فهرست مطالب

نشریه پژوهش های دستوری و بلاغی
پیاپی 21 (بهار و تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/10/20
  • تعداد عناوین: 12
|
  • محمدرضا نجاریان*، حکیمه ایزدی صفحات 9-43

    رساله الطیور، اثر نجم الدین رازی (654-573 ه.ق) دارای نثری خیالی و تمثیلی است و از جمله نثرهای آراسته و فنی اواخر قرن ششم هجری به حساب می آید. نویسنده این اثر بنا به دلایل اجتماعی روزگار سخت خود سعی دارد با استفاده از محتوای تمثیلی و رمزی داستان و سیر در دنیای معقولات، از شگردهای ادبی مانند تشبیه استفاده کند تا وقایع را محسوس و عینی جلوه بدهد و آنها را از بهترین زاویه هنری گزارش کند. تشبیهات به کار رفته در این رساله کوتاه، علاوه بر زیباتر کردن اثر، لذت دریافت متن را برای مخاطب دوچندان می کند. او با کمال مهارت، این نوع بدیعی را در سراسر داستانش گسترده است. غالب تشبیهات در این اثر، از نوع تشبیه بلیغ، تفضیلی، تلمیحی و توصیفی است. نویسنده از بهترین انواع تشبیه جهت استطراف تشبیه سود برده است. ابتکار نجم الدین در کمک گرفتن از این نوع هنری در بیان اندیشه او تازگی خاصی بخشیده است. او از شگردهایی چون: استفاده از آیات قرآنی، تلمیح به داستان پیامبران، ملموس کردن معقولات از طریق اصطلاحات نجومی، رزمی، اشرافی، مکان های جغرافیایی و منسوباتی اعم از انسان و حیوان استفاده کرده است. همچنین زینت دادن این نوع بیانی با صنایع دیگری چون: مراعات النظیر، تضاد، اغراق، تلمیح، استخدام، کنایه و استعاره، در تصویرآفرینی و گسترش حوزه زبان اثر جلوه می کند.

    کلیدواژگان: رساله الطیور، نجم الدین رازی، شگردهای بلاغی، تشبیه
  • سمیه آقابابایی* صفحات 45-81

    زبان شناسی شناختی از جمله علومی است که از دیدگاهی متفاوت با رویکرد بلاغت سنتی، به بررسی استعاره می پردازد. در دیدگاه شناختی، استعاره ها ابزارهایی برای فهم هستند که کاربرد آنها در ارتباط مستقیم با نوع تفکر انسان و ایدیولوژی حاکم بر آن قرار می گیرد. روابط معنایی موجود در واژه ها، در استعاره های مفهومی روند درک امور غیرمحسوس را آسان تر می سازد. دو حوزه مبدا و مقصد که استعاره های مفهومی برآن بنا شده اند، در ادبیات جایگاه قابل توجهی دارند. نوع انتخاب حوزه های مبدا و معانی ضمنی حاصل از آنها بیانگر واقعیات ذهنی گوینده ها و شیوه شناخت آنها از جهان است. در این پژوهش، استعاره های مفهومی موجود در اشعار شاعران عاشورایی با تکیه بر حوزه مفهومی عاشورا، امام حسین (ع) و حوزه های معنایی مرتبط با این مفاهیم بررسی می شوند تا با استخراج و تحلیل نگاشت های صورت گرفته حوزه های مبدا پرکاربرد، ایدیولوژی بازتولید شده در اشعار، جهانبینی شاعران و ساخت های فرهنگی در ارتباط با این حوزه انتخاب شده بازنمایی شود. از جمله نتایج حاصل از پژوهش، این است که حوزه های مبدا گوناگونی چون حوزه «دین»، «جواهر ارزشمند» و غیره به صورت نشان دار و همراه با بار معنایی مثبت برای توصیف حوزه مفهومی امام حسین (ع) و دیگر مفاهیم مرتبط استفاده شده است. معانی ضمنی برآمده از حوزه های مبدا انتخاب شده بیانگر معانی ای چون: «ارزشمندی»، «قداست»، «مقاومت»، «بر حق بودن»، «حیات بخشی» و غیره است. همچنین حوزه های معنایی متفاومتی چون: «پاییز»، «دیو»، «ابلیس» و غیره با بار معنایی منفی برای دشمنان امام حسین (ع) انتخاب شده است. در نهایت تقویت گفتمان حق و تقابل آن با ظلم و ناحق در اشعار قابل مشاهده است.

    کلیدواژگان: استعاره مفهومی، اشعار عاشورایی، امام حسین(ع)، دین، معانی ضمنی، حوزه مفهومی
  • سید ناصر جابری اردکانی*، مجاهد غلامی صفحات 83-113
    «مبالغه» در زبان و ادب فارسی جایگاه ممتازی دارد اما برخلاف بسیاری از دیگر عناصر بلاغی به آن توجه اندکی شده و حتی درباره شیوه های ساخت آن اغلب به همان دیدگاه های سنتی اکتفا شده است. در دیدگاه های سنتی، مبالغه بی آنکه به شیوه های ساخت آن توجه شده باشد، بر اساس میزان بزرگ نمایی در آن به سه نوع «مبالغه»، «اغراق» و «غلو» تقسیم شده است. در پژوهش پیش رو، «پسوند» به مثابه یکی از شیوه های موثر در ساخت مبالغه، بررسی و کارایی آن در این باره واکاوی شده است. فرضیه تحقیق این است که پسوند یکی از ابزارهای ساخت مبالغه در شعر مولاناست. پرسش این است که کدام پسوندها می توانند در ایجاد مبالغه موثر واقع شوند. روش پژوهش، تحلیلی - توصیفی و مبتنی بر بررسی شواهد و نتیجه گیری بر اساس آن ها بوده است. بنابراین با تمرکز به برخی واژه های منحصر به فرد و نوآورانه مولانا، طیفی از پسوندهایی که در مبالغه موثرند، نشان داده شده است و از این دید تا کنون به نقش پسوند، به ویژه در جهان شعر مولانا توجه نشده است؛ پسوندهایی که مکان را با مبالغه توام ساخته اند و شامل «لان»، «کده» و «ستان» است؛ پسوندهایی که دارندگی صفتی را با مفاهیم متفاوت مثبت یا منفی با مبالغه همراه کرده اند و شامل «ناک»، «باره»، «مند» و «گین» است. پسوندهایی که به یاری تشبیه، به مبحث مبالغه پیوند یافته اند؛ مانند «وش» و «انه». پسوند «ه» که صفت را با مفهوم کثرت و فراوانی توام ساخته است . پسوند «گری» که رفتار، کار یا صفتی را با فراوانی همراه کرده است و بالاخره پسوند «- ک» و «- کی» که برای کوچک نمایی و تحقیر به کار رفته است. گذشته از این ها به مثابه یکی از دستاوردها پژوهش پیش رو در صدد بوده است که گامی در پیوند بلاغت و دستور زبان برداشته و به پسوند و کارایی آن در ایجاد مبالغه نگاهی تازه بیندازد.
    کلیدواژگان: دستور زبان فارسی، بلاغت، پسوند، مبالغه، غزلیات شمس، مثنوی معنوی
  • عبدالرضا زند*، محسن ذوالفقاری فرد، حسن حیدری، حجت الله امیدعلی صفحات 115-143

    زبان صریح و شفاف فروغ فرخ زاد تاثیر شگرفی در انتخاب اوزان عروضی او داشته است. این پژوهش با هدف بررسی مهم ترین جلوه های اوزان عروضی اشعار مجموعه «تولدی دیگر» در پی پاسخ به این سوال است که مهم ترین ابداعات وزنی فروغ فرخزاد در تولدی دیگر چیست؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است که پس از بررسی اوزان عروضی اشعار «تولدی دیگر» با ارایه نمودارها و تحلیل آمارها این نتایج دست آمد که فروغ به خوبی از عهده ظرفیت های بالقوه وزنی و عروضی برآمده و دست به ابداع و نوآوری زده است؛ او متناسب با حال مخاطب و همچنین تجربه های فردی و شخصی و با سخنانی از جنس زمان خود در ظهور و بروز جنبه های تقویت موسیقی بیرونی کلام، به خوبی توانسته مهارت خود را نمایان کند؛ گاه اشعارش این فرصت را به خواننده می دهد تا در تقطیع، اوزان مختلفی را تجربه کند و یا با چند وزن در یک شعر، دو وزن در یک مصراع و کاربرد انواع ارکان ناقص در آخر مصراع، برخلاف شعر قدما مواجه باشد؛ زیرا برای او کلمات و محتوا مهم هستند. گاهی نیز در اشعارش با مصراع هایی مواجه هستیم که کاملا دارای هجاهای بلند هستند و نشان دهنده استقلال مصراع های شعر او از سایر مصراع هاست و از طرفی توانایی خود را در به کارگیری اختیارات شاعری به ویژه استفاده از اختیار شاعری «تسکین» را به رخ مخاطب خود می کشاند. اوزان رمل، مجتث، مضارع و رجز بالاترین آمار را در «تولدی دیگر» به خود اختصاص داده اند.

    کلیدواژگان: وزن شعر فارسی، بحر، تولدی دیگر، اختیارات شاعری، فروغ فرخ زاد
  • علی شهلازاده*، میرجلیل اکرمی صفحات 145-173

    شاعران و نویسندگان ادب پارسی از دیرباز، طلیعه آثار منظوم و منثور خود را به نام و یاد خداوند آراسته اند. این سنت که در اساس، ریشه در عواطف دینی و خداشناسانه مولفان دارد، گویی با محدودیت هایی نیز مواجه بوده است. یکی از این محدودیت ها، رعایت اسلوب آغاز کلام است که از عهود پیشین همواره با ستایش خداوند همراه بوده و دیباچه نویسان طی سالیان بسیار بر نهج پیشینیان خود قدم برداشته اند. اما محدودیت اصلی، در ویژگی های منحصر به فرد موضوع اصلی کلام، یعنی ذات الهی نهفته است. در توصیف خداوند بسیار می توان گفت اما هر ابزاری را برای این توصیف نمی توان به کار بست. تحمیدیه نویسی، محتوایی فراخ اما امکان گزینش ها و چینش های زبانی محدودی دارد. این مقاله تلاش خواهد کرد تا ضمن اشاره ای مختصر به مبانی اعتقادی حمد الهی، برخی از شاخصه های زبانی تحمیدیه نویسی را معرفی کند. با این هدف، تحمیدیه هشت اثر از آثار دوران موسوم به نثر فنی، در دو سطح بلاغی و دستور زبانی مورد بررسی قرار گرفته، مشترکات میان متون، ضمن تحلیل و ریشه یابی، به عنوان نتایج تحقیق ارایه خواهد گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، زبان تحمیدیه ها کیفیتی متصلب دارد که به هر عنصر بلاغی، امکان نقش آفرینی نمی دهد و عناصر بلاغی مجاز همچون: سجع، جناس، موازنه و تقابل نیز استعداد کافی برای شکستن سختی این زبان ندارند. همین خصیصه مستحکم، در جایگزینی دستوری واژه ها نیز قابل مشاهده است؛ چنانکه گویی در تحمیدیه های منثور، ساختمان جملات ثابت است و نویسندگان تنها واژه های متغیری را در جایگاه های از پیش تعیین شده، می نشانند.

    کلیدواژگان: تحمیدیه، دیباچه، نثر فنی، بلاغت، دستور زبان
  • سعید طاهری، قدرت الله طاهری* صفحات 175-197
    بحث مربوط به پدیده ای به نام «مثل»، بحثی قدیمی و گسترده است و مرور منابع بلاغی و فرهنگ های امثال نشان می دهد که بلاغت نویسان و نیز فرهنگ نویسان که به جمع و تدوین مثل ها اهتمام داشته اند، مباحث عدیده ای در خصوص ماهیت و ساخت مثل دارند، اما چون در بلاغت کلاسیک اسلامی، زبان ادبی حوزه ای خاص و مجزا از زبان عامیانه انگاشته شده و با اصطلاحاتی همچون «بلاغت»، «فصاحت» و... از زبان عامیانه تفکیک گردیده، تلاش بلاغت نویسان اسلامی و همچنین بلاغت نویسان معاصر در تعریف مثل، به سمت و سویی سوق یافته که پدیده مثل چیزی متعلق به حوزه زبان عام دانسته شده و وجود شروطی همچون «سایر بودن» و «معنای ضمنی» را در مثل دانستن یک عبارت لازم دانسته اند. نویسندگان این پژوهش ابتدا با مرور تعاریف گذشتگان و معاصرین از اصطلاح مثل، انواع آن را با در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی، به سه دسته مثل «تشبیهی»، «کنایی» و «استعاری» تقسیم کرده و دسته چهارمی هم با عنوان «حکمت»، تشخیص داده که زیرساخت تشبیهی ندارد و به این نتیجه رسیده که از لحاظ در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی انواع مثل ها، چیزی به نام مثل که زیرساختی غیر از زیرساخت تشبیه و کنایه و استعاره داشته باشد، فقط ذیل حکمت قرار دارد و شامل سه نوع سابق نمی شود. بررسی دو فرهنگ مجمع الامثال میدانی و امثال و حکم دهخدا نشان می دهد بخش اعظم مدخل های فرهنگ های امثال را عبارت هایی با زیرساخت تشبیه کنایه تشکیل می دهند و داستان هایی هم که حول برخی از این مدخل ها پدید آمده، در اکثر موارد حول مدخل هایی با زیرساخت تشبیه استعاره است.
    کلیدواژگان: مثل، زیرساخت تشبیهی، دسته بندی مثل، تشبیه، کنایه، استعاره
  • فاطمه سادات طاهری* صفحات 199-232
    مقاله حاضر نقش رتوریکی صناعات ادبی در قصاید ناصرخسرو را بررسی می کند. از میان عوامل موثر بر فرایند ارتباط، تاکید بر پیام موجب ایجاد نقش شعری و ادبی زبان می شود؛ ازاین رو گاهی برخی از شاعران برای انتقال پیام و اندیشه خود از زبان شعر استفاده می کنند؛ چنانکه ناصرخسرو با تبیین حقایق عقلی و اعتقادات مذهبی خود در قصاید خطابه مانند خویش، درپی انتقال پیام و اقناع مخاطب است. نگارنده با رویکردی توصیفی- تحلیلی مبتنی بر قصاید ناصرخسرو می کوشد با پاسخ دادن به این پرسش بنیادی که اگر طبق نظر صاحب نظران، ناصرخسرو برای ایجاد ارتباط با مخاطب و اقناع و انتقال اندیشه های خویش، زبان شعر را به کار گرفته، کاربرد فراوان بعضی از صناعات ادبی در اقناع مخاطب ناصرخسرو چه نقشی دارند و شاعر برای رسیدن به این هدف از چه آرایه هایی استفاده کرده است؟ ناصرخسرو با به کارگیری انواع آرایه های ادبی، به ویژه اقسام تکرار، تلمیح به آیات و روایات، اقتباس، تضاد، تشبیه های متعدد محسوس به محسوس و استعاره های زودیاب مبتنی بر تشبیه های بلیغ مصراع یا بیت قبل از خود به اقناع مخاطب و تقویت و تکمیل پیام رسانی خویش می اندیشد نه آرایش و زیبایی اشعارش؛ حتی می توان گفت اهمیت پیام و اقناع مخاطب، خود مایه دشواری زبان، جابه جایی های نحوی، سنگینی وزن و کاربرد آرایه های ادبی در شعر ناصرخسرو شده است.
    کلیدواژگان: رتوریک، اقناع، ناصرخسرو، قصیده، صناعات ادبی
  • یحیی کاردگر، سوده عباسی سرداری* صفحات 233-259
    پژوهشگران، «غزل 3» از دفتر «آخر شاهنامه» مهدی اخوان ثالث را یکی از بهترین تغزلات معاصر دانسته اند اما چندان به دلایل برتری و جایگاه این غزل در شعر معاصر اشاره نکرده اند. در این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیلی _ توصیفی، اثبات کردیم که این غزل در چهار حوزه زبانی، موسیقایی، بلاغی و محتوایی، مرزهای شعر را درنوردیده و به ساحت جدیدی از وحدت هنری دست یافته است. از نظر زبانی، پیوند با عناصر زبانی گذشته در سطح واژگان و نحو، سبب هنجارگریزی زمانی یا آرکاییسم شده و فضاسازی چندسویه زبانی را پدید آورده که امری تقلیدناپذیر است. همچنین وزن عروضی جدید غزل 3 اخوان، با مضمون عاشقانه و تراژیک آن هماهنگ بوده و در کنار صنعت واج آرایی و تکرار، این شعر را از موسیقی درونی و بیرونی سرشار کرده است. از نظر بلاغی، کوشش اخوان در بهره مندی از شکل ابتکاری آرایه های بیانی و بدیعی و اجتناب از کلیشه های رایج و مبتذل، تصاویر بلاغی را در جهت محتوای غنایی غزل به پیش برده است. به لحاظ درون مایه، بازنمود نوستالژی حضور معشوق در بهترین لحظه های زندگی شاعر، توصیف عظمت وجود او در کوچه های عاشقی و تحمل اندوه هجران او، فضای شعر را از صمیمیت و لطافت یک عشق واقعی و تجربه شده آکنده ساخته و زاویه دیدی متفاوت از معشوق و عشق پاک ارایه می کند. این مجموعه عوامل، غزل 3 را به الگوی موفقی برای عاشقانه های نو نیمایی و شعر غنایی معاصر تبدیل کرده اند.
    کلیدواژگان: شعر معاصر، زبان، بلاغت، اخوان ثالث، آخر شاهنامه، غزل 3
  • وحید مبارک، مریم لک* صفحات 261-290
    داستان عامیانه امیرارسلان مانند یک صحنه نمایش، روحیات مردم دوره قاجار را با همه ناملایمات و اوضاع نامساعد آن به تصویر درمی آورد و نمایانگر ذهنیت و وضع مردم آن عصر است. به همین دلیل، داستان های عامه را می توان آینه تمام نمای دوران تالیفشان دانست. با بررسی ساختار دستوری این آثار می توان به سبک دوره یا نویسنده نیز دست یافت. بررسی ساخت و بسامد طبقه دستوری قید، نیز، می تواند به شناخت بخش زبانی سبک شخص و سبک دوره او منجر شود. هدف این مقاله توصیفی- تحلیلی، بررسی انواع قید و گروه های قیدی در داستان امیرارسلان نامدار و نشانه های آن در سبک شخصی راوی است؛ به طوری که پس از بررسی مبانی و پیشینه، بسامد فراوانی هر گروه به کمک نمودار به تفکیک مشخص شده، آنگاه با مقایسه به تحلیل داده ها پرداخته است. فرض بر محدود بودن کاربست قید است اما یافته ها نشان می دهد که بسامد به کارگیری انواع قید مشترک و خاص و گروه های قیدی در این اثر قابل توجه و زیاد است، می توان این ویژگی را وابسته به گفتگو محور بودن متن و تعدد فراوان قهرمانان، کثرت حوادث و گفتار گذاری های نمایشی و متقابل در امیرارسلان دانست که با نقالی و نمایش نقالی گونه راوی داستان شکل گرفته است. مهم ترین نکته این است که به کارگیری گونه های مختلف قید در این اثر، موجب فضاسازی های دقیق و توصیفات برجسته شده است. تعدد بالای قید های حالت و کیفیت، به منظور شرح احوال قهرمانان داستان و همچنین بسامد زیاد قیود مشترک به منظور بیان توصیفات روشن، موجب اطناب متن می گردد و اطناب، مشخصه سبک عصر نویسنده است.
    کلیدواژگان: انواع قید، بسامد قید، داستان امیرارسلان نامدار، قصه های عامیانه
  • علیرضا نبی لو* صفحات 291-326
    سوسن، از موضوعات و عناصری است که در شعر اغلب شاعران به کار رفته و با توجه به اوصاف و ویژگی هایش، امکان تصویر سازی بسیاری ایجاد کرده است؛ هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل تصویرسازی شاعران از سوسن است. هدف دیگر، ترسیم نوع نگرش شاعران به این موضوع در طول تاریخ ادب فارسی است. از سوی دیگر، در این پژوهش میزان ابتکارها و تقلیدها در این تصویرسازی و نیز تنوع تصاویر شعری گل سوسن مشخص می گردد. با بهره گیری از روش کتابخانه ای، 53 شاعر انتخاب شده و از طریق تحلیل و طبقه بندی به بررسی تصاویر شعری گل سوسن در آثار این شاعران پرداخته شده و طبق معیار تقدم و تاخر تاریخی، تصاویر تقلیدی و ابتکاری مشخص گردیده و با استفاده از جدول و نمودار، یافته ها عینی و ملموس تر نشان داده شد. برخی از یافته های این پژوهش بدین قرار است: در شعر این شاعران، بیش از 753 تصویر متنوع و 396 تصویر منحصر به فرد از گل سوسن دیده می شود. رابطه سوسن با گل، لاله، سرو، آزادی، چهره و عارض، نرگس، زبان، بو، ده زبانی، خاموشی، آزادگی، سنبل، یاسمن، بنفشه، نسرین، تازگی، بندگی و سیر و... در شعر آنان به ترتیب، بیشترین بسامد را دارد. مولوی، امیر معزی، حسن غزنوی، قطران، فرخی و جامی بیشترین تصاویر ابتکاری را از سوسن پدید آورده اند. همچنین رابطه سوسن با اوصاف و اعمال انسانی (50 درصد) و عناصر طبیعت (5/15 درصد) پر بسامدتر از سایر موضوعات است.
    کلیدواژگان: سوسن، تصویر، تصاویر ابتکاری، تصاویر تقلیدی، شعر فارسی
  • محمدعلی خالدیان، سکینه یگانه*، کبری نودهی صفحات 327-351

    بررسی مبحث تقابل های دوگانه در آثار ادبی و هنری به جهت درک و دریافت بهتر و عمیق تری از این آثار امروزه مورد توجه زبانشناسان و روایت شناسان معاصر قرار گرفته است. در این پژوهش با نگاهی به آثار و اندیشه های سعدی، به بررسی تقابل های دوگانه یا زوج های متقابل به عنوان یکی از ارکان و عناصر محوری در مولفه هایی که سعدی به بیان مضامین و درونمایه های مرتبط با بهداشت و سلامت روان پرداخته است، توجه نموده ایم. با توجه به ماهیت مولفه های مورد مطالعه در این جستار، پارادایم پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی و روش بازنمایی، از طریق تحلیل محتوای کیفی صورت گرفته است. میدان مورد مطالعه و محدوده ی پژوهش حاضر که از طریق نمونه گیری هدفمند از آثار سعدی انتخاب شده، بر اساس اصل بسندگی کفایت شواهد، تعیین گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که تقابل واژگان با بار معنایی متقابل و متضاد، بخش قابل توجهی از اشعار و نوشته های سعدی را دربر می گیرد. با نگاهی ساختارگرایانه به نمونه های مورد بررسی درمی یابیم که این نشانه ها تبیین حقیقی و عینی از راهکارهای عملی در کسب آرامش و آسایش روحی را بر اساس آموزه های اخلاقی، عرفانی و تعلیمی از جهت هنری و معنی شناسی مورد توجه قرار می دهد و در قالب تقابل های معنایی، ضمنی، ساختاری در واحد جمله و تقابل های ادبی در کلام سعدی ارایه شده است.

    کلیدواژگان: سعدی، روانشناسی مثبت گرا، تقابل دوگانه، بلاغت، بدیع
  • ایوب امیدی*، علی اکبر کمالی نهاد صفحات 353-384

    سلیمی جرونی از شاعران مثنوی سرای قرن نهم و از پیروان خوش ذوق نظامی گنجوی است؛ اشعارش سرشار از صنایع معنوی و زیبایی های بدیعی است؛ ایهام ازجمله صنایع معنوی و از ابزار هنجارگریزی در کلام است که سهم به سزایی در تصویرسازی و آرایش کلام سلیمی دارد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی می کوشد به بررسی این شگرد هنری در مثنوی شیرین وفرهاد سلیمی پرداخته و توانایی شاعر را در این زمینه نمودار سازد. نتایج پژوهش نشان می دهد از مجموع 697 مورد از انواع ایهام، ایهام تناسب با 338 مورد و فراوانی 5/48 بیش ترین بسامد را دارد؛ چون شاعر گنجینه لغات و عرصه فراخ تری در اختیار دارد و ذم شبیه به مدح با فراوانی صفر، بسامدی ندارد؛ زیرا این صنعت با روحیه عاشق پیشه سلیمی سازگاری نداشته است. ایهام های وی دلنشین است و با ظرافت و در قالب تصاویر و ساختار نوینی به کار رفته اند. انتخاب واژگان ایهامی در محور هم نشینی و جانشینی بسیار هنرمندانه است به گونه ای که تغییر هر یک از اجزاء ابیات، باعث اختلال در کلام می شود. وی کوشیده است با استفاده از واژگان مربوط به برخی مواد خوشبو، میوه جات، بیماری ها، اصطلاحات تقویمی، نباتات، صفات تفضیل، افعال، حروف اضافه، ضمایر و شکستن پیوند واژگان بسیط در زمینه انواع ایهام، نوآوری کند. به نظر می رسد سلیمی با استفاده آگاهانه از انواع ایهام در کنار صنایعی چون: تشخیص، جناس، تضاد، کنایه، تکرار، حس آمیزی، تشبیه تفضیل و تلمیح این صنعت را در خدمت تصویرسازی و چندمعنایی ساختن کلام، جهت جلب توجه مخاطب قرار داده که این امر به نوبه خود بر مضامین شاعرانه و عاطفی شعر وی تاثیر گذاشته است.

    کلیدواژگان: سلیمی جرونی، مثنوی شیرین وفرهاد، ایهام، بدیع معنوی، بلاغت
|
  • MohammadReza Najjarian *, Hakimeh Izadi Pages 9-43

    Resalat–ol-Toyour, written by Najm-od-din Razi (573-654 H.Q.) has a mystical, allegorical prose and is among the technical prose and metaphorical texts in sixth century. To render the events tangible and to report them from the best perspective, the author uses literary techniques such as simile and undermines them with mystical and allegorical content of his stories. The similes intensify the beauty of the text and the pleasure of the audience. The technique is skillfully extended all through the text. Most of his similes/imageries include extended, detailed, allusive and descriptive ones. He benefited from best types of imageries to express his ideas innovatively. He has made use of Qura’nic Ayyahs, the stories of the prophets, allusion, making abstract concepts tangible through terms of astronomy, war, court and geography. Embellishing this type of expression with other techniques such as symmetry, conflict, exaggeration, allusions, mental imagery, and metaphor, he has managed to improve language and imagination.

    Keywords: Resalat–ol–Toyour, Najm–od- Din Razi, Rhetorical techniques, imagery
  • Somaye Aghababaei * Pages 45-81

    Taking a different approach from traditional rhetoric, Cognitive linguistics examines metaphor from a new and different perspective. In the cognitive perspective, metaphors are tools for understanding which are closely associated with one’s ideology and way of thinking. The semantic relationships between the words in conceptual metaphors make the process of understanding intangible things easier. The two areas of origin and destination on which conceptual metaphors are based have a significant place in literature. The way the trigger areas are selected and the implied meanings resulting from them represent the mentality of the speakers and their way of knowing the world. In this research, the conceptual metaphors in the poems of Ashoora poets are analyzed based on the conceptual domain of Ashoora, Imam Hossein, and the semantic domains related to these concepts. Extracting and analyzing the mappings of the domain, the widely used trigger areas, ideology and dominant discourse in poems, worldview of poets and cultural constructions in relation to the chosen areas are discovered. Among the results of the research is that various trigger areas such as “religion”, “valuable jewelry”, etc. are marked with a positive meaning to describe the conceptual areas of Imam Hussein and other related concepts have been used. Implicit meanings arising from the trigger areas express meanings such as “valuability”, “sanctity”, “resistance”, “righteousness”, and “vitality”. Also, different semantic areas such as “autumn”, “demon”, “Iblis” etc. have been chosen with negative meaning for the enemies of Imam Hussain. Finally, the strengthening of the discourse of right and its confrontation with oppression and injustice can be seen in the poems.

    Keywords: Conceptual Metaphor, Ashoora poem, Imam Hossein, Religion, implicit meanings, conceptual domain
  • Seyed Naser Jaberi Ardakani *, Mojahed Gholami Pages 83-113
    Review and introduction of some effective suffixes in making Amplification in Persian language Based on a case study of Rumi's poems Amplification is very important in Persian language and literature. But unlike many other rhetorical elements, little attention has been paid to it, and the methods of its construction have often been limited to the same old views. In the classical view, Amplification is divided into three types of Amplification, hyperbole, and Bombast based on the limits of magnification, but no importance is given to the methods of its construction. Accordingly, in this research, the suffix is considered as one of the effective methods in making Amplification and is the basis of research. The main question is which extensions can be effective in creating amplification. The research method was such that in the first stage, Rumi's Masnavi and Shams Ghazal Divan were studied based on the form and use of amplificated elements and then the hypothesis was strengthened that Rumi used suffixes in a special way to make amplification. This study, in addition to finding and inventing some unique and innovative words of Rumi, showed that a range of suffixes are effective in amplification. Suffixes that make the place amplificated include "lan", "kadeh", "stan". Suffixes that amplificate the possessiveness of an adjective include "nak", "bareh", "mand" and "gin". Suffixes that have been linked to the topic of amplification with the help of the simile and the amplification in the simile relation; Like "Wash" and "Anne" And suffixes that combine the adjective with the concept of plurality and abundance Constructions such as "eh" and the suffix "gray" which expresses a behavior, work or adjective that is associated with abundance And finally, the suffixes "-K" and "-Ki", which are used for miniaturization and its special use, show that, at least in the world of poetry, it can be used indefinitely with different attributes and names.
    Keywords: Persian grammar, rhetoric, Suffix, exaggeration, Ghazaliat-e Shams, Masnavi Manavi.
  • Abdolreza Zand *, Mohsen Zolfaghary, Hasan Heidari, Hojjatollah Omidali Pages 115-143

    Forugh Farrokhzad's explicit and lucid diction has had an extraordinary impact on her choice of prosodic meters. The present article is aimed at looking into the most important manifestations of prosodic meter in one of Forugh Farrokhzad's poetry collections called “Another Birth”, attempting to answer the following question: What are the most important prosodic innovations in “Another Birth”? Using a descriptive-analytical method, this article first examines metrical patterns in “Another Birth” and then by presenting graphs and analyzing statistics, it comes to the following findings Forugh has beautifully drawn upon the potential capacities of prosodic meter and therefore has created an original and innovative poetry. Forugh has managed to display her mastery and adeptness not only by presenting her individual and personal experiences commensurate with her audience's moods but also through manifesting the facets of external music in her language, a language that suits the taste of her contemporary audience. Unlike the poems of her predecessors, her poems occasionally give the reader the opportunity to experience various meters in segmentation, and the reader encounters several meters in one single poem, two meters in one hemistich or the application of partial elements at the end of a hemistich; the reason is that words and content-and not form- are important to her. Moreover, we sometimes come across some hemistiches in her poems that have extra-long syllables which indicate the independence of her hemistiches from other hemistiches on the one hand and on the other hand she displays her ability to employ poetic options, especially “Taskin”, to her readers. Metrical patterns such as Ramal, Mujtath, Muzare' and Rajaz are the most frequently used ones in her poetry.

    Keywords: Prosodic meter in Persian poetry, Bahr, Another Birth, Poetic options, Forugh Farrokhzad
  • Ali Shahlazadeh *, MirJalil Akrami Pages 145-173

    The poets and writers of Persian literature have decorated the beginning of their poems and prose works with the name and memory of God since long ago. This tradition, which is basically rooted in the religious and theological emotions of the authors, seems to have faced some limitations. One of these limitations is the observance of the style of the beginning of the speech which has always been associated with the praise of God since the previous covenants and the authors of prefaces have followed the footsteps of their predecessors over the years. But the main limitation lies in the unique characteristics of the main subject of the word, that is, the divine essence. A lot can be said in describing God, but not every tool can be used for this description. Praise of God writing has a wide content, but it has the possibility of limited options and language arrangements. This article will try to introduce some of the linguistic features of praise of God writing while briefly mentioning the belief bases of it. With this aim, the praise of God of eight works from the period known as technical prose have been examined at two levels of rhetoric and grammar, and the commonalities between the texts, while analyzing and etymology, will be presented as the results of the research. Based on the obtained results, the language of praises of God has a solid quality that does not allow to any rhetorical element the possibility of role-playing, and permitted rhetorical elements such as Saj'e, Jenas, Movazene, and Taghabol don't have enough ability to break the difficulty of this language. This strong feature can also be seen in the grammatical replacement of words, as if in prose introductions, the structure of sentences is fixed and the authors only put variable words in predetermined positions.

    Keywords: praise, prose, rhetoric, Grammar
  • Saeed Taheri, Ghodratollah Taheri * Pages 175-197
    The discussion related to the phenomenon called "parables" is an old and extensive debate, and a review of classical sources shows that the ancients paid more attention and precision to the nature and construction of parables and provided more precise definitions. However, because in classical Islamic rhetoric, literary language is considered a particular and separate field from vernacular language and is separated from the vernacular language with terms such as "rhetoric", "eloquence", etc, the efforts of Islamic rhetoricians and also In the definition of a proverb, contemporary rhetoricians have been pushed in such a direction that the phenomenon of the proverb has been considered as something meta-rhetorical and their efforts to divide proverb have not led to a precise result. First, by reviewing the definitions of the past and contemporaries of the term parable, the article placed its types under the three expressive techniques of simile, metonymy, and metaphor, taking into account the simile structure, and identified the fourth category as wisdom, which does not have a simple structure. This result It has been reached that in terms of considering the allegorical infrastructure of all kinds of parables, something called a parable that has an infrastructure other than the infrastructure of simile, metonymy, and metaphor is only placed under the wisdom and does not include a parable. The reason for the emergence of the term proverb, which is considered to be something meta-rhetorical, is firstly due to the multi-conceptuality of the word "proverb," which conveys the meaning of other phrases and sentences, and then it is due to the focus of lexicographers on collecting other sentences, which always have two aspects. "Being different" and "the presence of implicit meaning" are essential and have been recorded. Investigations show that most of the entries in proverbs are phrases with the structure of metonymy, and the stories that have emerged around some of these entries, in most cases, are around the entries with the structure of metaphor.
    Keywords: parable, allegorical structure, classification of parable, Simile, Metonymy, metaphor
  • Fatemesadat Taheri * Pages 199-232
    This article discusses the persuasive function of literary figures in Nasir-i-Khusraw’s odes. Among the factors influencing the communication process, the emphasis on the message creates poetic and literary role of the language; therefore, some poets such as Nasir-i-Khusraw use poetry to convey their message and thought. Nasir-i-Khusraw poetry is an attempt to persuade his audience by explaining his rational facts and his religious beliefs. The present article uses a descriptive-analytical approach, to answer this fundamental question, that if, according to the scholars, Nasir-i-Khusraw used the language of poetry to communicate with the audience and convey his thoughts what would be his purpose of abundant use of a variety of literary figures in his odes? The article seeks to prove that Nasir-i-Khusraw is using various literary figures, especially verbal figures, such as repetitions, allusion to Quran and Hadith, adaptation, contradiction, tangible similes and understandable metaphors looks for persuading his audience and for reinforcing and completing its message and not to seek to adorn his poetry.
    Keywords: rhetoric, persuasion, Nasir Khusraw, Odes, Figurative Images
  • Yahya Kardgar, Soodeh Abbasi Sardari * Pages 233-259
    “Ghazal 3” from the book “Akhare Shahnameh” by Mahdi Akhavan Sales have considered as one of the best contemporary lyric poems by researchers. What are the reasons for its superiority? And why has this poem found such a place in contemporary poetry? Using descriptive- analytical method, this research shows that this poem in four areas including language, music, rhetoric and content has moved beyond the boundaries of poetry and has achieved a new area of harmony and artistic unity. Linguistically, the connection with the past linguistic elements at the levels of vocabulary and syntax has created temporal abnormality or archaism and a multidimensional linguistic atmosphere that is unimaginable. The innovative rhythm of the poem is in harmony with its romantic and tragic theme, and along with the alliteration and repetition, it has filled “ghazal 3” with internal and external music. Rhetorically, the author's attempt to take advantage of the innovative form of rhetorical and novel arrays and to avoid common and vulgar stereotypes, has promoted rhetorical images in the direction of the lyrical content of this poem. Conceptually, the representation of nostalgia of the presence of the beloved in the best moments of the poet's life, describing the greatness of her existence in the alleys of love and enduring the sorrow of her distance, fills the poetic space with the intimacy and tenderness of a real and experienced love. The combination of the mentioned factors has turned “ghazal 3” into a successful model for modern Nimai love songs and contemporary lyrical poetry.
    Keywords: Contemporary Poetry, Language, rhetoric, Akhavan sales, End of Shahnameh, ghazal 3
  • Vahid Mobarak, Maryam Lak * Pages 261-290
    The folk tale of Amir Arsalan, like a stage, depicts all the spirits of the people of the Qajar period with all its misfortunes and unfavorable conditions, and shows the mentality, thoughts and situation of the people of that era. For this reason, folk tales can be considered the mirror of the whole period of their writing. By examining the grammatical structure of these works, the style of the period or the author can also be obtained. Examining the structure and frequency of the grammatical class of adverbs can also lead to understanding the linguistic part of a person's style and the style of his period. The purpose of this descriptive-analytical article is to study the types of constraints and groups of constraints in the story of the famous Amir Arsalan and its signs in the personal style of the narrator. It is assumed that the use of adverbs is limited, but the findings show that the frequency of using common and specific adverbs and adverb groups in this work is significant and high. The multiplicity of events and speeches, dramatic and reciprocal arrangements in Amir Arsalan, which was formed by the narrator and the narrator-like performance of the narrator. The most important point is that the use of different types of constraints in this work has resulted in accurate spatializations and prominent descriptions.
    Keywords: Types of Adverbs, Structure of Adverbs, The Story of the Famous Amir Arsalan, Folk Tales
  • Alireza Nabilou * Pages 291-326
    Persian poets have made use of gladiole in their poetry and paid attention to particulars and descriptions of gladiole. The purpose of this study is to investigate numerous and various images of gladiole. The evolution of this image in different periods at the vertical axis of Persian literary history is studied as well. All images for gladiole are classified and studied in 53 poets and, according to the factor of initiator and imitator poet, original and imitative images are presented. Tables and charts are used to show the frequency and images of gladiole. The results of the study indicate that more than 753 various images and 396 original images appear in these works, and that images referring to relation between gladiole and flower, gladiole and cedar, gladiole and liberally, gladiole and face, gladiole and narcissus, gladiole and language, gladiole and smell, gladiole and ten languages, gladiole and silence and etc are respectively more frequent. Mavlana Rumi, Amirmoezi, Hassan Qaznavi, Qatran, Farokhi and Jami peresent the more original images of gladiole.
    Keywords: Gladiole, Images, Original images, Imitative images, Persian Poetry, Persian poets
  • Mohammadali Khaledian, Sakineh Yeganeh *, Kobra Nodehi Pages 327-351

    Investigating the topic of double contrasts in literary and artistic works for a better and deeper understanding of these works has attracted the attention of contemporary linguists and narratologists. In this research, by looking at Saadi's works and ideas, we have paid attention to the investigation of double confrontations or mutual couples as one of the main pillars and elements in the components that Saadi has expressed the themes and themes related to health and mental health. According to the nature of the components studied in this thesis, the paradigm of the present research is descriptive-analytical and the method of representation is done through qualitative content analysis. The field of study and the scope of the current research, which was selected through a targeted sampling of Saadi's works, were determined based on the principle of sufficiency and sufficiency of evidence. The results of the research show that the contrast of words with opposite and opposite meanings covers a significant part of Saadi's poems and writings. With a structuralist look at the investigated examples, we find that these signs give attention to the real and objective explanation of practical solutions to obtain peace and comfort based on moral, mystical and educational teachings from the artistic and semantic point of view, and in the form of semantic, implicit, A structure in the sentence unit and literary contrasts are presented in Saadi's speech.

    Keywords: Saadi, positive psychology, dual opposition, rhetoric, originality
  • Ayoob Omidi *, Aliakbar Kamalinahad Pages 353-384

    Salimi Jeroni is one of the 9th century poets and a follower of Nezami-Ganjavi's good taste. His poems are full of , Figures of thought and original beauties; ambiguity is one of the Figures of thought and a means of avoiding norms in speech, which has a significant contribution to the illustration and composition of Salimi's speech. This research tries to investigate this artistic technique in Shirin-Farhad Salimi's masnavi using a descriptive-analytical method and to demonstrate the poet's ability in this field. The results of the research show that out of a total of 697 cases of ambiguity has the highest frequency with 338 cases and a frequency of 48.5. His ideas are pleasant and have been used elegantly and in the form of new images and structures. The choice of idiomatic words in the axis of coexistence and substitution is very artistic in such a way that the change of each of the parts of the verses causes disturbance in the words. He has tried to innovate by using words related to some aromatic substances, fruits, diseases, calendar terms, plants, adjectives, verbs, prepositions, pronouns and breaking the link of simple words in the field of all kinds of ideas. It seems that Salimi, with the conscious use of all kinds of metaphors, along with other Figures of thought: recognition, puns, contrasts, irony, repetition, sensibility, similes, allusions, and used this Figures in the service of visualizing and creating multiple meanings of the word.

    Keywords: Salimi-Jaroni, Masnavi Shirin-Farhad, ambiguity, Figures of thought, rhetoric