فهرست مطالب
نشریه آسیب شناسی، مشاوره و غنی سازی خانواده
سال هفتم شماره 1 (پیاپی 13، بهار و تابستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1402/04/24
- تعداد عناوین: 7
-
صفحات 1-28
سرمایه هیجانی در زمره متغیرهای مثبتی قرار دارد که می تواند در بهبود شرایط بانوان دارای اضطراب اجتماعی کارساز واقع شود. این پژوهش با هدف آشکار ساختن تاثیر درمان متمرکز بر هیجان بر سرمایه هیجانی بانوان دارای اضطراب اجتماعی اجرا شد. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش، بانوان با نشانه های اضطراب اجتماعی مراجعه کننده به مراکز مشاوره ندای فطرت و بهشت اصفهان در سال 1399 بودند. حجم نمونه به صورت در دسترس 30 نفر مبتنی بر ملاک های ورود که نمره بالاتر از 40 در مقیاس اضطراب اجتماعی کانون (Connor, 2000) کسب کرده بودند، تعیین گردید و به طور تصادفی در یک گروه آزمایش (15) نفر و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. برای جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه سرمایه هیجانی (Golparvar, 2016) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی (Connor, 2000) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت درمان متمرکز بر هیجان قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ مداخله روان شناختی دریافت نکرد. داده ها از طریق تحلیل واریانس اندازه گیری تکرار شده تحلیل شدند. نتایج نشان داد که گروه درمانی متمرکز بر هیجان برافزایش سرمایه هیجانی و ابعاد آن (عاطفه مثبت، احساس انرژی و شادمانی) در بانوان دارای اضطراب اجتماعی با اندازه اثر 80 درصد تاثیر معنادار داشت (01/0>P). بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان درمان متمرکز بر هیجان را به عنوان یک روش درمانی برای افزایش سرمایه هیجانی بانوان دارای اضطراب اجتماعی به کار برد.
کلیدواژگان: اضطراب اجتماعی، درمان متمرکز بر هیجان، سرمایه هیجانی -
صفحات 29-54زمینه
ارتقای مهارت های فرزند پروری می تواند به واسطه افزایش اعتماد به خود، تراز کیفیت زندگی مادران را افزایش و درنتیجه مقابله با استرس فرزندان را بهبود بخشد.
هدفپژوهش حاضر با هدف تاثیر مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن بر کیفیت زندگی مادران و تاب آوری کودکان انجام شد.
روشروش این پژوهش کاربردی آزمایشی و دارای طرح آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان پیش دبستانی بود مراجعه کننده به مهدکودک گل ها در شهر تهران طی سال 1400 بود. از میان جامعه آماری، 30 نفر از مادران دارای کودک پیش دبستانی با به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی 15 نفری و گروه کنترل 15 نفری گمارش شدند. برای گردآوری داده ها از ابزارهای مقیاس کیفیت زندگی سازمان سلامت جهانی (Nejat , Montazeri, Holakouie , Mohammad , Majdzadeh, 2007) و مقیاس اندازه گیری تاب آوری کودک و نوجوان Liebenberg, Ungar, & Vijver, 2012 استفاده شد. گروه آزمایش در هشت جلسه 45 دقیقه ای مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن (Alipour , Aliakbari Dehkordi & Barghi Irani , 2018.) شرکت کردند و اعضای گروه کنترل در آن هنگام مداخله ای دریافت نکردند. جهت آزمون فرضیه های این پژوهش از تحلیل کوواریانس چندگانه برای بررسی تاثیر مداخله و از تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر برای بررسی ثبات تاثیر مداخله در مرحله پیگیری استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن کیفیت زندگی مادران و تاب آوری کودکان گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه کنترل در پس آزمون و آزمون پیگیری له طور معنی دار افزایش داد.
نتیجه گیریبر اساس این پژوهش می توان نتیجه گرفت مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن شایان به کارگیری در فضاهای آموزشی و پرورشی است.
کلیدواژگان: روان-آموزشی، فرزند پروری، کیفیت زندگی، تاب آوری -
صفحات 55-80
محیط کار و خانواده به عنوان دو قطب اصلی زندگی در دهه حاضر درگیر همه گیری کووید 19 شد و عوامل زیادی همچون تعارض، سازگاری، تنیدگی و غیره را تحت تاثیر قرار داد. هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی تعارض کار - خانواده بر اساس تنیدگی شغلی، شفقت به خود و سازگاری زناشویی در بین آموزگاران زن در همه گیری کووید 19 بود. پژوهش توصیفی با طرح همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه آموزگاران زن شهر تفت که از بین آن ها تعداد 250 معلم زن به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه تعارض کار - خانواده (Carlson, Grzywacz& Zivnuska, 2000)، پرسشنامه شفقت ورزی به خود (Neff, 2003) پرسشنامه سازگاری زناشویی، (Spannier,1976) و پرسشنامه تنیدگی شغلی (Osipow,1987) آزمودنی ها تکمیل شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام با نرم افزارSpss نسخه 23 تحلیل شد. نتایج نشان داد سازگاری زناشویی پیش بینی کننده منفی و معنی دار تعارض کار-خانواده است (309/0=R2،01/0p<، 52/10-t=،555/0-β=) و با یک واحد استاندارد افزایش در سازگاری زناشویی، 555/0 واحد استاندارد تعارض کار- خانواده کاهش پیدا می کند. همچنین نتایج نشان داد تنیدگی شغلی پیش بینی کننده مثبت و معنی دار تعارض کار-خانواده است (063/0=R2،01/0p<، 96/4t=،326/0β=) و با یک واحد استاندارد افزایش در تنیدگی شغلی، 326/0 واحد استاندارد تعارض کار- خانواده افزایش پیدا می کند. نتیجه اینکه افزایش تنیدگی شغلی افزایش تعارض کار - خانواده را در پی دارد درحالی که افزایش سازگاری زناشویی کاهش دهنده تعارض کار-خانواده بود بنابراین توجه به این گونه متغیرها جهت شناخت تاثیرات آنان بر خانواده در مراکز مشاوره و روان شناسی ضروری به نظر می رسد.
کلیدواژگان: تعارض کار، تنیدگی شغلی، شفقت ورزی، سازگاری زناشویی -
صفحات 81-130زمینه
نوجوانی یک دوره آسیب پذیر و بحرانی است و رفتارهای پرخطر یکی از برجسته ترین مشکلات تهدیدکننده برای سلامت بدنی، روان شناختی و اجتماعی فرد و جامعه به شمار می رود.
هدفاین پژوهش با هدف پیش گویی رفتارهای پرخطر بر پایه یکپارچگی خانواده و احساس تنهایی در دختران نوجوان دبیرستانی صورت گرفت.
روشاین پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش زمینه یابی با طرح همبستگی است. جامعه آماری دربرگیرنده همه دختران نوجوان دوره دوم متوسطه شهرستان سپیدان در سال تحصیلی 1399-1400 به تعداد 762 نفر بودند که بدین منظور نمونه ای دربرگیرنده 250 نفر بر پایه فرمول کوکران به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. داده ها از راه تکمیل مقیاس رفتارهای پرخطر (Zadehmohammadi et al., 2011)، مقیاس یکپارچگی سازمان یافته خانواده (Fisher et al., 1992) و مقیاس احساس تنهایی (Rasel et al., 1980) جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد.
یافته هابرآیندها نشان داد که میان یکپارچگی خانواده (کل) (602/0-, r=01/0>P) و همه مولفه های آن دربرگیرنده یکپارچگی (440/0-, r= 01/0>P)، همکاری (454/0-, r= 01/0>P)، وضوح قواعد (374/0-, r= 01/0>P)، وضوح همکاری (302/0-, r=01/0>P) و رفتارهای پرخطر به صورت منفی و معنی دار و میان احساس تنهایی (390/0, r=01/0>P) و رفتارهای پرخطر رابطه ی مثبت و معنی دار دیده می شود. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد، متغیرهای یکپارچگی خانواده و احساس تنهایی روی هم 7/42% از واریانس رفتارهای پرخطر را در دختران نوجوان را تبیین می کنند.
نتیجه گیریاز مجموع یافته ها می توان نتیجه گرفت که یکپارچگی خانواده و احساس تنهایی از جمله عوامل موثر بر رفتارهای پرخطر در دختران نوجوانان است. نتایج این پژوهش نشانگر تاثیر محافظت کننده یکپارچگی خانواده در کاهش گرایش به رفتارهای پرخطر و احساس تنهایی در افزایش گرایش به رفتارهای پرخطر در دختران نوجوانان حمایت می کند.
کلیدواژگان: رفتارهای پرخطر، یکپارچگی خانواده، احساس تنهایی -
صفحات 131-160زمینه و هدف
نگرش درباره پرورش فرزند یکی از عواملی است که در کوشش های ذهنی، هیجانی و رفتاری پدرومادر به ویژه مادران در جهت اتخاذ راهبرد های پرورش فرزندان تاثیر فراوانی دارد. هدف این پژوهش هنجار کردن پرسشنامه نگرش مادران درباره پرورش فرزندان بود.
روشاین پژوهش توصیفی از نوع هنجاریابی بوده است. جامعه آماری مادران تهرانی در سال 1397-98 بودند که با به کارگیری روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به صورت تصادفی تعداد 599 مادر از مادران تهرانی انتخاب و در گروه نمونه قرار گرفتند. در این پژوهش تجزیه وتحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شد که از فراوانی، درصد، رتبه درصدی، نمره Z و T، تحلیل عامل اکتشافی، تحلیل عامل تاییدی، ضریب همبستگی، شناسه های برازش، آلفای کرونباخ و آزمون مجدد استفاده شده است.
یافته هاعوامل زیر بنایی پرسشنامه، سه گستره ی شناختی، رفتاری و هیجانی تعیین و 27 پرسش از بار عاملی لازم برخوردار هستند. داده های به دست آمده نشان می دهد که پرسشنامه نگرش مادران درباره پرورش فرزندان از روایی سازه، روایی همگرا، همسانی درونی، روایی محتوایی و پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ بالاتر از 84/0 بوده است. روایی محتوایی این پرسشنامه در بررسی متخصصان مورد تایید قرار گرفت. شناسه های IFI، TLI، CFI، NFI، GFI، RMSEA بر برازش مطلوب و مناسب دلالت دارد.
نتایجنشان می دهد که پرسشنامه نگرش مادران درباره پرورش فرزندان دارای روایی و پایایی و نرم مناسب است. همچنین با افزایش تحصیلات نگرش مساعد بیشتری درباره پرورش فرزند در گروه نمونه وجود داشت، ولی اشتغال و سن نتوانست تفاوتی را ایجاد نماید.
کلیدواژگان: پرسشنامه، پرورش فرزند، مادران، هنجاریابی -
صفحات 161-194
درگیری تحصیلی عامل بسیار برجسته ای در رسیدن به تجربه یادگیری است که موفقیت تحصیلی دانشجویان را به شکل غیرمستقیم تضمین می نماید؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای دشواری در تنظیم هیجان در رابطه ی میان تعارض والد - فرزند و درگیری تحصیلی صورت پذیرفت. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه ی این پژوهش شامل همه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه لرستان به تعداد 7500 دانشجوی کارشناسی در سال تحصیلی 1401-1400 بود. حجم نمونه آماری بر پایه قاعده سرانگشتی کلاین برابر 240 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری در دسترس و با پرسشنامه آنلاین انجام شد. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش پرسش نامه ارزیابی رابطه والد- فرزند (PSRS؛ Fine, Moreland & Schwebel, 1983)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان-فرم کوتاه (DERS-16؛ Bjureberg et al., 2016 و مقیاس درگیری تحصیلی AES؛ Reeve & Tseng, 2011 بود. همه تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای بسته آماری برای علوم اجتماعی 22 SPSS- و نرم افزار آموس 24 AMOS- انجام شدند. یافته ها نشان داد که تعارض والد-فرزند دارای اثر مستقیم و مثبتی بر دشواری در تنظیم هیجان بود (01/0>P، 51/0= β)؛ ولی بر درگیری تحصیلی اثر مستقیم نداشت (05/0<p). همچنین دشواری در تنظیم هیجان دارای اثر منفی بر درگیری تحصیلی بود (01/0>P، 25/0-= β). نتایج غیرمستقیم نشان داد که دشواری در تنظیم هیجان توانست نقش میانجی گری در رابطه میان تعارض والد - فرزند و درگیری تحصیلی ایفا کند (05/0>P، 13/0-= β)؛ بنابراین هرچه تعارض والد-فرزند بیشتر شود، مشکلات هیجانی جوانان بیشتر می شود و دشواری در تنظیم هیجان بالاتر درگیری تحصیلی کمتری را به دنبال دارد.
کلیدواژگان: تعارض والد - فرزند، درگیری تحصیلی، دشواری در تنظیم هیجان -
صفحات 195-220
افزایش توانایی والدین در مهارت حل مسیله در زمینه تعامل کارآمد بابا کودکان پرخاشگر سبب کاهش سطح پرخاشگری کودکان آن ها می شود. پژوهش حاضر با هدف آشکار ساختن تاثیر مداخله آموزش مهارت حل مسیله در پرخاشگری رابطه ای مادران دارای فرزند پسر پرخاشگر انجام شد. روش پژوهش حاضر، آزمایشی با طرح پژوهشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره ی پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل مادران کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی در سال تحصیلی 1400 -1399 شهر کرمانشاه بود (90 هزار نفر). پس از غربالگری و تکمیل پرسشنامه توسط دانش آموزان با همکاری مادران و مربیان، از میان مادرانی که فرزندان آن ها ازنظر پرخاشگری یک انحراف معیار بالاتر از میانگین بودند، تعداد 60 نفر به روش تصادفی انتخاب و در دو گروه 30 نفر آزمایش و 30 نفر کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه پرخاشگری رابطه ای و آشکار استفاده شد (Shahim,2007). مادران گروه آزمایش به مدت 5 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه هم تا پایان جلسات بدون مداخله بود، جهت تحلیل داده های آماری از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها حاکی از تاثیرگذاری مداخله بر مولفه های پرخاشگری رابطه ای در پس آزمون (30/16 =F و 01/0< p) و پیگیری (24/11 =F و 01/0< p) و پرخاشگری کلامی-واکنشی در پس آزمون (25/19= F و 01/< p) و پیگیری (95/9= F و 01/0< p) بود؛ اما در مولفه پرخاشگری جسمانی تاثیرگذاری مشهود نبود؛ پس آزمون (20/1= F و 05/0 >p) و پیگیری (75/1= F و 05/0 >p). با توجه به یافته های پژوهش می توان آموزش مهارت حل مسیله را به عنوان یک مداخله روان شناختی جهت کنترل و کاهش رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان به کاربرد.
کلیدواژگان: آموزش مهارت حل مسئله، پرخاشگری، فرزندان پسر، مادران
-
Pages 1-28Background
Emotional capital is one of the decisive variables that can be effective in improving the condition of women with social anxiety.
ObjectiveThe study aimed to determine the effect of emotion therapy on the emotional capital of women with social anxiety.
MethodThe research method was experimental, pretest-posttest with a control group, and a one-month follow-up period. The statistical population of this study was women with symptoms of social anxiety who were referred to counseling centers Nedaye Fetrat and Behesht in Isfahan in 2020. The 30 individuals sample determined by the available sampling based on the inclusion criteria who scored higher than 40 on the social anxiety scale of Connor et al. (2000, screening form) and were randomly assigned to an experimental group (n = 15). And the control group (15 people) was assigned. The emotional capital questionnaire (Golparvar, 2016) and social anxiety questionnaire (Connor, 2000) were used to collect information. The experimental group underwent emotion-focused treatment for 10 sessions. But the control group did not receive any psychological intervention. Data were analyzed by repeated-measures analysis of variance. The
resultsThe results showed that emotion group therapy had a significant effect on increasing emotional capital and its dimensions (positive emotion, feeling of energy, and happiness) in women with social anxiety with an effect size of 80% (P <0.01).
ConclusionBased on the results of the present study, emotion-based therapy can be used as a method of increasing the emotional capital of women with social anxiety.
Keywords: emotion-based therapy, emotional capital, social anxiety -
Pages 29-54Background
Enhancement of parenting skills can increase the level of mothers' quality of life by increasing their self-confidence and thus improve their children's coping with stress.
ObjectiveThis study aimed to investigate the effect of the psycho-educational intervention of positive and safe parenting skills on mothers' quality of life and children's resilience.
MethodCurrent applied research had an experimental method with a pre-test, post-test, and one-month follow-up design with a control group. The statistical population included mothers of preschool children who were referred to GOLHA Kindergarten in Tehran in 2021. From this statistical population, 30 mothers with preschool children were selected by a Purposeful sampling method and then randomly assigned to two experimental groups of 15 people and a control group of 15 people. Data were collected using the scale of the world health organization's quality of life (Nejat, Montazeri, Holakouie, Mohammad, Majdzadeh, 2007) and the scale of the child and youth resilience measure (CYRM) – 28 (Liebenberg, Ungar, & Vijver, 2012). The experimental group participated in eight 45-minute sessions of the psycho-educational intervention of positive and safe parenting skills (Alipour, Aliakbari Dehkordi & Barghi Irani, 2018) and the control group did not receive any intervention at that time. To test the hypotheses of this study, multiple analysis of covariance was used to evaluate the effect of the intervention and repeated measures analysis of variance was used to evaluate the stability of the effect of the intervention in the follow-up stage. The
resultsThe results showed that the psycho-educational intervention of positive and safe parenting skills significantly increased the positive quality of life of mothers and the resilience of children in the experimental group compared to the control group in post-test and follow-up tests.
ConclusionBased on finding of this study, it can be concluded the psycho-educational intervention of positive and safe parenting skills can be used in educational spaces.
Keywords: psycho-educational, parenting, quality of life, resilience -
Pages 55-80Background
The workplace and family, as the mainstay of life in the current decade, have become Coveid 19 and have been affected by many factors such as conflict, adjustment, stress, and so on. This study aimed to predict work-family conflict based on job stress, self-compassion, and marital adjustment among female teachers in Coveid-19 conditions.
MethodThe study was descriptive with a correlational design. The statistical population of the study included all female teachers in Taft, from which 250 female teachers were selected as a sample by the available sampling method. The following questionnaires were adapted, Conflict Questionnaire - Carlson Family (2000), Self-Compassion, (2003), Spanier Marital Adjustment (1976), and OSIPOW (1987) Job Stress (1987). Data collected through these three questionnaires were analyzed using Pearson correlation coefficient, structural equations, and regression with SPSS software version 23. The
resultsThe result revealed that marital adjustment was a negative and significant predictor of work-family conflict, and job stress was a positive and significant predictor of work-family conflict (P <0.001). In addition, between job stress and work-family conflict, there was a positive and significant relationship. The relationship between marital adjustment and work-family conflict was negative and significant (P <0.001).
ConclusionThe result indicated that job stress had a significant positive relationship and self-compassion and marital adjustment had a significant negative relationship with work-family conflict. Therefore, it seems necessary to pay attention to such variables to recognize their effects on the family in counseling and psychological centers.
Keywords: work-family conflict, job stress, self-compassion, marital adjustment -
Pages 81-130Background
Adolescence is a vulnerable and critical period and high-risk behaviors are one of the most important threatening problems for the physical, psychological, and social health of individuals and society.
ObjectiveThis study aimed to predict high-risk behaviors based on family cohesion and loneliness in high school adolescent girls.
MethodThis research is applied in terms of purpose and correlation design in terms of methodology. The statistical population included 762 adolescent girls in the second year of high school in Sepidan city in the academic year 2020-2021. For this purpose, a sample of 250 people based on Cochran's formula was selected by stratified random sampling. Data were collected by completing the High-Risk Behavior Questionnaires (Zadehmohammadi et al., 2011) the Organized Family Cohesion Scale (Fisher et al., 1992), and the Loneliness Questionnaire (Rasel et al., 1980). Pearson correlation and stepwise regression analysis were used to analyze the data.
FindingsThe results showed that between family cohesion (total) (r=- 0.602, p<0.01) and all its components; cohesion (p<0.01, r=- 0.440), cooperation (r=- 0.454, p<0.01), clarity of rules (r=- 0.374, p<0.01), cooperation clarity (r=- 0.302, p<0.01) and high-risk behaviors in a negative and significant way and a positive and significant relationship is seen between feeling lonely (r=0.390, p<0.01) and high-risk behaviors. Regression analysis also showed that the variables of family cohesion and loneliness together explain 42.7% of the variance of high-risk behaviors in adolescent girls.
ConclusionFrom all the findings, it can be concluded that family cohesion and loneliness are among the factors affecting high-risk behaviors in adolescent girls. The results of this study indicate the protective effect of family cohesion in reducing the tendency to high-risk behaviors and the feeling of loneliness in increasing the tendency to high-risk behaviors in female adolescents.
Keywords: risky behaviors, family cohesion, loneliness -
Pages 131-160Background
Attitude toward child-rearing is one of the factors that is very effective on the mental, emotional, and behavioral efforts of parents especially mothers in adapting strategies for children-rearing.
ObjectiveThe goal of this research is to standardize the questionnaire for mothers’ attitudes toward child-rearing.
MethodsIn this descriptive research the methodology is of standardizing type. The statistical population herein were mothers in Tehran in 2018-19. 599 mothers from Tehran were randomly selected using the multistage cluster sampling method and were placed in the sample group. In this research, data analysis was done in two descriptive and inferential levels, and abundance, percentage, percentage rating, Z & T score, exploratory factor analysis, confirmatory factor analysis, correlation coefficient, index of fit, Cronbach's alpha, and retest were used.
FindingsFundamental factors of the questionnaire, three cognitive, behavioral, and emotional realms were determined and 27 questions have the necessary factor loading. Found data demonstrate that the questionnaire for mothers’ attitudes toward children rearing has structural validity, convergent validity, internal consistency, and content validity, and using Cronbach’s Alpha, questionnaire reliability is higher than 0.84. The content validity of this questionnaire was approved by experts. IFI, TLI, CFI, NFI, GFI, and RMSEA indexes approve the desirable and appropriate validity.
ResultsResults show that the questionnaire for mothers’ attitudes toward children rearing has appropriate validity, reliability, and norms. In addition, as education is increased, a more favorable attitude toward child rearing is seen in the sample group but employment and age did not make any difference.
Keywords: questionnaire, child rearing, mothers, standardization -
Pages 161-194Background
Academic engagement is very important in achieving a learning experience that indirectly guarantees students' academic achievement.
ObjectiveThe purpose of this study was to investigate the mediating role of difficulties in emotional regulation in the relationship between parent-child conflict and academic engagement.
MethodThis research is applied in terms of purpose and correlation of the type structural equation modeling in terms of methodology. The population of this study included all undergraduate students of Lorestan University to the number of 7500 undergraduate students in the academic year 2021-2022. The statistical sample size was determined based on Klein's thumb rule equal to 240 people which was done by available sampling method and online questionnaire. The instruments used in this study were parents–Child Relationship Scale (PCRS; Fine, Moreland & Schwebel, 1983), the Difficulties in Emotion Regulation Scale- Short Form (DERS-16; Bjureberg et al., 2016), and Academic Engagement Scale (AES; Reeve & Tseng, 2011). All analyzes were performed using SPSS-22 and AMOS-24.
FindingsThe results of data analysis showed that the parent-child conflict had a direct and positive effect on difficulties in emotional regulation (β= 0/51; p<0/01); but it did not have a direct effect on academic engagement (p>0/05). Also, difficulties in emotional regulation harmed academic engagement (β= -0/25; p<0/01). Indirect results showed that difficulties in emotional regulation could mediate the relationship between parent-child conflict and academic engagement (β= -0/13; p<0/05).
ConclusionThus, the greater the parent-child conflict, the greater the emotional problems of young people, and the greater the difficulty in regulating emotion, the less academic engagement.
Keywords: : parent-child conflict, difficulties in emotional regulation, academic engagement -
Pages 195-220Background
Increasing the ability of parents in problem-solving skills in the field of effective interaction with aggressive children will reduce the level of aggression in their children.
ObjectiveThe present study was conducted to reveal the effect of problem-solving skill training intervention on the relational aggression of mothers with aggressive sons.
MethodThe method of the present study was experimental with a pre-test-post-test design with a control group and a one-month follow-up test. The statistical population included all mothers of male students of the public primary schools in the city of Kermanshah in 2020-2021. After screening and completing the questionnaire the students with the cooperation of mothers and teachers, among the mothers whose children were one standard deviation above the limit in terms of aggression, 60 people were randomly selected and divided into two groups, 30 experimental and 30 under control. A relational questionnaire was used for data collection (Shahim, 2007). The mothers of the experimental group were trained for 5 sessions of 60 minutes, and the control group was without intervention until the end of the sessions. was used to analyze the statistical data. Analysis of covariance (ANCOVA) by SPSS was used to analyze the statistical data.
FindingsThe results of the research indicate the effect of the intervention on relational aggression components in the post-test (F=16.30 and p<0.01) and follow-up (F=11.24 and (p <01) and verbal-reactive aggression in the post-test (F = 19.25, p < 01) and follow-up (F = 9.95, p < 0.01). However, there was no impact on the physical aggression component; Post-test (F=1.20 and p>0.05) and follow-up (F=1.75 and p>0.05).
ConclusionAccording to the findings of this research, problem-solving skill training can be used as a psychological intervention to control and reduce aggressive behavior in children.
Keywords: aggression, boys, mothers, problem-solving skills