فهرست مطالب

نشریه سلامت اجتماعی
سال هشتم شماره 3 (تابستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/06/31
  • تعداد عناوین: 11
|
  • رزیتا آستانه، بهرام میرزائیان*، رمضان حسن زاده صفحات 359-370
    زمینه و  هدف

     یکی از مشکلات عمده ای که تاثیر بازدارنده ای بر کارآمدی و پویایی افراد دارد و از شکوفایی استعدادها و قوای فکری و عاطفی آنان جلوگیری می کند، مشکل اضطراب اجتماعی و ناتوانی در برقراری ارتباطات اجتماعی است. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی بر ترس از ارزیابی منفی و مهارت های ارتباطی نوجوانان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود.

    روش و مواد

     روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون با گروه شاهد بود. جامعه‌آماری این پژوهش را نوجوانان 12 تا 18 سال مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی تشکیل دادند که در سال 1398 به مراکز مشاوره منطقه شش شهر تهران مراجعه کردند. تعداد60 نفر با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفری آزمایش و شاهد قرار گرفتند. گروه آزمایش مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی را طی 12 جلسه 120 دقیقه ای به صورت هفتگی دریافت نمود، قبل و بعد از مداخله، مقیاس ترس از ارزیابی منفی و مقیاس مهارت های ارتباطی در هر دو گروه اجرا شد. داده‌ها از طریق آزمون کوواریانس و با استفاده از نرم‌افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.  

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) ترس از ارزیابی منفی گروه آزمایش در پیش آزمون (2/5) 9/19 بود که در پس آزمون به (9/3) 9/16 کاهش یافت (001/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه شاهد در پیش آزمون (9/4) 7/20 بود که در پس آزمون به (7/4) 1/20 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) مهارت های ارتباطی گروه آزمایش در پیش آزمون (3/20) 1/88  بود که در پس آزمون به (3/20) 1/115 افزایش یافت (001/0>P). اما میانگین (انحراف معیار) گروه شاهد در پیش آزمون (5/19) 1/93 بود که در پس آزمون به (5/20) 2/88 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود.

    نتیجه‌ گیری: 

    مطالعه نشان داد که مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی موجب کاهش ترس از ارزیابی منفی و افزایش مهارت های ارتباطی نوجوانان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی شد.

    کلیدواژگان: رفتار درمانی دیالکتیکی، ترس از ارزیابی منفی، مهارت های ارتباطی، اختلال اضطراب اجتماعی
  • احمد آقایی، فرهاد کهرازئی *، علی فرنام صفحات 371-385
    زمینه و  هدف

     روابط زوجین همواره می تواند به دلایل مختلف دستخوش مشکلاتی قرار گیرد. در پژوهش های مختلف، زمینه های متعددی را برای بروز این مشکلات برشمرده اند که کارکردهای شناختی و هیجانی اثرگذار بر چارچوب ارتباط زوجین، از مهم ترین آنها می باشند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و زوج درمانی هیجان مدار به صورت گروهی بر طرحواره های ناسازگار زوجین شهر مشهد بود.

    روش و مواد

     روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و مرحله پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره شهر مشهد در سال 1396 بودند که تعداد 24 زوج به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه، هر گروه هشت زوج، جایگذاری شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش، پرسشنامه طرحواره های Young بود که در سه نوبت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. برای یکی از دو گروه آزمایش مداخله زوج درمانی هیجان محور و برای گروه دیگر طرحواره درمانی انجام شد و اعضای گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت ننمودند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-21 تجزیه و تجلیل شدند. 

    یافته ها

     در گروه زوج درمانی هیجان محور، میانگین (انحراف معیار) طرحواره های ناسازگار از (9/16) 2/140 در پیش آزمون به (6/8) 6/101 در پس آزمون و (3/8) 8/99 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P). در گروه طرحواره درمانی نیز میانگین (انحراف معیار) طرحواره های ناسازگار از (1/17) 5/137 در پیش آزمون به (5/7) 0/95 در پس آزمون و (2/7) 9/94 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P). میزان اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش طرحواره های ناسازگار بیشتر از زوج درمانی هیجان مدار بود (05/0>P).

    نتیجه‌ گیری: 

    مطالعه نشان داد هر دو مداخله طرحواره درمانی و زوج درمانی هیجان مدار باعث کاهش طرحواره های ناسازگار زوج ها شدند، اما اثربخشی طرحواره درمانی بیشتر از زوج درمانی هیجان محور بود.

    کلیدواژگان: زوج درمانی هیجان محور، طرحواره درمانی، زوج درمانی
  • فاطمه السادات مدنی، پریسا سادات سید موسوی * صفحات 386-398
    زمینه و  هدف

     نحوه واکنش والدین به هیجانات کودک، نقش مهمی در تحول هیجانی کودک دارد و در تعاملات هیجانی بعدی او با افراد مهم زندگی، تاثیرگذار است. هدف این پژوهش تعیین انتقال بین نسلی اجتماعی کردن هیجان در پدران دارای کودک دبستانی و نیزتعیین نقش تعدیل کننده دلبستگی به همسر در رابطه میان ادراک اجتماعی کردن هیجان از سوی پدر و مادر با اجتماعی‌ کردن هیجان فرزند بود.

    روش و مواد

     این پژوهش، مطالعه‌ای توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری آن شامل تمام پدران دارای کودک دبستانی ساکن شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند. تعداد نمونه 206 نفر بود که بر اساس روش نمونه‌گیری خوشه ای از سه منطقه تهران به شیوه در دسترس انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از مقیاس سازگاری با هیجان‌های منفی کودکان، نسخه اصلاح شده مقیاس اجتماعی کردن هیجان و پرسشنامه تجارب در روابط نزدیک جمع‌آوری و با نرم‌افزار آماری SPSS-24 و به روش همبستگی و رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شد. 

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) سن پدران شرکت‌کننده (2/5) 1/43 بود. با افزایش میانگین (انحراف معیار) نمرات ادراک واکنش حمایت‌گرانه پدر (2/1) 3/4 و مادر (1) 5/4، میانگین (انحراف معیار) نمرات واکنش حمایت‌گرانه به (8/0) 9/4 افزایش یافت (01/0>P). هم‌چنین با افزایش میانگین (انحراف معیار) نمرات ادراک واکنش غیرحمایت‌گرانه پدر (8/0)4/3 و مادر (8/0) 5/3، میانگین (انحراف معیار) نمرات واکنش غیرحمایت‌گرانه به فرزند (7/0) 1/3 در پدران افزایش یافت (01/0>P). دلبستگی اضطرابی و اجتنابی به همسر در رابطه بین ادراک اجتماعی کردن هیجان از سوی والدین (نسل اول) با اجتماعی کردن هیجان فرزند (نسل سوم) نقش تعدیل‌کننده نداشت.

    نتیجه‌ گیری: 

    مطالعه نشان داد ادراک واکنش حمایت گرانه والدین در پدران با افزایش واکنش حمایت گرانه به هیجانات منفی فرزند و ادراک واکنش غیرحمایت گرانه والدین در پدران با افزایش واکنش غیرحمایت گرانه به فرزند همراه بود. هم‌چنین دلبستگی اضطرابی و اجتنابی به همسر در رابطه میان ادراک اجتماعی کردن هیجان از سوی والدین و اجتماعی کردن هیجان فرزند در پدران نقش تعدیل کننده نداشت.

    کلیدواژگان: اجتماعی کردن هیجان، انتقال بین نسلی، پدران، دلبستگی به همسر
  • سپیده کاوه، عباس عصاری آرانی*، سجاد فرجی دیزجی، سید حسن حسینی صفحات 399-412
    زمینه و هدف

     طی سال‌های اخیر شاخص رفاه ذهنی ملت‌ها، در کنار شاخص‌های مهم سلامت و بهداشت که برای سنجش عملکرد سیاستگذاران به صورت سنتی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به عنوان یک معیار ارزیابی جدید معرفی شده است. این پژوهش با هدف مقایسه رفاه ذهنی ساکنان متن و حاشیه کلان‌شهر مشهد و تعیین عوامل موثر بر آن انجام شد.

    روش و مواد

     مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی-مقطعی و جامعه آماری آن ساکنان متن و حاشیه کلان‌شهر مشهد هستند که از بین آنها 300 نفر با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای دو مرحله‌ای انتخاب شده‌اند. جمع آوری داده ها با مصاحبه‌های ساختاریافته و با استفاده از پرسشنامه طراحی شده توسط محققان انجام شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افراز STATA-14.2 و با بهره‌بری از تکنیک‌های اقتصادسنجی پرابیت ترتیبی و نیز ارایه نتایج بررسی توصیفی داده‌ها و مطالعه همبستگی بین آنها تجزیه و تحلیل شد. 

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) سطح رفاه ذهنی در حاشیه نشینان (9/0) 9/2 به صورت معنادارکمتر از ساکنان مشهد (0/1) 3/3 در مقیاس هفت تایی بود (1/0>P). میزان رضایت مالی نسبی افراد، از اثرگذارترین متغیرها بر سطح رفاه ذهنی بود و هر واحد کاهش آن، سبب افزایش شش درصدی در احتمال ناراضی بودن افراد در کل نمونه شد (01/0>P). به‌علاوه، شاخص میزان باورهای مذهبی، دارای اثرگذاری معنا‌دار دو درصدی (1/0>P) بر کاهش احتمال ناراضی بودن ساکنان شهر مشهد است، در حالی که این تاثیر در بین حاشیه‌نشینان معنادار نیست.

    نتیجه‌ گیری: 

    مطالعه نشان داد که سطح رفاه ذهنی حاشیه نشینان مشهد کمتر از ساکنان این کلان شهر است. رضایت نسبی مالی افراد، جنسیت، برخورداری از تحصیلات دانشگاهی و سطح بالاتر عواطف مثبت در کل نمونه، میزان باورهای مذهبی فقط در نمونه شهرنشینان و جنسیت، تاهل و مالکیت خانه در بین حاشیه نشینان از عوامل مهم و اثرگذار بر رفاه ذهنی هستند.

    کلیدواژگان: خود ارزیابی، شادی، جمعیت شهری، رضایت مندی شخصی، رفاه ذهنی
  • سید علی احمدی، شهرام وزیری*، قاسم آهی، فرح لطفی کاشانی، محمداسماعیل اکبری صفحات 413-426
    زمینه و  هدف

     در میان انواع مختلف سرطان ها، سرطان پستان شایع‌ترین سرطان در زنان است که مشکلات جسمی و روان‌شناختی متعددی را برای این بیماران ایجاد می‌کند. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی بر کاهش ترس از عود بیماری در زنان مبتلابه سرطان پستان می‌باشد.

    روش و مواد

     این مطالعه به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون و گروه گواه انجام شد. جامعه‌ آماری زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به یک کلینیک درمان بیماران مبتلا به سرطان در بهمن‌ ماه 1398 بودند. از میان آنها تعداد 45 نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به ‌طور تصادفی در سه گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، معنویت درمانی و گروه گواه، هر کدام 15 نفر قرار گرفتند. گروه آزمایش اول تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در هشت جلسه 90 دقیقه ای هفتگی و گروه آزمایش دوم تحت معنویت درمانی در نه جلسه 90 دقیقه ای هفتگی شرکت کردند اما گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده ها، نسخه کوتاه شده‌ 12 سوالی پرسشنامه ترس از عود بیماری بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. 

    یافته ها

     در گروه درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش میانگین (انحراف معیار) نمره ترس از عود بیماری از (2/9) 2/40 در پیش آزمون به (3/9) 4/36 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P). در گروه معنویت درمانی میانگین (انحراف معیار) نمره ترس از عود بیماری از (5/12) 2/41 در پیش آزمون به (6/12) 1/39 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P). ولی در گروه گواه، میانگین (انحراف معیار) نمره ترس از عود بیماری در پیش آزمون (8/9) 7/37 و در پس آزمون (2/10) 1/38 بود که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود.

    نتیجه‌ گیری: 

    مطالعه نشان داد که درمان پذیرش و تعهد و معنویت درمانی هر دو باعث کاهش ترس از عود بیماری در زنان مبتلا به سرطان پستان شدند، اما تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بیشتر از معنویت درمانی بود.

    کلیدواژگان: درمان پذیرش و تعهد، معنویت درمانی، سرطان پستان، ترس از عود بیماری
  • رویا السادات دانش میرکهن، سمیه تکلوی*، رضا کاظمی صفحات 427-440
    زمینه و  هدف

     وسواس خرید، یک رفتار روبه رشد و ناکارآمد مصرف کننده و همراه با عواقب زیان بار روانی و مالی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر خودکنترلی هیجانی، انعطاف‌پذیری عاطفی و ارزشمندی زندگی در زنان مبتلا به وسواس خرید انجام شد.

    روش و مواد

     این پژوهش از نوع نیمه تجربی آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد است. جامعه آماری این پژوهش زنان 45-20 ساله مبتلا به وسواس خرید شهر رشت بودند و روش نمونه گیری هدفمند بود. ابتدا وسواس خرید با پرسشنامه Faber & O'guinn اندازه‌گیری شد و زنان مبتلا به وسواس خرید غربال شده و تعداد 60 نفر که شرط ورود به مطالعه داشتند، در دو گروه به صورت گمارش تصادفی قرار گرفتند. سپس پرسشنامه های خودکنترلی هیجانی، انعطاف‌پذیری عاطفی و ارزشمندی زندگی اجرا شد و پس از آن برنامه درمان پذیرش و تعهد طی هشت جلسه یک ساعته و هفتگی به مدت دو ماه، برای گروه آزمایش اعمال شد و گروه شاهد درمانی دریافت نکرد، بعد از آن پس‌آزمون اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS-22 انجام شد.

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) سن مشارکت کنندگان گروه آزمایش (9/6) 6/37 سال و گروه گواه، (5/7) 9/38 سال بود. در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) نمره ارزشمندی زندگی از (2/11) 4/67 در پیش آزمون به (5/13) 2/75 در پس آزمون (001/0>P) و نمره انعطاف پذیری از (2/6) 7/35 در پیش آزمون به (8/7) 2/42 در پس آزمون (001/0>P) و نمره خودکنترلی از (4/3) 28 در پیش آزمون به (1/1) 3/39 در پس آزمون افزایش یافت (001/0>P). اما این تغییرات در گروه شاهد معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

     مطالعه نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، موجب افزایش خودکنترلی هیجانی، انعطاف‌پذیری عاطفی و ارزشمندی زندگی زنان مبتلا به وسواس خرید شد.

    کلیدواژگان: وسواس خرید، خود کنترلی هیجانی، انعطاف پذیری عاطفی، ارزشمندی زندگی، درمان پذیرش و تعهد
  • لیلا اسماعیل زاده، مسعود غلامعلی لواسانی*، سوگند قاسم زاده صفحات 441-452
    زمینه و  هدف

     نوجوانی، یک دوره بحرانی برای رشد فرایندهای عصب زیست شناختی است که زیربنای کارکردهای شناختی عالی و رفتار اجتماعی و هیجانی به شمار می رود. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی برنامه آموزشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دشواری خودتنظیمی هیجانی نوجوانان تیزهوش انجام شد.

    روش و مواد

     طرح پژوهش حاضر کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه دانش آموزان تیزهوش مراکز پرورش استعدادهای درخشان دوره متوسطه اول و دوم کرمان در سال تحصیلی 99-1398 بود. روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بود. تعداد 36 نفر انتخاب شدند و به صورت هدفمند به سه گروه تقسیم گردیدند که از نظر سن و بهره هوشی همتاسازی شدند. یکی از دو گروه آزمایش 10 جلسه آموزش طرحواره درمانی و گروه دیگر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دریافت کردند و گروه گواه هیچ آموزشی را دریافت نکردند. هر دو گروه قبل و بعد از جلسات آموزشی و دوره پیگیری، با پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان Gratz & Roemer مورد آزمون قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. 

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (4/2) 3/16، در گروه طرحواره درمانی (7/2) 7/16 و در گروه گواه (8/2) 2/16 سال بود. مطالعه نشان داد در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میانگین (انحراف معیار) دشواری در تنظیم هیجان از (6/10) 8/141 در پیش آزمون به (7/7) 5/96 در پس آزمون و (1/8) 3/94 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P). در گروه طرحواره درمانی میانگین (انحراف معیار) دشواری در تنظیم هیجان از (8/8) 9/140 در پیش آزمون به (8/6) 2/80 در پس آزمون و (5/7) 6/78 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P) اما تغییرات در گروه گواه از نظر آماری معنادار نبود.

    نتیجه‌گیری: 

    مطالعه نشان داد که طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث کاهش مولفه های دشواری در تنظیم هیجان در نوجوانان تیز هوش شد. طرحواره درمانی تاثیر بیشتری نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری در انجام رفتار هدفمند، فقدان آگاهی هیجانی و عدم وضوح هیجانی داشت.

    کلیدواژگان: رمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، خود تنظیمی هیجان، طرحواره درمانی
  • نغمه لاکانی، بهمن اکبری* صفحات 453-467
    زمینه و  هدف

     جذابیت های متنوع محتوای اینترنت در حوزه های مختلف کارکردی سبب افزایش مصرف کاربران گردیده و در موارد حاد منجر به اعتیاد افراد به اینترنت می گردد. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تنظیم شناختی هیجان بر نظم جویی هیجانی، انعطاف پذیری شناختی و شادی ذهنی دانشجویان مبتلا به اعتیاد به اینترنت است.

    روش و مواد

     پژوهش حاضر یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و گواه است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دختر مبتلا به اعتیاد به اینترنت دانشگاه لاهیجان در سال 1396 تشکیل دادند. نمونه آماری پژوهش حاضر شامل 30 دانشجوی معتاد به اینترنت بود که به روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه، هر گروه 15 نفر، قرار گرفتند. آموزش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به صورت گروهی در هشت جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی، نظم جویی هیجانی و شادی ذهنی قبل، بعد از دوره درمانی و همچنین سه ماه بعد اجرا گشت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و نرم افزار
    SPSS-22 تحلیل شد.

    یافته ها

     میانگین (انحراف معیار) سن گروه آزمایش (3/1) 2/25 و گروه گواه (7/1) 1/26 سال بود. در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) نمره ارزیابی مجدد شناختی از (2/3) 1/24 در پیش آزمون به (6/4) 9/30 در پس آزمون و (4/4) 1/30 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P)، میانگین (انحراف معیار) نمره سرکوبی هیجان از (8/2) 1/21 در پیش آزمون به (7/3) 4/16 در پس آزمون و (6/3) 8/16 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P)، میانگین (انحراف معیار) نمره ادراک کنترل پذیری از (1/5) 3/26 در پیش آزمون به (9/5) 1/36 در پس آزمون و (4/5) 2/35 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P)، میانگین (انحراف معیار) نمره ادراک گزینه های مختلف از (5/5) 1/45 در پیش آزمون به (4/5) 4/51 در پس آزمون و (5/5) 1/51 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P)، و میانگین (انحراف معیار) نمره شادی ذهنی از (5/4) 2/29 در پیش آزمون به (7/4) 2/41 در پس آزمون و (2/5) 7/39 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P) اما این تغییرات در گروه شاهد معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

     مطالعه نشان داد آموزش تنظیم شناختی هیجان بر افزایش ارزیابی مجدد شناختی، ادراک کنترل پذیری، ادراک گزینه های مختلف، شادی ذهنی و کاهش سرکوبی هیجان دانشجویان معتاد به اینترنت موثر بود.

    کلیدواژگان: تنظیم هیجان، انعطاف پذیری شناختی، شادی، اعتیاد به اینترنت
  • سید علیرضا گنجه، هومن نامور*، علیرضا آقایوسفی، مهرداد نوابخش صفحات 468-482
    زمینه و  هدف

     عوامل اجتماعی و فرهنگی با توجه به اهمیت و تاثیر آن در کارکردهای اوقات فراغت می تواند با برنامه ریزی صحیح منجر به رشد و شکوفایی استعدادهای نوجوانان و جوانان شود. هدف این پژوهش تعیین عوامل اجتماعی فرهنگی موثر بر کارکردهای اوقات فراغت در نوجوانان و جوانان بود.

    روش و مواد

     پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و با روش مدل یابی معادلات ساختاری بود و در آن برای تعیین و شناخت متغیرهای دخیل در پژوهش از روش دلفی فازی استفاده شد. تعداد 300 نفر به عنوان نمونه با روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس از بین جامعه آماری کلیه نوجوانان و جوانان 13تا 21 سال مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 99-1398 استان انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های شایستگی اجتماعی، مهارت های ارتباطی، مسئولیت پذیری، سلامت جسمانی، نیاز به تفریح، شادکامی و کار داوطلبانه، اینترنت و رسانه، نظام آموزشی وآرامش استفاده شد. داده ها با نرم افزار SmartPLS و با روش مدل سازی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. 

    یافته ها

     یافته ها نشان داد که میانگین عوامل اجتماعی فرهنگی با (انحراف معیار) (4/0) 4/3 موجب بهبود کارکردهای اوقات فراغت با میانگین (انحراف معیار) (4/0) 7/2 شدند)01/0>P). متغیرهای عوامل اجتماعی فرهنگی شامل شایستگی اجتماعی با میانگین (انحراف معیار) (9/0) 6/4، مهارت های ارتباطی (5/0) 4/3، مسئولیت پذیری (4/0) 8/2، اینترنت و رسانه (0/1) 0/3 و نظام آموزشی (7/0) 0/3و کارکردهای اوقات فراغت شامل آرامش با میانگین (انحراف معیار) (4/0) 0/1، کارداوطلبانه (8/0) 3/3، سلامتی (0/1) 5/4، شادکامی (4/0) 0/1 و تفریح (6/0) 4/3 با شاخص های خود دارای ارتباط معنی دار در الگو می باشند (01/0>P). همچنین بر اساس شاخص (432/0=GOF)، سطح برازش کلی مدل عالی و قابل قبول می باشد.

    نتیجه‌ گیری:

     مطالعه نشان داد عوامل اجتماعی و فرهنگی شامل شایستگی اجتماعی، مهارت های ارتباطی، مسئولیت پذیری، اینترنت و رسانه و نظام آموزشی باعث بهبود کارکردهای اوقات فراغت شدند.

    کلیدواژگان: اوقات فراغت، عوامل اجتماعی فرهنگی، شایستگی اجتماعی، مهارت ارتباطی
  • زهرا فروغی کلدره، بهمن اکبری*، سامره اسدی مجره صفحات 483-495
    زمینه و  هدف

     پرستاری از جمله مشاغل پرفشار است که می تواند برای شاغلین در این حرفه اضطراب به همراه داشته باشد و این اضطراب خدمات بهداشتی و مراقبتی را تحت تاثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با اضطراب از طریق میانجی گری تعهد سازمانی در پرستاران زن انجام شد.

    روش و مواد

     پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود و جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی پرستاران زن شاغل در بیمارستان های دولتی و خصوصی شهرستان رشت در سال 1398 به تعداد 700 نفر بودند. از بین جامعه پژوهش نمونه ای به تعداد 320 نفر و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از 10 بیمارستان دولتی و خصوصی انتخاب شدند و به پرسشنامه های سرمایه روانشناختی Luthans، پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده چند بعدی Zimet، پرسشنامه تعهد سازمانی Allen & Meyer و مقیاس خود سنجی اضطراب Zung پاسخ دادند. داده ها پس از جمع آوری به کمک نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-22 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. 

    یافته ها

     با افزایش سرمایه های روانشناختی با میانگین (انحراف معیار) (18) 9/ 100 و حمایت اجتماعی ادراک شده با میانگین (انحراف معیار) (9/12) 5/63، میزان اضطراب با میانگین (انحراف معیار) (9/8) 3/37 کاهش یافت (01/0>P). با افزایش سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی میزان تعهد سازمانی با میانگین(انحراف معیار) 6/103 (9/15)، افزایش یافت (01/0>P). علاوه بر این با افزایش تعهد سازمانی میزان اضطراب کاهش یافت (01/0>P). سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی با افزایش تعهد سازمانی به طور غیر مستقیم نیز باعث کاهش اضطراب پرستاران گردید.

    نتیجه‌ گیری: 

    مطالعه نشان داد با افزایش سرمایه روانشناختی، حمایت اجتماعی ادراک شده و تعهد سازمانی، اضطراب پرستاران کاهش یافت. تعهد سازمانی در رابطه بین سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با اضطراب نقش واسطه ای داشت، به این صورت که سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی موجب افزایش تعهد سازمانی شده و از این طریق باعث کاهش اضطراب پرستاران گردید.

    کلیدواژگان: سرمایه روانشناختی، حمایت اجتماعی ادراک شده، اضطراب، تعهد سازمانی
  • نرجس نیاستی، شهره قربان شیرودی*، جواد خلعتبری، طاهر تیزدست صفحات 496-508
    زمینه و  هدف

     تغییرات روانی، اجتماعی، شناختی و بیولوژیکی در دوره نوجوانی فرصت های تحول بی شماری را برای نوجوانان فراهم می کند تا در رفتارهایی درگیر شود که به طور ضمنی در اتخاذ سبک زندگی همراه با سلامت و یا به خطر انداختن سلامت اهمیت دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر سه روش درمان متمرکز بر شفقت، هیجان و مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتارهای پرخاشگرانه انجام شد.

    روش و مواد

     پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهرستان رامسر در سال تحصیلی 99-1398 بود از بین آنها تعداد 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه پرخاشگری و پرسشنامه تحمل پریشانی به دست آمد. گروه آزمایش طی دوازده جلسه تحت آموزش قرار گرفت اما گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد.

    یافته ها

     در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) تحمل پریشانی از (3/1) 5/45 در پیش آزمون به (5/1) 8/48 در پس آزمون افزایش یافت (001/0>P) و در مرحله پیگیری (7/1) 1/49 بود که نشان می دهد تاثیر مداخله پایدار بود (001/0>P). در گروه گواه میانگین (انحراف معیار) تحمل پریشانی از (7/1) 2/44 در پیش آزمون به (1/1) 2/45 در پس آزمون و (0/1) 1/45 در پیگیری رسید که تفاوتی نشان نداد.

    نتیجه گیری

     مطالعه نشان داد بسته آموزشی مبتنی بر روش های درمان متمرکز بر شفقت (CFT)، هیجان (EFT) و مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر افزایش میزان تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتارهای پرخاشگرانه موثر بود.

    کلیدواژگان: درمان متمرکز بر شفقت، درمان متمرکز بر هیجان، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تحمل پریشانی، تکانشگری، خودنظارتی، پرخاشگری
|
  • Rozita Astaneh, Bahram Mirzaian *, Ramazan Hassanzadeh Pages 359-370
    Background and Objective

    One of the significant problems that has a deterrent effect on individuals' efficiency and dynamism and prevents the flourishing of their talents and intellectual and emotional powers is social anxiety and the inability of social communication. This study aimed to determine the effectiveness of skills training based on dialectical behavior therapy on the fear of negative evaluation and communication skills among adolescents with social anxiety disorder.

    Materials and Methods

    This study was of quasi-experimental design with pre-test, post-test, and a control group. Statistical population consisted of adolescents aged 12 to 18 years with a social anxiety disorder referred to counseling centers in District 6 of Tehran during 2019 years. Sixty subjects who met the study's criteria were selected by the convenience sampling method and were randomly divided into two groups of 30 experimental and control. The experimental group received dialectical behavior therapy-based skills training in twelve 120-minute sessions. The Fear of Negative Assessment Scale and the Communication Skills Scale were administered for both groups before and after the intervention. Data were analyzed using SPSS software version 22 through a covariance analysis.

    Results

    The mean (SD) fear of negative evaluation of the experimental group in the pre-test was 19.8 (5.2), which decreased to 16.9 (3.9) in the post-test (P<0.001). However, the mean (SD) score of the control group in the pre-test was 20.7 (4.9), which reached 20.1 (4.7) in the post-test and was not statistically significant. The mean (SD) score of the communication skills of the experimental group in the pre-test was 88.1 (20.3), which increased to 115.1 (20.3) in the post-test (P<0.001). However, the mean (SD) score of the control group in the pre-test was 93.1 (19.5), which reached 88.2 (20.5) in the post-test, but the difference was not statistically significant.

    Conclusion

    The study showed that dialectical behavior therapy-based skills training effectively reduced the fear of negative evaluation and increases adolescents' communication skills with a social anxiety disorder.

    Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Fear of Negative Evaluation, Communication Skills, Social Anxiety Disorder
  • Ahmad Aghaei, Farhad Kahrazei*, Ali Farnam Pages 371-385
    Background and Objective

    Couples' relationships could always face difficulties for various reasons. In various studies, several causes have been listed, the most important of which are the cognitive and emotional functions affecting couples' communication framework. The objective of the present study was to compare the effectiveness of schema therapy and emotion-oriented couple therapy as a group on maladaptive couple schemas in Mashhad.

    Materials and Methods

    The present study was quasi-experimental with pre-test, post-test, follow-up design and a control group. Participants included 24 couples who were referred to counseling centers in Mashhad in 2018 and were selected by purposive sampling method and randomly placed in experimental and control groups, each group of eight couples. The instrument used in this study was the Young Schemas Questionnaire, which was administered in three rounds: pre-test, post-test, and follow-up. Emotion-based couple therapy intervention was performed for one of the two experimental groups, and schema therapy was performed for the other group. The members of the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated-measures analysis of variance via SPSS software version 21.

    Results

    In the emotion-based couple therapy group, the mean (SD) of maladaptive schemas increased from 140.1 (16.9) in the pre-test to 101.6 (8.6) in the post-test and 99.8 (8.2) and decreased in the follow-up phase, (P<0.001). In theschema therapy group, the mean (SD) score of maladaptive schemas increased from 137.4 (17.1) in the pre-test to 94.9 (7.5) in the post-test and 94.9 (7.2) in the follow-up stage, P<0.001. The effectiveness of schema therapy on reducing maladaptive schemas was higher than emotion-focused couple therapy, P<0.05.

    Conclusion

    The study showed that both schema therapy and emotion-oriented couple therapy interventions reduced the maladaptive schemas of couples, but the effectiveness of schema-therapy was more than emotion-based couple therapy.

    Keywords: Emotional couple therapy, Schema therapy, Couple therapy
  • Fatemeh Sadat Madani, Parisa Sadat Seyed Mousavi * Pages 386-398
    Background and Objective

    How parents react to their child's emotions plays an essential role in the child's emotional development and is usefulin subsequent emotional interactions with important people in life. This study aimed to determine the intergenerational transmission of emotion socialization in fathers with primary school children and determine the moderating role of attachment to the spouse in the relationship between perception of parents' emotion socialization and child emotion socialization.

    Materials and Methods

    This research is a descriptive correlational study. Its statistical population included all fathers with primary school children living in Tehran in the academic year 2017-2018. The sample included 206 people who were selected by the convenience sampling method based on the cluster sampling method from three regions of Tehran. Data were collected using the coping with children's negative emotions scale, the socialization of emotion scale (revised), and the experiences in close relationship questionnaire and were analyzed by SPSS software version 24 using correlation and hierarchical regression.

    Results

    The mean (SD) age of the participating fathers was 43.1 (5.2). With increasing the mean (SD) of the perception of supportive reaction scores of father 4.3 (1.2) and mother 4.5 (1), the mean (SD) of the supportive reaction to the child scores 4.9 (0.8) increased (P<0.01). Also, with increasing the mean (SD) of the perception of unsupportive reaction scores of fathers 3.4 (0.8) and mother 3.5 (0.8), the mean (SD) of the unsupportive reaction to child scores 3.1 (0.7) increased (P<0.01). Anxious and avoidant attachment to the spousedid not play a moderating role in the relationship between the perception of parents' socializing emotion (first generation) and socialization of child emotion (third generation).

    Conclusion

    The study showed that the perception of parents' supportive reaction in fathers was associated with an increase in supportive reaction to the child's negative emotions. The perception of parents' unsupportive reactions in fathers was associated with an increase in unsupportive reactions to the child. Also, anxious andavoidant attachment to the spouse did not play a moderating role in the relationship between the perception of parents' socializing emotion and socializing the child's emotion in fathers.

    Keywords: Attachment to the spouse, Emotion socialization, Fathers, Intergenerational transmission
  • Sepideh Kaveh, Abbas Assari Arani*, Sajjad Faraji Dizaji, Seyed Hasan Hoseini Pages 399-412
    Background and Objective

    Along with general health indices, policymakers have been increasingly dealing with the Subjective well-being (SWB) of society as a criterion to evaluate their performance. The objective of this study was to investigate urban-outskirts differences in SWB levels of Mashhad dwellers while focusing on different determinants of SWB.

    Materials and Methods

    This descriptive-cross-sectional study was conducted in the city and outskirts of Mashhad metropolis based on the data obtained from structured interviews according to a designed questionnaire with 300 people. Participants were selected using the stratified two-stage cluster sampling method. Data analysis was performed using 14.2 STATA software using Ordered Probit econometric techniques and presented the results of descriptive data analysis and correlation study between them.

    Results

    The mean (SD) score of SWB of the outskirts dwellers on a seven-point scale was significantly lower than urban dwellers: 2.9 (0.9) vs. 3.3(1.0) (P<0.1). The relative financial satisfaction of individuals is one of the most influential variables on the level of SWB, and a unit decrease of it decreases the probability of dissatisfaction of individuals by 6% in the whole sample (P<0.01). Besides, a unit increase in the index of religious beliefs has a significant effect of 2% (P<0.1) on the reduction of the probability of dissatisfaction of city dwellers, while this effect is not significant among the other group.

    Conclusion

    Living on the outskirts reduces the level of SWB. Being more satisfied with the financial status and that of the family, and having more positive emotions, being a woman and having academic education in the whole sample, having a more religious belief in city dwellers moreover being a woman, living with a partner and owning a property in outskirt dwellers are significant determinants.

    Keywords: Subjective well-being, life Satisfaction, Outskirt Dwelling, Mashhad
  • SeyyedAli Ahmadi, Shahram Vaziri*, Ghasem Ahi, Farah lotfi-Kashani, MohammadEsmaeil Akbari Pages 413-426
    Background and Objective

    Among different types of cancers, breast cancer is the most common cancer in women that causes many physical and psychological problems among patients. The objective of this study was to compare the effect of acceptance and commitment therapy and spiritual therapy on reducing the fear of relapse among women with breast cancer.

    Materials and Methods

    This study was quasi-experimental with pre-test and post-test and control group. Participants included 45women with breast cancer who were referred to the cancer treatment clinic in February 2019, who were selected by convenience sampling method and were divided into three groups based on acceptance and commitment, spiritual therapy and control group (15 people each). The first experimental group underwent acceptance and commitment therapy in eight 90-minute sessions per week. The second experimental group, under spiritual therapy. Participated in nine 90-minute sessions per week. The control group did not receive any intervention. The instrument used in this study was a shortened 12-item fear of recurrence questionnaire. Data were analyzed using univariate analysis of covariancevia SPSS software version 22.

    Results

    In the acceptance and commitment therapy group, the mean (SD) score of fear of relapse decreased from 40.2 (9.2) in the pre-test to 36.4 (9.3) in the post-test, P<0.001. In the spiritual therapy group, the mean (SD) score of fear of relapse decreased from 41.2 (12.5) in the pre-test to 39.1 (12.6) in the post-test, P<0.001. However, in the control group, the mean (SD) score of fear of disease recurrence decreased from 37.7 (9.8) in the pre-test to 38.1 (10.2) in the post-test, but this difference was not statistically significant.

    Conclusion

    The study showed that acceptance and commitment therapy and spirituality therapy both reduced the fear of relapse in women with breast cancer; however, the effect of acceptance and commitment therapy was greater than spiritual therapy.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, Spiritual therapy, Breast cancer, Fear of recurrence
  • Roya Alsadat Danesh Mirkohan, Somayyeh Taklavi*, Reza Kazemi Pages 427-440
    Background and Objective

    Compulsive buying disorder is a growing and dysfunctional consumer behavior with harmful psychological and financial consequences. The aim of this study was to compare the effectiveness of acceptance and commitment therapy on emotional self-control, emotional flexibility, and life value among women with compulsive buying disorder.

    Materials and Methods

    The study was of experimental design with, pre-test, post-test, and a control group. Participants included women aged 20-45 years with compulsive buying disorder in Rasht city, who were selected via purposeful sampling method. Compulsive buying disorder was first measured by the Faber & O'guinn questionnaire. Women with compulsive buying disorder were screened, and 60 people who were eligible to study were randomly assigned to two groups. administered and then the Then the questionnaires of emotional self-control, emotional flexibility, and value of life were protocol of acceptance and commitment treatment based on the treatment package in 8 one-hour sessions dor two months was applied to the experimental group, and the control group did not receive treatment, then the post-test was performed. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance and SPSS software version 22.

    Results

    The mean (SD) age of the participants was 37.6 (6.9) in the experimental group, and 38.9 (7.5) in the control group. Inthe experimental group, the mean (SD) valued living score increased from 67.4 (11.2) in the pre-test to 75.2 (13.5) in the post-test (P<0.001), but in the control group, the difference was not significant. In the experimental group, the mean (SD) score ofthe flexibility score increased from 35.7 (6.2) in the pre-test to 42.2 (7.8) in the post-test (P<0.001), but in the control group the difference was not significant. In the experimental group, the mean (SD) self-control score increased from 28 (3.4) in the pre-test to 39.3 (1.1) in the post-test (P<0.001), but in the control group, thedifference was not significant.

    Conclusion

    The acceptance and commitment-based therapy increased emotional self-control, emotional flexibility, and valued living of women with compulsive buying disorder

    Keywords: Shopping obsession, Emotional self-control, Emotional flexibility, Life value, Acceptance, commitment therapy
  • Leila Esmailzadeh, Masoud GholamAli Lavasani *, Sogand Ghasemzadeh Pages 441-452
    Background and Objective

    Adolescence is a critical period for developing neuropsychological processes that underpin excellent cognitive functions and social and emotional behavior.The objective of this study was to compare the effectiveness of schema therapy and acceptance and commitment-based therapy on the emotional difficulty of gifted adolescents.

    Materials and Methods

    This study was of semi-experimental design, with pre-test, post-test, control group, and follow-up. Participants included 36 gifted students of talented centers in the first and second secondary schools of Kerman in the academic year 2019-2020, selected via stratified random sampling. Participants were purposefully divided into three groups that were matched in terms of age and IQ. One of the two experimental groups received ten sessions of schema therapy training, while the other group received acceptance and commitment therapy. The control group did not receive any training. Both experimental groups were tested before and after the training sessions and in the follow-up period with a questionnaire in regulating emotion by Gratz & Roemer. The repeated measurement method and SPSS software version 22 were used to analyze the data.

    Results

    The mean (SD) age of participants in the acceptance and commitment treatment group was 16.3 (2.4), schema therapy group 16.7 (2.7), and the control group 16.2 (2.8) years.The study showed that in the acceptance and commitment therapy group, the mean (SD) difficulty in regulating emotions ranged from 141.8 (10.6) in the pre-test to 96.5 (7.7) in the post-test and 94.3 (8.1) decreased in the follow-up phase (P<0.001). In the schema therapy group, the mean (SD) difficulty in emotion regulation decreased from 140.9 (8.8) in the pre-test to 80.2 (6.8) in the post-test and 78.6 (7.5) in the follow-up phase (P<0.001). The mean (SD) the difference in the control group was not statistically significant.

    Conclusion

    The study showed that schema therapy and acceptance and commitment-based therapy reduced the difficult components of emotion regulation in high-intelligence adolescents. Schema therapy had a more significant effect than acceptance and commitment therapy on non-acceptance ofemotional responses, difficulty in performing purposeful behavior, lack of emotional awareness, and lack of emotional clarity.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, Difficulty in self-regulation, Schema therapy
  • Naghmeh Lakani, Bahman Akbari* Pages 453-467
    Background and Objective

    The various attractions of Internet content in diverse functional areas have increased users' consumption and, in acute cases, lead to Internet addiction. The aim of this study was to determine the effectiveness of cognitive emotion regulation training on emotional regulation, cognitive flexibility, and mental happiness of students with Internet addiction.

    Materials and Methods

    The present study is a quasi-experimental study with pretest, posttest design with experimental and control groups. The statistical population of the study consisted of all students with Internet addiction at Lahijan University in 2017. The statistical sample of the present study included 30 students addicted to the Internet who were randomly divided into two groups of experimental and control (15 people in each group). The training of cognitive emotion regulation strategies was performed as a group in 8sessions for the experimental group, but the control group did not receive any intervention. Questionnaires of cognitive flexibility, emotional regulation and mental happiness were administered before, after the treatment period and also three months later. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance and SPSS.22 software.

    Results

    The mean (SD) age of the experimental group was 25.26 (1.3), and the control group was 26.02 (1.7) years. In the experimental group, the mean (SD) score of the cognitive reassessment increased from 24.2 (2.1) in the pretest to 30.9 (4.6) in the posttest, and 30.1 (4.4) in the follow-up, P<0.001. In the experimental group, the mean (SD) score of the emotion suppression score decreased from 21.8 (2.8) in the pretest to 16.4 (3.7) in the posttest, and 16.8 (3.6) in the follow-up, P<0.001. In the experimental group, the mean (SD) score of controllability perception increased from 26.1 (5.3) in the pretest to 36.1 (5.9) in the posttest, and 35.2 (5.4) in the follow-up, P<0.001. In the experimental group, the mean (SD) score of the perception of different options increased from 45.5 (1.5) in the pretest to 51.4 (5.4) in the posttest, and 51.1 (5.5) in the follow-up, P<0.001. In the experimental group, the mean (SD) score of mental happiness increased from 29.2 (4.5) in the pretest to 41.7 (4.7) in the posttest, and 39.7 (5.2) in the follow-up, P<0.001, but this Changes in the control group were not significant.

    Conclusion

    It can be concluded that cognitive emotion regulation training effectively increased cognitive reassessment, controllability perception, perception of different options, mental happiness, and reducing emotion suppression among students with Internet-addicted.

    Keywords: Emotion Regulation, Cognitive Flexibility, Happiness, Internet Addiction
  • Seyed AliReza Ganjeh, Hooman Namvar *, AliReza Aghayousefi, Mehrdad Navabakhsh Pages 468-482
    Background and Objective

    Socio-cultural factors, due to their role and impact on leisure functions, can lead to growth and prosperity with proper planning. The aim of this study was to determine the socio-cultural factors affecting leisure functions among adolescents and young people.

    Materials and Methods

    This descriptive-analytical study with a structural equation modeling method used fuzzy Delphi method to determine and identify the research variables. Participants included 300 adolescents and young people aged 13 to 21 studying in 2019-2020, who were selected via convenience sampling method. To collect the data, questionnaires of social competence, communication skills, responsibility, physical health, need for recreation, happiness and volunteer work, Internet and media, educational system, and peace were used. Data analysis, equation modeling method and structural analysis conducted via SmartPLS software.

    Results

    The mean (SD) score of socio-cultural factors was3.4 (0.4), which improved leisure functions with mean (SD) 2.7 (0.4), P<0.01. Variables of socio-cultural factors including social competence with mean (SD) 4.6 (0.9), communication skills 3.4 (0.5), responsibility 2.8 (0.4), Internet and media 3.0 (1.0)and education system 3.0 (0.7) and leisure functions including relaxation with mean (SD) 1.0 (0.4), voluntary work 3.3 (0.8), health 4.5 (1.0), happiness 1.0 (0.4) and entertainment 3.4 (0.6), with indicators, had a significant relationship in the pattern, P<0.01. Based on the index GOF = 0.432, the overall fit level of the model was excellent and acceptable.

    Conclusion

    The study showed that social and cultural factors, including social competence, communication skills, responsibility, the Internet and media, and the educational system improved leisure functions.

    Keywords: Leisure Time, Socio-cultural factors, Social competence, Communication skills
  • Zahra Foroughi Kaldareh, Bahman Akbari *, Samereh Asadi Majreh Pages 483-495
    Background and Objective

    Nursing is one of the most stressful jobs that can cause anxiety for employees in this profession, which affects their health and the quality of healthcare services. The aim of this study was to investigate the structural model of the relationship between psychological capital and perceived social support with anxiety through the mediation of organizational commitment among female nurses.

    Materials and Methods

    This descriptive correlational study was conducted with theparticipation of 320 female nurses working in public and private hospitals in Rasht in 2019, who were selected via convenience sampling method. Data were collected via Luthans Psychological Capital Questionnaire, the Zimet Multidimensional Perceived Social Support Questionnaire, the Allen & Meyer Organizational Commitment Questionnaire, and the Zung Anxiety Scale. Data were analyzed using SPSS version 22 and AMOS version 22 software using Pearson correlation coefficient and structural equation modeling.

    Results

    With the increase in psychological capital score with a mean (SD) of 100.9 (18.0) and perceived social support score with a mean (SD) of 63.5 (12.9), the score of anxiety with a mean (SD) of 37.3 (8.9) decreased, P<0.01. With increasing psychological capital score and social support score, the score of organizational commitment increased with a mean (SD) of 103.6 (15.9), P<0.01. In addition, with increasing organizational commitment score, the score of anxiety decreased, P<0.01. Psychological capitaland social support also indirectly reduced nurses' anxiety by increasing organizational commitment.

    Conclusion

    The study showed that nurses' anxiety decreased with increasing psychological capital, perceived social support, and organizational commitment.The organizational commitment had a mediating role in the relationship between psychological capital and perceived social support with anxiety, which psychological capital and social support increased organizational commitment and thus reduced nurses' anxiety

    Keywords: Psychological Capital, Perceived Social Support, Anxiety, Organizational Commitment
  • Narjes Niyasti, Shohreh Ghorban Shiroudi *, Javad Khalatbari, Taher Tizdast Pages 496-508
    Background and Objective

    Psychosocial, cognitive, and biological changes during adolescence provide numerous opportunities for adolescents to engage in behaviors that are implicitly important in adopting or endangering a healthy lifestyle. The aim of this study was to determine the effectiveness of the educational package based on three methods of treatment focused on compassion, emotion and acceptance, and commitment to distress tolerance in adolescents with aggressive behaviors.

    Materials and Methods

    The present study was quasi-experimental with pre-test-post-test design, quarterly follow-up, and a control group. Participants included 30 female high school students in Ramsar city in 2019-2020, who were selected via purposful sampling method and then randomly divided into experimental and control groups. Data were obtained using Aggression Questionnaire and Distress Tolerance Questionnaire. The experimental group was trained for twelve sessions, but the control group did not receive any training. Data were analyzed using univariate analysis of covariance via SPSS software version 22.

    Results

    In the experimental group, the mean (SD) score of anxiety tolerance increased from 45.5 (1.3) in the pre-test to 48.8 (1.5) in the post-test (P<0.001) and 49.1 (1.7) in the follow-up, which indicates that the effect of the intervention was stable (P<0.001). In the control group, the mean (SD) score of anxiety tolerance increased from 44.2 (1.7) in the pre-test to 45.2 (1.1) in the post-test and 45.1 (0.1) in the follow-up, which was not statistically significant.

    Conclusion

    The training package based on compassion-focused therapy (CFT), emotion-focused therapy (EFT), and acceptance and commitment-based therapy (ACT) was effective in increasing the anxiety tolerance among adolescents with aggressive behaviors.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Aggression, Compassion-Focused Therapy, Distress Tolerance, Emotion-Focused Therapy