررسی پیمایشی منطقه ازنا و سنگ نگاره های آن، شناسایی و مورد عکس برداری و مستندنگاری، و سپس تمام نقوش با نرم افزار Corel  مورد طراحی قرار گرفت. با استفاده از روش کتابخانه ای به تطبیق نقوش و مردم شناسی و گاهنگاری محوطه نویافته پرداخته شد. نتایج پژوهش نشانگر این است که تعداد نگاره های باوکی 74 نقش است که برروی صخر ه های به هم پیوسته و دربرگیرنده نقوش: انسانی، حیوانی، هندسی، گیاهی و ابزارآلات است. نگاره ها بسیار ساده و انتزاعی و تعداد محدودی واقع گرایانه ایجاد شده اند. با توجه به بررسی های انجام گرفته می توان گفت که نقوش این محوطه ازنظر کمی و کیفی قابل مقایسه با نقوش صخره ای مناطق مختلف ایران، مانند: کنده نگاره های تیمره (خمین)، سونگون (ارسباران)، زرینه (قروه) و در خارج از کشور با قوبوستان (آذربایجان)، گغاما (ارمنستان) هستند. با توجه به اطلاعات به دست آمده از نقوش و آثار سفالی به دست آمده از محوطه و اطراف آن، بررسی استقرارهای اطراف محوطه و مقایسه نقوش با سایر محوطه های تاریخ گذاری شده در ایران، سبک نقوش، و سایر داده های تاریخی با شرط رعایت احتیاط قدمت نقوش مربوط به عصرآهن می باشد.

    کلیدواژگان: سنگ نگاره، نقش مایه، عصرآهن، باوکی
  • زهره شیرازی*، نوذر حیدری صفحات 201-226

    مجموعه تاریخی بمپور در حوزه جغرافیایی و فرهنگی مکران - جازموریان، در دشتی هموار در ضلع شمال غربی بمپور مرکز شهرستان بمپور واقع شده است. آثار آتش سوزی گسترده و خاکستر بقایای مواد سوخته شده، یکی از نمود های بارز قلعه است که تقریبا در همه جای آن دیده شده و منحصر به مکان هایی مانند چاله دورریز یا آشپزخانه نمی شود. تنوع و فراوانی آثار سوخته شده این اجازه را داد تا از آن ها برای مطالعات تخصصی باستان گیاه شناسی استفاده شود. این پژوهش به ارایه نتایج حاصل از مطالعه بقایای گیاهی موجود در نهشته های برداشت شده از دورریز و بقایای ناشی از آتش سوزی متعلق به لایه های سطحی و فوقانی دوره قاجار، حداکثر تا عمق یک متری کارگاه های کاوش در قلعه بمپور می پردازد. اهدف اصلی از انجام این مطالعات، شناخت پوشش گیاهی پیرامون قلعه و منطقه، نوع گیاهان استفاده شده توسط ساکنان قلعه و شناخت بخشی از تغذیه ساکنان و وجود احتمالی آثار رستنی های غیربومی بود. مشاهده میکروسکوپی و شناسایی 2.301 قطعه زغال چوب، چوب، دانه، اجزاء ساقه و میوه به دست آمده از کانتکست های مذکور نشان داد که پوشش درختی پیرامون قلعه در دوره قاجار شامل درختانی مانند: گز، بید، آکاسیا، کهور و خرما بوده و از چوب این درختان برای سوخت (به ویژه گز) یا به عنوان مصالح ساختمانی در جهت مقاوم سازی بناها (بید، آکاسیا و کهور) استفاده می شده است. اکولوژی و پراکنش جغرافیایی گیاهان شناسایی شده، گواه بر بومی بودن آن هاست. بقایای گیاهان کشت شده مانند: غلات (گندم و جو)، میوه ها (خرما) و صیفی جات (هندوانه و خربزه) در میان بقایای ناشی از آتش سوزی حکایت از فعالیت های کشاورزی منطقه دارد. علاوه بر این، گواه دیگری بر این امر، بذرهای سوخته گیاهان خودرو یا علف های هرز شناسایی شده نظیر: چاودار، مرغ، جاروعلفی، گندمیان خودرو، ماشک، گون، یونجه، اسفناجیان، سیاه شور، علف هفت بند، واکاریا، سریشک و جگن هستند که با آبیاری در مزارع کشاورزی روییده اند.

    کلیدواژگان: باستان گیاه شناختی، قلعه بمپور، کاربرد چوب، دوره قاجار، جنوب شرق ایران
  • نسیم عسگری، شهریار ناسخیان*، محمدسعید ایزدی صفحات 227-243

    منظر شکل یافته از مکان های متبرکه شهرهای زیارتی، جزو اصلی در شناسایی شاخصه های کالبدی و معنایی آن ها به شمار می رود. این مناظر ضمن گسترش کلیتی یکپارچه در ابعاد زمانی و مکانی، آیین ها و مراسم مذهبی وابسته به خود را در یک چهارچوب روایی متحد می سازند. بدیهی است جان متصل به این مناظر، روح انسان است؛ پس هرآن چه منجر به برهم زدگی و آشفتگی این ارتباط گردد، نه تنها اصالت این اماکن مقدس و یکپارچگی بافت های بلافصل آن را مخدوش می سازد؛ بلکه اثرات منفی غیرقابل انکاری بر امر زیارت برجای خواهد گذاشت. از آنجاکه این فضاها همواره مرکز توجه مجاوران، زایران و حتی سیاحان بوده است، اسناد مکتوب و مصور آن ها می تواند در بازنمایی وجوه عینی و ذهنی مناظر فوق الذکر مورد مداقه قرار گیرد. درهمین ارتباط پژوهش حاضر با طرح این پرسش که در طول اعصار پیشین، ساختار کالبدی و معنایی مناظر یادشده چه وجوهی را دربر می گرفته است؟ درصدد یافتن ابعاد پیدا و پنهان این گستره با هدف بازنمایی ویژگی های اصلی منظر شهرهای زیارتی مذهب تشیع و نقش بقاع متبرکه آن ها بوده است. از این حیث با تکیه بر روش تفسیری-تاریخی و تحلیل مضمون، رویکردی استنتاجی را انتخاب نموده و به بررسی متون و تصاویر 29 سفرنامه نگارش شده در فاصله زمانی قرن ششم تا چهاردهم هجری قمری، پرداخته است. یافته ها حکایت از آن دارد که اماکن مذکور به عنوان «نماد و شاخصه شهر زیارتی»، همواره «متمایز از محیط پیرامون» خود و در عین حال با «انسجامی یکپارچه» در بستر طبیعی شهر، منظری را به شکل مجموعه ای واحد انتظام می داده که تمامی روابط، رویدادها، آداب و آیین های بومی مرتبط با خود را شامل می شده است. نتیجه حاصل گویای آن است که منظر مقدس این اماکن شبکه ای معنوی و زنجیره ای از ارزش ها و عناصر ملموس و ناملموس بوده، که توجه بیش از پیش به حفاظت از حریم بصری آن ها و بازنگری در طرح ها و اقدامات جاری را ایجاب می نماید.

    کلیدواژگان: مکان مقدس، منظر آئینی، منظر زیارتی، منظر قدسی، حریم بصری