فهرست مطالب

علوم زیستی ورزشی - پیاپی 49 (تابستان 1400)

فصلنامه علوم زیستی ورزشی
پیاپی 49 (تابستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/06/31
  • تعداد عناوین: 8
|
  • علی رجبی، معرفت سیاه کوهیان، علی اکبرنژاد* صفحات 125-148

    هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران همراه با دو هفته بی تمرینی بر برخی شاخص های مرتبط با بیماری دیابت در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما) تقسیم شدند. گروه مکمل+تمرین و تمرین به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، حاوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. پس از 12ساعت ناشتایی خون گیری انجام گرفت. در ادامه متغیرهای آدیپونکتین، رزیستین، انسولین، گلوکز و HOMA-IR بررسی شدند. تجزیه وتحلیل داده با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد، در مرحله پس آزمون در متغیر آدیپونکتین، رزیستین، درصد چربی بدن، گلوکز، انسولین، HOMA-IR، (0001/0<p)، وزن (036/0<p) وBMI (008/0 <p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری بود. همچنین در مرحله پس از دو هفته بی تمرینی در متغیر آدیپونکتین، درصد چربی بدن (0001/0<p)، رزیستین (001/0<p)، وزن (039/0<p)،  BMI (009/0<p)، گلوکز (002/0<p)، انسولین (002/0<p)،  HOMA-IR (002/0<p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل به تنهایی بر شاخص های مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معنا داری دارد. با وجود این، مصرف مکمل همراه با تمرین هوازی بیشترین تاثیر را بر کنترل این شاخص ها دارد.هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران همراه با دو هفته بی تمرینی بر برخی شاخص های مرتبط با بیماری دیابت در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما) تقسیم شدند. گروه مکمل+تمرین و تمرین به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، حاوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. پس از 12ساعت ناشتایی خون گیری انجام گرفت. در ادامه متغیرهای آدیپونکتین، رزیستین، انسولین، گلوکز و HOMA-IR بررسی شدند. تجزیه وتحلیل داده با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد، در مرحله پس آزمون در متغیر آدیپونکتین، رزیستین، درصد چربی بدن، گلوکز، انسولین، HOMA-IR، (0001/0<p)، وزن (036/0<p) و   BMI (008/0<p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری بود. همچنین در مرحله پس از دو هفته بی تمرینی در متغیر آدیپونکتین، درصد چربی بدن (0001/0<p)، رزیستین (001/0<p)، وزن (039/0<p)،  BMI (009/0<p)، گلوکز (002/0<p)، انسولین (002/0<p)،  HOMA-IR (002/0<p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل به تنهایی بر شاخص های مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معنا داری دارد. با وجود این، مصرف مکمل همراه با تمرین هوازی بیشترین تاثیر را بر کنترل این شاخص ها دارد.

    کلیدواژگان: آدیپونکتین، تمرین هوازی، دیابت نوع 2، رزیستین، زعفران، مقاومت به انسولین
  • علیرضا قارداشی افوسی، عباسعلی گائینی*، محمدرضا کردی، ناهید ابوطالب صفحات 149-166

    انفارکتوس میوکارد (MI) یکی از مهم ترین کاردیوپاتی های ایسکمی به شمار می رود که در سرتاسر جهان باعث مرگ ومیر می شود. بازآرایی میوکارد پس از MI با کاهش عملکرد انقباضی و آسیب عملکرد سیستول ودیاستول بطن چپ همراه است. به طور کلی، این پذیرفته شده است که فعالیت ورزشی پس از MI باعث بهبود عملکرد قلبی می شود. هدف این پژوهش بررسی تاثیر تمرین تناوبی خیلی شدید (HIIT) بر عملکرد و ساختار قلب موش های مبتلا به MI بود.

    مواد و روش ها: 

    در این مطالعه 32 رت نر بالغ به صورت رندمایز به 4 گروه کنترل ایسکمی/ریپرفیوژن (MI-CTL)، تمرین HIIT و ایسکمی/ریپرفیوژن (MI-HIIT)، تمرین HIIT/رت های سالم (HIIT) و گروه شم (Sham-operated) تقسیم شدند. مدل سازی ایسکمی با بستن شریان LAD القا شد. تمرین ورزشی تناوبی خیلی شدید بعد از دوره 4 هفته ای بازیافت پس از بستن LAD اجرا شد. رت ها 40 دقیقه، 3 روز و به مدت 8 هفته تمرین ورزشی را اجرا کردند.

    نتایج

    نتایج نشان داد ظرفیت ورزشی و شاخص های عملکرد قلبی (کسر تخلیه ای و کسر کوتاه شدگی) در گروه MI-HIIT در مقایسه با گروه MI-CTL افزایش معناداری را نشان داد (P < 0.05). میزان دیلاسیون بطنی و سایز ناحیه انفارکتوس به دنبال تمرین HIIT در گروه MI کاهش معناداری یافت (P < 0.05). میزان آنزیم های آسیب قلبی (cTnI, CK-MB) در هیچ کدام از گروه-ها با گروه MI تفاوت معناداری نداشت.

    نتیجه گیری: 

    تمرینات ورزشی HIIT منجر به بهبود عملکرد انقباضی بطنی و کاهش ریمودلینگ پاتولوژیایی پس از MI شد.

    کلیدواژگان: انفارکتوس میوکارد، تمرین تناوبی خیلی شدید، عملکرد بطن چپ، ظرفیت ورزشی
  • حسین پیرانی*، سیروس چوبینه، امیر رشیدلمیر، مهدی روستائی صفحات 167-179

    در پژوهش حاضر تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در رت های دیابتی بررسی گردید. در این مطالعه، 32 سر رت نر نژاد ویستار (با میانگین وزن 7 ± 180.23) به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل سالم (8 سر)، کنترل دیابتی (8 سر)، تمرین سالم (8 سر) و تمرین دیابتی (8 سر) تقسیم شدند. گروه تمرین تناوبی شدید، 8 هفته پروتکل HIIT را اجرا کردند و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرینی، رت ها بیهوش و کشته شدند. متغیرهای مورد نظر در رت ها (سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین) اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون کروسکال والیس در سطح معنی داری، 0.05≥p استفاده گردید. بین میانگین سطوح سرمی آسپروزین (0.001<p)، انسولین (0.026<p)، گلوکز ناشتا (0.001<p) و مقاومت به انسولین (0.001<p)، گروه های پژوهش، تفاوت معنی داری وجود داشت. با توجه به نتایج تحقیق حاضر، به نظر می رسد دیابت تاثیر معناداری در افزایش سطوح آسپروزین و تمرین تناوبی شدید تاثیر معناداری در کاهش سطوح آسپروزین دارد. بنابراین HIIT می تواند به عنوان یک استراتژی مهم در جهت کاهش سطوح آسپروزین مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: آسپروزین، مقاومت به انسولین، دیابت، گلوکز پلاسما، تمرین تناوبی شدید
  • فریده اعلاباف یوسفی، رقیه پوزش جدیدی*، جبار بشیری، کریم آزالی علمداری، جواد وکیلی صفحات 179-194

    در این تحقیق تاثیر تمرین تناوبی شدید (HIIT) به همراه مصرف کورکومین بر تعداد سلول های مویرگی CD31+و مقدار بیان عامل رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) و ماتریکس متالوپروتئیناز9 (MMP9) در بطن چپ رت های نر مدل سکته قلبی حاد بررسی شد. پس از القای سکته قلبی با ایزوپرترنول، تعداد 40 سر رت نر به چهار گروه شامل تمرین، کورکومین، توام (شامل تمرین و کورکومین)، کنترل تقسیم شدند. کورکومین روزانه 15 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ خوراکی استفاده شد. تمرین HIIT به مدت 8 هفته (5 روز در هفته) شامل 60 دقیقه دویدن تناوبی (4 دقیقه دویدن با شدت 90-85 درصد VO2max و 2 دقیقه ریکاوری فعال با شدت 60 - 50 درصد) انجام گرفت. یافته ها نشان داد تمرین HIIT در هر دو گروه (تمرین و توام) موجب افزایش معنادار مقدار بیان پروتئین VEGF بطن چپ شد (001/0=P)، درحالی که کورکومین تاثیر معنادار نداشت (05/0<P). فقط کورکومین (در هر دو گروه کورکومین و توام) موجب کاهش معنادار بیان پروتئین MMP9 بطن چپ شد (001/0=P)، درحالی که هر سه مداخله موجب افزایش معنادار تعداد سلول های CD31+ مویرگ های بطن چپ شدند (001/0=P) که از این لحاظ، اثر تمرین نسبت به کورکومین (001/0=P) و همچنین اثر توام به طور معناداری بیشتر از اثر کورکومین و تمرین بود (001/0=P). نتایج نشان داد هر سه مداخله شامل کورکومین، تمرین و توام در تکثیر مویرگی پس از سکته دخالت دارند. اما به نظر می رسد که رشد مویرگی ناشی از کورکومین از مسیرهای مستقل از VEGF نیز رخ می دهد. اما هنوز نقش دقیق کاهش MMP9 ناشی از کورکومین مشخص نیست و به دلیل محدودیت های تحقیق، به تحقیقات بیشتری نیاز است.

    کلیدواژگان: آنژیوژنز، تمرین تناوبی شدید، سکته قلبی، کورکومین
  • احمد رحمانی*، احمد ولیدی، احمد آزاد صفحات 195-212

    هوای گرم و مرطوب، عامل محدودکننده برای فعالیت های بلندمدت است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر پیش خنک سازی (PC) بر زمان واماندگی، سطوح لاکتات و الکترولیت های پلاسمای مردان تمرین نکرده در گرما بود. آزمودنی ها 20 مرد تمرین نکرده با دامنه سنی 21-19 سال بودند که به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند (10=n). دمای مرکزی، دمای پوست، ضربان قلب، سطوح لاکتات و الکترولیت های پلاسما در سه مرحله: پایه، پس از گرم کردن و PC، و بعد از آزمون وامانده ساز اندازه گیری شد. PC شامل غوطه وری در آب خنک (26 درجه) به مدت 10 دقیقه (در دمای محیطی 34-32 درجه) بود. تمرین وامانده ساز شامل دویدن (در دمای 33 درجه، رطوبت 50%) روی تردمیل با سرعتkm/h  7 بود که به تدریج بهkm/h 10 افزایش یافته و تا رسیدن به واماندگی ادامه می یافت. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مرکب (SPANOVA) انجام گرفت و معیار سطح معناداری 05/0≥ P در نظر گرفته شد. یافته ها نشان داد که زمان رسیدن به واماندگی در گروه PC طولانی تر از گروه کنترل بود (0001/0<p). درجه حرارت زیر زبانی (05/0=p) و دمای پوست (0001/0<p) و نیز سطح لاکتات (0001/0<p) در گروه PC پایین تر از کنترل بود؛ اما در غلظت سدیم و پتاسیم تفاوتی مشاهده نشد. در نتیجه، PC عملکرد استقامتی در محیط گرم را از طریق بهبود ذخیره گرمایی، کاهش سطوح لاکتات و فشار قلبی-عروقی، افزایش می دهد.هوای گرم و مرطوب، عامل محدودکننده برای فعالیت های بلندمدت است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر پیش خنک سازی (PC) بر زمان واماندگی، سطوح لاکتات و الکترولیت های پلاسمای مردان تمرین نکرده در گرما بود. آزمودنی ها 20 مرد تمرین نکرده با دامنه سنی 21-19 سال بودند که به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند (10=n). دمای مرکزی، دمای پوست، ضربان قلب، سطوح لاکتات و الکترولیت های پلاسما در سه مرحله: پایه، پس از گرم کردن و PC، و بعد از آزمون وامانده ساز اندازه گیری شد. PC شامل غوطه وری در آب خنک (26 درجه) به مدت 10 دقیقه (در دمای محیطی 34-32 درجه) بود. تمرین وامانده ساز شامل دویدن (در دمای 33 درجه، رطوبت 50%) روی تردمیل با سرعتkm/h  7 بود که به تدریج بهkm/h 10 افزایش یافته و تا رسیدن به واماندگی ادامه می یافت. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مرکب (SPANOVA) انجام گرفت و معیار سطح معناداری 05/0≥ P در نظر گرفته شد. یافته ها نشان داد که زمان رسیدن به واماندگی در گروه PC طولانی تر از گروه کنترل بود (0001/0<p). درجه حرارت زیر زبانی (05/0=p) و دمای پوست (0001/0<p) و نیز سطح لاکتات (0001/0<p) در گروه PC پایین تر از کنترل بود؛ اما در غلظت سدیم و پتاسیم تفاوتی مشاهده نشد. در نتیجه، PC عملکرد استقامتی در محیط گرم را از طریق بهبود ذخیره گرمایی، کاهش سطوح لاکتات و فشار قلبی-عروقی، افزایش می دهد.

    کلیدواژگان: پیش خنک سازی، تغییرات فیزیولوژیک، عملکرد استقامتی، محیط گرم
  • سعدی ابوبکری، رضا قراخانلو*، مهدیه ملانوری شمسی صفحات 213-226

    فوتبال، ورزشی تیمی و پیچیده ای است که در آن عملکرد به قابلیت های فیزیولوژیکی وابسته است. شناسایی و بررسی عوامل ژنتیکی تاثیرگذار می تواند گامی مهم در فرایند انتخاب مناسب و هدایت ورزشکاران با استعداد و فردی سازی تمرینات ورزشکاران باشد. هدف از این تحقیق ارزیابی و بررسی اهمیت احتمالی پلی مورفیسم ژن های ACTN3، PPARGC1A در بازیکنان حرفه ای فوتبال لیگ برتر ایران بود. برای انجام این تحقیق 30 نفر از بازیکنان حرفه ای یک تیم فوتبال که در حال حاضر در لیگ برتر حضور دارند، بررسی شدند.. همچنین گروه کنترل پژوهش حاضر متشکل از 100 مرد سالم غیرورزشکار بود. DNA ژنومیک هر دو گروه از بزاق استخراج شد. تعیین ژنوتیپ با روش PCR-RFLP برای شناسایی پلی مورفیسم ژن های ACTN3، PPARGC1A انجام گرفت. فراوانی این دو پلی مورفیسم بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل به وسیله آزمون آماری خی دو [1] ارزیابی شد. آنالیز آماری پژوهش حاضر تفاوت معناداری را در فراوانی ژنوتیپی XX در پلی مورفیسم ژن ACTN3 بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل نشان داد (022/0=P). اما در فراوانی ژنوتیپی RR بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل تفاوت معنا داری دیده نشد (022/0=P). همچنین نشان داده شد که فراوانی ژنوتیپی GG در پلی مورفیسم ژن PPARGC1A از لحاظ آماری معنادار بود (023/0=P) (در همه ژنوتیپ ها 05/0<p). نتایج نشان داد که احتمالا پلی مورفیسم rs8192678 ژن PPARGC1A نشانگر ژنتیکی برای ورزش فوتبال و شناسایی افراد مستعد در این رشته در جمعیت ایرانی محسوب می شود. همچنین چندشکلی ACTN3 ، می تواند با توجه به پیشینه پژوهش به عنوان ژن منتخب در فوتبال انتخاب شود.

    کلیدواژگان: پلی مورفیسم، ژن ACTN3، ژن PPARGC1A، فوتبال
  • فروزان زاهد منش، خدیجه نصیری، ولی الله دبیدی روشن* صفحات 227-243

    هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیرات پوشیدن ماسک های جراحی و N95 بر پاسخ شاخص های فیزیولوژیک و الکتروکاردیوگرام متعاقب تمرین بیشینه در زنان سالم بود. در یک طرح نیم تجربی، 36 زن داوطلب سالم (میانگین سن و BMI به ترتیب 9/3±3/30 سال و 1/3±47/22 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به 3 گروه 12 نفره شامل تمرین بیشینه ای با ماسک N95 (Max-N95 mask)، تمرین بیشینه ای با ماسک جراحی (Max-Surgical mask) و گروه فعالیت بیشینه بدون ماسک (MaxNomask) تقسیم شدند. آزمودنی ها در گروه های مذکور، پروتکل بیشینه ای بروس اصلاح شده را به ترتیب با ماسک جراحی، ماسک N95 یا بدون ماسک اجرا کردند. شاخص های فیزیولوژیک، الکتروکاردیوگرافی و زمان واماندگی ارزیابی شدند. داده ها با تحلیل واریانس یکطرفه در سطح 05/0P ≤  بررسی شد. فعالیت وامانده ساز روی نوار گردان در گروه ماسک N95 موجب کاهش معنادار فاصله QTc نسبت به گروه ماسک جراحی (001/0>P) و گروه کنترل بدون ماسک (027/0=P) شد. هرچند افزایش مقادیر بین گروهی ضربان قلب و QRS متعاقب فعالیت وامانده ساز معنادار نبود، اما بسیار به سطح معناداری نزدیک بود (مقدار P به ترتیب 073/0 و 075/0).نتایج نشان داد در افراد سالم، فعالیت بدنی بیشینه ای نظارت شده به ویژه با ماسک جراحی عملی و ایمن است و فقط با تغییرات جزیی در شاخص های ECG و فیزیولوژیک به ویژه کاهش جزیی در QTc همراه است. مطالعات آتی باید تاثیر فعالیت بدنی با شدت های مختلف در طی استفاده از ماسک ها را در افراد سالمند یا مبتلا به بیماری های التهابی مزمن ارزیابی کنند.

    کلیدواژگان: الکتروکاردیوگرام، پاندمی کرونا ویروس، فعالیت بدنی بیشینه ای، ماسک های تنفسی
  • عطیه سلیمانی، فرزانه تقیان* صفحات 245-265

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی توانی و مصرف مکمل کیوتن (10Q) بر میزان اینترلوکین-4 (4-IL) و 10-IL و فاکتورهای عملکردی بازیکنان سافتبال انجام گرفت. 20 نفر از بازیکنان دخترسافتبال (16/4±68/21 سال) به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره تجربی (مصرف مکمل 10Q + تمرین مقاومتی توانی) و کنترل (دارونما + تمرین مقاومتی توانی) تقسیم شدند. مداخله شامل 8 هفته مصرف مکمل 10Q (یک کپسول 200 میلی گرمی) و تمرینات مقاومتی توانی با تواتر 2 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته (10 دقیقه گرم کردن، 45-40 دقیقه تمرینات اصلی مقاومتی با شدت 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه و 10 دقیقه سرد کردن) بود. آزمون چابکی تی، تست سرعت دوی 60 متر، پرش سارجنت، دراز و نشست و قدرت پنجه دست، همچنین نمونه گیری خونی قبل و بعد از 8 هفته فاکتورهای 10-IL،4-IL، CK و LDH ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از تی مستقل و تی همبسته در سطح معنا داری 05/0>P تحلیل شدند.رکوردهای سرعت (تجربی 04/0=P؛ کنترل 02/0=P)، چابکی (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P)، قدرت پنجه دست (تجربی 009/0=P؛ کنترل 01/0=P)، دراز و نشست (تجربی 001/0=P؛ کنترل 003/0=P) و میزان لاکتات دهیدروژناز (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P) به طور معنا داری در هر دو گروه بهبود یافت؛ اما عملکرد پرش سارجنت (تجربی 10/0=P؛ کنترل 89/0=P)، میزان کراتین کیناز (تجربی 67/0=P؛ کنترل 06/0=P)، 4-IL (تجربی 32/0=P؛ کنترل 33/0=P) و 10-IL (تجربی 97/0=P؛ کنترل 08/0=P) در هیچ کدام از دو گروه تغییر معنا داری نداشت. نتایج نشان داد به نظر می رسد تمرینات مقاومتی توانی به همراه مکمل دهی کوآنزیم 10Q در کنار تمرینات تخصصی سافتبال به منظور توسعه برخی متغیرهای عملکردی به ویژه استقامت عضلانی ناحیه شکم موثر است.

    کلیدواژگان: التهاب، تمرین مقاومتی توانی، سایتوکاین ها، عملکرد ورزشی، کیوتن
|
  • Ali Rajabi, Marefat Siahkouhian, Ali Akbarnejad * Pages 125-148

    The purpose of the present study was to investigate the effect of eight weeks of aerobic training and supplementation of saffron with two weeks of detraining on some of the indicators associated with diabetes in obese women with type 2 diabetes. For this purpose, 48 type 2 diabetic obese women were randomly divided into four equal groups (Training, Supplement, Supplements+Training, placebo). The Training, Supplements+Training groups performed aerobic training with intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). Daily dose of 400 mg of Saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The placebo contained 400 mg of wheat flour. Blood sampling was done after 12 hours of fasting. Adiponectin, resinsin, insulin, glucose and HOMA-IR variables were tested. Data analysis was performed using Shapiro-Wilk test, variance analysis with repeated measures, Bonferron's post hoc test, and one way analysis of variance with LSD post-test. Eight weeks of aerobic training and supplement consumption alone have a significant effect on the indicators related to type 2 diabetes. However, oral consumption of supplement with aerobic exercise has more effects on controlling these indices.

    Keywords: aerobic exercise, Adiponectin, resistin, Saffron, type 2 diabetes
  • Alireza Ghardashi Afousi, A.A Gaeini *, Mohammadreza Kordi, Nahid Aboutaleb Pages 149-166
    Introduction

    Myocardial infarction (MI) is one of the most important ischemic cardiopathy which causes of mortality and morbidity throughout worldwide. Myocardial remodeling Following MI is associated with decreased contractile function and impairment to systolic and diastolic functions of the left ventricle. Generally, it is accepted that exercise training improves cardiac function after MI. The aim of this study was to investigation the effect of high- intensity interval training (HIIT) on structural and functional in post- MI rats. Methods and materials:

    Adult male Wistar rats (n = 32) were randomly divided into 4 groups of ischemia/ reperfusion control (MI-CTL), ischemia/reperfusion HIIT exercise (MI-HIIT), HIIT exercises/healthy rats (HIIT) and SHAM-operated groups. MI modeling was induced by the left anterior descending coronary artery (LAD) ligation. HIIT training started 4 weeks after LAD ligation. Rats ran on treadmill 40 min, 3 days a week for 8 weeks.

    Results

    The results showed that, there was a significance increase in exercise capacity and cardiac function indices (ejection fraction and fractional shortening) in MI-HIIT group compared to MI-CTL group (p < 0.05). HIIT significantly decreased ventricular dilation and infarct size in comparison with MI-CTL group (p < 0.05). While, there were no significant difference in serum level of cTnI, CK-MB in among groups.

    Conclusion

    HIIT led to improvement in ventricular contractile function and decrease in pathologic remodeling following MI.

    Keywords: Myocardial infraction, High- intensity interval training, Left ventricular function, exercise capacity
  • Hossein Pirani *, Siroos Choobine, Amir Rashid Lamir, Mahdi Roostaei Pages 167-179

    Type 2 diabetes is a risk factor for heart disease and has a major contribution in mortality due to cardiovascular diseases. In diabetics people, high levels of glucose is a very important issue that should be controlled. In the present study, the effect of 8-week HIIT was investigated on Serum levels of Asprosin, insulin, and insulin resistance index in diabetic rats. In this Investigation, A total of 32 male Wistar rats (mean weight, 180/23±7gr) were randomly divided into four groups of Healthy control (N=8), diabetic control (N= 8), Healthy training (N= 8) and Diabetic training (N= 8). The training group performed a 8-week High Intensity Interval Training, and 48 hours after the end of the last training session, the rats were anesthetized and euthanized. The variables of interest (Serum Levels of Asprosin, level of glucose, insulin, and insulin resistance index), were measured. Data analysis was performed using Kruskal–Wallis at significance level of p≤0.05.There was a significant difference among Asprosin (p>0/001), level of glucose (p>0/001), insulin (p>0/026), and Insulin Resistance Index (p>0/001) between the Healthy control Group, diabetic control Group, Healthy training Group and Diabetic training Group. According to the results of the present study, it seems that High Interval Intensity Training is an important strategy to decrease Asprosin, plasma glucose and Insulin resistance index in diabetics rat and it can be considered as an effective intervention method for treatment diabetes.

    Keywords: Asprosin, insulin resistance index, Diabets, Plasma Glucose, High Interval Intensity Training
  • Farideh Alabaf Yousefi, Roghayeh Pouzesh Jadidi *, JABBAR BASHIRI, Karim Azali Alamdari, Javad Vakili Pages 179-194

    The effects of high intensity interval training (HIIT) and curcumin supplementation on CD31+ capillary cell count and the expression of vascular endothelial growth factor (VEGF) and matrix metalloproteinase 9 (MMP9) in left ventricle (LV) of male rats in the model of myocardial infraction were determined in this study. 40 male rats were divided into four groups: HIIT, curcumin, concomitant (HIIT+CUR) and control following isoproterenol induced myocardial infarction. Curcumin was administered through oral gavage as 15 mg/kgbw/day. HIIT was performed for 8 weeks, 5 sessions a week and included 60 minutes of interval running (4 min. of running with the intensity of 85-90% of VO2max and 2 min. of active recovery with the intensity of 50-60%). The results showed that HIIT in both HIIT and concomitant groups significantly increased LV VEGF protein expression (P=0.001) while no effect was noted for curcumin (P>0.05). Only curcumin significantly reduced (P=0.001) LV MMP9 protein expression (in both curcumin and concomitant groups). All three interventions significantly increased LV CD31+ capillary cell count (P=0.001). A significantly greater effect was noted for HIIT than curcumin (P=0.001) and for concomitant than both HIIT and curcumin (P=0.001). The results showed that all three interventions including curcumin, HIIT and concomitant were involved in capillary proliferation following infraction; however, curcumin induced capillary growth seems to occur through paths independent of VEGF as well. But the exact function of MMP9 down-regulation induced by curcumin is still unclear and more research is required because of the study limitations.

    Keywords: angiogenesis, Curcumin, high intensity interval training, infraction
  • Ahmad Rahmani *, Ahmad Validi, Ahmad Azad Pages 195-212

    Warm and humid conditions are the main limiting factor in long-term activities. Thus, the purpose of this study was to determine the effect of pre-cooling (PC) on exhaustion time, plasma levels of lactate and, electrolytes status of untrained men following an exhaustive exercise in the heat conditions. The participants were 20 untrained male students aged 19 to 21, which were randomly assigned to control and experimental groups (n=10). Core body temperature, skin temperature, heart rate, blood pressure, plasma lactate, and electrolytes were measured in three stages: at baseline, after warm-up and PC, and following the exhaustive test. The PC method consisted of immersion in the cold water (26 °C) for 10 minutes (ambient temperature 32-34 °C). The exhaustive exercise protocol included treadmill running (at 33 °C, 50% humidity) at the speed of 7 km/h, which gradually increased to 10 km/h up to exhaustion. The SPANOVA was used for data analysis; and the criterion of significance was set as p< 0.05. Exercise time to exhaustion was longer (p<0.0001) in the PC than in the control conditions. PC decreased oral (p=0.05) and skin (p<0.0001) temperatures and lactate level (p=0.0001). However, there were no significant differences in plasma K and Na concentration. In conclusion, the PC increases endurance performance in a hot environment through enhances heat storage, decreases lactate level and cardiovascular strain.

    Keywords: endurance performance, Hot environment, Physiological changes, pre-cooling
  • Saadi Aboubakri, R .Ghara Khanlou *, Mahdieh Molanouri Shamsi Pages 213-226
    Background and purpose

    Soccer is a complicated team sport in which performance, depends on physiological capabilities. Determining and addressing influential genetic factors can help an effective selecting process and guiding talented athletes and personalizing their exercises. This study aims to assess the potential importance of polymorphism of ACTN3, MCT1, PPARGC1A, ACSL1 and PPARA genes in professional soccer players in Iranian Pro League.

    Methodology

    In this research, 30 professional players of a soccer team in Iranian Pro League were studied. The control group includes 100 non-athlete men whose genomic DNA were extracted from their saliva. Genotype detection using PCR-RFLP method was conducted to identifying polymorphism in ACTM3, PPARGC1A, genes. Frequency of these two polymorphisms among soccer players and control group was determined by statistical test Chi Squared (χ2).

    Results

    Our statistical analysis show a significant difference in XX genotypic frequency in ACTN3 gene polymorphism between soccer players and control group (P = 0.022). Whereas, RR genotypic frequency show no significance difference between soccer players and control group (P = 0.058). Also, it was found that GG genotypic frequency in PPARGC1A gene polymorphism is statistically significant (P = 0.023). (In all genotypes P > 0.05).

    Conclusion

    The results showed that the rs8192678 polymorphism of PPARGC1A gene, can probably be a genetic marker for detecting and discovering talented people in the Iranian populations. In addition, regarding to the literatures, polymorph of ACTN3, individually or in combination, can be considered as a marker gene in soccer.

    Keywords: ACTN3, PPARGC1A, Polymorphism, soccer
  • Fourozan Zahedmanesh, Khadijeh Nasiri, Valiollah Dabidi Roshan * Pages 227-243
    Background and aim

    Current study aim was to examine the effects of wearing surgical and N95 facemasks on response of the physiological and electrocardiography markers include; QRS complex, QT interval, ST depression and P amplitude during exhaustive maximal exercise in middle-aged women.

    Methods:

     In a semi- experimental protocol, 36 healthy volunteers females (mean age and BMI of 30.3 ± 3.9 years and 22.47 ± 3.1 kg/m2, respectively) randomly allocated to three groups of 12 peoples consist to; Max-N95 mask, Max-Surgical mask, and Max-Nomask). Subjects in the aforesaid groups performed a maximal Bruce protocol, while wearing a surgical mask, an N95 mask and without a mask, respectively. Physiological and electrocardiography parameters and time to exhaustion were compared. Data was analyzed to one-way ANOVA at P≤ 0.05 level.

    Result

    Maximal exercising with N95 mask was associated with a significant decrease in QTc interval levels, as compared to Max-Surgical mask (P<0.05) and Max-Nomask (P<0.027) groups. Although, the intergroup differences increase in heart rate and QRS following Bruce protocol were not differ significantly, very nearly significant level (P value was 0.073 and 0.075, respectively).

    Conclusion

    In healthy subjects, supervised maximal physical activity, particularly with a surgical mask is feasible, safe, and associated with only minor changes in ECG and physiological parameters, specifically a mild decrease in QTc. Future studies should examine impact of physical activity with various intensities, while using any mask in aged persons and or suffering from chronic inflammatory diseases.

    Keywords: Respiratory Masks, Coronavirus 2019 Pandemic, Maximal Physical Activity, Electrocardiogram
  • Atiyeh SoleyMani, Farzaneh Taghian * Pages 245-265
    Aim

    The current study was aimed to investigate the effect of eight weeks of resistance training and coenzyme Q10 supplement on interleukin 4 and 10 levels and functional indices of skilled softball players.

    Methodology

    Twenty females Softball players from Isfahan were selected by available sampling method and randomly assigned into two groups of 10 players (experimental group; Q10 + resistance training) and (control group; placebo + resistance training). The intervention consisted of eight weeks of Q10 supplementation (a 200 mg capsule) and 2 sessions per week of resistance training along with specialized softball exercises. Before and after the 8-week intervention, agility, speed, vertical jump, sit-ups, and hand-grip power were evaluated, as well as the blood sampling was obtained from athletes

    Results

    Speed (P = 0.04 experimental; P = 0.02 control), agility (P = 0.03 experimental; P = 0.03 control), hand-grip power (P = 0.009 experimental; P = 0.01 control), sit-ups (P = 0.001 experimental; P = 0.003 control) and lactate dehydrogenase levels (P = 0.03 experimental; P = 0.03 control) significantly improved in both groups; however, Sargent's jump (P = 0.10 experimental; P = 0.89 control), creatine kinase (P = 0.67 experimental; P = 0.66 control), interleukin-4 (P = 0.32 experimental; P = 0.33 control) and interleukin-10 (P = 0.97 experimental; P = 0.08 control) did not alter in either group.

    Conclusion

    It appears that resistance training with Q10 supplementation along with specialized softball exercises is useful in developing some functional variables, especially abdominal endurance.

    Keywords: Cytokines, inflammation, resistance training, Q10, Exercise performance