فهرست مطالب
نشریه پژوهش های تطبیقی زبان و ادبیات ملل
پیاپی 17 (پاییز 1398)
- تاریخ انتشار: 1398/09/20
- تعداد عناوین: 7
-
صفحات 9-26
میخاییل نیعمه، اندیشمند معاصر لبنانی و هرمان هسه، نویسنده معاصر آلمانی سوییسی، همانند هر شاعر و ادیب دیگری از عوامل مختلفی چون محیط زندگی و نیز اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان خویش تاثیر پذیرفتهاند. این مقاله پژوهشی تطبیقی بر پایه اصول مکتب آمریکایی است که نگارندگان در آن به بررسی دیدگاههای این دو نویسنده در زمینه «طبیعت» پرداختهاند و اندیشههای مشترک آن دو را تبیین کردهاند. برآیند تحقیق بر این استوار است که هرچند این دو از یکدیگر تاثیر چندانی نپذیرفتهاند، با این همه، شباهتهای بسیاری میان اندیشههای آن دو یافت میشود. هر دو پیرو مکتب رمانتیسم هستند و طبیعتگرایی و آشنایی با عرفان شرقی وجه بارز و مشترک هر دوی آنهاست. گذشته از این، در آثار هر دو، طبیعت به مثابه آرمانشهری است که برای رسیدن به ملکوت اعلی، وحدت و دوری از زندگی ماشینی و هیاهوی شهری در تکاپو هستند.
کلیدواژگان: هرمان هسه، میخاییل نعیمه، طبیعت گرایی، مکتب رمانتیسم، عرفان شرقی -
صفحات 27-50
روایت و روایتشناسی از علوم نوپایی به شمار میآید که در چند دهه اخیر مورد توجه محققان و ناقدان حوزه ادبیات قرار گرفتهاست. یکی از مهمترین نظریهپردازان این علم، محقق روسی، ولادیمیر پراپ است که الگوی روایتشناسی خود را در سال 1928میلادی با انتشار مجموعه ریختشناسی قصههای پریان مطرح ساخت. الگویی که برای مطالعه شعر روایی نیز بهکار گرفته میشود. سلیمان عیسی (شاعر معاصر سوری) و مهدی مرادی (شاعر معاصر ایرانی)، در اشعار کودکانه خود که ساختار روایی ساده و ملموس دارند، بهخوبی از شگردهای روایت بهره گرفتهاند. دو مجموعه «روستای من، نعیریه» و«ساعت بدون تیکتاک» از جمله آثار این دو شاعر است که کاربرد شگردهای روایت به صورت تطبیقی در آنها بررسی شدهاست. در این پژوهش، با هدف بررسی و کشف اشتراکها و تفاوتهای شیوه روایتگری دو شاعر و با تکیه بر الگوی روایتشناسی پراپ، پس از ارایه مطالبی در زمینه روایت و الگوی روایتشناسی پراپ و گریزی کوتاه به زندگی دو شاعر، به روش توصیفی تحلیلی، به بررسی شگردهای روایت در دو مجموعه مذکور پرداختهایم. یافتهها نشان میدهد که دو شاعر بهخوبی با میزان درک و دریافت مخاطب آشنایی دارند و با مهارتی که در سرودن شعر روایی کودک دارند، بیش از آنکه شعر را در اختیار روایت قرار دهند، روایت را در اختیار شعر قرار دادهاند.
کلیدواژگان: روایت شناسی، پراپ، سلیمان عیسی، مهدی مرادی، شعر روایی -
صفحات 51-74
«ریالیسم»، اصطلاحی است که هم بر جریان ادبی قرن نوزدهم دلالت دارد و هم به منزله سبک ادبی در داستاننویسی است که در آن به امور محتمل زندگی اجتماعی معاصر توجه نشان میدهد، بهویژه در ریالیسم سوسیالیستی، نگرش خاص به جهان به اوج میرسد و از شگردهایی چون توجه به جزییات دقیق در سطح متن و نزدیکی متن به واقعیتهای جامعهای بهره میبرد که نویسنده در آن زندگی میکند. در این مقاله، کوشیدهایم به تطبیق دو رمان «مادر» از ماکسیم گورکی (18681936م.) و «سالهای ابری» علیاشرف درویشیان (13201396) و میزان و موارد اثرپذیری و اثرگذاری و روابط ادبی و پیوندهای فکری بینالمللی نویسندگان این دو رمان در حوزه ریالیسم سوسیالیستی بپردازیم. برای این منظور، پس از مطالعه دقیق رمانهای مذکور، به مبانی نظری پژوهش، عناصر مشترک پیرنگ، شخصیتپردازی و وجوه ایدیولوژیک این دو اثر میپردازیم تا دریابیم که درویشیان با آگاهی از عناصر فنی ریالیسم سوسیالیستی و نیز با استفاده از جنبههای تبلیغی و ترغیبی این مکتب، از نویسندگان سوسیالیست روسی، بهویژه ماکسیم گورکی تا چه میزان تاثیر پذیرفتهاست و اینکه ریشههای انقلاب ایران تا چه میزان به ریشههای انقلاب روسیه مشابهت دارد.
کلیدواژگان: ریالیسم سوسیالیستی، ماکسیم گورکی، علی اشرف درویشیان، مادر، سال های ابری -
صفحات 77-94
طنز کلامی، شاخهای از تحلیل گفتمان است و تحلیل گفتمان، شاخهای از دانش زبانشناسی است که هدف آن، بررسی محتوای کلام در بافت است و برای آنکه چگونگی تکوین معنا و کار را توضیح دهد، ویژگیهای زبانی، اجتماعی و فرهنگی را بررسی میکند. زبانشناسی تحلیل گفتمان میتواند کاربردی مناسب در تحلیل متون نمایشی فراهم سازد و تبیین جامعی از تمام ابعاد ساختار زبان متن نمایشی و ابزارهای موثر در پدید آوردن طنز کلامی ایجاد کند. بدین سبب، علاوه بر امکان تحلیل زبانشناختی طنزهای کلامی، الگوهایی را نیز میتوان برای ایجاد طنز معرفی نمود. در این مقاله، به کمدیهای داییجان ناپلیون از ایرج پزشکزاد و نمایشنامه کلهپوکها از نیل سایمون بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان پرداخته میشود. بنابراین، به تحلیل نمونههای آن در هر دو اثر پرداخته میشود. بر اساس یافتههای این پژوهش، در داییجان ناپلیون، همه نوع طنز ناشی از آرایههای کلامی به چشم میخورد، ولی در کلهپوکها، نویسنده در انتخاب الفاظ چندان دقتی ندارد و بیشتر سعی در ارایه مضمون دارد. در حوزه معناشناسی زبان نیز طنز ناشی از تناقض در هر دو اثر زیاد است.
کلیدواژگان: نیل سایمون، ایرج پزشک زاد، طنز کلامی، نمایشنامه، کله پوک ها، دایی جان ناپلئون -
صفحات 95-118
اسطورهها و نمادها به عنوان یکی از مهمترین اجزای ادبیات، بهویژه ادبیات حماسی در سراسر جهان مورد توجه هستند. اقبال شاعران معاصر به این مقوله و دلیل استفاده از آنها در آثار، از جمله مسایلی است که ذهن انسان را به تفکر وامیدارد. الیوت انگلیسیزبان و سیاب عراقی از دو ملیت متفاوت از مکتب ایماژیسم و رمانتیسم تاثیر میپذیرند و به مفاهیم اسطورهای روی میآورند. گرایش به اسطورهها و نمادها منحصر به یک دوران خاص از زندگی هنری آنها نیست، بلکه آن دو در سراسر آثار منظوم و منثور خود به اسطورهها تمسک جستهاند. طرح مهمترین مسایل روز سیاسی، اجتماعی، دینی و یا حتی عواطف و احساسات شاعرانه با بهرهگیری از نمادها و اسطورهها درهم آمیخته و سبکی بدیع و غریب را خلق کرده که مهمترین ویژگی آن، دشواری و پیچیدگی فهم پارهای از مفاهیم ادبی است. این پژوهش میکوشد به تاثیر اسطورهها و نمادها در فکر و اندیشه سیاب و الیوت و نیز انعکاس آنها بر مضامین شعری بپردازد و با استفاده از روش تطبیقی، مضامین اسطورهای شعر سیاب و الیوت را بررسی نماید.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، تاثیر اسطوره ها، مضامین شعری، السیاب، الیوت -
صفحات 119-140
طبیعت» یکی از موضوعات مشترکی است که در ادبیات ملل مختلف میتوان آن را پیگیری نمود. سعدی در غزلیات خود و پترارک در سونتهای خود به بسیاری از جلوههای طبیعت پرداختهاند که با مطالعه آنها میتوان وجوه شباهت و اختلاف آنها را مشاهده و ثبت کرد. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی به بررسی یکصد غزل و سونت از سعدی و پترارک پرداختهاست، بدین نتیجه دست یافتهایم که هر دو شاعر از عناصر طبیعت در آثار خود بهوفور استفاده کردهاند و در این نوع کاربرد، آرایه تشبیه در اشعار سعدی و استعاره و نماد در آثار پترارک بیشتر جلوهگر است. مهمترین تفاوتهای اشعار دو نامبرده نیز آن است که اشعار سعدی سرشار از شادی و طرب است، در حالی که اشعار پترارک بیشتر بر محور غم و اندوه میگردد.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، طبیعت، سعدی، پترارک، غزل، سونت -
صفحات 141-164
پدیده خواب، خواب دیدن و توجه به عوالم آن، از جمله مسایلی است که از گذشته تا حال از زوایای مختلفی بدان نگریسته شدهاست، این پدیده اسرارآمیز که کیفیت و اسرار نهانش دیریاب است، تعبیر و تحلیلهای بسیار پیچیدهای دارد. کمتر متن داستانی، تعلیمی و عرفانی در ادبیات فارسی و نیز در تاریخ ادبیات جهان وجود دارد که به پدیده خواب و بیداری هرچند به صورت بسیار مختصر نپرداخته باشند و از کنار خوابها بیتوجه بگذرند. در تمام گونههای ادبیات داستانی، خواب و پدیدههای مربوط به آن، بنمایهای اساسی است. به خود خواب یا فرایند مقابل آن، بیداری، آگاهی و هوشیاری از جنبههای گوناگونی توجه شدهاست. هر گفتار و نوشتاری به منظور انتقال پیام به مخاطب و ارتباط با اوست که به انجام میرسد، اما مولانا گاه پیامش را طبیعی و بر پایه عادتهای زبانی و نظام فکری صوفیانه بیان نمیکند. او شالوده انتظارات و تصورات خواننده را با درهم ریختن اساس تعاریف عرفانی برهم میریزد. در نگرش قاعدهگریز مولانا، هر واژه میتواند برخلاف مفاهیم تثبیتشده و صوفیانه، رنگ تازهای به خود بگیرد. خواب نیز در ذهن مولانا با نگرشی چندوجهی و درهم تنیده، هر لحظه نمود دیگری مییابد. در این مقاله، به بررسی تطبیقی مضمون شبهراسی و خوابهراسی نزد مولانا و امانویل لویناس پرداختهایم. بدین منظور، از غزلیات مولانا و کتاب از وجود به وجود اثر لویناس، مضامین خوابهراسی را از دیدگاه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به مدد روش توصیفی تحلیلی و با شیوه تحلیل محتوا بررسی کردهایم. نتایج نشان میدهد که از نظر هر دو اندیشمند، خوابهراسی یا همان بیداری از خواب غفلت و پرداختن به دیگری، جزء اولین منزلها در سیر و سلوک و اساس حرکت است. هرچه هست، «آن دیگری» است، دعوت مولانا و لویناس، دعوتی است به فراسو؛ دعوتی به فراروی از وضعیت انسان اسیر در دنیا و ترک آداب نظری و پرداختن به سلوک حقیقی با کمک بیداری حقیقی و پرداختن به «دیگری».
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، خواب هراسی، مولوی، امانویل لویناس، غزلیات شمس