فهرست مطالب
نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)
سال سوم شماره 3 (پیاپی 9، پاییز 1378)
- تاریخ انتشار: 1378/07/09
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحات 1-11
مطالعه تناوب سیلاب در مناطق خشک به دلیل تعداد کم ایستگاه های هیدرومتری، کمبود آمار و وجود داده های پراکنده ناشی از وقوع جریانهای نادر، بسیار مشکل می باشد. تحلیل منطقه ای سیلاب یکی از روش های مناسب جهت غلبه بر چنین مشکلاتی می باشد. در این تحقیق یکی از روش های تحلیل منطقه ای سیلاب به نام روش هیبرید مورد بررسی قرار گرفته است. منطقه مورد مطالعه شامل 17 حوضه همگن واقع در استانهای اصفهان و چهارمحال و بختیاری می باشد. نخست با استفاده از رگرسیون چندگانه بین دبی سیلاب با دوره های مختلف بازگشت، به عنوان عامل وابسته و خصوصیات فیزیکی و اقلیمی حوضه، به عنوان عوامل مستقل، مهم ترین عوامل فیزیکی و اقلیمی مرتبط با سیلاب که عبارت از سطح و ارتفاع متوسط حوضه بودند تعیین گردید. مدل های تناوب سیل هیبرید مرتبط با این دو عامل تعیین و با مدل های رگرسیون چندگانه در این منطقه مقایسه گردید. مقایسه مقادیر نسبی خطای مدل های هیبرید و رگرسیون نشان می دهد که در دوره های بازگشت کوتاه، دقت مدل هیبرید بیشتر از روش رگرسیون بوده ولی در دوره های بازگشت بالا، دقت مدل رگرسیون بیشتر از روش هیبرید می باشد.
کلیدواژگان: تحلیل منطقه ای سیلاب، آزمون همگنی حوضه های آبخیز، روشهای برآورد دبی اوج سیلاب -
صفحات 13-23
تاثیر دو نوع خاک ورزی بر خصوصیات فیزیکی خاک در مزرعه تحقیقاتی آموزشی دانشگاه صنعتی اصفهان (لورک) و عملکرد ذرت (Zea mays</em>) طی دو سال (1377-1376) مورد مطالعه قرار گرفته است. خاک (Fine loamy, Thermic, typic Haplargids) از دو عمق 20-0 و 40-20 سانتیمتری نمونه برداری و مواد آلی (OM)، جرم مخصوص ظاهری (BD)، شاخص فروسنجی (PI) میانگین وزنی قطر خاک دانه (MWD) و توزیع اندازه ای خاک دانه ها (ASD) و همچنین عملکرد محصول ذرت مورد مقایسه قرار گرفت. اعمال روش بدون خاک ورزی باعث افزایش مواد آلی خاک تا دو برابر، نسبت به سیستم خاک ورزی مرسوم شد. جرم مخصوص ظاهری و شاخص فروسنجی در هر دو سیستم یکسان بود. در سیستم خاک ورزی مرسوم خاک دانه های کوچک تر از 25/0 میلیمتر در حدود 20 درصد بیشتر از سیستم بدون خاک ورزی بوده است. به همین جهت میانگین وزنی قطر خاک دانه در خاک سطحی شخم خورده نیز حدود 20 درصد کوچک تر از خاکهای شخم نخورده می باشد. ولی سیستم بدون خاک ورزی اثر معنی داری بر کاهش وزن خشک گیاه در تمام طول دوران رشد داشته است. در نتیجه بیشترین کاهش عملکرد در سال دوم و در سیستم بدون شخم صورت گرفته است. علت این موضوع را می توان در کم بودن اولیه مواد آلی خاک، ساختمان ضعیف آن و در نتیجه عدم رشد مناسب ریشه در خاک این مناطق دانست. با توجه به موارد مذکور سیستم خاک ورزی بدون شخم در مناطق یاد شده توصیه نمی گردد.
کلیدواژگان: خاک ورزی، خاک دانه، حفاظت خاک، مواد آلی، ذرت -
صفحات 25-39
خاکهای گچی که از بارزترین خاکهای مناطق خشک و نیمه خشک می باشند، در استان اصفهان پراکنش زیادی دارند. اراضی گچ دار شمال غربی اصفهان، قسمتی از حوضه آبخیز شمالی رودخانه زاینده رود را تشکیل داده، به صورت حوضه ای بسته توسط منابع زمین شناختی محصور گردیده اند. به منظور بررسی منشا گچ و شناخت منابع زمین شناختی تغذیه کننده کانی گچ در منطقه فوق، 22 قطعه مطالعاتی از کل سطح مواد زمین شناختی حوضه، بر اساس سطح تاثیرگذاری هر کدام در تولید گچ انتخاب گردید. با استفاده از مقاطع طبیعی و مصنوعی در نقاط تعیین شده، نمونه های متعددی از رسوبات لایه های مختلف تمامی نقاط برداشته شد.مشاهدات صحرایی بیانگر آن بود که: در سازند نایبند و شمشک، بلورهای گچ در اطراف و سطوح جانبی شیل های متورق به مقادیر زیادی وجود دارد و بلورهای پیریت تنها در شیل های معدن باما قابل رویت بود. در مواد فرسایش یافته از کنگلومرای قرمز رنگ قاعده کرتاسه، مقادیر قابل توجهی گچ تجمع یافته است. در رگه های هیدروترمال موجود در سازندهای شمشک و نایبند، بلورهای گچ در متن یا داخل حفرات و یا بین رگه های مختلف سنگها دیده می شود. در قسمتهایی از سازند قم (رسوبات تبخیری)، مقادیر متنابهی گچ وجود دارد. مشاهدات صحرایی و نتایج آزمایشهای تفرق اشعه ایکس (XRD) روی پودر سنگها و نمونه های تلخیص شده (توسط سیاله های سنگین) و اندازه گیری سولفور باقی مانده در شیل های سطحی و همچنین تفاسیر مقاطع نازک و صیقلی سیگها چنان نشان می دهند که اولا، در شیل ها هنوز هم پیریت و سولفورهای دیگر باقی است و ثانیا، کانی گچ در متن بیشتر سنگهای نمونه برداری شده وجود دارد. بر اساس نتایج به دست آمده می توان موارد زیر را به ترتیب اهمیت به عنوان منشا و عامل اصلی تغذیه کننده گچ در خاکهای اراضی مورد مطالعه معرفی نمود: الف- رها شدن گچ از آهکهای کرتاسه، مخصوصا از کنگلومرای قرمز رنگ قاعده کرتاسه به واسطه هوادیدگی و فرسایش. ب- تشکیل گچ بر اثر اکسیداسیون پیریت و دیگر سولفورهای موجود در شیل ها. ج- رها شدن گچ از کانیهای شیمیایی و تبخیری موجود در مارن ها و رسوبات سازند قم به واسطه هوادیدگی و فرسایش. د- تشکیل گچ بر اثر فرایندهای هیدروترمالی آتش فشانهای اواخر دوران سوم.
کلیدواژگان: خاکهای گچی، سازندهای گچی، رسوبات تبخیری -
صفحات 41-59
این مطالعه به منظور ارزیابی قابلیت روش کروماتوگرافی مایع فاز معکوس با کارایی بالا (RP-HPLC) در بررسی پروتیین های ذخیره ای و تنوع ژنتیکی آن در ایزولاین های بهاره و پاییزه، ارقام زراعی و بومی گندم نان اجرا گردید. پروتیین های گلیادین حاصل از آرد 5 بذر تصادفی از هر ژنوتیپ، با روش RP-HPLC تجزیه شدند. در این روش از ستون Nucleosil C18 300A و یک ستون محافظ و حلال متحرک استونیتریل حاوی TFA استفاده شد. کلیه شرایط انتخاب شده برای تجزیه پروتیین های ذخیره ای، اهداف این مطالعه را با منظور نمودن سرعت و بازده جداسازی مناسب تامین نمود. تحت این شرایط تعداد اجزای حاصل از تجزیه گلیادین ها بیشتر از ریزواحدهای تجزیه الکتروفورز بود. به علاوه نتایج کمی حاصل از تجزیه RP-HPLC، تجزیه و تحلیل آماری داده ها را آسان نمود. همچنین تجزیه گلیادین ها با روش RP-HPLC قابلیت بالایی در شناسایی ژن های چاودار داشت، به طوری که به سهولت حضور سکالین های امگا در ژنوم رقم فلات را معلوم کرد. بنابراین نتیجه گیری شد که تجزیه RP-HPLC پروتیین های گلیادین می تواند کارآیی روش الکتروفورز را داشته باشد و حتی در مواردی جایگزین آن شود. نتایج تجزیه خوشه ای پلی پپتیدهای گلیادین بیانگر افزایش تدریجی تنوع ژنتیکی از ایزولاین ها تا ارقام بومی بود. در مجموع، در بین ارقام بومی، گندمهای علی آباد، عقدا، سفید بافقی، قرمز بافقی، شهداس و سرخه از تنوع ژنتیکی بیشتری برخوردار بودند.
کلیدواژگان: ارقام بومی، ایزولاین، تجزیه خوشه ای، زیرواحدهای پروتئین، گلیادین، مولفه های اصلی -
صفحات 61-73
به منظور مطالعه تنوع ژنتیکی و محیطی خصوصیات مورفولوژیک و فنولوژیک و شناخت مبانی مورفولوژیک اختلاف عملکرد و عوامل پنهانی موثر بر آن در سویا، آزمایشی در سال 1375، در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد اجرا گردید. آزمایش در قالب سه طرح آگمنت برای 285 لاین و 5 رقم شاهد پیاده گشت. تفاوتهای بسیار معنی داری بین ژنوتیپ ها برای کلیه صفات مورد بررسی مشاهده شد. ضرایب تنوع فنوتیپی برای کلیه صفات بیشتر از ضرایب تنوع ژنتیکی بود و در بسیاری از حالات تفاوتهای ناچیزی وجود داشت. بیشترین ضرایب تنوع فنوتیپی و ژنوتیپی به ترتیب مربوط به صفات تعداد غلاف در بوته، روز تا گلدهی، ارتفاع، ارتفاع پایین ترین غلاف و تعداد ساقه فرعی بود. توارث پذیری و بازده ژنتیکی برای این صفات و وزن صد دانه بالا و برای عملکرد بوته پایین بود. کمترین ضرایب تنوع به تعداد دانه در غلاف و روز تا جوانه زنی تعلق داشت. نتایج رگرسیون مرحله ای نشان داد که حداکثر اختلاف عملکرد دانه لاین ها را می توان به تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن صد دانه نسبت داد. تجزیه عاملها علاوه بر تاکید بر نقش اجزای عملکرد، چهار عامل پنهانی موثر در عملکرد را استخراج نمود که 34/97 درصد تغییرات عملکرد را توجیه کردند. این عوامل که تعیین کننده مبدا و مقصدهای فیزیولوژیک هستند، با توجه به صفاتی که در بر گرفتند، تحت عنوان عوامل مخزن، معماری، سرمایه ثابت و وزنی نامگذاری شدند. در مجموع استنباط شد که برای اصلاح ارقام سویا می توان گیاهان با بنیه قوی و گره ها، غلافها، برگها و وزن دانه زیاد را انتخاب کرد.
کلیدواژگان: اجزای عملکرد، بازده انتخاب، تجزیه رگرسیون مرحله ای، توارث پذیری صفات -
صفحات 75-90
تلفیق پهن برگ کشها و باریک برگ کشها برای کنترل علفهای هرز در گندم، تحت شرایط اصفهان مورد مطالعه قرار نگرفته است. بدین لحاظ، آزمایشی در سال زراعی 75-1374 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. در این مطالعه علف کشهای توفوردی + ام سی پی آ (یو46کمبی فلویید6)، بروموکسینیل، متریبیوزین، دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم و تلفیق آنها به صورت 11 تیمار علف کش، همراه با شاهد وجین و شاهد علف هرز در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند. ناخنک و یولاف وحشی مهم ترین علفهای هرز مزرعه بودند. کنگر وحشی و پیچک صحرایی اهمیت کمتری داشتند. اثربخشی بروموکسینیل بر روی علفهای هرز پهن برگ یکساله بیشتر از توفوردی + ام سی پی آ بود، در حالی که توفوردی + ام سی پی آ اثربخشی بیشتری بر روی علفهای هرز چندساله داشت. تیمارهای دیکلوفوپ-متیل و تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم بیشترین اثربخشی را بر روی کنترل یولاف وحشی نشان دادند، هر چند که تفاوت معنی داری بین تیمارهای حاوی دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم از لحاظ کاهش تعداد و وزن خشک یولاف وحشی مشاهده نشد. بیشترین خسارت ظاهری بر گندم توسط متریبیوزین و کمترین خسارت توسط بروموکسینیل وارد شد. عملکرد دانه گندم تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. به هر حال، بالاترین عملکرد دانه گندم توسط تیمار تلفیق ترالکوکسیدیم با بروموکسینیل، که پایین ترین وزن خشک مجموع علفهای هرز را در مراحل سنبلچه انتهایی و سنبله دهی گندم داشت، به دست آمد. بر اساس نتایج حاصله، چنانچه علفهای هرز چندساله پهن برگ مساله ساز نباشند، تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم جهت کنترل مجموع علفهای هرز مزرعه گندم، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر، مناسب است. اما در صورت غالبیت علفهای هرز چندساله پهن برگ و یولاف وحشی در مزرعه، تلفیق توفوردی + ام سی پی آ با دیکلوفوپ-متیل جهت کنترل مجموع علفهای هرز مطلوب تر می باشد.
کلیدواژگان: کنترل شیمیایی، علفهای هرز، گندم، توفوردی، ام سی پی آ، بروموکسینیل، متریبیوزین، دیکلوفوب- متیل، ترالکوکسیدیم -
صفحات 93-102
برای تعیین نسبت مناسب یونجه خشک و ذرت سیلوشده در تغذیه گاوهای شیرده با تعادل کاتیون - آنیون، دیواره سلولی، انرژی و پروتیین یکسان، در یک طرح مربع لاتین 4 × 4 با دو تکرار، 8 گاو هلشتاین با میانگین وزن 570 کیلوگرم، تولید 22 کیلوگرم و چربی 5/3% در اواسط دوره شیردهی، از چهار جیره با نسبتهای یونجه خشک به ذرت سیلوشده 100:0، 67:33، 33:67 و 0:100 استفاده کردند. ماده خشک مصرفی، قابلیت هضم، تجزیه پذیری موثر ماده خشک در شکمبه، درصد چربی شیر و درصد کل مواد جامد شیر در جیره های 1 الی 4 به ترتیب 09/19، 94/19، 94/20 و 90/20 کیلوگرم در روز و 07/69، 75/65، 78/71 و 82/49 درصد و 8/52، 59/49، 4/50 و 51/46 درصد و 47/3، 53/3، 79/3 و 93/3 درصد و 07/12، 17/12، 48/12 و 60/12 درصد بود. جیره دارای 67 درصد سیلو، بیشترین مصرف ماده خشک، تولید شیر تصحیح شده (بر حسب 2/3 درصد) و قابلیت هضم در شکمبه را نشان داد. درصد تجزیه پذیری جیره ها در شکمبه به ترتیب در 100% یونجه و 100% سیلو بیشترین و کمترین بود. جیره های دارای 67% ذرت سیلوشده تجزیه پذیری بیشتری را نسبت به 33% ذرت سیلوشده نشان دادند. درصد چربی شیر درتیمارهای 67% و 100% ذرت سیلوشده بیشتر از تیمارهای 100% و 67% یونجه بود. با افزایش نسبت ذرت سیلوشده به یونجه خشک، مقدار کیلوگرم چربی شیر و درصد پروتیین شیر، کیلوگرم پروتیین شیر و کل مواد جامد شیر افزایش نشان داد.
کلیدواژگان: علوفه خشک یونجه، ذرت سیلو شده، کاتیون - آنیون، دیواره سلولی -
صفحات 105-112
این آزمایش به منظور مطالعه اثر پنج سطح 06/3، 23/3، 4/3، 57/3 و 74/3 درصد کلسیم و سه سطح 2000، 2200 و 2400 واحد بین المللی در کیلوگرم جیره ویتامین 3</sub> Dبر خصوصیات تولیدی مرغهای تخمگذار به اجرا درآمد. آزمایش در یک طرح کاملا تصادفی در قالب آزمایش فاکتوریل 3 × 5 که جمعا 15 تیمار آزمایشی را تشکیل دادند، صورت گرفت. 240 قطعه مرغ 26 هفته ای لگهورن سفید از سویه های لاین 36 W به 60 واحد آزمایشی تقسیم شدند، به طوری که هر تیمار 4 تکرار داشت. مدت آزمایش 90 روز بود و در پایان آزمایش مرغها 38 هفته سن داشتند. نتایج نشان داد که سطوح کلسیم بر درصد تولید، مصرف غذا، بازده تخم مرغ و ضریب تبدیل غذا اثر معنی داری نداشت، ولی سطح 4/3 درصد کلسیم سبب افزایش معنی داری (05/0>P) در وزن تخم مرغ شد. ویتامین 3</sub> D اثر معنی داری روی وزن تخم مرغ، مصرف غذا و بازده تخم مرغ نداشت، اما با افزایش سطح ویتامین 3</sub> D، درصد تولید به طور معنی داری (05/0>P) افزایش و ضریب تبدیل غذا کاهش یافت. اثر متقابل کلسیم و ویتامین 3</sub> D بر وزن تخم مرغ و درصد تولید معنی دار بود (05/0>P). معادلات رگرسیون به دست آمده نشان داد که از کلسیم و ویتامین 3D جیره می توان صفات تولیدی را تخمین زد.
کلیدواژگان: کلسیم، ویتامین 3 D، صفات تولیدی
-
Pages 1-11
Designers of hydraulic structures are often faced with the problem of estimating flood frequencies at stream sites, where little or no flow information is available. A regional regression model is widely used which relates physical and climatological parameters to flow characteristics. In this study, a new method is used which is based on the station-year technique and combined records for several stream-flow gaging stations to make a single composite sample. This method, named ‘hybrid’, was proposed by Hjalmarson and Thomas (1992). It was applied to a group of records from 17 apparently homogeneous stream gaging stations to determine regional flood frequency equations. The study area consists of two adjacent basins, Gavkhoony and North Karoon in the central part of Iran. Using area and mean elevation of the catchments as the most important criteria in relation to peak discharge, the interactive process of the hybrid method was performed, resulting in two-parameter models of regional flood frequency. The performance of the hybrid method was evaluated by comparison with the regional relations determined from a multivariate regression. The comparison revealed that the accuracy of the hybrid method was significantly better than the regression method for low return periods.
Keywords: Regional flood analysis, Homogeneous stream gaging, Flood frequency equation -
Pages 13-23
A two-year study (1996-97) was conducted to verify tillage effects on several soil properties and corn yield. The soil (fine loamy, Thermic, typic Haplargids) was treated by conventional (CT) and no-till (NT) systems. Soil organic matter (OM), mean weight diameter (MWD), penetration resistance (Cl), bulk density (BD), total nitrogen (TN) and aggregate size distribution at depths of 0-20 and 20-40 cm were measured. No-till system caused the OM to be twice as much as that in the conventional tillage system. Total nitrogen in the NT and at depths of 0-20 and 20-40 cm were higher by 30% and 20%, respectively. No differences obtained in bulk density and penetration resistance, but MWD in the NT was 20% and 10% higher than CT in the 0-20 and 20-40 cm depths, respectively. Mean weight diameter of the aggregates in the CT was smaller than that in NT. Aggregates of less than 0.25 mm at 0-20 cm depths were almost 25% higher in CT compared to NT system. The yield in the NT system was significantly lower than CT. Although reduced cultivation could bring a better soil physical condition, low initial organic matter, weak structure and heavy-textured soil produced unsuitable conditions for the crop roots and, consequently, resulted in low yield. Therefore, no-till system in this region would not be recommended.
Keywords: Tillage, Aggregates, Soil conservation, Organic matter, Corn -
Pages 25-39
Gypsiferous soils, as the most characteristic soil in arid and semi-arid regions, are widespread in Isfahan Province. The north-west region of Isfahan is a closed basin and is surrounded by geologic formations. This area is a part of Zayandehrood watershed. The origin of gypsum in this area was investigated in this study. Considering the geologic distribution of gypsum, twenty-two locations, suspected to have been affected by gypsum, were selected for sampling. Natural and artificial excavations were used to discover their relationships. To distinguish the differences between fresh and weathered shales, some fresh samples were taken from the depth of Shemshak formations (a lead mine). Field observations showed that in Shemshak and Nayband formations, gypsic crystals were present within the layers of weathered shales, and pyrite was observed only in the mine shales. In weathered red conglomerates (Lower Cretaceous), considerable amounts of gypsum had accumulated. In the hydrothermal veins of Shemshak and Nayband formations, gypsic crystals were found in matrix or between rock layers. In some parts, the Qom formation (Evaporate sediments) contained plenty of gypsum. From field observations and analytical data, such as mineralogy of untreated and floated rock powders, determination of residual sulfides in shales, and the examination of thin and polished sections of rocks, we conclude that the origin and main resources of gypsum in our study area are as follows:1. Gypsum being released from Cretaceous limes particularly from red conglomerates 2. Oxidation of pyrite and any sulfidic minerals existing in shales 3. Gypsum being released from evaporates (Qom formation and Oligomiocenic Marls) 4. Gypsum formed through hydrothermal reactions during late Tertiary.
Keywords: Gypsiferous soils, Gypsiferous formation, Evaporate sediments -
Pages 41-59
This study was conducted to evaluate the capability of reversed-phase high performance liquid chromatography (RP-HPLC) of wheat (Triticum aestivum</em> L.) storage proteins, and their genetic variability in different winter and spring isolines, cultivars and landraces. Gliadin proteins were extracted from the flour of five randomly selected seeds of each genotype. In this method, Nucleosil C18 300 A column (250×4.6 mm ID), equipped with a guard column and acetonitrile containing TFA as mobile phase was used. All selected conditions for RP-HPLC such as suitable velocity and resolution were sufficient to achieve the objectives of this study. Under these conditions, the number of gliadin components by RP-HPLC analysis was more than electrophoresis subunits. In addition, quantitative results of RP-HPLC facilitated the data analysis. Also gliadin analysis by RP-HPLC had a high potential in detecting rye (Secale cereale</em> L.) genes, so that the presence of ω-secalins in the genome of Falat variety was easily detected. Therefore, it was concluded that RP-HPLC analysis of gliadin proteins is as efficient as electrophoresis, and could even replace it in some cases. The result of cluster analysis for gliadin polypeptides indicated the gradual increase of genetic variation from isolines to landraces. Generally speaking, among the landraces, Ali Abad, Aghda, Sefid Bafghi, Ghermez Bafghi, Shahdas and Sorkheh had greater genetic variations.
Keywords: Landraces, Isolines, Cluster analysis, Protein subunits, Gliadin, Principal components -
Pages 61-73
In order to study the genetic and environmental variability of morphological and phenological characteristics and also to gain a better understanding of the morphological basis of yield variation in soybean, an experiment was conducted at Research Farm, College of Agric., Isfahan University of Technology, in 1996. The experiment was arranged in three augmented designs with 285 lines and 5 control varieties. There were highly significant differences among genotypes for all the characteristics studied. The phenotypic coefficients of variability were greater than the genotypic ones for all the traits although the differences for most of them were small. The highest phenotypic and genotypic coefficients of variation, in order of magnitude, were obtained for number of pods per plant, days to flowering, plant height, height of the lowest pod, and number of lateral branches. Heritability estimates and the percent of genetic improvement for these traits and seed weight were high but for seed yield per plant were low. The lowest coefficients of variability were related to number of seeds per pod and days to germination. The results of stepwise regression analysis indicated that the maximum variation in seed yield could be attributed to the number of pods per plant, number of seeds per pod, and 100-seed weight. Factor analysis in addition to emphasizing the importance of yield components, resulted in four factors which determined 97.34% of yield variation. These factors which were indicators of physiological sink and source, with respect to the traits contained, were named as photosynthetic sink, plant architecture, fixed capital, and weight, respectively. In general, it was concluded that in order to improve soybean cultivars, selection should be in favor of plants with stronger structure, higher number of leaves, nods and pods per plant, and higher seed weights.
Keywords: Yield components, Selection efficiency, Stepwise regression, Heritability -
Pages 75-90
Combining herbicides for controlling broadleaf weeds and grasses in wheat farms has not been studied under Isfahan environmental conditions. Thus, this experiment was conducted in 1995-96 at the Agricultural Research Station, Isfahan University of Technology, in order to investigate the issue. In this study, 2,4-D+MCPA (U46 Combi Fluid 6), bromoxynil, metribuzin, diclofop-methyl and tralkoxydim and their combinations in 11 treatments plus weed-free and weedy checks were evaluated using a randomized complete block design with 4 replications. Goldbachia laevigata</em> and Avena fatua</em> were the dominant weeds. Cirsium arvense</em> and Convolvulus arvensis</em> were of less importance. Efficacy of bromoxynil on annual broadleaf weeds was higher than 2,4-D+MCPA, while 2,4-D+MCPA was more effective on perennial broadleaf weeds. Diclofop-methyl and combination of bromoxynil with tralkoxydim were the most effective on A. fatua</em>, while differences between treatments containing diclofop-methyl or tralkoxydim on decreasing A. fatua</em> numbers were non-significant. The most and the least visual damages to wheat plants were caused by metribuzin and bromoxynil, respectively. Wheat yield was not significantly affected by treatments. However, the highest yield was obtained by tralkoxydim + bromoxynil treatment, which produced the lowest total dry weight of weeds at terminal spikelet and heading stages of wheat. The results obtained here indicate that combination of bromoxynil with tralkoxydim might be the best treatment for the control of all annual weeds under conditions similar to this experiment. But if perennial broadleaf weeds and wild oat are dominant in the field, combination of 2,4-D+MCPAwith diclofop-methyl might be preferred.
Keywords: Chemical Control, Weeds, Wheat, 2, 4-D, MCPA, Bromoxynil, Metribuzin, diclofop-methyl, tralkoxydim -
Pages 93-102
To determine the best ratios of alfalfa hay to corn silage with similar dietary NDF, cation-anion balance, energy and protein content in the lactating dairy cows, eight mid-lactating Holstein dairy cows with average body weight of 570 kg, and milk yield of 22 kg/d with 3.5% fat, were assigned to each of four experimental diets with alfalfa hay to corn silage ratios of 100:0, 67:33, 33:67 and 0:100., in a 4 × 4 Latin square design with two replicates. Dry matter intake, digestibility, rumen degradability of DM, fat percentage and total solids in milk for diets one to four were 19.09, 19.94, 20.94, 20.90 kg/d 69.07, 65.75, 71.78, 49.82% 52.8, 49.6, 50.4, 46.7% 3.47, 3.53, 3.79, 3.93% 12.17, 12.17, 12.48, 12.60%, respectively. Diets containing 67% silage showed the highest dry matter intake, 3.2% FCM and digestibility. Degradability in rumen were highest and lowest in diets containing 100% alfalfa hay or corn silage, respectively. Increased ratios of silage to alfalfa hay corresponded to increases in milk fat and protein yield, milk protein percentage and total solids in milk.
Keywords: Alfalfa hay, Corn silage, Cation-anion balance, Lactating dairy cows -
Pages 105-112
An experiment was carried out to study the effect of different levels (3.06, 3.23, 3.4, 3.57 and 3.74%) of calcium and vitamin D3</sub> supplementation (2000, 2200 and 2400 IU/kg diet) on the performance of laying hens. In a completely randomized design and in a 5 × 3 (15 treatments) factorial arrangement, two hundred and forty (240) white leghorn laying hens strain Hy-Line W 36, 26 weeks old, were divided into 60 replicates, four hens per replicate. The experimental period lasted 90 days, until the hens reached 38 weeks of age. The results indicated that calcium levels did not have any significant effects on the percentage of egg production, feed consumption, feed conversion ratio and egg mass. Egg weight significantly (P < 0.05) increased at 3.4% Ca level. Vitamin D3 </sub>had no significant (P < 0.05) effects on egg weight, feed consumption and egg mass, but feed conversion ratio significantly (P < 0.05) decreased and percentage of egg production raised significantly (P < 0.05) due to added vitamin D3</sub>. Interaction between vitamin D3</sub>and calcium on egg weight and egg production was significant (P < 0.05). The regression equations indicated that performance traits can be estimated from calcium and vitamin D3</sub>levels in diet.
Keywords: Calcium, Vitamin D3, Performance traits, Laying hens